|
||
|
||
دربارهء سکولاريسم | دربارهء ما | تماس | سال سوم ـ شماره 825 ـ دوشنبه 24 اسفند 1388 ـ 15 مارس 2010 | کوتاه و گويا | عکس و مکث آرشيو صفحه اول | فهرست کليهء مقالات | اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود | کتابخانه | عکس و کاريکاتورانتخابی |
||
تابلوی چهارشنبه سوری در کاخ چهلستون اصفهان
وضعيتی را مجسم کنيم که تخته سنگ بزرگی از کوه کنده شده و بوسط جاده پرتاب می شود و راه را از هر دو سو می بندد. اين راهبندان در مسافران و روندگان واکنش های گوناگونی را بر می انگيزد اما طولی نمی کشد که آنها متوجه مقصد مشترکی در بين خود می شوند و آن اينکه بايد دست به دست هم داده و اين تخته سنگ را از جاده خارج کنند تا راه باز شود و آنها بتواند سفر خود را بسوی مقاصد خويش ادامه دهند... >>>
آقای خاتمی، اگر چه BBC و VOA در طی این سال ها از شما و اصلاح طلبان حکومتی به تمامی حمایت و پشتیبانی کرده اند ولی این را بدانید که به رغم قدرت رسانه ای و تبلیغاتی این دو رسانهء بین المللی، به دلیل آگاهی بسیار بالای مردم، دیگر حمایت های گستردهء خارجی، و خاصه "انگلیسی"، قادر نخواهد بود که شما را این بار به عنوان رهبر مخالفین در خارج از کشور حمایت کند، کما اینکه نتوانستند با تمامی امکانات مالی و رسانه ای در طول ماه های گذشته نمایندگان شما در انگلیس و امریکا را به مردم تحمیل کنند.>>>
جناب آقای سفیر! مملکتداری در دنیای امروز و هر روز، دانش می خواهد؛ شجاعت و صداقت لازم دارد؛ ایمان راستین به آزادی و حق مسلم ملت ها را می خواهد؛ رأی مردم و قانون منبعث از ارداۀ ملت را می طلبد. و کدام از این خصیصه ها را در حکومتگران کنونی ایران می بینید؟! کشورداری از لولۀ تفنگ بیرون نمی آید؛ و این هنر با زندان و شکنجه، تیرباران، تهمت و دروغ، اعدام و خونریزی، فتوا و دستاربندی مسافتی بس گران دارد. ملت ایران، سفیه و دیوانه، کودک و محجور نیست که نیاز به قیم و ولی داشته باشد! و تحمیق و تحمیل را نمی پذیرد. >>>
با درود به شهریار عزیز. برنامه شما در تفسیر خبر صدای امریکا با آقای چالنگی مرا جداً شوکه کرد. شما از خانم زهرا رهنورد بعنوان الگوئی برای زنان ایران ياد کردید و شجاعت و فداکاری ایشان را تحسین کردید و از ما زنان ایرانی نیز خواستید که از ایشان یاد بگیریم. جل الخالق که سی سال فرهنگ این خواهرزینب ها را بزور چوب و چماق به زنان ایران تحمیل کردند و حالا شما، با ادعای باور به سکولاریزم، این خاله زهراهای دیروز و اصلاح طلبان سبز امروز را برای ما اسطوره می کنید و آنها را برخ زنان قهرمان ایراني می کشید که از هرچی زهراست منزجرند. این مصاحبه بتاریخ ششم مارس در آرشیو صدای آمريکا موجود است. یکبار دیگر خودتان گوش کنید. سیاست بازی بهر قیمتی جایز نیست. شما این امتیاز را از چه باب به زهرا خانم دادید؟ ایشان چنین اعتباری را از جنبش زنان در ایران و خارج نگرفت ولی از شما گرفت. روز هشت مارس در ایران ايشان توانست تنها ده ـ پانزده نفراعضای کمیسیون زنان حزب مشارکت را دور خودش جمع کند. حتی در مراسم هشتم مارس آنان سیمین بهبهانی شرکت نکرد کافي است (به این گزارش توجه کنید>>>) شما حتی ازجناح هائی درحکومت صحبت کردید که دارای «قرائت نادرست» ازدین اسلام هستند. لطفا بگويید آن جناحی که دارای «قرائت درست» است کدام جناح است و، پس از چرخش سیاسی صورت گرفتهء امروز، شما به کدام قرائت تعلق دارید؟ ضمنا گفتید که ازاول انقلاب هم آنطور نشد که قرار بود بشود، بلکه تعابیر و قرائت غلط ازاسلام کار را به اینجا کشانید؛ که در همانجا آقای چالنگی بدرستی به بازرگان اشاره کرد که از قضا نه روحانی بود و نه افراط گرا ولی مسلمان بود و به خط امام و رهروان او تعلق داشت و خود شعار «یا روسری، یا توسری» را تکرار کرد. شهریار گرامی! این چرخش صد و هشتاد درجه را چگونه تعبیر کنيم؟ و از چه باب این چرخش مهیا شد؟ انشا الله که خير باشد! با مهرو دوستی، ویکتوریا آزاد.
رقص در برابر سفارت حکومت اسلامی در کانادا (ويدئو)>>>
سور به معناى ميهمانى و جشن مى باشد و اما چرا چهارشنبه سورى و چرا آتش برافروختن و چرا از روى آتش پريدن؟ بر اساس سروده هاى پيروز پارسى (حكيم فردوسى)، سياوش فرزند كاووس شاه، در هفت سالگى مادر را از دست مى دهد. پادشاه همسر ديگر را برمى گزيند، سودابه كه زنى زيبا و هوسباز بود عاشق سياوش مى شود: (يكى روز كاووس كى با پسر/ نشسته كه سودابه آمد ز در // ز نـاگـاه روى سياوش بديد / پر انديشه گشت و دلش بر دميد // ز عشق رخ او قرارش نماند / همه مهر اندر دل آتش نشاند). سودابه در انديشه بود تا به گونه اى سياوش را به كاخ خويش بكشاند، دختر زيبا و جوان خود را بهانهء حضور سياوش كرده و او را فرا خواند: (كه بايد كه رنجه كنى پاى خويش / نمائى مرا سرو بالاى خويش // بياراسته خويش چون نوبهار / بگردش هم از ماهرويان هزار). آنگاه كه سودابه سياوش را در كاخ خويش يافت به او گفت: ـ(هر آنكس كه از دور بيند ترا / شود بيهش و برگزيند ترا // زمن هر چه خواهى، همه كام تو / بر آرم، نپيچم سر از دام تو // من اينك به پيش تو افتاده ام/ تن و جان شيرين ترا داده ام). سودابه پس از اين كه از مهر و عشق خود به سياوش مى گويد و همزمان به او نزديك مى شود. ناگاه او را در آغوش كشيده و مى بوسد: (سرش تنگ بگرفت و يك بوسه داد / همانا كه از شرم ناورد ياد // رخان سياوش چو خون شد ز شرم / بياراست مژگان به خوناب گرم // چنين گفت با دل كه از كار ديو / مرا دور داراد كيوان خديو // نه من با پدر بى وفائى كنم / نه با اهرمن آشنائى كنم). سياوش خشمناك از جاى برخاسته و عزم خروج از كاخ سودابه را كرد. سودابه كه از برملا شدن واقعه بيم داشت داد و فرياد كرد و، درست بسان افسانهء يوسف و زليخا، دامن پاره كرده و گناه را به سياوش متوجه كرد. در پى جار و جنجال سودابه، كيكاووس پادشاه ايران از جريان آگاه شده و از سياوش توضيح خواست. سياوش به پدر گفت كه پاكدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور كند. سياوش گفت اگر من گناهكار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاكدامن باشم از آتش عبور خواهم كرد: (سياوش بيامد به پيش پدر / يكى خود و زرين نهاده به سر // سياوش بدو گفت انده مدار / كزين سان بود گردش روزگار // سياوش سپه را بدانسان بتاخت / تو گفتى كه اسبش بر آتش بساخت // ز آتش برون آمد آزاد مرد / لبان پر ز خنده برخ همچو ورد // چو بخشايش پاك يزدان بود / دم آتش و باد يكسان بود // سواران لشكر برانگيختند / همه دشت پيشش درم ريختند). اين اتفاق و آزمايش عبور از آتش در بهرام شيد (سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهيد شيد (جمعه يا آدينه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر كشور پهناور ايران به فرمان كيكاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد. و از آن پس به ياد عبور سرفرازانه سياوش از آتش همواره ايرانيان واپسين شبانهء بهرام شيد (سه شنبه شب) را به ياد سياوش و پاكى او با پريدن از روى آتش جشن مى گيرند.
جنبش دمکراسی خواه و سکولار ایران، به رغم تحت فشار بودن در میان دو نیروی خشونت طلب، راه خود را طی نمود. از یکسو جناح نظامی – امنیتی حاکم و از سوی دیگر فرقه خشونت پروری که در موضع مخالف با حاکمیت در عمل آلت دست حکومتگران برای سرکوب مبارزان گرديده و بسیاری از پرونده سازی های مبارزان در پرتو توهم وابستگی به این فرقه شکل گرفت. با وجود این همه جنبش دمکراسی طلب توانست بطور مسالمت آمیز خواست های خود را به گوش دنیا برساند و اوج این مهم در برپایی تظاهراتی نظیر روز ایران (قدس سابق) 16 آذر و ششم دی (عاشورا) که همه جناح های حکومت را به وحشت افکند نمودار شد، به گونه ای که از فردای تظاهرات 6 دی شايبه ي سازش جناح هاي حكومت مطرح شد. از یک سو هیات حاکمه بازداشت رهبران احزاب و فعالان مدنی را در گسترده ترین تهدیدات پس از انتخابات آغاز نمود و در دیگرسوی آهنگ عقب نشینی در پیام های رهبران رفرمیست خود را نمایاند. >>>
در آن دیار که طوطی کم از ذغن باشد...
در مشهد وقتی «شکرالله مشکین فام» اسیر چماقداری شد و خونش را بر زمین ریختند، دکتر صمیمی (با اینکه از هیچ گروه و سازمانی هواداری نمیکرد)، با استادان و دانشجویان مبارز، در صف اول تظاهرات به خیابان آمد و فریاد اعتراض سر داد. آن روز سلاخان، ساطور بدستان و کسانی که شاید به دروغ میگفتند «ما قصابان حزب اللهی هستیم» ــ با کاردهای بزرگ و ساطور و با لباس قصابی، دور و بر دانشگاه میدویدند و با صدای بلند داد میزدند: حزب فقط حزب الله... رهبر فقط روح الله... آنان به استاد بزرگ فیزیک ایران هم رحم نکردند و او زخمی شد و زیر دست و پا افتاد. >>>
اندک اندک جمع مستانمی رسندمسعود بهنوددر جنبش اعتراضی سبز نیز در این هفت ماه کسانی زبان قصه را ندانستند، از ظن خود یار این جنبش شدند، باور نکردند که این جنبشی است در داخل مجموعه جمهوری اسلامی با همه ضوابطش، به قصد پاک کردن بدعهدی ها و تندروی های دولت فعلی، برای در خواست زندگی بهتر و آزادتر، نه بیش از این. باور نکردند که کم اند آن ها که در ایران خیال تغییر نظام در سر می پزند، و ندانستند که اگر هم چنین خیالی در سرهائی باشد عبرت آموزی روزگار کار خود را کرده و همان ها هم معتقدند ابتدا بهترست چاه کنده شود بعد منار دزدیده. نفهمیدند که مردم ایران در صحنه واقعی با درد واقعی و شکنجه واقعی و تیر واقعی زندگی می کنند، با پول واقعی هر روز بی ارزش شونده خرید می کنند، بنابراین چنین نیست که گویا بازیگران یک نقش اند و خریداران تئوری هائی که هیچ کس ضامن اجرای آن نیست. >>>
بقيه در ستون دست راست |
پاشنه ی آشيل و پاد زهر چنين حکومت بيدادگری، رو کردن هر چه بيشتر به فرهنگ زنده، خردمدار و شادمان خودمان و آموختن و گرفتن انرژی مبارزه از آن هاست. در عين حال برگزار کردن جشن ها و شادمانی های ملی اخطاری هوشيارانه است به فرهنگ ستيزانی که دمی از فشارهای فرهنگی بر ما غافل نبوده اند. اخطاری که حضور ما و فرهنگ نابود نشدنی ما را به طور مرتب به چشم آن ها می کشاند. يکی از اين جشن ها و سنت ها پريدن از آتش است. آتش در فرهنگ ما مظهر شادی، گرما، و روشنايي و انرژی است. اين آن چه هایی است که اين حکومت سی سال است از ما دريغ کرده است و ما برای برکنار کردن چنين حکومتی به آن ها نياز داريم. >>>
با چهارشنبه سوری، غایت زندگی « سور وشادی » می شود « سور و عروسی و شادی»، جامه ایست که خدا برای وجود ما بریده و دوخته است . به عبارت دیگر، غایتِ گوهری ِ زندگی درگیتی، جشن عروسی انسان، یا انبازی وآمیزش او، با طبیعت و انسان ها و خدا و معنا و گوهر چیزها در زمانست. این شناخت و مهرورزی و کشش بدان، ازکجا آمده است؟ این سراندیشه ایست که درفرهنگ ایران ، در«جشن چهارشنبه سوری» به خود ، شکل داده است ، ولی دراثرمبارزاتی شدید ودرازمدت ، که با این « غایت » ، معنا ومحتوای آن شده ، این پیوند میان جشن چهارشنبه سوری، وغایت زندگی درگیتی ، فراموش ساخته شده است ، ولی خود ِ آئین ِظاهری جشن ، ازملت ، نگاهداشته شده است . امروزه ، رویکرد به سکولاریته یا « زندگانی زمانی » ، آتشی است که از زیرخاکستر هزاره ها ، ازهمین جشن وازجشنهای دیگر ایران ، باز افروخته وشعله ور میشود . افلاطون ، میگوید که « مهرورزیدن به یک خوبی یا ارزش » است که انسان را به آن خوبی وارزش میکشد و تحول میدهد ، و تنها شناخت خوبی یا ارزش ، به خودی خود ، برای واقعیت دادن آن خوبی یا ارزش دراجتماع ، بسا نیست . همین اندیشه درفرهنگ ایران ، به گونه ای دیگرگفته شده است . اینکه آتش زندگی که جان باشد ، درانسان ، سرچشمهِ پیدایش « روشنی = بینش » و « گرمی = مهر» است ، به معنای آنست که « بینش خوبی وارزش ، باید با « مِهربه آن خوبی وارزش ، همراه وهمسرشت باشد ». >>>
تب یا مرگ؟ چه كسی از مرگ نظام میترسد؟ حركت مردم مثل سیلی است كه در یك دره سرازیر شده و ناچار به طی مسیر آن است. همانطور كه شاه با سركوب كردن همهٌ مخالفان، به غیر از مذهبی ها، برای مخالفت مردم راهی غیر از تجمع در مساجد و رفتن به دامان آخوند باز نگذاشته بود، حكومت فعلی هم راهی به جز جدا کردن دین از سیاست برای مردم باقی نگذاشته است. در این وضعیت حركت فعلی مفری به جز خروج از نظام اسلامی ندارد و راهی كه پیش پایش هست نفی قاطع این نظام یعنی رفتن به سوی دمكراسی لیبرال و لائیك است. >>>
خُبرگان تاریک اندیشی و استبدادِ سیاه شورایِ نگهبان بدستور و رأی فردی آیت الله خمینی 39 روز قبل از به تصویب رسیدنِ قانون اساسی جمهوری اسلامی از سوی مردم تأسیس شده است و مردم یا نمایندگانِ آنها در شکل گیری و تصویب نهادی بنام "شورای نگهبان" کوچکترین دخالتی نداشته اند. با این وجود وقتی در یک سیستم سیاسی، بالاترین نهاد آن یعنی "شورای نگهبان" از همان آغاز غیر قانونی ایجاد شده باشد، در نتیجه کُل نظام جمهوری اسلامی، رهبر انقلاب آن، مجلس خبرگان رهبری، قانون اساسی آن، که از سوی این نهادِ شورای نگهبان بنا نهاده شده اند و یا از فیلتر آن گذاشته و تأیید صلاحیّت شده اند همه بی اعتبار و غیر قانونی و بدون هویّتِ حقوقی میباشند، زیرا در این میان مردم کوچکترین نقشی را نداشته اند. >>>
بنیادگرایان و بحران رهبریعضو شورای مرکزی «نهضت آزادی ایران» به آنچه در ايران می گذرددو شكست مهم را می توان در تاریخ معاصر بنیادگرایی شیعه مشاهده كرد: بر دار شدن "شیخ فضل الله" و اعدام "نواب صفوی". آیت الله خمینی نیز در تاسیس حكومت اسلامی آن ها را ناكام گذاشته بود و آن زمانی بود كه بر رای مردم تاكید كرد و نهادهای مدرن دموكراتیك را درون ساختار قانون اساسی "جمهوری اسلامی" گنجاند. بنیادگرایان پس از درگذشت رهبر انقلاب، سال ها تلاش كردند تا زمینه رسیدن به آرزوی های صدساله را فراهم كنند. اما درست در لحظه آخر، با ورود "نخست وزیر امام" به صحنه، جنبشی عظیم شكل گرفت. آغاز جنبش سبز، پایانی بود بر پروژه بنیادگرایان و ناكامی مجدد ایشان را در تاریخ رقم زد. فریاد اعتراض بیت آیت الله خمینی بلند شد و اكثر مراجع شیعه (حتی محافظه كارترین آن ها) سخن به انتقاد گشودند. >>>
جنبش سبزِ مردم و تغییر «بازی» سیاست در فضای پرالتهاب سال های نخست پس از دوم خرداد هفتاد و شش، تناقضات درونی و ساختاریِ شعارها و داعیه های مبهم و عامه پسند اصلاح طلبان، به سهولت با برجسته سازی اغراق آمیزِ تقابل با جناح اقتدار طلب قابل پنهان سازی بود؛ اینک اما به رغم آنکه آن تقابل جناحی جدی تر و بحرانی تر شده است، نمی توان طرح های عجیبی مانند «مردم سالاری دینی» را به سادگی گذشته، سازگار با ملزومات دموکراسی معرفی کرد؛ بلکه باید موضع خود را نسبت به مطالبات مردمی که خواست سکولاریسم را در شعار عامیانه ی «جمهوری ایرانی» در خیابان ها طرح می کنند مشخص کرد؛ باید به خیل مردم به جان آمده ای که بنیادهای دیکتاتوری و اصل ولایت فقیه را در شعارهایشان زیر سوال می برند، و «مرگ بر دیکتاتور» را مقابل نیروهای سرکوب فریاد می زنند، پاسخ روشن و مشخصی داد... >>>
در نقد سكولاريسم بنياد گراي آقای اسماعيل نوري علا به نظر مي رسد كه آقاي نوري علا يا اطلاعي از وزن اجتماعي مجاهدين ندارد يا مي داند و به آن توجهي ندارد. در انگليس دو حزب اصلي به نام هاي كارگر و محافظه كار، در آلمان دو حزب اصلي سوسيال دموكرات و دموكرات مسحي و در آمريكا نيز دو حزب اصلي دموكرات و جمهوري خواه وجود دارند كه هر كدام محور ائتلاف هاي سياسي در اين كشور ها هستند. مجاهدين نيروي سياسي با وزن اجتماعي قابل قياس با يكي از اين احزاب هستند كه طبعا در ساختارهاي سازماني چون شوراي ملي مقاومت نيروي محوري محسوب مي شوند كه اين ويژگي اقتدار مشروعي را به آنها مي دهد. بنابراين، جايگاه مجاهدين در شوراي ملي مقاومت ارتباطي با مذهبي بودن آن ندارد بلكه دقيقاً مرتبط با وزن اجتماعي آن است. >>> ...فدوی، دور از جان شما، پشت دستش را چندان داغ کرد که بوی کباب، روزه ی مُؤمنان و مؤمنات را شدیداً شکست! و بدین وسیله توبه کرد که دیگر "یا حسین" (ع) نگوید!.. گفتن دارد که منظور فدوی از یا حسین (ع) ، شعار "یک یا حسین (ع) تا میرحسین (ع)" که آن را سی سال پیش توبه کرده، نیست!.. بلکه اتخاذ این تصمیم تند، خوفی ست که فدوی را پس از مرور گزارش زیر، شدیداً برداشته است. شما هم اگر ناراحتی قلبی یا تنفسی دارید، لطفاً آن را نخوانید که فدوی "مسؤل آن نخواهد بود"... >>>
قهرمانان سبز ما در اسارت هم آزاده هستند هفتهای یک بار سری به سامانههای دوستانم میزنم. از اوایل زمستان بیشتر این سامانهها مطلب جدیدی در خود جای ندادهاند. اندوهگین نام نویسندگان را مینگرم و سه سناریور در جلوی چشمم نقش میبندد. يا کشته و اعدام شدهاند، يا وقت و حوصله نوشتن ندارند، و يا در زندان ولایت فقیه گرفتارند. سناریور اول را نمیخواهم قبول کنم، چرا کشته شوند و چرا اعدام شوند؟ مگر چه کردهاند؟ به سناریو دوم که میرسم لبخندی میزنم و این را هم قابل قبول نمیدانم. پس سناریوی سوم به واقعیت نزدیکتر میتواند باشد، بیشتر وبلاگ نویسنان در زندان هستند! هر چه بیشترجستجو میکنم بیشتر وبلاگهای متروکه را که زمانی پر از شور و ذوق بودند مییابم و با حسرت بدنبال یک نوشته جدیدی که مرا امیدورا کند میروم. آخرین پیامکها را میخوانم تاریخ درج آخرین نوشته را میجویم. در جستجوگران انترنت نامها را یکی پس از دیگری وارد میکنم و منتظر نوشتهای میشوم که از وبلاگ نویسان خبری را بدهد. آخرین خبرها خبر از دستگیری، بازداشت، محاکمه، وکیل و دردسرهای خانوادهیشان است و بس. ما اگر بیسوادترین افراد جامعه را در دولت و مافیای ولایت وفقیه دارا هستیم، ولی با سوادترین، با استعدادترین، و آزادترین هموطنانمان را در زندانها داریم. زندانهای جمهوری اسلامی دانشگاه آزاد ایران شده است. شعور، سواد، دانش، اندیشه و آینده ایران را در زندان کردهاند که چه شود! فرهیختهترین افراد جامعه ما در اسارت هستند ولی آنان درسهای خود را به دیگران دادهاند. این روند اجتماعی ( آزادی خواهی ) رو به گسترش همگانی را نمیتوان با زندانی کردن وبلاگ نویسان و مبارزان جامعه مدنی مهار کرد. یک مسئله برایم روشنتر از یک روز آفتابی ایران است. قهرمانان سبز ما در اسارت هم آزاده هستند. حال رهبر جمهوری اسلامی بهتر است یک بار هم که شده رو به قبله نماز بخواند تا ببیند، که تمام عمرش را نماز باطل خوانده است و باید هر چه زودتر پاسخگو اعمالش شود.
هوشنگ امیراحمدی بار دیگر در ایران روزنامه رسالت با اعلام خبر سفر هوشنگ امیراحمدی به ایران، نوشته است: «وی که عنوان رئیس شورای آمریکاییان و ایرانیان را یدک می کشد در سفر قبلی خود به واسطه چگونگی ورود به ایران و ادعای ملاقات با رئیس جمهور و برخی از نزدیکان رئیس جمهور جنجال رسانهای راه انداخت. امیراحمدی در گفتگو با رادیو زمانه مدعی شد تعداد زیادی از ایرانیان مخالف حکومت هستند و ایالات متحده با سیاست های اخیر خود در برابر ایران به جمهوری اسلامی فرصت بیشتری برای تقابل می دهد.» این روزنامه اصولگرا ادامه داده است: «امیراحمدی در این گفتگو پیش بینی کرد از شش ماه تا یکسال آینده تحولات مهمی در مناسبات ایران با آمریکا اتفاق خواهد افتاد که هم میتواند جنگ باشد هم برقراری رابطه و در این میان مواضع و سیاست های سازمان اطلاعاتی و جاسوسی “سيا” در برخورد با ایران از مواضع وزارت دفاع و امور خارجه آمریکا معقول تر و منطقی تر بوده است.» رسالت خاطر نشان کرده است: «معلوم نیست این دلال ناکام و کاملاً همسو با منافع سيا از چه طریقی و با مجوز کدام ارگان ذیربط وارد کشور شده است و علت سفر وی به ایران چه می باشد؟ با توجه به اینکه وی در مصاحبه خود با رسانهء ضد انقلاب رادیو زمانه به صراحت جمهوری اسلامی ایران را تهدید به جنگ با آ مریکا می کند و ادعای کذب اختلافات داخلی را که از سوی سازمان موساد و سیا طراحی شده است در داخل کشور بازتاب میدهد.»
آرشيو روزانهء مقالات يک هفتهء گذشته:
شماره 823 چهار شنبه 19 اسفند 1388 ـ 10 مارس 2010
ضرورت تشکيل شبکهء جهانی اتحاد سبز
ضرورت ترکیب اعتراضات سراسری ومتمرکز با اعتراضات موضعی وغیرمتمرکز
از چهارشنبه سوری تا سیزده بدر
بهزاد مهرانی، یکی بود که یکی نبود....
هدیه تهرانی عزیز! از هدیهء مشایی چه خبر؟ نامه ای از يک ايرانی به بازيگر نقش دنيا
(با ادبيات امت انقلابی آشنا شويد)
مصاحبه با یکی از اتوبوس های شرکت کننده در مراسم 22 بهمن
جمهوری اسلامی بزرگ ترين نمونه دموکراسی غيرسکولار است!
شماره 822 سه شنبه 18 اسفند 1388 ـ 9 مارس 2010
به پيشنهاد بنياد ميراث پاسارگاد سال 1389 خورشيدی «سال محیط زیست و میراث طبیعی ایران»
نگاهي بر نظريات استاد جلال گنجه اي
شماره 820 و 821 ـ يکشنبه 16 و دوشنبه 17 اسفند 1388 ـ 7 و 8 مارس 2010
هشت مارس، فرصتی نيکو، برای همبستگی
رویارویی اسلام سیاسی و جنبش زنان در ایران
جنبش و تشکل های زنان در دوران انقلاب مشروطه
وای بر ملتی که مدرسهء دوشیزگان داشته باشد!
پروين و فروغ، دو تصوير از رنج و طغيان زن ايرانى
دربارهء انقلاب، زنان و راه های حل بحران ويدئوی گفتگو با فائزهء رفسنجانی
مدیریت زنان در جامعه یک باور غربی تزریق شده به ایران است زهرا شرف الدین، عضو مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری
جلال گنجه ای و «درک حضور دیگران»
شماره 818 و 819 ـ جمعه 14 و شنبه 15 اسفند 1388 ـ 5 و 6 مارس 2010
جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!» جمعه گردی های اسماعيل نوری علا
راه دشوار حقوق بشر میان خط کشیهای فکریناصرکاخساز
تنها رویکردِ باقیمانده: برکناری قطعی نظام جمهوری اسلامی
اصل 27 قانون اساسی: «حق اعتراض» ملت علیه دولت
اخم غرب و لبخند شرق در اقتصاد ايران! عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام و رئيس اتاق بازرگانی کشور
بيانيهء مجلس خبرگان نظارت بر کارهای رهبری
«نقش علماء در تغییر نگرش و رشد فرهنگی جوانان» گزارشگر: جواد طباطبایی (از سرویس اخبار سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی(
«ندا آقا سلطان» يعنی «آقای رضا پهلوی باید برگردد!» مهدی کلهر، مشاور رسانه ای احمدی نژاد
|
خوانندگان گرامی سکولاريسم نو حتماً متوجه شده اند که اين نشريه اخيراً گهگاه بصورت «دو روزانه» منتشر شده است. ما اين آزمايش را برای يافتن راهی در جهت صرفه جوئی در وقت و انرژی، بدون اينکه از لحاظ کمی و کيفی کمبودی در نشريه پيش آيد، انجام داده و اکنون نتيجه گرفته ايم که می توان اين کار را بصورت مستمر انجام داد. لذا، از چهارشنبه نوزدهم اسفند، برابر با دهم مارس، اين نشريه فقط در روز های دوشنبه، چهارشنبه و جمعه منتشر می شود اما هر شماره تعداد بيشتری مقاله و عکس از شماره های روزانهء قبلی خواهد داشت. اين روش به گردانندگان نشريه اجازه می دهد تا وقت خود در فعاليت های ديگر مربوط به گسترش انديشهء مبتنی بر سکولاريسم نو نيز بکار برند. همينجا از همهء خوانندگان وفادار خود تشکر کرده و متوقعيم که با معرفی اين نشريه به ديگران ما را در راه رسيدن به اهدافی که بر آن واقفند بيش از پيش مدد نمايند.
آيا یوسف شريفی بجرم اين اعتراض اعدام می شود؟
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== ============= کميته بين المللی نجات پاسارگاد =========== =========== =========== =========== ============= ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ========== ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== مخالفان خود را بشناسيم
دولت نهم روند بسيار خطرناک غربزدگی و گرايش های سکولاريستی را که متأسفانه در حال نفوذ در بدنه مديريتی کشور بود، سد کرده است.
سکولارها در ایران جایگاهی ندارند! حضور پر شور ملت ایران در بيست و دوم بهمن عامل شکست کامل سکولارها در کشور است.
اسلام با فرهنگ لائيك و بى دينى مخالف است. دشمنان با استفاده از ترويج فرهنگ لائيك درصدند تا زنان را از خط عفاف و حجاب و كرامت منحرف كرده و سنت هاى اصيل اسلامى را از بين ببرند.
آيتالله مکارم شيرازی
نقش تلويزيون در ايجاد تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بسيار مهم است. هر چند که در ساليان اخير برنامههاي ديني و مذهبي در تلويزيون گسترش يافته ولي کساني در آنجا لانه کردهاند تلويزيون را به سوي سکولاريسم سوق مي دهند».
سايت روزنامهء اطلاعات ـ به گزارش پايگاه اطلاع رساني رياست جمهوري، دكتر محمود احمدي نژاد روز چهارشنبه در جلسه هيات دولت و سفرا و روساي نمايندگيهاي جمهوري اسلامي ايران در خارج از كشور با بيان اين مطلب به تصويب و تبيين مباني سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران پرداخت و اظهار داشت: توحيد اولين اصل انديشه و مكتب ملت ايران است. يعني اساس حاكميت متعلق به خداوند متعال است. وي افزود: در سياست خارجي، صداقت، عدالت و احترام به آحاد انسانها بايد مورد توجه جدي باشد. جمهوري اسلامي اقدامي را حتي براي دشمنان خود برخلاف عدالت انجام نميدهد. رئيسجمهوري با رد هرگونه كينهجويي مردم ايران نسبت به مردم آمريكا پيروي از خط نوراني امامت و ولايت را يكي از مهمترين مباني سياست خارجي كشورمان دانست و اظهار داشت: نظام سرمايه داري و مادي، ملتها را به پرستش بت سرمايه داري و پذيرش فرمانروايي خود در دنيا دعوت ميكند و در مقابل ملت ايران بشريت را به خط نجات بخش امامت و ولايت رهنمون ميسازد واين جزو مزيتهاي كشورمان است.
گواهينامه تخصصي «ازدواج» براي خواستگاري اجباري ميشود!
محسن زنگنه،
رئيس سازمان جوانان استان تهران، با اشاره به افتتاح سامانه الكترونيك ازدواج
با عنوان «ساج» در هفته آينده گفت: با راهاندازي سامانه الكترونيكي ازدواج،
به جواناني كه اين دورهها را با موفقيت طي كنند، گواهينامه تخصصي «ازدواج»
اعطا ميشود. وي متذكر شد: به دنبال اين هستيم كه تا دو سال آينده اگر پسري
به خواستگاري دختري رفت، دخترخانم «به شرطي» جواب بدهد كه خواستگار اين
دورهها را گذرانده باشد...
|
© 2009 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |