بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

چهار شنبه 19 اسفند 1388 ـ  10 فوريه 2010

 

ما چگونه فعال سیاسی هستيم؟

مهدی رضائی تازیک

m.rezaei_tazik@yahoo.com

 

 

"چرا ما فعال سیاسی هستیم؟" و "هدفمان از این فعالیت چیست؟" سوالات و، به سخنی دیگر، مقولاتی  هستند که من می خواهم  با سواد اندک سیاسی ام به آن بپردازم.

ماکس وبر، در یکی از  سخنرانی هایش با موضوع "سیاست به عنوان کار " در اکتبر 1919، هدف از فعالیت سیاسی را این چنین تشریح می کند: "کسی که فعالیت سیاسی انجام می دهد، خواهان قدرت است: قدرت یا به عنوان وسیله ی در راستای اهداف (ایده آلیستی و یا خودخواهانه )، و یا قدرت "برای رسیدن به خواسته های شخصی خویش" (پرستیژ؛ پرستیژی که بر آمده از قدرت است و او خواهان لذت بردن از است.)1

اگرچه از سخنرانی ماکس وبر چیزی بیش از 90 سال گذشته و زمانه هم تغییر کرده است اما من می خواهم با نیم نگاهی به عقیدهء او فعالان سیاسی مان در خارج از کشور را به چهار گروه تقیسم کنم:

۱ - جستجوگران وجههء سیاسی: این گروه از فعالان سیاسی برای یافتن اسم و رسمی در جامعه دست به هر کاری می زنند. با رادیوها، تلويزیون ها، روزنامه ها... مصاحبه می کنند و می نویسند؛ از منظر جامعه شناسی، از منظر علوم سیاسی، از منظر روان شناسی، از منظر اقتصاد و از منظر هرچه شما دلتان بخواهد. در همهء این زمینه ها هم داری نبوغ سیاسی بالائی هستند. آنها فئودالیستی می انديشند و گفتگو با ايشان یعنی: آنها می گويند و ما گوش می کنیم. از آنجائی که آنها از  "تجربه" ی بالاتری برخوردارند، هر چه ما بگوییم نادرست است و فقط آنان راه رسیدن به بهشت را می دانند. آنها خواهان لذت آن پرستیژ بر آمده از قدرتند و باید در جامعه بزرگ شوند.

۲- تابعان حزب پول (جیره خواران غرب):  این گروه از فعالان سیاسی حقوق بگير در چهار چوب تعیین شدهء دولت های غربی در رادیو ـ تلوزیون هائی چون صدای امریکا، بی بی سی ، دوچه وله، رادیو فردا، و ... مشغولند. آنان همان خطی را پیش می برند که دنیای غرب می خواهد. مثلاً، با توجه به سياست کنونی دول غرب، خواهان آنند که مردم شعار های چون "یا حسین - میر حسین"، و "الله اکبر" را شب ها بروی بام ها فرياد کنند. از دمکراسی دم می زنند اما سکولاریسم را (شاید به خاطر اینکه واژه ای بیگانه است و اینان می خواهند زبان فارسی را پاس بدارند!) ترویج نمی کنند. آخر انسان در قرن 21، آن هم انسان شرقی خاور میانه ای که نمی تواند بدون کمر بند سبز سيدی - شما بخوانید اسلام سیاسی - به حیات خود ادامه دهد! البته برای خالی نبودن عریضه  و جهت اینکه این شبکه ها و تلویزیون ها نقد نشوند گه گداری از ایرانی ها ی وطن پرست هم یادی می شود اما نسبت حضور این عزیزان در قیاس با آنانی که در این شبکه ها ميهمان هميشگی يا همکار اند، بسیار بسیار ناچیز است.

۳- حافظان جمهوری اسلامی: این گروه خواستار بقای جمهوری اسلامی هستند، برای خود اتاق فکر هم دست و پا نموده اند و اگر خدایشان بخواهد - شما بخوانید دنیای غرب -   به زودی رادیو ـ تلوزیون  هم دست و پا خواهند نمود. خلاصه امکانات و خدمات گسترده ی در اختیار این آقایان است. جراید غرب هم، مانند 31 سال پیش، با این آقایان همسويند. در پارلمان اروپا و انگلیس هم می توانند سخنرانی کنند. آنها در آغاز مدعی این بوده اند که نماینده و سخنران سکولارها نیستند؛ اما امروز از سکولار فلسفی و سیاسی هم دم میزند. آقای سروش در مصاحبه ی با خانم فرزانه بذرپور، سکولار فلسفی و سیاسی را این چنین تشریح میکند: «به طور کلی دو گونه سکولاريزم داريم، سکولاريزم سياسی و سکولاريزم فلسفی. سکولاريزم سياسی يعنی انسان، نهاد دين را از نهاد دولت جدا کند و حکومت نسبت به تمام فرقه‌ها و مذاهب نگاه يکسان داشته باشد و تکثر آنها را به رسميت شناخته و نسبت به همه آنها بی‌طرف باشد. سکولاريزم سياسی را می دانيم و به اين معنا بسياری از مذهبی ها سکولار سياسی هستند و چنين بيطرفی سياسی را در حضور عقايد مختلف و متکثر به رسميت می شناسند و بر آن صحه ميگذارند.اما سکولاريزم ديگری داريم با نام سکولاريزم فلسفی که معادل با بی دينی و بی اعتقادی به ديانت است و نوعی ماترياليزم (ماده‌گرايی) است. اين نوع سکولاريزم با انديشه دينی غير قابل جمع است. يکی قائل به اثبات دين است و ديگری قائل به نفی دين و جمع بين نفی و اثبات غيرممکن است.» و در پایان مدعی آن می شود که: «اگر سکولاريزم سياسی را در نظر بگيريم شايد همه و يا اکثريت اعضايی که آن بيانيه را امضا کردند سکولار سياسی هستند. مخصوصاً پس از اين تجربهء تلخ و عميق جمهوری اسلامی که به ما آموخته است که در آميختن قدرت و دين و از موضع خدا در جامعه حکومت کردن چه آفت‌هايی را به دنبال دارد.»2 اما همین سروش، چند روز بعد، در مصاحبهبا روزنامه آلمانی "دی تسایت" می فرماید: «من می خواهم بگویم: تو باید بر اساس وظایف  دینی ات  دموکراسی را نهادینه کنی. یک دموکراسی، دموکراسی که شالوده اش دینی باشد، استوار تر است از دموکراسی که فاقد این شالوده است.» و در جواب سؤال خب نگار که میگوید «اما برای یک دموکراسی دینی در تاریخ نمونه ای موجود نیست»، چنین پاسخ می دهد: «تجربهء ایران قسمتی از تاریخ خواهد شد. این یک تجربهء جدید است. ما یک چیز جدید را تجربه می کنیم.» (این قسمت از مصاحبه متاسفانه در هیچ کدام از جراید فارسی منتشر نشد). و بالاخره آقای سروش خواسته‌های اصلی جنبش سبز را این چنین بر می شمارد: «تجدید انتخابات، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان سیاسی، انتخابی بودن مناصب قضایی.»3 و در این مصاحبه از اینکه دانشگاه ها را به اتفاق دوستانش اسلامیزه نموده است، نه تنها احساس ندامت نمی کند بلکه به این امر افتخار نیز می کند. برای فیض بردن از نظرات آقایان به همان "اتاق فکر " ایشان و  به خصوص «دربارهء ما» یشان مراجه نمایید. به جز روشن فکران دینی که بیانیه های کف دار و  فاقد سقف منتشر می نمایند، شخصیت های دیگری نیز وجود دارند که چند سالی ست  از رسیدن شان به این ور آب میگذرد. اینان هم حکم همان سوپاپ های اطمینان را برای رژیم دارند.

۴- سرنگونی طلبان: این گروه بسیار تکثرگراست. در این گروه سکولارها، دموکرات ها، سکولار – دموکرات های فدرالیست، چپ ها، سوسیال دموکرات ها، سلطنت طلبان و ... وجود دارند. اکثر تبعیدی ها و مهاجران خارج از کشور به این گروه متعلق اند. دین برایشان امری ست شخصی. تبعیدی ها و مهاجران ساکن در جوامع غربی سکولار به این نتیجه رسیده اند که تلاش برای رهایی خلق ها از مجرای یک حکومت سکولار - دموکرات می گذرد. اینان دریافته اند که باید در وهله اول دموکراسی و سکولاریسم را ترویج و نهادینه نمود. پس سرنگونی طلبان در حداقل دو مورد با هم وجهه مشترک دارند: دموکراسی و سکولاریسم. بر این دو وجهه مشترک همگان صحه می گذراند.

 

حال اجازه دهيد چند کلامی نيز خطاب به هموطنانم بنويسم.

هم وطن! می بينيد که ما فروانیم اما در راه اتحاد و پافشاری روی این دو  وجه مشترک تا به امروز اقدام موثر چشم گیری ننموده ایم. رژیم 31 ساله شده است و ما همچنان فاقد یک اپوسیزسیون مترقی، متحد، منسجم و سکولار و دموکراتیم.

هم وطن! آیا بعد از 31 سال باید مخملباف نمایندهء ما در پارلمان اروپا باشد؟ آیا باید نمایندهء ما در پارلمان انگلیس اکبر گنجی باشد؟ آیا باید شیرین عبادی از حقوق بشر در ایران، آن هم به اين صورت کج دار و مریز، حمایت کند؟ آیا باید صدای امریکا، بی بی سی، دویچه وله، رادیو فردا و... صدای مردم داخل و خارج را - در چهار چوب قوانین  و مقررات خودشان به یکدیگر برسانند؟ و چرا باید امروز جنبش سکولار و دموکراسی خواهی ملت مان یتیم بماند که نام صاحبان سیاه ترین کارنامه ها امروز به عنوان رهبران  این جنبش در جراید غرب و ایران ذکر شود؟ 

هم وطن! تو متعلق به گروه اول که هدفش یافتن پرستیژ در جامعه است و برای دستیابی به قدرت از همه و همه چیز استفاده ابزاری می کند، نیستی.

تو متعلق به گروه دوم که تابع حزب پول است و در چهار چوب مشخصی فعالیت میکند، هم نمیتوانی قرار بگیری.

تو از حکومت دینی گروه سوم که تبعیض جنسی مذهبی و نژادی، فساد، فقر و  استبداد را بیش از پیش در جامعه رایج  نموده است هم بیزاری.  

تو، هم وطن، خود را در گروه چهام می بینی.

تو به آیندهء ایران و به آیندگانش می اندیشی.

تو به ایرانی از آن همه فکر می کنی.

تو به ملتی فکر می کنی که امروز با استبداد فاشیستی- مذهبی دست به گریبان است.

 تو به دانشجویان کوه دانشگاه فکر می کنی.

تو از رنج و درد مضاعف کرد ها، بلوچ ها، عرب ها و دیگر خلق ها آگاهی. 

تو از طبرزدی می گویی؛ هم او که در ایران تمامیت رژیم را زیر سوال برد و خواهان حکومت سکولار و دموکراسی شد.

تو میدانی که قدمت تجاوز به زندانیان سیاسی سی سال است و از کهریزک شروع نشده است. 

تو را خاطره آن اعدام ها و گورهای دسته جمعی هنوز آزار می دهد.

و بالاخره تو  از تمام جنایات رژیم در این 31 ساله آگاهی.

هم وطن! تو خود را در گروه، تشکل، حزب و یا سازمان دیگر می بینی و من خود را عضو گروه، تشکل، حزب و یا سازمانی دیگری. هم وطن و هموطنان بیاییم برای یک بار هم که شده اتحاد، مبارزه و پیروزی را به معنای واقعی کلمه شعار و هدف خویش نماییم. بیائیم برای یک بار هم که شده به اهداف مشترکمان - سکولاریسم و دموکراسی - بیاندیشیم.

هموطن! بیا، برای یکبار هم که شده، ایدئولوژی ها، خصومت ها و کدورت های شخصی را کنار بگذاریم و ديگر نگوئيم که "تو اینی و من آنم"، "تو متعلق به آن گروه بودی و من متعلق به آن سازمان"، "تو راستی و من چپم"، "تو خرده بورژوائی و من چپم" و ...

هموطن! بيا، نه به خاطر من و من هائی که نسل سوخته بعد از انقلابيم، بلکه برای آزادی بچه های دبستانی امروز و فردامان با هم متحد شویم. برای همان بچه هائی که امروز در کلاس اول دبستان باید فرا گیرند که: رهبر انقلاب که بوده است و الان رهبر کیست4. این بچه ها را حد اقل از آن سیستم فاشیستی - مذهبی نجات دهیم.

از دیروز تا امروز 31 سال گذشته است، هم وطن بیا خودمان را از این اندر خم کوچه برهانیم؛ بلکه در آیندهء نه چندان دور بتوانیم حکومتی سکولار - دموکرات و فدرال را در ایران مان نهادینه کنیم. 

 

-----------------------------

۱- ماکس وبر: سیاست به عنوان کار (سخنرانی در تاریخ 19 اکتبر 1919)، از : نوشته های سیاسی ، چاپ پنجم ، توبینگن 1988 ، ص. 505- 507

۲ -

http://news.gooya.com/politics/archives/2010/02/100605.php

 -۳

http://www.zeit.de/2010/08/Interview-Abdelkarim-Soroush

۴- فارسی اول دبستان -  بنویسیم: (۱۳۸۴)، شرکت افست "سهامی عام"، ص. ۱۲۳

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com