|
||
|
||
دربارهء سکولاريسم | دربارهء ما | تماس | جستجو | فيلترشکن | کوتاه و گويا | عکس و مکث | English Information Section آرشيو صفحه اول | فهرست کليهء مقالات | اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود | کتابخانه | عکس و کاريکاتورانتخابی |
||
چهارشنبه 13 مرداد 1389
بست نشينی زنان درانقلاب مشروطه
جنبش زمانه ی ما و جنبش مشروطيت جنبش اجتماعی شگرف اخير ايران (با هر نامی که آن را بخوانيم) به راستی از مهمترين و متمدنانه ترين جنبش های زمانه ی ما است؛ و به خصوص حضور گسترده، مثبت و تاثير گذار زنان، هم دوش و هم وزن مردان در آن نشان از اعلام رسمی خواست هايي دارد که کاملا به هنگام و کارسازند. اين حضور مثبت يک بار ديگر نشان داد که پست و بلند جنبش برابری خواهی زنان کشورمان، همان گونه که در همه ی جهان، ربطی آشکار و مستقيم با جنبش های گسترده ی آزادی خواهی اجتماعی دارد. در واقع اگر اين حضور به هنگام و درست نباشد نه تنها که برابری خواهی زنان، که آزادی خواهی های اجتماعی کل يک جامعه در خطر سقوط قرار می گيرد. درست همانگونه که جنبش منتهی به انقلاب 57 به صورتی نابهنگام و نادرست پيش رفت و ديديم که چگونه اثر منفی خود را هم در مورد زنان ما و هم در مورد آزادی خواهی و حتی استقلال سرزمين مان نشان داد.>>>
از دولت سر مشروطه بود كه ما توانستيم مكتب خانه ها را كه جزو تيول آخوندها بود به مدارس ملی و دولتی تبديل كنيم و كودكان ايرانی توانستند به جای عمه جزو خواندن، به رياضيات و ادبيات بپردازند. به بركت به ثمر رسيدن نهضت مشروطه بود كه ما توانستيم محاضر شرعی و قوانين ناسخ و منسوخ ملايي را بدل به دادگستری كنيم و صاحب يك رشته قوانين قضايي اعم از مدنی و جزايي و آئين دادرسی شويم كه به جای آنكه آخوندی حد جاری كند - دست ببرد و شلاق بزند و قانون قصاص را اجرا كند، قاضی داشته باشيم و هیئت منصفه ای و وكيل مدافعی. بر اثر نهضت مشروطه بود كه مردم آزادی شغل، آزادی سفر در داخل مملكت و امكان سفر به خارج از كشور را يافتند. وجود مشروطيت و وجود قانون اساسی بود كه انجمن های سياسی را در ايران به وجود آورد و موجب شد روزنامه ها و نشريات و كتاب های فراوان چاپ شود و در دسترس همگان قرار گيرد. به همت مجلس شورای ملی و تصويب اين قوانين بود كه حكومت و دولت از مذهب و ملا تفكيك شد و اصول ادارهٌ مملكت طبق موازين متمدن دنيايي پايه ريزی گرديد. در اين دوران ايران قدم به عصر تجدد گذاشت، دانشگاه ها و مدارس عالی تأسيس شد، كارخانجات به كار افتاد و صنعت نوين ايران پا گرفت. در اين دوران به زن ايرانی حق رأی و طلاق داده شد.>>>
هرچند كه جامعه ما در دوره ي قاجاريه و سالهای پایانی حکومت آنان، وارد مرحله ي تازه ايي شد و با شكل گيري حركت مشروطه خواهي ايرانيان در تحولات سياسي – اجتماعي و فرهنگي تاثير و تحولات زیادی در همه ابعاد زیست اجتماعی مردم به وجود آمد. ولي در اين راستا بيشتر زنان در حوزه ي اجتماعي جامعه، در رنج و مشقت بودند. چون نه تنها در حوزه ي اجتماعي بلكه در حوزه ي سياسي هم به آساني نمي توانستند به اقدامات گروهي و جمعي دست بزنند. هرچند كه در حركت ها و جنبش هاي مخالف با دولت، نقش و حضور زنان هم مي بينيم ولي نخستین نمودهای حضور جدی و مؤثر زنان را در جنبش مشروطه مي بينيم. >>>
ملاحظاتی در بارهءانقلاب مشروطه هنوز چند سالي از «انقلاب اسلامی» سپري نشده بود که يکي از دوستان، که «هم مورخ بود و هم روزنامه نگار»، با شگفتي مي گفت: «هنوز هستند کساني که دربارهء علل انقلاب سخن مي گويند و اتلاف وقت مي کنند». نگارنده از اين اظهار نظر شگفت زده شدم. و هنوز يکي دو سالي از اين گفتگو نگذشته بود که يکي از مورخان برجستهء تاريخ بريتانيا کتابي را که نکات تازه اي دربارهء علل انقلاب بريتانيا در قرن هفدهم بود منتشر کرد و نشان داد که حتي پس از گذشت چند قرن هنوز «نکاتي تازه ياب» در باب آن جريان بزرگ تاريخي وجود دارد که هم از منابع و اسناد و مدارک تازه از آن دوران بدست مي آيند و هم از ديدگاه ها و نظريه هاي تازه در باب انقلاب. انقلاب مشروطه هم هنوز از همهء جوانب بررسي نشده و برخي از نظرهاي شايع و مورد باور همگان با اسناد و مدارک معتبر تاريخي همخوان نيست. از جمله نقش انگلستان به عنوان نيروي محرکه انقلاب مشروطه است که در اين "ملاحظات" بدان خواهيم پرداخت.>>>
بايد کاري کرد که ملت ايران ملت شود و لياقت پيدا کند والا زيردست شدنش حتمي است. زيردست ترک (منظور عثماني) نشود زيردست عرب مي شود و اوضاعي که امروز در ملت ايران مي بينم جاي بسي نگراني است. افراد مردم ايران مطلقاً يک منظور و مطلوب دارند و آن پول است و براي تحصيل پول از هر طبقه و جماعت و صنف باشند گذشته از دزدي و مسخرگي و هيزي فقط يک راه پيش گرفته اند که به اسامي مختلف آنتريک بازي و حقه بازي و تملق و هوچيگري و شارلاتي و غيره خوانده مي شود و اسم جامع آن بي حقيقتي است و از اين جهت است که ايراني ها هيچ وقت با هم اتحاد و اتف اق نمي کنند...>>>
در این جا فرض بر آن است که جنبش سبز تنها انتقال قدرت به صورت مرحلهای، تدریجی و مسالمتآمیز را هدف قرار داده است. در این صورت، و با توجه به مواضع سیاسی و ایدئولوژیک رهبری به واقع موجود جنبش سبز، این جنبش با چه متن مشترک و قابل قبولی جز قانون اساسی جمهوری اسلامی میتواند به مصاف حاکمیت برود؟ اگر این متن نباشد، جنبش هیچ زبان مشترکی با حاکمیت نخواهد داشت و راههای تعامل و تحول مسالمتآمیز خود به خود بسته خواهد شد. در مقابل، تنها با اتکا به قانون اساسی است که جنبش میتواند با بهرهگیری از فشار افکار عمومی حاکمیت را در برابر مردم پاسخگو کند، گسلهای درون حاکمیت را تعمیق ببخشد، و با انگشت گذاردن بر روی اصولی از قانون اساسی که اجازه آزادانه حق انتخاب به مردم را میدهد شاخص نمایندگی مردم در حاکمیت را بالا ببرد. در این سناریو، با قدرت گرفتن صدای مردم در حاکمیت، راه برای اصلاحات/تغییرات ساختاری و از جمله تغییر قانون اساسی باز خواهد شد و با تحقق حاکمیت ملی میتوان نظامی را که تضمین کننده ارزشهای حقوق بشری باشد پایه ریخت. یعنی از قانون اساسی جمهوری اسلامی آغاز کرد و به اعلامیه جهانی حقوق بشر رسید.>>>
مهندس موسوی حرکتی افراطی را با انقلابی گری خود در 1357 آغاز کرد و تا به امروز هم جزو مهمی از این مجموعهء به اصطلاح انقلابی بوده است. از سال گذشته هم، که محیط اجتماعی ایران چنان تحول يافت که می توانست بهترین بستر رشد آزادیخواهی باشد و در این بستر مقولۀ دموکراسی خواهی و تدوین قانون اساسی سکولار به بهترین شکل خود انجام پذیرد، او و همرزمانش تمام مجراهای بروز افکار را با مطرح کردن خواست بازگشت به دوران طلائی امام و اجرای بی تنازل قانون اساسی چنان بستند که نطفۀ وحدت در کثرت شکسته شود.>>>
بخش بزرگی از بحث سکولاريزم متاسفانه عملا در سطح "در فوايد خوبی و در مضار بدی سخن گفتن" متوقف شدهاست. يعنی ما در بهترين حالت میگوييم که سکولاريزم سياسی (يا سکولاريزم عينی و يا هرچه اسماش را بگذاريم) برای ما خوب است و داشتن يک نظام سياسی بر اساس قوانين شريعت برای ما بد است. طرفه اينجاست که تلاش برای رد و يا اثبات گزارهی فوق بحثهای فلسفی و اجتماعی زيادی را برانگيخته که به شکل حلزونی به درون خود غوطه میخورد. به همين سبب از واقعيت فاصله میگيرد و ذهنهای بسياری را به خود مشغول میدارد.>>>
بقيه در ستون مقابل
|
سال سوم ـ شمارهء 886 ـ جمعه 15 مرداد 1389 ـ 6 اگوست 2010
شايد نخستين فکری که به ذهن آدم رزمنده در صفوف اپوزيسيون می رسد آن باشد که بايد وسيله ای فراهم کنيم تا چهره ها و شخصيت های شناخته شدهء سياسی اپوزيسيون زير يک سقف جمع شده، اختلافات و تشابهات شان را با يکديگر در ميان گذاشته و، از دل اين «گفتگوی ملی» به وفاقی سراسری برسيم که از خاک حاصلخيز آن نيروئی که بتواند تا حد ممکن و مقدور خود را بصورت يک جانشين عملی در انظار بين المللی مطرح کند بوجود آيد. اما گفتهء شاعر بزرگ کشورمان ياد باد که «عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل ها..!»>>>
اين روزها بازار ماندلا و گاندی شدن داغ است اين روزها بازار ماندلا شدن و گاندی شدن داغ است و همه به حساب ديگران مشغول بذل و بخشش اند. يکی می بخشد و فراموش می کند؛ ديگری می بخشد و فراموش نمی کند؛ اين وسط کسانی هم هستند که نه می خواهند ببخشند، نه فراموش کنند، ولی صدای اين گروه در های و هویِ بحث های بخششگرانه گم شده است. می گوييم و می گذريم، و اين روزها هم که مسئولان سياسی دهه ی شصت دوباره محبوب قلوب شده اند و بر شانه ی کسانی که در آن سال ها طفل شيرخوار