|
||||
دربارهء سکولاريسم | دربارهء ما | تماس | جستجو | فيلترشکن | کوتاه و گويا | عکس و مکث | English Information Section آرشيو صفحه اول | فهرست کليهء مقالات | اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود | کتابخانه | عکس و کاريکاتورانتخابی |
||||
دوشنبه 15 شهريور 1389
سران جنبش سبز مدعی اند که ما «انتخابات آزاد» می خوایم ولی بدون انحلال شورای نگهبان آنچه بدست می آید چیزی جز«انتخاباط آزاد»نیست. نفس وجود شورای نگهبان،«نظارت استصوابی»ست. رد قانون مصوب پارلمان به نمایندگی از شرع اگر نظارت استصوابی نیست پس چیست؟ سران جنبش سبز اگر راست می گویند به جای شعار «انتخابات آزاد» که احمدی نژاد و سپاه پاسداران هم با آن موافقند چون یک شعار انتزاعی و توخالی ست باید «انحلال شورای نگهبان»را درخواست می کردند ولی انحلال شورای نگهبان عملا معادل انحلال کل نظام و تغییر ماهیت اسلامی آن است. روده درازی درباره«مجلس در راس نظام است»در حالی که هنوز باور داریم«شورای نگهبان در راس نظام است» و نخواهیم این باور را به چالش بکشیم فقط فریب و سرگرم کردن مردم است. >>>
گُمان نبرید در فراسوی همهء ادعاهای آزادیخواهی مان، کمتر از آقای خمینی در سی و یکسال پیش از خطا بدور خواهیم ماند. آقای خمینی هم در آغاز راه وعده های آزادیخواهی و عدالت پیشگی بسیاری را به مردم ایران نوید داد، امّا بعدها بخاطر حفظ قدرت و دفاع از منافع فرقه ای خود فتوای جنایاتی را در داخل و خارج از کشور صادر کرد که بشریت تا به امروز در این ابعاد دهشتناک آنها را تجربه نکرده است. به گمانِ من تجربه سه دهه سُلطه گری اسلام سیاسی بر همهء روابط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشورمان، آینه تمام نمایی است پیش روی هر یک از ما که هرگز برای ساختن ایرانی دمکراتیک و مُدرن نمی بایست به تنوعات سیاسی و فرهنگی کشورمان بی اعتناء باشیم و صرفاً در اندیشه برپایی «آلترناتیو سیاسی» باشیم که تصور کنیم این «بدیل سیاسی» منعکس کننده و پاسخگوی علایق سیاسی و اجتماعی همه آحاد جامعه شهروندی و سیاسی ایران است.>>>
صرف نظر از آن که این محافل تا چه اندازه به محتوای سخنان میرحسین موسوی وفادار بمانند و حتی صرف نظر از ان که میرحسین موسوی خود تا چه اندازه به این معیارهای سه گانه متعهد بماند و در نوبت بعدی، معیارها و اصولی را که بر سر ان ها توافقی وجود ندارد، مجددا به میان نکشد، این اظهارات در هر حال می تواند از سوی بخش های دموکرات جنبش مورد پشتیبانی قرار گیرد. به نظر ما به جاست گروه ها و احزاب سیاسی دموکرات و وفادار به مردم از این فرصت استفاده کنند و هماهنگی بر سر خواسته های اساسی جنبش یعنی آزادی و عدالت و حقوق ملت را در مناسبات خود جاری سازند و اختلافات را به داوری و قضاوت در شرایطی بسپارند که امکان برگزاری یک انتخابات ازاد در ایران به وجود آید.>>>
به جای چانه زدن در مورد تاریخ، برای همکاری و هم نظری باید از رویاهای خود کمک بطلبیم. به جای در افتادن در ورطه ی گفت و گوهای بی پایان، باید به ختم دمکراتیک گفت و گو عادت کنیم. به جای جستجوی حقیقت، باید به حقیقت دمکراسی و ضرورت تضمین حداقل آزادی و برابری (اعلامیه ی جهانی حقوق بشر) ایمان بیاوریم. در این جا و برای روشن شدن بیشتر ادعای خود به دو نمونه از این دست گفت و گوهای بی پایان و البته بی حاصل که به جان جنبش سبز افتاده است اشاره می کنم و برونشد از آن ها را به مدد رویا بافی برای جنبش سبز آرزو می کنم. سکولاريسم نو: امروز با کمال خوشحالی اين مقاله همراه با يادداشت کوتاه مهرآميزی از جانب دکتر کرمی به دست ما رسيد که خبر از آزادی ايشان از زندان و خروج شان از کشور می داد. ما، ضمن خوش آمدگوئی به ايشان، اميدواريم که حاصل تجربهء مرارت های زندان و انديشيدن های طولانی ايشان در سلول های بيداد حکومت اسلامی به تفصيل با خوانندگان خود در ميانگذاشته شود و ايشان در خارج از کشور به صفوف رزمندگانی بپيوندند که چارهء کار را در ايجاد يک آلترناتيو سکولار و مبتنی بر حقوق بشر در برابر حکومت خودکامهء مذهبی يافته اند.>>>
