|
جمعه 15 مرداد 1389 ـ 6 اگوست 2010 |
چند و چون يک حملهء نظامی
آريوبرزن داريوش
چندى است جريان تحولات سياسى منطقه خاورميانه به مسير تهديدهاى نظامى دراين بخش از جهان تغيير جهت داده است. تهديد به انجام جنگ با ايران اکنون همچون شمشيری بـُرا در دستان ايالات متحده و هم پيمانانش بر سر سياست مداران بی کفايت جمهوری اسلامی قرارگرفته است، تا آنها را به تبعيت و اجرای خواسته های خود در ارتباط با مسائل هسته ای و سياست های منطقه ای وادار سازند.
تدارک اين سياست فشار ابتدا با گسيل ناوهائی برای تقويت بخشی نيروهای دريائی آمريکائی و ناتو، بجای مانده از جنگ دوم خليج فارس، به انجام رسيد تا حربهء وقوع حملهء نظامی تبديل به آلترناتيوی موثر درکنار سياست اعمال تحريم های اقتصادی غرب با گواهينامهء شورای امنيت سازمان ملل متحد UN.Certificate نسبت به ايران درآيد. حال پس از تصويب قطعنامهء چهارم شورای امنيت سازمان ملل متحد در مورد ايران، انجام و گسترش تبليغات وسيع بر سر آماده بودن برنامهء جنگ عليه جمهوری اسلامی(1) و نمايش تمرين های ارتش اسرائيل در کشور رومانی و ترسيم مسير عبور جنگنده های اسرائيلی برای حمله به تأسيسات اتمی ايران از روی خاک عربستان و ساير اقدامات مشابه آماده سازی نيروهای نظامی آغاز و با جار و جنجال بسيار انتشاريافته است.
اما در اين رابطه چندي ست که بين مخالفين حکومت اسلامی در برون و اپوزيسيون در درون کشور واکنش های گوناگونی در برابر اين تحرکات و پروپاکاندها، شکل گرفته و بيان شده است. هر جناح و اردوگاهی، بزعم گمان و بينش خود در اين خصوص ارائهء طريقی کرده و راهکاری عرضه مي نمايد تا با بکارگيری آن شايد گرهی از اين معضل گشوده شود. در اين ميان نبايد از نظر دور داشت که انجام هر حملهء نظامی به کشورمان، در مرحلهء يکم، نابودی مراکز حساس و حياتی مملکت را بدنبال خواهد داشت که انجام آن لطمات بسيار جبران ناپذيری به زيربنای اقتصادی و اجتماعی کشور وارد خواهد آورد، چنانکه بسهولت نمي توان دوباره آنها را بازسازی و مرمت نمود. صرف نظر از تلفات چشمگير نيروی انسانی، با انجام اين جنگ کشورمان دچار بحران و تشنجی عميق خواهد شد که برگشت به دوران آرامش در آن بسهولت ممکن و ميسر نخواهد بود .عده ای از هموطنان بر اين باور ساده تاکيد مي ورزند، که «اگر محتملاً جنگی با ايران بوقوع بپيوندد اين امر موجبات سقوط رژيم و مآلاً آزادی کشور از زير يوغ حکومت ملايان خواهد گرديد»؛ غافل از آنکه تحقق اين رويداد شوم چيزی از سرمايه های ملی کشور باقی نمي گذارد تا ملت در آن با آسايش در آينده بزندگانی بپردازند. اين تفکرات مذموم و بی پايه ريشه در ناتوانی اين اشخاص در انجام مبارزهء کارآی سياسی عليه رژيم داشته و پناه بردن به روش های مذموم برای نجات وطنمان تلقی مي شود، که در آينده اثرات نامطلوب آن به روشنی برای آنان عيان خواهد شد.
بخش ديگری از هموطنان جمهوری خواه براين باورند که «چیدمان امروز سیاسی، دیپلماتیک و نظامی در منطقهء خلیج فارس و خاورمیانه و نزدیک نشان از آن دارد که خطر جنگ واقعی ست! می توان بر سر دوری و نزدیکی زمانی ضربه و یا حمله نظامی حدس و گمان هائی زد. ولی تا زمانی که یک چرخش عمده و اساسی در سیاست داخلی و خارجی ایران صورت نپذیرد، بسوی یک فاجعه نظامی پیش می رویم...»(2) بنظر مي رسد با توجه به سياست استراتژيک اينان مبنی بر حفظ نظام موجود با ضرورت اصلاحات مورد نظرشان در آن، نقشهء راه را برای نجات جمهوری اسلامی و جلوگيری از وقوع جنگ "چرخش عمده و اساسی در سیاست داخلی و خارجی ایران" عنوان مي شود که با وجود حکومت فعلی انجام آن بنظر غير محتمل است؛ چرا که نجات ايران از شرايط بحرانی موجود تنها با سرنگونی حکومت ولايت فقيه يعنی مجموعه ای غير دمکراتيک، ضد منافع ايران و مردم ستيز ميسر و امکان پذير خواهد شد.
در يک بررسی عمومی ِ پارامترهای شاخص وقوع و يا عدم وقوع جنگ عليه ايران، مي توان به نکاتی قابل تأمل در اين خصوص اشاره نمود. دربارهء عللی که خطر انجام جنگ را تسهيل مي نمايد مي توان به نکات زير اشاره نمود:
1 ـ حضور گستردهء و چشمگير نيروهای عمليات رزمی ارتش ايالات متحده در منطقهء خاورميانه که مي توان از آنها، بسرعت و بدون تخصيص بودجهء هنگفت و اختصاصی نظامی و انجام تشريفات معمول مجالس قانونگزاری برای تدارک هزينه ها، در جابجائی و حمله به ايران به سهولت استفاده نمود؛ نيروهای آموزش ديده ای که با شرايط جفرافيائی منطقه کاملاً توجيه و در نبرد دراين بخش از جهان بسيار با تجربه گرديده اند.
2 ـ تاکيد و اصرار پيگير سياستمداران تندروی حاکم در کشور اسرائيل بر انجام حملهء نظامی به ايران توسط آمريکا است تا در جهت تأمين هدف های استراتژيک خود و بعد از ناتوان شدن کشور عراق اکنون دومين کشور منطقه را نيز به نابودی بکشانند و، به خيالی واهی، «امنيت و صلح در عمق» را برای خود تأمين نمايد. غافل از اين امر که انجام اين جنگ برای ابد در خاطرهء ايرانيان نقش خواهد بست و هيچ زمينهء آشتی و صلحی در آينده با اسرائيل باقی نخواهد گذاشت.
3 ـ فشار نيروهای سياسی کنسرواتيو و جنگ طلب در وزارت خارجه و پنتاگون که اقدام به جنگ با ايران را دارای نتايجی بسيار ملموس و پرثمر، همچون جلوگيری قاطع از دسترسی ايران به تسليحات غيرمتعارف (هسته ای) و همچنين ايجاد گشايش وسيع در امر مشکلات اقتصاد امريکا و جهان پيش بينی مي نمايند و بر انجام اين سياست اصرار مي ورزند. استعفای اخير آقای جان ليمبرت، رئيس ميز ايران در وزارت امور خارجه آمريكا که طرفدار اتخاذ روش مذاکره با ايران بود، بعلت تأکيدهای مکرراين گروه ها بر ادامهء سياست های تندروانهء و انجام جنگ برعليه ايران بوده است.
اما آنچه بنظر مي رسد احتمال انجام حملهء نظامی به جمهوری اسلامی را ضعيف و احتمالاً در حد يک تهديد نگهدارد:
1 ـ ترديد و شک ايالات متحده در انجام يک جنگ کلاسيک با ايران به جهت نياز آمريکا به تداوم حکومت جمهوری اسلامی برای استفاده های گوناگون سياسی از اين کشور، توأم با اسرائيل و به صورت اهرم دوگانه بر سر اعراب، در منطقه و استمرار شرايط تشنج در اين بخش مهم از جهان از يکسو، و از سوی ديگر، گنگی پیامدها و نتايج سیاسی و امنیتی اين جنگ، پارامترهائی است که بطور واقع به انجام درآمدن اين واقعه را تقريباً ناممکن مي سازد.
2 ـ در مورد ديگر، چرخش های ناگهانی سياسی و تصميمات آنی باصطلاح دقيقهء نود جمهوری اسلامی پس از احساس خطر جدی جنگ موجب مي شود که اين کشور بطور غير مترقبه، با ارائهء پيشنهادات پر سر و صدا و توخالی، همانند اعلام آماده گی برای مذاکره با غرب در خصوص مسائل هسته ای و يا مذاکرهء احمدی نژاد با اوباما، شرايط تب آلودهء سياسی فيمابين را به آرامشی نسبی و فرو مي کشاند.
3 ـ تلاش های پيگير جمهوری اسلامی برای باز نمودن فوری جبههء جنگ بين اسرائيل و نيروهای حزب الله در جنوب لبنان دليل ديگری است که در صورت وقوع چنين حادثه ای نيروهای اسرائيلی از توانائی باز کردن جبههء وسيع دوم عليه ايران و يا شرکت در جنگ باز مي مانند. و بطور واقع ايران مي تواند تا چندی از اين مرحله بسهولت از اين معضل رهائی يابد.
بنظر مي رسد شتابزدگی و نگاه جزمی به حل مسائل هسته ای ايران، ايالات متحده را به انديشيدن به راهکارهای مؤثر و نتيجه بخش ديگر باز داشته است. اگر آمريکا و متحدان اروپائی آن بعوض سياست های خصمانهء فعلی، تدبيری در چگونگی حضور مؤثر خود در صنايع هسته ای ايران بنمايند و جايگزين دولت روسيه شوند، قادرند بسهولت از روند و پيشرفت فعاليت های جمهوری اسلامی در امور هسته ای آگاه و بيهوده دچار نگراني های کاذب در خصوص اقدام به ساخت بمب اتمی توسط ايران نشوند. از سوی ديگر، همانطور که بارها پيشنهاد شده است، اگر عزم آمريکا بر ياری به آزاديخواهان ايرانی تعلق گيرد مي توان به سهولت از شراين حکومت ياغی در منطقه رها شد؛ تدبيری که انجامش بسيار کم هزينه و بمراتب نتايجی موثرتر در تأمين صلح و امنيت منطقه ای دارد. بايد ديد که آيا سياستمداران آمريکائی در اين راه قادر خواهند بود از سياست های کاسبکارانهء خود دست برداشته و منفعت وجود جمهوری اسلامی برای خودشان را فدای برقراری صلح و آرامش در منطقهء خاورميانه بنمايند؟
چهارشنبه 13 امردادماه 2569 برابر 4 ماه اوت 2010
پانويس ها:
1 ـ درياسالار مايکل مولن اظهار داشته است که "طرح ارتش آمريکا براى حمله به ايران و هدف قرار دادن تاسيسات هستهاى بر روى ميز و آماده اجرا ست و بستگی به شکست مذاکرات ديپلماتيک هستهاى بين ايران و غرب و تصميم سياسى رهبران کاخ سفيد دارد."
2 ـ نقل از مقالهء آقای محسن مقصودی از جمهوری خواهان دمکرات و لائيک با عنوان (آیا فیدل خیالاتی شده است یا اپوزیسیون بی خیال؟)
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|