|
||
|
||
دربارهء سکولاريسم | دربارهء ما | تماس | جستجو | فيلترشکن | کوتاه و گويا | عکس و مکث | English Information Section آرشيو صفحه اول | فهرست کليهء مقالات | اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود | کتابخانه | عکس و کاريکاتورانتخابی |
||
دوشنبه 11 مرداد 1389
چندی پیش یكی از اصلاح طلبان سابقه دار، حین تشرف به سكولاریسم، مدعی شده بود كه اگر «استبداد اسلامی» داریم مانعی نیست كه «دمكراسی اسلامی» هم داشته باشیم. باید گفت كه چرا حكومت اسلامی فقط استبدادی می تواند باشد و دمكراتیك شدنش ممكن نیست. نمی توان، فقط به دلیل اینكه می شود با اسم و صفت تركیبات مختلف ساخت، مدعی شد كه اگر استبداد فاشیستی داریم مانعی ندارد كه دمكراسی فاشیستی هم داشته باشیم. بعضی چارچوب های فكری اصلاً جایی به دمكراسی نمی دهد و كنار هم چیدن كلمات هم موانعی را در عالم واقع موجود است، رفع نمی نماید.>>>
دفاع از «نام» یا «محتوا» ی نظام؟ طرح تغییر نظام سیاسی و یا تغییر قانون اساسی از سوی بخشی از نیروهای سیاسی مقیم خارج از کشور، جز دادن بهانه بدست حاکمیت فعلی برای سرکوب بیشتر منتقدان قانونی خود که خواستار اجرای بیکم و کاست قانون اساسی هستند، ثمر دیگری ندارد. چرا که برای حاکمیتی که خود را مقید به چارچوبهای قانونی نمیداند، تفاوتی در محتوای قانونی که قرار نیست اجرا گردد، وجود ندارد. لذا طرح چنین دیدگاههایی جز بالا بردن هزینه برای جنبشی که ضمن تاکید بر حفظ نظام سیاسی و اجرای بی تنازل قانون اساسی، بدنبال پایبند نمودن حاکمیت به قانون و نفی روحیه قانونگریزی حاکمان - با سابقهای چند صد ساله در کشور ما - است، ثمر دیگری ندارد.>>>
بیشترین پاسخگویان در این نظر سنجی در گروه سنی 20 - 39 قرار داشته اند. در میان این گروه از پاسخگویان بیشترین درصد با تحصیلات لیسانس و بقیه نیز با نسبت های متفاوت دارای دیپلم و تحصیلات عالی بوده اند... و در پاسخ به وابستگی دینی و اعتقادات مذهبی، 8/46 درصد از پاسخگویان و بیشترین آنها که در گروه سنی 35 – 39 سال هستند خود را بی دین معرفی کرده اند و سکولاریسم در ذهنیت مذهبی آنها جایگاه بسیار بالائی داشته است. >>>
آيا
جنبش سبز مرده است؟ پس از گذشت يك سال از جنبش سبز، سه گروه با اهداف متفاوت از مرگ آن سخن مى گويند: حاكميت كه على رغم اين ادعا هر روز از فتنه بحث مى كند (خامنهاى، پنجم تير)، بخشى از اپوزيسيون كه به حملهى نظامى براى سرنگونى حكومت اعتقاد دارد و اين اعتقاد را در لفافهى اعلام مرگ جنبشى مدنى و غير خشونت آميز بيان مى كند، و بخشى از نو محافظه كاران آمريكايى كه مى خواهند عدم موفقيت جنبش را ابزار يا مقدمهى پيشبرد اهداف استراتژيك خود و زمينه سازى حملهى نظامى قرار دهند ـ و اقتدارگرايان ايرانى سخنان آنها را به عنوان شاهد اعتراف آمريكايىها به پايان جنبش نقل مى كنند. >>>
اخیرا آقای بنی صدر پشنهاد تشکیل یک جبهه گسترده با محوریت «حاکمیت مردم» را داده است: «درحال حاضر احتیاج داریم گرایش های مختلفی که قبول دارند که حاکمیت مال مردم است یک جبهه گسترده بوجود بیاورند». به گمان نگارنده آن چه ما در شرایط حاضر بدان نیاز داریم تشکیل «کنگره ملی» موقت است نه یک جبهه؛ کنگره ای که بتواند تمام جریانات را نمایندگی کند.>>>
جمهوریخواهان ملی ايران
امروز انتخابات آزاد می رود تا به اصلیترین شعار جنبش دمکراسی خواهی در ایران بدل شود. آنچه که امروز در دستور کار است، سازمان یابی مبارزه مشترک برای تحقق آن است. به نظر ما اولین گام دراین راه، آغاز یک دیالوگ سازمان یافته میان نیروها و شخصیت های سیاسی است تا بتوانند راهکار های مناسب را برای پیشبرد یک سیاست هماهنگ تنظیم کنند...>>>
سكولاريسم امثال اسماعيل نوري علا “سكولاريسم نو” است كه خود اين “نو” بودنش هم حكايت خودش را دارد. اسماعيل نوري علا مي نويسد: “با درود به همهء دل هائي که به عشق وطن يکپارچه مان، ايران، مي تپند، اين جمعه گردي را به سکولارهاي سبز تورنتو تقديم مي کنم.” پشت اين نوع ادبيات “سكولاريستي نو” نفرت از كساني كه دل هايشان براي وطن يكپارچه ايشان نمي تپد، لبريز است. او حتي حاضر نيست به خواننده اي كه سكولار است اما دلش براي “وطن يكپارچه” ايشان نمي تپد، درود هم بفرستد!>>>
حميد رضا رحيمی اظهار نظرهای برادر مشائی، بویژه آنجا که جسارت ورزیده و مبالغی به حریم و حوزه ی استحفاضی ماموت های حکومت ناخنکی هرچند ناچیز می زند، کلی دردسر برای برادر رئیس جمهور فراهم می کند تا آنجا که وی مجبور می شود که بمنظور مقابله با هجمه ی مؤمنین که عمدتاً به اشاره حضرات آیات عظام و حجج اسلام، اعلی الله مقامهم اجمین، صورت می گیرد، از اِمشی ِ فشار قوی استفاده کند!.. باری، نکته ی ظریف، قابل توجه و البته هنرمندانه در این گونه اظهارات اما، ربط دادن موضوع مورد بحث که متعلق به عالم ناسوت می باشد، به عوالم لاهوت است که البته آن نیز، مرز و حوزه ی اقتدار ماموت های حکومتی ست و ایشان هم که می دانید، خودی و غریبه سرشان نمی شود...>>>
شما که طرفدار اتحاد جماهیر شوروی بوده ايد، تنها «میزان» شما برای قضاوت درباره ی روح الله خمینی صحت یا عدم صحت آنچه که به این فرد نسبت می دهند و آن هم بویژه دربارهء وقایع سال های 58 تا 67 هجری خورشیدی است؟ شما وقایع را تحلیل کرده اید و از این منظر که آن قتل عام در خدمت کدام جریان حکومتی بوده است؟ پس سهم ما و وظیفه سنگین ما در ازای گذار از این سی سال خونین، ویرانگر، و آکنده به فساد اقتصادی از کجا باید سر در آورد؟ شما علملکرد و اشتباهات سیاسی روح الله خمینی را با شک به صحت ادعاهای کسانی چون حسینعلی منتظری نیز، مورد قضاوت قرار می دهید؟ و اینگونه می خواهید مخاطبین خود را قانع سازید که همه چیز را می توان فدای سلیقه و نظر توده مذهبی ایران کرد؟>>>
بقيه در ستون مقابل
|
سال سوم ـ شمارهء 885 ـ چهارشنبه 13 مرداد 1389 ـ 4 اگوست 2010
بست نشينی زنان در انقلاب مشروطه جنبش زمانه ی ما و جنبش مشروطيتجنبش اجتماعی شگرف اخير ايران (با هر نامی که آن را بخوانيم) به راستی از مهمترين و متمدنانه ترين جنبش های زمانه ی ما است؛ و به خصوص حضور گسترده، مثبت و تاثير گذار زنان، هم دوش و هم وزن مردان در آن نشان از اعلام رسمی خواست هايي دارد که کاملا به هنگام و کارسازند. اين حضور مثبت يک بار ديگر نشان داد که پست و بلند جنبش برابری خواهی زنان کشورمان، همان گونه که در همه ی جهان، ربطی آشکار و مستقيم با جنبش های گسترده ی آزادی خواهی اجتماعی دارد. در واقع اگر اين حضور به هنگام و درست نباشد نه تنها که برابری خواهی زنان، که آزادی خواهی های اجتماعی کل يک جامعه در خطر سقوط قرار می گيرد. درست همانگونه که جنبش منتهی به انقلاب 57 به صورتی نابهنگام و نادرست پيش رفت و ديديم که چگونه اثر منفی خود را هم در مورد زنان ما و هم در مورد آزادی خواهی و حتی استقلال سرزمين مان نشان داد.>>>
از دولت سر مشروطه بود كه ما توانستيم مكتب خانه ها را كه جزو تيول آخوندها بود به مدارس ملی و دولتی تبديل كنيم و كودكان ايرانی توانستند به جای عمه جزو خواندن، به رياضيات و ادبيات بپردازند. به بركت به ثمر رسيدن نهضت مشروطه بود كه ما توانستيم محاضر شرعی و قوانين ناسخ و منسوخ ملايي را بدل به دادگستری كنيم و صاحب يك رشته قوانين قضايي اعم از مدنی و جزايي و آئين دادرسی شويم كه به جای آنكه آخوندی حد جاری كند - دست ببرد و شلاق بزند و قانون قصاص را اجرا كند، قاضی داشته باشيم و هیئت منصفه ای و وكيل مدافعی. بر اثر نهضت مشروطه بود كه مردم آزادی شغل، آزادی سفر در داخل مملكت و امكان سفر به خارج از كشور را يافتند. وجود مشروطيت و وجود قانون اساسی بود كه انجمن های سياسی را در ايران به وجود آورد و موجب شد روزنامه ها و نشريات و كتاب های فراوان چاپ شود و در دسترس همگان قرار گيرد. به همت مجلس شورای ملی و تصويب اين قوانين بود كه حكومت و دولت از مذهب و ملا تفكيك شد و اصول ادارهٌ مملكت طبق موازين متمدن دنيايي پايه ريزی گرديد. در اين دوران ايران قدم به عصر تجدد گذاشت، دانشگاه ها و مدارس عالی تأسيس شد، كارخانجات به كار افتاد و صنعت نوين ايران پا گرفت. در اين دوران به زن ايرانی حق رأی و طلاق داده شد.>>>
هرچند كه جامعه ما در دوره ي قاجاريه و سالهای پایانی حکومت آنان، وارد مرحله ي تازه ايي شد و با شكل گيري حركت مشروطه خواهي ايرانيان در تحولات سياسي – اجتماعي و فرهنگي تاثير و تحولات زیادی در همه ابعاد زیست اجتماعی مردم به وجود آمد. ولي در اين راستا بيشتر زنان در حوزه ي اجتماعي جامعه، در رنج و مشقت بودند. چون نه تنها در حوزه ي اجتماعي بلكه در حوزه ي سياسي هم به آساني نمي توانستند به اقدامات گروهي و جمعي دست بزنند. هرچند كه در حركت ها و جنبش هاي مخالف با دولت، نقش و حضور زنان هم مي بينيم ولي نخستین نمودهای حضور جدی و مؤثر زنان را در جنبش مشروطه مي بينيم.>>>
ملاحظاتی در بارهءانقلاب مشروطه هنوز چند سالي از «انقلاب اسلامی» سپري نشده بود که يکي از دوستان، که «هم مورخ بود و هم روزنامه نگار»، با شگفتي مي گفت: «هنوز هستند کساني که دربارهء علل انقلاب سخن مي گويند و اتلاف وقت مي کنند». نگارنده از اين اظهار نظر شگفت زده شدم. و هنوز يکي دو سالي از اين گفتگو نگذشته بود که يکي از مورخان برجستهء تاريخ بريتانيا کتابي را که نکات تازه اي دربارهء علل انقلاب بريتانيا در قرن هفدهم بود منتشر کرد و نشان داد که حتي پس از گذشت چند قرن هنوز «نکاتي تازه ياب» در باب آن جريان بزرگ تاريخي وجود دارد که هم از منابع و اسناد و مدارک تازه از آن دوران بدست مي آيند و هم از ديدگاه ها و نظريه هاي تازه در باب انقلاب. انقلاب مشروطه هم هنوز از همهء جوانب بررسي نشده و برخي از نظرهاي شايع و مورد باور همگان با اسناد و مدارک معتبر تاريخي همخوان نيست. از جمله نقش انگلستان به عنوان نيروي محرکه انقلاب مشروطه است که در اين "ملاحظات" بدان خواهيم پرداخت.>>>
نگاهي به انديشه سياسي فروغي (ذکاءالملک) بايد کاري کرد که ملت ايران ملت شود و لياقت پيدا کند والا زيردست شدنش حتمي است. زيردست ترک (منظور عثماني) نشود زيردست عرب مي شود و اوضاعي که امروز در ملت ايران مي بينم جاي بسي نگراني است. افراد مردم ايران مطلقاً يک منظور و مطلوب دارند و آن پول است و براي تحصيل پول از هر طبقه و جماعت و صنف باشند گذشته از دزدي و مسخرگي و هيزي فقط يک راه پيش گرفته اند که به اسامي مختلف آنتريک بازي و حقه بازي و تملق و هوچيگري و شارلاتي و غيره خوانده مي شود و اسم جامع آن بي حقيقتي است و از اين جهت است که ايراني ها هيچ وقت با هم اتحاد و اتفاق نمي کنند...>>>
از قانون اساسی تا اعلامیه جهانی حقوق بشر در این جا فرض بر آن است که جنبش سبز تنها انتقال قدرت به صورت مرحلهای، تدریجی و مسالمتآمیز را هدف قرار داده است. در این صورت، و با توجه به مواضع سیاسی و ایدئولوژیک رهبری به واقع موجود جنبش سبز، این جنبش با چه متن مشترک و قابل قبولی جز قانون اساسی جمهوری اسلامی میتواند به مصاف حاکمیت برود؟ اگر این متن نباشد، جنبش هیچ زبان مشترکی با حاکمیت نخواهد داشت و راههای تعامل و تحول مسالمتآمیز خود به خود بسته خواهد شد. در مقابل، تنها با اتکا به قانون اساسی است که جنبش میتواند با بهرهگیری از فشار افکار عمومی حاکمیت را در برابر مردم پاسخگو کند، گسلهای درون حاکمیت را تعمیق ببخشد، و با انگشت گذاردن بر روی اصولی از قانون اساسی که اجازه آزادانه حق انتخاب به مردم را میدهد شاخص نمایندگی مردم در حاکمیت را بالا ببرد. در این سناریو، با قدرت گرفتن صدای مردم در حاکمیت، راه برای اصلاحات/تغییرات ساختاری و از جمله تغییر قانون اساسی باز خواهد شد و با تحقق حاکمیت ملی میتوان نظامی را که تضمین کننده ارزشهای حقوق بشری باشد پایه ریخت. یعنی از قانون اساسی جمهوری اسلامی آغاز کرد و به اعلامیه جهانی حقوق بشر رسید. >>>
نگاهی گذرا به عکس العمل افراطی موسوی نسبت به قطعنامۀ تحریم ایران توسط جامعۀ جهانی مهندس موسوی حرکتی افراطی را با انقلابی گری خود در 1357 آغاز کرد و تا به امروز هم جزو مهمی از این مجموعهء به اصطلاح انقلابی بوده است. از سال گذشته هم، که محیط اجتماعی ایران چنان تحول يافت که می توانست بهترین بستر رشد آزادیخواهی باشد و در این بستر مقولۀ دموکراسی خواهی و تدوین قانون اساسی سکولار به بهترین شکل خود انجام پذیرد، او و همرزمانش تمام مجراهای بروز افکار را با مطرح کردن خواست بازگشت به دوران طلائی امام و اجرای بی تنازل قانون اساسی چنان بستند که نطفۀ وحدت در کثرت شکسته شود.>>>
بخش بزرگی از بحث سکولاريزم متاسفانه عملا در سطح "در فوايد خوبی و در مضار بدی سخن گفتن" متوقف شدهاست. يعنی ما در بهترين حالت میگوييم که سکولاريزم سياسی (يا سکولاريزم عينی و يا هرچه اسماش را بگذاريم) برای ما خوب است و داشتن يک نظام سياسی بر اساس قوانين شريعت برای ما بد است. طرفه اينجاست که تلاش برای رد و يا اثبات گزارهی فوق بحثهای فلسفی و اجتماعی زيادی را برانگيخته که به شکل حلزونی به درون خود غوطه میخورد. به همين سبب از واقعيت فاصله میگيرد و ذهنهای بسياری را به خود مشغول میدارد.>>>
اگر شاه هم بلد بود بگوید محارب جعفر کاظمی را نمی شناسم، اما پنج میلیون تظاهر کننده بيست و پنجم خرداد هشتاد و هشت را می شناسم، من به همراه همسر و فرزندانم در میان جمعیت بودیم، نمی دانم، اگر کاظمی به جرم محاربه باید اعدام شود، پس جوخه های اعدام و چوبه های دار دهها میلیون انسان معترض را باید بپا کنید، آقایان؛ بازی با احکام الهی جنگ با خداست، شما که فقه خوانده اید، مگر نه این است که اگر شمشیر در غلاف هم همراه فرد بود محارب نیست، صاحب جواهر می فرماید: "المحارب کل من جَرّّد السلاح لاخافه الناس" در واقع محارب کسی است که به قصد ارعاب و سلب امنیت مردم سلاح بردارد و این اخافه محقق شود، کاظمی در میان مردم بود؟ سلاحش کجا بود؟ از قصدش چه می دانید؟ آیا مردم از کاظمی مرعوب شدند یا از ...؟ حال صادقانه بگویید: چه کسی سلاح داشت؟ چه کسی با سلاح گرم و سرد مردم را تهدید می کرد؟ چه کسی به سوی ندا و موسوی تیراندازی کرد؟ چه کسی بالای پل به سوی مردم تیر می انداخت؟ چه کسی از بالای پشت بام مسجد و پایگاه مردم را به رگبار بست؟ چه کسی ایجاد خوف و ترس کرد؟ چه کسی امنیت مردم را سلب کرد؟ چه کسی محارب است؟! نمی خواهم بگویم ما را در حبس نکنید، یا نکشید، نه، "بکشید ما را ملت ما بیدارتر می شود" اما می خواهم بگویم، بنام دین مارا نکشید تا جهانیان از دین بیزار نشوند! ما روی رژیم شاه را سفید کردیم، اگر او هم مثل ما می کشت، اگر کسانی داشت تا به ناف همه محارب و معاند و مرتد، باغی و یاغی وطاغی ببندد، شاید نیم قرن دیگر حکومت می کرد! یادش بخیر، عموی همسرم را می گویم، سید کاظم موسوی بجنوردی، حزب ملل اسلامی را تاسیس کرده بود، با یارانش در کوههای دارآباد مسلح به محاصره نیروهای ساواک درآمد و دستگیر شد، او با خود سلاح گرم داشت، می دانید چه شد؟ او هم اینک رئیس دائره المعارف بزرگ اسلامی است و مقر او در نزدیکی همان کوه هایی است که مسلح دستگیر شد! اگر شاه هم بلد بود بگوید محارب، احتمالاً عموی همسر من الان در خاوران بود!
کاری از نيک آهنگ کوثر
شماره 883 ـ جمعه 8 مرداد 1389 ـ 30 جولای 2010
جمعه گردی های اسماعيل نوری علا
چرا میشود هم مسلمان بود و هم سکولار؟انديشه
هیچ کس به اندازهء این شاهزادهء «لال» شفاف سخن نگفته است
چشماندازهای جنبش سبز: طرح «دهه چهارم انقلاب اسلامی»و «گفتمان تعالیِ حکومت کودتا»جمعی از فعالان سياسی ايران
گفتگوی رامين کامران با ژان بشلر
گفتگوی اسماعيل نوری علا با ستارهء درخشش در صدای آمريکا پيرامون سکولاريسم، حقوق بشر و سالگرد قتل عام 67>>>
ايدئولوژی حکومت اسلامی در قانون اساسی اش مستتر است
|
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== ============= کميته بين المللی نجات پاسارگاد =========== =========== برای آزادی، دموکراسی، جمهوری و لائيسيته =========== =========== =========== ============= ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== مخالفان خود را بشناسيم دولت نهم روند بسيار خطرناک غربزدگی و گرايش های سکولاريستی را که متأسفانه در حال نفوذ در بدنه مديريتی کشور بود، سد کرده است.
سکولارها در ایران جایگاهی ندارند! حضور پر شور ملت ایران در بيست و دوم بهمن عامل شکست کامل سکولارها در کشور است.
اسلام با فرهنگ لائيك و بى دينى مخالف است. دشمنان با استفاده از ترويج فرهنگ لائيك درصدند تا زنان را از خط عفاف و حجاب و كرامت منحرف كرده و سنت هاى اصيل اسلامى را از بين ببرند.
آيتالله مکارم شيرازی نقش تلويزيون در ايجاد تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بسيار مهم است. هر چند که در ساليان اخير برنامههاي ديني و مذهبي در تلويزيون گسترش يافته ولي کساني در آنجا لانه کردهاند تلويزيون را به سوي سکولاريسم سوق مي دهند».
چهارشنبه 13 مرداد 1389
بقيه از ستون مقابل
سعيد شريعتي، عضو سابق حزب مشارکت و از نزديکان مهندس موسوی، در جواب يکي از مخالفين اعدام منافقين نوشت: «تو مي تواني در مقام انتولوژي و مقام ثبوت بگويي اعدام کاري انساني و اخلاقي است يا خير. من هم مي توانم تا جايي با تو موافق باشم يا نباشم اما در مقام اثبات و اپيستومولوژي در مورد ماجراي اعدام هاي سال شصت و هفت، با حکومتي مواجهي که قانون گذاران و شارعان آن براساس قوانين اساسي و موضوعه آن که البته مستظهر به راي اکثريت قاطع مردم آن روزگار بوده است در شرايطي خاص که ناشي از بحران خاتمه جنگ و مواجهه با خيانت يک گروه تروريست در تجاوز و حمله نظامي به خاک ميهن و بيم پيوند خوردن ارتش بعثي عراق با اين حمله بوده است تصميمي مبتني بر شرايط ناخواسته و تحميل شده مي گيرد و به مقتضاي قانون، عناصر واعضاي آن گروه تروريستي را اعدام مي کند و سوداي خيانت را از ميان مي برد. من از اين تصميم امام خميني متکي بر شرايط خاص حمايت مي کنم». وي با اشاره به سر موضع بودن منافقين اعدام شده نوشت: «حکم امام و تصميم سياسي قضايي و نظامي ايشان قابل دفاع است». پيش از اين عباس عبدي هم با اشاره به ترورها، جنايت ها و سرانجام هجوم نظامي منافقين در سال شصت و هفت به کشور با پشتيباني رژيم صدام، تاکيد کرده بود که هر دولت ديگري هم بود با تروريست ها همين برخورد را مي کرد. بقاياي منافقين طي سال هاي اخير با روحيه گرفتن از ارتداد فکري و سياسي برخي عناصر سابقاً انقلابي، دربارهء اعدام تروريست ها از ملت ايران طلبکار شده اند و البته بايد پاسخ حضرت علي (عليه السلام) به وليد بن عقبه را - که مي گفت تو در جنگ ها کساني از ما را کشته اي - بازگو کرد. امام در پاسخ فرمود خون بهاي آنها را برويد از حق بگيريد که آنها با حق جنگيدند و از پاي درآمدند. (برگرفته از رجانيوز)برنامهء تلويزيونی «درپيشگاه فرهنگ» دودروغ هاي خميني سند خواسته هاي نسل ما است اسماعيل نوری علا>>> شکوه ميرزادگی>>> همراه با فايل کوچک صدا برای دانلود
|
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |