|
||||
دربارهء سکولاريسم | دربارهء ما | تماس | جستجو | فيلترشکن | کوتاه و گويا | عکس و مکث | English Information Section آرشيو صفحه اول | فهرست کليهء مقالات | اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود | کتابخانه | عکس و کاريکاتورانتخابی |
||||
دوشنبه 15 شهريور 1389
سران جنبش سبز مدعی اند که ما «انتخابات آزاد» می خوایم ولی بدون انحلال شورای نگهبان آنچه بدست می آید چیزی جز«انتخاباط آزاد»نیست. نفس وجود شورای نگهبان،«نظارت استصوابی»ست. رد قانون مصوب پارلمان به نمایندگی از شرع اگر نظارت استصوابی نیست پس چیست؟ سران جنبش سبز اگر راست می گویند به جای شعار «انتخابات آزاد» که احمدی نژاد و سپاه پاسداران هم با آن موافقند چون یک شعار انتزاعی و توخالی ست باید «انحلال شورای نگهبان»را درخواست می کردند ولی انحلال شورای نگهبان عملا معادل انحلال کل نظام و تغییر ماهیت اسلامی آن است. روده درازی درباره«مجلس در راس نظام است»در حالی که هنوز باور داریم«شورای نگهبان در راس نظام است» و نخواهیم این باور را به چالش بکشیم فقط فریب و سرگرم کردن مردم است. >>>
گُمان نبرید در فراسوی همهء ادعاهای آزادیخواهی مان، کمتر از آقای خمینی در سی و یکسال پیش از خطا بدور خواهیم ماند. آقای خمینی هم در آغاز راه وعده های آزادیخواهی و عدالت پیشگی بسیاری را به مردم ایران نوید داد، امّا بعدها بخاطر حفظ قدرت و دفاع از منافع فرقه ای خود فتوای جنایاتی را در داخل و خارج از کشور صادر کرد که بشریت تا به امروز در این ابعاد دهشتناک آنها را تجربه نکرده است. به گمانِ من تجربه سه دهه سُلطه گری اسلام سیاسی بر همهء روابط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشورمان، آینه تمام نمایی است پیش روی هر یک از ما که هرگز برای ساختن ایرانی دمکراتیک و مُدرن نمی بایست به تنوعات سیاسی و فرهنگی کشورمان بی اعتناء باشیم و صرفاً در اندیشه برپایی «آلترناتیو سیاسی» باشیم که تصور کنیم این «بدیل سیاسی» منعکس کننده و پاسخگوی علایق سیاسی و اجتماعی همه آحاد جامعه شهروندی و سیاسی ایران است.>>>
صرف نظر از آن که این محافل تا چه اندازه به محتوای سخنان میرحسین موسوی وفادار بمانند و حتی صرف نظر از ان که میرحسین موسوی خود تا چه اندازه به این معیارهای سه گانه متعهد بماند و در نوبت بعدی، معیارها و اصولی را که بر سر ان ها توافقی وجود ندارد، مجددا به میان نکشد، این اظهارات در هر حال می تواند از سوی بخش های دموکرات جنبش مورد پشتیبانی قرار گیرد. به نظر ما به جاست گروه ها و احزاب سیاسی دموکرات و وفادار به مردم از این فرصت استفاده کنند و هماهنگی بر سر خواسته های اساسی جنبش یعنی آزادی و عدالت و حقوق ملت را در مناسبات خود جاری سازند و اختلافات را به داوری و قضاوت در شرایطی بسپارند که امکان برگزاری یک انتخابات ازاد در ایران به وجود آید.>>>
به جای چانه زدن در مورد تاریخ، برای همکاری و هم نظری باید از رویاهای خود کمک بطلبیم. به جای در افتادن در ورطه ی گفت و گوهای بی پایان، باید به ختم دمکراتیک گفت و گو عادت کنیم. به جای جستجوی حقیقت، باید به حقیقت دمکراسی و ضرورت تضمین حداقل آزادی و برابری (اعلامیه ی جهانی حقوق بشر) ایمان بیاوریم. در این جا و برای روشن شدن بیشتر ادعای خود به دو نمونه از این دست گفت و گوهای بی پایان و البته بی حاصل که به جان جنبش سبز افتاده است اشاره می کنم و برونشد از آن ها را به مدد رویا بافی برای جنبش سبز آرزو می کنم. سکولاريسم نو: امروز با کمال خوشحالی اين مقاله همراه با يادداشت کوتاه مهرآميزی از جانب دکتر کرمی به دست ما رسيد که خبر از آزادی ايشان از زندان و خروج شان از کشور می داد. ما، ضمن خوش آمدگوئی به ايشان، اميدواريم که حاصل تجربهء مرارت های زندان و انديشيدن های طولانی ايشان در سلول های بيداد حکومت اسلامی به تفصيل با خوانندگان خود در ميانگذاشته شود و ايشان در خارج از کشور به صفوف رزمندگانی بپيوندند که چارهء کار را در ايجاد يک آلترناتيو سکولار و مبتنی بر حقوق بشر در برابر حکومت خودکامهء مذهبی يافته اند.>>>
"تقدس چیست"؟ محصول تفکر عده ای که دوست دارند در یک دوره مشخص تاریخی بمانند، عده ای که پیشرفت را دوست ندارند و چون در گذشته مانده اند، دیگران را با ایستائی خود اندازه می گیرند و چنانچه با ایشان همراهی نگردد، به خشونت روی می آورند. و "تعصب از کجا ناشی می شود"؟ برای تبین مفهوم تعصب، به دو مولفهء اساسی اشاره می شود: مجهول بودن، از يکسو و راز آلودگی و عدم شفافیت، از سوی ديگر...>>>
تنها راه برون رفت از این بحران، شکل دهی به ساختاری جبهه ای، فراگیر، سکولار و دموکراتیک از همهء نیروهای اپوزیسیون سکولار دموکراتیک است که به موازات جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته و به رقابت سیاسی با آن بپردازد. چنین ساختاری با مضمون و منشور سکولاریسم، دموکراسی و مدرنیته در راستای رفع هر گونه تبعیض جنسی، ملّی و غیره و استقرار عدالت اجتماعی باید برنامهء مستّقل خود را داشته باشد که بعداً می تواند به قانون اساسی آلترناتیو تبدیل گردد. این حرکت باید رهبران پیشاهنگ شایستهء مستقّل خود را، که سمبل آرمان های دموکراتیک و علمی فرهنگی مدرن و تحوّلگرایانه می باشد، در سطح جنبش ارائه و برجسته نماید.>>>
امسال با وجود اختصاص دادن میلیاردها دلار برای تبلیغات و هزینه های مختلف برای برگزاری «روز قدس» از سوی حکومت اسلامی، که تصادفاً با برگزاری مذاکرات صلح بین فلسطین و اسراییل همزمان شده بود، این برنامه عملاً با شکست روبرو شد. بر اساس تصویر هایی که در خود سایت های حکومتی منتشر شده، در این مراسم جز طرفداران اندک حکومت و یا کسانی که به شکل های مختلفی، با زور یا زر، به مراسم کشانده شده بودند، و متاسفانه در میانشان کودکان دبستانی و دبیرستانی با لباس های مخصوص «انتحاری ها» و به عنوان طرفداران ولایت فقیه وجود داشتند، از جمعيت هر ساله خبری نبود.>>>
مذاکره در بند بیماران روانی خطرناک! سخنان تند و غیر مسئولانه محمود احمدی نژاد نشان دهنده یک واقعیت مسلم است، جمهوری اسلامی امروز بزرگترین مانع صلح و آرامش در خاورمیانه است و «علنا و عملا» از ادامه منازعه اسراییل و فلسطین دفاع می کند،احمدی نژاد که خود سابقه عملیات تروریستی در اتریش را دارد امروز در قامت یک تروریست بالفطره ظاهر شد،به نظر من دست کم گرفتن فاشیسم اسلامی همانند نازیسم خطرناک و مخرب است آدولف هیتلر هم در ابتدا دست کم گرفته می شد و مماشات با او سبب ساز جنگ جهانی گشت جماعت جمکرانی حاکم بر کشور ما «واقعا» اعتقاد دارند جهان باید کنف یکون شود تا «آقا» ظهور نماید، متاسفانه کشورها و تحلیلگران غربی تنها به مسائل سیاسی و هسته ای توجه دارند و از خطر بسیار شدید موعود گرایی و مهدویت هزاره در جمهوری اسلامی غافلند سعی احمدی نژاد در تریبون های جهانی این است که ادای پیامبران و امامان را در آورد و مواضع ضد بشری خود را یکتا پرستی و عدالت خواهی! معرفی کند. یکتا پرستی در منطق جمهوری اسلامی یعنی پرستیدن شخص خامنه ای و عدالت خواهی آن به معنای کشتن دو سوم مردم دنیاست احمدی نژاد که دولتش به «دولت کودتا» معروف است و کثیری از مردم ایران وی را رئیس جمهور غیر قانونی کشور ایران می دانند امروز رسما برای ملتهای عرب و به خصوص ملت فلسطین تعیین تکلیف می کرد که در نوع خود هم خنده دار است هم گریه دار و هم از توهم ذهن بیمار احمدی نژاد حکایت می کند، جمعیتی هم به خیابان آورده شده بود بیش از آن که شامل«مردم ایران» افراد وابسته به حکومت بودند که توسط «بسیج محلات» و با اتوبوس های دولتی به خیابان گسیل می شوند تاریخ همواره شاهد جنگها و مصیبت هایی بوده که بیماران روانی مانند هیتلر راه انداخته اند اگر مملکت ما دارای یک حکومت عادی بود امروز خامنه ای و احمدی نژاد و احمد خاتمی در «بند بیماران روانی خطرناک» بستری می شدند و ملتی از دست تنش آفرینی آنها راحت بود. بر ایرانیان مقیم اروپا و آمریکاست که خطر فاشیسم امام زمانی جمهوری اسلامی را برای مسئولان غربی توضیح دهند، امید بستن به مذاکره و کنار آمدن با چنین رژیمی تنها ناامنی بیشتر برای دنیاست.
تابستان گذشت، لباس هایت لاجوَرد خورده بر طناب ِ رخت خبر از نم نم باران می دهند؛ بارش ِ پاییز ِ امسال اما شور است مثل اشک های من در غیبت ِ طولانی ی تو. >>>
برلین، شهر دیوارهای شکسته، سمبُل مرزهای ناگُشودنی گُشوده شده، یادگاری از نظامهای ورشکسته ایدولوژیکی، شهر امیدها و یاسهای فراوان، شهر مردمانی به اسارت در آمده و دوباره آزاد شده، شهر جداییها و همبستگیها، شهر ویران شده در جنگ و ساخته شده با پُل هوایی، شهری تشنه جهان بینی مُدرن، شهری که سرنوشتش همانند کشور ما به سیاست جهانی پیوند خورده است، میهماندار اولین حزب لیبرال دموکرات ایران یعنی حزب مشروطه ایران بود.>>> **************
بقيه در ستون مقابل
|
سال سوم ـ شمارهء 900 چهارشنبه 17 شهريور 1389 ـ 8 سپتامبر 2010
به مناسبت شانزدهمین سالگرد تولد پیام دانشجو زندانی سیاسی، حشمت الله طبرزدی شهریور ماه 1389 خورشیدی ـ زندان رجایی شهر کرج گذشته چراغ راه آینده است. من به این آموزه ی عینی، تردید ندارم. اگر 16 سال گذشت تا از جامعه ی بسته ی سال 73 به جامعه ی رشد یافته، دموکراسی خواه و پشتیبان عدالت، سکولاریزم و حقوق بشر در سال 89 دست یابیم، حتم دارم در دوران گسترش وسایل ارتباطی و شبکه های اجتماعی، زمان به مراتب کمتری نیاز است تا بساط ظلم و استبداد، از جامعه ی ما برچیده شود. من از این همه پیروزی مشعوفم... امروز صاحب این قلم که روزی پیام دانشجو را منتشر می کرد از این همه پیروزی احساس شعف می کند؛ و این در حالی است که در زندان مخوف رجایی شهر، زندانی است. >>> +++++++++++++++++++++++ آخرين خبر از وضعيت طبرزدی: ديروز صبح (سه شنبه) دادگاهی برای محاکمهء حشمت الله طبرزدی تشکيل شد. خانم پورفاضل و آقایان دکتر محمدعلی دادخواه، و جهانگیر محمودی برای دفاع از او در دادگاه حضور داشتند. طبرزدی همهء اتهامات وارده را رد کرد و در مورد اتهام پرخاشگری و توهین های نوشتاری و گفتاری در زندان نيز توضيح داد که این رفتاری ناشی از خشم او بوده چون او معمولاً آدم بدرفتاری نیست. دادگاه، ضمن قرار وثیقه ای 200 میلیون تومانی، تصميم گرفت که حکم خود را «بعداً» صادر کند. طبرزدی این قرار را به دلیل نداشتن امکانات مالی نپذیرفته است اما دوستان او از همسرش خواسته اند که طبرزدی را راضی کند تا سند وثیقه دوستانش را بپذیرد و از زندان خارج شود.
![]()
منظور من نه ترویج مقابله به مثل در خیانت است و نه تایید این که زنان نیز مانند مردان به تن بارگی رو بیاورند، بلکه منظور من این است که آیا این نمایندگان در اتمسفر دیگری، جدا از سایر مردم زندگی میکنند؟ آیا آنها خیل دخترانی را نمیبینند که روز به روز بندهای دست و پاگیر سنت را پس میزنند تا حق خود را از دیوارهایی که به اسم قداست خانواده، از آنها بردهی جنسی ساخته است پس بگیرند؟ آیا این نمایندگان در خانههاشان دختری ندارند که چشم در چشم آنها بدوزد و بگوید اگر مسئله لذت بردن است، سهم زنان در این میان چیست؟!>>>
در موضوع رابطه جنسی نيز ماهيت اين رابطه برای حکومت چندان مهم نيست؛ افراد بايد ياد بگيرند چطور ظواهر را درست کنند و شواهد و اطلاعات نشان میدهند که دارند ياد میگيرند. بنيانهای روابط ديرپای صميمی يعنی اختيار، اعتماد، وفاداری، امانت و صداقت، و عاطفه اهميت چندانی از نگاه حکومت ندارند؛ امضای حکومت دينی و روحانيت است که يک رابطه را علیرغم فقدان شرايط فوق مشروعيت میبخشد. ايدئولوژی اسلامگرايی اين بنيانها را به يک صيغه شرعی تقليل داده است و اين تقليل را با قوای قهريه اعمال میکند. اگر صيغه خوانده شود ديگر نيازی به هيچ يک از شرايط فوق نيست.>>>
در واژهنامههای فارسی غيرت معنی حسادت و رشک دارد و بيشتر ويژگیای مردانه است. اين واژه در ادبيات مذهبی نيز به معنی آمادگی يا تعصب برای "دفاع از ارزشهای مذهب" به کار رفته است. در عرف، بسياری غيرت را ويژگی مثبتی میدانند. در روابط سنتی زن و مرد بار غيرتورزی را بيشتر بر دوش مرد میگذارند: او بايد غيرت داشته باشد و نمود آن نيز واکنش بازدارنده به رابطهی همسر يا زنان خويشاوند، با مردان ديگر و تلاش برای تعيين چگونگی آن است.>>>
حکومت اسلامی با وجود اعتراضات گسترده بین المللی، باز هم به حکم وحشیانه سنگسار سکینه محمدی آشتیانی اصرار می ورزد. بنابراین، حکومت اسلامی و طالبان در اجرای حکم وحشیانه سنگسار با همدیگر مسابقه می دهند. افکار و ایدئولوژی این دو جریان اسلامی و قوانین و سیاست های آن ها شبیه هم است و هر دو جانی و ارتجاعی و ضدآزادی و ضدانسان هستند. کشتن انسان ها و محروم کردن آن ها از هرگونه آزادی و حق و حقوق انسانی، در نزد این جانیان از آب خوردن هم راحت تر است. افکار خامنه ای، کم ترین تفاوتی با افکار ملاعمر و هیتلر ندارد.>>>
در شرایطی که جامعه بیسواد، روستانشین و بسیار مذهبی و سنتی بود، عقل رهبران که از دو طایفه ی غربگرا و روحانی بودند کار خودش را کرد و مردم تشنه ی عدالت و عدالتخانه را به سوی خود کشید. جاذبه ها چنان بود که زنان از لای چادرهای خود افق پیش رو را دیدند و جماعتی به آن خوش دل شدند و نیرو بخشیدند. نمی شود گفت که نیروئی برابر با مردان را وسط گذاشتند، ولی باید گفت این نخستین بار در تاریخ معاصر ایران است که زنان خواستند و توانستند وارد عرصه ی مشارکت سیاسی بشوند و تا حدودی حضور خود را به رخ بکشند.>>>
نویسندگی زنان ایران؛ محدودیتها و سانسور گزارش راديو زمانه از کنفرانس والتیک 2010
کنفرانس والتیک 2010 (نشست بین المللی نویسندگان و مترجمان ادبی) در شهر استانبول ترکیه برگزار شد و سه شاعر و روزنامهنگار زن ایرانی در میزگردی با موضوع «زنان، نوشتن و آزادی بیان در ایران امروز» شرکت داشتند. در این کنفرانس که در روزهای 2 تا 5 سپتامبر برگزار شد، پگاه احمدی، آسیه امینی و پروین اردلان، سه زن ایرانی شاعر و روزنامهنگار در نشستی ویژه که با مدیریت فتانه فراهانی، مردم شناس، برگزار شد، دربارهی موضوعاتی چون سانسور در آثار شاعران زن ایرانی، سانسور زنانگی در رسانههای ایران و همچنین تاثیر نوشتههای زنان بر ادبیات عمومی و اجتماعی سخن گفتند. همچنین آذر محلوجیان، مترجم ایرانی مقیم سوئد، در میزگردی با موضوع «داستانهای تبعید» دربارهی «نویسندگی در تبعید» سخن گفت و فتانه فراهانی نیز سخنرانیاش با موضوع «صحبت کردن در مورد سکس در خارجنشینان» را در نشستی با عنوان «نوشتن جنسیتی» ارائه داد.>>>
تبعیض در ایران، از سخن تا قانون تبعیضات علیه زنان بسیار بیشتر از آن چیزی است که در این مجال بتوان به آن پرداخت. چرا که این قشر جامعه ی ایران در چندین سطح مختلف مورد تبعیض قرار گرفته است. کمیته ی رفع تبعیض سازمان ملل از "تبعیضی دو چندان" اسم می برد که نسبت به زنان متعلق به ملیت های ایرانی روا پنداشته می شود. اما تبعیضات علیه این زنان را بایستی یک پله ی دیگر هم افزایش داد و آنرا به این نحو تقسیم نمود: تبعیضاتی که از سوی حکومت ایران بر روی قشر زنان کل ایران اعمال می شود، تبعیضاتی که به دلیل تعلق شان به ملیتی خاص علیه آنها به کار گرفته می شود، و تبعیضات جامعه ی سنتی و مرد سالار ایران، که در بطن فرهنگ این جامعه ریشه دوانده است.>>>
|
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== ============= کميته بين المللی نجات پاسارگاد =========== =========== برای آزادی، دموکراسی، جمهوری و لائيسيته =========== =========== =========== ============= ========== ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== ===========
دوشنبه 15 شهريور 1389
بقيه از ستون مقابل
می گویند یکی از بزرگان نجف عیال را سه طلاقه کرده بود، دیگر امکان رجوع نداشت، باید محلّلی پیدا می کرد تا خاتون را به عقد خویش درآورد و پس از همبستری، او را طلاق دهد، کاری بس دشوارو پر مخاطره بود، باید کسی مییافت که نه خاتون هاو دل بندد و نه او به خاتون! شیخ سردرگریبان به دنبال چاره بود، خاتون جوان و زیبا و گل اندام بود، نکند محلّل جا خوش کند و خاتون را رها نسازد، یا خاتون محلّل را بر شیخ ترجیح دهد! دراین اندیشه بود که صدای انکر الاصوات آبحوضی در کوچه پیچید، صدا را به سرش انداخته بود که : ” آب حوض می کشیم “ خودش از صدایش نتراشیده ترو نخراشیده تر بود، کچل و لوچ و پیس، با قدی کوتاه و چشمانی تنگ ودهانی دریده، دون مایه و بیفرهنگ، با پایی لنگ، ازمال دنیا سطلی داشت و یک لولهنگ، آب حوض می کشید، نگاه به اوکفاره داشت و دیدنش درخواب صدقه، شیخ چون ارشمیدس فریاد کرد که یافتم، یافتم و سربرهنه به کوچه پرید، دیگر آبحوضی نمیدید، او واسطه وصال بود، دراوجمال یارمیدید، او را به اندرون دعوت کرد و راز خویش با او در میان گذاشت، گفت :” همیشه تو آب ما می کشی و اینک ما، همیشه یک درهم می ستاندی و اینک صد دینار، اما حواست باشد که زود کارت را بکنی و بروی!” آبحوضی انگار در عرش پرواز می کرد، خانه شیخ را یکیازقصرهای بهشت میدید که درغرفه های آن حوریان منتظرند، او که عمریعزب بود و معذب و دست درآغوش خویشداشت، با خود گفت :” صد دینار هم ندهی در خدمتم! “ اما به شیخ گفت:” شما بر من ولایت دارید، امرامر شماست”. القصه، برای اولین بار بود که دلی از عزا درآورد و کامروا با صد سکه دینار طلا از خانه شیخ بیرون آمد، سبکبال شده بود، انگار بر بال ملائک قدم می گذاشت، برعمررفته افسوس می خورد و می گفت: ” عجب کسب پر منفعتی!” فردا صبح شیخ با صدای آبحوضی بیدار شد، از همیشه سحرخیزترشده بود و صدایش رساتر، اما چیز دیگری می گفت، او داد می زد: ” من یطلب محلّل؟ ” (چه کسی محلّل می خواهد؟) شیخ بیرون آمد و گفت: ” این چه بیآبرویی است که راه انداختهای؟” آبحوضی – ببخشید محلّل – پاسخ داد:” راستش دیدم کارش راحتتر و درآمدش بیشتراست، شغلم را عوض کردم! “ این حکایت روزگار ماست، علماء همه جورش را با این ملت تجربه کرده بودند، 24 سال کابینه در اختیار روحانیت بود، جابجایی سید و شیخ و سید هم جواب نمی داد، سه روحانی این عروس را در کابین خویش داشتند و اینک محلّلی لازم بود با شرایط کذا و کذا! باید آنقدر زشت باشد و زشتی کند که ملت نه تنها دل بر او نبندد که از ترس او به دامان داماد قبل پناه برد، قدرش را بداند و اورا بر روی سر بنشاند، و از سویی کسی باشد که اگر خواست جا خوش کند، زورمان به او برسد و دمش را بگیریم و بیرون بیاندازیمش! اما امروز محلّل جا خوش کرده است و با بزک و دوزک، با دروغ و فریب و با خرج کردن از کیسه شیخ می خواهد دردل خاتون جا بازکند، تازه همکاران سابق را هم دعوت کرده است که بیایید، این شغل راحتتروپرمنفعت تراست وبرای دور بعدهم محلّلها صف کشیده اند. بیچاره خاتون!
حميد رضا رحيمی از آنجا که حضرات آیات عظام و حجج اسلام اعلی الله مقامهم اجمعین،فراموش کرده و یا اساساً در باب حرمت موش و گربه هنوز فتوائی صادر نفرموده اند، فلذا فدوی بنا داشت که این هفته اندکی از ماجراهای "تام" و "جری" بنویسد، لکن بدلیل این ایام عزیز و طاقت فرسا، ترجیح داد که ذکر خیری از ماه مبارک رمضان که ملت با آن مشغول دست و پنجه نرم کردن است بکند، بلکه حقوق معوّقهء خود را تا پایان ماه مبارک، از قاصم الجبارین دریافت دارد.>>>
|
||
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |