|
||
|
||
دربارهء سکولاريسم | دربارهء ما | تماس | سال سوم ـ شماره 872 ـ جمعه 11 تير 1389 ـ 2 جولای2010 | کوتاه و گويا | عکس و مکث آرشيو صفحه اول | فهرست کليهء مقالات | اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود | کتابخانه | عکس و کاريکاتورانتخابی |
||
چهارشنبه 9 تير 1389
قاضی و شاهد چنين مسابقه ای يک زن است (همانی که بعدها در سرزمين مان، بمدد تسلط فرهنگ های بيگانه، به اتهام «ناعادل بودن» يا «بی عقل بودن»، نصفه ی يک انسان به حساب آمده و از شهادت دادن و قضاوت کردن محروم می شود!). قاضی و ناظر مسابقه ای که برای تعيين مرزهای سرزمين مان برگزيده می شود «سپندارمذ»، ايزد بانوی زمين، است؛ همو که نگاهدار محیط زيست و رودها و درياها و باران هاست. بانو فرمان می دهد که تير و کمان بياورند و مسابقه را آغاز کنند. و آرش، شجاع ترين و ماهرترين کمان انداز ايران زمين، هم می پذيرد که تير را به بهای زندگی اش به دورترين نقطه پرتاب کند. >>>
با اقتصادی شدن آنها همراه نیست
اجتماعی شدن زنان مدل های متفاوتی دارد و اجتماعی شدن در كشورهای نفتخیز به مدل های متفاوت صورت می گیرد. اجتماعیشدن در مدل عربی (شمال آفریقا و خاورمیانه) به شكل بسیار ناقص و ضعیفی صورت گرفته است. این موضوع را میتوانید در كشورهای اردن و امارات و عربستان و حتی كشورهایی كه به ظاهر خیلی غربی میآیند ببینید. حتی در كشورهایی كه شكل و شمایل غربی دارند، مانند تونس و مراكش، اجتماعی شدن شكل نمیگیرد و جامعه به قیمت درآمدهای نفتی و توریستی كمبود كار زنان را جبران میكند... اجتماعی شدن زنان در ایران كمی خاص است. زنان میتوانند وارد سیستمهای دانشگاهی شوند و نیز میتوانند وارد سیستمهای اجتماعی شوند و این اتفاق به صورت پیوسته رخ میدهد و قابل بازگشت هم نیست. در اینجا دلیل اجتماعیشدن غیراقتصادی است به این معنا كه زنان در همهء حوزههایی كه رابطهء چندانی به اقتصاد ندارد حضور آنها بسیار پر رنگ است. مثلاً، حضور زنان در دانشگاه كه مدتهاست رابطهای با بازار كار ندارد بسیار چشمگیر شده است... در ایران برخی زنان درس نمیخوانند ولی وارد بازار كار می شود. این موضوع را میتوان بهصورت منفی تعبیر كرد زیرا این افراد مهارت کافی شغلی و اجتماعی را ندارند... در کشور ما اجتماعی شدن زنان با اقتصادی شدن آنها همراه نیست. به طوری که زنان فرایند اجتماعی شدن زنان را بدون ورود به بازار کار طی میكنند یعنی این افراد وارد دانشگاه ها می شوند و پس از کسب مهارت کاری و اجتماعی وارد بازار کار نمی شوند...
امروز وقتی خبر کشتار بیست انسان را شنيدم ـ ظاهرا به جرم قاچاق! ـ و خبر حلق آويز شدن زنی را به جرم کشتن شوهری که می خواست به دختر نوجوانش تجاوز کند، و احتمال سنگسار زنی ديگر را به جرم زنا، و بالاخره احتمال حلق آويز کردن زينب جلالیان را، زن جوانی که به جرم عبور غیر قانونی از مرز زندانی شد و بعد هم جرم «تبلیغ علیه نظام» را به او بستند؛ و همزمان ديدم که آقای بهرامی، وکيل دلسوز زندانيان بی پناه، در ارتباط با زينت جلالی گفته: «ديگر کاری از دست کسی در اين جا برنمی آيد. بايد که متوسل به سازمان های حقوق بشر شويم و به سازمان ملل»، نفسم گرفت. >>>
اتحاد نیروهای سکولار و آزادیخواه، بعنوان یک نیروی قدرتمند سازمان یافته و منسجم تنها حربهء برنده و جهت دهنده بسمت دموکراسی است. یا اتحاد نیروهای سکولار و دموکراسی خواه، که اکنون به صورت پراکنده در ایران و یا برون مرز فعالیت می کنند، می توان وزنهء بزرگی در برابر نظام و اصلاح طلبان مبلغ نظام بود. ما در هر کجای دنیا که باشیم باید بتوانیم که با یکدیگر ارتباطی همسویه و ارگانیک برقرار کنیم، باید همدیگر را پیدا کنیم و متشکل تر و ارد صحنه بشویم. باید بتوانیم از نیروی اندیشه، تخصص، توانائی ها و ظرفیتهای یکدیگر یاری بگیریم تا به یک کلّ قدرتمند و اثرگذار تبدیل بشویم.>>>
ادعای نوشتار حاضر آن است که «اجرای بدون تنازل قانون اساسی»، اگر قرار باشد راهکار بنیادین جنبش سبز - البته در کوتاه مدت یا حداکثر میان مدت - باشد، احتیاج به اضافه کردن اصولی از قوانین و اسناد جهانی و بین المللی برای غلبه بر تعارضات بنیادین آن دارد. بدون ارجاع به قوانین و اسناد بین المللی در هنگام تفسیر قانون اساسی نمی توان راهی به جائی برد. تنها در چنان صورتی است که می توان قانون اساسی را به گونه ای خواند که در آن فصول مربوط به اختیارات ولی فقیه و نهادهای تحت امر ایشان بر فصل حقوق مردم برتری نیابد. >>>
ما نخواهیم توانست اندیشه های منفی را بصورت قطعی در جامعه از بین ببریم. اندیشه های افراطی ساختار شکنانه بصورت ویروس های بیماری های اجتماعی فقط قابل مهار کردن، ایزوله کردن بوده و در محیطی کنترل شده باید مورد مداوای تاریخی اجتماعی قرار گیرند. نباید این اندیشه ها و ساختارشکنی های سیاسی مشکلاتی در راه شکل گیری "منشور آزادی و برابری" ایجاد کرده و اشکالی در شکل گیری "کنگره ملّی دموکراتیک" ایجاد بکند. پیشگامان راه آزادی، عدالت، مدرنیته، برابری نباید تحت تاثیر عوامل منفی، سست کننده و ساختارشکنانه، بنیان و اساس حرکت خود را بر مبنای احتمال تحوّل یابی یا تحوّل نیابی نیروهای نیمه دموکرات و نیمه سکولار بنیان گذاری کنند.>>>
در تنها مصاحبه ام با صدای آمریکا (اول تیر 89)، در زمینه شعارهای مرتبط با خاورمیانه، منظورم چیزی بود و آنچه بر زبان جاری شد، ترجمان مقصود نبود. تفاوت مصاحبه زنده با مقاله مکتوب از جمله در این است که در اولی امکان تصحیح و ویرایش نیست. بیانم در باره شعار "هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران" نادرست و باعث سوء تفاهم شد. در یادداشت کوتاه "اولویت ایران بر فلسطین استراتژی جنبش سبز است" (3 تیر 89) مقصودم را در حد توان تشریح کردم. برای ایضاح بیشتر نکاتی را بر یادداشت پیشین می افزایم به این امید که رافع ابهامات احتمالی باشد. >>>
عطاء الله مهاجرانی: اشخاصی که با انقلاب، نظام جمهوری اسلامی، و مرحوم امام خمينی مخالف بودند، نمی توانند مدعی جنبش سبز باشند! کاری از نيک آهنگ کوثر
پسر پدری که عضو گروه «بادرماینهوف» بوده فقط یک توقع از پدر دارد: ««یا پای هر چه کرده بایستد و از آن دفاع کند و یا اینکه همه گذشته خود را به نقد بکشد و از کردهاش ابراز پشیمانی کند. من با هر دوی اینها کنار میآیم. اما با این بهانههای شکوهآمیز که من تاوان همه را پس دادم و ...». پدر اما مانند سخنرانان سی سال پیش حرف میزند. از کرده خود پشیمان نیست بلکه از این متأسف است که «جریانات غلط پیش رفته» و او دستگیر شده است. این همه برای پسر پدری که بار چهار قتل را بر دوش میکشد، ناگوار و خجالتآور است.>>>
بقيه در ستون مقابل
|
آيا ندا هم دوستدار امام و نظام بود و اجرای بی تنازل قانون اساسی اسلامی را می خواست؟ چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟ بنظر من، جنبش سبز نه مذهبی است و نه خواستار حفظ نظام مذهبی؛ نه دوستدار خمينی و نه مشتاق «بازگشت به عصر طلائی» اوست و نه طرفدار ديگر دينکاران نشسته در قدرت. در نتيجه، اعتقاد دارم که خطای ناشی از پذيرفتن اينکه جنبش سبز واجد اينگونه خصائص است، و تسليم کردن آن به خواستاران حفظ رژيم فعلی، برای کشورمان خسرانی بزرگ و تاريخی را در بر خواهد داشت که خاموش نشستن در برابر آن عين خيانت است. برای توضيح اين نظر، ناچارم برخی از نظريه های رايج سياسی و نيز حوادث اخير کشورمان را از منظر اعتقاد به سکولار بودن جنبش سبز تکرار کنم.... >>>
یک فرانسوی میتوانست، دولت "ویشی" را به رسمیت بشناسد و یا میتوانست از دوگل و دولت فرانسهء آزاد در لندن حمایت کند. میتوانست آتش بس تحمیلی را به رسمیت بشناسد و یا، کماکان، به مبارزهء مسلحانه ادامه دهد. میتوانست با دولت اشغالگر نازی همکاری کند و یا به نهضت مقاومت ملی بپیوندد. میتوانست فرار را بر قرار ترجیح دهد. میتوانست در تبعید مبارزه کند و یا در وطن خیانت. یا می توانست، چه درغربت و چه در وطن، سکوت اختیار کند! به هرحال، تصمیم و اختیار از آن فرد است. این ما هستیم که سرنوشت خود را با تصمیمها و اعمال مان رقم میزنیم. اما از این تصمیم گیری، ما را گریزی نیست. چرا که ما محکومیم که آزاد باشیم.>>> خطر روی دروازه ایران ایران یک بار با انقلاب اسلامی و رژیم برآمده از آن به خود گُل زد. گُلی که چنان باختی را به دنبال داشت که هنوز از پس جبران آن بر نیامده است اگرچه همزمان در عرصه بینالمللی به بازیگری سیاسی تبدیل شد که سالهاست بیشترین توپ پیرامون دروازه آن رد و بدل میشود. این نقش خطرناک، یکی از پیامدهای همان باخت است. باختی که خود نتیجه یک توهم بزرگ بود. با گذشت زمان، هر چه ملت بیشتر از توهم به در آمد، حکومت به همان اندازه بیشتر در توهم فرو رفت. رژیم در بيست و دوم خرداد سال پيش هنگامی که حتی حق انتخاب بین بد و بدتر را نیز از مردم سلب کرد، بر توهم خود انباشت و همزمان از یک ملت توهمزدایی کرد بدون آنکه تضمینی برای دچار نشدن به یک توهم دیگر وجود داشته باشد.>>>
تاملی در برخی رویکردها به نماد سبز متاسفانه نمی توان انکار کرد که در جنبش اخیر، علاوه بر وجود بسترهای کلیِ زمینه ساز خطر پوپولیسم (به لحاظ جامعه شناسی سیاسی)، بارقه های عینی متعددی هم هست که گسترش تدریجیِ پوپولیسم در جنبش را هشدار می دهد. مهمترین آنها رواج کیش شخصیت حول آقای موسوی در میان بخشی از قشر جوان و طیفی از دانشجویان داخل (و خارج) کشور است. خصیصهء مشترک افراد این طیف آن است که عملاً هیچ گونه نقدی به آرا و مواضع موسوی را پذیرا نیستند و حتی طرح چنین بحث هایی را مذموم می دانند. آنها حتی اگر طرح چنین نقادی هایی را ناشی از سوءنیت و اغراض سیاسی به شمار نیاورند، آن را بی موقع و غیر ضروری می دانند.>>>
پرسش اصلی من در این نوشتار این است: آیا مسلمانی و سکولاریسم با یکدیگر قابل جمع است؟ آیا فرد می تواند هم مسلمان باشد و هم به نحو سازگاری به اقتضائات سکولاریسم پایبند باشد؟ در حدّی که من درمی یابم یکی از مهمترین پیش شرط های تحقق سکولاریسم، التزام به فضیلتی است که می توان آن را "رواداری بر مبنای احترام متقابل" نامید. اگر این ادعا درست باشد، در آن صورت پاسخ پرسش اوّل تا حدّ زیادی در گرو پرسش دیگری خواهد بود: آیا یک مسلمان از آن حیث که مسلمان است می تواند فضیلت "رواداری بر مبنای احترام متقابل" را به رسمیت بشناسد؟>>>
آیا اين بیانیه از دل برمیخیزد؟ (چند نکتهء ساده در مورد اعلامیهء شماره ۱۸ آقای موسوی) ایشان تقریباً همگی مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر را نام میبرند، بدون آنکه رسماً اعلام کنند که مبنای پایهای جنبش سبز این اعلامیه است. و گاه و جا بهجا از «حقوق خدادادی» سخن میگویند. اما این حقوق خدادادی، که توسط اندیشمندان سبز معتقد به نظام «عقلانیت توحیدی و توسل به خرد جمعی توحیدی» تعریف شده باشد، نه مطلق نگری شرکآلود، چه اختلافاتی با اعلامیه جهانی حقوق بشر دارد؟ و اگر ندارد چرا به خود زحمت دوباره تعریف کردن دهیم، و اگر دارد در کجا؟>>>
برای برون رفت از هزارتوهای تکراری تاریخ با همه تلاشی که شخصیتهای دینی اسلامی و تاریخ ایرانی برای تعریف کارهای خود به عنوان پروژههای تاریخی ـ سیاسی به خرج دادهاند، نگاه حداقل یک قرن اخیر ما به آنها، مبتنی بر خوانشی اسطورهزده بوده است و جمهوری اسلامی نقطهی حاد به مدیریتِ بلامعارض رسیدن این نگاه اسطوره زده است. نگاه حاکم در جمهوری اسلامی توان تفکیک بدن خود از واقعیتهای تاریخی را ندارد و برای تولید احساس هویت، به دامن اساطیر خیالی خودش پناهنده میشود ـ اساطیری که در واقعیتی زمینی و تاریخی، همیشه فریاد میزنند که شخصیتهای تاریخی سادهای هستند...>>>
قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید بعضی از دوستان اصلاح طلب (سبزهای امروزی و دوم خردادی و چپ ها و خط امامی های دیروز)، و از جمله عزیزانی مانند موسوی، خاتمی، کروبی و بعضی از اعضای خانواده هاشمی، مدتی است فیل شان یاد اصل بيست و هفتم قانون اساسی را کرده است و از دولت بسیار قانونگرای احمدی نژاد و اعوان و انصار او خواستار اجرائی شدن این اصل از قانون اساسی و صدور مجوز برای برگزاری یک راهپیمائی به منظور اعتراض نسبت به عملکرد هیات حاکمه (بخوانید احمدی نژاد) هستند!.. گرچه این تقاضا یک حق قانونی است، اما ظاهر امر حاکی ست که هیات حاکمه به لطایف الحیل تن به این خواسته معترضین نمی دهد و برای آن هم توجیهات خاص خود را ارائه می کند. اما این همه واقعیت نیست! در واقع اگر از حقانیت درخواست معترضین عبور نمائیم، یکی از مهمترین علت های اصلی و منشاء بی توجهی حاکمان کنونی نسبت به خواسته های بر حق منتقدین و معترضین امروزی، عملکرد خود آنهاست.>>>
سايت تابناک: به گزارش فارس، روزنامه فرانسوي "فيگارو " در گزارشي به قلم "جورج مالبرونو " نوشت: پادشاه سعودي كه روز گذشته با "باراك اوباما " رئيسجمهور آمريكا در كاخ سفيد ديدار كرد، در جريان ديدار اخير خود با "اروه مورن " وزير دفاع فرانسه در جده، بي آنكه حرفش را سبك و سنگين كرده و سپس بيان كند، اقدام به گفتن سخني نسنجيده و اصطلاحا "نجويده " كرد. وي روز پنجم ژوئن جاري (پانزده خرداد) در ديدار با مورن اعلام كرد: «دو كشور در جهان هستند كه شايستگي و لياقت موجوديت را ندارند؛ يكي ايران و ديگري اسرائيل.» فيگارو افزود: اين انتقاد تلخ ملك عبدالله از ايران و اسرائيل به عنوان دشمنان عربستان، از سوي دو منبع ديپلماتيك و نظامي فرانسوي در پاريس تأييد شده است اما مشخص نيست كه واكنش وزير دفاع فرانسه در زمان شنيدن اين انتقاد از زبان پادشاه عربستان آن هم در نقطه اوج سفر دو روزه وي به اين كشور و در حاليكه در ميان مشتي از ديپلماتها و عالي رتبگان احاطه شده بوده، چه بوده است. فيگارو ادامه داد: ملك عبدالله در اين ديدار از ايران نيز بسيار خشمگين بود كه اين خشم وي از هراس و نگرانيهاي كشورش از تمايلات هستهاي تهران منشأ ميگيرد كه البته بايد خصومت ديرينه و قديمي رياض و تهران به عنوان دو قطب اصلي جهان اسلام را نيز به آن افزود. اين روزنامه فرانسوي در پايان گزارش خود نوشت: با نگاهي اجمالي به گذشته در مييابيم كه انتقاد شديد پادشاه عربستان از اسرائيل و ايران درست پانزده روز پس از آن صورت گرفت كه روزنامه انگليسي "تايمز" در خبري از موافقت عربستان براي استفاده رژيم صهيونيستي از آسمان اين كشور جهت حمله به ايران خبر داد كه البته رياض بلافاصله اين ادعا را رد كرد. فهم بهشت محتاج به فهم علوم پایه است! ایرنا: " اسفندیار رحیم مشایی " در مراسم سالروز تاسیس خانه ریاضی که درسالن اجلاس سران برگزار شد گفت: ریاضی، فیزیک و شیمی سه عنصر مهم علوم پایه و ستونهای اصلی نظام هستی هستند و هر ملتی که درک دقیقی از این سه علوم پایه داشته باشد در عرصههای مختلف رشد خواهد کرد... فیزیک و شیمی بدون درک درست از ریاضی قابل فهم نیست... برای درک درست از دو پایه اصلی شیمی و فیزیک باید علم ریاضی را به خوبی درک کرد... ریاضیات از پایه ها برتر است... ریاضیات ابزار مهم و تعیینکنندهای است که راه شناخت صحیح جهان را برای هر انسان میسر میسازد... معنویات نیز در فهم مدیون ریاضی است.. با ریاضیات فیزیک و شیمی مناسبات اجزایی عالم را میشود ارزیابی و تحلیل کرد و حقیقت را همانطور که هست و براساس علم پایه به دست آورد... تکریم انسان، طبیعت و خدا هر سه با یکدیگر مناسبت دارند و من معتقدم کسی که به عظمت انسان و جهان درک درستی نداشته باشد هیچگاه به عظمت خدا پی نخواهد برد و این امر فقط با فهم صحیح علومهای پایه در زندگی امکان پذیر خواهد بود... کسی که ریاضیات را درک نکند بهشت را نیز نخواهد دید... بدون درک علوم پایه، خصوصاً ریاضیات، بهشت اهمیتی ندارد زیرا کسی که ریاضیات را درک نکند بهشت را از نظر کیفی و کمی درک و فهم نخواهد کرد... فهم بهشت محتاج به فهم علوم پایه است».
عقاب جور گشادست بال بر همه شهر کمان گوشه نشينی و تير آهی نيست؟ (حافظ) شماره 870 ـ دوشنبه 7 تير 1389 ـ 28 جون 2010
اصغر طهمورسی - مهدی رضایی تازیک
طرح بحثی پیرامون الزامات و پرنسیپ های فعالیت مشترک در خارج کشور
گفتگوی شهره عاصمی با اسماعيل نوری علا در تلويزيون «ايران ما» درباره سکولاريسم، انقلاب، اصلاحات، نوانديشی دينی و ده ها موضوع ديگر>>>
جایگاه نهاد مجلس در سیاست ایران گفتگوگر: ویدا سامعی از رادیو فرانسه
بيست و يک مورد موضوعی لغو حقوق بشر در ایران
آقای کروبی و اختیارات ولی فقیه
بوی الرحمان رژیم و مشامِ تیز تاج زاده! نکاتی پیرامون افشاء گری اخیر مصطفی تاج زاده
لاعلاج و پيشنهاد سيد محمد پاريسی
يادداشتی از مادر سالخوردهء رندانی سیاسی، دکتر اکبر کرمی
شماره 869 ـ جمعه 4 تير 1389 ـ 25 جون 2010
جمعه گردی های اسماعيل نوری علا
گام بلند محسن کدیور به سمت جلو و سوالی که ستاره درخشش نپرسید
ويدئوی کامل گفتگوی خانم درخشش از تلويزيون صدای آمريکا با حجت الاسلام دکتر محسن کديور>>>
ويدئوئی از تظاهرات جوانان تهران در مورد غزه و لبنان>>>
اولویت ایران بر فلسطین استراتژی جنبش سبز است! توضيح محسن کدیور در مورد اين مصاحبه
اختلافات سازنده، اشتراکات پاینده!
ندا آقاسلطان، سمبل غالب، سمبل مقلوب؟!
منشور بخشی از جنبش سبز؛ نه «منشوری برای جنبش سبز»
توضيحات ويدئوئی اخير داريوش شکوف دربارهء فيلم های اخيرش
پيوند به نسخهء کامل فيلم «ايران، زندان» از داريوش شکوف
محکوميت اعمال خلاف اسراييل را لوث نکنيد
روضهء الکترولوکس در کربلای قم
|
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== ============= کميته بين المللی نجات پاسارگاد =========== =========== برای آزادی، دموکراسی، جمهوری و لائيسيته =========== =========== =========== ============= ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== ===========
مخالفان خود را بشناسيم دولت نهم روند بسيار خطرناک غربزدگی و گرايش های سکولاريستی را که متأسفانه در حال نفوذ در بدنه مديريتی کشور بود، سد کرده است.
سکولارها در ایران جایگاهی ندارند! حضور پر شور ملت ایران در بيست و دوم بهمن عامل شکست کامل سکولارها در کشور است.
اسلام با فرهنگ لائيك و بى دينى مخالف است. دشمنان با استفاده از ترويج فرهنگ لائيك درصدند تا زنان را از خط عفاف و حجاب و كرامت منحرف كرده و سنت هاى اصيل اسلامى را از بين ببرند.
آيتالله مکارم شيرازی نقش تلويزيون در ايجاد تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بسيار مهم است. هر چند که در ساليان اخير برنامههاي ديني و مذهبي در تلويزيون گسترش يافته ولي کساني در آنجا لانه کردهاند تلويزيون را به سوي سکولاريسم سوق مي دهند».
چهارشنبه 9 تير 1389
بقيه از ستون مقابل
این سیستمهای حکومتی هنوز در مرکز صفر سوسیالسم اسیرند و میخواهند فقر را همگانی کنند تا به عدالت برسند. کارگران چینی هیچ زمانی را برای زندگی شخصی در اختیار ندارند. در مدت کار آنان بیشتر یک ماشین انسان نمایی هستند که ماشین های شورای شهر و کارخانه برای آنان تعیین کردهاند، چه مدتی را باید کار کند. حق داشتن استراحت را از آنها دزدیدهاند. درآمدشان را از آنان گرفتهاند. با لباس شرکت و غذای شرکت زنده هستند. در خوابگاههای عمومی فقط دو بار در روز سه ساعت "حق" خوابیدن دارند. برای آنان مرگ آزادی است.>>>
تجربه سی سال گذشته هم نشان داده است که مردم پس از برگزاری هر یک از انتخابات ریاست جمهوری حتی برای یکبار هم از انتخاب خود ابراز رضایت نکرده اند و بجای آنکه به افق های تازه و روشن و آینده ای زیبا امیدوار شوند پیوسته حسرت گذشته را خورده اند و تکه کلامشان هم ضرب المثل "سال به سال دریغ از پارسال" بوده است. دلیلش هم این است که انتخاب مردم پیوسته معطوف به انتخاب یکی از عناصر مورد نظر هیات حاکمه بوده است که خود در ایجاد وضع موجود سهیم اند و نمی توانند پارا فراتر از حدودی بگذارند که قدرت های انتصابی تعیین می کنند.>>>
|
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |