فهرست مطالب ماه ژوئيه 2012 |
شماره 1178 ــ دوشنبه 9 مرداد ماه 1391 ـ 30 ماه ژوئيهء 2012
اصغر کریمی؛ از حزب کمونيست کارگری ايران نمونه دیگر میزگردهای میبدی بود که آنجا هم بحث درمورد آلترناتیو بود و تعداد نه چندان کمی از این چهره های اپوزیسیون راست حضور داشتند. البته مینا احدی را هم دعوت کرده بودند. در اینجا بحث "انحلال" جمهوری اسلامی بود، گویا قرار است در دادگاهی یا محضری فرمان انحلال جمهوری اسلامی را صادر کنند! یا بحث براندازی بود، که مبادا با سرنگونی و حضور مردم تداعی شود، و مینا در جلسات مختلف فشارشان داد که یک کلمه درآیند بگویند اعدام نمی خواهیم، زن نباید بی حقوق باشد. یک کلمه از دهان هیچکدام شان خارج نشد. نوری علا که شاید اصلی ترین چهرهء شاخص این میزگردها بود گفت «بعداً، یعنی بعد از این انحلال! یا براندازی ِ! این رژیم، اعدام به رأی مردم باید گذاشته شود تا ببینیم اعدام می خواهند یا نه!» >>>
آلترناتیو سکولار، گفتمانی انحرافی بخش اول از مقاله ای به نام «انحلال طلبی» در یک مبارزه فراگیر سیاسی که آماج آن زیر سوآل بردن ساختار قدرت سیاسی و مناسبات اقتصادی جامعه و نهایتاً بزیرکشیدن حاکمیت مستقر هست، آنچه که بیش از هر چیز دیگر اهمیت دارد "گفتمان" های درون جنبش های گوناگون اجتماعی است. آن نیرویی نهایتاً موفق به هدایت این جنبش ها می شود که موفق شده باشد اولاً گفتمان سازی کند و دوماً "گفتمان مسلط" را از آن خود نماید. یکی از مؤلفه های عمدهء نظریه پردازی نیز همین توان گفتمان سازی است. یکی از الزامات اساسی مسلط شدن یک گفتمان در درون جامعه، پیروزی «تئوریک» آن بر مجموعهء گفتمان های موجود و از سر راه برداشتن گفتمان غالب است... با این تفاصیل می خواهم به نقد یک گفتمان انحرافی در میان مخالفان تمامیت رژیم جمهوری اسلامی بپردازم؛ گفتمانی که در ماه های اخیر، بحث اطراف آن در پهنهء تئوریک مستمراً در میان بخشی از روشنفکران ما جریان داشته و رسماً و صراحتاً بدنبال آلترناتیو سازی می باشد. این گفتمان که، با یک نامگذاری عجیب و غریب بخشی از اپوزیسیون پراکنده ایرانی را به خود مشغول کرده است، ملغمه ای است تحت عنوان انحلال طلبی!>>>
دانشگاهیان و آیندهء دموکراسی در ایران جنبشها، به باور این نوشتار، همچنان پویا و جاری اند و از این رو، مجدانه میتوان به فعال شدن دوباره یک جنبش اجتماعی دموکراسی خواه حتی در مقیاسی گستردهتر و عمیقتر، در آیندهای نزدیک امیدوار ماند. این نوشتار، با استناد به آمار و دادههای رسمی ارائه شده توسط سازمانهای دولت جمهوری اسلامی و نهادهای بین المللی بر اهمیت کیفی و کمی قشر تحصیلکرده و جامعه دانشگاهی در ایران و مطالبات روشنفکرانه آنها تاکید میکند؛ یعنی مجموعهء عواملی که گرایش به ارزشهای دموکراتیک را در جامعه تقویت میکند. ناگفته پیداست که در مطالعهء طبقهء متوسط، چند معیار را میتوان در نظر گرفت (همچون رشد شهرنشینی، درآمد سرانه، دسترسی به خدمات اجتماعی و اطلاعات،…) که این نوشتار تنها بر اهمیت قشر تحصیلکرده و پیامدهای آن تمرکز یافته است.>>>
چالشگری دو گزینهء انتخاباتی در محدودهء زمانی مشخص بهمن زاهدی ـ سردبير سايت حزب مشروطهء ايران دو گزینهء انتخاباتی (پادشاهیپارلمانی و جمهوری ) که شکل نظام آینده کشور را به رأی مردم میخواهد بگذارد، آنچنان طیف جمهوریخواه را برآشفته که برای اینکه مردم انتخاب خود را نکنند گزینهء انتخاباتی پادشاهی پارلمانی و بطور کل حقانتخاب مردم را رد میکنند و میخواهند بجای مردم تصمیم بگیرند! این مسئله نشان از چه دارد؟ آزادیخواهی، دموکراسیخواهی یا دیکتاتوری جدیدی تحت لوای جمهوری خواهی؟! کدام کثرتگرایی در این خواست جمهوریخواهان دیده میشود؟ مفهوم «انتخابات آزاد» برای جمهوری خواهان ایران چگونه تعریف میشود، زمانی که که به انتخاب مردم از هم اکنون نمیخواهند تن در دهند؟>>>
درست است که پس از رأی مجلس فرمایشی، بحرین به صورت یک کشور بظاهر مستقل به رسمیت شناخته شده و اکنون عضو سازمان ملل و یکی از اعضاء اتحادیه عرب و شورای ارباب فرموده «همکاری های خلیج فارس» است، با این وجود، برای نسل کنونی و نسل های آینده ایران این حق محفوظ است که بحرین را همچنان جزیی از سرزمین مادری بدانند، به همانگونه که چین، جزیره تایوان را که از سال 1949 به بعد کشور مستقل شناخته شده و سال ها برخوردار از حق وتو در سازمان ملل بود جزء سرزمین چین می داند و پاکستان منطقهء کشمیر را و نیز با وجود جدایی و استقلال جزیره قبرس و عضویت آن در اتحادیه اروپا، ترکیه مدعی قبرس می باشد و آرژانتین مدعی جزیره فورکلند است که در اختیار انگلستان قرار دارد .>>>
چند نظر در مورد ميزگرد کاخ سفيد روز چهارشنبه 18 جولای، دولت اوباما میزگردی در کاخ سفید با دعوت از چند سازمان ایرانی-آمریکایی که گویا نماینده بیش از یک میلیون ایرانی در این کشورند برگزار کرد تا در باره مسائل گوناگون منجمله سیاست واشنگتن در رابطه با جمهوری اسلامی با آنان بحث و گفتگو کرده و نظرات آنان را مورد توجه قرار دهد. طبق معمول همیشگی، سازمان لابی نایاک به رهبری تریتا پارسی یکی از ميهمانان اصلی این ضیافت بود. نایاک در سایت خودش با انتشار این خبر تاکید می کند که این سازمان سال هاست که با کاخ سفید و وزارت خارجه رابطه دارد و به آنها مشورت می دهد.>>
ا ز میان خبرهای دارالخُرافه،این یکی بد جوری چشم فدوی را گرفت: «نبود مدیریت صحیح موجب گرانی در ایران شده است!» [برادر علی(ع) لاریجانی]... فرمایش داهیانهء بالا، بنظر فدوی مبالغ هنگفتی ضعف تألیف دارد: نخست اینکه، ابتدا باید چیزی وجود داشته باشد، سپس پیرامون درست یا نادرست بودن آن حرف زد، برادر علی(ع) لاریجانی! فقرهء دوم که فدوی بیضهء لازم برای طرح اش را نداشت و اینک از حضرت تان که مصونیت پارلمانی دارید وام می گیرد، این است که نزدیک به تمامی مؤمنین، کثرالله امثالهم، به اجماع رسیده اند که مملکت را حضرت بقیة الله الاعظم امام زمان، ارواح العالمین له الفداء(عج)، اداره می کند. این فرمایش آیا بدین معنا نیست که امام زمان (عج) معاذالله، از کودن ترین شاگرد کلاس مدیریت هم عقب افتاده است؟ و نکتهء واپسین آنکه، مدیری که هیچگاه سر کارش نیست و به اظهار برادران چند صد سال است که غایب است، خب وضع اداره اش هم از این بهتر نمی شود دیگر!>>>
نوشتهء يک پيرو فرقهء «جپرقوظيه» لحظه ای فرض كن كه در كشوري دنيا ميآمدي كه: «مسلمانان» اقليت و «جپرقوظيان» اكثريت بودند. مسلمانان حق داشتن روزنامه و تلويزيون خاص خود را نداشتند و براي اينكه كتب ديني خود را چاپ كنند مجبور بودند كه آن را به وزارت ارشاد جپرقوظيان بسپارند تا مورد مميزي قرار گيرد. وزارت ارشاد جپرقوظيان قرآن را مورد مميزي قرار ميداد و بخشهاي زيادي از آن را سانسور ميكرد و بخشهاي باقي مانده را با تغييرات فراوان چاپ ميكرد...(ادامه)
شماره 1177 ــ جمعه 6 مرداد ماه 1391 ـ 27 ماه ژوئيهء 2012
در آمدهای سرشار نفتی جمهوری اسلامی در دورهی احمدی نژاد حکومت ایران را به یکی از ولخرج ترین حکومتها در تاریخ معاصر این کشور و نیز منطقه تبدیل کرده است. ایران در این سالها به طور متوسط سالانه حدود صد میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است در حالی که در آمد نفتی کشور در دورهی موسوی کمتر از ده میلیارد و در دورهی خاتمی حدود بيست میلیارد دلار بوده است. وضعیت معیشتی و پس اندازی مردم نیز نه تنها بهبودی نیافته بلکه بدون افزایش درآمد کارگران و کارکنان دولت به نحوی قابل توجه (سالی حدود ده الی پانزده درصد) در طی سالهای هشتاد و شش تا نود و يک هزینهی خانوار دو برابر شده است. این درآمدها اکثراً صرف اختلاس، کمک به همپیمانان خارجی (سوریه، حزب الله و حماس، کشورهای آمریکای لاتین و بلاروس)، تبلیغات انتخاباتی، و انتقال به خارج کشور یا مفقود شده است. بخشی نیز که از مجرای دستگاههای دولتی صرف شده با ولخرجی و خاصه خرجی همراه بوده است.>>>
بيست و سومين مناظرهء سياسی در برنامهء ياران تلويزيون پارس با شرکت اسماعيل نوری علا ـ سعيد بهبهانی ـ شاهين نژاد و حشمت رئيسی>>>
دومين مناظرهء راديوئی اسماعيل نوری علا با حميد کوثری دربارهء مواضع سياسی «اتحاد برای پيشبرد دموکراسی در ايران»>>>
چند نکته در بارهء جدایی دین از حکومت سکولاریزم، بخشی مهم از موضوع دموکراسی و آزادی یا به تعبیری «عنصر همپیوند با دموکراسی» است؛ زیرا اندیشه سکولاریزم اساسأ از آنجا آغاز شد و قدرت نفوذ یافت که فیلسوفان و مصلحانی به میدان آمدند و گفتند: تأسیس حکومت و قانون گذاری و تعیین قوانین حکومتی حق مسلّم مردم است؛ حکومت از مردم و برای خدمت به مردم باید باشد و حقانیت خود را نیز از آراء توده مردم باید کسب کند و نه از منابع دینی و «قوای ناشناخته آسمانی»... پس، طبیعی است که ایدۀ سکولاریسم تنها در سیسستم دموکراسی میتواند متحقق شود؛ با دموکراسی سازی است که شرایط اجرای خواستهای «لائیک و سکولار» فراهم میشود و اندیشهای که میگوید: «انسان، تنها سرچشمه قدرت حکومتی است» معنای عملی و واقعی خود را پیدا میکند. >>>
ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟ جمعه گردی های اسماعيل نوری علا رهبر کاريزماتيک از دل بحران زاده می شود، از وجود گستردهء بحران سود می جويد، درهء دهان گشوده بين رهبران سياسی و مردم عادی را از اين بحران پر می کند، و با همين بحران بر فراز دره پل می زند، ديگر رهبران اپوزيسيون را يا پشت سر می نهد و يا در رکاب خويش می کشد... و سالی نگذشته همهء مظاهر عقلانيت و تمدن را زير پای استبداد تک ساحتی خويش له می کند.>>>
اگر واقعا به فکر مردم و کشور هستید... در موقعیتی مانند سوریه امروز هر کس در کدام سو خواهد ایستاد؟! آیا بهتر نیست این سو را پیش از آن که ایران به موقعیتی مشابه دچار شود، تعیین کرد تا شاید از آن پیشگیری نمود؟! کسانی که «استدلال» میکنند که نمیخواهند «اشتباه 57» را تکرار کنند، اتفاقا در حال تکرار همان اشتباه هستند. اشتباه 57 نه مبارزه و فشار آوردن به رژیم شاه برای آزادی و امنیت سیاسی و رفاه بیشتر بلکه در فریبی بود که مردم و روشنفکران از روحانیون و مذهبیهای قدرت طلب خوردند! امروز آنان در عمل بر ادامه همان فریب اصرار میورزند ولی سراب از اینکه هست، سرابتر نمیشود!>>>
جلوی عشق و حال مردم را نمیتوان گرفت هرگز فراموش نکنیم که رقص یعنی آزادی! آزادی تن، آزادی حرکت، و آزادی بیان مکنونات. رقص یعنی آزادی روح انسان؛ حتا از طریق جلوههای زیبا و اروتیک بدن! درست مثل موسیقی. چرا اسلام با این دو، رقص و موسیقی، چنین خصومتی میورزد؟.. در نهایت، جلوی عشق و حال مردم را حتا در یک فضای فرهنگی بسته هم نمیتوان گرفت. همان ریتمها و ملودی های نوحه و عزاداری، با کمی دستکاری تبدیل میشود به موسیقی خاکی کوچه و بازار و از طریق نوار و دستگاه پخش صوت رانندهء اتوبوس و تاکسی برمیگردد به زندگی مردم. در همهء جوامع، بخشهای سنتی و مردسالار و محافظهکاران مذهبی در برابر نوآوریها و آزادیها جبهه میگیرند. اما جوانها کار خودشان را میکنند و تحول به طور اجتنابناپذیری ادامه پیدا خواهد کرد.>>>
آیا گذارِ مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی ممکن است؟ گفتگوی رضا پرچی زاده با «آزادی» (نام مستعار) توضيح پرچی زاده: این گفتگو، مکالمه ای دوستانه است که به تاریخِ دوشنبه دوم مرداد 1391 پس از شنیدنِ خبرِ «نخستین اعتراض های خیابانی به گرانی در ایران در شهر نیشابور شکل گرفت» میانِ بنده و یکی از فعالانِ سیاسی که به کاربردی بودنِ گذار ِ مصلحانه و مسالمت آمیز از رژیم جمهوری اسلامی اعتقادِ راسخ دارد صورت گرفته است. ایشان به دلایل شخصی نخواست که نام حقیقی اش فاش شود؛ لذا با احترام به خواستِ ایشان، به درخواست خودشان برای نامیدن شان از اسم مستعارِ «آزادی» استفاده می کنم.>>>
«انقلاب فرهنگی 1359» از زبان بانیان و مسئولان جمهوری اسلامی پس از گذشت بيش از سه دهه از واقعهء خونین انقلاب فرهنگی، که در آن خون دانشجویان «چپ» ریخته شد؛ عمدهء تاکیدهای بانیانِ آن بر این است که "بدون برنامه تصمیم گرفتند" و جوی خون در دانشگاه ها راه انداختند. یا اعتراف می کنند: "دانشگاه ها نمىتوانستند معطل فتواهاى قم يا اصلاحاتى بمانند كه مدرسه باقرالعلوم با چندتا طلبه صفر كيلومتر مىخواست انجام بدهد". مسئولان ستاد انقلاب فرهنگی که از مدارج بالایی برخوردارند و فیلسوف و دکتر و مهندس خوانده می شوند؛ قاعدتاً نمی بایستی دست به کاری "هردمبیل" بزنند و انتظار می رود که بدون پشتوانه سخنی نگویند؛ چرا که آقایان قصد داشته اند روشنفکران و دانش آموختگان را ارشاد کنند، بر سر عقل بیاورند! و بوی عطر اسلام ساکنان ایران را سرمست سازد!>>>
نیشابور مردمی بسیار آرام و سلیم النفس دارد. مردمی که چندان اهل اعتراض و تظاهرات نیستند. آرامی و سلیم النفسی که به بی خیالی پهلو می زند. چند سال پیش که براثر سهل انگاری و ندانم کاری مقامات سپاهی و دولتی درجریان انفجار محمولهء یک قطار حاوی مواد منفجره – یا سوخت قابل احتراق – یک روستای نیشابور بطور کامل سوخت و نابود شد و چند صد نفر انسان بی گناه قربانی شدند، از این مردم صدای اعتراضی جدی برای تعقیب و مجازات مسئولان آن فاجعه بلند نشد. درجریان رویدادهای پس از به اصطلاح انتخابات 22 خرداد 1388 هم که تقریباً همه شهرهای کشور به تظاهرات اعتراض آمیز پرداختند، عوامل سرکوب در نیشابور میدان چندانی برای عرض اندام نیافتند زیرا تظاهرات اعتراضی مهمی برگزار نشد. دلیل این روحیه تسلیم مردم نیشابور را شاید بتوان در قتل عامی که مغولان در دهه های نخست قرن هفتم هجری دراین شهر کردند یافت.>>>
ما شدیداً مخالف براندازی هستیم ما جمهوری اسلامی را قبول داریم و خواهان آن هستیم و دغدعهمان این است که معیارهایی که جمهوری اسلامی باید داشته باشد، رعایت شود. از وضع مملکت گرفته تا زندانها و روزنامهها و جراید. پس بیايید کاری کنیم جوانان از جنبههای مادی، معیشتی، کار و تحصیل و تفریح مشکل نداشته باشند یا کمتر داشته باشند. حقوق و حرمت همه افراد رعایت شود، امکانات کشور که متعلق به ملت است در مسیر درست به کار گرفته شود. در حال حاضر در دانشگاهها، برخورد و تعامل با استادان و دانشجویان بسیار تحقیرآمیز و نادرست است که این مسأله جای بحث دارد... (ادامه)
شماره 1176 ــ چهارشنبه 4 مرداد ماه 1391 ـ 25 ماه ژوئيهء 2012
بحران سوریه؛ درد زایمان دیرهنگام خاورمیانه جدید؟ «آنچه در سوریه میگذرد، نظام آینده جهانی را رقم خواهد زد». این اظهارات را سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه اندکی قبل از انفجار بزرگ دمشق که منجر به کشته شدن مسئولان بلندپایه نظامی و امنیتی این کشور شد، بر زبان راند. اما چرایی این اظهارنظر که در عمل نیز تبدیل به مقاومت شانزده ماهه روسیه در پرونده سوریه شده، نیاز به واکاوی بیشتری دارد. شش سال پیش در چنین روزهایی، جنگی میان حزبالله لبنان و اسراییل در گرفت که کاندالیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا از آن به عنوان «درد زایمان خاورمیانه جدید» یاد کرد. جدا از اینکه چه طرفی عامل شروع جنگ بود، عملاً هدف از آن توسط مسئولین اسراییلی، نابودی حزبالله لبنان اعلام شد. گمان بر این بود که با بمباران مراکز اصلی حزبالله، این حزب ظرف چند روز از بین رفته و به این ترتیب مهمترین اهرم قدرت ایران و سوریه در منطقه حذف میشود؛ اما این طرح سرانجام به دلیل حمایت بیقید و شرط ایران و سوریه از حزبالله و سیل پول و سلاحی که به طرف لبنان سرازیر شد؛ به شکست انجامید و نه تنها حزبالله از بین نرفت؛ بلکه پس از جنگ، قدرت موشکی و نظامی خود را به شکل قابل توجهی افزایش داد.>>>
آن موهبت بزرگ فرهنگی که گمش کرده ایم هفته ای که گذشت برای آن ها که، مثل من، در «کلرادو»، ایالتی از ایالت های امریکا، زندگی می کنند، از نظر روانی هفته ی سختی بوده است. در شب افتتاح فیلم تازه ای از سری فیلم های «بت من»، شخصی بیمار، یا جنایتکار، سلاح برداشته و به سینمای نمايش دهنده رفته و مردمان بیگناه و شادی را که مشغول دیدن فیلم بودند، به گلوله می بندد... اما، من ایرانی ِ تبعیدی ِ مقیم آمریکا، در این روزها، در کنار رنجی که بهمراه این مردم و به عنوان یک انسان و یک شهروند کشيده ام، گرفتار حسرت عمیقی نیز شده ام. حسرت من ناشی از تماشای احترام و علاقه ای است که اکثریت این مردم (در سراسر آمریکا) نسبت به پلیس و گردانندگان شهر و ایالت و کشورشان دارند...>>>
اگر رأی گيری بشود مردم ديگر اين حکومت را نمی خواهند گفتگوگر: محمدرضا يزدان پناه ـ برای روز آنلاين من یک روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی هستم که بدون هر رودربایستی دربارهء هر مسئله ای که اتفاق بیفتد نظر خودم را خواهم گفت. هیچ اصراری هم به صحت اش ندارم اما در رودربایستی یا مدارا با برخی افراد هم ناچار نخواهم بود آن چیزی را که به نظرم صحیح است و برای آن استدلال دارم بیان نکنم... من در خارج از کشور با کسی ارتباط ارگانیک خاصی ندارم اما به کسانی خودم را نزدیک می دانم که حاکمیت فعلی را اصلاح پذیر نمی دانند... در این ماه های اخیر افرادی فعال شدند که مشغول فریب مردم هستند. با آزاد شدن از قیدی که نسبت به آقای کروبی داشتم فکر کردم می توانم راحت تر این افراد را افشا کنم. چون نوع فریبکاری متفاوت شده، احساس کردم باید نوع عملکرد ما هم تغییر بکند.>>>
اسلام، اسلام هراسی و جدالهای سیاسی در آمریکا شیرین جعفری، از بی بی سی فارسی، واشنگتن مدت زیادی از آغاز ریاست جمهوری باراک اوباما نمی گذشت که وی، در اقدامی توجه برانگیز، به مصر سفر کرد و در دانشگاه قاهره سخنرانی کرد. او گفت برای یک شروع تازه با مسلمانان جهان به قاهره آمده و به دنبال رابطه ای مبنی بر احترام دو جانبه است. این سخنرانی، بسیاری را نسبت به رابطه دولت جدید آمریکا با مسلمانان جهان امیدوار کرد. این تنها مسلمانان جهان نبودند که آمادهء رابطه ای جدید می شدند، مسلمانان ساکن آمریکا نیز منتظر روبرویی با دولتی متفاوت بودند. اکنون دور اول ریاست جمهوری آقای اوباما رو به پایان است و از آغاز کارزارهای انتخاباتی، بحث دربارهء مسلمانان و اسلام در آمریکا و جهان، رو به افول گذاشته است.>>>
تلاشی برای عبور «نرم» از استبداد دينی راهکار انتخابات آزاد شعاری است برای همرایی عمومی در جامعه. این نشان می دهد که ما، به عنوان جمهوری خواهان طرفدار جدایی دین و دولت، تنها برای ارزش های جمهوری خواهی و به قدرت رسیدن جمهوری خواهان پیکار نمی کنیم و در پی حذف دیگر گرایش ها سیاسی نیستیم، بلکه شعاری را پیش رو می نهیم که مشروطه خواه و جمهوری خواه، دین گرا و غیر دینی، چپ و راست و گروه های اتنیکی تحت ستم، همه از آن سود می برند و می توانند به نسبت وزن سیاسی اشان در آن شرکت کنند... ایدهء انتخابات آزاد خواستی ساختار شکنانه، اما مسالمت جویانه، است که گسترده ترین قدرت بسیج را داشته و کم هزینه ترین راه تحول سیاسی در ایران است.>>>
پيوند به فيلم کامل سخنرانی درويش پور در بروکسل>>>
خط قرمز و نقطه سقوط ما ایرانیان تا کجاست؟ اخیرا علاالدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس نهم طی مصاحبه ای با روزنامه کیهان تهران اعلام کرده است که جمهوری اسلامی مبلغ 3 هزار میلیارد دلار برای تقویت بنیه دفاعی کشور اختصاص داده است. این مبلغ رقمی در حدود ده برابر بودجه کلّ سالانه کشور ایران میباشد. حال با یک محاسبه ساده و سر انگشتی ببینیم که در نبود رژیم اسلامی، یک چنین مبلغی تا چه اندازه می تواند مشکلات بخش عظیمی از ملت ایران را حل کند.اگر این مبلغ را به تعداد جمعیت کشور ایران، یعنی حدوداً هفتاد و پنج میلیون نفر، تقسیم کنیم، سهم هر نفر ایرانی چهل هزار دلار می شود.>>>
دارایی ملت ایران در جیب اعراب خلیج فارس ایران دارای شش میدان مشترک نفت و گاز با کشورهای عربی کرانۀ جنوبی خلیج فارس است. بنا بر گزارش های رسمی، رقیببان عربی 9 برابر کشورمان از میادین خلیج فارس برداشت می کنند. ایران که در میادین فروزان، آرش، سلمان (ساسان)، هنگام، مبارک، اسفندیار و میدان بزرگ گازی پارس جنوبی با کشورهای حاشیه خلیج فارس شریک است، در پس از انقلاب اسلامی نتوانسته است از این میادین مشترک بهره برداری موثری نماید و سالانه ثروت افسانه ای را که می تواند به درآمد کشور افزوده شود به جیب عربستان، کویت و قطر سرازیر می نماید.>>>
بازیگرانی که حماسهٔ بروکسل را آفریدند! در دنیای سیاست، وقتی قرار است اتفاق مهمی بیفتد، ابتدا بایستی مقدماتی تهیه شود. مثلاً، اگر قرار باشد سلطنت طلب و جمهوریخواه در کنار هم بنشینند، ابتدا به افرادی مثل "اسماعیل نوری علا"، و یا "علیرضا نوری زاده" (که این دومی را خیلی دوست دارم "چلبی زاده" بنامم)، نیاز می شود، تا با هزار صغری و کبرا چیدن، به همه ثابت کنند که اصل بر سکولاریسم است. آنها مانند شعبده بازهای حرفهای، با چسب سکولاریسم ، جمهوری و سلطنت را، چنان به هم می چسبانند، که این دو مقوله را دیگر نمیتوان از هم تمیز داد! داستان بدین شکل آغاز میشود: ابتدا در استکهلم کنفرانسی بر پا میشود...>>>
سفارش فرانسوی به عبدالله نوری روايتی از سايت وابستهء رجانیوز عبدالله نوری وزیر کشور دولت سید محمد خاتمی که این روزها و با فعالتر شدن رئیس سابقش، تلاش دارد نقش خط نگهدار جناح تندور اصلاحطلبان در مقابل خاتمی و حلقه وصل آنها با جریان اپوزیسیون خارجی را بازی کند، در سخنانی که رسانههای ضد انقلاب آن را با آب و تاب منتشر کردهاند، از «لزوم برگزاری رفراندوم هستهای» سخن گفت تا به این ترتیب، سفارش سرویس امنیتی فرانسه که چند روز پیش از طریق امیرارجمند به او ابلاغ شده بود، زمین نمانده باشد. عبدالله نوری در نشستی که رسانههای ضد انقلاب آنرا دیدار با دانشجویان خواندند، با اشاره به موضوع پرونده هستهای ایران گفته است: «مناسب است کارشناسان بدون گزینش های سیاسی و جناحی با مردم صحبت کنند و مردم در یک رفراندوم درباره چگونگی تصمیم در خصوص مناقشه موجود میان ایران و غرب نظر نهایی را اعلام نمایند.» این در حالی است که برخی اخبار از تماس تلفنی دو روز پیش اردشیر امیرارجمند به عنوان رابط سرویس امنیتی فرانسه با نوری و گفتگو در این باره حکایت دارد... >>>
شماره 1175 ـ دوشنبه 2 مرداد ماه 1391 ـ 23 ماه ژوئيهء 2012
در سوگواری و یاد از «منوچهر جمالی» وسعت شگفت انگیز آگاهی و ژرف نگری روشمند، ظرافت و هوشیاری در تفکیک و متمایز کردن رویدادها و دگرگشت های فکری و فرهنگی و اجتماعی مردم ایران در طول تاریخ، انگیزندگی گفتارها و اندیشههای پرمغز او، برهان های پرمایهی او برای گسستن از عقاید و ایدئولوژی ها و مذاهب، توانایی درخشان او در تئوریزه کردن جاندار بنپارهای فرهنگ ایران، وجدان بیدار و مسئولیت پذیر او برای شناخت و پروریدن جنبش نو پای خوداندیشی در نسل جوان، جوانمردی او برای چشمپوشی کردن از دار - و - ندار خود از بهر فرا بالاندن فرهنگ ایرانی، جویندگی و آزاداندیشی او، فلسفیدن سرشار از امید و جانبخش او، همه و همه، دلایلی هستند که جان هر جویندهای را برمیانگیزند. از طرف دیگر، گستردگی مباحث و حجم بسیار زیاد نوشتهها و کتابهای او و نیز سهل انگاری و اهمیّت ندادن به اسلوب نگارش و همچنین بکر بودن دامنههای پژوهشی، به رغم روشنی و پرمایگی اندیشههایش، سدّهایی هستند که فهم آثار او را دشوار میکنند. بالطبع پرداختن و دادن چشم اندازی روشن وجامع و گویا در بارهی متفکّری که سرتاسر افکارش را در قطعه نویسی و نادره گویی و تکه - پارههای پاداندیشانه بیان کرده است و اندیشههایش بیش از هر چیز دیگری، نقش انگیزنده به فکر را ایفا میکنند تا ساختن منظومهای فلسفی، خود به خود، کاری بغرنج و ناممکن میباشد.>>>
نه می توان فراموش کرد / نه می توان قصه زندگی شان را نگفت / نه می توان چشمانت را ببندی و از کنارشان بگذری / نه می توان بگویی گذشته ها گذشت...>>>
چرا ترکیه تنها دموکراسی مسلمان است؟ ترکیه تنها کشوری است که بین کشورهای مسلمان، که رشد اقتصادی قابل توجه و پیشرفتی اساسی در استاندارد زندگی را کسب کرده است. باید گفت که ترکیه این همه را با تلاش خودش صورت داده است نه با برخی خوش شانسی ها مانند حضور نفت زیر خاک. رشد اقتصادی ترکیه به خاطر منابعی نبود که به وسیلهء دیگران کشف شده باشد و توسط دیگران برای اهدافی که دیگران ابداع کرده اند استفاده شود. بلکه به دلیل ظهور نگرش های نو به فعالیت اقتصادی، سیاست های جدید برای توسعه اقتصادی و عناصر اجتماعی جدید که بتوانند به این سیاست های جدید ترتیب اثر بدهند، بود.>>>
تفرقه افکنی در صفوف جنبش سبز دغدغه اصلی مثلث رفسنجانی، خاتمی و نوری البته حفظ نظام است. نظام جمهوری اسلامی که به دنبال سرکوب جنبش سبز در دو سه سال گذشته به بزرگترین ریزش نیروهای خود در طول حیاتش دچار شد، و اکنون با تحریمهای کمر شکن بینالمللی و انزوای سیاسی در جهان و اثرات خانمانسوز آن بر زندگی روزمره مردم به شدیدترین بحرانهای اقتصادی و اجتماعی خود گرفتار شده در موقعیت خطرناکی قرار گرفته است. در این شرایط، حفظ نظام هم برای جناح حاکم از اولویت برخوردار است و هم دغدغه اصلی کسانی است که موجودیت سیاسی خود را مرهون آن هستند و از زوال آن زیان میبینند. دستگاه ولی فقیه با علم به این وضعیت خطیر نیاز پیدا کرده است که فضا را برای فعال کردن افرادی مانند رفسنجانی و خاتمی و نوری باز کند و آنان نیز فضا را برای فعالیت خود مناسب یافتهاند. >>>
در بارهء اتحادها، کنگره و شورای ملی و کنفرانس بروکسل مسئول هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) دو راستا در استراتژی اتحادهای سازمان وجود دارد. همکاری و اتحاد نیروی جمهوریخواه دمکرات سکولار و نزدیکی و همکاری با دین باوران جمهوری خواه سکولار... سازمان ما در امر اتحادها نسبت هر جریان سیاسی مرزهای معین دارد. از جمله با نیرو و گرایشی که برای انجام تحولات سیاسی در کشور بر دخالت کشورهای خارجی تکیه دارد. سازمان مخالف حملهء نظامی و تحریم اقتصادی ایران است و دخالت دولت های خارجی در تحولات سیاسی کشور و گذر از دیکتاتوری به دمکراسی را زیان بار می داند و با این نیرو و گرایش مرز روشن دارد. سازمان منتقد این نیرو و گرایش و مخالف همکاری و اتحاد با آن است. سازمان ما با مدافعین رژیم ولایت و سلطنت مرز دارد و با آن ها وارد همکاری و اتحاد نمی شود.>>>
پروژهء روشنفکران دینی، چالش ها و دستاوردها آرزوی رام کردن آن اسب راهوار قدرت که زین آن اسلام و مسلمانی است هنوز دست از سر روشنفکران یا نواندیشان دینی بر نداشته است. کسب قدرت اگر به طور شفاف و دمکراتیک صورت گیرد یک عمل مشروع است اما مشکل روشنفکران دینی این است که اولاً بر تمایلات و ارادهی قدرت خویش لباس اسلام و دین می پوشانند و ثانیا نمی شود هم به دنبال قدرت بود و هم لباس دوری از دنیا و زهد و عرفان پوشید. روشنفکران دینی هم به دنبال قدرت بودند و هم هنوز می خواهند چنین کنند... آنها خود از قدرت فاصله نگرفتند بلکه پس از مرگ خمینی به تدریج از قدرت بیرون رانده شدند. اگر همین امروز علی خامنهای آنها را از صافی شورای نگهبان بگذارند یا در نهادهای انتصابی منصوب کند اندک خواهند بود کسانی که آن را رد کنند.>>>
مردم و رژیم، هر دو در تبِ انتظار! شرایط امروز ایران تمامی مختصات و پیش شرط های ماقبل تحول و انفجاری بزرگ و سرنوشت ساز را دارد که تنها منتظر تلنگری- به احتمال زیاد از خارج- است تا بن بست و تعادل لرزان موجود را برهم زند! تا آنجا که به رژیم مربوط است آخوندها منتظرند تا ببینند قدرت های خارجی تا کجا به سیاست کج دار و مریز خود ادامه و به رژیم اجازه می دهند تا به امید یافتن راه خلاص از انبوه مشکلات لاینحل، به سیاست از این ستون به آن ستون پریدنِ خود ادامه دهد. مردم نیز با درس گیری از تجارب تلخِ اعتراضاتِ سال 88 منتظرند تا در اوّلین و آخرین فرصت این بار کار رژیم را یکسره کنند! در این معادله، مردم و رژیم کوچکترین توهمی نسبت به روابط فی ما بین ندارند و هر دو میدانند که وضعیت فعلی موقتّی و ناپایدار می باشد!>>>
آنچه بايد در دستورکار تمام نيروهای سکولار قرار گيرد! زمانی که رژیم جمهوری اسلامی هر گونه راه حلی برای تغییر در جامعه را، به نحوی سرکوب کرده و اجازه هر گونه فعالیت سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، را سلب نموده و در نتیجه هیچ روزنه امیدی باقینمانده است، هیچ گونه «طریق» و گزینش و چشم انداز دیگری به جز مقابله رویاروی با این هیولای ماقبل تاریخیموجود نمانده، حتی اگر به ناچار به خشونت متمایل گردد. ادامهء وضع موجود خود خالیاز خشونت بیامان رژیم نبوده، چه بسا این سکوت مرگبار باعث ویرانی و سقوط بیبرگشت موجودیت کشور ایران به عنوانه یک سرزمین ملی و یک پارچه گردد.>>>
«تدارک» و چند نظارهء ديگر ملت ما، همواره به مقام عظمای ولایت، متع الله المسلمین بطول بقائه دولته، عشق می ورزد. این ابراز عشق، گاه حتا غیرمستقیم است که البته ناشی از خویشتنداری ست. یعنی، ملت با غمزه و کرشمه، به در می گوید،که دیوار ُمدّ ظله العالی بشنود!... در توضیح بیشتر می افزاید که خبرهای واصله از شاهدان عینی در وطن اسلامی حاکی ست که ملت دارد خود را برای برگزاری جشن سقوط بشار اسد آماده می کند. بیت دستت که نمی رسد به آقا دریاب معــاونـش اسد را!>>>
آمادهء انفجار؛ پر از خشم و انزجار توی تاریکی؛ ناگهان مرد میانسالی را دیدم که روی زمین افتاده، پیراهنش پارهپاره است، و دو سه فر مرد و زن، دور و برش را گرفتهاند و تلاش دارند با دست، مانع حرفزدن یا فریادزدنش شوند. اولش وحشت کردم و جا خوردم. فکر کردم دارند آن بندهی خدا را خفه میکنند و او با تقلا، سعی دارد از دستشان نجات پیدا کند. این بود که ماندم که بروم جلو کمکش کنم یا برگردم سمت خیابان که روشنتر بود. که در این فاصله؛ مرد توانست دستها را از روی دهانش کمی کنار بزند و فریاد بکشد. «مقام»ی را گرفته بود به فحاشی و هرچه به دهانش میآمد، با عصبیت و خشم فراوانی فریاد میزد. که آن دو سه نفر زن و مرد (که احتمالاً اعضای خانوادهاش بودند و نگران این بودند که مبادا کسی حرفهای مرد را بشنود) تنگتر دورش را گرفتند و محکمتر دهانش را فشردند.>>>
شماره 1174 ـ جمعه 30 تير ماه 1391 ـ 20 ماه ژوئيهء 2012
اسلامگرایی؛ توتالیتاریسم دینی اسلامگرایی، بر خلاف اسلام، ابداعی تازه است. این مدعای اصلی کتاب تازه بسام طیبی است. استاد بازنشسته سیاست بین الملل در دانشگاه توبینگن آلمان، باور دارد اگر اسلام نام دینی است، اسلامگرایی شکلی از سیاستِ دینیشده است که نمادهای مذهبی را برای اهدافی سیاسی به کار میگیرد. به عبارت دیگر، اسلامگرایی تأویلی سیاسی از دین است که میکوشد در گستره سیاست، اسلام را به شیوهای ایدئولوژیک به کار گیرد. تمایز نهادن میان اسلام و اسلامگرایی به قصد جداکردنِ اکثریتِ مسلمان و اقلیتِ اسلامگراست. مسلمانانی که اسلام را به مثابه ایمانی دینی مینگرند میتوانند با جهان جدید آشتی کنند و از خشونت بپرهیزند. اما اسلامگرایان داستانی دیگرند و ناسازگاری آنها با نامسلمانان چارهناپذیر است. بسام طیبی طی سی سال در بیش از بیست کشور اسلامی پژوهش کرده است. او میگوید همانطور که اسلام شیوهها و شاخههای گوناگون دارد، اسلامگرایی نیز پر از تنوع و رنگارنگی است؛ اما این تنوع مانع از آن نیست که نسخههای متفاوت اسلامگرایی مشترکاتی با هم نداشته باشند. اگر وجوه اشتراکی میان انواع اسلامگراییها در میان نباشد، اساساً چگونه میتوان آنها را در طبقه واحدی به نام اسلامگرایی جای داد؟ >>>
همهء این ها یک طرف، اما فغان و فریاد از دست اصلاح طلبان و این کارشکن های اپوزیسیون در راه ساختن یک آلترناتیو سیاسی. اصلاح طلبان، که احتمالاً بانک مهدی هاشمی با بهرهء پایین به آنها وام میدهد تا پشت سر هم "همایش" های نجات امت و نظام را جور کنند، مدام از اين چاله به آن چاه می افتند و از رو نمی روند. هنوز امید دارند که بتوانند آقا مجتبی (شما بخوانید خود خامنه ای) را از خر شیطان پایین آورند. و احتمالاً عقل و مکر اصلاح طلبان بیش از تونسی و مصری ها و لیبیایی ها و سوریه ای هاست! لعنت بر کسی که نخواهد موفقیت این ها را برای گذار "آرام" ببیند! اما، بعید است! و سر انجام این سیاسیون و مبارزین در برونمرز زیسته که از عجایب خلقت هستند. هنوز فکر نمی کنند که اگر این طور پیش روند، فردای کار که نیازی به اپوزیسیون هست، لابد قرار است باز هم به جان هم بپرند و زیر پای هم را بکشند که نخیر تو "صدای" مردم ایران نیستی و ماییم!>>> يندگی يا رهبری هيچ دسته يا گروهی را نکردهام من هرگز و هیچ وقت ادعای نمایندگی یا رهبری هیچ دسته یا گروهی را نکردهام و نخواهم کرد. اما با انتظاراتی که بسیاری از هممیهنانم از من دارند، یک رسالت بسیار مهم دارم و آن هم کمک کردن به اتحاد و همبستگی و همکاری هرچه بیشتر بین نیروهای سیاسی در این مرحله زمانی است. در این مورد مسلم بدانید که من سالهاست تلاش میکنم. با توجه به اینکه امروز جو بسیار فرق کرده است. نگرانی نسبت به عواقب سیاستهای ماجراجویانهء نظام برای کشورمان جدیتر از همیشه است. چه خطر جنگ به خاطر سیاست اتمی و چه خطر تجزیه شدن مملکت به خاطر برخورد ناشایستهای که نظام با بسیاری از گروههای کشورمان داشته و دارد، واقعاً جدیست. برای کشوری که با این همه ارزش های انسانی و امکانات طبیعی میتواند کشور قدرتمندی باشد، برای کشوری که میتوانست امروز یک ژاپن یا یک کره جنوبی باشد، اما متاسفانه خیلی بیشتر شبیه یک کرهء شمالی شده است، دغدغه و جدیت کار از هر زمانی بیشتر در میان هممیهنانمان احساس میشود. طبیعتاً خلاء جدی یک بدیل برای این وضعیت وجود دارد.>>>
معنای عملی پيش شرط های انتخابات آزاد جمعه گردی های اسماعيل نوری علا همهء کوشش ها و استدلال ها در مورد اثبات اهميت سياسی و مبارزاتی «انتخابات آزاد» دارای يک کمبود اساسی است و آن پرداختن به اين مفهوم و نوشتن (گاه در حد انشاء های مدرسه ای) در مورد محسنات آن است بی آنکه معنای «انتخابات آزاد» در زبان علوم سياسی امروز دقيقاً روشن باشد و، در نتيجه، ناگهان با اين پديدهء عجيب روبرو می شويم که از رضا پهلوی و حسن شريعتمداری و محسن سازگارا گرفته تا خاتمی و موسوی و... همگی خواستار «انتخابات آزاد» می شوند!>>>
سال 57 هم بوی کباب میآمد ولی... یک لایهء سودجو و تازه به دوران رسیده که، به عنوان ریزهخوار سپاه پاسداران، بر پروژههای نان و آبدار، مثلاً خانهسازیهای ونزوئلا، چنگ میاندازند، همانهایی هستند که سودشان در ماندن مستأجر حکومت اسلامی در خانهء قدرت ملت است و ظاهرا با هیچ رأیی نیز نمیتوان حکم تخلیه آن را گرفت! برخی از این تازه به دوران رسیدهها را اتفاقا سیاسیهای پیشین، اعم از چپ و ملی و مذهبی، تشکیل میدهند! اینها هستند که پیش از این و هم اکنون در داخل و خارج، نیروی قابل اتکای آخوندها ـ از جمله محمد خاتمی و علی اکبر هاشمی رفسنجانی ـ بوده و هستند و اینک نیز قرار است برای مقابله با نیروهای دمکراسی خواه ایران، که جهت یک اتحاد فراگیر و تشکیل یک شورای ملی مبارزه میکنند، به میدان بیایند. سادهاندیش آنهایی هستند که ناآگاهانه در دام چنین پروژهای میافتند که برایش سرمایه گذاری عظیم انسانی و مالی شده است. >>>
«اراذل و اوباش جنوبشهری» همان «مستضعفان و پابرهنگانِ سابق» اند! از «کوخنشینان» و «مستضعفان» میگويم که در بخش بزرگی از سهدههی گذشته، حاکمان و دستگاههای تبلیغاتی و رسانهای نظم حاکم اسلامگرا، آنان را «ولینعمتان انقلاب» و «وارثان زمین» میخواندند! اما بهنظرتان در این فاصله، چه اتفاقی افتاده است که اکنون، همان گویندگان [و از جمله «بولتننویسان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» که قریببهاتفاق خودِ آنان، برآمده از میان «روستائیان» و «طبقهی محروم و حاشیهنشینان شهری» بودهاند] «همطبقگان پیشین خود» را نه «کوخنشینان»، و نه «مستضعفان»، و نه «صاحبان اصلی انقلاب» و نه «وارثان زمین»؛ بلکه «جنوبشهری!»، «کمسواد!» و «اراذل و اوباش!» میخوانند؟!>>>
اخیراً یکی از سرداران اخراجی سپاه پاسداران، که درجریان رویدادهای پس از به اصطلاح انتخابات سال 88 به علت تمرد از دستور کشتار مردم اخراج شده، نامه ای به محمد نوری زاد – نویسنده و فیلمساز ذوب شده در ولایت که با بیدارشدن وجدان خفته اش به صف مردم پیوست و بهای آنرا نیز با زندان و شکنجه و تهدید پرداخته – نوشته که سیدعلی خامنه ای اگر آنرا بخواند نیازی به ذکاوت و هوش سرشار ندارد تا دریابد که بر سر چه آتش فشان گداخته و جوشانی نشسته و چگونه آنچه که ابزار قدرت می پندارد، می تواند به عکس خود تبدیل شود و بنیان قدرت پوشالی اش را بسوزاند و خاکسترکند. >>>
در بارهء انتشار «روایت های شاهد جنایت های حکومت اسلامی» هم میهنان! من با هدف افشای هرچه بیشتر جنایت های حکومت اسلامی و روشنگری در بارهء آنچه در زندان های حکومت اسلامی گذشته است به تنظیم و انتشار 40 بخش از مشاهدات و تجارب یکی از شاهدان جنایت های حکومت اسلامی مباردت کردم؛ به دلیل تداوم جو ایجاد شده پیرامون این روایت ها، که به زیان همهء ما و به سود حکومت اسلامی تمام خواهد شد، از کمک به شاهد و راوی جنایت های حکومت اسلامی استعفا می دهم! امیدوارم راوی هرچه سریع تر بتواند فرد دیگری برای کمک به او جهت تنظیم و تدوین مشاهدات اش و انتشار آن ها بیابد. با احترام : مسعود نقره کار نوزدهم ماه جولای 2012
دربارهء اختلاف سکولارهای سبز و اتحاد برای پيشبرد سکولار دموکراسی مناظرء راديوئی اسماعيل نوری علا و حميد کوثری
جريان چپ در جامعه ايران قوی و پر طرفدار است و بايد آلترناتيو خود را داشته باشد در برنامهء تلويزيونی «برای دنيائی بهتر»>>>
خامنهای فرمان تصویب سیاستهای کلی انتخابات را صادر کرد به گزارش خبرگزاری "ایلنا"، علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی ایران، گفته است که آیت الله خامنه ای رهبر این کشور دستور تصویب سیاست های کلی قانون انتخابات را به مجمع تشخیص مصلحت نظام، نهاد تحت اداره اکبر هاشمی رفسنجانی، داده است. علی لاریجانی سه شنبه هفده جولای 2012 در دیدار با محمد یزدی نایب رئیس مجلس خبرگان رهبری، با بیان اینکه مجلس هشتم هم در برنامههای خود خواستار تغییر قانون انتخابات بود، یادآور شد: "مجلس و نمایندگان میخواستند که قانون فعلی انتخابات را تغییر دهند، اما به دلایلی این موضوع تحقق نیافت."...
1173 ـ چهارشنبه 28 تير ماه 1391 ـ 18 ماه ژوئيهء 2012
اصلاح طلبان و شکيبائی ِ مخالفان آقای علویتبار شما بندهای بسیاری از این توافق نانوشته را به درستی درنیافتهاید. اصلاحطلبان از شکیبایی مخالفان سوءاستفاده کردند. وظیفه مخالفان نبود که به«احکام قطعی فقه» شما گردن نهند. این کار را کردند تا بلکه آهسته و صلحآمیز به یک دموکراسی واقعی برسند. حالا مخالفان میبینند تا نور کمرنگی از یک دموکراسی تمام عیار حتی در پستوی اینترنت میتابد اصلاحطلبان برآشفته میشوند و همه درزها را به دقت میبندد تا مگر جایی روشن شود. آنها میخواهند روشنایی تنها اثر چراغ قوه کمنور آنها باشد. به این دلیل است که این توافق نانوشته از بین رفته است و دوران خوش شما به پایان رسیده است. هنوز در میان اصلاح طلبان شجاع مردان و شجاع زنانی هستند که صداقت دارند. اما تناقض حرف و عملشان نتیجهء شکاف های درونی فکری ست و نه قدرتدوستی. اما بسیاری هم تنها به دنبال همان استبداد نیمبند هستند. این دسته اخیر روز به روز بیشتر میداندار میشوند و دسته اول را به دنبال خود میکشند. آقای علویتبار عزیز عذر میخواهم از تلخی این نوشته. اما میدانم که انتخابات نزدیک است، و بحث شما نیز پیامد این حال و هواست. اصلاح طلبان دوباره به فکر رای افتادهاند. مجبورم به عنوان یکی از آن مخالفان بگویم: این بار اگر رای دادنی در کار باشد ـ شرمنده ام این را می گویم ـ صورت حسابش را می فرستیم در منزل تا پرداخت شود. در غیر این صورت رای بی رای. توافق بی توافق.>>>
پيرامون مناظره با عوامل «استبداد سابق» رضا پهلوی يک شهروند عادی و بدون منصب سیاسی است ...عرض کردم دوست عزیز انگیزهء پیدایش چنین مناظره با حامیان "استبداد سابق" بوده است، با چشم داشتی به یک نتیجهء مثبت. آقای شاهزاده رضا پهلوی در رژیم گذشته کودکی بیش نبوده و تا به امروز منشاء هیچ گونه خیر و شرّی در تاریخ مملکت نبوده است. منظور ما حکومت مرحوم پدر ایشان بوده و نه بررسی زندگی یک شهروند عادی که صاحب هیچگونه منصب سیاسی نبوده و مانند بسیاری دیگر، بیرون از مرزهای ایران در تبعید زندگی می کند. اما این دوست محترم گوشش بدهکار این حرف ها نبود و می گفت: "شما با انتقاد از شاهزاده رضا پهلوی جنجال به راه انداخته اید و حتماً و قطعاً بایستی راجع به ایشان مناظره کنی". به سرعت دریافتم که این طرح را افراد «باهوش» با دقت طراحی فرموده اند تا اصل موضوع را که «استبداد سابق» است لوث نمایند و با «سوژه» ساختن شخصی که هیچگونه نقشی در سیاهکاری های گذشته نداشته، مغرور و سربلند و پیروز از این مناظره خارج شوند. به این دوستان بایستی گفت: گر توئی از پاردم سائیده های مدرسه پاچه ور مالیدهء کوی خراباتـیم مـا>>>
چرا نبايد يک آلترناتيو سياسی شکل گيرد؟ ملاحظاتی پيرامون کنفرانس بروکسل سرمداران جمهوری اسلامی این بار «سفیران حسن تفاهم» به خارج از کشور گسیل داشته اند با همان هدف مشخص: اجازه ندهید مخالفین حکومت در نهادی گسترده و فراگیر با یکدیگر متحد شوند. راهکار مشخص رسیدن به این هدف هم مشخص شده است؛ حمله و تخریب شخصیت ها و تشکل های سیاسی مورد اعتماد مردم که گمان می رود روزی در سامان بخشیدن به شکل گیری یک آلترناتیو سیاسی ایفاء گر نقشِ مؤثری باشند. ولی شوربختانه مشاهده می شود، تا به امروز، این «سفیران حُسن تفاهم» جمهوری اسلامی تا حدودی موفّق بوده اند تا نبض و فضای سیاسی در خارج از کشور را در اختیار خود گیرند و آن را متأثر از اهداف سیاسی خود کنند.>>>
ارکستر سيمفونی اپوزيسيون ایران اپوزیسیون ایران، برای دگرگونی در وضعیت موجود در ایران، میخواهد که با استفاده از آواهای مختلفی که وجود دارد به مردم ایران آیندهای را عرصه کند که خواست آنها را برای رسیدن به تمدن امروزی جهان (فردا را چه دیدی) برآورده نمايد. اما ناهماهنگی هائی که در این ارکستر دیده میشودبه نوع آینده نگری تکتک افراد مربوط می شود که گهگاهی با هم هماهنگ میشوند، ولی در کُل هنوز هماهنگی کاملی برای جلب توجه مردم ایران بدست نیاوردهاند. میگویند اگر به مشکلی برخورد کردید باید آن مشکل را هر بیشتر به اجزای کوچکتر تجزیه و برای هر کدام از مشکلات کوچکتر راه حلی پیدا کرد. مشکلات اپوزیسیون ایران آنقدر زیاد میباشد که نمیتوان به همه آنان پرداخت اما میتواند در تقسیمبندی سطحی، آنان را به نمایش گذاشت.>>>
یکایک گروه های تندرو مانند الجهاد الاسلامی، الجماعه الاسلامیه و جماعه المسلمین (التکفیر و الهجره) توسط کسانی تشکیل یافته است که قبلا عضو «اخوان» بوده اند. آنان در حقیقت عناصر سلفی-ارتدوکسی بوده اند که به امید سلفیتی پیشرفته در مقایسه با سلفیت سنتی به اخوان روی آورده بودند و هنگامی که دیدند از این طریق به این هدف نمی رسند از آن جدا شدند و این بار به جای بازگشت به سلفیت سنتی که مایه های سیاسی چندانی نداشت، سلفیت جهادی را پایه گذاشتند که مهمترین تجسم آن سازمان القاعده است با الگوی جدیدی که پیشِ پای مسلمانان نهاد.>>>
چرا اسلامگرایان در انتخابات لیبی شکست خوردند؟ برخلاف مصر و تونس، در نخستین انتخابات لیبی پس از سرنگونی معمر قذافی، اسلامگرایان نتوانستند به پیروزی برسند، بلکه نیروهای لیبرال هوادار محمود جبریل آرای اکثریت را جذب کردند. دلیل شکست اسلامگرایان چه بود؟ / مجله تایمز میگوید اسلامگرایان در لیبی بر خلاف مصر و تونس، محوبیتی میان مردم ندارند. بسیاری از لیبیاییها، اسلامگرایان این کشور را عوامل عربستان سعودی و قطر میدانند.>>>
بازگشت به اصلاح طلبی ِ پیش از جنبش سبز؛ دیدگاه های آقای نوری می تواند بیان کننده دیدگاه طیفی از اصلاح طلبانی باشد که امیدوارند با گذشتن از تنگناهای موجود، نه تنها اصولگرایان حاکم را به پذیرش خود وادارند، بلکه با حاشیه راندن کسانی در جنبش سبز که به گفته آقای نوری رفتارهای افراطی دارند، جنبش سبز و جنبش اصلاحات را در اتاق فکر پیشنهادی چنان در راستای هم قرار دهند که نتوان از دوگانگی و افتراق بین این دو سخن گفت. عبدالله نوری در همین زمینه گفته است جداسازی جنبش سبز از جنبش اصلاحات یک اشتباه سیاسی است و میرحسین موسوی و مهدی کروبی به عنوان رهبران جنیش سبز، به لحاظ فکری و عملی، افرادی معتدل بوده، مواضع معقولی داشتند و خواهان اجرای همه اصول قانون اساسی بودند.>>>
ناپدید شدن «جنبش سبز» و رؤیاهای دوباره «اصلاح طلبان» سازمان چريک های فدائی خلق ايران هم اکنون طیف وسیعی از جریانات دوم خردادی و «اصلاح طلب» بصورت پنهان و آشکار محور فعالیت خودرا احیای دوبارهء شعارهای اولیه و تبلیغ بر سر «اصلاح طلبی حکومت» قرار داده اند. این امر ثابت می کند اختلافات میان این جریانات چندان عمقی ندارد و هرجا فرصتی برای خزیدن به حاکمیت پیش آید آنان آماده اند تا باردیگر مانند دههء شصت در خدمت به ولایت فقیه و اسلام ناب محمدی بر علیه هر دمکرات و آزاد اندیشی شمشیربه کف گیرند. ظاهرا طیف دوم خردادی ها ، «اصلاح طلب ها» و «جنبش سبز» اختلافات خود با حاکمیت را نزاع بر سر دمکراسی و آزادی بیان اعلام می کنند، اما کیست که نداند دعوای اصلی برسر قدرت دولتی و بین جناحهای سرمایه داری بازار ، لیبرال و بورژوازی بوروکرات به رهبری سپاه پاسداران می باشد.>>>
تشدید سرکوب زنان، رشد آسیب های اجتماعی و وضعیت دلخراش زنان کارگر و خانه دار! امروز صدها زن در همه عرصه های کارگری، دانشگاهی، اجتماعی و فرهنگی فعالند و هر کدام از آن ها، نقش سخن گویی و تحلیل گر مسایل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه، به ویژه مسایل خاص زنان را نمایندگی می کنند. در جامعه ایران، به طور روزانه و به عناوین مختلف میلیون ها زن قوانین اسلامی و زن ستیز حکومت اسلامی را زیر پا می گذارند و به هیچ می گیرند با وجود این که می دانند این کارشان ریسک و خطر در پی دارد. برای مثال، در حال حاضر عدم رعایت حجاب و اونیفورم اسلامی، یک جنبه از مبارزه علیه حکومت اسلامی محسوب می شود. حتی آرایش کردن دختران و زنان نیز حکومت اسلامی را شدیدا دچار وحشت می کند و دین و ایمان و ایدئولوژی اسلامی شان بر باد می رود!>>>
فقط يك درصد دانشجويان مانكن هستند گفتگو با دكتر سيف، معاون فرهنگي دانشگاه تهران از گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو» اینکه بگوییم وضعیت بحرانی است، خیر، این طور نیست؛ بحران به زمانی اطلاق می شود که بدحجابی شایع شود. ما می پذیریم، درصدی از دانشجویان را داریم که مانکن هستند. ما این وضعیت را از بین 5000 دانشجو، یک درصد می دانیم؛ یعنی می شود 350 نفر که در چند دانشکده پخش هستند. ما در حال برخورد با این یک درصد هستیم، زمانی که من معاون فرهنگی شدم، وضعيت برخی دانشکده ها بحرانی بود. مثل دانشکده های هنر، علوم اجتماعی و مدیریت، به همين خاطر در این دانشکده ها دو خانم کارشناس محجبه گذاشتیم كه با افراد بدحجاب برخورد می کنند.>>>
اشتغال و ازدواج مهمترین دغدغه جوانان یک آسیب شناس و متخصص علوم رفتاری گفت: نتایج پژوهش انجام شده نشان می دهد که 42 درصد ایرانیان نگران آینده خود هستند و دغدغه اصلی جوانان نیز اشتغال و پس از آن نیز ازدواج است. دکتر مجید ابهری در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان این مطلب افزود: در یک پژوهش میدانی که توسط گروه آسیب شناسی اجتماعی بین 6 هزار و دويست و پنجاه مرد و زن صورت گرفت مشخص شد که تقریبا حدود نیمی از این افراد از آینده خود نگران هستند. به گفته وی، این پژوهش در شهرهای تهران، رشت، ابهر، نشهد، اصفهان، زاهدان و شیراز در طیف سنی 16 تا 40 سالگی انجام شده است. این آسیب شناس اجتماعی به محورهای این پژوهش اشاره و تاکید کرد: جوانان مشغول به تحصیل در دوره دبیرستان نگران پذیرفته شدن در دانشگاه در رشته مورد علاقه و شهر مورد نظر خود هستند و جوانان مشغول به تحصیل در دانشگاه ها نیز در مورد اشتغال بعد از تحصیل و یافتن شغل خوب نگران بوده و پیدا کردن زوج مناسب برای ازدواج در درجه دوم قرار دارد...>>>
شماره 1172 ـ دوشنبه 26 تير ماه 1391 ـ 16 ماه ژوئيهء 2012
گزارش ليلا قبادی از نمايش آثار پرويز صياد در دانشگاه کاليفرنيا دانشگاه کالیفرنیا در لس انجلس که همه ساله مجموعه ای از فیلمهای ساخته شده در جمهوری اسلامی را در ماه فوریه همزمان با جشنواره فیلم فجر به نمایش می گذاشت پس از بیست و دو سال امسال خلاف روال گذشته با تغییر زمان برگزاری فستیوال فیلم به اواسط آوریل، کارهای شناخته شده ترین فیلمساز ایرانی در تبعید، پرویزصیاد را محور اصلی جشنواره قرار داد و چهار فیلم از این نویسنده، بازیگر، فیلمساز و تهیه کننده صاحب نام ایرانی را به نمایش گذاشت... در شب 28 آوریل و همزمان با پایان نمایش فیلم های پرویزصیاد، فیلمساز به دعوت "شانون کلی" مدیر فستیوال به صحنه رفت و پیش از شروع جلسه پرسش و پاسخ دربراهء فیلم "سرحد"، با خواندن بیانیه زیر بار دیگر بر موضع همیشگی خود در رابطه با سینمای جمهوری اسلامی تاکید کرد: «بیست و دو سال پیش وقتی همین دانشگاه اولین جشنواره سینمای جمهوری اسلامی را در لس انجلس برگذار می کرد من با گروهی از همفکرانم مقابل سینمای نمایش دهنده پلاکارد مخالفت بدست گرفتیم در اعتراض به برقرای روابط فرهنگی این دانشگاه با وزارت ارشاد اسلامی که از تهران فیلمها را بسته بندی کرده و به امریکا ارسال داشته بود. حقیقت را گفته باشم من هنوزهم به چنین روابط دوستانه ای معترضم. من بر این باور ادامه میدهم که نظام مذهبی حاکم بر ایران امروز، بنا به طبیعت و جوهر ذاتی خویش مخالف و معارض علم وهنراست و با تجدد که هنرهای تصویری دستاورد آنند سر عناد دارد. با اینهمه از سینما بعنوان حربه ای برای فریب استفاده می کند تا تصویر کاملاً متفاوتی از آنچه هست به جهانیان بنمایاند...»>>>
بيش از همه رنج کشيدن؛ کمتر از همه قدر ديدن «نامهء مهندس عباس امیرانتظام» این مردِ «شریف و آزاده و کم نظیر در تاریخ معاصر ایران» که بهراستی «نمادِ مطلومیت، ایستادگی و پافشاری بر حقیقت» است، «خطاب به مردم ایران»؛ اگر چه در عین تلخی و دردمندی، کماکان مملو از واژههای امید بخشی ست که خطاب به همان «شمار اندک از درستکاران» بیان شده و آیندهی روشنی را پیشاروی آنان تصویر میکند تا مبادا در تنهایی و بی پنهایی خود را ببازند؛ اما بهخوبی منعکس کنندهی این «واقعیتِ ناامید کننده» هم هست که: «آن کس که از خود میگذرد تا دیگران به آزادی و برابری دست یابند؛ بیش از همه رنج میکشد اما کمتر از همه قدر میبیند».>>>
پرسش هائی دربارهء اپوزيسيون خارج از ايران در این نوشته، پس از ذکر برخی سخنانی که در مورد مخالفان جمهوری اسلامی گفته شده، صرفاً انبوهی از پرسشها را برای کسانی که در مورد اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج کشور نظراتی را ابراز کردهاند مطرح می کنم. فکر می کنم این پرسشها برای نشان دادن مشکلات و ابهامات شش باور مطرح شده در این نوشته کافی باشد مگر آن که صاحبان این ایدهها توضیح قانع کنندهای در مورد باور خود ارائه کرده و به پرسشهای زیر پاسخ دهند. این گونه باورها هستند که به تفرق، بی عملی، یاس، احساس دست بسته بودن و عدم توجه به ظرفیتها منجر شدهاند. >>>
از بلوچستان تا بروکسل دو گفتگو با رضا حسين بر رئيس شورای هماهنگی شبکهء سکولارهای سبز ايران و سخنگوی جبههء مردم بلوچستان 1. گفتگو با حسين حجازی از راديو پرشين 2. گفتگو با سعيد بهبهانی از تلويزيون ميهن>>>
میزگرد و مناظرهای در رادیو فردابا شرکت: شهریار آهی از سوئد، محمد امینی از آمریکاو جوادی حصار، مشاور کروبی از ایران
مجري شبكهء سي اِن اِن تركيه بر آن شد كمي حال و هواي برنامه را دگرگون كند و از آلبوم تازه اين خواننده ميانسال سخن به ميان آورد و از او خواست يكي از تازه ترين ترانه هايش را كه در آن آلبوم آمده و موسيقي و شعرش هم از خود اوست، به صورت زنده اجرا كند. من ترجمه آن را مي آورم و آرزو مي كنم از زيبايي اش نكاهم. و " اِديپ آك بايرام " چنين خواند: «در كتاب كسي كه از آرزوهاي بزرگ انساني دست مي كشد / از ميدان نبرد براي آزادي و برابري مي گريزد / سينه اش را سپر نمي كند در دفاع از آنچه دوست مي دارد / رنج ديگري را نمي بيند و فريادش را نمي شنود و... و كسي كه دستش را نزد نامرد دراز مي كند، بنويسيد: پايان يافت/ او تمام شد!»>>>
فدوی که خودش می دانست، لکن حجت الاسلام محمد(ص) محمد(ص)ی گلپایگانی نیز برای محکم کاری، نکاتی را پیرامون شعر و رهبری بشرح زیر متذکر شد: «ایشان با وجود دغدغههای فراوان برای ادارهء کشور در این دنیای پرغوغا باز هم فرصتی پیدا کنند به شعر میپردازند و ایشان یکی از مشوقان بزرگ باب شعر است و خودشان دارای ذوق شعری هستند و در این زمینه نقش اساسی دارند». و «رشد شعر کشور مدیون حمایت های رهبری ست!»/ مهر. بنظر فدوی راست می فرماید!، لکن این نوع خاص از شعر، پیشوندی هم دارد که فدوی نمی داند چرا یادش نیست!>>>
مطالبی دربارهء پاسخ نوری علا به خانم حقيقت جو فاطمه حقيقت جو: سلام جناب نوری علا؛ با تشکر از اینکه پاسخ علنی به نامه من دادید. اما کینه ای که در نامه یاد کردم را در جای جای نوشتهء شما می شود دید که کلام شما زهراگین و کینه دار است. ان شاا... به زودی پاسخی از سر مهر، نه کینه، تقدیم شما عزیز کوشنده ارائه خواهد شد. امیدوارم خداوند به شما کمک کند که قلب خود را تهی از کینه به مردم مذهبی غیر مذهبی اصلاح طلب غیر اصلاح طلب کنید. قلمتان را سازنده نماید، نه خشونت ورز. شهرام فریدونی: چند سالی است که همکاران سابق ج.ا، مثل آب خوردن از آمریکا و کشورهای اروپایی اقامت و تابعیت میگیرند و بساط جاسوسی و خرابکاریشان را خیلی راحت در بیرون از کشور آخوند زده مان پهن می کنند. مغلطهء بزرگ شان هم برای ماستمالی کردن گذشته و سابقه شان این است که انسان می تواند توبه کند و همه انسان ها بیگناه هستند و... از این دست مغالطات که فقط بدرد اقناع کردن مشتی عوام اده دل و بیسواد میخورد و بس. لذا بنده، بدون توجه به مغالطات این گروه و اشک تمساح هایی که ریخته و می ریزند، سوالات صریح زیر را مطرح می کنم...(بقيه>>>)
معاملهء پاياپای رضا پهلوی و نوری علا رضا پهلوی که این روزها در فقر تئوریک به سر می برد و بحث بر سر محتوای حکومت را به فردای سقوط حکومت جمهوری اسلامی موکول کرده است، برای فرار از بحث «جمهوری یا پادشاهی»، تلاش می کند که فضا را به سمت بحث «حکومت سکولار یا غیرسکولار» ببرد و خود را در جبههء سکولاریسم قرار دهد و لذا برای بهره برداری از شبکه سکولارهای سبز طرح و برنامه میریزد، و تعدادی از نیروهای خود را برای به خدمت گرفتن این مجموعه بدانجا گسیل میدارد و همزمان، مذاکره برای جلب حمایت شبکه سکولارهای سبز را در دستور کار قرار می دهد...>>>
رؤيای بازگشت ناممکن سلطنت از روزن انتخابات آزاد شعار انتخابات آزاد به شعار محوری تبدیل شده است. انتخابات آزاد با نقشه راه های متفاوت و رویکردهای گوناگون جمهوریخواهان مدت زمانی است که در دستورکار اپوزیسیون قرار گرفته شده است. طرح استراتزی اتنتخابات آزاد می کوشد تا زمینه هایی برای زبان مشترک بین جریانات جمهوریخواه اعم از چپ، سلطنت و حتی مجاهدین خلق و سکولارهای سبز ایجاد کند. شاید استراتژی مذکور بتواند تکلیف خود را با آن بخش از علاقمندان به انتخابات آزاد، روشن سازد. در میان باورمندان به انتخابات آزاد جریانات سیاسی بویژه سلطنت طلبان و رضا پهلوی و مجاهدین خلق بدون اشاره به شرائط مشخص و بانگاه کلی اهداف سیاسی خاصی را در نظر دارند. اهداف سیاسی که زیرپوست استراتژی مزبور پنهان شده تا بعد از برگزاری انتخابات موردنظر خود را آشکار نماید.>>>
سکولاریسم نو، شیپور دموکراسی از دهان گشاد شعار سکولاریسم که اینک در انواع بنر و لوگوها به چشم می خورد عدم دخالت دین در حکومت (دولت) و لابد سیاست می باشد. این عقیده و شعار که ترجیع بند آن در بین شارحان دکان جدید، مخالفت با حکومت آخوندی و دینکاران، آن هم از نوع شیعی و ایرانی آن است، قبل از هر چیز بر خلاف رویه دموکراسی می باشد، چون در دموکراسی صاحبان تمام عقاید و افکار حق طرح آنها را دارند و عقلانیت حکم می کند که به تمام نظرات توجه کنند و با ملاک قرار دادن کرامت انسانی و حقوق بشر و بر اساس نظریات کارشناسی و محاسبهء فایده و هزینه، بهترین ها را برای جامعه بر گزینند.>>>
در کارگاه «هپلی»، کريم شيره ای دربار سايت «ايران ليبرال» هپلی که خبرهای مربوط به سلامت اسمال کوری را مجدانه و با علاقمندی دنبال می کند، از خبر کسالت حضرتش بسیار آزرده خاطر شد چون بالاخره علاوه بر پانسیونر بودن و حق آب و گل داشتن در این ستون، مقالات و بیانات ایشان اسباب بهجت همه است. وقتی بیانیه سلامتی ایشان پس از جراحی قلب انتشار یافت موجب شادمانی شد و معلوم شد اسمال خان بیدی نیست که از این بادها بلرزد بخصوص که بی درنگ به تولید مقالات پرداخت. متأسفانه مقاله ی اخیر ایشان که در پاسخ به منتقدان شازده پهلوی و مصاحبه با مجله فوکوس بود بسیار هپلی را مأیوس کرد. می گویید چرا؟ خوب هپلی می داند که اسمال خان زحمتی کشیده و یک سرمایه ملی بنام رضا پهلوی درست کرده که در تسبیح شاه مقصودی ایشان نقش نخ شاکله را دارد که سرش دست اسمال خان است . خوب حالا تسبیحی که نخش در برود که به درد کسی نمیخورد.این مبارزان بی باک که همه مثل خود اسمال هستند بالاخره باید سرشان به یک جایی وصل شود وگرنه اینطوری آلترناتیو نمیشوند. شوخی که نیست شازده است و سرمایه ملی ، بادبادک که نیست . همهُ اینها به جای خود ولی عزیز دل برادر اسمال خان اگر تو مصاحبه با فوکوس را خودت خوانده بودی این حرف ها را نمی زدی. تا تو رفتی بیمارستان طرف چشمت را دور دید و بند را آب داد. حزب مشروطه و سلطنت طلبان دو آتشه به شازده بدون تاج وتخت پریده اند که هیچ چی نشده می خواهی مملکت را تکه تکه کنی. آن وقت تو که مدعی جمهوریخواهی هستی هنوز تو قربان صدقهُ شازده میروی؟ راستش را بخواهی مشکوک شدم که نکند مغز اسمال کوری را عمل کرده اند و برای ایز گم کردن قلب گفته اند. به هر صورت اگر کرده اند که نتیجه نداده . واقعا جای تأسف است.
شماره 1171 ـ جمعه 23 تير ماه 1391 ـ 13 ماه ژوئيهء 2012
هشدار در مورد توطئهء جدید رژیم اگر دیر بجنبیم، عوامل هاشمی در خارج، که خواهان حفظ نظام و بازگشت به قانون اساسی رژیم هستند، با پول های هاشمی که در بانک های خارج و در حساب های مختلف برای چنین روزهایی ذخیره شده، با تزریق این پول های باد آورده به عوامل و دشمنان خارجی ملت ایران و نیروهای خائن یا خائف و خود محور جاه طلبی که بعد از انقلاب به مطالبات مورد انتظار مادی و مقامی خود در تقسیم قدرت نرسیده و زیستن در تبعید را ترجیح داده اند، اکنون آمادهء هر نوع اقدام علیه پروسهء ملی اتحاد هستند. ترفند مزبور در چهار چوب تشکیل اپوزیسیون مجازی رژیم برای حفظ نظام و تعامل با خارج و خرید دهان ها، قلم ها و صداها علیه اتحاد واقعی ملت ایران و مقابله با اتحاد نیروهای برانداز است. بر اساس دکترین خامنه ای در موازی کاری و آلترناتیو سازی در هر اقدام، این جمع فتنه گر، برهبری هاشمی رفسنجانی، در صدد تشکیل یک باصطلاح «اتحاد اپوزیسیون وابسته و مجازی در تبعید» هست. در بین آنان از تجزیه طلبان کرد و آذری و عرب، و اصلاح طلبان دولتی و غیر دولتی، تا چپ های وابسته به شوروی سابق، مائوئیست ها، یا طیفی وابسته از جبهه ای که خود را «ملی» می داند اما با اقدامات ضد ملی و ضد ایرانی خود استخوان های رهبر بزرگ جبههء ملی را در مزارش به لرزه در آورده اند، حضور دارند. آنها تعمداً مسیر حوادث را به سمتی می برند که اپوزیسیون واقعی را به جان هم بیاندازند، علیه آنها سم پاشی و ترور شخصیت نمایند، سپس خودشان وارد بازی شده، آب رفتهء انقلاب 57 را به جوی باز گردانند.>>>
پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو جمعه گردی های اسماعيل نوری علا شما حکم بيماری را پيدا کرده ايد که خيال می کند طبيب است و، در عين حال، بيماری خود را به ديگران نسبت می دهد. براستی کدام مانع فرهنگی بزرگ تری در سر راه استقرار دموکراسی در ايران وجود داشته و دارد که بتواند به گرد پای «اسلام سياسی ِ» شما و ديگر اصلاح طلبان شريک شده در قدرت، رانده شده از قدرت، و بازگشت کنندهء به قدرت برسد؟ آيا اعتقاد به سکولار دموکراسی آفرينندهء موانع فرهنگی استقرار دموکراسی است يا اعتقاد به دخالت مذهب در حکومت؟ آيا اعتقاد به صيانت از حقوق معتقدان به مذاهب ديگر و بی دينان مانع اصلی استقرار دموکراسی است يا اعتقاد به لزوم تحميل «ارزش های اکثريت معتقدان به تشيع اثنی عشری»؟ >>>
بسیاری از نیروها به حضور در کنفرانسهایی از این قبیل رغبتی نشان نمیدهند و یا با آن مخالفند. برخی نیز ترجیح میدهند که با گروههای همسوی خود حرکت کنند و با نیروهای دیگر به مرزبندی شدید سیاسی یا ایدئولوژیک بپردازند و از گفتگوی با آنان بپرهیزند. بسیاری از این نیروها نه فقط از شرکت در فعالیتهایی از این قبیل سر باز میزنند که راه تخریب آن را نیز در پیش میگیرند. اتهاماتی از قبیل وابستگی به کشورهای غربی یا زمینهسازی برای دخالت غرب در ایران یا «چلبیسازی» کم شنیده نشده است. و مطمئن باشید که به رغم این که این کنفرانس به صورت علنی و باز در برابر دوربینها برگزار شده از فردا سیل اتهاماتی از این قبیل نثار آن خواهد شد.>>>
علاوه بر حکومت و آیت الله ها و حجت الاسلام ها و امام جمعه های ریز و درشت اش که اصلاً به چیزی به نام تمدن فکر نکرده و نمی کنند، اکثریتی از خود ما نیز درکی از تمدن امروزی نداریم. ممکن است آدم های مهمی باشیم، ممکن است نویسنده و روزنامه نویس و دکتر و مهندس و استاد، و زبان شناس، و بازرگان، و جامعه شناس و روانشناس و نواندیش مذهبی و سیاستمدار و فیلسوف و تحلیگر و... باشیم اما اکثرمان متمدن نیستیم؛ و تا وقتی که از این جایگاه های ترس آفرینی که برای ديگران ساخته ایم پایین نیاییم و به آن ها اجازه ندهیم که بدون هر ترس و نگرانی هر عقیده و خواستی را بیان کنند، سرزمین ما روی آزادی و دموکراسی را نخواهد دید، و همه ی زحمت هایی که برای جایگزینی این حکومت با حکومتی دموکرات و مبتنی بر حقوق بشر کشيده شده و خواهد شد، تنها حکم آب در هاون کوبیدن را خواهد داشت.>>>
و مکافات مردم مشکل ایران، جمهوری اسلامی است و مشکل جمهوری اسلامی، خودش! خودش است که بر انواع جدیدی از اقلیتها افزوده است: نوکیشان مسیحی! بیدینان! مسلمانان سابق! زرتشتیهای جدید! صبوری و تحمل در برابر رنج، وقتی انباشته میشود، به خودی خود، موقعیت تازهای میآفریند. در تنظیم رابطه بین جنایت و جنایتکار، اگر قرار باشد مکافاتش را دیگران پس بدهند، به معنای پذیرفتن و روا داشتن یک جنایت دیگر است! و ایرانیان مکافاتِ جنایات رژیم را پس میدهند.>>>
علی اکبر صالحی، وزیر خارجه حکومت آخوندی، با سخنان اخیر خود در مورد سوریه نشان می دهد که طبیعت خدمت به حکومت آخوندی و ضرورت تبعیت بی چون و چرا از ولی مطلقه فقیه جایی برای خردورزی – هرچند اندک – نمی گذارد و ناگزیر کار را به یاوه گویی های مضحک می کشاند. او در مصاحبه با خبرنگار "رویترز" در ابوظبی در رابطه با رویداد های سوریه می گوید: «مردم سوریه باید آزاد گذاشته شوند تا رهبر آیندهء خود را از طریق انتخابات ریاست جمهوری 2014 انتخاب کنند... هیچ حاکمی ابدی نیست، بنابراین دربارهء موضوع آقای اسد هم سال 2014 انتخابات ریاست جمهوری برگزارخواهد شد و باید اجازه دهیم که امور مسیر طبیعی خود را طی کنند»!>>>
راهبرد آزار و اذيت طبقهء متوسط شهری کمی پس از اعلام حجاب اجباری؛ بسیاری از منتقدین خیرخواه و دلسوز کشور، به حاکمان یادآور شدند که چنین رفتاری با نیمی از شهروندان، هزینهی بسیاری برای کشور در بر خواهد داشت. و از جملهی چنان هزینههای سنگینی که با اعمال چنین قاعدهای کشور خواهد پرداخت، یکی هم اینکه موجب «خروج تدریجی بسیاری از اعضای طبقهی متوسط اقتصادی ـ فرهنگی کشور» «حذف آنان از صحنهی تحرک اجتماعی» خواهد شد که هزینهی بسیاری برای تربیت آن شده است... چنان منتقدان خیرخواه و دلسوزی، به خیال خود، «چاه» را نشان «اسلام سیاسی» داده و وی را از آن برحذر میداشتند. اما واقعیت این است که «الیگارشی صنفی ـ خانوادگی»، در اغلب چنان مواردی که به آنان گوشزد شد؛ اتفاقاً «راه» را یافت!>>>
این دادگاه ذهنیت ضرورت برپائی دادگاههای بینالمللی در رابطه با رسیدگی به جنایت های حکومت اسلامی علیه بشریت را تقویت میکند؛ این دادگاه بر سایر زمینهها و تلاشهائی که برآنند تا دادگاه های بینالمللی را ترغیب و موظف کنند تا محاکمهء سران حکومت اسلامی را آغاز و به جریان بیاندازند، تاثیری مثبت و تسریع کننده خواهد داشت.>>>
آری و نه در مذاکره، جنگ و حمایت حتی ــ به فرض محال ــ در صورت پذیرش اجباری تمام شروط غرب از طرف رژیم در مذاکرات هسته ای، یعنی در صورتی که رژیم ایران تمام شرایط کشورهای 5+1 در مورد برنامه اتمی اش را هم بپذیرد. این مرحله بهیچوجه پایان تنش و اختلاف میان غرب و ایران نیست. یعنی توافق در زمینهء پروژهء هسته ای رژیم به تنهائی، نمی تواند باعث بر قراری رابطه با غرب و پایان دشمنی ها تلقی شود. اما بر عکس، فقط با ایجاد مصالحه ای در زمینه دیگر ابعاد تنش است که زمینه برای حل مشکل اتمی فراهم می شود و می توان مصالحه جامع و کامل میان طرفین را، انتظار داشت. پس در بستر اختلافات و مسائل متعدد موجود میان غرب و ایران است که غرب برنامهء اتمی رژیم را دستاویز قرار می دهد و به شدت با آن مخالفت می ورزد. در غیر این صورت، چگونه می توان موافقت غرب با برنامه اتمی پاکستان ــ با بیش از صد بمب اتم ــ را توجیه کرد؟>>>
... چه عیبی دارد که گاه شعر / پتوی گرمی بشود / وقتی که برف / به روی برهنه ای / شمشیر کشیده است؟>>>
خداوند رفتگان همهء شما را رحمت كند. آن روزها كه هنوز امام عزيزمان آن جام زهر كذايى را سر نكشيده بودند و هر روز توى حسينيهء جماران براى مان ريش مى جنبانيدند و حرف هاى خوب خوب مى زدند، همهء فكر و ذكرشان اين بود كه چطورى مي توانند اين انقلاب پر شكوه اسلامى مان را به شرق و غرب عالم "زور چپان" بكنند. اما از بخت بد عمر عزيز شان وفا نكرد و ايشان پيش از آنكه شاهد بالندگى و نفوذ انقلاب در گوشه و كنار دنيا باشند ريق رحمت را سر كشيدند و به اسيران خاك پيوستند. خداوند ايشان را با انبيا و اوليا محشور كند انشا الله..!>>>
شماره 1170 ـ چهارشنبه 21 تير ماه 1391 ـ 11 ماه ژوئيهء 2012
انقلاب مصر و چند استنتاج سياسی! اگر انقلاب مصر نتوانست ماشین حکومتی را تماماً خرد کند به خاطر توهم اش نبود، به این خاطر بود که به رهبری و ابزار چنین کار سترگی ۔ حزب سیاسی انقلاب ۔ مسلح نبود. برای در هم شکستن کل ماشین دولتی و سازمان دادن و استقرار قدرت مردم انقلاب کرده به جای آن، حزب سیاسی آن انقلاب ضرورت حیاتی دارد. حزبی که کل مقاومت ضد انقلاب را سنگر به سنگر در هم بشکند و پیشروی انقلاب را سنگر به سنگر سازماندهی کند. انقلاب برای پیروزی اش به سازمان نیاز دارد. به رهبری نیاز دارد. به سازمانی نیاز دارد که رهبری اش کند. بی دلیل نیست که در انقلابات جاری، رسانه های بورژوایی، "هرکس خود یک رهبر است" را با اشتیاق تمام در بوق و کرنا می کنند.>>> برای گذر از ناکامی اصلاحات این نوشتار از این جهت به قلم درآمده که برخی از اعضای اپوزیسیون بر این باورند که باید حاکمیت را به واسطهء نیروهای اصلاح طلب وادار به پذیرش یک رفراندوم برای انتخاب نظام سیاسی آینده ایران کرد. اگرچه تحقق این منظر به دور از ذهن هر انسان ژرف اندیشی است و جزو محالات محسوب می شود اما اگر حاکمیت به این خواسته نیز تن در دهد شکی نیست که باز یک رویکرد انحلالی و انقلابی جایگزین آن خواهد شد؛ چرا که تجربهء تاریخی انقلابات اخیر حاکی از این واقعیت اجتناب ناپذیر است.>>>
گزارش سومین همایش اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران
پاسخی به پیام شورای هماهنگی شبکه سکولارهای سبز حميد کوثری، عضو اتحاد برای پیشبرد سکولار دمکراسی در ایران
گزارش کامل کنفرانس بروکسل (7 و 8 ماه جولای 2012)
اهداف کنفرانس شيفتگان قدرت در بروکسل مخرج مشترک گفتمان اصلاح طلبی و گفتمان وابستگی، دو عنصر بنیادی «اصالت بخشیدن به قدرت» و «حقارت» می باشد و اینگونه است که به یکی از اصلی ترین دلائلی پی می بریم که توضیح می دهد که به چه آسانی بخشی از اصلاح طلبان دیروز تبدیل می شوند به کسانی که به خدمت قدرت های غربی در می آیند و دخیل به ضریح کاخ سفید می بندند... یکی از مهمترین تفاوت های ملی گرایی در ایران با کشورهای عربی در این است که در وجدان جامعهء ملی ایرانی، اصل استقلال، مهمترین اصل را تشکیل می دهد و نقض کننده این اصل را خائن بوطن بحساب می آورد. بنابراین، این افراد نیاز دارند که توجه کنند که در فردای ایران آزاد، یک یک این افراد، به عنوان خائن، در صندلی داغ وجدان جامعهء ملی قرار خواهند گرفت و باید جواب پس دهند. بنابراین پیشنهاد می شود که، قبل از آنکه دیر شود، خود را به نقد کشیده و از راه رفته باز آیند.>>>
یک تفاوت بنیادین بی نوع مشروطهء فقاهتی با مشروطهء پادشاهی از منظر فرصت عمل سیاسی وجود دارد. مشروطهء پادشاهی با رفراندوم خیابانی در انقلاب بهمن 57 و همه پرسی فروردین 1358 از عرصهء سیاسی ایران طرد شد و دیگر فرصت سیاسی بدست نیاورد... مشروطه خواهان سلطنتی چنین فرصتی را در در دوران فرمانروایی محمد رضا شاه پهلوی تا پیش از اواخر سال 1356 داشتند که موج انقلاب جاری شد. در حال حاضر اگر اصلاح طلبان و دیگر گرایش های میانه رو در درون جمهروی اسلامی بتوانند ولی فقیه کنونی را مهار کنند و ادارهء امور کشور را به نهاد های انتخابی بسپرند و نظارت مجلس خبرگان بر ولی فقیه را از حالت فرمایشی کنونی خارج ساخته و آن را به صورت واقعی تحقق بخشند آنگاه ممکن است نظام مشروطه در قالب فقاهتی در ایران بقاء پیدا کند.>>>
سه خبر در سايت رادیو فردا و چند پرسش گريزناپذير سایت رادیو فردا (يکی از زیر مجموعههای نهاد اطلاع رسانی بينالمللی ايالات متحده آمريکا که با هزينهء کنگره آمريکا و زير نظر شورای اطلاعرسانی بينالمللی دولت آمريکا اداره میشود) خبر می دهد: خبر اول: کوفی عنان، نمايندهء ويژهء سازمان ملل متحد و اتحاديهء عرب در امور سوريه، به تهران می رود و در پشت درهای بسته وعده های دول خارجی را به حاکمان ایران منتقل می کند؛ [به نظر نگارنده منافعی که هر چه باشند، در کلیت شان با منافع ملی ما ایرانیان در تضاد خواهند بود]. خبر دوم: سخنگوی کاترین اشتون گفته است «نشست کارشناسان ايران و 1+5 سوم مرداد ماه برگزار می شود و علی اکبر صالحی نیز از آمادگی کشورش برای مذاکره درباره غنی سازی اورانیوم 20 درصدی خبر داده است». و همزمان با ورود کوفی عنان به تهران، علی اکبر صالحی، وزير امور خارجه ايران، گفته است که تهران از طرح کوفی عنان برای پايان دادن به بحران سوريه حمايت می کند. و خبر سوم:...
وقتي ربع پهلوي سرمايه ملي اپوزيسيون مي شود! «خبر ويژه!»ی کیهان چاپ تهران ـ 20 تیر 1391 و ضعيت وخامت بار اپوزيسيون خارج نشين و ياس و افسردگي طيف هاي مختلف آنها باعث شد تا به مصداق كاچي به از هيچي، رضا ربع پهلوي، شخصيت «معتبر»!، «محبوب»!، «سرمايه ملي»! و «با استعداد»! كشتي به گل نشسته اپوزيسيون نام بگيرد. سايت ضد انقلاب گويا نيوز- معروف به سيانيوز- علي رغم ادعاي دموكراسي و حقوق بشري در مطلبي به قلم اسماعيل نوري علاء به دفاع از ديكتاتوري و استبداد پرداخت! و نوشت؛ اينكه نظام پادشاهي تشريفاتي ضدحقوق بشر است و يا اينكه پادشاهي لزوما راه به استبداد مي برد محروم شدن اپوزيسيون از شخصيت رضا پهلوي است! اين مقاله گويانيوز كساني مثل مجتبي واحدي (مشاور كروبي و سردبير فراري آفتاب يزد به خارج) را هتاك خواند و نوشت: «پرسش من از اپوزيسيون سكولار- دموكرات و برانداز آن است كه ما چرا بايد بر روي اين سرمايه ملي [رضا ربع پهلوي] خط ابطال بكشيم». گويا نيوز هدف آنچه كه حمله به رضا پهلوي از سوي سكولارها خوانده را اينطور ارزيابي كرده است: «اصلاح طلبان متوجه شده اند كه اپوزيسيون انحلال طلب ايران در طي اين 30 ساله قادر نبوده است تا چهره اي مردمي و شاخص را از ميان خود به ملت بشناساند و در نتيجه، نسل جوان ايران خود به خود و به صورتي فزاينده نماد ويژگي هاي آرماني خويش را در شهروندي به نام رضا پهلوي مي بيند و لذا محتمل است كه در آينده، ايران رضا پهلوي، نه بعنوان شاه، كه بعنوان چهره اي شاخص در ميان اپوزيسيون برانداز، بتواند خواب هاي خوش اصلاح طلبان را بر هم زند. گفتني است اخيرا كپي دو فيش بانكي كه نشان مي داد از دفتر رضا پهلوي مبلغ دوهزار و پانصد دلار براي اسماعيل نوري علا و دوهزار و دويست و پنجاه دلار براي نيك آهنگ كوثر حواله شده است به دست برخي از گروه هاي اپوزيسيون افتاده و آنچه اين دو نفر را از طفره رفتن و انكار دريافت مبالغ مزبور ناتوان كرده است، اين كه تاريخ هر دو حواله بانكي فقط يك هفته بعد از مصاحبه غيرمنتظره نيك آهنگ كوثر و اسماعيل نوري علا با رضا ربع پهلوي و تمجيد و تقدير از وي بوده است
ای بابا! این پول رضا پهلوی کجا رفت که ما خبر
نداشتیم!
لاف در غربت و از کوزه همان برون تراود که دراوست دگر دیسی رضا پهلوی که این روزها بوضوح شاهد آنیم (مصاحبه در اسرائیل و آلمان و دیگر رسانه ها) جای تردید باقی نمی گذارد که ایشان می خواهد با حملهء اسرائیل و امریکا بر روی اجساد مردم کشور تاج پادشاهی بر سر بگذارد، و رهبر «سکولار های سبز انحلال طلب» هم لابد خواب صدارت عظما می بیند که این چنیین یک شبه هوادار پهلوی شده است... اما راه برون رفت از این وضعیت در کشور ما نه از طریق دخالت خارجی بلکه تقویت و پشتیبانی مجدانه از «نهضت سبز امید» به رهبری موسوی و کروبی و زهرا رهنورد است. این است آن آلترناتیوی که می تواند خطر جنگ و دخالت بیگانه را جلو گیرد و دست عوامل بیگانه را از کشور کوتاه کند و اهداف مترقی انقلاب را عملی سازد... >>>
شماره 1169 ـ دوشنبه 19 تير ماه 1391 ـ 9 ماه ژوئيهء 2012
سیزده سال پیش در هجده تیر ماه جنبشی به راه افتاد که می توان ادعا کرد نقطهء عطفی در تاریخ شصت سالهء جنبش دانشجویی تا آن زمان بود، برخی سعی کرده اند جنبش دانشجویی 78 را صرفاً اتفاقی و به دلیل توقیف یک روزنامه یا یک تجمع در کوی دانشگاه قلمداد کنند. این البته نظریه ای است که حکومت مایل به جا اندازی آن است. در صورتی که جنبش 18 تیر 78 اصلاً اتفاقی نبود. حداقل بخش بزرگی از اپوزیسیون و نیز خود من و دوستانم در جبههء متحد دانشجویی و اتحادیهء اسلامی دانشجویان و دانش آموختگان انتظار این را داشتیم که بزودی جنبشی بوجود آید که به سمت خواسته های اصلی مردم و اپوزیسیون حرکت کند. حتی زنده یاد عزت الله سحابی نیز پیش از آن در جایی سخنرانی کرده و پیش بینی تحولاتی مهم را کرده بود. من پیش از رویداد هجده تیر در بازداشتگاه 209 به بازجوها می گفتم که به زودی وضع دگرگون حواهد شد. چون انتظار آن را داشتم. وقتی 18 تیر اتفاق افتاد و همهء دوستان دور و نزدیکم را باداشت کردند من را هم بار دیگر برای بازجویی های سنگین تر به شکنجه گاه توحید انتقال دادند و همان تیم بازجویی 209 در توحید می گفتند که شماها (منظور اتحادیهء دانشجویی) ابتدای سال بیانیه ساختار جمهوری آزاد و دمکراتیک را صادر کردید و پس از آن 18 تیر را راه انداختید. آن ها نیز اشتباه می کردند...>>>
روز 18 تیـر ماه سال 1378 چه گذشت؟ سئوال این است که چرا هنوز هیچ کدام از آقایانی چون محمد خاتمی رییس جمهوری وقت، مهدی کروبی رییس مجلس وقت، مصطفی تاج زاده، معاون سیاسی وزارت کشور وقت، مهاجرانی وزیر ارشاد وقت و غیره در مورد واقعیت های پشت پرده ربودن و کشتن نویسندگان، مثله کردن فروهرها، حمله به کوی دانشگاه و هزاران معترضی که در آن روزها دستگیر و در سیاه چال ها زیر شدیدترین شکنجه ها قرار دادند و اکبر محمدی از این دانش جویان دستگیر شده بود که در زندان به طرز مشکوی کشته شد و...، سخنی به میان نمی آورند؟>>>
دفاع من از اپوزيسيون سکولار دموکرات است گفتگوگر: پارسا سربی از تلويزيون مردم>>>
نامهی دردمندانه و غمانگیز شریف صابر در سالمرگ پدرش، واجد نکات و گلایههای متعددیست (چه از دوستان حزبی پدرش، چه از چهرههای سیاسی مطرحتر و چه از مردمان) که در جای خود، میشود به هرکدام از آنها پرداخت. اما از میان آنهمه کنایه و گلایه و ملامتهای سنگین، و البته که بهجا، آن جمله که بهنظرم میبایست دربارهاش چیزی نوشت این بود: «هنوز هم متوجه تفاوت سبزى فروش تونِسى با پدرم نشدهام!». در این جهت است که خطاب به او باید بنویسم...>>>
جرج اورول، نویسنده بریتانیایی متولد هند بود که آثارش نشان می دهد که درک واقع بینانه تری از ماهیت حکومت های خودکامه داشته، در نقدی که بر عملکرد گاندی صریحاً بر این نکته صحه می گذارد که بریتانیا به گاندی اجازه داد تا «بدون خشونت» مبارزه کند زیرا در غیر این صورت نیروهایی دیگر با مرامی متفاوت یکه تاز میدان می شدند. به عقیده اورول، گاندی درک درستی از طبیعت حکومت های خودکامه نداشت و تصور می کرد که همه منازعات کمابیش شبیه به مبارزه خودش با استعمار بریتانیا است: «دشوار می توان تصور کرد که متدهای گاندی چگونه می خواهد در کشوری به اجرا در آید که مخالفان در نیمه شب ناپدید می شوند و دیگر هیچوقت خبری از آنها نیست. بدون مطبوعات آزاد و برخورداری از حق تجمع، ناممکن است بتوان دیدگاهی را بیان کرد، چه برسد به اینکه جنبشی فراگیر در جامعه به وجود آورد.» >>>
بالا گرفتن بحثهای نظری و انتقادات متقابل البته به دو جریان اصلاحطلب و نیروهای تحولخواه سکولار محدود نمیشود. با خاموش شدن نماد خیابانی جنبش سبز، تضادهای دیگر بین اپوزیسیون بار دیگر رو شده و بحثهای تکراری که سالها اپوزیسیون خارج کشور را به خود مشغول کرده بود مجدداً موضوع مقالات و برخوردهای بین گروهی شده است. از یک سو عدهای تلاش میکنند «خطر»هایی از قبیل «بازگشت سلطنت»، «تجزیه» ایران یا «حملهء نظامی امپریالیستها به ایران» را عمده کنند و خواهان صف بندی های متمایز و متباین در درون اپوزیسیون میشوند. و از سوی دیگر، در برابر هر تلاشی که برای دور هم جمع شدن گروههای اپوزیسیون صورت میگیرد برخی با شبههافکنی این اقدامات را الهام یافته یا دستور گرفته از قدرتهای خارجی وانمود می کنند و یا به آن برچسبهایی از قبیل «چلبیسازی» میزنند. این برخوردها گرچه بیشتر از مواضع یا حساسیتهای سیاسی افراد و گروهها ناشی میشود و در بسیاری از موارد صادقانه است، ولی نتیجهء آن در نهایت یکی است: تشتّت و تفرّق هر چه بیشتر اپوزیسیون جمهوری اسلامی و برآوردن خواست رژیم در از بین بردن بزرگترین دستآورد جنبش سبز.>>>
سالها پیش اپوزیسیون در مقولهء ائتلافات مبارزاتی و همگرایی سیاسی بسیار فعالتر و موفقتر از امروز بود. حرکت ها و همایش هایی نظیر نشست چند صد نفره جمهوریخواهان در آلمان، کنگره همبستگی در آمریکا، کنفرانس بروکسل، نشست لندن، جنبش رفراندوم، سکولارهای سبز و غیره نمونه های از موفقیت نسبی اپوزیسیون در تشکیل اتحاد و ائتلاف بوده است. جنبش رفراندوم موفق شد جریانات و شخصیت های مشروطه خواه نظیر مرحوم دکتر داریوش همایون را در کنار رهبران چپ سنتی نظیر مرحوم دکتر کامبیز روستا قرار دهد و به اصطلاح "قبح" همکاری بین این دو طیف را از بین ببرد که به خود گام بزرگی بود به سوی آینده. متاسفانه در طی یک سال اخیر ظاهراً روند معکوس آغاز گشته است.>>>
حجاب اجباری با زنان و دختران ایرانی چه کرده است؟ غیر از تحقیر هر روزه ناشی از سر کردن روسری یا چادر برای زنان و دخترانی که از سر اجبار حجاب دارند (حتی رنگ و طراحی و مدل آن هم در قلمروهایی اجباری است)، تذکرات گشت ارشاد و بسیجیان و لباس شخصیها و روحانیون، توصیههای پدر و مادر یا شوهر برای درست کردن وضعیت حجاب جهت پرهیز از تذکر مامور بسیج یا نیروی انتظامی یا توقف اتومبیل برای این موضوع، حجاب پنج ضایعه بزرگ برای زنان ایرانی داشته است: استفاده زیاد از لوازم آرایش شیمیایی و صنعتی (با نازلترین کیفیت) که اصولاً برای سلامتی و بهداشت زنان مضر است، سپردن خود به دست جراحان زیبایی و پرداخت هزینههای بالا برای عمل بینی یا بوتاکس و دیگر روشهای دستکاری در صورت (تنها بخشی از بدن که میتوانند نشان دهند) برای زیباسازی، پرداخت هزینهء اضافی برای لباسهایی که هیچ کارکردی به جز گریز از سرکوب حکومت ندارند، اشتغال محدودتر، و مشکلات بهداشتی ناشی از پوشش دائمی بدن و موی سر در فضای عمومی.>>>
اشاره: کلمات حمار مستخرج از فرهنگستان فدوی و ضدِ کلمات قصار است! * «اینترنت الان مثل یک جریان افسار گسیخته است... این مثل آن است که کسی یک سگ وحشی را بیاورد، بگویند قلادهاش کو؟ بگویند سفارش کردهایم آهنگر قلاده را بسازد!» مقام معظم رهبری / پارسینه * «ما مردم سالاری مخصوص به خود داریم که بر اساس سیستم لیبرال سکولار نیست، بلکه بر مبنای عقلانیت اسلامی است» ايضاً. * «حجاب مايهء تشخص و آزادى زن است؛ برخلاف تبليغات ابلهانه و ظاهربينانهء ماديگرايان، مايهء اسارت زن نيست. زن با برداشتن حجاب هاى خود، با عريان كردن آن چيزى كه خداى متعال و طبيعت پنهان بودن آن را از او خواسته،! خودش را كوچك می كند، خودش را سبك می كند، خودش را كمارزش می كند!» ايضاً در رجا نیوز.>>>
برخورد با ناشران ترويج کنندهی فرهنگ غرب به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، سيدمحمد حسينی با بيان اينکه اهتمام وزارت ارشاد در موضوع انتشار کتاب، کنترل کتابهای برگرفته از فرهنگ غرب بوده است، گفت: «در همين رابطه با ناشرانی که کتابهايی بر اساس فرهنگ غرب منتشر میکردند، برخوردهايی صورت گرفته و انتظارمان از نمايندگان مجلس، حمايت از اين رويکرد وزارت ارشاد است؛ نه اينکه پس از برخورد با متخلفی، فضاسازی در مورد دليل انجام اين کار صورت گيرد». حسينی تأکيد کرد که وزارت ارشاد به پياده شدن احکام اسلامی اعتقاد دارد. او افزود: از آنجا که مقام معظم رهبری در موضوع ترجمه معکوس از زبان فارسی به زبانهای مختلف تأکيد داشتند، ما اين حرکت را آغاز کردهايم.
به نوشته روزنامه ديلی ميل، رهبر جديد کره شمالی تلاش دارد تا با کاهش برخی قوانين سختگيرانه در کشورش، محبوبيت بيشتری در ميان مردم بدست آورد؛ اقداماتی که به مردم اجازه میدهد فست فود مصرف کنند و زنان گوشواره و شلوار بپوشند. بررسیها نشان میدهد که اخيرا تعداد بيشتری از زنان در کرهشمالی میتوانند لباسهايی نظير شلوار، کفش پاشنه دار و گوشواره استفاده کنند و نيز افراد بيشتری نيز از گوشیهای تلفن همراه برخوردار میشوند. همچنين کيم جونگ اون، رهبر جديد کره شمالی خوردن برخی غذاهايی که پيش از اين ممنوع بودند نظير پيتزا، همبرگر و سيبزمينی سرخ کرده را آزاد کرده است و سفرهای رايگان به باغ وحش و پارکهای تفريحی را برای کودکان تدارک ديده است. تصور میشود اين اقدامات در راستای تلاشهای رهبر جديد کرهشمالی به منظور ايجاد “کشور بهشت کودکان” و پيروی کردن از اقدامات مشابه کيم ايل سونگ، پدر بزرگ خود است. ماه گذشته ميلادی تلويزيون دولتی کرهشمالی تصوير کيم جونگ اون را نشان میداد در حالی که کلاه حصيری بر سر دارد و با لبخندی از يک پارک تفريحی بازديد میکرد. همچنين کيم جونگ اون طی اين ديدار به رستوران فست فود اين پارک که غذاهايی نظير همبرگر و سيبزمينی سرخ کرده میفروشد، رفت. در گذشته چنين تفريحاتی در کرهشمالی بيش از حد غرب زدگی تلقی شده و ممنوع بود.
شماره 1168 ـ جمعه 16 تير ماه 1391 ـ 6 ماه ژوئيهء 2012
ازدواج 75 کودک زير ده سال در استان تهران
به مناسبت سالگرد 18 تير 1378؛ آغازگاه جنبش سکولار دموکراسی بيانيهء شبکه سکولارهای سبز ايران>>> یکشنبهء آینده سیزدهمین سالروز قیام دانشجویی 18 تیرماه 1378 است. پژوهشگری که بخواهد درباره چند و چون این جنبش از طریق منابع اینترنتی آگاهی کسب کند، در نخستین گام به دامچاله ای می افتد که انبوهی از تارنماهای اینترنتی مزدور و جیره خوار حکومت آخوندی زیرپایش گسترده اند و با این که بیشتر شاهدان و دست اندرکاران آن رویداد زنده اند و چگونگی روند آن را به چشم دیده یا با گوش شنیده اند، با روایت هایی سراپا دروغ و مملو از جعل و تحریف روبرو می شود و سرانجام هم با تلخکامی ازخود می پرسد: نکند من اشتباه کرده باشم و رویداد همان گونه باشد که اینها روایت می کنند؟! >>>
د برای آزادی، آزادی دیگران! با وجود تفاوت در میزان مسؤولیتها یک سرنوشت مشترک به دست همگان رقم میخورد. رژیم گذشته سرنوشتاش در یک مسؤولیت دوجانبه به همان اندازه با ملت ایران به صورت مشترک رقم خورد، که رژیم کنونی سرنوشتاش در حال رقم خوردن است. راه ایران به سوی آزادی و رفاه با رفتن شاه گشوده نشد، راه «قدس» نیز از کربلا نگذشت، ولی ظاهرا راه پر پیچ و خم تهران از کابل و بغداد و طرابلس و تونس و قاهره و دمشق میگذرد! آن هم به بهای تجربهای دردناک و خونین که ایرانیان در اختیار این کشورها نهادند. >>>
مقاصد نهفته در حمله به رضا پهلوی براستی چرا مجتبی واحدی تصميم گرفته است اينگونه هتاکانه به رضا پهلوی حمله کند؟ و برای روشن شدن موضع خود نسبت به او دست به تشبيه اين مرد با نامردی به نام مجتبی خامنه ای بزند؟ و اتهاماتی بی اساس يا از جانب آقای واحدی اثبات نشده را بر او وارد کند؟ آيا براستی راز و رمز اين «نيت خوانی» ها چيست که يکی [محمد امينی] می گويد که، به استناد مصاحبهء فوکوس، رضا پهلوی قصد دارد کاری محمدعلی شاهی کند و ديگری [مجتبی واحدی] معتقد است که، رضا پهلوی، به استناد همان مصاحبه، «احتمالاً اگر به جای پدرش بود به آسانی تن به ترک کشور نمی داد و دورهء کشتار معترضان بسيار طولانی می گرديد»؟>>>
آقای رضا پهلوی! در آغاز بخودم اجازه می دهم که "تو" خطابت کنم. آخر نوشتن را برای من آسان می کند و من بسیار مشتاقم که بتوانم با مخاطب هرگز از نزدیک ندیده ام، حین نوشتن، احساس دوستی و صمیمیت کنم. من مهدی رضایی-تازیک هستم؛ در خانواده ای کارگر به دنیا آمده ام؛ از حکومت فاشیستی- مذهبی حاکم بر خانه مادری ام گریخته ام؛ چند سالی ست که به سوئیس پناهنده شده ام؛ در دانشگاه های غرب علم گدایی می کنم؛ و این نامه را نه به عنوان سخنگو و یا عضو یک تشکل، بلکه به عنوان یک شخص به تو می نویسم.>>>
اسماعیل نوری علا، از چنته خود، یک قانون اساسی بیرون می آورد که در آن به نقش یک " شاه جمهور" هیچکاره و یک نخست وزیر همه کاره ، اشاره می کند مانند؛ هند و آلمان ویونان. نوری علا، قیم مردم ایران می شود و این نوع حکومت را پیشفرض تعیین می کند و لابد در خیال خود، رضا پهلوی را در جای هیچکاره می نشاند و خودش همه کاره می شود. حالا اگر مردم ایران به یک نوع جمهوری مانند آمریکا یا فرانسه رای دادند، روشن نیست تکلیف این مقام های خیالی! چه خواهد شد. نوری علا، با این نوشتار خود نشان داد که در سیاست و حقوق اساسی چیزی برای گفتن ندارد و بهتر است زندگی باز یافته خود را صرف کاری کند که درآن استعداد کافی داشته باشد، و یا اینکه برود در صدای آمریکا ودر برنامه افق، کارشناس شود.>>> برای گذر از ناکامی اصلاحات این نوشتار از این جهت به قلم درآمده که برخی از اعضای اپوزیسیون بر این باورند که باید حاکمیت را به واسطهء نیروهای اصلاح طلب وادار به پذیرش یک رفراندوم برای انتخاب نظام سیاسی آینده ایران کرد. اگرچه تحقق این منظر به دور از ذهن هر انسان ژرف اندیشی است و جزو محالات محسوب می شود اما اگر حاکمیت به این خواسته نیز تن در دهد شکی نیست که باز یک رویکرد انحلالی و انقلابی جایگزین آن خواهد شد؛ چرا که تجربهء تاریخی انقلابات اخیر حاکی از این واقعیت اجتناب ناپذیر است.>>>
ايرانيان چه نيازی به خاتمی دارند؟ در اين بزنگاه ها گفته ها و رفتارهای اشخاصی مانند سيد محمد خاتمی نمود پيدا می کند. اگر چه زندگی او نيز در اين سال ها مانند زندگی بسياری از سياست ورزان پر از افت و خيز بوده اما همواره درگير اصلاحات بوده و سعی کرده است تا رفتارهايش را از حصار تنگی که وقايع تاريخی، بی هيچ ملاحظه به گردش می کشيدند، برهاند. به اين ترتيب بايد پرسيد که آيا روش هايی مانند روش سيد محمد خاتمی می تواند در وارد کردن ايران به مرحله بنيادين برگشت ناپذير مؤثر باشند، يا روش کسانی که با طرح شعارهای خارج از ظرفيت جامعه و مغاير با راهبرد کنونی جنبش که همان مبارزه برای تأمين آزادی و حق حاکميت مردم در چارچوب قانون اساسی کنونی است، به تغيير می انديشند؟>>>
منظور ما از "توهين" چيست؟ شما اگر شراب بنوشيد يا گوشت خوک بخوريد يا همجنسگرا باشيد به مقدسات بعضیها توهين کرده ايد. اگر اين کار را در ماه "مبارک" بکنيد از اهانت هم بدتر است، فساد کرده ايد، يعنی به باور آنها، محيط زندگانی شان را آلوده کردهايد و آنها حق دارند اين نجاست را تطهير کنند. وجود اقليتی از زنان و مردان همجنسگرا توهين مستقيمی است به ارزشها و اخلاقيات افراد متدين. البته که اين توهين به"مقدسات" آنهاست. حال میخواهيد چه کنيد، اين زنان و مردان را از صفحه روزگار محو کنيد يا آنها را در"گتو" بگذاريد که جلو چشم همسر و فرزندان شما نباشند؟ مقدسات اين است؟!>>>
کانون نويسندگان سوريه و تلاش برای آزادی بيان کانون نویسندگان سوریه از آغار سال 2012 شروع به کار کرده است. این کانون به گفته حسامالدین محمد، نویسنده و یکی از بنیانگذاران آن، از کانون نویسندگان ایران در تبعید الهام گرفته شده است. او میگوید: "ما خیلی از تجربه ایرانیها در مبارزه با رژیم ایران الهام گرفتهایم. ما در واقع همان شعار کانون نویسندگان ایران را در دستور کارمان قرار دادیم که خواهان آزادی اندیشه و عقیده، بدون هیچ حصر و استثناء است».>>>
شماره 1167 ـ چهارشنبه 14 تير ماه 1391 ـ 4 ماه ژوئيهء 2012
گفتگو با خانم اوزلم چاگلار ييلماز ترجمه: حبيب فرحزادی برای سايت «جراغ آزادی» به زعم بسیاری از روشنفکران و فعالان مدنی، ترکیه را می توان نمونه و الگویی خوب برای گذار ایران به دموکراسی در نظر گرفت. ریشه های مشترک فرهنگی و دینی و همچنین همسایگی این کشور با ایران از سویی و با اروپا از سوی دیگر این کشور را بدل به نمونهء خوبی برای مطالعه نموده است. از این میان شناخت بهتر نهادهایی که سهم بزرگی در رشد مدنیت در ترکیه داشته اند و همچنین درک تجربیات آنها از گذار به دموکراسی می تواند کمکی بزرگ به نهادهای ایرانی در راه مبارزه و تحقق دموکراسی در ایران محسوب شود. آنچه که در ادامه خواهید خواند گفتگویی است با خانم اوزلم چاگلار ییلماز، دبیر اجرایی «انجمن اندیشهء لیبرال» که به چگونگی شکلگیری و تاثیرات این موسسه در ترکیه و تجربیات آن اشاره میکند. >>>
بهشتی شخصیتی نیرومند و مؤثر داشت، ولی دشمناناش کمتر از دوستاناش نبودند. در میانِ هواداران آیت الله خمینی، هم دشمنانی سرسخت از جناح راست داشت هم از جناح چپ. هم مخالفان روحانی آیت الله خمینی از او نفرت داشتند هم شماری از اعضای جامعهء مدرسین حوزهء علمیهء قم و امامان جمعه. گشودن پروندهء او بسیاری رازها را فاش خواهد کرد؛ رازهایی که لزوماً حتا منتقدان امروزی جناح حاکم مشتاق آشکار شدنشان نیستند. هنوز تاریخنگاران و پژوهندگان مستقل امکان کاوش درباره زندگی سیاسی کسانی چون بهشتی را ندارند.>>>
روحانیت شبکهء تاریخی خود را از دست داده است حسن بنیانیان، رئیس سابق حوزه هنری حسن بنیانیان، رئیس سابق حوزه هنری گفته که «در حال حاضر روحانیت شبکه تاریخی خود را تا حد زیادی از دست داده و نفوذ تلویزیون جمهوری اسلامی به سرعت از حال از بین رفتن است.» به گزارش خبرگزاری «شبستان»، آقای بkيانيان اين مطلب را در چهارمین گردهمایی فرهنگ عمومی استان تهران بیان کرده است. وی گفته که «زبان روحانیت تنها روی مخاطبان متدین کاربرد دارد و این مسئله ما را با وضع خطرناکی روبرو کرده است که نسلی دگراندیش شکل گرفته است.» رئیس سابق حوزه هنری، با انتقاد از عملکرد روحانیون و نهادهای فرهنگی، افزوده است: «ما بسياری از مفاهيم فرهنگی را تبديل به آموزش فرهنگی کرده ايم که متأسفانه ضد ارزش است». عملکرد و دخالت روحانيت در حوزه های مختلف سال هاست مورد انتقاد و اعتراض کارشناسان قرار دارد، اما دامنهء اين دخالت ها هر روز گسترده تر از قبل می شود. روحانيون حاکم بر ايران بيش از سی سال است در تمامی حوزه های فرهنگی، سياسی، اقتصادی و اجتماعی دخالت کرده و اعمال نظر می کنند، اما حاضر نيستند تبعات اين دخالت ها را بپذيرند.محسن قرائتی، رئيس ستاد اقامهء نماز هم در جمع فرهنگيان شهرستان چالوس گفته است: «امروز آموزش و پرورش يک نهاد شکست خورده است». آقای قرائتی افزوده است که« در اموزش و پرورش ما و در حوزه و دانشگاه ما موضوعاتی وجود دارد که هيچ ارزشی برای دانش اموز و دانشجو و طلبه ندارند».
نمیتوانند شريعتی را زير پا له کنندامير محبيان>>>[از نظر شريعتی] راز جامعهء مطلوب شيعه در يک واژه نهفته است: امت. دموکراسی را برای ما تنها راه مطلوب و ممکن نموده اند و زيرکان شان می گويند نه بهترين که کم خطرترين است. همه می دانند که دموکراسی حاکميت انسان های متوسط است و انديشه های بزرگ در آن چون سقراط و حلاج يا عين القضات خاموش می شوند. دموکراسی در فقدان «حاکميت حق» امری شايد ناگزير باشد ولی مردم با هر تعدادی نمی توانند حق بسازند فقط اعلام تمايل می کنند و بس. حق از هيچ منشائی جز خدا صادر نمی شود. امت، جامعه حاکميت حق توسط امام با رضايت خلق است، رضايتی نه از سر ترس يا طمع بلکه از سر آگاهی .
همهء این روشنفکران دینی با استبداد مبارزه می کردند چه قبل و چه بعد از انقلاب. البته شاید با ایده های متفاوت. بعد از انقلاب هم به دلیل مبارزاتی که انجام داده بودند نمی خواستند همهء حکومت را به دست روحانیون بسپارند، لذا وارد حکومت و {دایره} قدرت شدند تا به اندازهء توانایی هایشان خدمت کنند. وقتی هم که مایوس شدند و دیدند که این "قطار" از ریل خودش خارج شده یا نزدیک به خارج شدن است، کناره گرفتند و عطایش را به لقایش بخشیدند و راه خودشان را رفتند و عمدتاً هم به سوی کارهای فرهنگی روی آوردند تا اینکه خودشان را برای وقت و فرصت مناسب دیگری آماده کنند.>>>
چرا از انسجام اصلاح طلبان میترسند؟ چند ماهی هست که تلاش برای «بازسازی جريان اصلاح طلبی» و «تجديد قوای جنبش سبز» در دستور کار بخشی از نيروهای دموکراسی خواه داخل کشور قرار گرفته، در اين زمينه تلاش های گسترده و بحث های مفصلی جهت «ايجاد انسجام بين اصلاح طلبان» و «غلبه بر پراکندگی نيروها» در جريان است، اين بحثها خصوصا با ورود «عبدالله نوری» به اين عرصه بيش از پيش در رسانههای داخل کشور انعکاس يافت. عبدالله نوری در مواضع خود ضمن اشاره به لزوم مرزبندی اصلاح طلبان با نيروهای برانداز، افراطی، خشونت طلب و هوادار مداخلهٔ نظامی بر پيوند بين اصلاح طلبان و جنبش سبز تاکيد کرد. نوری همچنين با حمايت صريح از موسوی و کروبی و يادآوری اين واقعيت که «آقايان موسوی و کروبی به عنوان رهبران جنبش سبز بارها و تا آخرين لحظه بر اين نکته تأکيد کردند که تنها خواهان اجرای قانون اساسی و رعايت حقوق و آزادیهای به رسميت شناخته شده برای مردم در قانون اساسی و ساير قوانين کشور هستند»، به صراحت گفت : «حداقل خواست جريان اصلاحات اجرای بدون تنازل قانون اساسی است» تا بدين ترتيب بر هر نوع جدايی و مرزبندی بين اصلاح طلبی و جنبش سبز خط بطلان بکشد.>>>
اولين نشست مشترک احزاب، سازمان ها و نهادهای چپ و کمونیست نشست تاکید کرد که در فضای ملتهب سیاسی ایران و جهان برای ایجاد یک بدیل انقلابی و کارگری و سوسیالیستی تلاش می کند. هدف نشست و تبادل نظرها، در مسیر یک آلترناتیو سوسیالیستی در ایران در تقابل با رژیم جمهوری اسلامی و تهدیدات امپریالیستی و راه حل های رفرمیستی و ارتجاعی آن است. ما نیروهای شرکت کننده در این نشست، همه کمونیست ها و نیروهای انقلابی را به همکاری و تشریک مساعی در تقویت این روند دعوت می کنیم. >>>
بيست و يکمين جلسه بحث سياسی در مورد «آلترناتيو سازی» در برنامهء «ياران» از تلويزيون پارس به مديريت عليرضا ميبدی سه شنبه 3 ماه ژوئيه 2012 ـ با شرکت: الاههء بقراط ـ شاهين آريا ـ حشمت رئيسی ـ اسماعيل نوری علا
از کنگرهء اتحاد سکولار ـ دموکرات ها تا مقالهء محمد امينی گفتگوگر: سعيد بهبهانی از تلويزيون ميهن
فرهنگ شهریگری و مسئوليت شهروندی آخر مگر می شود که مردمی دارای فرهنگی بالنده و تمدنی ريشه دار بوده و همهء آيين ها و باور ها و سنن آنان هم بی نقص و قابل ستايش باشد اما خود در چنين گنداب متعفنی دست و پای زده در جهان تا اين اندازه بی آبرو شده باشند که ما اکنون هستيم؟! پس اين تعريف و تمجيد ها همه بيجا، دروغين و از هم بد تر هم، انحرافی و ويرانگر است...>>> 12 تير ماه 1391 ـ 2 ماه ژوئيه 2012
پيام شبکه سکولارهای سبز به کنگرهء سوم «اتحاد برای گسترش سکولار دموکراسی در ايران» >>>
مهندس حشمت الله طبرزدی دست به اعتصاب غذای نامحدود زد کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی>>>
آیت اللهها درباره سیاست چه میاندیشند؟ در سال های اخیر دسته بندی تازهای از روحانیت صورت گرفته است: «روحانیت سیاسی» که به یکی بودن سیاست و دیانت باور دارد و «روحانیت غیر سیاسی» که از منظری دینی جدایی نهاد دین از سیاست را گردن میگذارد. دسته اول معمولاً با نظریه ولایت فقیه، خاصه تفسیر آیت الله خمینی از آن، موافقاند. دستهی دوم به نظریه سنتی شیعه که مبنی بر عدم مشروعیت دینی حکومت در زمان غیبت امام دوازدهم است باور دارند. در زبان عامیانه میگویند «روحانیان حکومتی» و «روحانیان غیرحکومتی». در این مقاله میکوشم درباره نادرستی این تقسیمبندی استدلال کنم.>>>
باید از «نافرمانی مدنی» مدرن ها جلوگیری کنیم مرتضی نبوی، عضو مجمع تشخیص مصلحت مركز جنبش ضدفرهنگی دانشگاههای ما هستند، بهویژه دانشگاههای تهران و این هم مختص دانشجویان نیست. به نظر من نقطه ضعفی كه سران فتنه از آن سوء استفاده كردند ایجاد شوك و گفتمان در سطح جامعه بود. به زعم اصلاح طلبان جامعه ایران یك جامعه جنبشی است. اگر كسی بتواند گفتمانی را در جامعه ترویج كند در پی این گفتمان یك جنبش رخ میدهد. جریان فتنه توانایی غلبه بر گفتمان انقلاب را در سطح كلان مردم نداشت اما در فضاهای بستهای مانند دانشگاهها و شهرهای بزرگ كه افراد دسترسی بیشتری به فضای سایبری دارند با شبكهسازی گفتمان سكولاریستی را غالب كردند. >>>
فهم عوامانه از دموکراسی و سکولاریسم در کدام نقطهء دنیا یک دموکراسی ریشه دار را می شناسید که بر سکولاریسم مبتنی نباشد؟ افزون بر آن آیا در حکومت های سکولار دموکرات، دین داران بیشتر تحت کنترل و فشارند یا در حکومت های دینی چون ایران؟ آیا دین داران در دولت های سکولار نروژ، سوئد، دانمارک، ژاپن و ده ها نظام سکولار دموکراتیک در گوشه گوشهء این دنیا آزادتر به آداب دینی خود عمل می کنند یا در نظام های دینی همچون ولایت فقیه در ایران؟ آیا به واقع می توان یک دموکراسی غیر سکولار در گوشه ای از این کره خاکی مشاهده نمود؟ >>>
اتحاد برای جنگ یا برای بقای حکومت؟! سیگنال هایی که ایادی حکومت و تئورسین های بیت رهبری از بازخورد نارضایتی های گسترده مردم دریافت می کنند، آنان را به بن بستی منفعلانه برده است که چاره کار را در منحرف کردن ذهن مردم از بحران اقتصادی و اجتماعی موجود در جامعه می بینند، بی شک از منظر سران نظام وقوع یک جنگ منطقه ای که ایران درآن نقش اصلی را ایفا کند می تواند بهترین گزینه رهایی از این بحران داخلی باشد. حال اگر در این راه قادر باشند تا جای ممکن حس ناسیونالیستی آن دسته از مردم را که در عین ناراضی بودن از وضع موجود، به دلیل پیوند با دین و ناگزیر از پیروی دستورات دینی، را بر انگیزند و دوباره شعار از کربلا تا قدس را آذین در و دیوار شهر کنند، که در مقصود خود موفق تر خواهند بود.>>>
سرزمين «دزدان كوچك» و «آبرومندان بزرگ»! راستش گاهي در چيزي ترديد مي كنم. گويا خداوند كه موعظه گويان هرزگويش در سرزمين من، هزاران آيه و صدها سوره مجازاتش را بر فرق ما كوفته اند، «هرگز» و حتي يك بار هم از روي محبت بر سرزمين ما عبور نكرده است. گويا نسيم رحمت خدايي، به اين سرزمين كه رسيد؛ يا خشكيد، يا يخ زد. و يا سوخت! باور دارم خداوند سالهاست كه در سرزمين من، توقف نكرده است. وگرنه دزدان كوچكش چنان بدفرجام نبودند كه با يك دست ناقص، به گدايي بيافتند و بزرگان آبرومندش، آن چنان در امان نبودند كه به ريش مردم بخندند و دزدي را آزادنه تر ادامه دهند.>>>
فدوی با انتشار خبری از سوی برادر غلام حسین(ع) اسماعیلی، زندانبان محترم کشور، از نگرانی سهمگین خود به در آمد و نفس ِ راحتی کشید. فدوی البته بخیل نیست و خبر را عیناً نقل می کند تا دوستان نیز لذتش را ببرند: «ما اصلاً زندانی سیاسی نداریم. حالا اگر یک زندانی خودش را سیاسی بداند حرف دیگری است!..» فدوی خوانندگان محترم ضد انقلاب را نمی داند، لکن شخصاً عرض می کند که حضرت استادی راست می فرماید! چرا که بموجب یک حساب سرانگشتی، تمامی زندانیان سیاسی را در سال های 60 و 67 بعون الله و با یک قیام و قعود کشتند، و دیگر، چیز زیادی نباید باقی مانده باشد! >>>
نوری الا دروغ می گويد چون وابسته است ا سماعیل نوری الا در همین خودنویس قبلا نوشت که سلطنت تومارش با انقلاب ۵۷ در هم پیچیده شده و به رضا پهلوی حمله برد. حالا میگوید سلطنت تشریفاتی مشکلی ندارد. اما ریاست جمهوری بنی صدر که از اول تا آخر علیه نظر امام ضد امپریالیست همین چپ ها بود ایراد دارد چون هیچوقت نمی توانست ریاست جمهوری به معنی متعارف گردد! لابد منظور کاسترو و چائو شسکو و لوکاشنکو است.>>>
پيوند به مطالب ماه ها و سال های گذشته
|
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |
99999