|
جمعه 10 ارديبهشت 1389 ـ 30 آوريل 2010 |
عبور از مرز خودی و غیرخودی، ضرورت جنبش سبز
گفتوگو با تقی رحمانی، تحلیلگر سیاسی و فعال ملی- مذهبی در تهران
گفتگوگر: مریم محمدی
میرحسین موسوی، یکی از رهبران جنبش سبز، روز پنجشنبهی گذشته در دیدار با جمعی از فعالان ملی- مذهبی و نیز روز یکشنبه در ملاقات با برخی از ایثارگران جنگ هشت ساله، سخنانی ابراز کرد که در رسانه های داخل و خارج از کشور انعکاس وسیعی داشت. مطالبی که عنوان شد تازگی نداشتند. اما مسائلی مانند مسأله ی رهبری در جنبش سبز، مقایسه ی وضعیت امروز با گذشته و نگاه تأیید آمیز آقای موسوی به دورانی که مورد انتقاد بسیاری از سیاسیون فعلی است و همچنین استراتژی و راهبرد نامعین در جنبش سبز، مسائلی هستند که معمولاً از جانب طیف سکولار حامیان جنبش سبز مورد انتقاد قرار گرفتهاند. برخی از این موارد را با آقای تقی رحمانی، تحلیلگر سیاسی و فعال ملی- مذهبی در تهران درمیان گذاشته ام.
پرسش: آقای رحمانی، آقای موسوی چگونه میتوانند پاسخگوی نقدی باشند که بسیاری از فعالان سیاسی سکولار طرح میکنند و آن نقد هم این است که دورانی که آقای موسوی بازگشت به آن را یکی از اهداف خود اعلام میکنند، به لحاظ برخورد با آزادیها و حقوق بشر مورد انتقادات جدی آنهاست؟
پاسخ: ما توافق ایدئولوژیک نمیکنیم، بلکه به توافق مدنی میرسیم. برداشت ایشان از دوران گذشته این است که همه در حکومت باشند، همه نظر بدهند. میگوید: «من فکر میکردم بعد از این انقلاب، دیگر دیکتاتوری برنمیگردد». اینها جملاتی است که باید از حرفها بیرون کشید.
اگر بنشینیم و تمام گذشته ای را که طرف به آن تکیه میکند مبنای تفاهم بگذاریم، هیچ تفاهمی صورت نخواهد گرفت. من در آن دوران خودم از بسیاری ازین سکولارها بیشتر زخم خورده ام. ولی بحث این است که باید دید هرکدام از ما از باور خودمان، چه استراتژیای به نفع دمکراسی بیرون می کشیم.
نکته ی دوم این است که در دیدگاه هایی که آقای موسوی مطرح میکند، در این یک سال جلو آمدن و نگاه جامع پیدا کردن تحقق پیدا کرده است. حرف های ایشان بعد از انتخابات، نسبت به صحبت ها و اظهاراتشان پیش از انتخابات، عمق بیشتری پیدا کرده است.
بحث این است که شما به کلیاتی اعتقاد دارید و بعد می بینید این کلیات در عمل جواب نمی دهد. در نتیجه این تغییرات یک پارچه و سریع صورت نمیگیرد. از سوی دیگر، خطر فرصت طلبی در کسانی که گذشته ی خود را یکباره نفی و پاک میکنند، خیلی بیشتر از کسانی است که با گذشته ی خود کلنجار میروند و آن را پالایش می کنند.
پرسش: به این ترتیب، پاسخ شما به انتقاداتی که به تحسین تمامیت گذشته از طرف آقای موسوی برمیگردد، این است که آقای موسوی گام به گام و در عمل برخی دیدگاه های خود را تغییر می دهند و شما این نوع تغییر را تأیید می کنید. همینطور است؟
پاسخ: زمانی که من از زندان بیرون آمدم، دیدم برخی مارکسیست ها بدون نقد لیبرال شده اند. این مسأله برایم خیلی عجیب بود. یا برخی از کسانی که زمانی سینه چاک حکومت دینی بودند، الان دم از حکومت سکولار ناب میزنند. این پالایش ها اگر واقعی باشد، باید در رفتار هم خود را نشان بدهد و نه فقط در تئوری.
مشکلی که در دوران اصلاحات داشتیم، این بود که نظریه پردازان حکومتی اصلاحات، در تئوری خیلی از عمل جلوتر بودند و در حین این که در عمل تن به این تئوری ها نمی دادند، توقع بیش از حدی ایجاد میکردند.
پرسش: ممکن است اشاره ی مشخص تری به این مسأله داشته باشید که اصلاح طلبان در عمل به تئوری هایی که طرح میکردند، تن نمی دادند؟
پاسخ: برای نمونه فقط از دوستان خودشان که به زندان میرفتند دفاع میکردند. خُب این برخورد دمکراتیکی نیست. اما اگر تمام نیروهای سیاسی بخواهند سی سال گذشته ی خود را نقد کنند (البته در سطوح مختلف و البته آن که حاکم بوده با آن که محکوم بوده متفاوت است) اگر این نقد را درست انجام بدهند و در عمل نشان بدهند، آن نقد ماندنی تر است تا این که یکباره و یک روزه اعلام کنند: من امروز دیگر آنچه دیروز بودم، نیستم.
انسان وقتی پا به سن میگذارد، به راحتی نمی تواند تمام دیدگاه های خود را کنار بگذارد. ما باید ملاک را در عمل مدنی- سیاسی بگیریم. من شخصاً با ملاک های مورد نظر آقای موسوی موافق نیستم، ولی ایشان از همان چیزی که من به آن اعتقاد ندارم، خیلی نتیجه گیری ها می کند که آن نتیجه ها مورد توجه من هستند.
سیاست عرصه ی قدرت، موقعیت، منافع و بینش است. سیاست فقط جنگ بینش ها نیست. اگر سیاست جنگ بینش ها بود، برادران همعقیده اینقدر با هم دشمن نمی شدند. معمولاً بدترین جنگ، جنگ برادران دشمن است. یعنی بدترین جنگ بین مذهبی ها و یا بین مارکسیست ها در یک حکومت صورت می گیرد.
پس ضمن این که بینش ها محترم است، باید دقت کرد که بینش در موقعیت و منافع چقدر تأثیر می گذارد. بینش آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوری اش، خیلی جلوتر از موقعیت و منافع خودش بود. به این خاطر در اعمال اش شدیداً تأثیر میگ ذاشت و باعث می شد که آن بینش مقداری مسأله پیدا کند. معمولاً اصلاح طلبها حرف های انتزاعی بسیار قشنگ و زیبا می زدند، ولی در موقعیت و منافع چندان نمی توانستند هماهنگی کنند.
پرسش: موردی مانند دفاع از زندانیان دگراندیش؟
پاسخ: مثالی می آورم: برخورد اصلاح طلبان در سال 82 با انجمن صنفی معلمان ایران برخورد درستی نبود. یعنی این انجمن به رسمیت شناخته نشد و آقای معین در سال 1384 از همین معلم ها ضربه خورد.
خواسته های صنفی معلمان در سال 1382 به جناح راست نسبت داده شد و وقتی آنها و یا حتی چایکاران شمال در این سال مورد سرکوب قرار گرفتند، دولت به درستی آنان را تحت حمایت خود قرار نداد. در صورتی که آنها خواستههای برحقی داشتند و باید مورد حمایت قرار میگرفتند.
در سیاست باید به موقعیت و منافع توجه کرد؛ چه سکولار و چه مذهبی، زمانی در سیاست به حساب میآید که از قدرت، اعتبار و موقعیت برخوردار باشند. نظرات صرفاً خیرخواهانه متأسفانه در دنیای سیاست نقش چندان مهمی ایفا نمیکند.
یکی از دلایلی که همواره در صد سال اخیر روشنفکران مسلمان مغلوب شده اند و روشنفکران غیر مسلمان ولی مبارز مقهور شده اند، به خاطر این است که در روابط سیاسی نیرویی تعیین کننده و مؤثر نبوده اند، بلکه بیشتر نیروهای مطرح بوده اند. این تجربه ای بسیار تلخ است، اما باید آن را پذیرفت تا بتوان مسأله را حل کرد.
پرسش: آقای رحمانی، یکی دیگر از ایراداتی که برخی فعالان سیاسی متوجه آقای موسوی چه در دیدار با نیروهای ملی- مذهبی و چه در ملاقات اخیرشان با ایثارگران میکنند، تأکید مداومی است که ایشان به امر آگاهی رسانی و کار کردن در این زمینه دارند؛ همچنین ابراز این نگرانی است که در شیوهی برخوردِ آقای موسوی، به کار سیاسی کمتر اهمیت داده میشود و به ویژه بیان کنندهی رهبری یک جریان سیاسی نیست.
پاسخ: این انتقاد هم درست است و هم غلط. درست است، چون رهبران جنبش به وسیلهی سکولارها، مذهبیها و یا روشنفکران انتخاب نشدهاند، انتخاباتی صورت گرفته و دو نفر رهبر شدهاند. تعویض رهبری هم مانند تعویض لباس نیست. پس باید توان، موقعیت و روحیات را در نظر گرفت.
ولی دوستان ما، چه آنهایی که در تهران زندگی میکنند و چه بخشی از دوستان ما در خارج، متوجه نیستند که در میان 450 شهر ایران، بسیاری از این شهرها هنوز ماهواره ندارند و برای بسیاری از آنان جنبش سبز توجیه نیست. کانال خبرگیری مردم در بسیاری از شهرهای ایران تلویزیون رسمی است. چرا حاکمیت از دادن یک ساعت برنامهی مستقیم به آقای موسوی، خاتمی و یا کروبی پرهیز میکند؟ به خاطر این که این رسانه تأثیرگذار است.
یعنی، به عبارت دیگر، این که ما بدانیم چه حکومتی الان حکومت میکند، کافی نیست. باید فرد آگاه شود، از پیروزیاش هم اطمینان حاصل کند تا مشارکت کند. بحث آگاهی، بحث این نیست که ما از فسلفه و این که خدا هست یا نیست و یا بحثهای انتزاعی تئوریک صحبت کنیم. این آگاهی از جنس آگاهی سیاسی- صنفی است.
پرسش: اشارهی شما به اقشاری است که آقای موسوی به عنوان «لایههای خاکستری» از آنان نام بردند؟ کسانی که نه با حکومت هستند و نه با جنبش سبز؟
پاسخ: بله. این که میگوییم باید در اقشار گوناگون، لایههای خاکستری را هم جذب کرد، من این مسأله را در انتخابات ریاست جمهوری، در شهرستانها دیدم. پول و سهام عدالت در روستاها و برخی جاها تأثیر خود را گذاشته بود. جذب دوبارهی این اقشار زمانبر است. به نظر من باید به این نکته توجه کرد. ضمن این که صد در صد انتقاداتی به آقای موسوی وارد است. منتها باید دید این انتقادات از چه موضعی است و تا چه حد عملی هستند. تاریخ ایران سرشار از نقدهایی است که عملی نیستند. مانند جبههی واحد، حزب سراسری. اصلاً خصلتهای روشنفکری و سیاسی مانع از ایجاد جبههی واحد در سراسر ایران میشود.
ما میتوانیم نقدهای درست داشته باشیم، اما نقدهای مفیدی نباشند. ولی بالطبع جنبش به نقدهای مفید نیاز دارد. در این شکی نیست. اما نقد مفید، نقدی است که راهگشا و عملی است. نقد درست، نقدی است که در عالم نظر و فارغ از شرایط و موقعیت جامعه مطرح میشود.
پرسش: آیا در حیطه ی همین نقدهای مفید که فارغ از شرایط و موقعیت جامعه هم نیست، شما انتقاداتی به روندهای موجود در جنبش سبز دارید؟ به ویژه در ارتباط با مسألهی رهبری که خیلی مورد انتقاد برخی سیاسیون است و معتقدند کارآمد نیست. یا این که رهبری جنبش را طبق اصطلاحاتی که در ایران هم بهکار میرود، نمادین میدانند و معتقدند این روش نمیتواند جنبش سبز را رهبری کند و به سرانجامی برساند.
پاسخ: رهبری جنبش سبز رهبریای نیست که انتخابی باشد، رهبریای است که به اجماع رسیده است؛ یک اجماع کلی. این که این رهبری کنار برود، دست من و شما نیست و اگر کنار برود، ممکن است خیلیها مأیوس و سرخورده شوند.
دوم این که من پیش از این نیز بارها گفتهام که رهبران فعلی نقش کاریزماتیک ندارند. ولی باید دقت کنیم و مدلی را که برای رهبری مطرح میشود، در نظر بگیریم.
اما به نظر من، رهبران جنبش سبز باید مرز خودی و غیرخودی را بیشتر بشکنند و در عین حال، باید نسبت به مسائل خود نگاهی مطرح کنند؛ یعنی این که نگاه به انتخابات چگونه میتواند باشد، حضورهای مختلف مدنی در جامعه چگونه باید باشد و نوعی باید و نبایدهایی که هزینه را پایین بیاورد و مشارکت را بیشتر کند را طرح کنند. روی جزییات آن هم میتوان بحث کرد.
از نظر من، این انتقادها به رهبری جنبش سبز وارد است که باید آنها را مطرح کرد و میتوان پاسخ هم گرفت. این پاسخها آرام آرام داده میشوند.
اما زمانی هست که شما خواستههایی دارید که در جامعه جواب نمیدهد و اگر اجرا شود، شرایطی مانند سال 60 اتفاق میافتد؛ نه در شکل کشتارش بلکه به شکل سرکوبی که رخ داد. برای مثال شما یک حرکت تند و یا حرکت ضعیفی انجام میدهید، در آفساید قرار میگیرید و حاکمیت موفق میشود کل قضیه را در دست بگیرد. در حالی که امروز سخن از این گفته میشود که 25 میلیون کاربر اینترنتی داریم که روی سایتهای سیاسی میروند.
پرسش: ارتباط این مسأله با رهبری جنبش سبز و نقاط ضعف و قدرت احتمالی این رهبری چیست؟
پاسخ: خیلی مهم است؛ یعنی این رهبری در به غلیان درآوردن این روحیه نقش داشته است. البته این که میگویم رهبری، رهبری را به این دو نفر منوط نمیکنم بلکه دیگران هم نقش داشتهاند. ما روشنفکران، استراتژیستها و دانشجویانی داریم که پا به پای این رهبری آمدهاند.
بحث این است که وقتی میخواهیم راه حل بدهیم، راهحلها متناسب با توان و شرایط و حتی روحیات رهبری باشد. چون رهبری را که شما انتخاب نکردهاید. منتها همانطور که گفتم، یک سری مسائل استراتژیک هستند؛ از قبیل از بین بردن حق خودی و غیرخودی و قبول حقوق و قانون شهروندی. اینها استراتژیک هستند و روی این مسأله کسی نباید در انتقاد کوتاه بیاید.
دوم دادن چشمانداز متفاوت به اقشار متوسط است. تواناییهای قشر متوسطی را که در جامعه فعال است باید شناخت. این قشر ویژگیهای خاصی دارد؛ ایدئولوژیک نیست، صددرصدی نیست، به پول و حقوق دولت نیاز دارد و در عین حال دولت هم به او نیاز دارد.
توجه به این نکات میدان بازی را مشخص میکند. آن وقت میتوان وارد نقد عملکرد رهبری شد و حتی از برخی روشنفکران جنبش و برخی از استراتژیستهای جنبش هم نقد کرد. این هیچ ایرادی ندارد، منتها نقد باید مؤثر هم باشد و نه صرفاً درست.
برگرفته از سايت راديو زمانه
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|