|
چهارشنبه 2 تير 1389 ـ 23 جون 2010 |
تاثیر رسانههای فارسی زبان خارج از کشور در فرهنگ و جامعه ايران
مجید محمدی
در سالهای حکومت جمهوری اسلامی، مقامات اين رژيم همواره رسانههای فارسی زبان خارج کشور را وابسته به سازمانها و دستگاههای امنيتی و جاسوسی يا حداقل بيانگر منافع دول استعماری و تمدن سلطه جوی غربی معرفی کردهاند تا با استفاده از عرق ملی، مخاطبان مخالف و غير مخالف خود را از ملاحظهء اين رسانهها دور کنند. اما در عين حال مقامات جمهوری اسلامی برای تقويت روحيهء خود و مخاطبان شان ابراز می کنند که «شبکههای سياسی ماهوارهای و نه شبکههای غير سياسی تهديد نيستند» (عزت الله ضرغامی، تابناک، ۹ خرداد ۱۳۸۹) ولی بر روی آنها پارازيت نيز میفرستند.
نگاهی به آرشيو هفت دههای اين رسانهها ( راديوی فارسی بی بی سی در ۱۹۴۰ پايه گذاری شد) بيانگر مشارکت آنها در انعکاس فرهنگ و جامعه و سياست ايران و بازتاب بخشی از زوايای شناخته ناشدهء اين جامعه، بالاخص بخش محذوف آن، در درون مرزها بوده است. آزادی روزنامهنگاران و خبرنگاران ايرانی اين رسانهها در کنش ارتباطی و فرهنگی خود در جوامع دموکراتيک موجب کم ترين تاثير مقامات دولتهای غربی در روند کار اين رسانهها بوده و همواره جهت گيری ملی و ايرانی دست اندرکاران بر دغدغه های تأمين کنندگان منابع مالی اين رسانهها يعنی دولت ها و سرمايه گذاران غلبه داشته است.
فرهنگ غير رسمی
با توجه به اين که از منظر حکومت جمهوری اسلامی بخشی از فرهنگ و هنر کشور اصولا جايی در فرهنگ رسمی کشور ندارد و بايد نابود شود ـ اين بخش اصولاً و از هر جهت ناديده گرفته میشود. نه تنها اين بخش از فرهنگ و هنر مورد حمايت واقع نمیشود و بودجهها و مجامع عمومی از آنها دريغ میشود، هر گونه ذکری از اين بخش غير رسمی حتی در برنامههای مربوط به تاريخ معاصر ايران قابل شنيدن و ديدن و انعکاس در رسانههای رسمی و دولتی نيست، گويی که وجود خارجی نداشتهاند.
حکومت جمهوری اسلامی بر اساس يک نوع انقطاع فرهنگی از گذشته شکل گرفت، به اين معنا که آن بخش از فرهنگ و هنر کشور پيش از ۱۳۵۷ که به روحانيت مرتبط نيست کلاً ناديده میگرفته میشود. دولت احمدینژاد حتی در پی حذف تاريخ و فرهنگ ايران در دوران جمهوری اسلامی پيش از سال ۱۳۸۴ است. بخش محذوف هر آنچه در مورد بخش محذوف فرهنگ و هنر و جامعه و سياست ايران در سه دههء گذشته، از تصوير و صدا و فيلم و عکس و متن برای نسل و نسلهای بعدی عرضه شده و میشود، توسط سايتها، شبکههای راديويی و تلويزيونی و نشريات و کتب منتشره در خارج از کشور انجام میشود. اگر يک مورخ تاريخ موسيقی به دنبال مصاحبهای تلويزيونی با محمد رضا شجريان يا يک مورخ تاريخ ادبيات فارسی به دنبال مصاحبهای تلويزيونی با رضا براهنی باشد طبعا آنها را در آرشيو صدای آمريکا پيدا خواهد کرد. کسانی که می خواهند صدای محمد مختاری يا جعفر پوينده يا پروانه و داريوش فروهر را بشنوند بايد به آرشيو بخش فارسی راديو بينالمللی فرانسه رجوع کنند. آنها که به دنبال مصاحبههای راديويی با خانوادههای زندانيان سياسی باشند میتوانند به آرشيو راديو فردا يا بی بی سی يا صدای امريکا مراجعه کنند.
برنامههای مختلف راديوها و تلويزيونهای فارسی زبان خارج از کشور ذخيرهای بیپايان از مصاحبه با خوانندگان، آهنگسازان، نوازندگان، ترانهسرايان، نقاشان، مجسمهسازان، مربيان ورزشی، اساتيد رشتههای مختلف دانشگاهی، سياستمداران و فعالان سياسی ايرانی و ايرانیتبار و فارسی زبان غيرايرانی فراهم آوردهاند. همچنين اين شبکهها مصاحبههای بسياری با سياستمداران غربی در مورد مسائل ايران- با ترجمه همزمان- انجام دادهاند که منبع خوبی برای محققان و پژوهشگران رشتههای مختلف دانشگاهی است.
بسياری از اين افراد اگر در برابر دوربين بی بی سی يا صدای امريکا يا ميکروفون راديوهای فارسی زبان (مثل راديو فرانسه، فردا، دويچه وله، زمانه، بی بی سی، اس بی اس استراليا) قرار نمیگرفتند شايد هيچگاه تصوير زنده يا صدای آنها در تاريخ سمعی و بصری ايرانيان باقی نمیماند. هزاران کارشناس دانشگاهی و غير دانشگاهی ايرانی و ايرانیتبار در خارج از مرزهای ايران زندگی میکنند که نظرات متفاوتی در مورد روند تحولات جامعه ايران دارند. نظرات اين افراد اصولاً جايی در رسانههای دولتی داخل کشور ندارد. آرشيو رسانههای فارسی خارج از کشور منبعی بسيار غنی از نظريات اين کارشناسان در عمومی ترين حيطههای زندگی ايرانيان در داخل کشور است.
بخشی از تاريخ محذوف انقلاب ۱۳۵۷ را می توان در آرشيو بخش فارسی راديوی بی بی سی يافت. بخش مهمی از گفتگوهای مربوط به تاريخ جنبش سبز را بايد در آرشيو راديو فردا، بخش فارسی راديو بين المللی فرانسه، تلويزيونهای فارسی بی بی سی و صدای آمريکا و ديگر راديوها و تلويزيونهای فارسی زبان خارج کشور و سايتهای اينترنتی آنها يافت.
کاری که رسانههای فارسی زبان خارج کشور با سالانه چند يا چند ده ميليون دلار در حوزهء اطلاع رسانی می کنند با نتايج کار رسانههای دولتی داخلی با چندين ميليارد دلار بودجهء سالانه برابری میکند و در برخی محدودهها فراتر میرود. انعکاس هويت ملی و تنوع فرهنگی، با توجه به سياست دولت جمهوری اسلامی در حذف دگر انديشان و دگر باشان در وزارتخانههای حقيقت خود، بودجهای که کشورهای خارجی در اختيار رسانههای فارسی زبان قرار دادهاند توسط خبرنگاران و روزنامه نگاران شاغل در اين رسانه ها به وجه احسن در جهت خدمت به تاريخ و فرهنگ فارسی و ايرانی مورد استفاده واقع شده است. رسانههای فارسی زبان به حفاظت و ماندگاری اين بخش محذوف ياری رساندهاند. در اين رسانهها نه تنها صدای دگر باشان و دگر انديشان بلکه صدای مقامات حکومتی و گروهها و جناحهای سياسی داخل حکومت نيز شنيده می شود. تنوع فرهنگی و هنری که در اين رسانهها علی رغم دوری از سرزمين مادری و بودجههای محدود وجود دارد بسيار بيشتر از رسانههای دولتی داخل کشور است.
رسانههای دولتی تنها صدای يک پاره فرهنگ از ده ها پارهء فرهنگ داخل کشور را منعکس میکنند اما رسانههای فارسی زبان خارج کشور، علی رغم عرفيگرا و ليبرال بودن بسياری از گردانندگان آن، صدای نيروهای مذهبی و غير مذهبی، چپ و راست، سنتی و مدرن، اسلامگرا و مخالف اسلامگرايی، خشونتطلب و صلح طلب، و ملی و قومی را به سمع و نظر مخاطبان خود میرسانند. همين عنصر است که باعث شده اين رسانهها علی رغم همهء محدوديتها و خرابکاریهای حکومتی مثل فيلتر، هک، پارازيت و تهديد و ارعاب تماس گيرندگان با اين رسانهها، اقشار زيادی را در داخل به خود جذب کنند.
تنها يک نمونه چالش برانگيز میتواند ميزان وفاداری رسانه های فارسی زبان خارج از کشور و رسانههای دولتی داخلی را به عناصر هويت ملی را به خوبی آشکار کند و آن نام خليج فارس است. حتی يک مورد نمی توان سراغ يافت که رسانههای فارسی زبان خارج از کشور از تعبير «خلیج عربی» يا «خلیج» به تنهايی استفاده کرده باشند. اما با توجه به حضور معاودان و نيروهای بیتوجه به اين حساسيت ملی يا نا آشنا به تاريخ و فرهنگ ملی در رسانههای دولتی داخلی، اين عناوين بارها مورد استفاده واقع شدهاند. با توجه به همين يک موضوع می توان از مقامات جمهوری اسلامیپرسيد که کدام رسانهها بيشتر مقوم هويت ملی ايرانيان هستند: رسانههای اسلامگرای داخلی يا رسانههای چند صدايی فارسی در خارج کشور؟
حفظ زبان فارسی معيار
عرق ملی و علاقهء ايرانيان شاغل در اين رسانهها به فرهنگ مادری و ملی خود باعث شده است که در جهت تداوم هويت ملی ايرانی و ارائهء روايتی شيوا و نسبتاً کم غلط از زبان فارسی بکوشند تا جايی که زبان فارسی معيار را حتی با استانداردهايی بالاتر و برتر از رسانههای دولتی داخلی به جامعهء ايران عرضه کنند. در حالی که در يک دههء اخير، با حضور نظاميان و شبه نظاميان در رسانههای دولتی داخلی، اين رسانهها از افت کيفی قابل توجهی در همهء ابعاد رنج میبرند (تا حد اغلاط املايی و انشايی بارز)، دست اندرکاران رسانههای فارسی زبان خارج کشور با جديت بيشتری رسم الخط های معيار را در ويرايش متون به کار میگيرند. زبان رسانههای فارسی زبان خارج کشور بسيار بهداشتیتر، تکثرگرا تر و صلح آميزتر، کمتر آلوده به خشونت، و بيشتر متاثر از سنن قومی و ملی ايرانی بوده است؛ در حالی که رسانههای دولتی داخلی ادبياتی سراسر مملو از خشونت کلامی، تنفر، انحصار طلبی، دگر ناپذيری و تک صدايی به جامعه عرضه می کنند (با استفاده از تعابيری مثل ضد انقلاب، منحرف، مشکوک، منافق، معاند، ملحد و کافر برای مخالفان خود).
اکثر دستاندرکاران رسانههای فارسی زبان خارج کشور دارای سالها سابقهء کار در رسانههای داخل کشور بوده و از موفقترين نيروهای اين رسانهها بودهاند. اتهام دولتی بودن اگر برخی از رسانههای فارسی زبان خارج کشور از منابع دولتی استفاده میکنند تقريباً تمام رسانههای داخلی دولتی هستند. رسانههای غير دولتی در ايران همواره تحت فشار و خطر برای انجام وظايف معمول خود هستند. حکومت استبدادی ايران انتظار فعاليت تام و تمام تبليغاتی را از اين رسانههای دولتی دارد اما دول جوامع دموکراتيک غير از تعيين سياستهای کلی، که عموماً مورد قبول خبرنگاران و روزنامهنگاران شاغل در آنها هستند، در کار دست اندرکاران دخالتی نمی کنند. به همين دليل روزنامهنگاران و خبرنگاران اين رسانهها که نمیتوانند با رسانههای دولتی داخل کشور بر اساس معيارهای حرفهای خود کار کنند براحتی به کار با رسانههای دولتی خارج کشور ادامه میدهند.
آنچه در کار رسانههای فارسی زبان خارج کشور يک اصل بوده فعاليت حرفهای است در حالی که در رسانههای داخلی دولتی، فعاليت حرفهای اصولاً در اولويت قرار ندارد.
روزنامهنگاری ِ مسئول اما حقمدار
برای دست اندرکاران رسانهها هيچ کجا بهشت نيست و اطلاعرسانی و تحليل محدوديت بردار نيست. از نگاه آنان، تنها وجدان فردی و مسئوليت و پاسخگويی عمومی و حقوق شهروندان، آزادی را محدود میکند اما ميان ماه من (جهنم روزنامهنگاری در ايران) تا ماه گردون (روزنامه نگاری در يک جامعه باز اما در يک سازمان عمومی) تفاوت بسياری وجود دارد. دست اندرکاران اين رسانهها همواره انتقادهای حرفهای خود را به مديران اين رسانهها و برخی عملکردها داشتهاند (مثل کمبود سرمايهگذاری بر روزنامهنگاری جستجو گرانه و آثار مستند فيلمسازان ايرانی، فقدان کنترل کيفی در حد رسانههای کشور ميزبان، پرداخت کمتر به روزنامهنگاران ايرانی در مقايسه با همکاران آنها در رسانههای کشور ميزبان، و قلت نيروها و در نتيجه فشار کاری زياد بالاخص بر دوش ويراستاران و سر دبيران)؛ اما اين انتقادات هيچگاه در حدی نبوده که آنان را به کار برای رسانههای دولتی داخلی تشويق کند. روزنامهنگاران و خبرنگاران و تحليلگران ايرانی و ايرانی تبار رسانههای فارسی زبان خارج کشور به همان اندازه که مسئوليت حرکت در چارچوب قواعد و منشورهای اين سازمانهای دولتی و خصوصی را به دوش میکشند و از اين جهت گاه احساس محدوديت دارند از حقوق متناسب با اين مسئوليت ها نيز برخوردارند.
راديو فردا
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|