"تقدس چیست"؟ محصول تفکر عده ای که دوست دارند در یک دوره مشخص تاریخی بمانند، عده ای که پیشرفت را دوست ندارند و چون در گذشته مانده اند، دیگران را با ایستائی خود اندازه می گیرند و چنانچه با ایشان همراهی نگردد، به خشونت روی می آورند. و "تعصب از کجا ناشی می شود"؟ برای تبین مفهوم تعصب، به دو مولفهء اساسی اشاره می شود: مجهول بودن، از يکسو و راز آلودگی و عدم شفافیت، از سوی ديگر...>>>
تنها راه برون رفت از این بحران، شکل دهی به ساختاری جبهه ای، فراگیر، سکولار و دموکراتیک از همهء نیروهای اپوزیسیون سکولار دموکراتیک است که به موازات جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته و به رقابت سیاسی با آن بپردازد. چنین ساختاری با مضمون و منشور سکولاریسم، دموکراسی و مدرنیته در راستای رفع هر گونه تبعیض جنسی، ملّی و غیره و استقرار عدالت اجتماعی باید برنامهء مستّقل خود را داشته باشد که بعداً می تواند به قانون اساسی آلترناتیو تبدیل گردد. این حرکت باید رهبران پیشاهنگ شایستهء مستقّل خود را، که سمبل آرمان های دموکراتیک و علمی فرهنگی مدرن و تحوّلگرایانه می باشد، در سطح جنبش ارائه و برجسته نماید.>>>
امسال با وجود اختصاص دادن میلیاردها دلار برای تبلیغات و هزینه های مختلف برای برگزاری «روز قدس» از سوی حکومت اسلامی، که تصادفاً با برگزاری مذاکرات صلح بین فلسطین و اسراییل همزمان شده بود، این برنامه عملاً با شکست روبرو شد. بر اساس تصویر هایی که در خود سایت های حکومتی منتشر شده، در این مراسم جز طرفداران اندک حکومت و یا کسانی که به شکل های مختلفی، با زور یا زر، به مراسم کشانده شده بودند، و متاسفانه در میانشان کودکان دبستانی و دبیرستانی با لباس های مخصوص «انتحاری ها» و به عنوان طرفداران ولایت فقیه وجود داشتند، از جمعيت هر ساله خبری نبود.>>>
مذاکره در بند بیماران روانی خطرناک! سخنان تند و غیر مسئولانه محمود احمدی نژاد نشان دهنده یک واقعیت مسلم است، جمهوری اسلامی امروز بزرگترین مانع صلح و آرامش در خاورمیانه است و «علنا و عملا» از ادامه منازعه اسراییل و فلسطین دفاع می کند،احمدی نژاد که خود سابقه عملیات تروریستی در اتریش را دارد امروز در قامت یک تروریست بالفطره ظاهر شد،به نظر من دست کم گرفتن فاشیسم اسلامی همانند نازیسم خطرناک و مخرب است آدولف هیتلر هم در ابتدا دست کم گرفته می شد و مماشات با او سبب ساز جنگ جهانی گشت جماعت جمکرانی حاکم بر کشور ما «واقعا» اعتقاد دارند جهان باید کنف یکون شود تا «آقا» ظهور نماید، متاسفانه کشورها و تحلیلگران غربی تنها به مسائل سیاسی و هسته ای توجه دارند و از خطر بسیار شدید موعود گرایی و مهدویت هزاره در جمهوری اسلامی غافلند سعی احمدی نژاد در تریبون های جهانی این است که ادای پیامبران و امامان را در آورد و مواضع ضد بشری خود را یکتا پرستی و عدالت خواهی! معرفی کند. یکتا پرستی در منطق جمهوری اسلامی یعنی پرستیدن شخص خامنه ای و عدالت خواهی آن به معنای کشتن دو سوم مردم دنیاست احمدی نژاد که دولتش به «دولت کودتا» معروف است و کثیری از مردم ایران وی را رئیس جمهور غیر قانونی کشور ایران می دانند امروز رسما برای ملتهای عرب و به خصوص ملت فلسطین تعیین تکلیف می کرد که در نوع خود هم خنده دار است هم گریه دار و هم از توهم ذهن بیمار احمدی نژاد حکایت می کند، جمعیتی هم به خیابان آورده شده بود بیش از آن که شامل«مردم ایران» افراد وابسته به حکومت بودند که توسط «بسیج محلات» و با اتوبوس های دولتی به خیابان گسیل می شوند تاریخ همواره شاهد جنگها و مصیبت هایی بوده که بیماران روانی مانند هیتلر راه انداخته اند اگر مملکت ما دارای یک حکومت عادی بود امروز خامنه ای و احمدی نژاد و احمد خاتمی در «بند بیماران روانی خطرناک» بستری می شدند و ملتی از دست تنش آفرینی آنها راحت بود. بر ایرانیان مقیم اروپا و آمریکاست که خطر فاشیسم امام زمانی جمهوری اسلامی را برای مسئولان غربی توضیح دهند، امید بستن به مذاکره و کنار آمدن با چنین رژیمی تنها ناامنی بیشتر برای دنیاست.
تابستان گذشت، لباس هایت لاجوَرد خورده بر طناب ِ رخت خبر از نم نم باران می دهند؛ بارش ِ پاییز ِ امسال اما شور است مثل اشک های من در غیبت ِ طولانی ی تو. >>>
برلین، شهر دیوارهای شکسته، سمبُل مرزهای ناگُشودنی گُشوده شده، یادگاری از نظامهای ورشکسته ایدولوژیکی، شهر امیدها و یاسهای فراوان، شهر مردمانی به اسارت در آمده و دوباره آزاد شده، شهر جداییها و همبستگیها، شهر ویران شده در جنگ و ساخته شده با پُل هوایی، شهری تشنه جهان بینی مُدرن، شهری که سرنوشتش همانند کشور ما به سیاست جهانی پیوند خورده است، میهماندار اولین حزب لیبرال دموکرات ایران یعنی حزب مشروطه ایران بود.>>> **************
بقيه در ستون مقابل
|
سال سوم ـ شمارهء 900 چهارشنبه 17 شهريور 1389 ـ 8 سپتامبر 2010
به مناسبت شانزدهمین سالگرد تولد پیام دانشجو زندانی سیاسی، حشمت الله طبرزدی شهریور ماه 1389 خورشیدی ـ زندان رجایی شهر کرج گذشته چراغ راه آینده است. من به این آموزه ی عینی، تردید ندارم. اگر 16 سال گذشت تا از جامعه ی بسته ی سال 73 به جامعه ی رشد یافته، دموکراسی خواه و پشتیبان عدالت، سکولاریزم و حقوق بشر در سال 89 دست یابیم، حتم دارم در دوران گسترش وسایل ارتباطی و شبکه های اجتماعی، زمان به مراتب کمتری نیاز است تا بساط ظلم و استبداد، از جامعه ی ما برچیده شود. من از این همه پیروزی مشعوفم... امروز صاحب این قلم که روزی پیام دانشجو را منتشر می کرد از این همه پیروزی احساس شعف می کند؛ و این در حالی است که در زندان مخوف رجایی شهر، زندانی است. >>> +++++++++++++++++++++++ آخرين خبر از وضعيت طبرزدی: ديروز صبح (سه شنبه) دادگاهی برای محاکمهء حشمت الله طبرزدی تشکيل شد. خانم پورفاضل و آقایان دکتر محمدعلی دادخواه، و جهانگیر محمودی برای دفاع از او در دادگاه حضور داشتند. طبرزدی همهء اتهامات وارده را رد کرد و در مورد اتهام پرخاشگری و توهین های نوشتاری و گفتاری در زندان نيز توضيح داد که این رفتاری ناشی از خشم او بوده چون او معمولاً آدم بدرفتاری نیست. دادگاه، ضمن قرار وثیقه ای 200 میلیون تومانی، تصميم گرفت که حکم خود را «بعداً» صادر کند. طبرزدی این قرار را به دلیل نداشتن امکانات مالی نپذیرفته است اما دوستان او از همسرش خواسته اند که طبرزدی را راضی کند تا سند وثیقه دوستانش را بپذیرد و از زندان خارج شود.
منظور من نه ترویج مقابله به مثل در خیانت است و نه تایید این که زنان نیز مانند مردان به تن بارگی رو بیاورند، بلکه منظور من این است که آیا این نمایندگان در اتمسفر دیگری، جدا از سایر مردم زندگی میکنند؟ آیا آنها خیل دخترانی را نمیبینند که روز به روز بندهای دست و پاگیر سنت را پس میزنند تا حق خود را از دیوارهایی که به اسم قداست خانواده، از آنها بردهی جنسی ساخته است پس بگیرند؟ آیا این نمایندگان در خانههاشان دختری ندارند که چشم در چشم آنها بدوزد و بگوید اگر مسئله لذت بردن است، سهم زنان در این میان چیست؟!>>>
بازار سکس، ازدواج يک ساعته، و اسلامی کردن فحشا در موضوع رابطه جنسی نيز ماهيت اين رابطه برای حکومت چندان مهم نيست؛ افراد بايد ياد بگيرند چطور ظواهر را درست کنند و شواهد و اطلاعات نشان میدهند که دارند ياد میگيرند. بنيانهای روابط ديرپای صميمی يعنی اختيار، اعتماد، وفاداری، امانت و صداقت، و عاطفه اهميت چندانی از نگاه حکومت ندارند؛ امضای حکومت دينی و روحانيت است که يک رابطه را علیرغم فقدان شرايط فوق مشروعيت میبخشد. ايدئولوژی اسلامگرايی اين بنيانها را به يک صيغه شرعی تقليل داده است و اين تقليل را با قوای قهريه اعمال میکند. اگر صيغه خوانده شود ديگر نيازی به هيچ يک از شرايط فوق نيست.>>>
در واژهنامههای فارسی غيرت معنی حسادت و رشک دارد و بيشتر ويژگیای مردانه است. اين واژه در ادبيات مذهبی نيز به معنی آمادگی يا تعصب برای "دفاع از ارزشهای مذهب" به کار رفته است. در عرف، بسياری غيرت را ويژگی مثبتی میدانند. در روابط سنتی زن و مرد بار غيرتورزی را بيشتر بر دوش مرد میگذارند: او بايد غيرت داشته باشد و نمود آن نيز واکنش بازدارنده به رابطهی همسر يا زنان خويشاوند، با مردان ديگر و تلاش برای تعيين چگونگی آن است.>>>
مسابقه حکومت اسلامی و طالبان در اجرای سنگسار! حکومت اسلامی با وجود اعتراضات گسترده بین المللی، باز هم به حکم وحشیانه سنگسار سکینه محمدی آشتیانی اصرار می ورزد. بنابراین، حکومت اسلامی و طالبان در اجرای حکم وحشیانه سنگسار با همدیگر مسابقه می دهند. افکار و ایدئولوژی این دو جریان اسلامی و قوانین و سیاست های آن ها شبیه هم است و هر دو جانی و ارتجاعی و ضدآزادی و ضدانسان هستند. کشتن انسان ها و محروم کردن آن ها از هرگونه آزادی و حق و حقوق انسانی، در نزد این جانیان از آب خوردن هم راحت تر است. افکار خامنه ای، کم ترین تفاوتی با افکار ملاعمر و هیتلر ندارد.>>>
در شرایطی که جامعه بیسواد، روستانشین و بسیار مذهبی و سنتی بود، عقل رهبران که از دو طایفه ی غربگرا و روحانی بودند کار خودش را کرد و مردم تشنه ی عدالت و عدالتخانه را به سوی خود کشید. جاذبه ها چنان بود که زنان از لای چادرهای خود افق پیش رو را دیدند و جماعتی به آن خوش دل شدند و نیرو بخشیدند. نمی شود گفت که نیروئی برابر با مردان را وسط گذاشتند، ولی باید گفت این نخستین بار در تاریخ معاصر ایران است که زنان خواستند و توانستند وارد عرصه ی مشارکت سیاسی بشوند و تا حدودی حضور خود را به رخ بکشند.>>>
نویسندگی زنان ایران؛ محدودیتها و سانسور گزارش راديو زمانه از کنفرانس والتیک 2010
کنفرانس والتیک 2010 (نشست بین المللی نویسندگان و مترجمان ادبی) در شهر استانبول ترکیه برگزار شد و سه شاعر و روزنامهنگار زن ایرانی در میزگردی با موضوع «زنان، نوشتن و آزادی بیان در ایران امروز» شرکت داشتند. در این کنفرانس که در روزهای 2 تا 5 سپتامبر برگزار شد، پگاه احمدی، آسیه امینی و پروین اردلان، سه زن ایرانی شاعر و روزنامهنگار در نشستی ویژه که با مدیریت فتانه فراهانی، مردم شناس، برگزار شد، دربارهی موضوعاتی چون سانسور در آثار شاعران زن ایرانی، سانسور زنانگی در رسانههای ایران و همچنین تاثیر نوشتههای زنان بر ادبیات عمومی و اجتماعی سخن گفتند. همچنین آذر محلوجیان، مترجم ایرانی مقیم سوئد، در میزگردی با موضوع «داستانهای تبعید» دربارهی «نویسندگی در تبعید» سخن گفت و فتانه فراهانی نیز سخنرانیاش با موضوع «صحبت کردن در مورد سکس در خارجنشینان» را در نشستی با عنوان «نوشتن جنسیتی» ارائه داد.>>>
تبعیض در ایران، از سخن تا قانون تبعیضات علیه زنان بسیار بیشتر از آن چیزی است که در این مجال بتوان به آن پرداخت. چرا که این قشر جامعه ی ایران در چندین سطح مختلف مورد تبعیض قرار گرفته است. کمیته ی رفع تبعیض سازمان ملل از "تبعیضی دو چندان" اسم می برد که نسبت به زنان متعلق به ملیت های ایرانی روا پنداشته می شود. اما تبعیضات علیه این زنان را بایستی یک پله ی دیگر هم افزایش داد و آنرا به این نحو تقسیم نمود: تبعیضاتی که از سوی حکومت ایران بر روی قشر زنان کل ایران اعمال می شود، تبعیضاتی که به دلیل تعلق شان به ملیتی خاص علیه آنها به کار گرفته می شود، و تبعیضات جامعه ی سنتی و مرد سالار ایران، که در بطن فرهنگ این جامعه ریشه دوانده است.>>>
علت اصلی انفجار سکوی نفتی امریکا هم روشن شدمجيد شهبازخانی>>>حجت الاسلام صدیقی امام جمعه موقت تهران در برنامه نورانیان تا شهادت با ولایت که در بین دو نماز ظهر و عصر برگزار شد و از شبکه های سراسری پخش شد، در مورد الودگی نفتی انفجار سکوی نفت در سواحل خلیج مکزیک گفت: « حالا برید کمپین راه بیندارید و مرا مسخره کنید. برهنگی زنان سواحل خلیج مکزیک موجب این بلای طبیعی انسانی الهی شده است. فکر کردید برهنگی فقط زلزله میاره. نخیر، الله به شیوه های مختلف بلا نازل می کنه. این بار وسط اقیانوس این بلا را نازل فرمودند که درس بگیرید. برید ببینید سواحل اروپا وآمریکا چه وضع اسفناک و فلاکت باری داره. بنده چند وقت پیش از اینکه سکوی نفتی منفجر بشه به صدا وسیما مراجعت نموده بودم در یکی از مانیتورهایی که سواحل لوئیزینا وکالیفرنیا را نشان می داد چند زن نیمه برهنه دیدم که همان جا گفتم : استغفرالله! بارالها! یه بلایی سر این مفسدان بیار تا اینها درس بگیرند که الارض تو را به فساد کشاندند که چند روز بعد البته آن سکو به اراده آقا امام زمان منفجر کردند. ولی تعجب من اینجاست که امروز هم که گذرم به مانیتورهای صدا وسیما افتاد پوشش مردم اروپا وآمریکا بهتر نشده بود بدتر هم شده بود با ادامه این وضعیت باید منتظر نابودی تمام سکوهای غربی به کمک امام زمان باشیم». با توجه به اینکه آقای صدیقی خودشان درخواست نمودند که ما برویم کمپین راه بیاندازیم و ایشان را مسخره کنیم، بنده هم که هرکار ایشان گفتند، چشم و گوش بسته از ترس خدا انجام میدهم تا مبادا آن دنیا به آتش جهنم دچار شوم، اقدام به کمپین مسخره نمودن ایشان نمودم. اگر شما هم از هواداران حجت السلام و مسلمین هستید و از خدا میترسید، لطفا ایشان را مسخره کنید والا ممکن است همان خدایی که جان چند کارگر بی گناه را در انفجار سکوی نفتی به جرم مایوی خانومها در خلیج مکزیک گرفت و همان خدایی که محیط زیست حیوانات زبان بسته را با نشت نفت نابود کرد، جان شما را هم به دلیل مایوی خانمهای سواحل اروپا بگیرد. گنه کرد در بلخ اهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری. این خداوندی که ما دیدیم به این دلیل که خانمها گوش به حرف امام جمعه موقت تهران نمیکنند و حجاب اسلامیشان را رعایت نمیکنند هر لحظه ممکن است بلایی بر سر شما بیاورد. خداوند که مثل من و شما بیغیرت نیست! درسته که او هم زورش به سرخانومها نمیرسد، اما اگر عصبانی بشود میزنه پدر صاحب همه ما را یکجا را در میاره.
من فکر می کنم یکی از گروه هایی که می تواند در رسیدن ایران به دمکراسی تاثیر گذار باشد حقوقدانان ایران هستند. درهمین موضوع حکم"محارب"برای شیوا نظر آهاری متاسفانه تمام بحث حقوق دانان این است که شیوا نظر آهاری «محارب» نیست. درست است که تحت هیچ شرایطی شیوا نظر آهاری محارب نیست ولی پرسش اساسی این باید باشد که اصولاً «حکم محاربه با الله» یعنی چه؟ چرا ایران باید در دوران مدرن دارای حقوق عقب ماندهء هزار و چهار صد سال پیش باشد؟ حکم هایی مانند "محاربه"، "مفسد فی الارض"، "مهدور الدم"، و "واجب القتل"، تماماً، مفاهیمی زائیده شده از متون مذهبی هستند که کوچکترین قرابتی با مفاهیم حقوق مدرن ندارند. متاسفانه مهمترین ضربه ای که ایران ظرف سی و یک سال گذشته خورده عقب ماندگی حقوقی و ضایع شدن حق شهروندی تحت حاکمیت حکومت اسلامی است. حقوق مدرن برای یک «جرم» يک «مجازات» مشابه دارد ولی، برای مثال، در حقوق جزای اسلامی دو قاتل سرنوشت متفاوتی پیدا می کنند؛ یکی ممکن است برای کشتن یک انسان دیگر اعدام شود و دیگری بخاطر عفو خانوادهء مقتول از اعدام رهایی یابد. حتی کشتن افراد، در صورتی که قاتل بتواند کشته شدن مقتول را تحت عناوینی مذهبی مانند "سب النبی" یا "توهین به اسلام" ثابت کند مشمول مجازات نیست و قاتل تبرئه می شود. بنابراین، یکی از تلاش های مهم ایرانیان مخالف حکومت اسلامی باید این باشد که "موردی" صحبت نکنند بلکه "رویه و اساس دستگاه قضایی" را زیر سوال ببرند. تا زمانی که ایران تحت «قوانین شرع بنیاد» اداره شود امثال خامنه ای به سادگی می توانند هر کسی را که عقایدش را نپسندیدند "محارب" اعلام کرده و وی را بکشند. خود خامنه ای چند روز پیش به صراحت تاکید کرد که اگر احساس کند کسی "واجب القتل" است به صراحت اعلام و اسم آن فرد را برای کشته شدن علنی می کند. البته خامنه ای اين «اگر» را به دروغ گفت و، در پشت پرده، عملاً، نام کسانی که باید کشته شوند توسط خود خامنه ای ابلاغ می شود و يا به تصويب او می رسد. این وضعیت یعنی وجود یک فاجعه ملی تمام عیار، آن هم تحت قیمومیت یک ولی فقیه غیر پاسخگو و مستبد. و این یعنی ماندن در اعماق قرون وسطای ایران.
از روزی که برای ایران به کروبی رای دادم تا روزی که خانه اش را محاصره کردند این بار همهچیز فرق میکند. شاید تمامی آن افرادی که برای ایجاد یک تغییر قانونی (تحت نظام فعلی جمهوری اساسی) مطلوب بودند، دیگر مطلوب نباشند. شاید نیاز به تقویت و همبستگی جریانات سیاسی بیشتری وجود دارد. من شخصا از مهدی کروبی به عنوان نامزد مطلوب خودم در انتخابات 88 انتظار ندارم که رهبری ایجاد یک تغییر فراقانونی (خارج از خواسته فعلی نظام جمهوری اسلامی) را بر عهده بگیرد. البته منظور از تغییر "انقلاب" نیست. بلکه منظور پیش رفتن به سمتی است که حکومت وادار به پذیرش خواست مردم نسبت به بسیاری از جنبههای اساسی حکومت و حتی خود نظام سیاسی شود. مهدی کروبی تا همینجا برنده است. او تا همینجا کار خودش را به بهترین شکل انجام داد که به راستی جای تقدیر دارد. حتی فراتر از آنچه که خواسته خود او است، به خواسته مردم احترام نهاد.>>>
از فتنه جمل سربلند بيرون آمديم؛ مراقب صفين و نهروان باشيد سردار نقدي، رئيس سازمان بسيج مستضعفين به گزارش فارس، سردار محمدرضا نقدي رئيس سازمان بسيج مستضعفين، در نشست هاديان سياسي بسيج كشور اظهار داشت: ...اين اولين بار در تاريخ است كه يك امت از چنين آزمون سخت و پيچيدهاي با موفقيت گذر كرده و راه را گم نكرده است ولي بايد بدانيم براي رسيدن يك ملت به كمال با پيروزي در هر آزمايشي آزمايش سختتري در پيش خواهد بود بايد خودمان را براي امتحانات پيچيدهتر آماده كنيم... از جمله آزمايش هاي مهم كه ممكن است پيش آيد و به گمراهي عدهاي منجر شود ضعف ما در درك درست از مصلحتهاست. ممكن است بعضي به خاطر عدم درك صحيح از حكمت تصميمات نظام به دام افراط بيفتند. بعضي عناصر قدرت طلب در صددند براي پيشبرد مطامع سياسي خود از دلسوزي و علاقه شديد بعضي جوانان نسبت به نظام و ارزشها سوء استفاده كنند و از آنها خوارج بسازند. در اين شرايط مراقبت خاص لازمست. در اين شرايط بايد داستان حضرت موسي و خضر را كه در سوره كهف قرآن كريم آمده است بارها و بارها بخوانيم و از آن عبرت بگيريم يكي از حرفهاي اين داستان با بشر اين است كه رهرو راه كمال الزاما نميبايد شخصا فلسفه و حكمت هر حادثه و اقدام را خود شخصا بداند همين كه يقين داشته باشيم پيشرو و پيشقراول را دقيق و درست انتخاب كردهايم كافيست كه با خيال آسوده و پشت سر او حركت كنيم. وقتي دستمان را در دست يك دانشمند و فقيه برجسته و باتقوا و بصير و مطلع از اوضاع جهاني دور از مطامع مادي گذاشتهايم كه تكاليف ما را مبتني بر فرامين خدا ابلاغ ميكند نبايد دغدغهاي براي كشف فلسفه تصميمات داشته باشيم. ممكن است جايي ببخشد و ما حكمت آن را ندانيم و يا جايي مجازات كند و ما علت آن را درك نكنيم همين كه ميدانيم انتخاب پيشقراول درست است كافيست. بحمدالله امروز كشتيبان انقلاب اسلامي رهبري بينظير و الهي از فرزندان رسول خداست و پيروي محض از او براي هيچ صاحب خردي جاي كوچكترين ترديد ندارد همانگونه كه از آغاز اينگونه بوده است. وقتي بهترين و توانمندترين ناخدا را براي كشتي داريم در طوفانها و امواج سهمگين حوادث، عاقلانهترين و خردمندانهترين راهكار سپردن تدبير امور به دست اين ناخدا و اطاعت محض از فرامين اوست كوچكترين ترديد ممكن است انسان را در امواج فتنه غرق كند. امروز كه در مقابل فتنهگري پيچيدهتر واقع ميشويم بايد بدانيم تنها راه نجات چنگ زدن به دامن ولايت فقيه است. شماره 898 ـ جمعه 12 شهريور 1389 ـ 3 سپتامبر 2010
سنگ بنای همهء مفاهيم سياسی مدرن، «مليت» است جمعه گردی های اسماعيل نوری علا
تا دیر نشده باید انتخاب کرد: مردم یا حکومت؟
خامنه ای در دیدار با دانشجویان دانشگاه ها
پيشنهادی برای انتخاب نامزد رياست جمهوری 1392
روی آسايش با حکومت اسلامی؟ هرگز!
من ديگر در هيچ حرکت اعتراضي «الله اکبر» نميگويم
تاريخ ايران، به روايت برادران لاريجانی
از مجموعهء «در پيشگاه فرهنگ»برنامهء تلويزيونی ـ دورهء جديد ـ برنامهء شمارهء هفت بخش اول ـ راهی برای جلوگيری از جنگ شکوه ميرزادگی>>> تنها بديل حکومت مذهبی حکومتی سکولار است همراه با فايل کوچک صدا برای دانلود
|
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== ============= کميته بين المللی نجات پاسارگاد =========== =========== برای آزادی، دموکراسی، جمهوری و لائيسيته =========== =========== =========== ============= ========== ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== ===========
دوشنبه 15 شهريور 1389
بقيه از ستون مقابل
می گویند یکی از بزرگان نجف عیال را سه طلاقه کرده بود، دیگر امکان رجوع نداشت، باید محلّلی پیدا می کرد تا خاتون را به عقد خویش درآورد و پس از همبستری، او را طلاق دهد، کاری بس دشوارو پر مخاطره بود، باید کسی مییافت که نه خاتون هاو دل بندد و نه او به خاتون! شیخ سردرگریبان به دنبال چاره بود، خاتون جوان و زیبا و گل اندام بود، نکند محلّل جا خوش کند و خاتون را رها نسازد، یا خاتون محلّل را بر شیخ ترجیح دهد! دراین اندیشه بود که صدای انکر الاصوات آبحوضی در کوچه پیچید، صدا را به سرش انداخته بود که : ” آب حوض می کشیم “ خودش از صدایش نتراشیده ترو نخراشیده تر بود، کچل و لوچ و پیس، با قدی کوتاه و چشمانی تنگ ودهانی دریده، دون مایه و بیفرهنگ، با پایی لنگ، ازمال دنیا سطلی داشت و یک لولهنگ، آب حوض می کشید، نگاه به اوکفاره داشت و دیدنش درخواب صدقه، شیخ چون ارشمیدس فریاد کرد که یافتم، یافتم و سربرهنه به کوچه پرید، دیگر آبحوضی نمیدید، او واسطه وصال بود، دراوجمال یارمیدید، او را به اندرون دعوت کرد و راز خویش با او در میان گذاشت، گفت :” همیشه تو آب ما می کشی و اینک ما، همیشه یک درهم می ستاندی و اینک صد دینار، اما حواست باشد که زود کارت را بکنی و بروی!” آبحوضی انگار در عرش پرواز می کرد، خانه شیخ را یکیازقصرهای بهشت میدید که درغرفه های آن حوریان منتظرند، او که عمریعزب بود و معذب و دست درآغوش خویشداشت، با خود گفت :” صد دینار هم ندهی در خدمتم! “ اما به شیخ گفت:” شما بر من ولایت دارید، امرامر شماست”. القصه، برای اولین بار بود که دلی از عزا درآورد و کامروا با صد سکه دینار طلا از خانه شیخ بیرون آمد، سبکبال شده بود، انگار بر بال ملائک قدم می گذاشت، برعمررفته افسوس می خورد و می گفت: ” عجب کسب پر منفعتی!” فردا صبح شیخ با صدای آبحوضی بیدار شد، از همیشه سحرخیزترشده بود و صدایش رساتر، اما چیز دیگری می گفت، او داد می زد: ” من یطلب محلّل؟ ” (چه کسی محلّل می خواهد؟) شیخ بیرون آمد و گفت: ” این چه بیآبرویی است که راه انداختهای؟” آبحوضی – ببخشید محلّل – پاسخ داد:” راستش دیدم کارش راحتتر و درآمدش بیشتراست، شغلم را عوض کردم! “ این حکایت روزگار ماست، علماء همه جورش را با این ملت تجربه کرده بودند، 24 سال کابینه در اختیار روحانیت بود، جابجایی سید و شیخ و سید هم جواب نمی داد، سه روحانی این عروس را در کابین خویش داشتند و اینک محلّلی لازم بود با شرایط کذا و کذا! باید آنقدر زشت باشد و زشتی کند که ملت نه تنها دل بر او نبندد که از ترس او به دامان داماد قبل پناه برد، قدرش را بداند و اورا بر روی سر بنشاند، و از سویی کسی باشد که اگر خواست جا خوش کند، زورمان به او برسد و دمش را بگیریم و بیرون بیاندازیمش! اما امروز محلّل جا خوش کرده است و با بزک و دوزک، با دروغ و فریب و با خرج کردن از کیسه شیخ می خواهد دردل خاتون جا بازکند، تازه همکاران سابق را هم دعوت کرده است که بیایید، این شغل راحتتروپرمنفعت تراست وبرای دور بعدهم محلّلها صف کشیده اند. بیچاره خاتون!
حميد رضا رحيمی از آنجا که حضرات آیات عظام و حجج اسلام اعلی الله مقامهم اجمعین،فراموش کرده و یا اساساً در باب حرمت موش و گربه هنوز فتوائی صادر نفرموده اند، فلذا فدوی بنا داشت که این هفته اندکی از ماجراهای "تام" و "جری" بنویسد، لکن بدلیل این ایام عزیز و طاقت فرسا، ترجیح داد که ذکر خیری از ماه مبارک رمضان که ملت با آن مشغول دست و پنجه نرم کردن است بکند، بلکه حقوق معوّقهء خود را تا پایان ماه مبارک، از قاصم الجبارین دریافت دارد.>>>
|
||
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |