|
||
|
||
دربارهء سکولاريسم | دربارهء ما | تماس | جستجو | فيلترشکن | کوتاه و گويا | عکس و مکث | English Information Section آرشيو صفحه اول | فهرست کليهء مقالات | اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود | کتابخانه | عکس و کاريکاتورانتخابی |
||
دوشنبه 18 مرداد 1389
دو چهره از ايرانيان خارج کشور
این روزها همه جا سخن از گردهمآیی تعدادی ایرانی است که به عنوان میهمان حکومت اسلامی به ایران سفر کرده اند. ویدئوهای مربوط به اين همايش «سفیران تبلیغاتی آقای احمدی نژاد» که در سایت های مختلف منتشر شده یا سبب شوخی و خنده است و يا باعث عصبانیت مردمانی که باورشان نمی آید هنوز کسانی پیدا می شوند که آماده اند تا آبرو باخته وسیله ی تبلیغات حکومتی باشند که تیغ بی امان به روی مردمان آزادی خواه، صلح دوست، و بی سلاح کشیده است… نخست ببینیم که این نوع تبلیغات، یعنی کشاندن ایرانی های خارج از کشور به ایران، از کی متداول شده است.>>>
همان طور که فعالان جنبش سبز در دورهی يک سالهی اخير درسهای فراوانی در مورد ظرفيت سرکوب حکومت، روشهای مبارزهی مدنی و بدون خشونت، چگونگی اطلاع رسانی ايمن، بسيج نيروها، شفاف سازی، کاهش مخاطرات مخالفت با حکومت، و مانند آنها فرا گرفتند حکومت هم بي کار ننشسته و از موقعيت پيش آمده و نوع عکس العمل و واکنش مردم در برابر اقدامات نيروهای دولت درسهايی فراگرفته است. توجه به درسهای آموخته شده در طرف حکومت به سبزها در اتخاذ استراتژی و تاکتيکهای مبارزه در مراحل بعد ياری خواهد کرد. حکومت چه چيزهايی از جنبش سبز برای بقای خود فرا گرفت؟>>>
در قدیم الایام که این همه کتاب و منبع و ماخذ نبود، مردم بیسواد بودند، از قرار چاره ای باقی نمی ماند جز مراجعه به یکی از مجتهدین یا به اصطلاح آن روز "دانشمندان" و"علما" و رفع اشکال اما امروزه که با وجود اینهمه منبع و ماخذ به ویژه همین "گوگل" که تقریبا بازارهمه حتی استادان دانشگاه رانیز کساد کرده است، دیگر گمانم نیازی به مجتهدین نباشد و اگر هم سوالی بود می توان با مراجعه به یکی ازصدها توضیح المسائل آنان، پاسخی برای مشکل دینی وشرعی خود پیدا کرد و بالاخره در نهایت گیرم که پاسخ سوال را درهیچ منبع یا کتاب وتوضیح المسائلی هم نتوان پیدا کرد، می توان به یکی ازاین آقایان مراجعه کرد وپرسش را با او درمیان گذاشت. اما این نیاز، کسی را مجبور نمی کند که حتما نام "مقلد" روی خود گذاشته وچشم و گوش بسته خود را در اختیار مجتهدی قراردهد...>>>
دولت فاشیستی همچون خیاطی می ماند که یک جامه بدشکل و زشت قواره ای دوخته و مصمم است که آن را با خودکامگی به تن همه افراد جامعه کند، اما ایرانیان چون فربه شده اند آن را می کنند و پاره می کنند. پس جدال و نزاع آغاز می شود. ایدئولوژی اسلامی همین است، می خواهد از شیوه ی خشونت استفاده کرده و جامه ی دین را با خودکامگی به تن جامعه کند، لباس پاره می شود. حکومت به علت ویژگی توتالیتاریسم به ناگزیر جامعه را کوچک می کند و انسان ها را به خودی و ناخودی و شهروندان درجه یک و دو تقسیم می کند. هیچ راه دیگری وجود ندارد بجز ارعاب و خشونت. با خودکامگی و سرکوب می توان انسان ها را از خیابان های خشمگین به خانه ها فرستاد، اما نمی توان آدم ها را کوچک و خوار کرد و جامعه را تغییر ماهیت داد. پرسش این است: با این وطن سوخته آیا می توان سیاسی نبود؟>>>
