بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان    |  پيوند به اين صفحه با فيلترشکن:

مـا را بـه دم پير نگه نتـوان داشــت

در خانه ی دلگير نگه نتـوان داشت

آن را که سـر زلـف چو زنجير بود

در خانه به زنجير نگه نتوان داشت

مهستی گنجوی       

از نگاه يک زن

يادداشت های هفتگی شکوه ميرزادگی

shokoohmirzadegi@gmail.com

29 ارديبهشت 1389 ـ   19 مه 2010

پيوند به آرشيو

 

جمیله کديور و سانسور نويسندگان جرس

از وقتی سايت «جرس» (سخنگوی بخش اصلاح طلب های اسلامی جنبش سبز) شروع به کار کرده، با چندين مورد اعتراض علنی يا غیر علنی نويسندگانی که مطالب شان در اين سايت منتشر شده، به دليل سانسور شدن مطالب شان آشنا شده ایم. در ابتدا به نظر می آمد که اين نشريه از ايران منتشر می شود و، در نتيجه، هميشه می شود به نشرياتی که در ايران منتشر می شوند حق داد  که هم سانسور حکومتی را رعايت کنند و هم از ترس حکومت، دست به خود سانسوری بزنند. ولی وقتی معلوم شد که «جرس» در خارج به روی اينترنت می رود صحبت از اين بود که چه کس يا کسانی آن نشريه را منتشر می کنند که هم در نقش اپوزيسیون ظاهر می شوند و هم اهل سانسور کردن مطالب نويسندگان هستند. 

البته هر نشريه و سايتی حق دارد که مطلبی را منتشر کند يا نکند؛ از نويسنده ای مطلب بگذارد يا نگذارد؛ به موضوع هایی بپردازد که در اهدافش آمده، و از اين قبیل روش ها. چرا که، بر اساس قوانين کشورهای غربی، هرنشريه و رسانه ای ملک صاحبان آن محسوب می شود و آن ها حق دارند که هر روشی را برای نشريه خود در نظر بگيرند. حتی می توانند اعلام کنند، يا به نويسندگانی که برايشان مطلب می نويسند بگويند، که مطالب شان را از نظر درست نويسی ويراستاری خواهند کرد. ولی آن ها حق ندارند عقيده و مواضع ابراز  شده ی نويسنده ای را حذف کرده و يا چيز ديگری جايش بگذارند؛ مگر اينکه چنين تغييراتی با موافقت خود نويسنده باشد.

اما گويا در «جرس» هيچ کدام از اين ملاحظات حکمفرما نيست و مديريت همان شيوه ی پر هرج و مرج سانسور در ایران را اعمال می کند. (تازه با توجه به اين که بيشتر کسانی که در اين نشريه می نويسند بخش اصلاح طلب مذهبی جنبش سبز را قبول دارند) يعنی، اين امکان وجود دارد که هر مطلبی، متعلق به هر نويسنده ای، اگر گذارش به آنجا بيافتد، متحمل هر بلایی بشود.

آخرين خبر از سانسورهای جرس را از نويسنده و روزنامه نويس پرکار و صاحب نام آقای هوشنگ اسدی شنيده ايم که در مطلبی تحت عنوان «جرس از بهار می ترسد» پرده از آن برداشته اند. اما، در اين پرده برداری، من برای اولين بار دريافتم که سردبیر اين نشريه خانم جمیله کديور هستند و دلم به راستی سوخت؛ چرا که انتظار واقع بينانه آن است که زنان ایرانی، که مزه ی تحميل انواع سانسور ها و تبعيض ها را چشيده اند، اگر در فضایی باز و آزاد قرار بگيرند کمتر از مردها اهل سانسور و تبعيض خواهند بود؛ به خصوص که اين خانم در جريان انتخابات اخير و از سوی آقای کروبی به عنوان کانديدای وزارت انتخاب شده بود و،  طبق روال معمول ، در اين هیئت قرار است که يکی از سخنگويان اپوزيسيون حکومت آزادی کشی باشند که سراسر دروغ و سانسور و تبعيض است. ولی مورد سردبيری ايشان و روش هایی که تا کنون داشته اند بار ديگر اين نکته را روشن می سازد که آن چه اشخاص را از هر گونه حذف و تبعيضی دور می کند عدم وابستگی آنها به ايدئولوژی هایی است که انسان را در چارچوب و محدوده ی تفکر يا اعتقادی خاص نگاه می کنند، چه در اپوزيسيون حکومتی دیکتاتور بوده و چه در داخل آن حکومت جايگاهی داشته باشند .

 

گل شيفته و خوراک مرغ ضد ایرانی است!

 اخیراً در مطبوعات دولتی ايران خبری را تحت عنوان اين که «گل شيفته فراهانی در يک فيلم ضد ايرانی شرکت می کند» به خورد مردم داده اند، بدون آنکه حتی خودشان بدانند فیلم ضد ایرانی ِ گل شيفته چيست.

اين تصور از آن جا شروع شده که وينستن پارون، کارگردان فرانسوی و همکار مرجان ساتراپی، سازنده ی فيلم جالب، بحث برانگيز و موفق «پرسپولیس»، اعلام کرده که ساتراپی قصد دارد ساختن فيلم تازه ای را آغاز کند که گلشيفته فراهانی در آن بازی خواهد کرد. در اين اعلامیه هيچ نشانی از ضد ايرانی بودن اين فيلم ـ و حتی ضد اسلامی بودن آن ـ وجود ندارد و تنها اطلاع جزیی به نام فيلم مربوط می شود که «خوراک آلو بامرغ» است و اينکه اين فيلم، به گفته ی مرجان ساتراپی، قصه ای دلهره آور و عاطفی درباره ی يک موزيسين است.

حالا مساله را خودتان حل کنيد که آيا قصه ای دلهره آور و عاطفی، یا قصه زندگی يک موزيسين (آن هم مرد، و نه زن) و خوراک آلو با مرغ، کدامش ضد ايرانی يا اسلامی است؟ اما می دانيم که سازنده ی فيلم زنی است که «پرسپوليس» را ساخته، نامی که برای اثبات ضدیت با جمهوری اسلامی کافی است. نيز اينکه هنرپيشه اش  گلشيفته ی زيبا و شيرینی است که با سرکشی هنرمندانه اش زندگی را بر آقایان هنرمند خفه کن حکومت اسلامی تلخ کرده است. اين اسم ها را که در ذهن مديران مطبوعات دولت اسلامی بگذاری، فيلم اگر درباره ی کره ی مريخ هم باشد بالاخره، يک طوری ضد حکومت اسلامی (که بیشتر اوقات با نام مستعار ايرانی ظاهر می شود) از آب در می آيد.

 

حمایت حضرت فاطمه از رهبر و احمدی نژاد
این روزها آقایان آیت الله و امام جمعه و  روضه خوان  در سراسر ايران نام فاطمه زهرا دختر پیامیر اسلام از زبانشان نمی افتد و دائماً در مورد ايشان قصه می بافند و از قول ايشان هر آنچه را که می خواهند به خورد مردم می دهند.

تا قبل از انقلاب، روايت زندگی حضرت فاطمه مشخصات روشنی داشت: از مادری به نام خديچه متولد می شوند، در نه سالگی با حضرت علی ازدواج می کنند، چهار فرزند به دنيا می آورند، و در هجده سالگی بر اثر بيماری (که بعداً شيعيان آن را به لگد عمر منتسب کردند) زندگی را وداع می کنند. این خانم از آنجايي که دختر پيامبر اسلام و همسر حضرت علی، خليفه چهارم (از جمع خلفای راشدين سنی ها) و امام اول شيعيان بوده مورد احترام مسلمانان و به خصوص  شيعیان مومن است. و تا آنجا که من در تاریخ ها خوانده ام ايشان زندگی ساده و توام با رنج و بردباری ِ خاص زنان آن دوران عربستان را داشته اند. از حديث ها هم می شود فهميد که ايشان حتی اجازه ی اويزان کردن پرده ای نقش دار را در خانه نداشته اند، چون پيامبر اسلام نقش  و نگار را دوست نمی داشت. مرگ ايشان هم احتمالاً به دليل سن پايين و يک سال درميان فرزندی به دنيا آوردن بوده است.

اما، از آنجا که در پی انقلاب 57، حکومت اسلامی تصمیم می گيرد حضرت فاطمه و حضرت زينب را بعنوان «الگوی زنان ايرانی» معرفی کند، همه ی بافته های خودشان را  به اين حضرات چسبانده است و هر ساله، در سالگرد تولد و فوت ايشان، خبر تازه ای از اعماق تاريخ خيالی اينها تيتر مطبوعات راستگوی حکومتی می شود و ما متوجه می شويم که این زن هجده ساله، از لحاظ دانش و تجربه، در واقع عمری به بلندی هفتاد ـ هشتاد سال داشته و در علوم مختلف به جايگاه استادی رسيده بوده و عاقبت هم در راه مبارزه در راه اسلام به شهادت رسيده است.

مثلاً، امسال آقای بهروزی نامی که به ادعای سايت دولتی زنان کارشناس مسايل زنان است فرموده اند:

«نظریات و طرح های متفاوت بسیاری از زن عنوان شده است اما هیچ یک نتوانستند الگویی مانند الگوی اسلام و الگوی حضرت فاطمه زهرا (س) را ارائه دهند.» کارشناس مربوطه معتقد است که حضرت فاطمه در جامعه شناسی هم استاد بوده است و توضيح می دهد که: «این ویژگی ها در زندگی آن حضرت بسیار جالب و عجیب است چرا که صحبت های ایشان، حتی از یک جامعه شناس چیره دست هم بر نمی آید.» همين طور  از «فعاليت های اجتماعی حضرت فاطمه که تمامی نداشت» سخن گفته و بيان می کند که: «حضرت فاطمه زهرا (س) زمانی که در بستر مرگ بودند هم به جای بازگویی از مصائب فائق آمده بر خود، از مسائل اجتماعی سخن می گفتند».

و اما در پايان سخنرانی ايشان است که متوجه می شويم حضرت فاطمه چه آگاهی حیرت انگیزی بر آينده داشته است. سخنران ناگهان می فرمايند که حضرت فاطمه «تنها راه نجات جامعه را پذيرفتن ولايت و رهبری برای هر جامعه ای دانسته اند!»

به اين ترتيب، ترديدی نيست که در سال آينده، اگر همچنان آقای احمدی نژاد بر صندلی دولت اسلامی تکیه زده باشد، از يکی از اين آقايان کارشناس می شنويم که حضرت فاطمه در بستر مرگ حضور احمدی نژاد را هم تنها راه حل نجات بشریت از تباهی می دانسته اند.   

 

طالبان شيعی بر ايران سايه انداخته است

هفته گذشته، به مناسبت فوت حضرت فاطمه، موسسه ای به نام «مجمع جهانی اهل بيت ـ علیهم السلام»، بیانیه ای  منتشر کرد که در آن راهکارهای مفصلی برای مبارزه با «ناهنجاری ها و حرمت شکنی های اخلافی و اجتماعی» ذکر شده بود. بدون شک، پس از اوج گرفتن حکومت طالبان در افغانستان، اینگونه راهکارهای خشن، ضد مردمی و ضد حقوق بشر، در هیچ یک از کشورهای اسلامی سابقه نداشته است.

این مجمع عجیب و غریب، که چند سال است بی سر و صدا به تبليغ تفکر مبتنی بر ولايت فقیه در کشورهای مختلف می پردازد، با بودجه هایی هنگفت و امکاناتی وسيع اداره می شود و کارش ـ همانگونه که در اساسنامه اش آمده ـ «جامه ی عمل بخشيدن به منويات مقام معظم رهبري نسبت به احيا و گسترش فرهنگ و معارف اهل بيت(ع) و نيز حراست از قرآن و سنت پيامبر اكرم(ص) و همچنين دفاع از كيان و حقوق پيروان اهل بيت(ع)» است.

اين موسسه تا به حال کتاب هایی تبليغاتی متعددی به نفع جمهوری اسلامی، و به خصوص ولايت فقیه، به زبان های عربی، اردو، اسپانیایی، انگلیسی، هندو، ترکی، بنگالی، و فارسی منتشر کرده و آنها را در مناطق مختلف دنيا، به خصوص کشورهای فقیر نشين، به تعدادی زياد و بیشتر مجانی پخش کرده است. 

اين جماعت که قصدشان جهانی کردن تفکر مبتنی بر ولايت فقيه و فريفتن مردمان محروم کشورهای دیکتاتور زده برای رسیدن به «عدل اسلامی زير تسلط ولايت فقیه »است، اکنون با شمشیری از رو بسته به جان زنان و جوانان ايران افتاده اند و، به بهانه ی مبارزه با فساد، دستور العمل های هراس انگیزی برای مقابله با آن ها صادر می کنند.

بخش اول بیانیه ی اخير اين موسسه، که کلاً دارای هشت بخش است، ضمن تاکید بر اين که: «بدون شک اکثریت قریب به اتفاق ملت مسلمان ایران پایبند به دین مبین اسلام و پیرو قرآن و عترت، دو یادگار گران ‏سنگ پیامبر بزرگ خاتم‏الانبیاء حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و از ارادتمندان و پیروان حضرت زهرای اطهر(س) و اهل ‏بیت عصمت و طهارت(ع) هستند»، زنان آگاه و رشید را اهل عفاف و حجاب و مردان را، با عناوينی چون غیور و شرافتمند، حافظ  ناموس مسلمانان دانسته است: «زنان آگاه و رشید این سرزمین الهی، عفاف و حجاب را در مکتب فاطمی آموخته‏اند و مردان غیور و شرافتمند نیز در تأسی به مقتدای خویش، امیر مؤمنان علی ـ علیه‏السلام ـ مقید به حدود الهی و حافظ نوامیس مسلمانان هستند». در واقع، بيانيه مردها را موظف کرده است که از «ناموس »زنان مسلمان حتماً در خانه ها و خيابان ها با چوب و چماق، و در زندان ها با تجاوز و شکنجه، پاسداری کنند. 

در بخش دوم توضیح داده شده که «اگر اسلام در کشورهایی چون "آندلس" {جنوب اسپانیا که مدت ها در تصرف مسلمانان عهد اموی بود} شکست خورده دليلش اين بوده که دشمنان با تخريب فرهنگ و اخلاق و ترويح فساد به هدف خود رسیده اند!» و می گويند که اکنون نيز اين دشمنان با «ترویج فساد و اخلاق‏ستیزی به وسیله رسانه‏های ماهواره‏ای و اینترنتی صهیونیسم... متلاشی ساختن نهاد خانواده و انهدام غیرت دینی و شرافت انسانی ملت مؤمن ایران را» هدف قرار داده اند.

بيانيه، در بخش های بعدی خود، به طور دقيق و مفصل تاکید می کند که بايد برای نجات مردم مسلمان ايران از چنگال دشمنان، با «پیشگیری، مراقبت، مصون ‏سازی و مقابله ی همزمان در قبال ویروس‏های آلوده‏ی اخلاق ‏ستیزی»، برای «کليه قوای مسئول کشور»، «مجموعه‏ای از طرح‏ها و برنامه‏های هماهنگ» تدارک ديد و، سپس، به نمايندگی از مردم، حکم زدن و کشتن و شکنجه و زندان می دهد: «به باور اغلب مردم، مجازات سنگین ِ عوامل اصلی ترویج فساد بایستی به گونه‏ای باشد که موجب بازدارندگی و جلوگیری از گسترش باندهای فساد شود.» و نجات فساد اقتصادی، سياسی، اجتماعی، اداری را در مبارزه با اين فساد اخلاقی از طريق توسل به «نقش تعیین‏کننده و اساسی  قوه ی قضائیه در اجرای قاطع حدود شرعی و قانونی» می داند.

به اين ترتيب بايد منتظر آغاز عمليات هولناک «طالبان شيعی» در سرزمين خودمان باشيم. اما، در عين حال، درسی که اين جماعت از طريق همين بيانيه ها به ما می دهند آن است که: زير بار قواعد و دستورهای اين جماعت نرفتن، همانطور که اسپانیا را در قرن های پيش نجات داد، می تواند ما را هم از شر اين مهاجمین قرن بيست و يکم نجات بخشد.

برگرفته از سايت نويسنده:

http://shokoohmirzadegi.com

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630