بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

سه شنبه 18 اسفند 1388 ـ  9 فوريه 2010

 

آيا مخالفان آماده اند؟

الاهه بقراط

پنج سال پیش که برنامه اتمی رژیم ایران می‌رفت تا گرفتار بن‌بستی شود که هنوز از آن راهی به بیرون نیافته است، در همین ستون در مقاله «هم تحریم و هم جنگ در پیش است» نسبت به آنچه در انتظار کشورمان بود، هشدار داده شد. آن زمان، هنوز خاتمی رییس جمهور بود و جهان امید داشت با صدور قطعنامه و تهدید نرم بتواند به توافقی با رژیم ایران دست یابد. از همین رو، شورای حکام سازمان بین‌المللی انرژی اتمی فقط یک قطعنامه هشدار دهنده صادر کرد. سپتامبر 2005 بود و هنوز از قطعنامه‌های شورای امنیت خبری نبود.

سه سال بعد، که دیگر تحریم‌ها به مرحله اجرا در آمده بود، باز در همین ستون هشدار داده شد «تحریم آمد، جنگ هم خواهد آمد». بسیاری از «تحلیل‌گران» احتمال وقوع جنگ را به حزب جمهوری‌خواه آمریکا و ریاست جمهوری جرج بوش گره زدند و بر این پندار خام بودند که اگر کسی از حزب دمکرات به جای او بنشیند، خطر جنگ برطرف خواهد شد. اما جنگ ایران در دوران جرج بوش در نگرفت. کسی هم به جای او نشست که از همه نظر نمونه به شمار می‌رود: سیاه ‌پوست است. از حزب دمکرات است. روشنفکر و متین و خوشایند و محبوب است. طرفدار عدالت اجتماعی و صلح پایدار است. خلاصه همهء خصوصیاتی را برای اینکه جنگی علیه ایران راه نیفتد، دارد. لیکن درست همین امتیاز‌ها وی را مناسب اعلام یک جنگ می‌کند: وقتی چنین شخصیت محبوبی مجبور می‌شود دست به اسلحه ببرد، پس حتماً چاره دیگری وجود ندارد. این را خود باراک اوباما به صراحت در مراسم دریافت جایزه صلح 2009 به زبان آورد و جای تردید برای کسی باقی نگذاشت.

اشتباه «تحلیل‌گران» که معمولاً به روی خود نمی‌آورند چه گفته‌ و چه نوشته‌اند در چه بود؟ در این که، مانند بیشتر موارد، توجه خود را روی یک طرف متمرکز کردند. حال آنکه خدای صلح هم در برابر کسی که جنگ را تحمیل می‌کند، دست به اسلحه می‌برد تا صلح را حفظ کند! اصلاً خداوندی‌اش در همین است!

 

مسیر گذشته

همه این سال‌ها، از زمانی که برنامهء اتمی جمهوری اسلامی لو رفت، تا زمانی که قطعنامه‌های تحریم تصویب شد، و تا امروز و فردا که سرانجام باید تکلیف ایران معلوم شود، در نگاه تاریخ، چنان اندک است که به چشم نمی‌آید. در بازگویی تاریخ، عمر مردم ایران و  نسل‌هایی که تباه می‌شوند، به شمار نمی‌آید. برنامهء اتمی و تحریم و جنگ و رژیم کنونی ایران را یک خط کوتاه به همدیگر پیوند می‌دهد، و تاریخ به سرعت ورق می‌خورد. مگر نظام شوروی و کشورهای اروپای شرقی چه شدند؟ بر طالبان چه رفت؟ رژیم صدام کو؟ ایران نیز راه منحصر به فرد خود را می‌رود؛ راهی که نمی‌توان همهء زوایایش را دید و کاوید. لیکن مجموعهء عوامل تجربی و تاریخی و عناصر نظری که در دست هست، تا آن اندازه بر این راه روشنایی می‌ افکند که بتوان جهت را تشخیص داد.

این جهت، با مسیری که جمهوری اسلامی سی و یک سال قبل در پیش گرفت، تفاوتی نکرده است. در نگاه تاریخی البته زمان رو به جلو می‌رود. ملت‌ها روی به سوی آینده دارند. رویدادهایی چون برپایی نظام شوروی، سیستم‌های فاشیست و نازی و یا حکومت طالبانی و رژیم اسلامی اگرچه در نهایت، گسست‌های تاریخی، گاه طولانی، به شمار می‌روند، لیکن روند آزمون و خطای ملت‌ها آنها را رو به جلو می‌راند و آیندهء روشنی در برابر آنان می‌گشاید. این نتیجهء امیدبخشی است که می‌توان از شکست‌ خود گرفت. بیهوده نیست که می‌گویند تجربه نام دیگر شکست است.

شکست اما چشم را به روی واقعیت بیشتر باز می‌کند. باز دو سال پیش، هنگامی که زیر عنوان «یکی از این دو جنگ حتمی است» به پیامد راهی اشاره کردم که جمهوری اسلامی در پیش گرفته بود، نگاهم به شکست قطعی چیزی به نام «اصلاحات» بود که این فرصت را در اختیار کسانی قرار داد که امروز ایران را دوباره در آستانهء جنگ قرار داده‌اند. موضوع مربوط به دورانی است که سخن از «معاملهء بزرگ» می‌رفت؛ معامله‌ای که جمهوری اسلامی مایل بود با گزینش مجدد احمدی‌نژاد و قبضه کردن قدرت در دست سپاه پاسداران و روحانیتی که متقابلاً از منافع یکدیگر پشتیبانی می‌کنند، آن را به انجام برساند؛ ولی واکنش پیش ‌بینی‌ناپذیر مردمی که امید به صندوق‌های رأی بسته بودند، وی را غافلگیر کرد. بد نیست بخشی از آن مقالهء ژوییه 2008 را در اینجا بیاورم:

هر چند «که عده ای در رؤیای قدرت و بالکانیزه کردن ایران دل را به حمله نظامی خوش کرده باشند و عده ای دیگر شکم خود را برای "معاملهء بزرگ" صابون زده باشند، نباید جامعهء ایران را از این نکتهء اساسی غافل کرد که: در هر دو صورت ایران در خطر است!

«"دفاع از خاک میهن" در فردا و در یک جنگ احتمالی که جبهه ای نخواهد داشت، سخنی نمادین و عملی ناممکن است. حال آنکه جنگ اصلی همین امروز جریان دارد و شرکت در آن وظیفهء هر ایرانی میهن دوست است. امروز است که باید از آن خاک دفاع کرد تا فردا، بی دفاع در برابر دو جنگ، که یکی از آنها حتماً اتفاق خواهد افتاد، تسلیم نشد و یا پا به گریز ننهاد:

«یک جنگ زمانی است که حکومت اسلامی به بستهء پیشنهادی اروپا پاسخ منفی بدهد و راهی جز تحریم های بیشتر و حملهء نظامی، به ویژه در رابطه با اسراییل، باقی نگذارد.

«جنگ دیگر زمانی است که حکومت اسلامی به بستهء پیشنهادی پاسخ مثبت بدهد. در این صورت بهای این "معاملهء بزرگ" را جنبش های اجتماعی ایران، زنان، دانشجویان، کارگران، روزنامه نگاران، نویسندگان، هنرمندان و دگراندیشان باید بپردازند. نشانه های تشدید این جنگ در هفته های اخیر کاملاً محسوس است. این نشانه ها نتایج ناگزیر جابجایی هایی هستند که با ریاست جمهوری احمدی نژاد آغاز شدند. آنها نیامده اند که به آسانی بروند. این جنگ دو جانبه از یک سو به شدت درون حکومت و از سوی دیگر در برخورد خشن و سرکوبگر با جامعهء ناراضی ایران جریان دارد. اهمیت، خشونت، و کشتار این جنگ دست کمی از جنگ نخست ندارد. و نکته اساسی این است: هیچ کدام از این دو جنگ بر مشکلات ایران نقطه پایان نخواهند گذاشت و مدافعان صلح اگر مسببان این هر دو جنگ را از نظر دور بدارند از هیچ صلحی دفاع نکرده اند!»

 

جهت آینده

«رژیم اما یک طرف معادلات سیاسی داخلی و خارجی، و البته مسبب و مسئول اصلی آن است. آیا می توان به سادگی نقش احزاب و گروه های سیاسی داخل و خارج ایران را نادیده گرفت؟! آنها که هر بار در مشارکت یا تحریم «انتخابات» داد سخن می دهند، چه نقشی در این دو جنگ بازی می کنند؟ آیا کدام حزب سیاسی در جهان با نامه و بیانیه توانسته نقشی، هر چند اندک، در حیات سیاسی یک کشور بازی کند؟ آیا آنها از امروز در حال آماده کردن عملی خود برای حضور فعال در دو جنگی هستند که یکی از آنها حتماً اتفاق خواهد افتاد؟ این همه سال، گروه های پراکندهء اپوزیسیون در داخل و خارج کشور، آنها که مدعی اند دمکراسی و حقوق بشر را برای «یک ایران» می خواهند، چه کرده و چه می کنند؟ «دفاع از خاک میهن»؟! آن هم در شرایطی که از موجودیت خود نتوانسته اند دفاع کنند؟!

«این احزاب، چه در داخل و چه در خارج، میدان را در برابر حکومتی خالی کرده اند که وسیع ترین و پیگیرترین جنبش های اجتماعی در منطقه را با خشونت تمام سرکوب می کند. فعالیت نهادهای بین المللی و یا برخی رسانه های فارسی زبان در خارج از کشور در دفاع  و انعکاس این جنبش ها، هیچ ربطی به این احزاب و گروه ها ندارد که موجودیت و فعالیت خود را به دنباله روی موافق و یا مخالف از سیاست های رژیم کاهش داده  و هنوز درنیافته اند مخاطب اصلی احزاب و گروه های سیاسی نه رژیم و ساختار قدرت، و یا معدودی اعضا و هوادار آنها که در هر صورت با آنها خواهند بود، بلکه مردم و جنبش های اجتماعی هستند!

«ایران از همه نظر، از تفکر تا عمل، از حکومت تا مخالفانش، از سیاست تا اقتصاد، دچار انسداد است. چنین شرایطی تنها با «تغییر» می تواند «اصلاح» شود! نه تنها «تغییر» و «اصلاح» جمهوری اسلامی بلکه تغییر و اصلاح آنچه به اصطلاح اپوزیسیون قانونی و غیرقانونی رژیم را در داخل و خارج کشور تشکیل می دهد. من فکر می کنم جمهوری اسلامی بیش از آن به اعتقادات خود باور دارد که گامی در راه «تغییر» یا «اصلاح» خود بردارد. مشکل اینجاست که افراد و احزاب سیاسی نیز به همین «باور» دچارند و با همین «باور» تا کنون از پذیرفتن هرگونه مسئولیت سر باز زده اند تا بار همه خرابکاری ها را به دوش رژیمی بیندازند که دیر یا زود به پایان دوران خود خواهد رسید بدون آنکه جانشینان شایسته ای برای آن وجود داشته باشد. آیا دیدن این واقعیت که راه دمکراسی در ایران نه از جمهوری اسلامی بلکه ضرورتاً از مخالفان دمکرات آن می گذرد، تا این  اندازه مشکل است؟ در چه تاریخ و در کدام کشور، راه دمکراسی را حکومت های غیردمکرات گشوده اند، مگر آنکه مسبب انقلاب و یا جنگ شده باشند؟!»

 

هنوز یک سال مانده بود تا در اعتراض به نتایج رأی‌گیری 22 خرداد شاهد آنچه شویم که هم رژیم و هم جامعه ایران را وارد یک مرحله تاریخی و تعیین ‌کننده کرد. سخنان خامنه‌ای (6 اسفند) پس از نشست مجلس خبرگان (که برای تجلیل از «درایت رهبری» و اعلام عدم مماشات با «فتنه‌گران» تشکیل شده بود) مبنی بر اینکه کسانی که «هندسه و هویت نظام» را قبول ندارند «صلاحیت حضور در نظام» را از دست می‌دهند، نشان می‌دهد رهبری جمهوری اسلامی عزم خود را جزم کرده تا حکومت اسلامی مسبب انقلاب و جنگ، هر دو، شود!

 اما پرسش اساسی در شرایط کنونی نه وضع و عزم جمهوری اسلامی بلکه موقعیت مخالفان آن، مخالفان دمکرات آن، است. به جز انتظار بیهوده برای اینکه رفسنجانی و خاتمی به کدام طرف می‌غلتند و موسوی دهانش را کی باز می‌کند و کروبی کی بیانیه می‌دهد، چه دارند به مردم بگویند؟ چه راهی جلوی پای آنها می‌گشایند؟ مگر این همه سال آرزو نداشتند مردم به میدان بیایند؟ مردم آمدند! در اوج نا امیدی و ناباوری همگان، مردم آمدند! آیا افراد و احزاب و گروه‌های مدعی دمکراسی و حقوق بشر، برای انقلابی که جمهوری اسلامی به راه انداخته و جنگی که بر طبل آن می‌کوبد، آماده‌اند؟!

25 فوریه 2010

www.alefbe.com

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com