چندی پیش علی مطهری، نماینده تندرو مجلس و حامی دولت احمدی نژاد که گاه در جامه فردی مستقل و آزاد اندیش، خودش را نمایش می دهد، در مجلس شورای اسلامی حرف هایی زد که در کوران دعواهای مجلس و دولت بر سر بالا کشیدن دانشگاه آزاد و بایکوت خبری خبرگزاری های دولتی به فراموشی سپرده شد، حال آنکه شدیداً نکات جالب توجهی را در بر داشت: مطهری به ارگان های سپاه پاسداران اعتراض داشت که چرا همانگونه که بر شبکه های ماهواره ای بی بی سی و خبرگزاری های خارج از کنترل حاکمیت پارازیت می فرستند، بر شبکه «فارسی 1» که سریال های مبتذل به اصطلاح خانوادگی ـ کلمبیایی و ... را بخورد ملت می دهد و باعث سستی بنیان خانواده می شوند، هیچ محدودیتی ایجاد نمی کنند... >>>
جمع نشدن اپوزیسیون انحلال طلب در زیر یک سقف خبر از مشکلات بزرگتری در فردای سرنگونی حکومت آخوندها دارد. فرض بفرمائید که جمهوری اسلامی امروز به هر ترتیبی ساقط بشود، انتخابات آزادی برگزار شود و نیروهای سیاسی امروز ایران با همین تناسب قوائی که امروز دارند وارد مجلس بشوند. مثلاً، حزب کمونیست کارگری با دو کرسی، مشروطه خواهان با چهار کرسی، اتحاد جمهوری خواهان با شش کرسی، مجاهدین با پانزده کرسی و الخ... در نظر بگیرید که هیچ نیروی سیاسی اکثریت کرسی های مجلس جدید را ندارد و باید چند جریان با یکدیگر ائتلاف کنند تا صاحب اکثریت شوند؛ ائتلافی که تقریباً غیر ممکن است...>>>
اطلاعیه افتتاح شبکه تلوزیونی رساو انتشار منشور ده ماده ای رسانهمثل تشنه ای که در جستجوی آب است، رسانه ای نیاز بود که مثل چشمه ای خوشگوار و زلال باشد. تاسیس یک رسانه کاری است سترگ و نیازمند امکانات گسترده. رسانه سبز ملت ایران بی هیچ ادعایی گام کوچکی است در این راه. گامی کوچک و البته استوار و سنجیده. این رسانه مخاطب اصلی خویش را ایرانیانی می داند که به دلیل انسداد فضای سیاسی و اجتماعی از خبر محروم مانده اند. رسا تلاشی است برای این که صدای ملت ایران باشد، صدایی که نمایندگان آن رهبران شناخته شده و مورد اطمینان ملت ایران هستند. >>>
فرید اشکان، از کمیته نیویورک، یکی از سازماندهان همایش سراسری، و جزو هیئت اجرایی انتخابی می گويد: «ما بیانیه ها و اسناد دوستان مان در "سکولارهای سبز" را مطالعه کرده ایم و در مورد این افراد که خیلی هایشان آشنا هستند، نظر بسیار مساعدی داریم و با آنها نقطه نظرهای مشترک داریم ولی یک تفاوت اساسی که بین ما وجود دارد این است که این جریان باز از همان بالا شروع شد، مثل خود آقای نوری علا که شخصیت شناخته شده ای هستند در جامعه ی سیاسی، فرهنگی، ادبی ما. من شک ندارم که در آینده این نیروها نزدیک ترین نیروها به ما هستند، اما ما اصولاً با مرجعیت و شخصیت پروری مخالف هستیم. با این پدرسالاری که در جامعه ما هست ما باید از خودمان شروع کنیم».>>>
حميد رضا رحيمی فدوی هنوز نمی داند که چرا ملت، مقام معظم رهبری، دام الذله، را دوست ندارد، اینقدر به ایشان بند کرده و هزاران وصله ی ناجور، از جمله خشونت و بیرحمی و...، به حضرتش می چسباند؟ يعنی آيا آن روی لطیف و مهربان اعلیحضرت العظما را ندیده اند که چنین قضاوت ناروائی می کنند؟ واقعیت تلخ اما انکار ناپذیر آن است که تنفر شما خوانندگان محترم ضد انقلاب از آن بزرگوار بحدی است که همچون حجاب جلوی چشمان تان را بکلی گرفته و از درک حضور ُپر زور معظم له شدیداً محروم تان کرده است!>>>
برنامهء تلويزيونی «درپيشگاه فرهنگ» دورهء جديد ـ برنامهء شمارهء دو بازگشت زنان ممکن نيستبخش دوم ـ فريبی به نام حکومت اسلام رحمانی همراه با فايل کوچک صدا برای دانلود
حکومت امام زمان تقديم می کند
بقيه در ستون مقابل
|
سال سوم ـ شمارهء 88 8 ـ چهارشنبه 20 مرداد 1389 ـ 11 اگوست 2010
سرعت سرسام آور بازگشت به گذشته جایزه ای دیگر برای زنان ايران زنان دوباره برای آیت الله ها قیمتی شده اند: هيولايي که ظرف سي و يک سال تمام تلاش خود را به کار برده تا از زن ايراني ـ که به موازات زنان همزمان خود در جهان به پيش مي رفت ـ موجوداتي بدبخت و توسري خور بسازد، ناگهان لباس فرشته ي عشق به ايران و احترام به برابري زنان مي پوشد و آن را وسيله اي براي فريب مردم قرار مي دهد. اما از همه ی دروغ ها و نقش آفرینی های این روزهای حکومت اسلامی، یک دروغ ، مثل دم خروس، از زير بغل اين آقايان «روبه صفت» بيرون زده و آن هم ماجرايي است که در سرزمين ما بر سر زنان مي رود و هيچ کدام از اين آقايان (نه اين که نخواهند) قادر نيستند آن را پنهان کنند.>>>
از میزگرد رادیو ار.اف.ای فرانسه نیروی مستبد دینی می کوشد تبعیض جنسیتی میان زن و مرد به قوت خود باقی بماند و افراد از حق و اجازهء تعیین و تعریف سبک زندگی خود محروم بمانند. عرصهء دیگر مصاف نیروی سکولار شایستهء این نام نبرد نماد هاست. زیرا، نیروی مستبد دینی همواره می کوشد جامعه را مملو از نمادهای خود بکند. در همین جنبش سبز هنوز بسیاری از نمادها دینی است و هنوز جریان سکولار نتوانسته زبان خاص را بسازد و به قول خانم شفیق بیان سیاسی روشنی به دست آورد. مصاف مهم دیگر، پهنهء رویارویی با قدرت و برای قدرت است که در آن نیروی سکولار باید به صراحت بگوید که خواستار چنان نظامی است که بر رفع کامل انواع تبعیض و به ویژه رفع آن دسته از تبعیض هایی مبتنی است که مذهب بر جامعه تحمیل کرده است>>>
حکومت، مردم و مسئلهای به نام «حجاب» بسیاری از مسائل بنیادی درطول روند سی ساله بعد از انقلاب اسلامی تغییر کرد، اما یک مسئله از همان نخست تا کنون ثابت، و همواره به عنوان یکی از مهم ترین مسائل نظام باقی ماند: حجاب زنان. چرا؟>>>
زنان، انقلاب مردمی پنجاه و هفت و تصرف آن توسط روحانیت گزارش گفتگو با: ماری لادیه فولادی ماری لادیه فولادی، خصلت انقلاب پنجاه و هفت را خواست عدالت اجتماعی میبیند. برای او انقلاب پنجاه و هفت، انقلابی اجتماعی و مردمی با خواست مدرن عدالت اجتماعی بود. در روند جنبش انقلابی که تا سرنگونی رژیم شاه بیش از یک سال به طول میانجامد، کنش گران گوناگون، احزاب و نیز روحانیت وارد این کارزار میشوند. روحانیت ابزار مهمی برای شیوع افکارش دارد و از باورهای مذهبی مردم استفاده میکند، روی موج انقلاب سوار میشود و انقلاب را تصرف میکند. >>>
رنجنامهء زنان بهایی روستای «اویل» مازندران بعد از انقلاب اسلامی مسلمانان روستا ، بنای ناسازگاری گذاشته و اذیت و آزار شروع شد. باری که به شالیکوبی می رفت، عودت داده می شد. رانندهء مینی بوسی که وظیفه اش حمل مسافر از روستا به شهر و بالعکس بود، به تحریک همین افراد از سوار کردن بهاییان امتناع می کرد، حتی به کودکانی که به دبستان می رفتند، هم رحم نمی کردند و مورد آزار قرار می دادند. این مسائل و مشکلات ادامه داشت تا اينکه اهالی مسلمان ایول با کمک روستاییان دیگر نواحی به خانه های بهاییان هجوم آوردند و وقایعی پیش آمد که حتی دل سنگ هم به حالِ آن می گرید.>>>
شاه بهتر بود یا امام؟سه دهه پس از مرگ آخرین شاه ایران، پرسش ها درباره دوران و کارنامه او هنوز موضوع گفت و گو ها و اختلافات صاحب نظران است. شاه بهتر بود یا امام؟ این پرسش چیزی نمانده که 31 ساله بشود. نیمه ای از بهترین سال های زندگی نسل های ما را خورده است. همهء کسانی که در جا به جائی شاه و امام نقش ایفا کرده یا بی تفاوت و معترض بر کرانه به تماشا ایستاده بودند، همواره آماج این پرسش شده اند، نه لزوماً از سوی نسل های جوان که بر خود نام نسل سوخته نهاده اند، که از سوی رسانه های خارجی.>>>
یکی از موضوعاتی که در رسانه های اپوزیسیون ایرانی جایش بسیار خالی ست ایجاد تشکل ملی است بمنظور معرفی یک نیروی جانشین. از چهار سال پیش که "طرح 12 ماده ای نجات ایران" را مطرح کردم، و پیشنهادی که آقای زعیم در سال 88 برای تشکیل دولت موقت ارائه دادند، در این هفته بود که مقالهء جمعه گردی های آقای نوری علا با عنوان "اپوزیسیون در زیر یک سقف؟" را در سایت گویا نیوز دیدم که ضمن تشکر از وی مطالبی را در خصوص پاره ای از نکات آن عرضه می دارم.>>>
نکته قابل تامل واکنش منفی برخی از طرفداران جنبش سبز به این رویداد بود. این افراد اعتقاد دارند که این شبکه متعلق به اصلاح طلبان بوده و با استناد به اساسنامهء ده مادهای شبکه، آن را تلاشی برای بازگشت به اصول انقلاب اسلامی و اجرای نگاه جدیدی به اسلام به نام اسلام رحمانی میدانند. سوال اینجاست که آیا راهاندازی این شبکه برای آینده جنبش سبز فرصت است یا تهدید؟>>>
رسانه اصلاح طلبها آمد... و سکولارها همچنان خوابند! تلویزیون اینترنتی اصلاحطلبها موسوم به «رسا» افتتاح شد. با حداقل انتظاراتی که داشتم ساعاتی را به تماشای برنامههای آن نشستم. شاید، با چند استثنا، آنچه دیدم روی هم رفته چیزی نبود به جز شکل شنیداری و دیداری سایت های جرس و کلمه: تلاش برای بزک کردن عجوزه حکومت دینی، خمینی اینجا، خمینی آنجا، خمینی همه جا و خلاصه همان زبان ملال آور دهه نخست جمهوری اسلامی.>>>
با درود به شما آقای نوری علا، سؤالی داشتم در مورد همایش سکولار دموکرات های آمریکای شمالی؛ و آن این است که در بند اول منشور تصویب شده چنین آمده: «ما باورمند به گذار خشونت پرهیز از نظام خودکامهء دینی حاکم به جمهوری مبتنی بر حقوق بشر در ایران میباشیم و در این راستا از همهء اشکال مبارزاتی مردم که با مبانی مدنی و حقوق بشری هماهنگ باشد، پشتیبانی میکنیم». من باور دارم که گاهی و در زمان مشخصی مبارزهء خشونت آمیز بر علیه حکومت های فاشیستی و خونریز مذهبی مانند جمهوری اسلامی لازم و ملزوم است. من خودم را به عنوان یک سکولار دمکرات می دانم. سوال من این است که اکنون با چنین منشوری من دیگر نمی توانم در کنار این عزیزان باشم؟ جای امثال من کجاست؟ من همانطور که موافق جنگ آمریکا بر علیه میلسویچ بودم موافق جنگ آمریکا بر علیه طالبان و صدام هم بودم و هستم. آیا من و ماها جایی در کنار این عزیزان سکولار که خواهان مبارزهٔ بدون خشونت هستند داریم یا خیر؟ با آرزوی پیروزی و سربلندی ایرانزمین؛ رضا حسن زاده
جناب حسن زاده؛ من جزو سکولار دموکرات هائی که در نيويورک جلسه داشتند نيستم و در حال حاضر مسئوول شورای موقت هماهنگی سکولارهای سبز بشمار می روم و گزارشات مربوط به فعاليت های آنان را تنها به لحاظ تعهد نشريه ام به سکولاريسم منتشر می کنم و اگر دقت کنيد از همان لحظات تشکيل آن جلسه ، از طرف گردانندگانش کوشش شد تا بين آن تشکيلات نوبنياد و شبکهء سکولارهای سبز که از ماه ژانويه بوجود آمده خط کشی شود. مثلاً، در ابتدای جلسه، آقای محمد امينی توضيح دادند که «فرق "ما" با سکولارهای سبز آن است که آنها فقط از سکولارهای جنبش سبز حمايت می کنند ولی ما از همهء جنبش سبز (که بعداً معلوم شد منظور از «همه» رهبری آقايان موسوی و کروبی است) حمايت می کنيم». همچنين آقای فريد اشکان به خبرنگار نشريه شهروند تورنتو گفته اند که «ما بیانیه ها و اسناد دوستان مان در "سکولارهای سبز" را مطالعه کرده ایم و در مورد این افراد که خیلی هایشان آشنا هستند، نظر بسیار مساعدی داریم و با آنها نقطه نظرهای مشترک داریم ولی یک تفاوت اساسی که بین ما وجود دارد این است که این جریان باز از همان بالا شروع شد، مثل خود آقای نوری علا که شخصیت شناخته شده ای هستند در جامعه ی سیاسی، فرهنگی، ادبی ما. من شک ندارم که در آینده این نیروها نزدیک ترین نیروها به ما هستند، اما ما اصولاً با مرجعیت و شخصیت پروری مخالف هستیم. با این پدرسالاری که در جامعه ما هست ما باید از خودمان شروع کنیم». تو گوئی که شخصيت شناخته شده بودن يک عيب بزرگ است و يا برخی از دوستانی که در آن همايش شرکت داشتند شخصيت شناخته شده محسوب نمی شوند. در عين حال، همانگونه که در جمعه گردی هفته اخيرم نوشته ام من به اين شعار «مبارزهء بدون خشونت» اعتقادی ندارم و دلايلم را در آن مقاله نوشته ام. بهر حال من اين نامه را برای گروه آن دوستان نيز ارسال می دارم تا اگر خواستند پاسخ مقتضی به شما بدهند. با تجديد عهد و دوستی. اسماعيل نوری علا
آيا مردم تا ابد الاباد باید در خانه هایشان بمانند؟ کوروش از تهران مقالهء آقای خرم، از اعضای نهضت آزادی، بار دیگر نشان داد که، متاسفانه، این طیف سیاسی در خواب بسر میبرد. اصولا تمام هدف اعضای نهضت آزادی این است که بر این عقیده پافشاری کنند که با تغییر ندادن قانون اساسی و رژیم سیاسی می توان جامعه ای دمکراتیک و مردمی دارای حقوق داشت،به نظر من امثال آقای خرم یا مهندی عزت سحابی ظاهراً قصدشان این است که جریان تاریخ را متوقف کنند،متاسفانه آقای خرم و همفکرانشان در نهضت آزادی هرگز به روح و محور این قانون اشاره نمی کنند و با عبارات چند پهلویی مانند "امر به معروف"،"اصل آزادی تجمعات" و مانند آن سعی می کنند به مردم اینگونه القا کنند که اگر همین قانون اجرا شود عمده مشکلات کشور حل می شود. آقای خرم به دنباله عبارات اصول ظاهری "حقوق ملت" در قانون اساسی بی توجه است که در آن تمام آزادی ها و حقوق ملت به "امور اسلامی" محدود شده و مفسر این امور اسلامی هم ولی فقیه و شورانی نگهبان منصوب اوست. این نوع محافظه کاری های ایستا گونهء اعضای نهضت آزادی (به ویژه مهندس سحابی) نه تنها منجر به تامین حقوق مردم و گسترش آزادی نخواهد شد بلکه رژیم مستبد جمهوری اسلامی را روز به روز گستاخ تر می کند. اینکه دائم گفته شود بخاطر بهانه ندادن به رژیم نباید کاری را کرد یک استدلال مسخره است. پس مردم تا ابد الاباد باید در خانه هایشان بمانند تا بهانه ای به رژیم ندهند. من خنده دارتر از این استدلال تا حالا ندیده ام. به نظر من کثیری از نسل جوان جامعه ایران و حتی افراد میانسال جامعه ما که من با آنها در ارتباط نزدیک هستم از وضع موجود ناراضی و خسته هستند و خواهان یک زندگی توام با رفاه و آزادی در خارج از چهار چوب حکومت فعلی هستند. اینکه هر چند وقت یکبار بر این طبل کوبیده شود که تکان نخوریم تا اتفاقی نیفتد تنها به ادامه فاجعه حکومت مستبد مذهبی منجر خواهد شد.
