|
جمعه 4 تير 1389 ـ 25 جون 2010 |
دلسوزی حکومت اسلامی برای حماس
نويد اخگر
چندی پیش در یوتیوب فیلم کوتاهی را از صحنۀ دلخراش کودکان خردسالی در آفریقا دیدم که در برابر چشمان خبرنگاران، گرسنه و لاغر ایستاده بودند و در فاصله کمی از آنان لاشخورها کمین کرده بودند. صحنه ای بود که دیدن آن دل هر انسانی را به درد می آورد و حتی دیدن فیلم ویدیوئی این صحنه در یوتیوب دشوار بود، تا چه برسد به آن که انسان با چشمان خود آن کودکان نگون بخت را از نزدیک ببیند.
من هم مانند هر انسان دوست دیگری بر این باورم که گرسنگی و بی درمانی و بی غذائی حتی برای یک کودک، وضعی ظالمانه و غیر قابل تحمل است – ولی به طوری که دولت و نمایندگان سیاسی اسرائیل پیوسته ادعا کرده و دلیل آورده اند، این است که کلیه مایحتاج غذائی و داروئی اهالی غزه به آنان رسانده می شود و آن چه امروز در غزه می گذرد، با آن تصویر دلخراش آن کودکان آفریقائی هیچ شباهتی ندارد.
باید از راه اندازان "کاروان های کمک های انسان دوستانه به مردم غزه" پرسید که اگر منظورشان یک خدمت انسان دوستانه و سیر کردن شکم گرسنگان است، پس چرا تا به حال برای رساندن آذوقه و دارو به مردم آن گروه از کشورهای آفریقائی که در حال مرگ بوده و هستند، کوچکترین گامی بر نداشته اند – به ویژه آن که رساندن آذوقه به آن محرومان، نه کشتی می خواهد و نه پذیرفتن خطرات و نه رویاروئی با سربازان را؟
و اگر منظور از فرستادن کشتی ها به سوی غزه آن نبوده که آذوقه و دارو برسانند، پس پشت پرده به راه انداختن آن اقدام نمایشی کاروان کشتی ها چه هدف هائی پنهان شده و چه سیاست هائی خوابیده است؟
چنین پرسشی از چند جنبه قابل بررسی است، که در زیر به آن می پردازم:
یک – با برقراری بنیادگرائی اسلامی در ایران و وارد شدن آن به صحنه سیاسی بین المللی در سی و چند سال پیش، بسیاری از پارامترهای دیپلماتیک و سیاسی و حتی نظامی دنیا دگرگون شد. جمهوری اسلامی ایران به صراحت داعیه رهبری جهان اسلام را دارد و حتی احمدی نژاد گام بلندی فراتر نهاده و ادعا می کند که رهبری جهانی نیز باید به او و "مکتب" او سپرده شود.
گام برداشتن جمهوری اسلامی در راه رسیدن به غنی سازی بیست درصدی اورانیوم، نشان دیگری از آن است که حکومت می خواهد به بمب اتمی برسد تا با کمک آن بتواند رهبری جهان اسلام را برای خود مطالبه کند (گرچه پاکستان هم از چند سال پیش این بمب را تولید کرده، ولی برخلاف حکومت ایران، ادعائی برای حاکم شدن بر همه مسلمانان جهان ندارد).
در این زمینه، ترکیه در گوشه ایستاده و همان حق را برای خود مطالبه می کند.
هزینه گزاف تلاش حکومت ایران در تولید بمب هسته ای، و رقابت با ترکیه که دیر یا زود علنی خواهد شد، از جیب ملت ایران و دیگر ملت های منطقه پرداخت خواهد شد که نتیجه آن دامن زدن به فقر و گرسنگی توده های انسانی، و در بعد سیاسی، افزایش سرکوب و ستمگری رژیم ها علیه مردمان کشورهای خویش است.
هم زمان، سران حکومت اسلامی مدعی هستند که اسرائیل در حال اضمحلال است و آمریکا در آستانه فروپاشی قرار گرفته، و ادعا می کنند که اکنون نوبت جهان اسلام است که با مساعدت مهدی موعود، جنگ اسلام علیه کفر به راه اندازد. به سختی می توان حتی یک سخنرانی خامنه ای یا احمدی نژاد را یافت که در آن از "هجمه دشمن" سخن نگفته باشند. در عین حال، احمدی نژاد و فرماندهان سپاه و دیگران، بارها علیه کشورهای دیگر و "دنیای کفر" زبان به تهدید گشوده اند.
دو – پرسش آن است که چرا حکومت در ایران آن فقر و محنت اهالی فلسطینی و عرب غزه را می بیند، ولی از شرائط دشواری که بسیاری از پناهجویان ایرانی در کشورهای مختلف جهان با آن روبرو هستند غافل می ماند. در همین ترکیه، بسیارند ایرانیانی که در سخت ترین شرائط پناهندگی و فقر و فلاکت به سر می برند، که با شرمندگی بسیار می توانم بگویم که برخی زنان و دختران نیز به تن فروشی کشانده می شوند. حکومت نه تنها به این آوارگان کمکی نکرده، بلکه شماری از آنان را نیز که زبان به اعتراض و انتقاد علیه رژیم گشوده بودند، با بی رحمی ترور کرده است – و نه تنها این، بلکه آن گروه از مزدوران جنایتکار خود را که پس از ارتکاب جرم در کشورهای اروپائی دستگیر شده بودند، آزادی آن ها را با گروگان گیری و تهدید و حتی باج دادن های کلان، فراهم ساخته و با انداختن حلقه های گل بر گردنشان، آنان را به آغوش "سرزمین عزیز اسلامی" بازگردانیده است.
سه – چگونه است که جمهوری اسلامی، سرزمین ایران را به زندان بزرگ هفتاد میلیون نفر مردم این کشور مبدل ساخته و از هیچ ستمی علیه این مردمان آزاده، نظیر شکنجه، تجاوز، اعدام و حتی کشتار و قتل عام آنان در جریان تظاهرات خیابانی روی گردان نیست و در همان حال مدعی می شود که مردم غزه در محاصره قرار دارند و ظاهراً دلش برای آن مردمان می سوزد، و می خواهد "کمک های انسان دوستانه" به آن ها برساند؟ چگونه است که حکومت ایران حتی حاضر است برای اسکورت کردن "کشتی های انسان دوستانه" رزمناو و ناوچه جنگی به دریا بفرستد، ولی می گوید که مردم اسرائیل حق ندارند از امنیت خود دفاع کنند و باید نابود شوند؟
چگونه است که جمهوری اسلامی کوچکترین انتقاد سازمان های حقوق بشر و کشورهای جهان و تشکلات حمایت از حقوق انسانی را، فوراً دخالت در امور داخلی خود تلقی می کند، ولی به خویش اجازه می دهد سازمان های ترور را مسلح کند که بروند و اسرائیلی بکشند و این مردم را از حق اساسی خود که همانا برخورداری از امنیت است، محروم سازند؟
چگونه است برای یک گروه از انسان های روی کره زمین (و در واقع برای حماس) دل می سوزانند، و هم زمان فریاد مرگ بر اسرائیل سر می دهند و نابودی این کشور را طلب می کنند؟
می آیند و حزب الله لبنان و حماس را از دندان تا پنجه پا مجهز می کنند تا بروند اسرائیلی بکشند، و تازه ادعا دارند که بشردوست هستند و می خواهند به گرسنگان و رنج دیدگان غزه یاری برسانند.
چهار – به روی کار آمدن حکومت اسلام گرای اردوغان در ترکیه، و روی آوردن آن به احیای امپراطوری عثمانی که خود را خلیفه مسلمانان جهان می دانست، که بی تردید یکی از علل آن دست ردی است که اتحادیه اروپا به سینه ترکیه زد، بحران سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در ترکیه را افزایش می دهد و به منافع مردم آن کشور زیان می رساند و بحرانی ایجاد می کند که اسلام گرایان افراطی، در اقدامی به تقلید از طالبان و القاعدة، سر یک کشیش مسیحی را در ترکیه می برند و جنایت می آفرینند.
اردوغان که در پارلمان ترکیه به زبان های ترکی و عبری و انگلیسی گفته بود که ده فرمان حضرت موسی می گوید "قتل مکن"، حالا خودش تهدید می کند که چریک های کرد را قتل عام خواهد کرد و همه آن ها را در خون خود خواهد غلطاند.
کردهای ترکیه از محروم ترین مردم آن کشور هستند که در شرائطی بسیار بدتر از اهالی غزه به سر می برند. پس چگونه است که اردوغان با یک دست برای آن گروه تروریستی فلسطینی یقه می دراند و با دست دیگر کردهای کشور خود را قتل عام می کند؟
یک فرق بزرگ بین کردهای ترکیه و تروریست های حماس در غزه وجود دارد: حماس می خواهد اسرائیل را نابود کند و به جای آن یک "ولایت اسلامی" برپا سازد – ولی من مطمئن هستم که کردهای ترکیه (حتی اگر پ کا کا یک جنبش جدائی طلب باشد) قصد نابودی کشور ترکیه و مردمان آن را ندارند.
پنج – جمهوری اسلامی ایران نیز، در جنابت علیه کردها، دستش تا مرفق به خون آغشته است. همین روزهای اخیر بود که توپخانه سپاه پاسداران، روستاهای کردنشین در داخل خاک عراق را هدف قرار داد که خدا می داند چند نفر زن و کودک و پیر و جوان در جریان آن کشته شدند – و کسی به دادشان نرسید و کسی در دنیا زبان به اعتراض نگشود، و "ناوگان آزادی" برایشان نفرستاد.
شش – هرچه زمان می گذرد، اسناد و مدارک و فیلم ها و عکس های بیشتری از ماجرای کشتی "ماوی مرمره" انتشار می یابد که از هدف های تهاجمی برخی از سرنشینان آن پرده بر می دارد. آن همه چاقو و قمه و میله فلزی و ماسک های ضد گاز و دیگر آلات قتاله که در کشتی به دست آمد، نشان می دهد که آن ها قصد رساندن "کمک انسانی" نداشته اند، بلکه هدف های دیگری را دنبال می کردند.
هفت – شاید یکی از دردناکترین جنبه های قضایا، حمایت گروهی "روشنفکران" ایرانی از کل این قضایای فتنه گرانه و انتشار بیانیه هائی با نام "72 نفر" و غیره بوده است (که شاید می خواستند شهدای کربلا را تداعی کنند). برخی از این امضا کنندگان، در گذشته و حال، همکاران علنی و غیرعلنی جمهوری اسلامی بوده و هستند و به همین علت نیز هست که به ساز خامنه ای – احمدی نژاد می رقصند، و یک روز علیه اسرائیل در رابطه با جنگ 33 روزه در لبنان اعلامیه می دهند و روز دیگر علیه اسرائیل در رابطه با جنگ در غزه بیانیه صادر می کنند (همان دو گروهی که حکومت ایران آن ها را مسلح می کند و به جان اسرائیل می اندازد).
ولی روشنفکران و وطن پرستان ایرانی نیز وجود داشته و دارند که واقعیات را دیده و از آتش افروزی های حکومت ایران آگاهی دارند و به دام تبلیغات آن نمی افتند.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|