|
دوشنبه 6 ارديبهشت 1389 ـ 26 آوريل 2010 |
زنجیر اتم و آزادی
الاهه بقراط
حالا که به جمهوری اسلامی رسید، آسمان تپید! تدابیری که در کنفرانس جهانی واشنگتن به دعوت باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا اتخاذ شد، رژیم اسلامی ایران را به شدت نگران کرده است: عرصه بر دزدها و قاچاقچیان اتمی تنگ میشود!
جعبه سیاه جمهوری اسلامی
روی کار آمدن باراک اوباما این توهم را در برخی خوشخیالان درون و بیرون حکومت جمهوری اسلامی به وجود آورد که مناسبات بین دو کشور بهبود خواهد یافت. این توهم و خوشخیالی البته بیسبب نبود. مشکل فقط در این بود که زمینه عینی نداشت. چگونه؟
بیسبب نبود به این دلیل که باراک اوباما این ظرفیت سازشکارانه و سیاسی را داشت که حتا در پیام نوروزی خود در سال 88 پیش از ملت ایران، «رهبر» جمهوری اسلامی را خطاب قرار دهد و یک روز پیش از «انتخابات» 22 خرداد نامه فدایت شوم برای حاکمان رژیم اسلامی ایران بفرستد. زمینه عینی نداشت، به این دلیل که باراک اوباما فقط یک طرف قضیه است. آن طرف دیگر، یعنی مجموعه جمهوری اسلامی این ظرفیت را نداشت که موقعیت را سنجیده و آن را به سود خود ارزیابی کند. شاید بودند کسانی در جمهوری اسلامی که این موقعیت را تشخیص دادند، لیکن ماجرای تقلب انتخاباتی و ماندن احمدینژاد در مقام ریاست جمهوری و اعتراضات گسترده مردم، کاسه و کوزه همه را به هم ریخت. نه تنها نظام و مخالفانش، هر دو، به سوی رادیکال شدن پیش رفتند، بلکه جامعه جهانی نیز به ماراتن تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی پیوست.
در درون کشور، هر چه نظام بر شدت سرکوب افزود، سطح خواستها را بیش از پیش و سرانجام تا شعار مرگ و نابودی خود بالا برد. لطفا کسانی که چوب و چماق خودشان یادشان رفته و آلزایمر سیاسی به آنها اجازه نمیدهد که به یاد بیاورند خودشان چه نقشی در شکلگیری چنین نظامی داشتند و چگونه «رهبر» و دولت کنونی را در زهدان خود پروردند، این چند خط را نخوانند که مبادا «خشونت» موجود در شعار «مرگ بر استبداد» و «مرگ بر دیکتاتور» حالشان را بد کند و خوشی استفاده از امکانات مادی و معنوی اروپا و آمریکا را به کامشان تلخ نماید!
از آن سو هر چه عمق نارضایتی جامعه بیشتر آشکار شد، رژیم بیشتر به فکر «تضمین امنیتی» از طریق اتم و در پیامد آن، جهان بیش از پیش به فکر پیشگیری از آن افتاد! به این ترتیب کلاف سر درگمی شکل گرفت که هر چه بیشتر زمان میگذرد، شرایط یک درگیری تمام عیار نظامی و جنگی را روشنتر در برابر چشم مینمایاند.
در مورد جمهوری اسلامی، این تنها روش و عمل سیاسی نیست که رادیکال میشود. زبان بیادبانه و سخیف زمامداران جمهوری اسلامی نیز که بیتردید در تاریخ ایران و در میان بیکفایتترین زمامداران این مرز و بوم کاملا بینظیر است، به شدت رادیکال میشود. زبان خونین و گندیدهای که سرانجام نه سرِ سبز، بلکه کله پُربادِ جمهوری اسلامی را بر باد خواهد داد.
آیا در جعبه سیاه جمهوری اسلامی پس از سقوط چه یافت خواهد شد که بتوان دریافت کدام ارزیابیهای سیاسی و اقتصادی، کشور را گرفتار چنین شرایطی کرده است؟ چه چیز بین این زمامداران و هم چنین بین آنها و برجهای جامعه جهانی رد و بدل شده است که بتواند گرهی از چگونگی شکلگیری این شرایط بگشاید؟
با تجربهای که در دست است، به جز برخی توطئههای درونی برای سر به نیست کردن یکدیگر، به نظر نمیرسد راز سرپوشیدهای در آن جعبه سیاه نهفته باشد که تنها پس از سقوط نظام جمهوری اسلامی برون افتد. وضعیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه و مافیای سپاه و روحانیت بیش از آن آشکار است که از چشم کسی پنهان مانده باشد. زد و بندهای پنهان لابیهای جمهوری اسلامی در خارج کشور نیز بیش از آن ناکام از آب درآمدهاند که نتوان شدت برخورد جامعه جهانی را با جمهوری اسلامی دید. درست در همان لحظهای که جمهوری اسلامی از تکرار اینکه دیگر یک قدرت اتمی شده است، خسته نمیشود، ناگهان جهان به فکر خلع سلاح اتمی میافتد! اینجاست که آسمان جمهوری اسلامی تپید!
جعبه سیاه جهان
باراک اوباما که مانند هر رییس جمهوری دیگر آمریکا و اروپا حاضر است برای حفظ صلح جهانی، فرمان هر جنگی را صادر کند، در 23 و 24 فروردین میزبان بیش از پنجاه کشور جهان بود تا به تبادل نظر و تصمیمگیری درباره خلع سلاح اتمی بپردازند. ایران، کره شمالی و سوریه به این نشست دعوت نشده بودند. اسراییل نیز خود در آن شرکت نکرد تا مبادا مجبور شود روزی پیمان ان پی تی را امضا کند.
بر خلاف بوق و کرنای خبرگزاریها و زمامداران جمهوری اسلامی که خبر از شکست این نشست داده و مژده دادند که به کوری چشم جهان، کنفرانس واقعی خلع سلاح جهانی قرار است 27 و 27 فروردین با شرکت 15 کشور در تهران برگزار شود، کنفرانس واشنگتن یکی از موفقترین گردهماییهای امنیتی جهان پس از جنگ جهانی دوم ارزیابی شده است چرا که در آن تصمیمات عملی گرفته شد. آری، موضوع خلع سلاح اتمی جدی است. آن هم به یک دلیل ساده: تروریسم اسلامی جدی است!
ناگفته نماند که تولید سلاحهای اتمی امر سادهای نیست که گروههای تروریستی از جمله القاعده بتوانند آن را به انجام برسانند. علاوه بر دانش لازم، به امکانات عظیم مادی و فنی نیاز هست که تروریستها تنها زمانی میتوانند آنها را تأمین کنند که در حکومت یک کشور قرار گرفته باشند! جمهوری اسلامی و تروریستها را جهان در این نکته به هم وصل میکند.
از همین رو، کنفرانس واشنگتن توجه خود را بر روی امکان دستیابی گروههای تروریستی به تسلیحات شیمیایی و بیولوژیک متمرکز کرد که هم میتوانند از حکومتهای پشتیبان خود دریافت کنند و هم قابل سرقت و یا خرید و فروش در بازار سیاه اتمی هستند. خشم جمهوری اسلامی نیز از کنفرانس واشنگتن عمدتا در همین نکته نهفته است: رژیم ایران تا کنون میلیاردها دلار صرف قاچاق اتمی کرده است. یک نمونه آن دو سال پیش توسط آلمانیها به دادگاه اشتوتگارت کشیده شد که معلوم شد قاچاقچیان مورد اعتماد رژیم، با اطلاع و تأیید سازمان سیا، ابزار دستکاری شده به جمهوری اسلامی میفروختهاند. فرار دانشمندان اتمی جمهوری اسلامی به کشورهای غربی و به ویژه آمریکا که نخستین آنها در اواخر دهه هشتاد میلادی صورت گرفت، خود حکایت دیگریست. ولی سالها بعد، هنگامی که آن گونه معمول است، کشورهای غربی جعبه سیاه خویش را زیر عنوان اسناد امنیتی در دورههای سی و یا پنجاه ساله منتشر کردند، معلوم خواهد شد بلوف جمهوری اسلامی در مورد اتمی شدن و یا بودنش تا چه اندازه درست است. این را همین امروز غربیها بیش از هر کسی، حتی بیشتر از خود جمهوری اسلامی میدانند چرا که بهتر از خود رژیم از کیفیت ابزار و مواد اتمی که به آنها انداخته میشود، خبر دارند!
این گونه است که غرب از بمب اتمی جمهوری اسلامی هراس ندارد. زیرا میداند این رژیم از ساختن آن ناتوان است. غرب اما به «بمب اتمی» مجازی جمهوری اسلامی، نیاز دارد تا بتواند مناسبات سیاسی بینالمللی را سامان دهد. این بمب مجازی به کار مبارزه با تروریسم نیز میآید! این بمب مجازی در زمینه تأمین سوخت نیز معجزه میکند. روسیه را پیش از این «قانع» کرده، چین را هم به زودی «قانع» میکند. نه توطئهای و نه خباثتی در کار است. مناسبات جهان بر اساس داد و ستد و سود متقابل عمل میکند. حکومتی که خود خویشتنن را از این مناسبات دور نگه میدارد و به جای مشارکت در عرصهای که تنها در همگامی با جامعه جهانی میتواند منافع ملی را تأمین کند، همواره مشغول شاخ و شانه کشیدن و بازی مضحک اقتدار پوشالی و قدرت منطقهای است، نهایتا پوزهاش در هم کوبیده خواهد شد.
واقعیت این است که همزمان با رویدادهای تقریبا یک سال گذشته، جهان فشارهای سیاسی و تحریم اقتصادی را با اعتراضات درون ایران گره زده است. هر روز خبر از توقف قراردادهای مختلف سوختی و صنعتی با ایران میرسد. اقتصاد ایران با رکود بیسابقه و سیاستاش با بحرانهای عمیق اجتماعی روبروست. اعتراضات پس از 22 خرداد 88 تنها جرقهای از کوه آتشفشان بود. هم برای جهان و هم برای ایران اکنون مسئله این است که زنجیری که مسئله اتمی و بمب مجازی ایران را در آزادی جامعه ایران تنیده است، چگونه باز خواهد شد. غرب نیز دریافته است با یک رژیم معقول در ایران بهتر میتواند صلح منطقه و جهان را حفظ کند تا در معامله با رژیمی که نه روی حرفش میتوان حساب کرد و نه در میان مردم خود آیندهای دارد. آیا بنیه جنبش اعتراضی و آزادیخواهی در ایران به آن اندازه هست که بتواند با تکیه بر پشتیبانی سیاسی و اقتصادی جهان به حل مشکلی به نام جمهوری اسلامی بیانجامد؟ یا اینکه سالها بعد به اسراری در جعبه سیاه جهان پی خواهیم برد که همین امروز در حال رقم زدن سرنوشت نسل بعدی ایران است؟!
15 آوریل 2010
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|