بوده اند بالا رفته اند، بر آن وقايعِ جنايتکارانه چشم می بنديم و دعوت به سکوت و بررسی در "وقت مناسب" می کنيم اما چهره ی آن مادر و پدر و زن و شوهر و دختر و پسر را نمی بينيم که داغ عزيز يا عزيزان شان را هنوز بر دل دارند و خواهان محاکمه ی آمران و عاملان قتل عام شصت و هفت هستند. در اين ميان کسانی که خواهان مجازات قاتلان هستند به همان اندازه حق دارند که بخشندگان و عفوکنندگان. ما از زبان گروه اول سخن می گوييم. می گوييم، مجازات معنی اش وحشیگری و بیاخلاقی نيست. مجازات معنی اش به دار کشيدن و اعدام نيست. آمر و عامل جنايت قرار نيست شکنجه شود، هر چند خودش شکنجه کرده است. مجازات او، دور بودن از اجتماع برای هميشه است. اين نه خشونت است، نه خون را با خون شستن. مجازاتی ست که در دمکراتيک ترين کشورها هم اِعمال می شود. اما بخششِ بی موقع و بی دليل، جز جری کردن جنايتکاران بالقوه و بالفعل حاصل ديگری نخواهد داشت. به اين میماند که بگوييم هر کس تا حالا آدم کشته يا از اين به بعد بکشد، در نهايت بخشيده خواهد شد. معلوم است که چه بر سر جامعه خواهد آمد. اما قانون مبتنی بر حقوق بشر همان طور که مجازات دارد، تخفيف در مجازات هم دارد. تخفيف، شامل کسانی می شود که پيش از گرفتار شدن، به ميل خود زبان بگشايند و با معرفی آمران و عاملان جنايت های پيشين گامی در جهت کاهش جنايت های آتی بردارند. آقايان سبزی که در گذشته مسئول بوده اند، نبايد انتظار داشته باشند که داغديدگان قتل عام شصت و هفت سکوت آن ها را بپذيرند. اگر مطلقا اطلاع نداشته اند بايد صريح اظهار بی اطلاعی کنند. اگر اندکی اطلاع داشته اند، بايد اطلاع رسانی کنند. اگر در جنايت به طور مستقيم يا غيرمستقيم دست داشته اند بايد از خانواده های کشته شدگان رسماً عذرخواهی کنند. جنايت، سبز و سرخ و سياه نمی شناسد. جنايتکار هر رنگی بوده يا هر رنگی شده، جنايتکار است و نمی تواند از زير بار مسئوليت شانه خالی کند. اين که کشته شدگان مجاهد بودند، و مجاهدين خود ترور می کردند يا با صدام هم دست بودند يا خيانت و جنايت می کردند توجيه مناسبی برای کشتارِ بی محاکمه نيست. اگر هم به اعتقاد آقايان اين کار، کار خوبی بوده، صريحا اعلام کنند که "ما خود، يا همکاران مان اين کار را کرديم و در زمان خودش کار درستی هم بود"؛ لااقل تکليف ما با آقايان روشن خواهد شد. بر خاک خاورانِ امروز ساقه های باريک و زيبايی روييده که در حال رشد و گسترش است. مخفی کاریِ حکومت و سکوت همدستان جنايتکار نتوانست پرده بر اين جنايت هولناک بيفکند. بقايای پرده ی پوسيده ای که روی قبرهای خاوران کشيده شده کم کم کنار می رود و چهره ی زيبای زندانيانِ به قتل رسيده روز به روز پر رنگ تر می شود. قلم ما در افشای ظلمی که بر آن ها رفته لحظه ای آرام نخواهد گرفت و تحت هيچ شرايطی اجازه ی ضايع شدن حقوق آن ها را نخواهد داد.
به ياد يعقوب مهرنهاد، اولین وبلاگ نویسی که اعدام شد اگر کسی یعقوب مهرنهاد را در خواب ببیند، خواهد دید که چشمان او در زیر خاک سخت نگران است. و اگر کسی از او بپرسد که چرا نگران است، خواهد گفت: «چشمم نگران است که ملکم با دگران است». دگرانی که اکنون بر ایران حکومت می کنند، سرزمین ایران، و مخصوصاً بلوچستان را، چنان ویران کرده اند که فقط با رفتار هلاکو خان و تیمور لنگ قابل مقایسه است.>>>
پسر سيزده ساله ای مهمات به بدنش می بندد و به میدان جنگ می رود. اینجا «میدان جنگ» زیر تانک است، یا دم در مسجد، یا داخل اتوبوس. من با این وبلاگ نویس موافقم که «حسین فهمیده» و «محمد ریگی» شباهت ِ بسیار مهمی دارند: این دو هر دو «کودک – سرباز» هستند و این شباهتی است که علی رغم تلخ بودن آن از آن فراری نیست. زير اين نوشته نظراتی گذاشته شد از این دست که نمی توان حسین فهمیده و محمد ریگی را با هم مقایسه کرد چون یکی برای دفاع دربرابر متجاوز به میدان رفته است اما دیگری در یک عملیات تروریستی شرکت کرده است. اما آیا واقعاً به این راحتی می توان بین این دو نوجوان خط کشید؟ یا، اینطور بپرسم، خط کشیدن کار سختی نیست، اما آیا این خط کشی ها بر استدلالی استوار است؟>>>
او اشتباه نکرد... فرخزاد نخستین خواننده و هنرمند ایران بود که تلاش کرد با امکانات اندکی که در اختیار داشت، جامعه را به نقد خود بنشاند. انقلاب اسلامی اما روند رشد طبیعی جامعه ایران را با انسدادی تاریخی روبرو ساخت. انسدادی که گویی از سر گذراندن پیامدهای فلاکتبار آن، تنها شرط وداع ایران با گذشته و گذار به آینده بود. فرخزاد بلافاصله دور دنیا راه افتاد تا از این انسداد بگوید، و بگوید که اختلاف این حکومت با حکومت پیشین بر سر آزادی و آزادگی نبود بلکه بر سر «توضیح المسائل» و این بود که آیا باید با پای چپ وارد خلا شد یا با پای راست!>>>
هواپیما را آمادهء سفر به ونزوئلا کنید... جمعی از دیپلماتهای بريده از حکومت، در وبلاگ «سفارت سبز» ما دیپلمات های مستقل که از سر درد، نگران چنین جنگی هستیم، بر خود فرض دانستیم پیش از آنکه شما اجازه دهید این جنگ بر ایران تحمیل شود از راه رفته باز گردید، بخاطر نجات ایران و نجات خودتان از چنین جنگی جلوگیری کنید و اجازه دهید صندوق رأی تکلیف را روشن کند. ما به وظیفهء ملی و میهنی خود عمل میکنیم و شما را از حلقهء آن افراد بی خرد بر حذر میداریم. شما میتوانید گوش کنید و یا هواپیما را آمادهء سفر به ونزوئلا کنید.>>>
چندى است جريان تحولات سياسى منطقه خاورميانه به مسير تهديدهاى نظامى دراين بخش از جهان تغيير جهت داده است. تهديد به انجام جنگ با ايران اکنون همچون شمشيری بـُرا در دستان ايالات متحده و هم پيمانانش بر سر سياست مداران بی کفايت جمهوری اسلامی قرارگرفته است، تا آنها را به تبعيت و اجرای خواسته های خود در ارتباط با مسائل هسته ای و سياست های منطقه ای وادار سازند... در اين رابطه چندي ست که بين مخالفين حکومت اسلامی در برون و اپوزيسيون در درون کشور واکنش های گوناگونی در برابر اين تحرکات و پروپاکاندها، شکل گرفته و بيان شده است.>>>
دربارهء «احتمال حملهء نظامی» اگر شما (بهعنوان رهبران حاکم بر ایران و بازیگردانانِ اصلی) از چنان مفروضاتی و نیز «نزدیکبودن برنامهی هستهای خود به مقصد» مطلع باشید؛ معلوم است که بیش از هرچیز به «زمان» و «دفع خطر حملهی نظامی» نیاز دارید. پس به «طراحی یک بازی سیاسی» اقدام خواهید کرد که طی آن «نمایشی باورپذیر و متقاعدکننده» از «عمقگیری و گستردگی شکافها، میان نهادهای اصلی قدرت در نظام ایدئولوژیک» (نظامیان ـ روحانیان) به صحنه درآید. تا از تنها شانس ممکن (بیم و امید ایالاتمتحده برای تغییر در نظام ایدئولوژیک) به سود خود استفاده کرده، آنان را در حیص و بیص «رویارویی نهایی نهادهای قدرت» قرار داده و بدینوسیله، برای «برنامهی هستهای خود» زمان بخرید. چه میکنید؟!>>>
داریوش آشوری، مهران براتی، شهرنوش پارسی پور، مهدی جامی، رامین جهانبگلو، رضا دقتی، آرش سبحانی، رضا علامه زاده، محبوبه عباسقلی زاده، کاظم علمداری، مسیح علی نژاد، مهرانگیز کار، نیک آهنگ کوثر، محسن نامجو، محمدرضا نیکفر: امضا کنندگان این بیانیه ضمن حفظ تماس و هماهنگی با دیگر گروه های رسانهای و استقبال از هرگونه تلاش مشترک، ایده ی اصلی خود را راه اندازی یک کانال ماهوارهای میدانند که مدل رسانه مشارکتی را تحقق بخشد و رسانهای متفاوت برای گرد هم آمدنِ استعدادهای جنبش مردمی ایران باشد.>>>
افزوده ای از بی.بی.سی به اين خبر کاظم علمداری، از اعضای هئیت موسس این بنیاد و سخنگوی موقت این جمع، به بی بی سی فارسی گفت که با آنکه افراد و گروه های دیگری درصدد راه اندازی شبکه تلویزیونی هستند، اما رسانه تصویری بنیاد ایران ندا مغایرتی با آنها نخواهد داشت و مسئولان این شبکه تلویزیونی امیداورند که بتوانند با همه کسانی که در این راه قدم برمی دارند همکاری کنند. او گفت که زمان آغاز برنامه های این شبکه بستگی به این دارد که این بنیاد بتواند هرچه سریعتر توجه ایرانیان و علاقه مندان را جلب کند و بتواند نیازهای مالی مورد نظر خود را تامین کند.>>>
يادداشتی در مورد کانال ماهواره ای «ايران ندا» امیدوارم ایرانیان به رسانهای برسند که از خودشان باشد و دیدناش هیجان و شوق ایجاد کند و پلهای شکسته میان ما را تعمیر کند و به تعبیر خوب آرش سبحانی «دوباره از ما یک ملت بسازد».>>>
گزارش همایش مقدماتی سکورلار دموکرات های آمریکای شمالی هیات اجرایی تشکیلات سراسری سکولار دموکرات های آمریکای شمالی بحث در زمینهء منشور به مثابه زمینهء مشترک برای در کنار هم قرار گرفتن گروهی دگر اندیش با انگیزهء همراهی با جنبش آزادی خواهانه مردم ایران، بخش عمدهء این همایش مقدماتی را به خود اختصاص داد. در نهایت منشور ارائه شده به شورای نمایندگان به منظور همراهی با شرایط روز جنبش مدنی و آزادی خواهی مردم ایران با اکثریت مطلق آرا به تصویب رسید. بر اساس منشور مصوب، این گروه مبانی مشترک فکری خود برای همکاری و فعالیت های آتی را چنین اعلام نمودند: ما باورمند به گذار خشونت پرهیز از نظام خودکامهء دینی حاکم به جمهوری مبتنی بر حقوق بشر در ایران میباشیم و در این راستا از همه اشکال مبارزاتی مردم که با مبانی مدنی و حقوق بشری هماهنگ باشند، پشتیبانی میکنیم...>>> همراه با توضيحی از جانب شبکهء سکولارهای سبز
فراخوان برای دخالت گری مشترک کلیه نیروهای چپ در آمریکای شمالی ما، جمعی از چپ های مستقل، اعضا و هواداران سازمان ها و احزاب چپ به همراه دیگرمبارزین آزادیخواه و مترقی برای همسو یی وهمگرائی هر چه بیشتر مبارزات ضد رژیمی این طیف که حق تعیین سرنوشت ملی را در گرو مرزبندی قاطع با هرگونه دخالت نیروهای امپریالیستی و در رأس آن آمریکا میداند بر آن شدیم که از کلیه کسانی که خود را متعلق به خانواده بزرگ چپ می دانند دعوت کنیم تا برای شرکت دریک کنفرانس مشترک حضور بهم رسانند.>>>
يک مغلطه بسیار بزرگ که پس از دوران پایان ایدولوژی ها، پس از فروپاشی شوروی، روشنفکران مذهبی را گمراه کرده این است که اکثرا بر این تصوراند که انحراف اصلی در اسلام از زمانی آغاز شد که برخی سعی کردند این دین را تبدیل به یک ایدولوژی کنند. اما به عقیده من اسلام از همان ابتدای بنیانگزاریش توسط محمد، و در ریشه و بنیان خود، یک ایدولوژی تمام عیار و توتالیتر بوده است. آیات قران بویژه پس از حاکم شدن محمد بر مدینه تماما دال بر این دارند که قران صرفا یک مذهب و دین نبوده بلکه برای تشکیل حکومت، کنترل تمامی ابعاد زندگی انسانها و جهانگشایی آمده است. در اکثر کشورهای مسلمان مانند عربستان، پاکستان و طبیعتا ایران خودمان قوانین شریعت حاکم اند و اجرا می شوند. آیا کشوری را سراغ داریم که نام اسلام بر آن باشد ولی قوانین شریعت در آن اجرا نشوند. اگر اسلام در اصل و بنیان خود یک ایدولوژی نیست پس چرا این کشورها سیستمهای حکومتی مشابه، توتالیتر و غیر دمکراتیک دارند؛ و چرا مسلمانان یک سیستم مشابه حقوقی و جزایی را دنبال و ترویج می کنند. آیا تبعیض نژادی و جنسی که در آیات قران به کرات بر آنها تاکید می شود نشان از سیاسی و ایدولوژیک بودن اسلام نیست. آیا وقت آن نرسیده است که روشنفکران ما و بویژه (به اصطلاح) روشنفکران دینی بدون ملاحظات سیاسی ومحدودیتهای زمانی به این موضوع بپردازند و اسلام واقعی را یعنی اسلام در اصل و ریشه ایدولوژیک و توتالیتر را به باد نقد بی امان خود بکشند. دوران کنونی و نسل جوان و روشنفکر ما در مساعدترین شرایط خود از جهت پذیرش این نقادیهای بی امان از اسلام بسر میبرند و چه بسا از این مرحله نیز عبور کرده اند اما جای این نقادی ها همچنان خالی است.
هدف آن نیست که یک هوادار مؤمن به حکومت در شکل جمهوری به هوادار حکومت در شکل پادشاهی مشروطه تغییر موضع دهد، یا در نقطه ی مقابل همچنین؛ بلکه جهت و هدف تبادل دیدگاه، یافتن نقاط اشتراک و همگرائی بر پایه ی جهان بینی و اصول فلسفه ی سیاسی مشترک، مدرن و انسان محورانه و اتکا بر هویت ایرانی و ارزش های درست فرهنگ تمدنی ایرانی و انتقال و بهره گیری از بهترین های فرهنگ و دستاوردهای تمدن بشری ست که ما را با اختلافات طبیعی در تجربیات و احساسات و برداشت از الگوهای متفاوت با حفظ و احترام به آن اصول در چارچوب قواعد عرفی و موازین جهانشمول در کنار هم به همکاری و کمک به رشد یکدیگر در پیشبرد اهداف مشترک بر این پایه می نشاند.
در بیان حقایق سال 67 محذوریت دارم تجربیات یک سال گذشته نشان داد که مهمترین خواسته های فعلی ما، مشروط کردن قدرت است و اگر موفق شویم که قدرت را مشروط کنیم، بسیاری از مشکلات بنیادین کشور حل می شود. به نظر من مقاومتی که امروز در برابر پیشرفت کشور وجود دارد از همین ناحیه است و بهایی که امروز خبرنگاران می پردازند به این دلیل است که رکن اطلاع رسانی و گسترش آگاهی، مهمترین ابزار مشروط کردن قدرت است... حساسیت بسیاری که به کار خبرنگاران و فعالیت رسانه ها وجود دارد و دلیل اصلی حمله به روزنامه ها و روزنامه نگاران همین است که مهمترین مسئله کشور را هدف گرفته اند... به نظر می رسد همان طور که جنبش سبز کم کم بر مسائل اساسی تمرکز پیدا می کند، بیش از همیشه بايد بر مسئله آزادی بیان تاکید کند. وقتی بحث انتخابات آزاد یا اجرای بدون تنازل قانون اساسی هم مطرح می شود، ناظر به مشروط کردن قدرت است و به همین دلیل مورد پذیرش قرار نمی گیرد.>>>
کاری از نيک آهنگ کوثر |
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== ============= کميته بين المللی نجات پاسارگاد =========== =========== برای آزادی، دموکراسی، جمهوری و لائيسيته =========== =========== =========== ============= ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== مخالفان خود را بشناسيم دولت نهم روند بسيار خطرناک غربزدگی و گرايش های سکولاريستی را که متأسفانه در حال نفوذ در بدنه مديريتی کشور بود، سد کرده است.
سکولارها در ایران جایگاهی ندارند! حضور پر شور ملت ایران در بيست و دوم بهمن عامل شکست کامل سکولارها در کشور است.
اسلام با فرهنگ لائيك و بى دينى مخالف است. دشمنان با استفاده از ترويج فرهنگ لائيك درصدند تا زنان را از خط عفاف و حجاب و كرامت منحرف كرده و سنت هاى اصيل اسلامى را از بين ببرند.
آيتالله مکارم شيرازی نقش تلويزيون در ايجاد تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بسيار مهم است. هر چند که در ساليان اخير برنامههاي ديني و مذهبي در تلويزيون گسترش يافته ولي کساني در آنجا لانه کردهاند تلويزيون را به سوي سکولاريسم سوق مي دهند».
چهارشنبه 13 مرداد 1389
بقيه از ستون مقابل
اگر شاه هم بلد بود بگوید محارب
جعفر کاظمی را نمی شناسم، اما پنج میلیون تظاهر کننده بيست و پنجم خرداد هشتاد و هشت را می شناسم، من به همراه همسر و فرزندانم در میان جمعیت بودیم، نمی دانم، اگر کاظمی به جرم محاربه باید اعدام شود، پس جوخه های اعدام و چوبه های دار دهها میلیون انسان معترض را باید بپا کنید، آقایان؛ بازی با احکام الهی جنگ با خداست، شما که فقه خوانده اید، مگر نه این است که اگر شمشیر در غلاف هم همراه فرد بود محارب نیست، صاحب جواهر می فرماید: "المحارب کل من جَرّّد السلاح لاخافه الناس" در واقع محارب کسی است که به قصد ارعاب و سلب امنیت مردم سلاح بردارد و این اخافه محقق شود، کاظمی در میان مردم بود؟ سلاحش کجا بود؟ از قصدش چه می دانید؟ آیا مردم از کاظمی مرعوب شدند یا از ...؟ حال صادقانه بگویید: چه کسی سلاح داشت؟ چه کسی با سلاح گرم و سرد مردم را تهدید می کرد؟ چه کسی به سوی ندا و موسوی تیراندازی کرد؟ چه کسی بالای پل به سوی مردم تیر می انداخت؟ چه کسی از بالای پشت بام مسجد و پایگاه مردم را به رگبار بست؟ چه کسی ایجاد خوف و ترس کرد؟ چه کسی امنیت مردم را سلب کرد؟ چه کسی محارب است؟! نمی خواهم بگویم ما را در حبس نکنید، یا نکشید، نه، "بکشید ما را ملت ما بیدارتر می شود" اما می خواهم بگویم، بنام دین مارا نکشید تا جهانیان از دین بیزار نشوند! ما روی رژیم شاه را سفید کردیم، اگر او هم مثل ما می کشت، اگر کسانی داشت تا به ناف همه محارب و معاند و مرتد، باغی و یاغی وطاغی ببندد، شاید نیم قرن دیگر حکومت می کرد!
کاری از نيک آهنگ کوثر
|
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |