بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

دوشنبه 26 تير 1391 ـ  16 ماه ژوئيه 2012

 

سکولاريسم نو، شيپور دموکراسی از دهان گشاد

الف صياد

مقدمه ای با بهره گیری از ویکی پدیا: «از آن جا که اصطلاح سکولاریسم در موارد مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد، معنی آن نسبی و  بر اساس نوع کاربرد متفاوت است. فلسفهٔ سکولاریسم بر این پایه بنا شده‌ است که زندگی با در نظر گرفتن ارزش‌ها پسندیده‌است و دنیا را با استفاده از دلیل و منطق، بدون استفاده از تعاریفی مانند خدا یا خدایان و یا هر نیروی ماورای طبیعی دیگری، بهتر می‌توان توضیح داد. در حکومت معنی سکولاریسم، عدم دخالت باورهای مذهبی در امر حکومت و برتری دادن اصول حقوق بشر بر سایر ارزش‌های متصور هر گروه و دسته‌ای است. در مفاهیم جامعه‌شناسی، سکولاریسم به هر موقعیتی که در آن، جامعه مفاهیم مذهبی را در تصمیم‌گیری‌های خود کم‌تر دخالت دهد و یا این مفاهیم، کم‌تر موجب بروز اختلاف و یا درگیری گردد اطلاق می‌گردد. امروزه اغلب دولت‌های مهم جهان اهمیت سکولاریسم و دموکراسی را پذیرفته‌اند. یک پیامد عملی سکولاریزاسیون، جدایی کلیسا و دولت است – در حقیقت این پیامد چنان یادآور سکولاریزاسیون است که اغلب این دو را یک پدیده می‌شمارند، و اغلب به جای «سکولاریزاسیون» از «جدایی کلیسا و دولت» سخن می‌گویند. اما باید در نظر داشت که سکولاریزاسیون فرآیندی است چند وجهی که در متن جامعه صورت می‌گیرد، درحالی که جدایی نهاد دین و دولت توصیف جنبه سیاسی این فرآیند است. نتیجه مثبت سکولاریسم برای ادیان  حفظ  استقلال فکری، اجتهاد و عدم دخالت حکومت در آنها و اشاعه  جنبه های اصیل ومنطبق بر کرامت انسانی در بین دین باوران است که به نوبه خود کمکی به استقرار امنیت و قانون در جامعه میباشند.»

 

از زمانی که قرار شد دموکراسی از مرحله فکر  به حیطه عمل در آید  صاحبان قدرت و فرادستان  با تفاسیر هدفمند خود موفق شدند نه تنها آنرا از محتوای خود که طرد استبداد و استقرار قانون بعنوان مرجع و محمل حاکمیّت بود تهی کنند بلکه با بهره گیری از  رسوبات مرامی و عقیدتی در  فرهنگ و ذهن  طبقات مختلف، از دموکراسی بعنوان ابزار بهره کشی از انسان در جامعه و بعدها وسیله  استثمار  از منابع  طبیعی و  نیروی انسانی سایر جوامع استفاده نمایند. این  نوع تعیّن و سروری سیاست ورزان  در جامعه جدید، که فاصله چندانی با دیکتاتوری نداشته و ندارد  سایر قدرت طلبانی  را  که تصوری همانگونه از  دموکراسی  داشتند  و استفاده ابزاری از انسان در راه کسب منافع شخصی   برایشان  بلا اشکال  بود در راه سهم خواهی از حکومت وقدرت  برانگیخت.

این مخالفین با ذهنیتی انباشته از ملقمهء [کذا] دموکراسی و اقتدار و خاستگاه های فرهنگی و اجتماعی خویش طرح هایی را پی افکندند که بتوانند با توسل به زور و القای توهّم قدرت در ساده دلان به مصاف طبقه و هیئت حاکمه بر خیزند. نمونهء این افکار در شعارهای انقلابی و جنبش های طبقاتی  و طرفداران تبدیل حکومت های موجود  به دولت  فدرال، و منادیان سکولاریزم به اشکال مختلف تبلور یافته است.

اصل بدیهی که در این نوع  تفکر و حرکت عمداً مغفول مانده، تضاد اندیشهء دموکراسی با قدرت محوری در امر سیاست، حدّ اقل در بُعد داخلی  است. حاصل این تسامح آنکه  چون ابزار کار، قدرت است و حکومت ها تمام امکانات موجود را قبلاً در این راه بخدمت گرفته اند و حفظ حکومت برای آنان اوجب واجبات است پیروزی بر آنها بدون تغییر در بینش عمومی و تعلیه فرهنگی به ندرت اتفاق میافتد،  مگر به بهای انقلاب و جنگ که دخالت عامل خارجی پای ثابت قضیه است، و نیروهای واکنش سریع سخت یا نرم افزاری همیشه پا در رکاب آماده دستور فرادستان  میباشند.

تالی فاسد این گونه از مبارزه شکل گیری طبقهء جدیدی از حاکمیت است که درهای سیاست را به  نام دموکراسی دوباره بر پاشنه قدرت می چرخانند و با توسل به  دگم های  دموکراتیک! نظیر حزب سیاسی، قانون اساسی، و  انتخابات صندوقی و میزان قرار دادن رأی اکثریت (عامی و قابل اغفال  بدون امکان مسئولیت پذیری) و  محوریت مصالح نظام... به مصادرهء قدرت نائل می شوند. تشریفات انتخابات، تقدیس دموکراسی و استفاده ابزاری از  آرای عمومی، تنها  در راه کسب اقتدار سیاسی و سلطه بر جامعه می باشند.

بدین سان مستکبرین داخلی و بیگانه  از محمل دموکراسی سال ها و قرن هاست که سواری گرفته و می گیرند. در مورد این معضل و راه برون رفت از دور باطل دموکراسی تحریف شده مقالاتی چند از جمله در وبلاگ "مردم رایی" نوشته شده است که با سرچ کلمهء اخیر می توانید به آنها مراجعه نمایید. برای آنکه این مختصر در این عرصه خالی از تعریض نباشد به شروع کار، که پس گرفتن مشروعیت ادعایی از حکومت ها است در یک جمله اشاره می شود. ریختن رأی باطله به صندوق ها :  "اگر بنظر  شخص رأی دهنده فرد ذیصلاح در لیست انتخاباتی نبود رأی خود را کاملاً باطل کرده و به صندوق بیاندازد"،  همین!..  سابقهء کار و بحث های جنبی مربوط به تقلب و شمارش آراء و  عدد سازی  از سوی حکومت ها که در روند فوق  همه بلاموضوع می شوند به تفصیل در نوشته های فوق آمده اند.

آنچه در این نوشته بدان پرداخته می شود سکولاریسم در شکل ایده آل خود که فوقاً بدان اشاره شد و دکان جدیدی است که بنام آن بنا نهاده اند.  

شعار سکولاریسم که اینک  در انواع بنر و لوگوها به چشم می خورد عدم دخالت دین در حکومت (دولت) و لابد سیاست می باشد.

این  عقیده و شعار که ترجیع بند آن در بین شارحان  دکان جدید، مخالفت با حکومت آخوندی و دینکاران، آن هم از نوع شیعی و ایرانی آن است، قبل از هر چیز بر خلاف رویه دموکراسی می باشد،  چون در دموکراسی صاحبان تمام عقاید و افکار حق  طرح آنها را دارند و عقلانیت حکم می کند که  به تمام نظرات توجه کنند و  با ملاک قرار دادن کرامت انسانی و حقوق بشر و بر اساس نظریات کارشناسی و محاسبهء فایده و هزینه،  بهترین ها را برای جامعه  بر گزینند. سکولاریسم ذات و لازمهء دموکراسی است، مصداقی برای: «چون که صد آید،  نود هم پیش ماست». بنا براین نیازی به راه انداختن دسته و دفتر و دستک جدا از متن جنبش اعتراضی و خط کشی بین آنها نیست.

سکولارهای وطنی جایگاه دین در جامعهء خود را باید بشناسند و بیاد بیاورند این جمله را که «شما هنوز این مردم را نشناخته اید»، و بدانند که این عدم شناخت از نیروی عظیم اجتماعی یعنی بلاهت سیاسی. یک کنشگر اجتماعی هیچگاه بدین توهم  که با کوفتن بر طبل سکولاریزم می توان نظام دینی را بر انداخت دل خوش نمی کند مگر آنکه سر قضیه جای دیگر بند شده باشد. واقعیت آنست که جنبش اعتراضی ایران آنقدر که از این معرکه  و گروه سیاسی مرتبط  با آن  ضرر می بیند بسیار کمتر نفع می برد چون حکومت فعلی به همین دو عنصر مخالف برای تبلیغ خود و ادعای حقانیت در سرکوب مخالفین نیاز حیاتی دارد که رایگان در اختیارش قرار می گیرد چه کمکی بهتر از این می توان به یک  حکومت جائر  نمود؟

سکولارهای  انتزاعی بطور کلی  به قدمت سابقهء ادیان از سیرحوادث تاریخی عقب هستند چون قبل از اینکه پیامبر یا دینی پا به عرصه وجود بگذارد باید در گوش خدا می خواندند که فرستادگان خود را از دخالت در امر مردم یعنی حکومت منع نماید. ولی چون غفلت کرده اند و تقریباً همهء ادیان دستورات اجتماعی  فراوان و تفاسیری که بر آنها بار شده در این زمینه  دارند، و حتی علت وجودی اکثر آنها که  مقابله با حکومت ها بوده است،  دوستان باید فکری به حال خود بنمایند که لااقل در چارچوب دموکراسی  امروزی قابل طرح باشد.

راه کار آن است که با  نفوذ و عواملی که لابد در اختیار دارند دولت ها را از دخالت در دین منع کنند تا  آب به آسیاب حاکمیت دینکاران در هرگوشه دنیا نریزند و  زمینهء فراهم شدن دولت دینی و پی ریزی   دین  دولتی بوجود نیاید. هرچه دین و مکتبی را از بعد سیاسی  به مبارزه  طلبند پایوران آن بیشتر به حفظ مواضع خود و، در صورت لزوم، جعل و تحمیق دین باوران عامی دست می زنند. منع دولت و سیاستمداران از دخالت در دین  راهکاری است که لائیسه با توسل به اندیشهء دموکراسی و احترام به تمامی ادیان و عقاید تا حد فراوانی بدان دست یافته است. کورش بزرگ  اولین کسی بود که علاوه بر تدوین این امر مهم  در منشور خود آن را به مرحله اجرا در آورد و گزارش آن را به تاریخ سپرد.

http://my.gooya.com/permalink/4047.html

 

نظر خوانندگان

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه