خانه  |   آرشيو:   اکتبر 08   ـ   نوامبر 08   ـ  دسامبر 08  ـ  ژانويه 09   ـ  فوريه 09  ـ  مارچ 09 

 آوريل 09   ـ  مه 09   ـ  جون 09   ـ    جولای 09     آگوست 2009   -   سپتامبر 2009  -    اکتبر 2009  ـ  نوامبر 2009  ـ   دسامبر 2009

ژانويه 2010   ـ   فوريه 2010   -   مارس 2010   ـ   آوريل 2010    ـ   مه 2010   ـ   جون 2010  -  جولای 2010  - اگوست 2010

اگوست 2010

 

آرشيو مطالب «کوتاه و گويا»

 

********************

دوشنبه 8 شهريور 1389 ـ 30 اگوست 2010

بخشی از سخنان عبدالله نوری پیرامون اصل 107

در اختيارت ولايت مطلقهء فقيه

در شورای بازنگری قانون اساسی

ـ بسم الله الرحمن الرحيم... به نظر من اگر اين آنجا [در اصل 57] اصلاح بشود شايد خيلي بحث ها جمع و جورتر بشود، و اين مسأله‌اي نباشد كه قواي حاكم در جمهوري اسلامي عبارتند از قوه مقننه، قوه مجريه، قوه قضائيه كه زير نظر ولايت مطلقه فقيه بر طبق اصول آينده اعمال مي گردد. اگر آنجا را اصلاح كنيم هم سازماندهي كشور را قبول كرده ايم، هم ولايت مطلقه را قبول كرده ايم، هم ارتباطش به هم داده ايم. ولي اين را پذيرفته ايم اگر آنجا را عمل نكينم به نظر من كاملاً تناقض است؛ بعني ما يك سلسله اصولي را نوشته ايم در كنار آن هم يك اصل به عنوان ولايت مطلقه [اما] بدون ارتباط. معنايش هم اين است [که]، به خلاف آن چيزي كه حاج آقا يزدي فرمودند؛ كه نه خير در چارچوب قانون اساسي است، اگر در چهار چوب است همين اصل پنجاه هفتم را درست كنيد، اگر مازاد بر اين است قانون اساسي مي گويد رئيس جمهور مي خواهيم. [اما] ممكن است ولايت مطلقه فقيه در يك موردي تشخيص بدهد كه خير رئيس اصلاً نمي خواهيم، مجلس مي خواهيم، بگويد نه خير نمي‌خواهيم. اگر بخواهيم كنار هم ببينيم بياييم همان جا روي اين كلمهء «زير نظر ولايت امر» را «زير نظر ولايت مطلقه فقيه» اش بكنيم، هم چارچوب قواي حاكم و هم قانون اساسي را قبول كرده ايم و هم كلمهء ولايت مطلقه فقيه را آورده ايم و مشكلمان بر طرف مي شود.

********************

چهارشنبه 3 شهريور 1389 ـ 25 اگوست 2010

مقایسه حجاب زنان در ایران و ترکیه

شيعه آنلاين: به گزارش آخرین نیوز، یک روزنامه ترکیه ای با مقايسه وضعيت زنان ايران با زنان ترکيه مدعی شد: که اگر چه حجاب در ايران اجباري است اما زنان ايراني کمتر از زنان ترکيه به حجاب بهاء ‌مي دهند. طوفان ترنج مقاله نويس روزنامه حريت چاپ ترکيه در اين مقاله که آن را مقاومت جانانه زنان ايران نامگذاري کرده است ،نوشت: از زمان انقلاب سال پنجاه و هفت، ايران نقل داغ محافل جهاني بوده است اما در چند سال اخير شرايط در اين کشور به گونه اي تغيير کرده است که حکومت سخت گير را وادار به عقب نشيني کرده است. اين نويسنده مي نويسد؛ حجاب در ايران براي زنان اجباري است اما اگر شما به نحوه پوشش زنان ايراني نگاه کنيد مي بينيد که پوشش آنها به مراتب بازتر و آزادتر از پوشش زنان ترکيه است،آنچنانکه زنان ايراني روسري هاي شان را تا بالاي پيشاني شان عقب مي کشند، موي سرشان را زير روسري ها بيرون مي ريزند و آرايش مي کنند. طوفان ترنج مدعی می شود در حالي که زنان ترکيه به روسري و حجاب روي آورده اند زنان ايراني جنگ تمام عياري را براي مبارزه با حجاب اجباري آغاز کرده اند، اعمال فشار بر جامعه، مبارزه منفي ايجاد کرده است. وی در ادامه ادعاهای خود نوشت: آمار نشان مي دهد چهار ميليون ايراني به مواد مخدر معتاد هستند و دو ميليون از اين تعداد خودشان فروشنده مواد مخدر هستند، او مي گويد هر چند داشتن مرز مشترک با افغانستان به اين اعتياد هم دامن زده است اما دليل ديگري که در وراي اين مطلب وجود دارد و پزشکان نيز آن را تاييد کرده اند اين است که ممنوعيت الکل جامعه را به سوي مواد مخدر مي کشاند. انتشار این گزارش در حالی صورت می گیرد که حجم اخبار منفی و بدبینانه درباره ایران در رسانه های ترکیه در چند هفته اخیر افزایش یافته است.

********************

دوشنبه 1 شهريور 1389 ـ 23 اگوست 2010

در امتثال فتوای مقام معظم رهبری مبنی بر حرام بودن آلات موسيقی

 تعدادی هنرمند را که استاد تقلید صدا هستند استخدام کرده ام!

علیرضا افتخاری

خبرگزاری فارس: مراسم بزرگداشت روز خبرنگار در مرکز همایش های صدا و سیما، با حضور خبرنگاران و مهمانان ویژه برگزار شد. دکتر محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور محبوب کشورمان و استاد آواز موسیقی اصیل ایران، علیرضا افتخاری، نیز از جمله شرکت کنندگان در این مراسم بودند. دکتر احمدی نژاد در هنگام سخنرانی، از مواضع اصولی استاد افتخاری تجلیل کرده و گفتند: «پس از انتخابات، عده ای که آرزوهای خود را نقش بر آب می دیدند دست به آشوب زدند. یکی از این آشوب طلبان، فردی بود که ادعا میکند در موسیقی و آواز سنتی بی رقیب است حال آن که نظر سنجی های دولت نشان میدهد که تعداد طرفداران استاد افتخاری، ده ها برابر بیشتر از ایشان است. وانگهی همه ی اعضای هیئت دولت، شورای نگهبان، مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان و البته تمامی ائمه ی جمعه به این نکته اذعان دارند که صدای استاد افتخاری بسیار شیرین تر و دلنشین تر از صدای آن شخص است». دکتر احمدی نژاد افزودند: «همه می دانیم که نظر مقام معظم رهبری و سایر مراجع محترم این است که فراگیری و نواختن آلات موسیقی حرام است. بنده میخواهم این مژده را به شما بدهم که استاد افتخاری قصد دارند از این پس تمامی آوازهایشان را بدون کمک گرفتن از این آلات حرام اجرا کنند این در حالی است که آن خواننده که کلی ادعا دارد، تا در برنامه هایش اُرگ و جاز نباشد حتی یک بیت هم نمی خواند.» در پایان مراسم، استاد افتخاری ضمن تشکر و قدردانی از زحمات شبانه روزی رئیس جمهور گفت: «همانگونه که ایشان فرمودند من به سبب احترام به ولی امر مسلمین جهان و مراجع محترم تصمیم گرفته ام از این پس برنامه هایم را بدون کمک گرفتن از آلات حرام موسیقی اجرا کنم. شاید در وهله ی اول این موضوع کمی عجیب و غیر ممکن به نظر بیاید اما بنده برای این مشکل چاره ای اندیشیده ام. من تعدادی هنرمند که استاد تقلید صدا هستند را استخدام کرده ام و در هنگام اجرای مراسم، هر کدام از آن ها با دهان شان صدای ِ یکی از آلات موسیقی را بیرون می آورند و بدین ترتیب هم موسیقی سنتی ما اصالتش حفظ خواهد شد و هم فرمان رهبر معظم انقلاب اجرا می شود».

********************

جمعه 29 مرداد 1389 ـ 20 اگوست 2010

سه پرسش و پاسخ

مهدی کروبی

پرسش: آيا با تشکيل يک تلويزيون به نام خودتان که نظرات خودتان را پوشش بدهد موافقيد؟

کروبی: پيشنهاد خوبی است و من پذيرفته بودم. اگر مبالغه نکرده باشم ۵ سال پيش اولين نفری بودم که پيشنهاد تاسيس يک تلويزيون را داده بود. مقدماتش را فراهم کرده بديم، اما متاسفانه نتوانستيم که به اجرا برسانيم. البته من قول داده بودم حزب و روزنامه و تلويزيون تاسيس کنم که در تاسی دو مورد اول را موفق بودم، اما امروز مي بينيم که هر دوی آنها را بسته اند. در مورد تلويزيون هم موانعی پيش آمد که نشد کار را به انتها برسانيم. اکنون به تمام بچه ها تبريک ميگم که در حال تاسيس تلويزيونی بر مبنای عرف جامعه اند. به اميد خدا فعاليت مي کنند و بنده هم تذکراتی به آنان داده ام.

پرسش: آقای کروبی آيا شما با يک حکومت سکولار که اسلام و هر دينی در آن محترم باشد اما در سياست جايگاهی نداشته باشد موافق هستيد؟ يا اينکه به سخنان آقايان خمينی و خامنه ای که ميگويند سياست ما عين ديانت ماست معتقديد؟

کروبی: من خودم شخصا طرفدار حکومتی دينی هستم که هم در آن رعايت مسايل دينی باشد هم ارکان نظام بر آرای مردم استوار باشد. اما چه حکومتی باشد يا نباشد آن به مردم مربوط است و مي توانند هرگونه حکومتی را که برای خود مناسب ميدانند تعيين کنند. به نظر من مردم حکومتی را می خواهند که قوانين دينی در آن اجرا بشود زيرا اکثريت مردم ايران مذهبی هستند. اين حکومتی که امروزه مشاهده می کنيم نه بر پايه جمهوريت است نه بر پايه ديانت اين حکومت آن حکومتی نيست که رهبران به مردم وعده داده بودند.بايد جمهوريت نيرومند تر باشد. ساير حکومت ها را نفی نميکنم مردم هرچه را بخواهند خواهم پذيرفت.

پرسش: آيا شما اعتقاد داريد که اين جنبش ملی  شده است و حتی از راه سبز هم گذشته است؟ آيا شما با يک رفراندوم که مردم در آن تصميم بگيرند چه نوع حکومتی را می خواهند موافق هستيد؟

کروبی: دوستان عزيز، برادران خوبم و فرزندان عزيزم،  بايد خواسته هايی داشته باشيم که عملی باشد. ما انقلاب کرديم و جنگ را پشت سر گذاشتيم و تعداد زيادی شهيد داديم. مردم سی سال پيش به نظامی رای دادند که در آن حق حاکميت با مردم بود ما اعتقاد داريم اين نظامی که مردم انتخاب کرده بودند اکنون وجود ندارد. ما در اول راه هستيم. ابتدا بايد تلاش کنيم قانون اساسی را اجرا کنيم تا به وسيلهء آن به ديگر خواسته هايمان برسيم. با احترام به نمايندگان مجلس می گويم مطمئن باشيد اگر مجلس جدی داشتيم، قوهء قضاييه سالم داشتيم، حتماً وضع ما اين نبود که قوه مجريه ادعا کند من قانون را اجرا نمي کنم و بچه هايمان از بی عدالتی در زندان ها بنالند و اعتصاب غذا کنند و شکنجه بشوند. شما مطمئن باشيد يک روزی در يک حکومت آزاد که قوانين آن اجرا مي شود و طبيعی است که مطبوعات در آن کار مي کنند، بحث های ديگری هم می شود. اما امروز ما معتقديم اين قانون اساسی اجرا نمي شود. به نظر من، با پرداختن به اينکه «اين قانون اساسی ناقص است، يا آيا توان پاسخگوی به مردم را دارد؟» نيروی خود را بی هدف هدر خواهيم داد. با اجرای همين قانون خواستهء بسياری از مخالفان نيز برآورده خواهد شد. مثلاً، تصور کنيد که  «انتخابات آزاد» داشته باشيم، مطبوعات آزاد داشته باشيم، مجلس مستقل داشته باشيم؛ طبيعی است که وضع مردم بهتر خواهد شد. (پيوند به کل گفتگو>>>)

********************

دوشنبه 25 مرداد 1389 ـ 16 اگوست 2010

چرا آقای کروبی شگفت زده شده است؟

کوروش از تهران

آقای کروبی باز مجددا تکرار کرده اند حوادث بعد از انتخابات سال پيش «انحراف» از آرمان های جمهوری اسلامی بوده و شکنجه ها و سرکوب های پس از انتخابات اموری بی سابقه در جمهوری اسلامی است.  من گرچه برخی مواضع اخیر آقای کروبی را شجاعانه(به ویژه داوری منصفانه اش دربارهء نظام پهلوی) ارزیابی می کنم ولی اینکه کشتار و بی عدالتی و شکنجه اموری بی سابقه و انحرافی در جمهوری اسلامی است را قبول ندارم از همان پشت بام مدرسه علوی کاملا واضح بود که خمینی قصد برقراری عدالت حتی اسلامی را هم ندارد چه که خمینی می توانست با گماردن قضات عادل و حتی برخی روحانیون خوشنام دستگاه قضایی نسبتا عادلانه ای برپا کند، اما خمینی با انتصاب صادق خلخالی نشان داد به دنبال سرکوب و خونریزی است، مشکل اصلی تمام طرفداران عدالت و آزادی با خمینی و جمهوری اسلامی به نظر من یک معضل «پیشینی» است، اصولاً مهم نیست تمام کسانی که به دستور خمینی کشته شده اند بی گناه بوده اند یا گناهکار بحث اساسی این است چرا در هیچ موردی در دادگاه های جمهوری اسلامی «تشریفات دادرسی» رعایت نشده؟ چرا در تاریخ ننگین جمهوری اسلامی حتی یک دادگاه با حضور«هیات منصفه واقعی» برگزار نشده؟ چرا در دادگاه های جمهوری اسلامی هیچ گاه اجازه دفاع به متهم و یا وکیلش داده نشد؟ آقای کروبی از کدام انحراف صحبت می کند از روز اول بنای خمینی و همفکرانش کشتار و حذف مخالفین بوده، در کدام تاریخ خمینی فرمان عدالت و عفو و آشتی داده؟ خمینی در اواخر عمر ننگینش حتی عنوان کرد از اینکه کم کشتار کرده ناراحت است و باید بیش از اینها می کشته. جمهوری اسلامی در دوران خمینی مگر یک جمهوری دمکراتیک بوده که حالا خاتمی و کروبی ابراز شگفتی می کنند. کدام شگفتی؟ مگر دادگاه ها در دورهء خمینی دادگاه عدل بوده، لاجوردی جلاد اوین را یاد برده ایم؟ دههء خونین شصت از یادها می رود؟ قانون عقب افتادهء مجازات اسلامی و حدود و قصاص در دوران مدرن باید بر ما حاکم باشد؟ آیا دادگاه های ناعادلانه و قضات جنایتکار و دادگستری سرکوبگر یادگار محمد حسین بهشتی نیست؟ آیا برای مثال اعدام نیک پی و هویدا و نادر جهان بانی و فرخ رو پارسا بر اساس عدالت و ضوابط قضایی بود؟ آیا فرصت دفاع به نیروهای چپ در بیدادگاه های اسلامی داده شد؟ پس از گذشت سی سال شیخ حسین نوری همدانی رسماً از «حذف» دگر اندیشان و سکولارها سخن می گوید. آقای کروبی اگر هنوز دچار آلزایمر سیاسی نشده باشد می تواند به گورستان خاوران سری بزند شاید یادش بیاید دوران امام راحلش چگونه بوده و کهریزک و قاضی مرتضوی و قاضی مقیسه و قاضی حداد دستاورد طبیعی حکومت اسلامی خمینی هستند نه بلاهای آسمانی. شاید اگر آقای کروبی راجع به شکنجه ها و تجاوزها در دههء شصت از بازماندگان آن حوادث سوال کنند از شکنجه ها و کشتارهای اين دو ساله ابراز شگفتی نکنند. من واقعاً اعتقاد دارم یا باید عدالت پیاده شود یا باید آسمان را به زمین دوخت.

********************

جمعه 22 مرداد 1389 ـ 13 اگوست 2010

کجای اين حکومت جمهوری است؟

کورش از تهران

چندی است که اکثریت اصلاح طلبان دینی و به خصوص آقای کروبی از این موضوع صحبت می کنند که"جمهوریت نظام" از دست رفته و مردم فاقد  قدرت شده اند ،به نظر من این سخن هم از جمله همان مشکلات نظری و تفکری این قبیل اصلاح طلبان است ،نظام جمهوری اسلامی تنها اسم جمهوری را یدک می کشد اما از روز اول جمهوری نبوده ،جمهوری با هر تعریفی تا کنون هرگز با ولایت یک ایدئولوژی سازگار نبوده،رژیمی که تمام قدرت واقعی آن در دست یک فرد غیر منتخب غیر پاسخگو قرار دارد چگونه می تواند نماینده جمهور مردم باشد. آقای خمینی بارها تصریح کرد اگر همه مردم نظری غیر از من داشته باشند اصلا مهم نیست زیرا من نظر خود را ترجیح می دهم،به نظر من جمهوری اسلامی هرگز دارای مختصات یک جمهوری نیم بند هم نبوده و پایه اش از روز نخست تاسیس بر سرکوب دگراندیشان ،روشنفکران،کارگران و معلمان و دانشجویان بنا شده، آقای کروبی متاسفانه تجاهل می کنند وگرنه ایشان بهتر از هر کسی میداند وقتی داغ و درفش و سرنیزه و طناب دار و زندان و شکنجه در یک رژیم برقرار باشد آن نظام هرگز معنای جمهوری ندارد کدام انتخابات در جمهوری اسلامی آزاد،منصفانه وبین احزاب مختلف الفکر بوده؟ کدام یک از اوامر آقای خمینی مبتنی بر معیارهای حقوق انسان بوده؟ چه هنگام در تاریخ جمهوری اسلامی احزاب مخالف و حتی منتقد دارای آزادی بیان بوده اند؟ کدام نشریه در تاریخ ننگین این رژیم توانسته کارنامه سیاسی آقای خمینی را نقد کند؟ چه کسی بیاد دارد آقای خمینی و آقای خامنه ای حتی یک مورد درباره عفو فلان زندانی یا فلان گروه سیاسی اقدام کرده باشند؟ تا آنجا تاریخ سی و یک ساله این رژیم نشان میدهد رهبران جمهوری اسلامی تا توانسته اند مردم و مخالین را تهدید کرده اند. ممکن است همه ما با مصباح یزدی مخالف باشیم اما او روزی جمله ای را گفت که خیلی ها بر او تاختند؛ مصباح گفت "امام خمینی هرگز به جمهوریت اعتقادی نداشت و اگر بحث جمهوری مطرح می کرد برای این بود که شاه برود" (نقل به مضمون). به نظرم اگر محمد تقی مصباح یزدی یک حرف حقیقی در عمرش گفته باشد همین جمله است. اگر آقای خمینی واقعا به اراده ملت باور داشت هرگز نهادهای انتصابی،کشتارهای دسته جمعی و قوه قضاییه ای فاسد بنا نمی کرد، آقای خمینی تا آنجایی دم از ملت (البته از دید ایشان امت حزب الله) می زد که مردم حامی تفکرش باشند او از اول طرفدار حاکم نمودن اراده خودش تحت عنوان اسلام داشت.

********************

چهارشنبه 20 مرداد 1389 ـ 11 اگوست 2010

اگر نتیجهء انقلاب همان باشد که اصلاحات می‌خواهد...

سيد محمد خاتمی

جرس: به گزارش روابط عمومي دفتر سيد محمد خاتمی، وی در دیدار با دانشجویان عضو انجمن فرهنگ و سیاست شیراز گفت: «معتقدم که اصلاحات از دو سو و توسط دو قطب کاملاً متضاد مورد تهاجم و فشاراست. یکی از سوی کسانی که می گویند اصلاحات توهمی بیش نیست و چنین القاء می‌کنند که اگر مراد این باشد که در جامعه مردم‌سالاری حاکم شود، نظام و جریانی که در پرتو انقلاب به وجود آمده است با مردم سالاری سازگار نیست! این جریان، با نفی انقلاب اسلامی و قانون اساسی، اصولاً اصلاحات را امری ناممکن و واهی می‌داند و می‌گویند مردم باید دست از اسلام و جمهوری اسلامی بردارند و راه خود را خارج از آن جستجو کنند... در این دیدگاه یا دین به کلی رد می‌شود یا دست بالا آن را امری فردی می‌دانند که نباید در عرصهء اجتماعی و سیاسی دخالتی داشته باشند و طبعاً اصلاحاتی را که پای‌بند دین و وفادار به اصل نظام باشد از اساس امر غلطی می‌دانند و آن را مورد حمله و فشار قرار می‌دهند... آنچه خصوصاً در این مرحلهء اخیر پدید آمده و رفتارها و سیاست های نادرست موجود این تفکر را تقویت می کند که نظام جمهوری اسلامی نظامی است که با حقوق مردم و معیارهای یک جامعه آزاد و آباد پیشرفته ناسازگار است و اصلاحاتی که می گوید این نظام و انقلاب را قبول داریم ولو اینکه خواستار اصلاح انحرافات باشد معنی ندارد... اصلاحات، به این معنی، مثل خود جمهوری اسلامی مطرود و مردود به حساب آورده می‌شود... در عين حال فشار دیگر از سوی جریان هائی است که گرچه ظاهر دینی و انقلابی به خود می‌گیرند ولی راه و کارشان با روح انقلاب و آرمان های ملت سازگار نیست... جریانی تمامیِّت خواه که میانه‌ای با مردم و حقوق آنها ندارد و از اسلام و انقلاب چهره‌ای خشن و زشت ارایه می‌دهد و خواستار حذف همه کس و همه چیز است که با توهمات و تنگ نظری آنان سازگار نیستند، این جریان هم با اصلاحات دشمن است و هرگونه فکر و روشی را که  پسندیده نشود براندازی معرفی می‌کنند... البته منظور این نیست که هر کس اصلاحات را نپذیرد بد است، کم نیستند جریان ها و کسانی که اختلاف سلیقه با اصلاح‌طلبان دارند ولی محترمند و واقعاً می‌خواهند در درون نظام و با معیارهای اصلی آن به سر ببرند و آن جریان فوق الذکر با اين جریان‌های اصیل و منطقی غیر اصلاح‌طلب هم مخالفند».

********************

دوشنبه 18 مرداد 1389 ـ 9 اگوست 2010

نقد من بر «قانون اساسی نوین ایران»

وجيد الف.

سلام بر شما عزیزانی که در سایت سکولاریسم نو در جهت روشنگری و ترویج جدایی مذهب از حکومت تلاش می کنید. من «قانون اساسی نوین ایران» که پيوند ثابت اش در سايت شما آمده رو مطالعه کردم و نظر خودمو در مورد قانون اساسی ِ تدوین شده به نویسندگانش ایمیل کردم و پاسخ یک نامه رو گرفتم اما از پاسخ نامه دوم خبری نشد. از اونجایی که از طریق سایت شما با قانون اساسی آشنا شدم و خانوم شکوه ميرزادگی هم نامه ای خطاب به اینان نوشته و در مورد توجه بیشتر به حفظ میراث طبیعی و تاریخی و فرهنگی نکاتی رو متذکر شده و همچنین از آنجایی که شما گفته اید نوشته های مخاطبانتون رو منتشر خواهید کرد تصمیم گرفتم نظراتم رو براتون بفرستم شاید مورد توجه قرار بگیره و منتشر بشه.امیدوارم.

پیشنهاد اول ِ من به حقوقدانان ِ سبز:«نظرتون در مورد برگزاری رفراندم در هر ده یا پانزده سال چیه؟اینجوری کسایی که در رفراندوم پیشین برای تغییر نوع حکومت حضور نداشته اند امکان اظهار نظر خواهند داشت.خودِ ما هم امکان تغییر نظراتمون رو خواهیم داشت.مثلن فرض کنیم ج.ستمگر اسلامی نابود بشه،رفراندمی برگزار بشه و مردم رای به  پادشاهی بدن.چندسالی بگذره و نسل جدید احساس کنه از پادشاهی خوشش نمیاد ای خودِ ما احساس کنیم پادشاهی برآورده کننده نیازهای کشور ما نیست.اونوقت با بودن چنین قانونی نیازمند ایجاد انقلابی جدید نخواهیم بود و به راحتی نظامو برکنار خواهیم کرد بدون هیچ درگیری و خونریزی.به نظر شما عزیزان اآیا این نظریه از نظر حقوقی و سیاسی و اجتماعی قابل اجرا هست یا نیست؟رفراندوم در مورد نوع حکومت و قانون اساسی؟»

پیشنهاد دوم یا انتقاد دوم:«در ماده چهارده گفته شده که اجرای مراسمات مذهبی و تبلیغ دینِ خود بدون توهین به عقاید و اعتقادات دیگران آزاد است!» سوالی که برای من پیش اومده اینه که اصلن توهین یعنی چه؟ مقدسات چیست؟ چرا باید به عقاید دیگران احترام گذاشت؟ آیا مگر قرار نیست تنها به انسانیت احترام گذاشته شود؟ پس احترام به عقاید یعنی چه؟ اونهم عقاید کسانی که به عقاید دیگران احترام نمیذارن و تنها وقیتی که کم میارن از احترام به عقاید حرف میزنند و ... (خیلی طولانیه و خودتون بهتر از من میدونین) بهتره این اصل رو با این جملات جایگزین کنیم:«چیزی به نام احترام به عقاید دیگران وجود ندارد، تنها باید به حق داشتن عقاید متفاوت احترام گذاشت نه خودِ عقاید!»

آیا جز اینه که دموکراسی یعنی محترم شمردنِ حق داشتن عقاید متفاوت و محترم شمردن حق  نقد و بررسی هر عقیده ای؟ مسلمانان و دینداران هرگونه نقد و بررسی رو توهین میدونن پس باید این واژه توهین رو از قانون اساسی حذف کنیم تا جایی برای این حرفا و علم کردن توهین وجود نداشته باشه. توهین به عقاید باید آزاد باشه خصوصن عقایدی که رسمن در کتاب آسمونی شون به دیگران توهین شده و برای دگراندیشان حکم اعدام تعیین شده. درثانی، اسلام در حاکمیت آینده و در بین مردم اقلیتی ناچیز خواهد بود. نگین که محمد مقدسات عده ای مسلمان هست و ما حق توهین بهش رو نداریم. اگه اینطوریه پس خمینی هم مقدسات عده ای ست. چرا بهش توهین میکنین و کاریکاتورش رو میکشین؟

اصل پانزدهم هم کاملن بی معنی و بی دلیل ست. دلیلی وجود نداره که ساحت قدسی قانون اساسی رو با کلمه حجاب نجس کنیم!

امیدوارم حداقل شما به من پاسخگو باشین و یا شاید این دو مطلب بهانه ای بشه برای نوشتن متنی در زمینه توهین به عقاید و مقدسات تا ببینیم نظر شما در این مورد چیه؟

منتظرم

با سپاس

دوستدار شما عزیزان

وحید

همه به پیش، با یک صدا / جاویدان ایران ِ عزیز ِ ما

********************

جمعه 15 مرداد 1389 ـ 6 اگوست 2010

اين روزها بازار ماندلا و گاندی شدن داغ است

ف. م. سخن

اين روزها بازار ماندلا شدن و گاندی شدن داغ است و همه به حساب ديگران مشغول بذل و بخشش اند. يکی می بخشد و فراموش می کند؛ ديگری می بخشد و فراموش نمی کند؛ اين وسط کسانی هم هستند که نه می خواهند ببخشند، نه فراموش کنند، ولی صدای اين گروه در های و هویِ بحث های بخشش‌گرانه گم شده است. می گوييم و می گذريم، و اين روزها هم که مسئولان سياسی دهه ی شصت دوباره محبوب قلوب شده اند و بر شانه ی کسانی که در آن سال ها طفل شيرخوار بوده اند بالا رفته اند، بر آن وقايعِ جنايتکارانه چشم می بنديم و دعوت به سکوت و بررسی در "وقت مناسب" می کنيم اما چهره ی آن مادر و پدر و زن و شوهر و دختر و پسر را نمی بينيم که داغ عزيز يا عزيزان شان را هنوز بر دل دارند و خواهان محاکمه ی آمران و عاملان قتل عام شصت و هفت هستند. در اين ميان کسانی که خواهان مجازات قاتلان هستند به همان اندازه حق دارند که بخشندگان و عفوکنندگان. ما از زبان گروه اول سخن می گوييم. می گوييم، مجازات معنی اش وحشی‌گری و بی‌اخلاقی نيست. مجازات معنی اش به دار کشيدن و اعدام نيست. آمر و عامل جنايت قرار نيست شکنجه شود، هر چند خودش شکنجه کرده است. مجازات او، دور بودن از اجتماع برای هميشه است. اين نه خشونت است، نه خون را با خون شستن. مجازاتی ست که در دمکراتيک ترين کشورها هم اِعمال می شود. اما بخششِ بی موقع و بی دليل، جز جری کردن جنايتکاران بالقوه و بالفعل حاصل ديگری نخواهد داشت. به اين می‌ماند که بگوييم هر کس تا حالا آدم کشته يا از اين به بعد بکشد، در نهايت بخشيده خواهد شد. معلوم است که چه بر سر جامعه خواهد آمد. اما قانون مبتنی بر حقوق بشر همان طور که مجازات دارد، تخفيف در مجازات هم دارد. تخفيف، شامل کسانی می شود که پيش از گرفتار شدن، به ميل خود زبان بگشايند و با معرفی آمران و عاملان جنايت های پيشين گامی در جهت کاهش جنايت های آتی بردارند. آقايان سبزی که در گذشته مسئول بوده اند، نبايد انتظار داشته باشند که داغ‌ديدگان قتل عام شصت و هفت سکوت آن ها را بپذيرند. اگر مطلقا اطلاع نداشته اند بايد صريح اظهار بی اطلاعی کنند. اگر اندکی اطلاع داشته اند، بايد اطلاع رسانی کنند. اگر در جنايت به طور مستقيم يا غيرمستقيم دست داشته اند بايد از خانواده های کشته شدگان رسماً عذرخواهی کنند. جنايت، سبز و سرخ و سياه نمی شناسد. جنايتکار هر رنگی بوده يا هر رنگی شده، جنايتکار است و نمی تواند از زير بار مسئوليت شانه خالی کند. اين که کشته شدگان مجاهد بودند، و مجاهدين خود ترور می کردند يا با صدام هم دست بودند يا خيانت و جنايت می کردند توجيه مناسبی برای کشتارِ بی محاکمه نيست. اگر هم به اعتقاد آقايان اين کار، کار خوبی بوده، صريحا اعلام کنند که "ما خود، يا همکاران مان اين کار را کرديم و در زمان خودش کار درستی هم بود"؛ لااقل تکليف ما با آقايان روشن خواهد شد. بر خاک خاورانِ امروز ساقه های باريک و زيبايی روييده که در حال رشد و گسترش است. مخفی کاریِ حکومت و سکوت هم‌دستان جنايتکار نتوانست پرده بر اين جنايت هولناک بيفکند. بقايای پرده ی پوسيده ای که روی قبرهای خاوران کشيده شده کم کم کنار می رود و چهره ی زيبای زندانيانِ به قتل رسيده روز به روز پر رنگ تر می شود. قلم ما در افشای ظلمی که بر آن ها رفته لحظه ای آرام نخواهد گرفت و تحت هيچ شرايطی اجازه ی ضايع شدن حقوق آن ها را نخواهد داد.

********************

چهارشنبه 13 مرداد 1389 ـ 4 اگوست 2010

اگر شاه هم بلد بود بگوید محارب

مهدی خزعلی

جعفر کاظمی را نمی شناسم، اما پنج میلیون تظاهر کننده بيست و پنجم خرداد هشتاد و هشت را می شناسم، من به همراه همسر و فرزندانم در میان جمعیت بودیم، نمی دانم، اگر کاظمی به جرم محاربه باید اعدام شود، پس جوخه های اعدام و چوبه های دار دهها میلیون انسان معترض را باید بپا کنید، آقایان؛ بازی با احکام الهی جنگ با خداست، شما که فقه خوانده اید، مگر نه این است که اگر شمشیر در غلاف هم همراه فرد بود محارب نیست، صاحب جواهر می فرماید: "المحارب کل من جَرّّد السلاح لاخافه الناس" در واقع محارب کسی است که به قصد ارعاب و سلب امنیت مردم سلاح بردارد و این اخافه محقق شود، کاظمی در میان مردم بود؟ سلاحش کجا بود؟ از قصدش چه می دانید؟ آیا مردم از کاظمی مرعوب شدند یا از ...؟ حال صادقانه بگویید: چه کسی سلاح داشت؟ چه کسی با سلاح گرم و سرد مردم را تهدید می کرد؟ چه کسی به سوی ندا و موسوی تیراندازی کرد؟ چه کسی بالای پل به سوی مردم تیر می انداخت؟ چه کسی از بالای پشت بام مسجد و پایگاه مردم را به رگبار بست؟ چه کسی ایجاد خوف و ترس کرد؟ چه کسی امنیت مردم را سلب کرد؟ چه کسی محارب است؟! نمی خواهم بگویم ما را در حبس نکنید، یا نکشید، نه، "بکشید ما را ملت ما بیدارتر می شود" اما می خواهم بگویم، بنام دین مارا نکشید تا جهانیان از دین بیزار نشوند! ما روی رژیم شاه را سفید کردیم، اگر او هم مثل ما می کشت، اگر کسانی داشت تا به ناف همه محارب و معاند و مرتد، باغی و یاغی وطاغی ببندد، شاید نیم قرن دیگر حکومت می کرد! یادش بخیر، عموی همسرم را می گویم، سید کاظم موسوی بجنوردی، حزب ملل اسلامی را تاسیس کرده بود، با یارانش در کوههای دارآباد مسلح به محاصره نیروهای ساواک درآمد و دستگیر شد، او با خود سلاح گرم داشت، می دانید چه شد؟ او هم اینک رئیس دائره المعارف بزرگ اسلامی است و مقر او در نزدیکی همان کوه هایی است که مسلح دستگیر شد! اگر شاه هم بلد بود بگوید محارب، احتمالاً عموی همسر من الان در خاوران بود!

********************

دوشنبه 11 مرداد 1389 ـ 2 اگوست 2010

منافقين بايد اعدام مي شدند

سعيد شريعتي

سعيد شريعتي، عضو مستعفي حزب مشارکت و از نزديکان مهندس موسوی، در جواب يکي از مخالفين اعدام منافقين نوشت: «تو مي تواني در مقام انتولوژي و مقام ثبوت بگويي اعدام کاري انساني و اخلاقي است يا خير. من هم مي توانم تا جايي با تو موافق باشم يا نباشم اما در مقام اثبات و اپيستومولوژي در مورد ماجراي اعدام هاي سال شصت و هفت، با حکومتي مواجهي که قانون گذاران و شارعان آن براساس قوانين اساسي و موضوعه آن که البته مستظهر به راي اکثريت قاطع مردم آن روزگار بوده است در شرايطي خاص که ناشي از بحران خاتمه جنگ و مواجهه با خيانت يک گروه تروريست در تجاوز و حمله نظامي به خاک ميهن و بيم پيوند خوردن ارتش بعثي عراق با اين حمله بوده است تصميمي مبتني بر شرايط ناخواسته و تحميل شده مي گيرد و به مقتضاي قانون، عناصر واعضاي آن گروه تروريستي را اعدام مي کند و سوداي خيانت را از ميان مي برد. من از اين تصميم امام خميني متکي بر شرايط خاص حمايت مي کنم». وي با اشاره به سر موضع بودن منافقين اعدام شده نوشت: «حکم امام و تصميم سياسي قضايي و نظامي ايشان قابل دفاع است». پيش از اين عباس عبدي هم با اشاره به ترورها، جنايت ها و سرانجام هجوم نظامي منافقين در سال شصت و هفت به کشور با پشتيباني رژيم صدام، تاکيد کرده بود که هر دولت ديگري هم بود با تروريست ها همين برخورد را مي کرد. بقاياي منافقين طي سال هاي اخير با روحيه گرفتن از ارتداد فکري و سياسي برخي عناصر سابقاً انقلابي، دربارهء اعدام تروريست ها از ملت ايران طلبکار شده اند و البته بايد پاسخ حضرت علي (عليه السلام) به وليد بن عقبه را - که مي گفت تو در جنگ ها کساني از ما را کشته اي - بازگو کرد. امام در پاسخ فرمود خون بهاي آنها را برويد از حق بگيريد که آنها با حق جنگيدند و از پاي درآمدند. (برگرفته از رجانيوز)