خانه  |   آرشيو:   اکتبر 08   ـ   نوامبر 08   ـ  دسامبر 08  ـ  ژانويه 09   ـ  فوريه 09  ـ  مارچ 09 

 آوريل 09   ـ  مه 09   ـ  جون 09   ـ    جولای 09     آگوست 2009   -   سپتامبر 2009  -    اکتبر 2009  ـ  نوامبر 2009  ـ   دسامبر 2009

ژانويه 2010   ـ   فوريه 2010   -   مارس 2010   ـ   آوريل 2010    ـ   مه 2010   ـ   جون 2010  -  جولای 2010  - اگوست 2010

سپتامبر و اکتبر 2010

 

آرشيو مطالب «کوتاه و گويا»

 

********************

دوشنبه 19 مهر 1389 ـ  11 اکتبر 2010

قاضی می بایست یک مقدار قسی باشد!

بيست و نه سال پيش، وقتی هنوز «اسلام رحمانی» انتخاب نشده بود

در کیهان 29 شهریور و 11 مهر 1360

موسوی تبریزی: «اگر اینها را دستگیر کردند، دیگر معطّل این نخواهند شد که چندین ماه اینها بخورند و بخوابند و بیت المال مصرف کنند. اینها محاکمه شان توی خیابان است. کشتن اینها واجب است نه جایز... هر کس را که در خیابان، در درگیری و تظاهرات مسلّحانه و آنها که پشت این اشرار مسلّح قایم می‌شوند و اینها را تقویت و راهنمایی می‌کنند و موتور می‌دهند و یا می‌خواهند ماشین بدهند و دستگیر می‌شوند، بدون معطلی، همان شب که دو نفر پاسدار و یا مردم شهادت بدهند که آنها در درگیری بودند و مسلحانه یا پشت سر افراد مسلح و علیه نظام جمهوری اسلامی قیام کرده‌اند، کافی است و همان شب اعدام  خواهند ‌شد… هر کس در برابر این نظام و امام عادل مسلمین بایستد، کشتن او واجب است. اسیرش را باید کشت و زخمیش را زخمی‌تر کرد که کشته  شود… هرکس از اطاعت امام عادل خارج شود و در برابر نظام بایستد حکمش اعدام است.»

محمدی گیلانی: «...محارب بعد از دستگیری توبه اش پذیرفته نیست. کیفر همان کیفری است که قرآن تعیین می کند؛ کشتن به شدیدترین وجه، حلق آویز کردن به فضاحت بارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود. اسلام اجازه می دهد که اینها را که در خیابان تظاهرات مسلحانه می کنند، دستگیر شوند، در کنار دیوار همان جا آنها را با گلوله بزنند. از نظر اصول فقهی لازم نیست به محاکم صالحه بیاورند، برای این که محارب بوده اند. اسلام اجازه نمی دهد که بدن مجروح اینگونه افراد باغی به بیمارستان برده شود بلکه باید تمام کُش شوند. اسلام اجازه می دهد حتی اگر زیر تعزیر  آنها جان هم بدهند کسی ضامن نیست که عین فتوای امام است و... قاضی می بایست یک مقدار قسی باشد... عواطف بیجا مشکلات برای ملت ایجاد می کند»!

هاشمی رفسنجانی:  «…برطبق فرامین الهی، ‌چهار حکم بر اینها لازم‌ الاجراست: 1) کشته شوند؛  2) ‌به‌دار کشیده شوند؛  3) ‌دست و پایشان قطع شود؛  4) اینها از جامعه جدا شوند… اگر آن روز (منظورم اوایل انقلاب است) دويست نفر از اینها را می‌گرفتیم و اعدامشان می‌کردیم، امروز این‌قدر نمی‌شدند. امروز اگر با قاطعیت در مقابل این گروهک های مسلّح منافق... نایستیم، سه سال دیگر به جای هزار اعدام، باید چندین هزار نفر را  اعدام بکنیم… بار دیگر اعلام می‌کنم که ما به حکم قرآن راه قاطعِ قلع و قمع منافقین مسلّحی را که در برابر اسلام و مسلمین ایستاده‌اند، در پیش گرفته‌ایم…»

********************

چهارشنبه 17 شهريور 1389 ـ  8 سپتامبر 2010

از فتنه جمل سربلند بيرون آمديم؛ مراقب صفين و نهروان باشيد

سردار نقدي، رئيس سازمان بسيج مستضعفين

به گزارش فارس، سردار محمدرضا نقدي رئيس سازمان بسيج مستضعفين، در نشست هاديان سياسي بسيج كشور اظهار داشت: ...اين اولين بار در تاريخ است كه يك امت از چنين آزمون سخت و پيچيده‌اي با موفقيت گذر كرده و راه را گم نكرده است ولي بايد بدانيم براي رسيدن يك ملت به كمال با پيروزي در هر آزمايشي آزمايش سخت‌تري در پيش خواهد بود بايد خودمان را براي امتحانات پيچيده‌تر آماده كنيم... از جمله آزمايش هاي مهم كه ممكن است پيش آيد و به گمراهي عده‌اي منجر شود ضعف ما در درك درست از مصلحت‌هاست. ممكن است بعضي به خاطر عدم درك صحيح از حكمت تصميمات نظام به دام افراط بيفتند. بعضي عناصر قدرت طلب در صددند براي پيشبرد مطامع سياسي خود از دلسوزي و علاقه شديد بعضي جوانان نسبت به نظام و ارزش‌ها سوء استفاده كنند و از آنها خوارج بسازند. در اين شرايط مراقبت خاص لازمست. در اين شرايط بايد داستان حضرت موسي و خضر را كه در سوره كهف قرآن كريم آمده است بارها و بارها بخوانيم و از آن عبرت بگيريم يكي از حرف‌هاي اين داستان با بشر اين است كه رهرو راه كمال الزاما نمي‌بايد شخصا فلسفه و حكمت هر حادثه و اقدام را خود شخصا بداند همين كه يقين داشته باشيم پيشرو و پيشقراول را دقيق و درست انتخاب كرده‌ايم كافيست كه با خيال آسوده و پشت سر او حركت كنيم. وقتي دستمان را در دست يك دانشمند و فقيه برجسته و باتقوا و بصير و مطلع از اوضاع جهاني دور از مطامع مادي گذاشته‌ايم كه تكاليف ما را مبتني بر فرامين خدا ابلاغ مي‌كند نبايد دغدغه‌اي براي كشف فلسفه تصميمات داشته باشيم. ممكن است جايي ببخشد و ما حكمت آن را ندانيم و يا جايي مجازات كند و ما علت آن را درك نكنيم همين كه مي‌دانيم انتخاب پيشقراول درست است كافيست. بحمدالله امروز كشتي‌بان انقلاب اسلامي رهبري بي‌نظير و الهي از فرزندان رسول خداست و پيروي محض از او براي هيچ صاحب خردي جاي كوچكترين ترديد ندارد همان‏گونه كه از آغاز اين‏گونه بوده است. وقتي بهترين و توانمندترين ناخدا را براي كشتي داريم در طوفان‌ها و امواج سهمگين حوادث، عاقلانه‌ترين و خردمندانه‌ترين راهكار سپردن تدبير امور به دست اين ناخدا و اطاعت محض از فرامين اوست كوچكترين ترديد ممكن است انسان را در امواج فتنه غرق كند. امروز كه در مقابل فتنه‌گري پيچيده‌تر واقع مي‌شويم بايد بدانيم تنها راه نجات چنگ زدن به دامن ولايت فقيه است.

********************

دوشنبه 15 شهريور 1389 ـ  6 سپتامبر 2010

محلل

مهدی خزعلی

می ‌گویند یکی از بزرگان نجف عیال را سه طلاقه کرده بود، دیگر امکان رجوع نداشت، باید محلّلی پیدا می ‌کرد تا خاتون را به عقد خویش درآورد و پس از همبستری، او را طلاق دهد، کاری بس دشوارو پر مخاطره بود، باید کسی می‌یافت که نه خاتون  هاو دل بندد و نه او به خاتون! شیخ سردرگریبان به دنبال چاره بود، خاتون جوان و زیبا و گل اندام بود، نکند محلّل جا خوش کند و خاتون را رها نسازد، یا خاتون محلّل را بر شیخ ترجیح دهد!  دراین اندیشه بود که صدای انکر الاصوات آب‌حوضی در کوچه پیچید، صدا را به سرش انداخته بود که : ” آب حوض می کشیم “  خودش از صدایش نتراشیده ترو نخراشیده تر بود، کچل و لوچ و پیس، با قدی کوتاه و چشمانی تنگ ودهانی دریده، دون مایه و بی‌فرهنگ، با پایی لنگ، ازمال دنیا سطلی داشت و یک لولهنگ، آب حوض می کشید،  نگاه به اوکفاره داشت و دیدنش درخواب صدقه، شیخ چون ارشمیدس فریاد کرد که یافتم، یافتم و سربرهنه به کوچه پرید، دیگر آب‌حوضی نمی‌دید، او واسطه وصال بود، دراوجمال یارمی‌دید، او را به اندرون دعوت کرد و راز خویش با او در میان گذاشت، گفت :” همیشه تو آب ما می کشی و اینک ما، همیشه یک درهم می ستاندی و اینک صد دینار، اما حواست باشد که زود کارت را بکنی و بروی!” آب‌حوضی انگار در عرش پرواز می کرد، خانه شیخ را یکی‌ازقصرهای بهشت می‌دید که درغرفه های آن حوریان منتظرند، او که عمری‌عزب بود و معذب و دست درآغوش خویش‌داشت، با خود گفت :” صد دینار هم ندهی در خدمتم! “  اما به شیخ گفت:” شما بر من ولایت دارید، امرامر شماست”. القصه، برای اولین بار بود که دلی از عزا در‌آورد و کامروا با صد سکه دینار طلا از خانه شیخ بیرون آمد،  سبکبال شده بود، انگار بر بال ملائک قدم می گذاشت، برعمررفته افسوس می خورد و می گفت: ” عجب کسب پر منفعتی!” فردا صبح شیخ  با صدای آب‌حوضی بیدار شد، از همیشه سحرخیزترشده بود و صدایش رساتر، اما چیز دیگری می گفت، او داد می زد: ” من یطلب محلّل؟ ” (چه کسی محلّل می خواهد؟)  شیخ بیرون آمد و گفت: ” این چه بی‌آبرویی است که راه انداخته‌ای؟”  آب‌حوضی – ببخشید محلّل – پاسخ داد:” راستش دیدم کارش راحتتر و درآمدش بیشتراست، شغلم را عوض کردم! “ این حکایت روزگار ماست، علماء همه جورش را با این ملت تجربه کرده بودند، 24 سال کابینه در اختیار روحانیت بود، جابجایی سید و شیخ و سید هم جواب نمی داد، سه روحانی این عروس را در کابین خویش داشتند و اینک محلّلی لازم بود با شرایط کذا و کذا! باید آنقدر زشت باشد و زشتی کند که ملت نه تنها دل بر او نبندد که از ترس او به دامان داماد قبل پناه برد، قدرش را بداند و اورا بر روی سر بنشاند، و از سویی کسی باشد که اگر خواست جا خوش کند، زورمان به او برسد و دمش را بگیریم و بیرون بیاندازیمش! اما امروز محلّل جا خوش کرده است و با بزک و دوزک، با دروغ و فریب و با خرج کردن از کیسه شیخ می خواهد دردل خاتون جا بازکند، تازه همکاران سابق را هم دعوت کرده است که بیایید، این شغل راحتتر‌وپرمنفعت تراست وبرای دور بعدهم محلّل‌ها صف کشیده اند. بیچاره خاتون!

********************

جمعه 12 شهريور 1389 ـ  3 سپتامبر 2010

من ديگر در هيچ حرکت اعتراضي «الله ‌اکبر» نمي‌گويم

وبلاگ انديشه>>>

قبل از هرچيز؛ الان دقيقاً وقت اين حرف‌ها است!: در اعتراضات خياباني سال 88 من در خيابان بودم. به همراه بسياري از همفکران خودم که هيچ اعتقادي به الله نداشتيم، شعار الله اکبر سر داديم تا از نمادي اعتراضي براي ايجاد اتحاد استفاده کنيم. اما همين شعار بعدها چماقي بر سر ما شد که جنبش سبز اسلامي بوده است و هرکس به اسلامي بودنش معتقد نيست، سبز نيست! حتي همين دستمايه‌اي براي جانب‌داري از حکومت اسلامي شد. بنابر اين من هرگز از اين پس چنين نمي‌کنم و چيزي را که به آن اعتقاد ندارم (از سر مصلحت و براي اتحاد) بر زبان نمي‌آورم. به نظر من بايد شعار همه‌گير تري براي سرداده شدن در حرکت‌هاي اعتراضي  انتخاب شود.

********************

چهارشنبه 10 شهريور 1389 ـ ا سپتامبر 2010

صفحه فیلترینگ هجدهمین سایت پربازدید ایرانی شد

سرویس اجتماعی سايت «فردا»

برابر قوانین جمهوری اسلامی ایران و دستور مقامات قضایی دسترسی به این سایت مجاز نمی باشد؛ این جمله تیتر صفحه‌ای ملال‌آور بود که ماه هاست جای خود را به صفحه خوش آب و رنگ پیوندهایی داده که کاربران اینترنتی را به سوی سایت‌های محدودی راهنمایی می‌کند. به گزارش سرویس اجتماعی «فردا» کاربران اینترنت، پس از باز کردن سایت هایی که به دستور مقامات قضایی، امنیتی و یا نهادهای دیگر فیلتر شده‌اند، صفحه‌ای را با عنوان "پیوندها" مشاهده می کنند که آنها را به سوی سایت های خبری و سرگرمی و اطلاع‌رسانی مورد تایید مسئولان راهنمایی می‌کند. نکته جالب اینجاست که آمار بازدید این سایت در چند ماه گذشته به حدی بالا رفته که مقام هجدهم را در الکسا به خود اختصاص داده است. اما چرا رتبه هجدهم پس از خبرگزاری فارس و بعد از خبرگزاری ها و سایت های پربازدید و پرهزینه‌ای چون تبیان و خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران؟ چرا در کشوری که سایت های پربازدید مفید فراوان دارد، باید یک صفحه "هشدار" که نتیجه مراجعه کاربر به سایت‌های غیرقانونی و خلاف شرع و قانون است، بیشترین بازدید را به خود اختصاص دهد؟ شاید از این آمار بتوان به روشنی دریافت که کاربران اینترنتی تا چه میزان به سمت سایت های فیلتر شده در کشور مراجعه و با این صفحه مواجه می شوند و بدین ترتیب بر آمار این سایت هم می افزایند. آیا نهادهای خبری، سرگرمی و دیگر وب سایت ها جوابگوی متقاضیان نیست و یا توقع کاربران تا جایی پیش رفته که سایت های مجاز قادر به پاسخگویی آنها نیستند؟ نکته دیگری که نباید آن را از یاد برد اینکه آمار سایت های فیلتر شده در کشور به حدی بالا رفته که پیغام فیلترینگ رتبه شایان توجه را به خود اختصاص داده است. چرا تعداد صفحات فیلتر شده باید تا اندازه ای بالا رود که یک صفحه "اخطار" بهترین جایگاه را در رده بندی سایت ها به خود اختصاص دهد؟