اگر نتیجهء انقلاب همان باشد که اصلاحات میخواهد... جرس: به گزارش روابط عمومي دفتر سيد محمد خاتمی، وی در دیدار با دانشجویان عضو انجمن فرهنگ و سیاست شیراز گفت: «معتقدم که اصلاحات از دو سو و توسط دو قطب کاملاً متضاد مورد تهاجم و فشاراست. یکی از سوی کسانی که می گویند اصلاحات توهمی بیش نیست و چنین القاء میکنند که اگر مراد این باشد که در جامعه مردمسالاری حاکم شود، نظام و جریانی که در پرتو انقلاب به وجود آمده است با مردم سالاری سازگار نیست! این جریان، با نفی انقلاب اسلامی و قانون اساسی، اصولاً اصلاحات را امری ناممکن و واهی میداند و میگویند مردم باید دست از اسلام و جمهوری اسلامی بردارند و راه خود را خارج از آن جستجو کنند... در این دیدگاه یا دین به کلی رد میشود یا دست بالا آن را امری فردی میدانند که نباید در عرصهء اجتماعی و سیاسی دخالتی داشته باشند و طبعاً اصلاحاتی را که پایبند دین و وفادار به اصل نظام باشد از اساس امر غلطی میدانند و آن را مورد حمله و فشار قرار میدهند... آنچه خصوصاً در این مرحلهء اخیر پدید آمده و رفتارها و سیاست های نادرست موجود این تفکر را تقویت می کند که نظام جمهوری اسلامی نظامی است که با حقوق مردم و معیارهای یک جامعه آزاد و آباد پیشرفته ناسازگار است و اصلاحاتی که می گوید این نظام و انقلاب را قبول داریم ولو اینکه خواستار اصلاح انحرافات باشد معنی ندارد... اصلاحات، به این معنی، مثل خود جمهوری اسلامی مطرود و مردود به حساب آورده میشود... در عين حال فشار دیگر از سوی جریان هائی است که گرچه ظاهر دینی و انقلابی به خود میگیرند ولی راه و کارشان با روح انقلاب و آرمان های ملت سازگار نیست... جریانی تمامیِّت خواه که میانهای با مردم و حقوق آنها ندارد و از اسلام و انقلاب چهرهای خشن و زشت ارایه میدهد و خواستار حذف همه کس و همه چیز است که با توهمات و تنگ نظری آنان سازگار نیستند، این جریان هم با اصلاحات دشمن است و هرگونه فکر و روشی را که پسندیده نشود براندازی معرفی میکنند... البته منظور این نیست که هر کس اصلاحات را نپذیرد بد است، کم نیستند جریان ها و کسانی که اختلاف سلیقه با اصلاحطلبان دارند ولی محترمند و واقعاً میخواهند در درون نظام و با معیارهای اصلی آن به سر ببرند و آن جریان فوق الذکر با اين جریانهای اصیل و منطقی غیر اصلاحطلب هم مخالفند».
شماره 886 ـ جمعه 15 مرداد 1389 ـ 6 اگوست 2010
جمعه گردی های اسماعيل نوری علا
اين روزها بازار ماندلا و گاندی شدن داغ است
به یاد يعقوب مهرنهاد، اولین وبلاگ نویسی که اعدام شد
هواپیما را آمادهء سفر به ونزوئلا کنید... جمعی از دیپلماتهای بريده از حکومت، در وبلاگ «سفارت سبز»
دربارهء «احتمال حملهء نظامی»
افزوده ای از بی.بی.سی به اين خبر
يادداشتی در مورد کانال ماهواره ای «ايران ندا»
گزارش همایش مقدماتی سکورلار دموکرات های آمریکای شمالی هیات اجرایی تشکیلات سراسری سکولار دموکرات های آمریکای شمالی همراه با توضيحی از جانب شبکهء سکولارهای سبز
فراخوان برای دخالت گری مشترک کلیه نیروهای چپ در آمریکای شمالی
در بیان حقایق سال 67 محذوریت دارم
|
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== ============= کميته بين المللی نجات پاسارگاد =========== =========== برای آزادی، دموکراسی، جمهوری و لائيسيته =========== =========== =========== ============= ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== مخالفان خود را بشناسيم دولت نهم روند بسيار خطرناک غربزدگی و گرايش های سکولاريستی را که متأسفانه در حال نفوذ در بدنه مديريتی کشور بود، سد کرده است.
سکولارها در ایران جایگاهی ندارند! حضور پر شور ملت ایران در بيست و دوم بهمن عامل شکست کامل سکولارها در کشور است.
اسلام با فرهنگ لائيك و بى دينى مخالف است. دشمنان با استفاده از ترويج فرهنگ لائيك درصدند تا زنان را از خط عفاف و حجاب و كرامت منحرف كرده و سنت هاى اصيل اسلامى را از بين ببرند.
آيتالله مکارم شيرازی نقش تلويزيون در ايجاد تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بسيار مهم است. هر چند که در ساليان اخير برنامههاي ديني و مذهبي در تلويزيون گسترش يافته ولي کساني در آنجا لانه کردهاند تلويزيون را به سوي سکولاريسم سوق مي دهند».
دوشنبه 18 مرداد 1389
بقيه از ستون مقابل
سلام بر شما عزیزانی که در سایت سکولاریسم نو در جهت روشنگری و ترویج جدایی مذهب از حکومت تلاش می کنید. من «قانون اساسی نوین ایران» که پيوند ثابت اش در سايت شما آمده رو مطالعه کردم و نظر خودمو در مورد قانون اساسی ِ تدوین شده به نویسندگانش ایمیل کردم و پاسخ یک نامه رو گرفتم اما از پاسخ نامه دوم خبری نشد. از اونجایی که از طریق سایت شما با قانون اساسی آشنا شدم و خانوم شکوه ميرزادگی هم نامه ای خطاب به اینان نوشته و در مورد توجه بیشتر به حفظ میراث طبیعی و تاریخی و فرهنگی نکاتی رو متذکر شده و همچنین از آنجایی که شما گفته اید نوشته های مخاطبانتون رو منتشر خواهید کرد تصمیم گرفتم نظراتم رو براتون بفرستم شاید مورد توجه قرار بگیره و منتشر بشه.امیدوارم. پیشنهاد اول ِ من به حقوقدانان ِ سبز:«نظرتون در مورد برگزاری رفراندم در هر ده یا پانزده سال چیه؟اینجوری کسایی که در رفراندوم پیشین برای تغییر نوع حکومت حضور نداشته اند امکان اظهار نظر خواهند داشت.خودِ ما هم امکان تغییر نظراتمون رو خواهیم داشت.مثلن فرض کنیم ج.ستمگر اسلامی نابود بشه،رفراندمی برگزار بشه و مردم رای به پادشاهی بدن.چندسالی بگذره و نسل جدید احساس کنه از پادشاهی خوشش نمیاد ای خودِ ما احساس کنیم پادشاهی برآورده کننده نیازهای کشور ما نیست.اونوقت با بودن چنین قانونی نیازمند ایجاد انقلابی جدید نخواهیم بود و به راحتی نظامو برکنار خواهیم کرد بدون هیچ درگیری و خونریزی.به نظر شما عزیزان اآیا این نظریه از نظر حقوقی و سیاسی و اجتماعی قابل اجرا هست یا نیست؟رفراندوم در مورد نوع حکومت و قانون اساسی؟» پیشنهاد دوم یا انتقاد دوم:«در ماده چهارده گفته شده که اجرای مراسمات مذهبی و تبلیغ دینِ خود بدون توهین به عقاید و اعتقادات دیگران آزاد است!» سوالی که برای من پیش اومده اینه که اصلن توهین یعنی چه؟ مقدسات چیست؟ چرا باید به عقاید دیگران احترام گذاشت؟ آیا مگر قرار نیست تنها به انسانیت احترام گذاشته شود؟ پس احترام به عقاید یعنی چه؟ اونهم عقاید کسانی که به عقاید دیگران احترام نمیذارن و تنها وقیتی که کم میارن از احترام به عقاید حرف میزنند و ...
|
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |