|
||
|
||
دربارهء سکولاريسم | دربارهء ما | تماس | سال سوم ـ شماره 869 ـ جمعه 4 تير 1389 ـ 25 جون2010 | کوتاه و گويا | عکس و مکث آرشيو صفحه اول | فهرست کليهء مقالات | اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود | کتابخانه | عکس و کاريکاتورانتخابی |
||
مراسم پرده برداری از آخرين مد حجاب در فرقهء اماميه
شکوه ميرزادگی یک قدم بدوران قاجار مانده ايم! هنرپیشه ی محبوب ِحکومت اسلامیفردوسی آن سال ها،جايگاه نمود عملی حقوق بشرماجرای «وایگرای زنانه» ومشکل پخش آن در آمريکا
یک چیز مهم ثابت می شود. در یک طرف روایت آرش حجازی قرار دارد و در یک طرف روایات دولت ایران. روایات دولت ایران تا به حال چندین بار عوض شده، اما روایت آرش حجازی همان روایت است و هر روز که می گذرد، حقیقت گفته هایش بیشتر آشکار می شود. در یک طرف آرش حجازی قرار دارد که برای شهادت دادن بر چگونگی قتل یک بی گناه نه تنها چیزی به دست نیاورد (جز آرامش وجدان)، که آواره شد، امنیتش را از دست داد، کارش را ازش گرفتند، دیگر خانواده اش را هم نمی تواند ببیند، دسترنج تمام عمرش بر باد رفت، اما پای حرفش ایستاد. در طرف دیگر دولتی قرار دارد که تمام آبرویش را با شهادت ندا و شهادت دادن آرش حجازی از دست داد... >>>
سپاه، بسیج و نیروهای امنیتی که مدعیان قدرت و مقابله با تعرض به کشور هستند، طبیعتا سهم خواهان جدی این تجارت پر سود هستند. شاید بعد از نفت و قبل از واردات و صادرات انحصاری و پولشویی، تجارت سکس پر سودترین عرصه اقتصادی است که جولانگاه خودی ها شده است. روسپیان زیر تابلو خیابان های اصلی می ایستند. آنها از تاریکی شب نمی ترسند، آنها به خشونت جاری تن داده اند، روسپیانی که زیر تابلوهای “مطهری”، “بهشتی”، “مصلا” و “فتحی شقاقی” ایستاده اند حتی اگر گرسنه باشند می دانند چشمانی، به بهای نیمی از درآمدشان، مراقب آنها هستند. زیر این تابلوها امنیت روسپیان تضمین می شود.>>>
در حالی که مملکت با صدها معضل و مشکل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی روبروست و میلیون ها انسان در این مملکت خدایان سرمایه، حتا با گرسنگی دست و پنجه نرم می کنند چرا این همه هزینه صرف سرکوب زنان می شود؟ آیا واقعا هدف با بدحجابی و بزهکاری است یا حکومت از این طریق می خواهد کل خانواده ها را درگیر افکار ارتجاعی مردسالاری و ناموس پرستی و تفرقه نماید تا از یک سو کنترل بیش تری بر جامعه داشته باشد و از سوی دیگر، حضور زنان در جامعه و به ویژه تظاهرات های خیابانی را بگیرد؟ در اعتراضات خودجوش مردمی سال گذشته، زنان و به ویژه دختران جوانان شهامت و جسارت و استقامت فوق العاده و بی نظیری از خود در مقابل نیروهای سرکوبگر حکومت نشان دادند. >>>
برای ديدن عکس بزرگتر روی عکس کليک کنيد
بسیار دور از هم قد کشیده ایم. هر یک بر فراز صخره ای بلند و دره ای عمیق میان مان که با هیچ خاکستری پر نخواهد شد. جدایمان کردند. از روز اول مهر. با پوشش های متفاوت. مانتو و مقنعه و چادر تیره بر من پوشاندند و تو را با لباس فرم و کله ای تراشیده به ساختمانی دیگر فرستادند. من رابه مدرسه ی دخترانه و تو را پسرانه. دانشگاه هم که رفتیم جدایمان کردند. با ردیف های دور از هم. نیمکت های خانم ها و آقایان. با درها و راهرو ها و ورودی ها و خروجی های خواهران و برادران. جدایمان کردند و ما بسیار دور از هم قد کشیدیم. در اتوبوس با میله ها و در حرم و امامزاده با نرده ها و در دریا و ساحل با پارچه های برزنتی. آنقدر دور و غریب از هم بزرگ شدیم تا تو شدی راز درک ناشدنی ای برای من و من شدم عقده ی جنسی سرکوب شده ای برای تو .تا هر جا که دیگر نتوانستند جدایمان کنند، در تاکسی و خیابان ، از زور بیماری و عقده های جنسی خود را به من بمالی و برهنگی ساق پایم حالی به حالی ات کند و نگاه حریص ات مانتو ام را بدرد. جدا و بسیار دور از هم قد کشیدیم انقدر که تا پایین تنه هایمان معذب مان کرد خیال کردیم عاشق شده ایم و چون عاشق هستیم باید ازدواج کنیم و بعد هم با هزاران عقده ی بیدار و خفته به زیر یک سقف رفتیم. بسیار دور از هم قد کشیدیم. انقدر که دیگر نگاه مان نیز یکدیگر را خوب و درست ندید و نگاه های انسانی جای خود را به نگاه جنسیتی دادند درهمه جا. در محل کار، در محافل فرهنگی و علمی و حتی جلسات سیاسی. و من باید تقاص همه ی این فاصله ها را بپردازم. تقاص دوری از تو و بر صخره ای دیگر قدکشیدن را. تقاص تو را ندیدن و نشناختن را. باید که تنم بلرزد وقتی هوا تاریک می شود و من تنها در خیابانم. وقتی دنبال کار می گردم. وقتی تاکسی سوار می شوم. آخر مگر نه اينکه سالیان درازی است که در همه جای دنیا فقط مستراح ها را زنانه و مردانه کرده اند؟ نکند اينجا وطن ما نيست، مستراحی عمومی است به وسعت یک کشور! ببخشيد، بهتان برنخورد. اين حسی است که دائماً در سر من می چرخد.
حذف اصلاحطلبان با کدام هزینه؟ کمیسیون ماده ده و حالا هم دادستان تهران فعالیت این دو جریان اصلی اصلاحطلب را غیرقانونی دانستهاند. این درحالی است که هر دوی آنها به همراه شش جریان دیگر تقاضای مجوز راهپیمایی برای سالگرد انتخابات ریاست جمهوری را کرده بودند. بسیاری از چهره های شناخته شده و موثر این دو گروه در زندان هستند ولی بازهم بیانیههای آنها منتشر میشوند. دفتری از خود ندارند ولی نشست های شان برگزار میشود. تریبونی برای اعلام نظرهای خود جز سایتهای اینترنتی ندارند، ولی مواضع آنها به گوش مخاطبانشان میرسد. فشار برای ممنوعیت کامل این احزاب به کجا میرسد؟ سعید رضویفقیه، تحلیلگر سیاسی در گفتگویی به سوالات دویچه وله پاسخ داده است.>>>
رسانههای دولتی تنها صدای يک پاره فرهنگ از ده ها پارهء فرهنگ داخل کشور را منعکس میکنند اما رسانههای فارسی زبان خارج کشور، علی رغم عرفيگرا و ليبرال بودن بسياری از گردانندگان آن، صدای نيروهای مذهبی و غير مذهبی، چپ و راست، سنتی و مدرن، اسلامگرا و مخالف اسلامگرايی، خشونتطلب و صلح طلب، و ملی و قومی را به سمع و نظر مخاطبان خود میرسانند. همين عنصر است که باعث شده اين رسانهها علی رغم همهء محدوديتها و خرابکاریهای حکومتی مثل فيلتر، هک، پارازيت و تهديد و ارعاب تماس گيرندگان با اين رسانهها، اقشار زيادی را در داخل به خود جذب کنند. >>>
بقيه در ستون مقابل
|
از سه شنبه تا اين لحظه که مشغول نوشتن اين مقاله هستم، فضای مجازی اينترنت فارسی زبان پر شده از اعتراض به سخنان حجة الاسلام دکتر محسن کديور که، در گفتگوشان با خانم ستارهء درخشش در صدای آمريکا و بهنگام بيان نظرات «رهبران جنبش سبز»، در حاشيهء انتقاد از سياست های آمريکا و اسرائيل در خاورميانه، اعلام داشته اند که جوانان ايران در روزهای پس از اعلام نتايج انتخابات رياست جمهوری، در تظاهرات خيابانی خود شعار داده اند «هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ايران». اگرچه اين «قلب واقعيت» مختصر موجب برافروخته شدن شعله های خشم بسياری از اهل اينترنت شده اما، بنظر من، سخنان اصلی آقای کديور در اين گفتگو بسيار بيشتر از اين «تقليب» در مسير مغالطه عمل کرده اند. و من اين هفته می خواهم در مورد آن «سخنان اصلی» نکاتی را توضيح دهم. >>>
گام بلند محسن کدیور به سمت جلو و سوالی که ستاره درخشش نپرسیدسخنان آقای محسن کدیور در برنامه اول تیر ماه 1389 تفسیر خبر صدای آمریکا انتقادهای شدیدی در سایت خودنویس بر انگیخته است. این انتقادات صرفا متوجه بخشی از سخنان او بوده که، به نظر من، در مقایسه با نیمه نخست سخنان ایشان بی اهمیت است.>>>
ويدئوی کامل گفتگوی خانم درخشش از تلويزيون صدای آمريکا با حجت الاسلام دکتر محسن کديور>>>
ويدئوئی از تظاهرات جوانان تهران در مورد غزه و لبنان>>>
اولویت ایران بر فلسطین استراتژی جنبش سبز است! توضيح محسن کدیور در مورد اين مصاحبه اگر میخواهیم بگوییم آقای رئیسجمهور تقلبی! شما قبل از اینکه رئیس جمهور فلسطین اشغالی یا لبنان باشید، رئیس جمهورِ اسلامی ایران هستید، لطفاً بهجای ده بار اسم فلسطین و لبنان را بردن یک بار هم اسم ایران را بیاورید، این حرف حسابی ست. اما اگر بگوییم هیچ لازم نیست دربارهء لبنان بگویی، هیچ چیز لازم نیست دربارهء غزه بگویی، فقط ایران، خوب میتوان همین سخن را بهگونهای بیان کرد که حساسیت برانگیز نباشد، میتوان گفت «هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران». اما چرا بگوییم چیزی را که نفی اخلاق اسلامی، نفی عرق ملیمان باشد؟ اجازه بدهید بگویم برخی تندرویهای کودکانه در کشور ما در حال اتفاق افتادن است. >>>
اختلافات سازنده، اشتراکات پاینده! معمولا ً واکنش اولیهء ما نسبت به این گروه ها و اختلافات شان، کاملا ً منفی است. جدایی، کشمکش و دشمنی را معلول این چند گانگی و اختلافات میدانیم. پافشاری گروهها را بر سر خواسته هایشان عاملی مخرب تلقی می کنیم. پس در صدد حل این اختلافات بر می آییم تا جدایی ها را از بین ببریم. حتی خواهان نابودی بعضی از این گروه ها میشویم. خود را قانع میکنیم که اگراین اختلافات نبود، اگرچند دستگی و حب و بغض، اینگونه گریبان گیر ما نبود، آنوقت با اتحاد و یکپارچگی به چه موفقیت هایی نائل می شدیم. اما این طرز فکر به کلی نقش مفید و سازندهء این چند دستگی ها را نادیده میگیرد.>>>
ندا آقاسلطان، سمبل غالب، سمبل مقلوب؟! من ندا را “سمبل غالب” میدانم از آن رو که در تمام یک سال گذشته، نام او بیش از نام همه شهدای جنبش اعتراضی پس از انتخابات تکرار شد، تصویرهایش بیش از هریک از آنها بر دستها در تظاهراتهای ایران و خارج از ایران دیده شد و … اما در این نوشتار کوتاه برآنم نشان دهم چگونه همین سمبل غالب، درست در همین روند یک ساله، و به طور هم زمان، تبدیل به سمبل مقلوب شد. میخواهم با تکیه بر واقعیات زندگی ندا که به یمن مصاحبه مادر او در سالروز تولدش و مستند “برای ندا”، حالا در دسترس همه است نشان دهم که چگونه واقعیت آنچه ندا بود، قلب میشود تا در خدمت یک تفسیر و یک تحلیل و یک نگرش سیاسی واحد، از جمعیت عظیمی که جنبش سبز را شکل دادند و به خصوص اکثریت زنانی که در صف جلو مبارزات مردمی حضور داشتند، قرار گیرد...>>>
منشور بخشی از جنبش سبز؛ نه «منشوری برای جنبش سبز» یک منشور زمانی می تواند منشور یک جنبش و منشور مشترک تلقی شود که بر اشتراکات و فصل مشترک اجزای اصلی آن استوار باشد و نه بر نگاه و نگرش یک جریان و یک بخش خاص. نه متکی بر حداقل ها، بلکه بر میانگین و معدل و بردار برآیند. درست این بود که آقای موسوی به موضوع تبیین هویت جنبش سبز و تبیین اهداف ساختاری آن که اساس تفاوت نظر و اختلاف را در جنبش تشکیل می دهد، نمی پرداخت و تنها به ذکر و تشریح مباحثی چون "راهکارهای بنیادین" و "ارزش های جنیش سبز" که بخش بزرگی از بیانیه کنونی را نیز تشکیل می دهد، اکتفا می کرد. اکنون بیانبه مزبور نه در جایگاه "منشوری برای جنبش سبز" بلکه در مقام منشوری برای بخشی از جنبش سبز قرار گرفته است.>>>
منشور موسوی چپهای «اصلاحطلب» را که به ویژه در خارج از کشور بار تُف و لعنت حفظ و نگهداری چهارچوب نظام جمهوری اسلامی را بر دوش میکشند، به سرعت پشت سر مینهد. برای این عده و امثالهم این منشور بسی زیاد است. اما از نظر کسانی که گمان میکنند میرحسین موسوی و کروبی باید در برابر نظامی بایستند که برای حفظ آن به صحنه آمدهاند، این منشور بسیار کم است. منشور موسوی اما با تکیه بر مفاهیم اسلامی، با بسیاری از ادعاهای خود این منشور در زمینه حقوق بشر و عدم تبعیض تناقض دارد. حضور دین در یک منشور و یا حرکت سیاسی، چیزی جز «استفاده ابزاری» از آن نیست. همین اپوزیسیون اگر در جایگاه حکومت قرار گرفت، با این دین چه میکند؟!>>>
توضيحات ويدئوئی اخير داريوش شکوف دربارهء فيلم های اخيرش>>> پيوند به نسخهء کامل فيلم «ايران، زندان» از داريوش شکوف>>>
محکوميت اعمال خلاف اسراييل را لوث نکنيد حملهء وحشيانهء نظاميان اسراييل به کاروان کشتیهای صلح دوستانی که از سر انسانيت به همدلی و ياری مردم محروم و ستمديده فلسطين میرفتند از سوی بيشتر جهانيان محکوم شده است اما پارهای از ايرانيان در اثر آن که حکومتشان فرصتطلبانه حمايت از فلسطينيان را بهانهای برای مشروعيت بخشيدن به بیداد های خود قرار داده است در حمايت از مردم فلسطين چنان جانب احتياط را دارند که حتی در محکوم کردن اين جنايت آشکار هم بر آن هستند که فلسطين همراه و همسنگ با اسراييل بايد محکوم شود... خشم مردم ما از حکومت خودمان عينکی شده بر ديدگان در نگاه به مساله فلسطين و اسراييل.>>>
چگونه است که جمهوری اسلامی کوچکترین انتقاد سازمان های حقوق بشر و کشورهای جهان و تشکلات حمایت از حقوق انسانی را، فوراً دخالت در امور داخلی خود تلقی می کند، ولی به خویش اجازه می دهد سازمان های ترور را مسلح کند که بروند و اسرائیلی بکشند و این مردم را از حق اساسی خود که همانا برخورداری از امنیت است، محروم سازند؟ چگونه است برای یک گروه از انسان های روی کره زمین (و در واقع برای حماس) دل می سوزانند، و هم زمان فریاد مرگ بر اسرائیل سر می دهند و نابودی این کشور را طلب می کنند؟ می آیند و حزب الله لبنان و حماس را از دندان تا پنجه پا مجهز می کنند تا بروند اسرائیلی بکشند، و تازه ادعا دارند که بشردوست هستند و می خواهند به گرسنگان و رنج دیدگان غزه یاری برسانند.>>>
روضهء الکترولوکس در کربلای قم نگاه خواهر به پنکه بود که از بيرون صدای مرگ بر صانعی شنيد. ... آقا ديد از بيرون صدای مرگ بر صانعی مياد... خدای من. چی ميشنوم؟ زد توی سر خودش... (خواهر خودتو بزن. بغل دستي تو نزن)... صانعی؟ کدام صانعی؟ آيتالله صانعی؟ آيتالله العظمی صانعی. استغفرالله ربی و اتوب عليه. همون عزيزی که دادستان کل انقلاب بود؟ همون عزيزی که گفت اسم اوين بايد لرزه بر اندام مخالفان بندازه؟ آقا. يک طفل دوماهه اونجا بود زار ميزد. آقا خون گريه ميکرد. فهميده بود. فهميده بود که به دفتر آيتالله صانعی حمله شده. تخريب شده.>>>
ادبيات جمع حاميان دولت در برابر مجلس شورای اسلامی
نامهء واصله از طريق سايت «بهنويس» فرمایشات مقام معظم رهبری در سالروز ارتحال امام امت(ره)،مرا به فکر واداشت. متن فر مایشات ایشان را چند بار خواندم و هر بار که خواندم، بیشتر از قبل به فکر فرو رفتم و از هر جهت به تشویش دچار شدم. ایشان سران فتنه را به طلحه و زبیر تشبیه فرمودند.آنچه در این تشبیه مرا به فکر وامیدارد،این است که نکند فرمایشات ایشان در رابطه با سران فتنه،تاریخأ مصداق پیدا کند.نکند آقایان موسوی و کروبی،مصداق واقعی طلحه وزبیر در زمان ما باشند. مسئله این است که خدای نکرده علی زمان ما، دچار ابن ملجم شود و بدنبال آن مسئله مسمومیت امام حسن مجتبی(ع) و قتل عام اهل بیت عصمت و طهارت در کربلا را بدنبال داشته باشد.مقام معظم رهبری که بفکر خودشان نیستند.ماشا لله زهره شیر دارند.مسئله سر نوشت مسلمانان جهان است. اهمیت فر مایشات ایشان در یک اشاره تاریخی است.با تاریخ نمیشود شوخی کرد.تاریخ بی شرم و حیاست.هر نوع اشاره تاریخی میتواند آمد و نیامد داشته باشد.اصلأ نیامد ندارد،فقط آمد دارد. یک روز امام خمینی بودند(رحمت لله علیه)و همه در ظل مقام رهبری ایشان و متحد با هم. ایشان رحلت فرمودند. الحمد لله قضایای صدر اسلام (در بعد از رحلت حضرت رسول ص) پیش نیامد و رهبری از ذریه رسول اکرم (ص) زمام امور را بدست گرفت. اما از بخت بد مسلمانان جهان، بعد از بیست سال، اختلافات شروع شد (از اینجا به بعد شد مشابه قضایای صدر اسلام)، هم در بین دوستان حضرت امام(ره) و هم مخالف خوانی افرادی از بیت ایشان. و حالا،عناد پایان ناپذیر دو تن از دوستان امام(ره) - آقایان موسوی و کروبی، یعنی طلحه و زبیر زمان ما و اذناب آنها که حزب مشارکت اسلامی و مجاهدین انقلاب و بخشی از جامه روحانیت باشند - با رهبر فعلی مسلمانان جهان. مگر در تاریخ کم اتفاق افتاده است؟! آمد و خدای ناکرده در این میان ابن ملجمی هم پیدا شد.خدا نیاورد آنروز را.آمد و این شخص در هر لباس و به هر اسمی به بیت مقام معظم رهبری نزدیک شد.اصلأ زبانم لال در یک نماز جمعهای که مقام رهبری امامت آنرا دارند،به ایشان نزدیک شود.دیگر نمیتوانم(بهتر بگویم،نمی خواهم)دنباله آنرا حدس بزنم.لعنت حق بر این تاریخ باد.آخر اسم شریف مقام رهبری،علی است. از آب بد تر اینکه فرض کنیم با شهادت مقام رهبری (از ذات مقدس ایشان که چیزی کم نمیشود)، فرزند بزرگ ایشان به مقام رهبری مسلمانان جهان نائل آیند: اسم شریف ایشان هم مجتبی است (لقب امام دوّم شیعیان) و داستان را ادامه بدهید تا سومین رهبری بعد از حضرت امام(ره). گو اینکه به عنوان مسلمان باید هر اتفاقی را از عنایات ربّانی و افاضات حقّانی برای آزمایش مسلمانان بدانیم و به عنوان موحد راستین و مومن اهل دین،باید ابراهیم وار تسلیم اراده خداوند باشیم.با اینهمه هضم وقایعی که خدای ناکرده ممکن است پیش بیاید، اصلأ ساده نیست. تصور بفرمایید که این پیش آمد ها، یزیدی هم داشته باشد. زبانم لال، زبانم لال، نستجیروبالله، واقعهء عاشورایی تجدید شود و رهبر و عدهای از اهل بیت و همهء یاران ایشان، شربت شهادت بنوشند و آنهایی هم که زنده مانده اند در نهایت عسرت به اسارت در آیند. آنوقت من شیعهء اهل بیت چه خاکی به سر کنم؟ خـود جـامـه در خــم رنـگـیـن بـه نـیل کرد چون این خبر به عیسی روح الا مین رسید |
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== ============= کميته بين المللی نجات پاسارگاد =========== =========== برای آزادی، دموکراسی، جمهوری و لائيسيته =========== =========== =========== ============= ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== مخالفان خود را بشناسيم دولت نهم روند بسيار خطرناک غربزدگی و گرايش های سکولاريستی را که متأسفانه در حال نفوذ در بدنه مديريتی کشور بود، سد کرده است.
سکولارها در ایران جایگاهی ندارند! حضور پر شور ملت ایران در بيست و دوم بهمن عامل شکست کامل سکولارها در کشور است.
اسلام با فرهنگ لائيك و بى دينى مخالف است. دشمنان با استفاده از ترويج فرهنگ لائيك درصدند تا زنان را از خط عفاف و حجاب و كرامت منحرف كرده و سنت هاى اصيل اسلامى را از بين ببرند.
آيتالله مکارم شيرازی نقش تلويزيون در ايجاد تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بسيار مهم است. هر چند که در ساليان اخير برنامههاي ديني و مذهبي در تلويزيون گسترش يافته ولي کساني در آنجا لانه کردهاند تلويزيون را به سوي سکولاريسم سوق مي دهند».
بقيه از ستون مقابل
نمی گویم امیر فرشاد ابراهیمی در زندگی خطایی نکرده، یا کرده. به عنوان یک دموکرات باید قضاوت در این زمینه را به اهل فن واگذار کنیم که ابزار کافی برای بررسی های گسترده دارند. آنچه من به عنوان کسی که سال هاست زیر یک سقف با او بسر می برده ام می توانم بگویم این است: امیر فرشاد ابراهیمی هر عیب و ایرادی که به عنوان انسان، مرد و همسر می تواند داشته باشد، اهل خشونت نیست و یکی از مهربانترین و ملایم خو ترین انسان هایی است که تا بحال در زندگی دیده ام. زندگی همیشه زیر و بالا دارد و همیشه شرایط خاصی پیش می آید که انسان بتواند شریک زندگی خود را محک بزند. برخی مسائل که به حیطه های خصوصی زندگی باز می گردد جای طرح همگانی ندارد و آدم باید برای زندگی خصوصی و خانوادگی افراد حرمتی قائل بشود. بنا بر این هیچ توضیحی در این زمینه نمی دهم.>>>
اين روزها در حالي كه ذهن مردم ايران درگير « توپ » هاي گوناگون است – نمي گويم « سرشان گرم است » كه باز رگ هاي گردن برخي بيرون نزند – و چشم هايشان رد اين توپ ها را مي گيرد كه ببيند سرانجام كدام دروازه فرو خواهد ريخت - از توپ هاي جام جهاني فوتبال گرفته تا توپ هايي كه مير حسين و شيخ مهدي به زمين مي فرستند و شوت هايي كه خامنه اي و محمودك مي زنند و غيره - در كشور همسايه مان تركيه ولي خبرهاي مهمتري تيتر نخست روزنامه ها و رسانه ها شده است. در روز آدينه بيست و هشتم خرداد، آنچه كه زينت بخش صفحه نخست اين روزنامه ها شده و نظر رسانه هاي ديداري و شنيداري را هم به خود جلب كرده، چنين بوده است: « شصت و چهار تن شمش طلا چه شد؟>>>
|
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |