بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

دوشنبه 18 مرداد  1389 ـ  9 اگوست 2010

 

لازم نست مواضع شان را تغيير دهند

پوینده از سوئد

مقالهء ارزشمند «اپوزیسیون، زیر یک سقف؟» را خواندم و چند نکته به نظرم آمد که شاید برایتان ارزشی داشته باشد.

جمع نشدن اپوزیسیون انحلال طلب در زیر یک سقف خبر از مشکلات بزرگتری در فردای سرنگونی حکومت آخوندها دارد. فرض بفرمائید که جمهوری اسلامی امروز به هر ترتیبی ساقط بشود، انتخابات آزادی برگزار شود و نیروهای سیاسی امروز ایران با همین تناسب قوائی که امروز دارند وارد مجلس بشوند. مثلاً، حزب کمونیست کارگری با دو کرسی، مشروطه خواهان با چهار کرسی، اتحاد جمهوری خواهان با شش کرسی، مجاهدین با پانزده کرسی و الخ...

در نظر بگیرید که هیچ نیروی سیاسی اکثریت کرسی های  مجلس جدید را ندارد و باید چند جریان با یکدیگر ائتلاف کنند تا صاحب اکثریت شوند؛ ائتلافی که تقریباً غیر ممکن است و ـ مثلاً ـ حزب کمونیست کارگری با دو کرسی در مجلس احتمالاً خواهان پست نخست وزیری خواهد بود و می خواهد که نصف هیئت وزیران هم از هم حزبی ها باشد. و سایر جریانات سیاسی هم به همین ترتیب. نمونهء زندهء این سناریو را امروز در عراق شاهد هستیم که پنچ ماه بعد از انتخابات هنوز هم دولتی تشکیل نشده است.

من بر این باور هستم که اپوزیسیون جمهوری اسلامی علیرغم شعارهای دمکراتیک هنوز با روش های دمکراسی و پارلماانتاریسم آشنا نیست.

نمونه ای خدمتتان عرض کنم. مدتی پیش کتابی میخواندم به نام نگاهی از درون به جنبش چپ که مصاحبه است با مهدی خانبابا تهرانی توسط حمید شوکت. مهدی خانبابا تهرانی در توضیح دلیل جدائی اش از شورای ملی مقاومت می گوید که «شورا دمکراتیک نبود». در اساسنامهء شورا نوشته شده که هر کس یک رای دارد ولی در عمل رای من با رای مجاهدین هم وزن نبود. تهرانی ادامه می دهد که نیرهای چپ در شورای مقاومت جریانی درست کرده بودند به اسم اتحاد چپ، این اتحاد چپ بعد از خروج از شورا منحل میشود. تهرانی توضیح میدهد که این اتحاد چپ تنها به عنوان وزنه ای در مقابل مجاهدین درست شده بود و بعدا وقتی از شورا جدا شد دیگر دلیل وجودی نداشت و مننحل شد.

این جور که من فهمیدم تهرانی توقع داشته که او یک رای داشته باشد و رجوی هم یک رای و بعد چند هزار نفر اعضا و هواداران مجاهدین تحت فرمان خانبابا تهرانی یا در بهترین حالت تحت فرمان شورا باشند. ایده ای که نه ربطی به دمکراسی و نه پارلمانتاریسم دارد. این هست که من فکر میکنم که مثلا خانبابا تهرانی اگر وارد مجلس هم می شد انتظار پست نخست وزیری را  داشت.

تجربیات غم انگیز مجلس شورا در ایران از مجلس دوم به بعد با باد بازی و جر و دعواهای بی انتها بعضا ریشه در این ناآگاهی و عدم آمادگی داشته است.

برای نیروهای اپوزیسیون به دلائل طبیعی چیزی به اسم تعداد آرا و صندوق رای وجود ندارد اما نوعی از اتحاد و همکاری میتوانست و میتواند بر اساس نیروی عینی و واقعی این جریانات شکل بگیرد.

من طرفدار یا سمپات مجاهدین نیستم اما در یک سال گذشته بیشتر به این اعتقاد رسیده ام که چنین اتحادی میتوانست و شاید کما کان میتواند حول مجاهدین وشورا به عنوان بزرگترین نیروی اپوزیسیون شکل بگیرد.

استدلالی می کنم که شاید کمی بچه گانه باشد اما در نظر بگیرید که وقتی رضاشاه قدرت را در دست گرفت، این امکان برای روشنفکران ایرانی آن دوره که تعدادشان زیاد هم نبود وجود داشت که با همکاری با رضاشاه هم راه ترقی کشور راهموار کنند و هم احتمال دیکتاتوری و خودسری رضاشاه را کاهش دهند. در عوض روشنفکرانی مثل ملک الشعرا از اول سر ناسازگاری گذاشتند و رضاشاه را به سرنگونی سلطنت قانونی کشور متهم کردند و بعد هم به امثال داور و دشتی و دیگران اتهام نوکری و خیانت زدند.

جبهه ملی در سال 41 حاضر به همکاری با دکتر امینی نشد چرا که انتظار داشت که پست نخست وزیری به خودشان برسد و تمام توانش را به کار برد که دولت امینی سقوط کند. این از تراژدیها و شاید کمدی تاریخ ماست که سنجابی حاضر به همکاری با دکتر امینی نیست اما 15 سال بعد رهبری امام را می پذیرد، یا نیروهای ملی در سال 57 حاضر به همکاری با بختیار نیستند اما رهبری امام امت را می پذیرند.

همین نیروها و همین مجاهدین برنامه های رئالیستی و مترقی رضاشاه یا امینی یا بختیار را با سوظن نگاه میکردند و حاضر نبودند به آنها اطمینان کنند و با آنها همکاری کنند اما خزعبلات امام را در مورد اسلام پذیرفتند و حتی ترجمه به دلخواه کردند. همین امروز هم نیروهایی مثل اتحاد جمهوری خواهان که به هیچ وجه حاضر به همکاری با محاهدین نبودند به این دلیل که مجاهدین مثلا اسلامی هستند به راحتی رهبری بلامنازع کروبی و موسوی را می پذیرند و در برابرشان کرنش میکنند و حرفهای اینان را ترجمه به دلخواه می کنند.

شما بهتر از من میدانید که در تمام دمکراسی های غربی بجز آمریکا دولت از اتحاد احزاب مختلف و در بسیاری وقتها از احزاب مخالف تشکیل میشود. وقتی پای مصالح ملی و آینده کشور به میان میاید حتی احزاب سوسیالیست و محافظه کار ائتلاف می کنند.

این آگاهی و رشد سیاسی هرگز در ایران وجود نداشته تا آنجا که مثلا دکتر مصدق در یکی از حساس ترین مقاطع تاریخ ایران مجبور به انحلال مجلس می شود.

متاسفانه این حالت در اپوزیسیون ایران امروز هم به شدت وجود دارد.

من معتقدم که ائتلاف بین نیروهای اپوزیسیون حتی بدون اینکه در مواضعشان تغییری بدهند ممکن است، و شرط این کار عمل کردن به شیوه های پارلمانتاریستی و نرمهای پارلمانتاریسم هست

جالب اینجاست که همه این نیروهای سیاسی صحبت از انتخابات آزاد میکنند، اما نتیجه انتخابات آزاد بالطبع این خواهد بود که همه این نیروها و شاید تعدادی هم بیشتر بر اساس رای مردم در انتخابات آزاد وارد این مجلس خواهند شد. به نظر شما آنوقت این نیروها دولت ائتلافی تشکیل خواهند داد و کشور را اداره خواهند کرد، و یا کشور را بار دیگر به دست دیکتاتوری دیگر خواهند سپرد.

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com