|
||
|
||
دربارهء سکولاريسم | دربارهء ما | تماس | سال سوم ـ شماره 847 ـ چهارشنبه 15 ارديبهشت 1389 ـ 5 مه 2010 | کوتاه و گويا | عکس و مکث آرشيو صفحه اول | فهرست کليهء مقالات | اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود | کتابخانه | عکس و کاريکاتورانتخابی |
||
محمد یوسف رشیدی آزاد شد - محمد یوسف رشیدی، از فعالان دانشجویی طیف چپ شب گذشته (دوشنبه) حدود ساعت دوازده، پس از تحمل بیش از صد روز حبس از زندان اوین آزاد شد. رشیدی دانشجوی رشته کامپیوتر دانشگاه پلیتکنیک، و سردبیر نشریه «فریاد» است. وی نزدیک به دو ماه را در انفرادی به سر برده و سپس به بند سيصو و پنجاه منتقل شد. این فعال دانشجویی مدتی را نیز در اعتصاب غذا به سر برده بود. محمد یوسف رشیدی، ششم آذرماه با حکم دادسرای انقلاب شهرستان نوشهر در منزل پدریاش بازداشت و پس از سپریکردن دو روز در بازداشتگاه نوشهر به زندان اوین منتقل شد. وی همچنین از سوی کمیته انظباطی دانشگاه امیرکبیر، مجموعا به پنج ترم محرومیت از تحصیل محکوم شده است.
تفاوت ایدئولوژی های «توتالیتر» یا، به قول ریمون آرون، «مذاهب دنیوی»، با مذاهب به معنای معمول كه آخرت را صحنهء رستگاری می شمرد در این است که هر دوی اینها ادعای در دست داشتن دانش مطلق را دارند و از این بابت تفاوتی بین شان نیست و هر دو هم نوید رستگاری و رستن از كاستی های حیات بشر را می دهند. ولی یكی نجات را در گذار از تاریخ و رفتن به ورای آن می جوید ولی دیگری ادعای تحقق آن در صحنهء تاریخ و در همین جهان را می كند. روشن است كه برآمدن از عهدهء این ادعا غیرممكن است و جز با دروغ و تزویری كه از نظام های توتالیتر جدایی ناپذیر است، ممكن نیست. >>>
باید گفت که آقای کدیور! ترسیم شما از جغرافیای جنبش اعتراضی یک جانبه است. پس از سی سال استبداد فقاهتی برای نسل امروز، و یا حداقل، بخشی از نسل جوان جامعه ایران، دیگر شعار 'استقلال و آزادی و اسلام رحمانی' راه برون رفت از این بحران و بن بست نظام اسلامی نیست. اکنون صد و چهار سال پس از انقلاب مشروطیت، یعنی تحولی که استقرار 'سلطنت مشروطهی پارلمانی' را هدف سیاسی ایران دانسته بود، دیری است که چنین حکومتی، تحقق نیافته، همهی بار تاریخی اش برای ایران را از دست داده است. >>>
گرگ ها، پس از دریدن قربانی، چشم در چشم هم دارند و به بلعیدن طعمه مشغولند و تمام وقت بهم نیش نشان می دهند. پس از سیر شدن شکم نیز روبروی هم می خوابند و چشم از هم بر نمی دارند. می گویند آنها با یک چشم می خوابند... می دانیم که حاکمان جمهوری اسلامی پس از قربانی کردن ثروت ها و آرمان های ملی و انسانی ایرانیان، اکنون دندان بهم نشان می دهند و اعتماد بین شان مدام بی رنگ تر می شود. این استراتژی از آنجایی ریشه گرفت که پس از خروش جنبش سبز، این حاکمان تن به قبول قربانی ندادند. بر کناری سیستماتیک و یا حذف احمدی نژاد برای رژیم کار مشکلی نبود، اما جرات این کار و پیامد های آنرا نداشتند. البته احمدی نژاد هم خیلی کم لیاقت تر از این حرف هاست که برای هواداران خود فروخته و نادانش 'مظلوم' و 'قهرمان' گردد. >>>
در عصر مدرنیسم، حکومت اسلامی، به ناگزیر، نابود می شود و سنت ها بی رونق شده و با بحران های جدی روبرو می شوند و ایران براساس ریشه های فرهنگی و اجتماعی و تاریخی خود مسیر توسعه را پیدا می کند. در درازای تاریخ، هیچ حکومتی در ایستایی و هیچ ملتی در خاموشی مطلق به سر نبرده است و به علت ارتباط و همبستگی با پدیده هایی همچون آزادی، دموکراسی، نهادهای مدنی و اختلاط و ترکیب تمدن ها به ناگزیر تحول می یابد. >>>
چشم های باز ندا مرا دیوانه کرد ندا دنبال آزادی بود. او به عنوان یک زن، دنبال آزادی های اجتماعی و زندگی انسانی بود. همیشه می گفت: "زن و مرد هیچ تفاوتی با هم ندارند برابر هستند اما چرا در ایران حقوق زن و مرد یکی نیست. چه فرقی بین زن و مرد است؟ چرا چون زن هستم باید حجاب اجباری داشته باشم و در قانون حق من ضایع شود". ندا دانشجوی دانشکده الهیات و معارف واحد تهران شمال بود. در این دانشگاه، چادر اجباری بود و ندا نمی توانست بپذیرد و مدام می گفت در محیطی که همه زن هستند چرا باید چادر سر کنم. او سه ترم بیشتر نخواند و انصراف داد. می گفت چرا وقتی بیرون می روم باید نگران باشم که به نوع پوشش من گیر ندهند و چرا مهمانی که می روم باید استرس داشته باشم که یکباره نریزند و نگیرند و.... برای ندا در اصل برابری زن و مرد، دغدغه بود. او آزادی می خواست. بعد از انتخابات هم به هموطنانش پیوست که دنبال رای و حق خود بودند. او نیز دنبال حق خود بود و اعتراض داشت، با اینکه نتوانسته بود رای بدهد. >>>
برای دکتر اکبر کرمی و تمام زندانیان سیاسی - عقیدتی، چه آنها که شهره اند، چه آنها که ناشناس، به پاس کوشش هاشان برای تحقق آزادی، دموکراسی،برابری و صلح. من نمی توانم برای آزادی آنها کاری انجام دهم تنها می توانم فراموششان نکنم.پس بلند باد نامشان و گرامی باد یادشان. سلام دکتر / سلام زندانی/ سلام روشنفکر/ سلام قربانی/ نبودنت تلخ است/ می دانی/ نه روز مانده برایم نه شب / نه لحظه ای برای تن آسودن / نه خواب آسان است / نه حالمان خوب است / نه زندگی زیباست / نه خنده می چسبد / هوا صاف است/ آفتاب می تابد / زمین ولی / سرد و بی روح است / سلام روشنفکر / سلام زندانی / توهیچ می دانی / که دیدنت دربند / سخت و جانسوز است /سلام روشنفکر / سلام قربانی/ تو دست هات در زنجیر/ و من پایم / اسیر گشته ایم / به دست تاریکی / در این شب ظلمت / سیاهی مطلق / فضای خوف انگیز / هنوز زنده ایم/ و روحمان آزاد / تو باورت می شود / هنوز نور می چکد از ذهنمان / هنوز قلبمان / می کند آواز / مگر چه کرده ایم / چه می گوییم / که رنج شد / سهم مان از دنیا / گناه کرده ایم /خوب می دانم / گناه جستجوی یک پرسش / «خوب / خوب است / آری / اما خوب چیست؟!» / همیشه گفته ام و می گویم / تو قهرمان منی/ هیچ می دانی/ سلام روشنفکر / سلام زندانی/ تمام می شود شعر و دریغ / تمام نمی شود این درد / این زحمت / سلام روشنفکر / سلام قربانی.
فرزندم، آقاى دكتر اكبر كرمى، پزشك و پژوهشگر و از مدافعان حقوق بشر! حدود 160 روز پيش در قم در مطب خود بازداشت شده ، و كامپيوتر و ياداشتها ووسايل شخصى او را نيز بردهاند. مدّتها كسى پاسخگوى نگرانى مادر سالخورده و بيمار و همسر و فرزند و برادران و خواهران و دوستان او نبود، و از دليل بازداشت او، جز از سنگين بودن پروندهىاش، براىارعاب خانوادهاش چيزى نمىگفتند. اينك پس از ماهها انفرادى و انواع فشار و تحميل، تبليغ عليه نظام و تشويش اذهان عمومى و اهانت به مقامات دولتى را به او نسبت مىدهند، و همچنان بلاتكليف دربند اسارت و فشار است. از همهى خيرخواهان و دلسوزان براى نجات او مدد مىجوييم و از مقامات مسئول، تقاضاى رفع مظلوميت از فرزندم و پاسخخواهى از كسانى را داريم كه اينهمه فشار و آزار را براى وادارساختن او به اعتراف بهكارهاى ناكرده و حرفهاى نزده را داريم. آيا دادرسى هست؟
اين فاجعه نيست که در کشوری که از نظر منابع طبيعی از ثروتمندترين کشورهای جهان است کارگران، يعنی گردانندگان چرخ های توليد يک کشور، در اعتصاب های خود فرياد بزنند: «گرسنه ايم... گرسنه؟!»، و به خاطر همين اعتراض به گرسنگی خود و خانواده و کودکان بی پناهشان، به زندان بيفتند، يا شلاق بخورند، و يا کشته شوند؟ حتی گفتنش تلخ و سخت است! اما بايد پذيرفت که امروز، زیر سلطه ی حکومت اسلامی، ما در وطن مان ديگر «کارگر» به معنای واقعی و امروزين آن نداريم و با کارگران ما چنان برخورد می شود که در قرن های دور با بردگان. >>>
بدون شک طبقهء کارگر صنعتی متشکّل و آگاه در کنار رهبری سیاسی واقعی خود بعنوان پیگیرترین نیرویی که قادر است بنیادی ترین اندیشه ها و برنامه های تحوّل دموکراتیک را ارائه بدهد، می تواند رهبری دیگر اقشار و طبقات مردمی، از معلمان، کارمندان، روشنفکران، زنان، دیگر زحمتکشان و جنبش های ملّی مردمی گرفته تا جنبش سرتاسری دانشجویی و جوانان را بعهده گرفته و پیش ببرد. اما در شرایطی که خود این طبقه با صف مستّقل خود پای به میدان چالش های اجتماعی نگذاشته است، نیروهای روشنفکر سوسیال دموکراسی بايد اندیشه های تحوّل دموکراتیک خود را هر چه شفافّتر مدوّن کرده و در میان دیگر اقشار روشنفکر اجتماعی ترویج دهند، تا فشارهای دموکراتیک اقشار دیگر و ترویج اندیشه های دموکراتیک در شکل گیری تشکل های صنفی کارگری به یاری آنها بشتابند. >>>
هنوز وقت استفاده از گشتارشاد نرسيده است مريم مجتهدزاده، مشاور رئيسجمهور
در حالي كه مسئولان وزارت كشور و نيروي انتظامي بر توجه به مولفههاي فرهنگي در اجراي طرح عفاف و حجاب تاكيد دارند، رئيس مركز امور زنان و خانواده رياستجمهوري روز گذشته ضمن اينكه بر كاركرد فرهنگي تاكيد كرد اما به عنوان اولين مقام رسمي در دولت از استفاده از روز براي تامين امنيت اجتماعي سخن گفت. مريم مجتهدزاده كه خود پيش از رسيدن به مشاورت رئيسجمهور، مديريت يك هنرستان دخترانه را بر عهده داشت، با بيان اينكه كار فرهنگي در زمينه گسترش حجاب و عفاف در جامعه شروع شده است تا امنيت اجتماعي برقرار شود، ادامه داد: اما ممكن است زماني مسئولان مجبور به استفاده از زور شوند و از گشت ارشاد استفاده كنند، اما هنوز وقت آن نرسيده است. او با بيان اينكه فرهنگ عفاف و حجاب بايد در ميان مردم نهادينه شود، گفت: بايد خانوادهها نسبت به اهميت حجاب و عفاف در جامعه آگاهي پيدا كنند و در تربيت فرزندان خود به اين موضوع توجه كنند. مردم بايد نسبت به رابطه حجاب و عفاف با امنيت اجتماعي آگاه شوند و زنان بايد به اين موضوع پي ببرند كه حفظ حجاب در واقع باعث امنيت آنها در جامعه ميشود. مجتهد زاده اظهار كرد:
بقيه در ستون مقابل
|
نزديک به پنج سال از زمانی که نوشتن و انتشار يادداشت های «از نگاه يک زن» شروع شد می گذرد. اگرچه تشويق ها و دلگرمی های خوانندگان اين يادداشت ها سبب ماندگاری آن شد اما در اين پنج ساله، به دلايل کارهای متعدد (و به نظر من ضروری تر) ، از جمله کارهای مربوط به بنياد میراث پاسارگاد، دو فاصله ی کوتاه در ميانش افتاده و يکی ار آنها تا به امروز ادامه داشته است. به هر حال دوره ی تازه ی اين يادداشت ها، باز هم به خواست و تشويق دوستان، از امروز، پنجم مه 2010 آغاز می شود...لايحه ی روبنده و سفرهای خانم احمدی نژادراه جلوگيری از مجسمه دزدی در ايران شعار های انسان ستيز در بازی فوتبال
جنبش سبز و گذر از نشيب و فرازها در ایران حتی سکولاریسم میتواند وسیلهی اصلی و عمدهی دینداران واقعی برای نجات يافتن از چنگ سیاست و دکانداران دین باشد. در ایران تنها سیاست نیست که باید نجات داده شود. در ایران دین به اندازهی سیاست نیازمند نجات است، چون حکومت دینی محتوای معنوی دین را از آن گرفته و آن را در معرض خشم و کین قرار داده است. اگر کسانی از صمیم قلب به دین خود باور داشته باشند و بخواهند دین را از چنگ سودجویان حاکم نجات دهند چه باید بکنند؟ باید برای ایدهی جداسازی دستگاه دین از دولت و دستگاههای اداری جامعه تلاش کنند. از همین رو، به عکس دوران های پیشین، بین آزادی خواهان مذهبی و دیگران امکان اتحاد و مبارزهی مشترک و همسو تقویت شده است. این که آقای سروش و بسیاری دیگر از روشنفکران دینی سکولاریسم سیاسی را از سکولاریسم فلسفی تفکیک می کنند و جدایی دین از دولت را مضمون عمدهی سکولاریسم سیاسی در ایران معرفی می کنند درست و با نیازهای جامعهی ایران همخوان است. ما دنبال یک ایدئولوژی نفاق افکن جدید زیر عنوان سکولاریسم نیستیم. متأسفانه در حالی که روشنفکران پیشرو دینی در مسیر راهگشایی برای کشور به چنین تعاریف منطفی میرسند برخی از سیاستگران سکولار عکس آن را انجام میدهند و، بدون تعمق و محاسبهی حساسیته،ا سکولاریسم را طوری تعریف میکنند که میتواند بهانهای شود برای مخالفت بیشتر با آن. >>>
توقع واقع بیانه از جنبش سبز و سرخ و سپید! برخی از اصلاح طلبان در مورد ماهیت رژیم و محال بودن ایجاد کوچکترین تغییر و اصلاحات در ساختار ولایت فقیه گاهاً خود را به نفهمی می زنند و چنان در وصف امکان تغییر و تحول در رژیم دچار خلسه و بیخبری می شوند که بی اختیار یادآور قضیه فروش خر ملا نصرالدین می شوند؛ که ملا خر مریض و مردنی خود را برای فروش به بازار برد و آنقدر در تبلیغات غیر واقعی در مورد خر بازار گرمی نمود که دست آخر خودش دچار توهم و خودباوری شد که: براستی اگر این خر اینقدر خوب است اصلاً چرا آن را بفروشم! بهمین دلیل از فروش خر منصرف و به خانه برگشت! حال قضیه اصلاح طلبان رژیم است که آنقدر در تبلیغات دروغین در مورد پتانسیل رژیم برای ایجاد تغییرات و . . . بالای منبر می روند که نهایتاً در اثر پژواک تبلیغات خود در دل میگویند راستی اگر رژیم ولایت فقیه آنقدر قابلیت تربیت و خوب شدن دارد براستی حیف است سرنگون شود! >>>
ایستاده بر بلندای قلّهء وقاحت! بنا بر مفاد پیش بینی شده در قانون اساسی جمهوری اسلامی، هرگونه تغییر در قانون اساسی باید از راه همه پرسی انجام شود. امّا، سیّدعلی خامنه ای با دستاویز قراردادن نادرست و نابجای یکی از بندهای اصل 110 قانون اساسی که می گوید: "تعیین سیاست های کلّی نظام به عهده رهبر است" از انجام نص صریح قانون در مورد همه پرسی سر باز زد و با یک قانون شکنی آشکار و مجرمانه بر نقض و لغو اصل 44 قانون اساسی صحّه گذاشت و با این کار فتوای غارتی را داد که امروز مصیبت آن دامنگیر صدها هزار کارگر شده است. این قانون شکنی خیانتکارانهء سیّدعلی خامنه ای آنقدر آشکار بود که اگر در کشور قوّه قضاییه مستقلّی وجود داشت و یا مجلس خبرگان از کمترین استقلالی برخوردار می بود، می شد علیه او اعلام جرم نمود و جلوی اجرای این طرح غارتگرانه و ایران بر باد ده را گرفت. >>>
اخلاق و دروغ با لولای نهی به هم چسبیدهاند اخلاق و دین تا پیش از عصر جدید به یکدیگر وابسته بودند. حقوق مدرن بین آنها فاصله انداخت. با گسترش درک حقوقی در جامعه، حوزهی عمومی و خصوصی از یکدیگر جدا میشوند و با یکدیگر مرز پیدا میکنند. از این پس، قاعدههائی که از درون روابط انسانی بیرون میآیند، جدا از الگوهای "باید"، یعنی الگوهای بیرونی، شکل میگیرند. وفاداری زن و شوهر به یکدیگر، برای رعایت یک "باید"، امر مبتذلی است. انسانی که بجای اخلاق بر فرهنگ تکیه میکند، دلیلی برای دروغ گفتن ندارد. یا کسی که به قواعد دیالوگ احترام میگذارد، به یک نیاز درونی در روح خود پاسخ میدهد. قواعدی که بدین گونه شکل میگیرند، یعنی نتیجهی خود به خودی پیشرفت فرهنگاند، اخلاق مدرن، یا به گفتهی یورگن هابرماس اخلاق پسا حقوقی، را بوجود میآورند. >>>
آیا در میان «اصلاحطلبان» که اصلاحاتشان تا کنون کمتر از یک انقلاب، خشونت و شکنجه و اعدام و کشتار و تجاوز به همراه نداشته است، کسی پیدا میشود که به همین روشنی «من» بگوید سودش در این رژیم و «اصلاح» آن چیست و آن را در کدام قوانین و مناسبات میتوان یافت؟ آیا این «اصلاحطلبان» از «رهبر» نمیخواهند که قانون اساسی نظاماش را زیر پا بگذارد؟ آیا استفاده از اختیاراتی که قانون اساسی به وی اعطا کرده و اجرای اصل «ولایت مطلقه فقیه» بخشی از «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» نیست؟! آیا نمیتوان به همین سادگی سود و زیان همه «من»ها را در بقا و یا تغییر رژیم سنجید و دید در شرایطی که «ناسیونال اسلامیسم» رژیم، افسار گسیخته است، واقعا منافع ملی را در کجا میتوان یافت؟ >>>
فرمانروایی ولایت: شمشیر و شیرینی پس از اجرای مراسم نمادین نمازگزاری است که ولی فقیه رسماً فرماندهان خود، برپا دارندگان دوزخ، صاحبان ابزار قهر و قدرت را مورد خطاب خود قرار داده پیج و خم راه را به آنان نشان و به هدایت شان می پردازد. چرا که او فرمانده کل است و از زیر و بم همه چیزها بخوبی آگاهی دارد. از جمله هنر جنگ و شمشیر زنی. از میان نیروهای مسلح، ولی فقیه نیروهای انتظامی را مورد توجه خاص خود قرار می دهد، چرا که آنها هستند که باید مستقیماً رفتار و کردار و آمیزش های مردم را زیر نظر و کنترل خود داشته باشند. ولی فقیه از حساس بودن شرایط آگاه گردیده است. درست است او نهم دی و بيست و دوم بهمن را بزرگتر از قیام پنجاه و هفت می داند، یعنی که اکثریت قاطع مردم با وی در آن روزها تجدید بیعت نموده اند. اما دیدار او با نیروهای مسلح و تاکید بر نقش نیروهای انتظامی از آگاهی ولی فقیه از این واقعیت خبر می دهد که ولایت پایگاه خود را در میان بخش بزرگی از مردم، (بزرگتر از هشتاد درصد) از دست داده است. این است که باید بطور روز افزونی بر نیروهای قهریه خود تکیه کند. او خوب میداند که نرمش و اعتراف به خطا، به چه عاقبتی دچار میشود. این است که به فرماندهان خود هشدار می دهد... >>>
عقب ماندگی هولناک جامعه در مورد محیط زیست کل سیستم زیست محیطی مورد تعرض مدام است و بی لیاقتی های برخی از مدیران و سیاست های ویرانگر و اقتصاد نفتی نقش اصلی را در ایجاد مشکلات بازی می کند. نبود آزادی جهت یک تلاش همه جانبهء فرهنگی سیاسی و نیز نبود سدی در برابر خط اقتصادی سوداگرانه اجازه نمی دهد تا سیاست پر زور سراسری برای حفظ محیط زیست به حرکت در آید. اداره و حل مشکلات محیط زیست مستلزم بودجه و سیاستی روشن است، حال آنکه دولت در ایران خود مشکل افروز است و جلوی تلاش های غیردولتی و مدنی را می گیرد و بهیچوجه قادر نیست یک سیاست فرهنگی و آموزشی سازگاربا محیط زیست در دستور قراردهد. >>>
ارائه مدرک شانزده ساعت «آموزش قبل از ازدواج» در دفاتر ثبت الزامی میشود معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان ملی جوانان با اشاره به اینکه دورههای آموزش قبل از ازدواج ناقص است، گفت: به دنبال این هستیم تا در آینده مدرک سپری کردن شانزده ساعت آموزش در دفاتر ثبت ازدواج الزامی شود. مهرداد بذرپاش؛ رئیس سازمان ملی جوانان تأکید کرد: در حال حاضر این شانزده ساعت آموزش به صورت ناقص انجام میشود و با توجه به تأکید قانون به دنبال این هستیم که با توجه به مصوبه دولت و مجلس وزارت بهداشت یا هر مجموعه دیگری مدرک لازم را در زمینه سپری کردن این شانزده ساعت آموزش را ارائه کند. وی افزود: باید به گونهای باشد تا در آینده دفاتر ثبت و ازدواج هنگام ثبت یک ازدواج مدرک این شانزده ساعت را در بین سایر مدارک لازم و ضروری بدانند. به گفته بذرپاش این شانزده ساعت آموزش با دورههای آموزشی ساج که سازمان ملی جوانان آن را تهیه کرده متفاوت است. رئیس سازمان ملی جوانان با اعلام این خبر مبنی بر اینکه هفته آینده تفاهمنامه همکاری مشترک با وزارت کشور در همین راستا به امضا خواهد رسید، گفت: با توجه به اینکه وزارت کشور نیز در حوزه مراکز مشاوره اقداماتی انجام داده است و همچنین با وجود پیشبینی شدن مراکز مشاوره در قانون تسهیل ازدواج به دنبال این هستیم تا همکاریهای لازم را با وزارت کشور انجام دهیم. بذرپاش در پاسخ به این پرسش که آیا سازمان ملی کشور برای گسترش مراکز مشاوره و اجرای مفاد تفاهمنامه بودجه خاصی را در نظر گرفته است یا خیر گفت: در حال حاضر مراکز مشاوره نیازی به پول ندارند ضمن اینکه بخش خصوصی در این زمینه فعال است و تنها به هماهنگی نیاز است. وی با بیان اینکه دو ایراد در زمینه مراکز مشاوره وجود دارد، گفت: یکی از ایرادها عدم نظارت کافی بر نحوه عملکرد مراکز مشاوره بوده است و به نوعی با تخطی از استانداردها در زمینه خدمات مشاورهای در طی ده - بيست سال گذشته دچار سردرگمی شدهایم. وی با بیان اینکه اکثر مراکز مشاوره به لحاظ اقتصادی نمیتوانند خود را اداره کنند گفت: این مراکز به دلیل عدم توانایی مالی پس از مدتی دچار تعطیلی میشوند که در این صورت یا دولت باید مستقیم وارد عمل شود که شدنی نیست یا اینکه برای متخصصان و فارغالتحصیلان این رشته انگیزه ای برای ورود ایجاد شود. وی تأکید کرد: در این زمینه بودجهای از سوی سازمان ملی جوانان اختصاص داده نشده و تنها بودجه اولیه برای راهاندازی ستادهای لازم تأمین می شود.
آرشيو مقالات چند روز گذشته:
شماره 845 جمعه 10 ارديبهشت 1389 ـ 30 آوريل 2010
آیا جنبش کارگری با جنبش سبز بیگانه است؟ گفتگو با مهرداد درویش پور و جعفر عظیم زاده
جمعه گردی های اسماعيل نوری علا
اکبر گنجی و جایزهء پانصد هزار دلاری اش
عبور از مرز خودی و غیرخودی، ضرورت جنبش سبز
گفت وگو با حمید رضا ترقی، دبیر سیاسی هیات موتلفه اسلامی
همراه با توضيحی از اسماعيل نوری علا
و با موسیقی پاپ و راک برخورد قاطعانه میشود
شماره 844 چهارشنبه 8 ارديبهشت 1389 ـ 28 آوريل 2010
کتمان حقيقت چرا؟
سکولاریسم سیاسی و جامعه مدنی، نقطه ای بی بازگشت
نقد افسانهها و بازنمایی حقیقت واسازی و شکستن ساختار الهیاتی جمهوری اسلامی
بسیاری از اتهامات هواداران انقلاب به امریکا بیاساس است گزارش گفتگوئی با صادق زیبا کلام
زلف پریشان زنان و گسل های لرزان تهران!
جهان صيغه شدن و گرفتن در حکومت اسلامی
اصولگرای ناراضی و رفتار عروضی!
لازم است که احمدی نژاد تا پانزده سال ديگر در راس امور اجرايي كشور بماند حقيقت نيوز، سايت حامی احمدی نژاد
شماره 843 دوشنبه 6 ارديبهشت 1389 ـ 26 آوريل 2010
پيام سکولارهای سبز ايران به کارگران کشورمان بمناسبت سالگرد اول ماه مه، روز جهانی کارگر
برگزاری اول ماه مه، از نوعی دیگر!
تظاهرکنندگان در لبنان خواستار نظام سکولار شدندبی.بی.سی
کاتین، استالین، «ورِاگ نارُودا»
کابوس بزرگ خامنه ای چیست؟یکی از کاربران ايران پرس نيوز>>>
سُکّانِ کشتیِ سرگردانِ ایران در دستِ کیست؟
تاکتیک اول: ایجاد اتاق های فکر مجازی
بابت اینکه نگاه نکردم؛ به موقع نگاه نکردم...
«اندر عواقب ازدواج موقت»، و دو «آس» ديگر
شماره 842 جمعه 3ارديبهشت 1389 ـ 23 آوريل 2010
راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی جمعه گردی های اسماعيل نوری علا
يک استاد سکولار می تواند مانند ويروس تمام دانشگاه را مسموم کند معاون نمايندگي خامنه ای در دانشگاه ها
پیرامون کیش اصلاح طلبی و عیار «اصلاح طلبان» قسمت اول: «اصلاح طلبان» در برابر اصلاح طلبی
چرا پشتیبان سکولارهای جنبش سبز ایرانم عضو انجمن سکولارهای سبز تورنتو
نارسایی در رهبری، نقطهء ضعف اپوزیسیون ناتالی بسر ـ روزنامه اخبار روز سوئد
نظام سازی دینی، مهمترین نوآوری شهید صدر
دولت محافظه کار کانادا و «آژانس حقوق و دمکراسی»
دربارهء «کلود لوی استراوس»، پدر انسانشناسی معاصر
فهرست کليهء مقالات موجود در سايت |
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== ============= کميته بين المللی نجات پاسارگاد =========== =========== =========== =========== ============= ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ========== ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== مخالفان خود را بشناسيم
دولت نهم روند بسيار خطرناک غربزدگی و گرايش های سکولاريستی را که متأسفانه در حال نفوذ در بدنه مديريتی کشور بود، سد کرده است.
سکولارها در ایران جایگاهی ندارند! حضور پر شور ملت ایران در بيست و دوم بهمن عامل شکست کامل سکولارها در کشور است.
اسلام با فرهنگ لائيك و بى دينى مخالف است. دشمنان با استفاده از ترويج فرهنگ لائيك درصدند تا زنان را از خط عفاف و حجاب و كرامت منحرف كرده و سنت هاى اصيل اسلامى را از بين ببرند.
آيتالله مکارم شيرازی
نقش تلويزيون در ايجاد تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بسيار مهم است. هر چند که در ساليان اخير برنامههاي ديني و مذهبي در تلويزيون گسترش يافته ولي کساني در آنجا لانه کردهاند تلويزيون را به سوي سکولاريسم سوق مي دهند».
بقيه از ستون مقابل
فدوی از آنچه که بر کارگران در وطن سابق می گذرد به یمن شبکه های اینترنتی که تا دورترین گوشه های دهکده ی جهانی را پوشش می دهند، بیخبر نیست و اخبار تعطیلی کارخانه ها ، واحدهای تولیدی، اخراج انفرادی و دستجمعی کارگران را که حکم خبرهای عادی در جامعه ی شکوهمند اسلامی را پیدا کرده است، بوفور دریافت می دارد. کارگران بظاهر شاغل نیز وضعیت بهتری ندارند و عدم دریافت حقوق شان به شش ماه و یکسال نیز کشیده است . گفتن ندارد که تمامی این خبرها، ساخته و پرداخته ی استکبار جهانی و صهیونیزم بین الملل اند و کارگران عزیز، ظلّ توجهات حضرت بقیة الله الاعظم، ارواحنا روحی فداه، در کمال رفاه و آسایش روزگار گذرانده، و به الطاف خفیه ی اعلیحضرت العظما علی(ع) خامنه ای، دام الذله، مستظهر، و به دعاگوئی آن وجود مبارک، مفتخرند. >>>
"بر سر مجسمه های تهران چه آمده است؟" خبرهای رسمی، این سوال را چنین پاسخ می دهند: "به سرقت رفته اند"؛ از جمله مدیر هنرهای تجسمی سازمان زیباسازی شهرداری تهران در این باره چنین می گوید: سارقان ، گروهی با دستگاه های برش و جرثقیل هشت مجسمه را سرقت کرده اند. با این حال این که گفته می شود مجسه ها به سرقت رفته اند، نمی تواند مانع گمانه زنی های دیگر در این باب شود. چند روز پیش ، یکی از خبرنگاران عصرایران ، وقتی متوجه می شود مجسمه ستارخان سرجایش نیست ، از مسوولان پارک علت را می پرسد و آنها جواب می دهد: "برده ایم برای تعمیرات." و البته این سخن قابل باور بود زیرا مجسمه درست مقابل دفتر پارک و نگهبانی آن نصب شده بود. اما بعد که تعداد دیگری از مجسمه ها غیب شان زد، اعلام شد که مجسمه ستارخان را هم ربوده اند! حال سوال جدی که کسی بدان نپرداخته این است که آیا واقعاً این مجسمه ها را دزدیده اند یا آن که به این اسم در حال جمع کردن مجسمه های مشاهیر ایرانی از سطح شهر هستند؟ اگر دزدیده اند که باید تن همه پایتخت نشینان بلرزد که در شهری چنین نا امن زندگی می کنند؛ شهری که پلیس در آن حضور شبانه روزی (فیزیکی و از طریق دوربین ها)دارد اما نه یک مجسمه و دو مجسمه کوچک و جیبی، که هشت مجسمه بزرگ برنزی را به صورت گروهی، با دستگاه های برش و جرثقیل و لابد با کلی سر و صدا، آن هم در خیایان ها و پارک های مرکز شهر و نه از پستوها ، می دزدند و کسی هم متوجه نمی شود! اگر در معابر عمومی، سرقت هایی به این بزرگی می شود و پلیس متوجه نمی شود، وای بر ما و خانه ها و ماشین ها و بچه های مان که دزدها برای بردن این ها نه دستگاه برش می خواهند و نه جرثقیل! اگر هم دزدیده نشده اند ، پس ماجرا چیست؟ آیا مسوولان دستور داده اند مجسمه های مشاهیر جمع آوری شوند و برای آن که اعتراضات مردم بلند نشود ، به گردن دزدها بیندازند؟! اگر هم این گونه نیست ، دو گروه دیگر را می توان مظنون دانست: دزدها و خودسرها. دزدها که مشخص است هدف شان چه می تواند باشد و اخبار رسمی هم همه تقصیر ها را متوجه آنها می داند ، اما نباید در تحقیقات مربوط به این پرونده ، از کنار خودسرهایی که اجتهاد شخصی می کنند و وارد گود عمل می شوند، با بی اعتنایی گذشت. آیا این بار نیز شاهد شاهکار دیگری از آنها با بهانه هایی مانند حرام بودن مجسمه سازی یا مخالفت با مشاهیر ایرانی و ایرانیت زدایی و نظایر این هستیم؟! به هر حال ، غیب زدن های زنجیره ای مجسمه های تهران را نباید دستکم گرفت، چه آن که اگر واقعاً قضیه "سرقت" بوده ، پلیس باید پاسخگو باشد و اگر مساله دیگری در میان است باید برای مردم مشخص شود. مجسمه «شریعتی» و «مادر و فرزند» ربوده شدند>>>سرقت مجسمههای ستارخان، باقرخان و شهریار>>>مجسمه شهريار در محوطه تئاتر شهر مفقود شد >>>ناپدید شدن مجسمهها از پارکها و میدانهای تهران ( ویدئوـ بی بی سی) >>>
در روز بیست و سوم فروردین، روزنامهء جام جم حامی احمدی نژاد، در بخش ویژه نامهء دانش و پزشكی خود مقاله ای در مورد «نظريه های انشتين» را منتشر کرد. صفحه بند روزنامه عکس زير را برای مقالهء مزبور انتخاب کرده بود. عكس، آلبرت اینشتین را در حال نوشتن مطلبی روی تخته سیاه نشان می دهد كه قرار بوده كاملا با موضوع مطلب تناسب داشته باشد... حال به نوشته روی تخته سیاه توجه کنيد. روی تخته به خط لاتين اما به زبان فارسی نوشته شده است: « عجب غلطی كردم این اتمو راه انداختما!!...بابا محمود جون بی خیال شو جون من!» از سرنوشت صفحه بند مزبور تا اين لحظه اطلاعی در دست نيست!
|
© 2009 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |