|
چهارشنبه 17 شهريور 1389 ـ 8 سپتامبر 2010 |
مشروطه زنان، نوامیس مردان
مهرانگيز کار
مشروطه لجام زدن به حکومت مطلقه و پاسخگو کردن حاکمان در برابر نمایندگان مردم را پیش برد. اینک که به گذشته می نگریم و آن را سبک سنگین می کنیم تازه در می یابیم صدور فرمان مشروطیت از سوی شاه قاجار کاری بوده کارستان که هرگاه عقل سازشکار، آن را پیش نمی برد، در محاصره ی لشکر بزرگ و زیر فرمان شیخ فضل الله نوری، اینک نمی توانستیم از مشروطه ای که به دست آوردیم و مشروعه ای که سد راه بوده و هست با دل قرص سخن بگوئیم
در شرایطی که جامعه بیسواد، روستانشین و بسیار مذهبی و سنتی بود، عقل رهبران که از دو طایفه ی غربگرا و روحانی بودند کار خودش را کرد و مردم تشنه ی عدالت و عدالتخانه را به سوی خود کشید. جاذبه ها چنان بود که زنان از لای چادرهای خود افق پیش رو را دیدند و جماعتی به آن خوش دل شدند و نیرو بخشیدند. نمی شود گفت که نیروئی برابر با مردان را وسط گذاشتند، ولی باید گفت این نخستین بار در تاریخ معاصر ایران است که زنان خواستند و توانستند وارد عرصه ی مشارکت سیاسی بشوند و تا حدودی حضور خود را به رخ بکشند. زنان درس خوانده که تعدادشان اندک بود و به خانواده های نزدیک به دربار متصل بودند، مشروطه را برای رهائی از خانه نشینی و تحقیر تاریخی و سنتی ستایش می کردند و جمعیت زنان بیسواد که اساسا روح شان از موضوعی به نام حق خواهی زنان با خبر نبود رهرو راه عدالتخانه شده بودند که در برگیرنده ی اشتیاق برای رهائی از ظلم حکومتی بود و از آن ظلم که در خانه به آن تمکین می کردند چیزی نمی کاست. شاید اساسا گمان نمی بردند که ظلم خانگی یا به زبان امروزی خشونت خانگی روزی و روزگاری در جهان تبدیل به یک بحث گسترده بشود.
با این وصف نخستین مجالس قانون گذاری، زنان را نادیده گرفت. آنها را در ردیف صغار و مجانین به رسمیت شناخت و از حق رای و حق نمایندگی محرومشان ساخت. تازه حتی همین مجلس محافظه کار تحمل نشد و محمد علیشاه قاجار به تحریک شیخ فضل الله نوری آن را به توپ بست و هنگامی که سلطنت خود را از سوی انجمنها در سراسر کشور در خطر دید و تلگراف پشت تلگرافت دریافت کرد که بوی عزل از سلطنت را می داد، شیخ را لو داد وجائی گفت که به اغوای شیخ چنان کرده و از ترس اشاعه ی کفر و بی بند و باری و از بیم لکه دار شدن نوامیس، مجلس به توپ بسته است. با این حربه که شیخ را اغواگر و خود را عروسکی در دست افکار او معرفی کرد چندی تاج و تخت حفظ کرد.
اینک که سی و يک سال است حکومت مشروعه داریم که البته برخی اصول مشروطه در آن گنجانده شده، قضایا را جور دیگری نگاه می کنیم. شاید اگر اولین مجالس بر آمده از مشروطه به حقوق زنان می پرداختند به سهولت بر بادشان می دادند و مشروطه ریشه کن شده بود، از بس در جامعه ای با مشخصات ایران ورود به بحث حقوق زن حساس بوده و هست به آنها حق می دهیم که برای آینده ی زنان بسترسازی کردند، اما خود از ترس یا از روی عقیده درآن نچرخیدند.از طرفی در آن زمان نمایندگان منتخب مردم با همه ی تظاهرات به مشروطه خواهی در خیال شان هم نمی گنجید که زنان را همچون انسان برابر بنگرند.هریک در خانه همسر یا همسرانی داشتند با حقوقی اندک و تکالیفی نزدیک به کنیز مطبخی. زنان را با تبارشان می سنجیدند، هرچه نزدیکتر به سلطنه ها و دوله ها محترم ترو در همه حال در مجالس مشروطه جدی گرفته نمی شدند. زنان مستوره و خانه نشین بودند و مجلسیان همین موقعیت را برای زنان جاودانه می خواستند. زنان سخنور و شاعر و اهل نظر در نشریات آن دوران سوز و گداز می کردند و مشروطه نونهالی بود که هرگاه می خواستند به ناگاه آن را به درخت پر ثمری تبدیل کنند و حقوق زن را بر آن بار کنند، یکباره زیر این بارسرخم می کرد و از پایه فرو می ریخت. شیخ فضل الله نوری یک تن نبود تا به دارش بکشند و قصه تمام بشود. به دار کشیدن او بزرگترین خطای مشروطه خواهان بود. شیخ در بستر تاریخ اسلام زاده شده و زاد وولد کرده بود، مظهریک تفکر بود که بر پایه ی آن، زن را نوامیس مردان می شناختند. مشروطه خواهان از هر دسته و گروه این مالکیت بر نوامیس را ارج می نهادند و خود به موضوع زن که می رسیدند با شیخ اختلاف نظرهای بنیادی نداشتند. به فرض اگر دانش آموزی زنان را بر خلاف شیخ شرعا می پذیرفتند ودر توجیه آن به نقل متون اسلامی و سنت وحدیث می پرداختند تا در مسلمانی شان خدشه ای وارد نشود، اما چندین قید و شرط بر آن می افزودند که حق را به امری محال نزدیک می کرد.
در آن جامعه ی عقب افتاده که مشروطه به معجزه ی عقل رهبرانی جا افتاد که عموما از جنس مرد بودند، قانون گزاری، سود زنان و مسائل خاص آنان را در دستور کارنداشت. نمی توانست داشته باشد . نگرش شرعی بر مناسبات زن با افراد خانواده و جامعه مسلط بود. مشروطه، اما زمین آماده ای شد که زنان تحصیلکرده و اهل حرفه و فن در گذار زمان به آن چشم داشتند و روزگاری را انتظار می کشیدند که خود بر صندلی های مجلس اش تکیه بزنند. فرودستی زنان در خانه و جامعه به گمان آنان که درد را می شناختند، بدون حضور زنان در مجلس ممکن نمی شد. تاریخ در روند خود ادواری را پیمود که در آن طرح مطالبات زنان به تدریج و اغلب به علت استبداد سیاسی که هرم قدرت را در اختیار داشت و استبداد دینی که اوضاع را از حیث حقوق زن از قم و نجف کنترل می کرد، فقط از سوی زنان حکومتی به پشتیبانی مردان حکومتی میسر می شد. زنان وارد دانشگاهها شدند وبه حوزه هائی از اشتغال پیوستند. در این یکصد سال و اندی که از مشروطه می گذرد زنان در امر آموزش و اشتغال و فعالیتهای اجتماعی پیش رفته اند. حتی در نظام جمهوری اسلامی که نظرات شیخ فضل الله نوری را تا جائی که زورش رسیده اجرائی کرده است، زنان راه انواع مدارس و دانشگاه و مراکز حرفه ای را پیموده اند و دیگر زیر دهها حجاب اجباری و ایمانی نمی پذیرند تا در حدود نوامیس مردان آبرو و احترام و حقوق فردی و اجتماعی داشته باشند. تفکر شیخ فضل الله نوری شالوده ی حکومتی شد که زنان در سایه ی آن 31 سال است شلاق می خورند، سنگسار می شوند، به صورت اهانت آمیز ارشاد می شوند، حرفهای حساب شان انکار می شود، در قتلهای محفلی به دست جانیان مرتبط با نهادهای حکومتی به قتل می رسند، جانشان و اعضای بدنشان را نصف مردان قیمت گذاری می کنند، در مراکز تصمیمگیری پذیرفته نمی شوند و با این حال موی دماغ حکومت مشروعه شده اند. مطالبات آنها در حوزه ی خانواده، ارث، ورود به حوزه های تصمیمگیری و حق آنها بر بدن خویش نه تنها با یکصد و اندی سال پیش تفاوتی ندارد، بلکه همان است که بود و بر آن افزوده هم شده است.
زنان در سی و يک سال اخیر هر چند به نیروی شاگردان خلف شیخ که قانون گزار بوده اند به قهقرا رفته اند. اما در زندگی واقعی تا توانسته اند قانون و قانون گذار را دور زده اند. شگفتا مطالبات آنها همان است که در آغاز مشروطه بود به علاوه ی مطالباتی که در ۳۱سال اخیر پس از انقلاب اسلامی و به لحاظ سلب حقوق مکتسبه از زنان بر آن افزوده شده است.زنان به اراده ی قانون گزار پوزخند زده اند و بر حاکمیت قوانین موضوعه که واقعیت های امروزی جامعه را بازتاب نمی دهد تاخته اند. زنان در صد بزرگی از دانش آموختگان را تشکیل می دهند. زنان در کسب و کار به همت خود فعال شده اند، حجاب شان اجباری است، حتی اگر مسلمان نباشند، دیگربار تبدیل شان کرده اند به ماشین جوجه کشی و دولت می خواهد بابت هر زایمان به پدر نوزاد پول بدهد. قیمت گذاری روی اندامهای زن به گونه ای است که یک چشم مرد مساوی است با دو چشم زن و...
مطالبات قانونی زنان یکصد و چهار سال پس از صدور فرمان مشروطیت همان است که بود به علاوه ی بسیاری دیگر. لغو قوانین مرتبط با قتل زنان وتعیین مجازات مناسب برای صدماتی که بر اعضای بدن آنان توسط مردان خانه وارد می شود مطالبات جدید است که یکصد و چهار سال پیش اگر فهرستی از مطالبلت زنان تدوین می شد، این مطالبات را در بر نمی گرفت. زنان می خواهند بتوانند به رای مردم رئیس جمهور بشوند. اجازه ی ورود به تمام حوزه های زمامداری را به صورت قانونی کسب کنند. انتخابات آزاد می خواهند تا نمایندگان زنان از همه ی لایه های اجتماعی و فکری وارد مجلس بشوند و حمایت از حقوق آنان محدود و منحصر نشود به زنانی که وارد مجلس می شوند تا از شیخ هم فراتر رفته و خوشبختی زنان را درگرو فرودستی و هوو داری و بردگی آنان اعلام کنند.
مطالبات قانونی زنان ایرانی که در صد بزرگ تحصیلکرده های دانشگاهی را تشکیل می دهند، همان است که یکصد و چهار سال پیش بوده، و تازه لغو سن مسئولیت کیفری که برای دختران ۹سالگی است و لغو شلاق و سنگسار و....بر آن افزوده شده است. این در حالی است که جامعه ی ایران 104سال پیش جامعه ای بیسواد و روستانشین و به شدت مذهبی و سنتی بود و با تاسیس چند چاپخانه و انتشار تعدادی کتاب ترجمه شده و ائتلاف هوشمندانه ی آخوند و روشنفکر مشروطه را شدنی کرد و امروز با انبوهی تحصیلکرده و دنیا دیده و با وجود واقعیات اجتماعی مانند آمار بالای باسوادی و شهرنشینی و آشنائی با ریزه کاریهای سیاسی و با وجود روحانیونی آگاه به پلشتی ها، نمی تواند خطوط این سرنوشت را که جهت مخالف مشروطه خواهی را پیش گرفته تغییر بدهد.
باور کردنی نیست که از سال 1906 تا کنون ایران و جهان چه اندازه عوض شده اند، اما مطالبات زنان ایرانی همان است که بود : حقوق برابر در رابطه با شوهر است، حقوق لازم در رابطه با فرزند است، حق طلاق است، حق حیات بی اما و اگر است، حق خوانندگی و نوازندگی است، حق سفیر و کنسول شدن است، حق خروج آزادانه از کشور است، حق تفویض تابعیت به فرزند است، حق انتخاب پوشاک است، حق ورود به تمام حوزه های زمامداری است، حق ایجاد سازمان ها و نهادهای مدنی برای میانجی شدن بین زنان و حکومت به اتکا ی آزادی بیان است، حق مالکیت بر بدن است که جا نمی گذارد که از او همچون نوامیس مردان سخن بگویند و در همان چارچوب تقدیرش کنند. و یک کلام برابری متناسب با ضوابط جهانی حقوق بشر است. مشروطه راه را برای انطباق قوانین با نیازهای عرفی جامعه باز کرد. مشروطه به اندازه ای در تاریخ تحولات ایران جدی است که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با همه ی کاستی ها پاره هائی از آن را الگوبرداری کرده است. بحران مشروعیت وبحرانی که در پذیرش مردمی اتفاق افتاده جمهوری اسلامی را بیش از احتمال حمله ی نظامی تهدید می کند و از آن ناشی می شود که پشت کرده اند به سنت مشروطه خواهی که ائتلاف و همکاری و آشتی پذیری آخوند و تحصیلکرده های از فرنگ آمده است و گردن ننهاده اند به این سنت. نمایندگان جنبش اعتراضی را به میز مذاکره دعوت نکرده اند. جمهوری اسلامی خوشدل است که همه را سرکوب کرده و غافل است که زندان در کشوری با سوابق تاریخی ایران و در نظامهای غیر دموکراتیک دانشگاهی است که از درون آن گزینه های حکومت آینده بیرون می آیند و آنها چرخه ی خشونت را باز تولید می کنند. آنچنانکه زندانیان سیاسی دوران شاه چنین کردند وپس از پیروزی انقلاب گروه گروه آدم کشتند. تکرار این تاریخ برای مردم چه نفعی دارد و برای حکومت واجد کدام فایده ی نهائی است ؟ مشروطه را باری دیگر بخوانیم. این بار روایت شیخ و شاه را کنار بگذاریم و روایت خشم و اعتراض مردم را عمده کنیم که شیخ را دار زدند، طرفدارانش کاری از پیش نبردند، اما تفکرش زنده ماند و کار کرد تا به اینجا رسیدیم که هستیم.
25 مرداد 1389
http://www.gooya.com/external/www.gozaar.org/persian/articles-fa/4349.html
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|