|
چهارشنبه 2 تير 1389 ـ 23 جون 2010 |
حذف اصلاحطلبان با کدام هزینه؟
گفتگو با سعید رضویفقیه
گفتگوگر: نیلوفر خسروی
کمیسیون ماده ده و حالا هم دادستان تهران فعالیت این دو جریان اصلی اصلاحطلب را غیرقانونی دانستهاند. این درحالی است که هر دوی آنها به همراه شش جریان دیگر تقاضای مجوز راهپیمایی برای سالگرد انتخابات ریاست جمهوری را کرده بودند. بسیاری از چهره های شناخته شده و موثر این دو گروه در زندان هستند ولی بازهم بیانیههای آنها منتشر میشوند. دفتری از خود ندارند ولی نشست های شان برگزار میشود. تریبونی برای اعلام نظرهای خود جز سایتهای اینترنتی ندارند، ولی مواضع آنها به گوش مخاطبانشان میرسد. فشار برای ممنوعیت کامل این احزاب به کجا میرسد؟ سعید رضویفقیه، تحلیلگر سیاسی در گفتگویی به سوالات دویچه وله پاسخ داده است.
پرسش: دادستان تهران گفته است، فعالیت جبههی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی منع قانونی دارد. با وجود فشارهایی که دائم بر این دو حزب بیشتر میشود، ادامهی فعالیت آنها چگونه امکانپذیر است؟
پاسخ: دادستان تهران میبایست منتظر میماند تا در یک محکمهی صالحه به وضعیت جبههی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی رسیدگی میشد و بعد حکم قطعی صادر و اعلام میگردید، و بعد از آن دادستان تهران نسبت به این مسأله اظهارنظر میکرد. مسألهی دیگر این است که اساساً اظهارنظرهایی از این دست، چه از جانب دادستان چه از جانب رئیس قوه قضاییه یا دیگر مقامات قضایی یا غیرقضایی، اظهارنظرهایی کاملاً سیاسی و بدون مبنای حقوقی تلقی میشود و تاکنون هیچ کدام از آنها نتوانستهاند در زمینهی منع فعالیت احزاب یا شخصیتهای سیاسی با تکیه بر اصول و مواد قانون، یا با استناد به یک حکم قضایی در این زمینه سخن گویند.
پرسش: اصلاحطلبان میگویند، جریانی هستند که حذف شان بیشتر یک «پُز سیاسی غیرممکن است» و جریان اصلاح طلبی را نمیشود در جامعه حذف کرد. بعضیها نیز میگویند با غیرقانونی کردن این احزاب آنها زیرزمینی میشوند، ولی آیا اصلاً چنین چیزی امکان دارد؟
پاسخ: در مورد احزاب اصلاح طلب، نه چنین چیزی ممکن نیست. یعنی سازمانها، احزاب و جمعیتهایی که غالباً با روشهای مدنی و قانونی فعالیت میکنند، نمیتوانند به صرف اعمال فشار از طرف حکومت جنبهی زیرزمینی پیدا کنند، یا این که تلاش کنند به صورت غیرقانونی و مخفی به فعالیت خودشان ادامه دهند. اما واقعیت این است که حداقل در شرایط فعلی کشور ما با توجه به مسائل مختلف احزاب و جمعیتهای اصلاحطلب و همچنین شخصیتهای سیاسی همچنان، بهرغم تمام فشارها و تضییقات، به فعالیت خودشان و ارتباط با افکار عمومی از طریق رسانههای مختلف مشغول هستند. حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حتی احزابی نظیر نهضت آزادی ایران، همچنان جلسات خودشان را البته با دشواریها برگزار میکنند و همهی آنها جمعبندیهای خودشان را در مورد روند حوادث در کشور به اطلاع اعضای میرسانند، و بنابراین میشود گفت که همچنان در این زمینه فعال هستند. البته محدودیتهای بسیار زیادی هم دارند. ازجمله این که هیچ کدام از آنها دفتر مشخصی ندارند، رفت و آمد آنها به شدت کنترل میشود، اعضای اصلی کلیدیشان در یکسال گذشته مرتباً بازداشت و محکوم شدند و در زندان بودند یا هستند.
پرسش: آقای باهنر دو ماه پیش گفتند، حذف این احزاب سادهاندیشی و غیرممکن است. نیرویی که این طور فکر میکند در حاکمیت ایران، تا چه اندازه میتواند حرفش را به کرسی بنشاند؟
پاسخ: به طور منطقی واقعاً حذف احزاب و سازمانهایی در حد حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اساساً در شرایط فعلی امکان ندارد و ازجمله چیزهایی که این امر را غیرممکن میکند، مخالفت جدی بخشی از جناحاصولگراست که یا به خاطر تحلیل خودشان معتقد هستند که پیامدهای چنین اتفاقی میتواند بعدها برای کلیت حکومت خیلی ناگوار باشد و یا این که خودشان نگران آیندهی سیاسی حزب و جمعیتشان هستند و گمان میکنند شاید این تیغهی حذف بعدها دامن خودشان را هم بگیرد و منجر به حذفشان از صحنهی سیاسی شود. در هر صورت آنچه ما امروز مشاهده میکنیم، این است که حکومت نتوانسته فضای سیاسی را کاملاً مسدود کند.
پرسش: سرنوشت این احزاب با بسیاری از تحولات در ایران گره خورده است. حذف چنین احزابی در چه شرایطی در ایران امکانپذیر است و پیامدهایش چه خواهد بود؟
پاسخ: ساختار جمهوری اسلامی بر مبنای یک تکثر حقوقی و حقیقی شکل گرفته است. از یکطرف قانون اساسی جمهوری اسلامی با همهی محدودیتهایی که در آن به چشم میخورد، یک سیستم سیاسی متکثر و نسبتاً آزاد را پیشبینی کرده است. بنابراین از نظر حقوقی امکان این که جمهوری اسلامی بتواند به یک سیستم بسته، یکدست و دیکتاتوری تبدیل شود، به سادگی امکانپذیر نیست. از نظر حقیقی هم باز در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ما شاهد بلوکهای متعدد قدرت هستیم که به شدت باهم رقابت میکنند. از جمله میشود به رقابت شدید جناح رهبری و جناح حامی آقای هاشمی رفسنجانی در یکسال گذشته اشاره کرد، که همین اختلاف و رقابت سبب شده است که هنوز رهبری جمهوری اسلامی نتواند یک حکومت یکپارچه و یکدستی را برای خودش فراهم کند.
پرسش: سی سال است که در جمهوری اسلامی همین روند دارد تکرار میشود. ادامهی این وضع به کجا خواهد رسید؟
پاسخ: جمهوری اسلامی به نظر من در شرایط دشواری قرار گرفته است. برای این که الان ریزش نیروهای جمهوری اسلامی از بدنه و از شاخ و برگها نیست. الان بتدریج این حذف و این شکاف به مرکز و به تنهی درخت جمهوری اسلامی رسیده است. حذف کسی مثل آقای هاشمی رفسنجانی، مثل مراجع تقلید از دایرهی تصمیمگیریها، حذف نمایندگان مجلس که از جناح اصولگرا هستند، حذف شخصیتهای سیاسی که به هرحال در جمهوری اسلامی و شکلگیری و تثبیت و تحکیم موقعیتاش نقش زیادی داشتند، تمام اینها به این معناست که میشود گفت در واقع روند حذف به کانونهای اصلی جمهوری اسلامی رسیده است و این به معنای فروپاشی جمهوری اسلامی خواهد بود. اگر چنین اتفاقی بیفتد، در آینده ما باید مواجه باشیم با ضعف و سستی شدید جمهوری اسلامی. این روند به نظر من چندان قابل دوام نخواهد بود و یکجایی باید متوقف شود. و من گمان میکنم که هم اکنون بسیاری از کسانی که دلسوز همین نظام هستند، در تلاشاند که جلوی تداوم این روند را بگیرند و احتمالاً بازداشتهای اخیر یا اظهارنظرهای دادستان تهران، به نوعی واکنش نسبت به تلاشهای دلسوزانه برای ایجاد وحدت و آشتی ملی است.
پرسش: آشتی و وحدت ملی آیا یک چشمانداز ممکن در این شرایط است؟
پاسخ: من گمان میکنم که مقامات اصلی جمهوری اسلامی بعد از مشاهدهی بینتیجه بودن یکسال فعالیت سرکوبگرانه، به این نتیجه رسیدهاند که با بخشی از مخالفان خودشان، دست کم با بخشی از آنها، ازجمله آقای هاشمی رفسنجانی به توافق برسند و با دادن امتیازهای متقابل به یک نتیجهی مشترک قابل توافق طرفین برسند. من گمان میکنم که حتی در میان نیروهای منتقد جمهوری اسلامی و معترضانی که در یکسال گذشته با استقامت و پایداری با سرکوبها مبارز کردهاند، در میان آنها هم احتمالاً انگیزهای وجود دارد، برای این که ما براساس یک گفتوگو و با توجه به شرایط عادلانهای به وحدت و آشتی ملی برسیم و حکومت بپذیرد که حداقلی از حقوق و آزادیهای مدنی را برای مردم و برای احزاب و جمعیتها در نظر گیرد.
پرسش: آیا ممکن است این آشتی ملی به بهای قربانی شدن بخشی از اپوزیسیون تمام شود؟
پاسخ: نه، فکر نمیکنم. یعنی در واقع شرایط به نحوی نیست که نیروهای سیاسی ایران برای رسیدن به نقطهی آشتی و وحدت نیازی داشته باشند که کسی را قربانی کنند. ولی فکر میکنم واقعبینانه این است که ما خواستههای خودمان را مطابق با شرایط موجود تعریف کنیم و در واقع به جای این که به مطالبات حداکثری و درازمدت خودمان توجه داشته باشیم، باید به مطالبات قابل تحقق در کوتاهمدت بیندیشیم. فکر میکنم این هم واقعبینانه است و هم میشود گفت اخلاقی. برای این که ما ممکن است اگر فقط روی خواستههای درازمدت خودمان تکیه کنیم، ازجمله مثلاً تغییر نظام سیاسی، همین فرصت تاریخی را هم برای نهادینه کردن دموکراسی به صورت گام به گام از دست بدهیم.
http://www.dw-world.de/dw/article/0,,5695822,00.html
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|