دربارهء سکولاريسم  |  دربارهء ما |   تماس   |   جستجو    فيلترشکن  |   کوتاه و گويا  |     عکس و مکث   | English Information Section

آرشيو صفحه اول  |   فهرست کليهء مقالات  |  اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود   |  کتابخانه  |   عکس و کاريکاتورانتخابی

چهارشنبه 27 مرداد 1389

28 مرداد 1357

سينما رکس آبادان

نخستين نمونهء وحشت بزرگ>>>

فاطمه قائدی

زنی مجسمه ی ایران (شعر)>>>

مردان سرشناسی که

زنان را سنگسار کرده اند

شکوه ميرزادگی

هرگز نمی توان زشتی و غير انسانی بودن یک حکم يا قانون را صرفاً با تعداد فجایعی که بوجود آورده سنجيد و گفت که چون در سرزمین ما، يا در زمانه ی ما، همه مهربان و انسان دوست اند و کسی حاضر نمی شود بردگان را خرید و فروش کند، پس قانون برده داری اشکالی ندارد. یا چون سنگسار سالی یک بار بیشتر در ایران انجام نمی گیرد مشکل بزرگی شناخته نمی شود. اگر قانونی در سرزمینی باشد که بگوید می شود به زندانیان تجاوز کرد و، در همان حال، مردمان و حکومت، از آنجا که پبشرفته هستند، به یک نفر هم تجاوز نکنند باز آن قانون، نویسندگان آن قانون، و تصویب کنندگانش متجاوز شناخته می شوند و بر اساس قوانین بین المللی حقوق بشر مجرم هستند.  در دنیای امروز، در دنیای سالاری حقوق بشر، جرم فقط با قوانين موضوعه ی بشری اندازه گیری می شود.>>>

جنبش سبز؛ از اجرای بی تنازل

تا تغییر قانون اساسی

گفتگو با زهرا رهنورد

گفتگوگر: فرزانه بذرپور

من قائل به حجاب با عشق و شناخت هستم. همانطور که خودم برگزیدم. من قائل به این هستم که به طور فرهنگی حچاب شناخته شود و با عشق قبول شود… حاکمیت می تواند یک نظام و چارچوبی را برای این در نظر بگیرد. مثلاً بگوید این قوانین من است، مثل قوانین راهنمایی رانندگی. کسی اگر قوانین راهنمایی رانندگی را رعایت نکند شلاق نمی خورد، زندان نمی رود، و شیشهء اتومبیلش را نمی شکنند. من معتقد به شناخت دین و دستورهایش هستم و با اجبار و سرکوب در هیچ حوزه ای موافقت و همراهی ندارم. کما اینکه خودم این کار را کردم و از یک دختر بدون اعتقاد دینی و بی حجاب به حجاب رسیدم. حالا هم به همه می گویم باید با عشق قبول شود نه با زور واجبار>>>

ترور جان اف کندی هم

از قم هدايت می شده!

از کتاب «لاله ای از ملکوت»،

شرح کارهای عرفانی

شیخ جعفر مجتهدی

شیخ جعفر مجتهدی از جمله آخوندهایی است که هوادارانش او را از عرفای زمانه می خوانند. او همچنین مورد تایید رژیم جمهوری اسلامی بوده و حتی در سال 1386 در تالار وزارت کشور برایش مراسم بزرگداشت برگزار کردند. او در 1374 در مشهد فوت کرد. آنچه می خوانيد در کتاب «لاله ای از ملکوت»، شرح کارهای عرفانی شیخ جعفر مجتهدی، آمده است: «در اواخر سال 1378 ه ش از تلویزیون اعلام شد که فرزند و همسر کندی [منظور عروس کندی است!] در یک سانحهء هوایی کشته شدند و رئیس جمهور آمریکا (کلینتون) در این رابطه به بررسی پرونده قتل جان اف کندی پرداخته و گفت خیلی مایلم بدانم کندی چطور ترور شده است و تاکنون قتل جان کندی مرموز باقی مانده است... حضرت آیت الله آقای سید عبدالکریم کشمیری [در اين باره] می فرمودند: شخصی از اهل علم که مورد وثوق بودند نقل کردند، روزی در مدرسه فیضیه قم با عده ای از علماء و دوستان نشسته بودیم که ناگهان آقای مجتهدی با یک هیبت خاصی وارد شدند و در کنار ما نشستند، هنوز چند دقیقه ای بیشتر نگذشته بود که ناگهان رنگ رخسارشان برافروخته شد و به زبان ترکی پی در پی فرمودند: «وُور»(بزن). و در مرتبه سوم فرمودند: «دِنَن یا علی وُور». آنگاه سکوت نمودند. چند لحظه بعد که به حالت عادی بازگشتند، از ایشان پرسیدم چه اتفاقی افتاد و با چه کسی صحبت می کردید؟ فرمودند: دیدم در آمریکا شخصی می خواهد رئیس جمهور آمریکا جان اف کندی را ترور کند، ولی می ترسد و دستش می لرزد، دو مرتبه به او گفتم «بزن» ولی باز می ترسید، در مرتبهء سوم به او گفتم بگو یا علی و بزن، او هم گفت: یا علی و کندی را ترور نمود. همهء رفقا گفتند: آقا این چه حرفی است؟ فیضیه کجا، آمریکا کجا؟ آقای مجتهدی فرمودند: بله آقا جان شما رادیو را روشن کنید تا خبر کشته شدن کندی را بشنوید. پس از حدود نیم ساعت که رادیو را روشن کردیم، در کمال تعجب شنیدیم که جان اف کندی به طور مرموزی ترور شده. حضرت آیت الله کشمیری می فرمودند: بنده این ماجرا را از آقای مجتهدی سئوال کردم و ایشان تائید نمودند. همچنین آقای مجتهدی این قضیه را برای عده ای، از جمله حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ علیرضا گل محمدی و آقایان چایچی و قریشی و جمعی دیگر از دوستان، نقل کرده اند».

همایشی هم برای

غربت کشیدگان داخل ایران برپا کنیم!..

مهرداد امیررحیمی

آقای رئيس جمهور! من از حضرتعالی تقاضا دارم در صورت امکان دستور بفرمایید همایشی برای ایرانیان داخل کشور برگزار گردد شاید از این طریق فرصتی فراهم گردد تا ما ایرانیان داخل کشور نیز از دلتنگی هایمان و از درد غربتی که در داخل سرزمین مان متحمل شده ایم بگوییم، کسی چه می داند شاید ما هم توانستیم آقایان را مجاب کنیم که به میهن خود عشق می ورزیم و درد غربتی که متحمل شده ایم بسیار بیشتر و عمیق تر از عزیزانی است که در خارج از ایران بسر می برند. اگر سال ها پیش انقلاب کردیم که بیگانگان را از خاکمان بیرون کنیم حال باید تقلا کنیم که بعد از گذشت سه دهه خودمان و عزیزانمان را در خاکمان پذیرا باشند و از این موفقیت بر خود ببالیم و به سران نظام مقدس افتخار کنیم که اجازه داده اند از خیل میلیونی ایرانیان متواری از کشور دو هزار نفر به عنوان میهمان چند روزی را در ایران بسر ببرند.>>>

شورای سردبیری «راه توده»

هشدار می دهد!

شورای سردبیری راه توده، زیر انواع فشارهای جانبی به آنها که "نبرد که بر که" را پایان یافته اعلام کرده اند، هشدار می دهد که به بیراهه نروید: به آنها که به جبهه مشارکت و به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی توصیه می‌کردند از حاکمیت خارج شده و به اپوزیسیون بپیوندید؛ به آنها، که در سال های بسیار تعیین کننده برای حوادثی که اکنون شاهد آن هستیم، در داخل کشور دچار خوش بینی‌های مذهبی و تحت تاثیر دوستی‌ها و همکاری‌های گذشته‌ها بودند و اعتقادی به زیربنای قدرتمند تحولات اجتماعی، یعنی قشربندی‌های طبقاتی- اقتصادی نداشتند؛ به آنها که در مهاجرت، در چنبرهء بحث‌های بی سرانجام و آلترناتیو سازی‌های دلخواه خویش سرگرم شده و از تحولات در داخل کشور و در داخل جمهوری اسلامی غافل بودند؛ به آنها که نتوانستند اهمیت انتخابات دوم خرداد را درک كنند باوجود ادعاهایی كه پس از تحریم آن انتخابات و اعلام غافلگیر شدن از نتیجه انتخابات مطرح كردند؛ به آنها که با رویدادهای کنفرانس برلین آنقدردور خود چرخیدند که سرشان گیج رفت و زمین خوردند؛ به آنها که اهمیت مجلس ششم را درک نکردند و نتوانستند درجهت تقویت و دفاع از آن گام بردارند؛ به آنها که نتوانستند پل ارتباط قتل عام زندانیان سیاسی سال شصت و هفت را با قتل‌های زنجیره ای، ترورها و انفجارهای منسوب به مجاهدین خلق را با اعدام‌های حکومتی پیدا کنند؛ به آنها که روحانیت را از ابتدای انقلاب و جمهوری اسلامی یک کاسه و یک "کاست" اعلام کردند و مدال تیزبینی به سینه خود نصب کردند و سرانجام نیز نتوانستند درک کنند که روحانیون نیز مانند همه طبقات و قشربندی‌های آن، دارای لایه بندی هائی هستند که آنها را از هم جدا می‌کند. همانگونه که در انقلاب مشروطه کرد و در تاریخ 31 ساله اخیر نیز همین جدائی و رویاروئی روی داد؛ به آنها که در فضای مهاجرت غرق شدند و از حضور سیاسی و تاثیر گذاری روی تحولات ایران غافل ماندند؛ به آنها که.... روی سخن، همچنان با همه آنهاست. این که خود را با واقعیات داخل کشور اگر پیوند بدهید، درک و شناخت کلی آنچه روی می دهد و روی خواهد دشوار نبوده و نیست!>>>

هدف اصلی اپوزيسيون در خارج

چه بايد باشد؟

سام قندچی

اگر امروز کسی از مردم آمريکا بپرسد که آيا مردم افغانستان يا عراق، طالبان يا صدام را می خواستند، پاسخی منفی خواهند شنيد. اما اگر از آنها پرسيده شود که مردم اين دو کشور چه رژيمی را به عوض، می خواستند، پاسخ چيزی خواهد بود نظير دولت اسلامی معتدل همانگونه که قانون اساسی هر دو کشور بعد از طالبان و صدام با حمايت دولت بوش، تدوين شد. چرا؟  چون اين برداشت آن چيزی است که دولت های غربی در مورد خواست مردم اين دو کشور به افکار عمومی در کشور خود منتقل کردند، و فعالين سياسی افغانی و عراقی نيز هنگامی که زمان طالبان و صدام در خارج فعاليت بيشتری داشتند، و افکار عمومی هم خواهان شنيدن نظرشان بودند، موضوع آنکه خود دنبال چه نوع حکومتی هستند را در ميان نگذاشتند و فقط بر روی براندازی رژيم موجود تکيه کردند، و در عمل دولت های غربی بودند که با کنفرانس های برلين و لندن پاسخ به اين مهم را برای افکار عمومی جهان، مطرح کردند.>>> 

درد بی دردی

در نوشتهء نوری علا

سید علی صابری

ایشان در بخشی از نوشته خود مدعی شده اند که اکثریت جنبش سبز سکولار و انحلال طلب است، هرچند دلیل و سند این ادعا اصلاً مشخص نیست اما شاید بتوان با اندکی تأمل بتوان دلیل عمدهء این قبیل ادعاها را متوجه شد: از آنجایی که افرادی نظیر آقای نوری علا و همفکرانشان در خاج از کشور و بیرون گود نظاره گر اوضاع ایران هستند و اشرافی بر حقیقت جامعهء ایران ندارند و هر آنچه را که می گویند و می نویسند بر مبنای مشاهدات ویدیویی، اخبار نوشتاری و گفتاری رسانه هاست، اینگونه افراد نه هرگز آغازگر حرکت های مردمی بوده اند، نه همراه مردم درد و رنج زیستن در شرایط سخت را تجربه کرده اند، نه هرگز همانند بزرگ آزادگان جنبش های مردمی درد زندان و شکنجه را چشیده اند، پس اظهار نظرهای اینچنینی از این افراد  دور از انتظار نیست.>>>

بقيه در ستون مقابل

سال سوم ـ شمارهء 892 ـ جمعه 29 مرداد 1389 ـ 20 اگوست 2010

جنگ رسانه‌ها

آيا باید به دلیل کمبود مالی از شروع کار چشم پوشید؟ قطعاً نه. باید دست به عمل زد و دید تا کجا می‌توان پیش رفت. آیا «رسا» و «ایران ندا» نافی یکدیگرند؟ قطعاً نه. هر یک کار خود را می‌کنند و بار خود را می‌برند و در مسابقه‌ای که خواه ناخواه شکل می‌گیرد،  مردم قدرت تشخیص دارند و خود انتخاب می‌کنند که به تماشای کدام یک بنشینند و گوش به کدام بسپارند. آری، الان فکر می‌کنم «مسابقه» بیش از هر کلمهء دیگری گویای مقصود است؛ مسابقه‌ای که در آن جنگ و رقابت و مبارزه و درگیری بین رسانه‌ها نیز، مانند همه جای جهان، وجود دارد و با همهء اینها هیچ کدام، به راستی هیچ کدام‌شان، نمی‌توانند جای «تلویزیون ملی ایران» را که خالی ست، پر کنند. نه آن تلویزیون ملی، که بد هم نبود، بلکه آنکه در راه است...>>>

***********

چه کسی کودتا کرد؟ شاه یا مصدق یا هر دو؟

باز نشر مقاله ای از مرداد 1383>>>

ميراث مصدق

رامين کامران

در حوزهء سیاست وارث كسی است كه اندیشه و عمل سلف خویش را زنده نگاه دارد نه آنی كه این میراث را محض نمایش در گوشه ای نگهداری می كند و بقیه را به تماشای آن فرامی خواند. این كار مستلزم نو كردن میراث است نه تكرارش. میراث مصدق را باید با به كار گرفتن اش زنده كرد و این كار كسانی است كه هم به آن وفادارند و هم همت مبارزه دارند. زنده كردن این میراث زنده كردن تمامی آن است نه برگرفتن بخشی از آن و واگذاشتن باقی. امروز هدف داخلی كار یعنی برقراری دمكراسی لیبرال و لائیك هدف مقدم است و باید گرد آن متحد شد ولی این به معنای از دست گذاشتن استقلال نیست. نامگزاری جبهه ای كه باید كار را به انجام برساند باید به اعتبار همین تقدم انجام گردد نه به یادگار گذشته. مشكل اساسی پیدا كردن رهبر با به حركت انداختن مبارزه است كه حل خواهد شد و نه قبل از آن. نمی توان منتظر نشست تا كسی از راه برسد و باقی را به حركت وادارد، باید حركت را به راه انداخت تا رهبری از میان آن بجوشد. ملت ایران تا به حال یك قرن برای رسیدن به نظام سیاسی دلخواهش انتظار كشیده است، به سر آوردن این انتظار فقط از خود او برمی آید.>>>

(توضيح ـ اين مقاله دو سال پيش هم در سکولاريسم نو منتشر شده است)

راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»

در پی انتخابات سال پيش و پيدايش جنبش سبز، با نشانه های روشن سکولارش، و خاموشی دردناک و سريع شهاب ثاقب وارش، حکومت اسلامی شده است همان هيکل سليمان نبی، که مدتها ـ ايستاده و تکيه داده به عصا ـ مرده بود اما کسی پيدا نمی شد که جلو برود، نفس اش را امتحان کند، نبضش را بگيرد و خبر مرگش را اعلام کند. تا اينکه موريانه ها به خوردن عصايش مشغول شدند و چون عصا از درونه تهی شد فروشکست و «هيکل» نيز همراه آن نقش زمين شد. و آيا هيچ فکر کرده ايد که معنای نمادين اين داستان، و بخصوص عصا و موريانه، چيست؟>>>

اعدام های 67 و هوشیاری سبزها

فرهمند علیپور

آنها این موضوع را چندان پنهان نکرده و گاه آن را رسماً اعلام کرده اند: هم از سویی خود را "سبز" معرفی می کنند و هم معتقدند که "جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته نابود باید گردد"؛ و  البته این خواست را نیز "خواست قلبی توده ها " می دانند. به نظر می رسد عمدهء مشکل این افراد بیش از همه از آنجا ناشی می شود که تصوری درست از آنچه این روزها در تهران می گذرد ندارند. آنها نمی توانند باور کنند که رهبری جنبش اعتراضی نه در میان آنها که بر عهدهء چهره های اصلاح طلب و میانه رویی است که سال ها در بالاترین رده های همین نظام بوده اند. پر واضح است که "عدم باور پذیری" واقعیت ها حاصلی جز اتخاذ استراتژی های غلط و ناکامی نخواهد داشت.>>>

«لات و لوت»ها در برابر روحانیت!

سرمقالهء سايت «اخبار روز»

هر چند هنوز بسیاری از مهره ها و شخصیت ها و شاید حتی گروه های اجتماعی وابسته به حکومت، جایگاه خود را در نبرد درونی اصول گرایان به قطعیت تعیین نکرده اند، اما به نظر نمی آید حکومت اسلامی سرنوشتی جز آن چه نظامی – امنیتی ها بر آن تحمیل می کنند داشته باشد. در برابر این روند، فقط یک آلترناتیو وجود دارد: جنبش سبز و دموکراتیک مردم ایران...>>>

فقها باستان شناسان عرف اعراب اند

اکبر گنجی

زمامداری سیاسی حق ویژه ی فقیهان نیست. اطلاع از عرف و برساخته های اعراب جاهلی (سنگسار، محاربه، قطع دست، تازیانه، و...)، حق ویژه ی حکومت کردن برای فقیهان ایجاد نمی کند. زمامدارای سیاسی، جعل و خلق مردم است، نه آسمان و خداوند. فقها باستان شناسان عرف اعراب اند. باستانشناسان متخصصان اعصار گذشته اند. درست مانند متخصص طبیعت شناسی ارسطویی. وقتی باستانشناسی وضعیتی را در گذشته های دور کشف می کند،این امر موجب افزایش درد و رنج آدمیان نمی شود. اما فقیه / باستانشناسان؛ موجب افزایش درد و رنج آدمیانند. به تعبیری روشن تر،فقیه از آن نظر که فقیه است، باستانشناسی است که برساخته های اعراب (عرف و رسم) را می شناسد. باستان شناسان براساس سنگ نوشته های جهان کهن، گزارش کرده اند که چند هزار سال پیش قبیله های آدم خواری وجود داشته اند. آنان از این مقدمه نتیجه نمی گیرند که پس امروز هم انسان های مکلف به آدمخواری اند. اما فقیه  /باستانشناس نه تنها گزارش می دهد که اعراب جاهلی حدود و قصاص داشته اند،بلکه حدود و قصاص آنان را به امروز تعمیم می دهد و می گوید چون اعراب جاهلی زانیان را سنگسار می کردند، امروز هم مسلمانها مکلفند چنان کنند. چون اعراب دست و پای محاربان را قطع می کردند، امروز هم باید چنین کرد.تعمیم عرف اعراب جاهلی به امروز برای توجیه سلطه ی فقیهان است.وگرنه اکثر فقها در طول تاریخ،اجرای حدود در دوران غیبت را مجاز نمی دانستند. اگر فقیه / باستانشناس بتواند این باور را گسترش دهد که ما مکلف به اجرای عرف اعرابیم، آنگاه از این مقدمه نتیجه خواهد گرفت که زمامداری سیاسی حق ویژه ی فقیهان است. برای آنکه آنان باید برساخته های اعراب را اجرا کنند. تازیانه زدن در ملا عام، قطع دست دزد، قطع معکوس دست و پای محارب، کشتن مرتد، سنگسار زانی؛ اگر کاری کنند، فراری دادن مردم از فقهاست، نه حق ویژه ی حکمرانی بخشیدن به آنها. (برگرفته از سخنرانی در ونکوور>>>)

تحليل شخصيت های تاريخی

و کپک زدگی نگرش های موزه ای

احمد آل حسین

بی سرانجامی و بی هدفی فعلی جنبش سبز، پس از ناتوانی در رسیدن به اهداف استراتژیک و از جمله تغییر در ساختار سیاسی و حقوقی نظام با استفاده از ابزار قانونی موجود، و ورود آن به مرحله انقباضی، خلاء ایدئولوژیکی مشهودی را در بین عاملین اجتماعی و فکری متکثر این جنبش پدید آورده است. این البته طبیعی جنبش های ناکام شدهء اصلاح طلب است و نمونهء تاریخی آن هم پس از (یا از کمی قبل از) کودتای 28 مرداد 1332 در ایران در شرایط بعضاً مشابه تاریخی می توان سراغ کرد که به تعمیق اختلاف های فکری و ایدئولوژیک و انشعاب های بی انتها در گروهها انجامید. در این مرحله، عاملین فعال در این گونه جنبش های اجتماعی خود را با این سؤال بزرگ مواجه می بینند که چگونه می توانند ناکامی ها را توضیح داده و ارزش های و آرمان های خود را باز تعریف کنند؟ این فرآیند اما فرآیند صد در صد خود جوش و خود انتقادی برای هر دسته و گروهی نیست.>>>

چه قدر ساده اندیشند...

به این عبارات دقت کنيد: مستکبرین، دشمن، جنگ نرم، منافق، جبهه خودی، خاکریز کفار، کور دلان، جبهه نفاق، مرتد ملی، مفسد فی الارض، محارب، مرتد فطری، شبیخون فرهنگی، سیاست تهاجمی، کافر ذمی، کفار مهدور الدم، تنفر الاهی، افراد واجب القتل، خشم مقدس، کینه انقلابی، جنود شیطان، گرگ های صهیونیستی، دشمنان اسلام، انزجار از استکبار، طاغوت آمریکا، معاندین لجوج، زخم خوردگان از اسلام، سیلی خوردگان از اسلام، کفار نجس، اشداء علی الکفار، برخورد قاطع و انقلابی، اقتدار فرهنگی، جبهه باطل، دشمنان اسلام را سریعاً نابود کنید، توطئهء خارجی، عقبهء اجنبی، ایادی خود فروخته، تو دهنی خوردگان از امام، و... این گزاره ها بخشی از ادبیات سیاسی - مذهبی خمینی و خامنه ای ظرف سی و یک سال گذشته است. آیا می توان از چنین رهبرانی، با چنین طرز تفکری ها و مغزهای علیل و بیمار و متوهمی، که تمام عالم را خاکریز مقابله و دشمنی و توطئه می دانند، آشتی و صلح و مسالمت و مذاکره انتظار داشت؟ آیا با چنین رژیمی اصولاً می توان گفتگو  و چانه زنی کرد؟ چه قدر ساده اندیشند کسانی که تصور می کنند بتوان جمهوری اسلامی را اصلاح کرد. توهم «اصلاحات در چارچوب قانون اساسی» امروز خود یک مانع برای دمکراسی ایران آینده شده است.

سه پرسش و پاسخ

مهدی کروبی

پرسش: آيا با تشکيل يک تلويزيون به نام خودتان که نظرات خودتان را پوشش بدهد موافقيد؟

کروبی: پيشنهاد خوبی است و من پذيرفته بودم. اگر مبالغه نکرده باشم ۵ سال پيش اولين نفری بودم که پيشنهاد تاسيس يک تلويزيون را داده بود. مقدماتش را فراهم کرده بديم، اما متاسفانه نتوانستيم که به اجرا برسانيم. البته من قول داده بودم حزب و روزنامه و تلويزيون تاسيس کنم که در تاسی دو مورد اول را موفق بودم، اما امروز مي بينيم که هر دوی آنها را بسته اند. در مورد تلويزيون هم موانعی پيش آمد که نشد کار را به انتها برسانيم. اکنون به تمام بچه ها تبريک ميگم که در حال تاسيس تلويزيونی بر مبنای عرف جامعه اند. به اميد خدا فعاليت مي کنند و بنده هم تذکراتی به آنان داده ام.

پرسش: آقای کروبی آيا شما با يک حکومت سکولار که اسلام و هر دينی در آن محترم باشد اما در سياست جايگاهی نداشته باشد موافق هستيد؟ يا اينکه به سخنان آقايان خمينی و خامنه ای که ميگويند سياست ما عين ديانت ماست معتقديد؟

کروبی: من خودم شخصا طرفدار حکومتی دينی هستم که هم در آن رعايت مسايل دينی باشد هم ارکان نظام بر آرای مردم استوار باشد. اما چه حکومتی باشد يا نباشد آن به مردم مربوط است و مي توانند هرگونه حکومتی را که برای خود مناسب ميدانند تعيين کنند. به نظر من مردم حکومتی را می خواهند که قوانين دينی در آن اجرا بشود زيرا اکثريت مردم ايران مذهبی هستند. اين حکومتی که امروزه مشاهده می کنيم نه بر پايه جمهوريت است نه بر پايه ديانت اين حکومت آن حکومتی نيست که رهبران به مردم وعده داده بودند.بايد جمهوريت نيرومند تر باشد. ساير حکومت ها را نفی نميکنم مردم هرچه را بخواهند خواهم پذيرفت.

پرسش: آيا شما اعتقاد داريد که اين جنبش ملی  شده است و حتی از راه سبز هم گذشته است؟ آيا شما با يک رفراندوم که مردم در آن تصميم بگيرند چه نوع حکومتی را می خواهند موافق هستيد؟

کروبی: دوستان عزيز، برادران خوبم و فرزندان عزيزم،  بايد خواسته هايی داشته باشيم که عملی باشد. ما انقلاب کرديم و جنگ را پشت سر گذاشتيم و تعداد زيادی شهيد داديم. مردم سی سال پيش به نظامی رای دادند که در آن حق حاکميت با مردم بود ما اعتقاد داريم اين نظامی که مردم انتخاب کرده بودند اکنون وجود ندارد. ما در اول راه هستيم. ابتدا بايد تلاش کنيم قانون اساسی را اجرا کنيم تا به وسيلهء آن به ديگر خواسته هايمان برسيم. با احترام به نمايندگان مجلس می گويم مطمئن باشيد اگر مجلس جدی داشتيم، قوهء قضاييه سالم داشتيم، حتماً وضع ما اين نبود که قوه مجريه ادعا کند من قانون را اجرا نمي کنم و بچه هايمان از بی عدالتی در زندان ها بنالند و اعتصاب غذا کنند و شکنجه بشوند. شما مطمئن باشيد يک روزی در يک حکومت آزاد که قوانين آن اجرا مي شود و طبيعی است که مطبوعات در آن کار مي کنند، بحث های ديگری هم می شود. اما امروز ما معتقديم اين قانون اساسی اجرا نمي شود. به نظر من، با پرداختن به اينکه «اين قانون اساسی ناقص است، يا آيا توان پاسخگوی به مردم را دارد؟» نيروی خود را بی هدف هدر خواهيم داد. با اجرای همين قانون خواستهء بسياری از مخالفان نيز برآورده خواهد شد. مثلاً، تصور کنيد که  «انتخابات آزاد» داشته باشيم، مطبوعات آزاد داشته باشيم، مجلس مستقل داشته باشيم؛ طبيعی است که وضع مردم بهتر خواهد شد. (پيوند به کل گفتگو>>>)

آرشيو

ببخشيد حاج آقا، مست بودم اگر حرفی زدم. روزه هاتان قبول...

آرشيو

در جنبش سبز ما شاهد طیف وسیعی از نیروهای اصلاح‌طلب هستیم

گفتگو با کاظم علمداری، سخنگوی تلويزيون ايران ندا

گفتگوگر: آیدا قجر

هنوز رسانه تلویزیونی که به طور مشخص و آشکار خود را رسانه جنبش سبز بخواند، به وجود نیامده است؛ ولی رسانه‌هایی در این راه در حال شکل‌گیری هستند که بسیار مثبت است. تا آنجا که من مطلع هستم این رسانه‌ها از نظر اصول و خواست‌ها با هم متفاوتند. همانگونه که در جنبش سبز ما شاهد طیف وسیعی از نیروهای اصلاح‌طلب هستیم، در رسانه‌ها نیز همین گوناگونی را خواهیم دید، که در مواردی با هم اشتراک نظر دارند و در پاره‌ای مسایل با هم تفاوت خواهند داشت. به نظر می‌رسد یکی از وجوه این تفاوت بر سر جدایی نهاد دین از دولت است.>>>

آلترناتیو سکولار: جمهوری اسلامی، یک کلمه کم، یک کلمه زیاد

اميد سهرابی

این قانون اساسی ملغمه‌ای بی قانون از دو سیستم ذاتا مجزا است که هرکدام منطق مستقل خودش را دارد. جمهوری اسلامی یک مشروطه جنون آمیز شرقی است که در آن سلطنت دینی با جمهوری، مشروطه شده است. نتیجه، یک سلطنت متزلزل و یک جمهوری مثله شده است. آنها که دنبال ریشه فتنه‌اند این «چشم فتنه» است اگر راست می‌گویند آنرا دربیاورند. نام واقعی این فتنه، «ویرانی قطعی از دو سو» است جنونی دوسویه که به جان ایرانی افتاده است و تا نابودی‌اش از پای نمی‌نشیند. این همان منطق جنگ سرد است که با انتخابات دهم «ریاست جمهوری» به جنگ گرم تبدیل شده است.>>>

معضل پراکندگی کنونی نیروهای چپ در خارج از کشور!

سارا نیکو

در برخورد به معضل پراکندگی های موجود در بین نیروهای مبارز و انقلابی، تا آنجا که به شرايط امروز ما در خارج از کشور برمی‌گردد، واقعيات نشان می دهند که بايد، به جای حرکت در جهت وحدت های کاذب، به سازماندهی همکاری و اتحاد عمل های مبارزاتی بين نيروهای مبارز و کمونيست در مبارزه عليه جمهوری اسلامی پرداخت و از طرف ديگر مبارزهء ايدئولوژيک فعالـی را حول مسائل مبرم و واقعی که امروز می تواند در ارتقاء سطح جنبش تاثیر گذار باشد دامن زد. جهت شکوفائی اين امر باید، با حفظ اصول و پرنسیپ های پایه ای، آنچنان شرایط دمکراتیکی را در فضای مبارزات عملی بوجود آورد که افراد و تشکلات انقلابی، با حفظ هویت سیاسی خویش، بتوانند در کنار هم صفوف مبارزاتی خود را هر چه بیشتر گسترش بخشند و یکپارچه رژیم جلاد جمهوری اسلامی را در سطح جهانی افشا کنند...>>>

از مجموعهء «در پيشگاه فرهنگ»

برنامهء تلويزيونی ـ دورهء جديد ـ برنامهء شمارهء پنج

بخش اول ـ  پاشنهء آشيل حکومت اسلامی

شکوه ميرزادگی>>>

بخش دوم ـ  چرا بجای مذهب می توانيم بگوئيم «نهاد دين»

اسماعيل نوری علا>>>

همراه با فايل کوچک صدا برای دانلود

آرشيو

شماره 890 ـ  دوشنبه 25 مرداد 1389 ـ  16 اگوست 2010 

 

صفحهء اول

 

لشکرکشی ایدئولوژیک به مدارس

سعید پیوندی

 

نامی ايرانی به من بده!

شکوه میرزادگی

 

دلایل له و علیه سقوط نظام جمهوری اسلامی

مجید محمدی

 

جنبش سبز در برابر يک آزمون تاريخی

مهرداد مشايخی

 

اکنون وقت نافرمانی و اعتصاب سراسری است

گفتگو با محسن سازگارا

گفتگوگر: عرفان محمدی

 

سپاه پاسداران و اقتصاد و سياست پادگانی در ايران

نویسنده : سعید ترکمان

 

درد دلی خودمانی با تو هموطن من

سیروس ملکوتی

 

احمدی ‌نژاد: یکی از آرزوهای من تحریم بنزین است؟!

بهرام رحمانی

 

استثنائی، شريک جرم، ارتقاء مقام

حميد رضا رحيمی

 

جزوه ای در مورد «حقوق متهم»

نوشتهء عبدالفتاح سلطانی

و مهناز پراکند

(فايل پی.دی.اف)

دو کتاب جديد از

اسماعيل نوری علا

مبانی سکولاريسم نو

سکولاريسم نو برای ايران

نحوهء سفارش و خريد >>>

گفتگوهای اختصاصی ما

پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>

پيوند به کتاب «ترک های امروز»

کتاب «درد اهل ذمه»

حقوق خود را بيشتر بدانيد

مجموعه ای از مقالات دربارهء

قتل علم زندانيان سياسی

اعلاميه حقوق بشر

اعلاميه ها

و ميثاق های بين المللی

پويشگران

===========

بنياد ميراث پاسارگاد

=============

کميته بين المللی  نجات پاسارگاد

===========

سکولاريسم برای ايران

===========

رنگين کمان

برای آزادی، دموکراسی، جمهوری و لائيسيته

===========

نژادپرستی و تبعيض

(حاوی پيوندها)

===========

مجموعهء فعالان حقوق بشر

در ايران

===========

ريشه کنی تبعيض

=============

خبرنامهء گويا

==========

ايرانيان دات کام

===========

آژانس خبری کورش

===========

نيلگون

===========

آسمان ديلی نيوز

===========

رضا پهلوی

===========

فراتايمز

===========

مقالات سياسی

===========

ايرانسکوپ

===========

پارس ديلی نيوز

===========

مردانی نيوز

===========

خواندنیها

===========

پشتيبانان

===========

بلاگ نيوز

===========

اصغر آقا

===========

الفبا

=============

اخبار روز

===========

ايران امروز

=============

خبرنگاران ايران

=============

انقلاب مشروطيت ايران

=============

اتحاد جمهوریخواهان ايران

============

تارنمای جمهوريخواهان

دموکراتيک و لائيک

===========

حزب مشروطهء ايران

===========

جبههء ملی ـ شاخه آمريکا

==========

جنبش آذربايجان

برای يکپارچگی ايران

=============

روزنه دات کام

=============

لج ور

===========

 سامان نو

===========

آينده نگری

===========

گفتگو

============

هزل (وبلاگ حميدرضا رحيمی)

===========

پيام دانشجو

وبلاگ مهندس طبرزدی

===========

وبلاگ کورش زعيم

===========

تغيير برای برابری

===========

شبکه سراسری

همکاری زنان ايرانی

===========

شبکه همبستگی

 با مبارزات زنان ايران

===========

تريبون ايران

===========

گزيده هائی از

سخنان امام خمينی

جمعه 22 مرداد 1389

بقيه از ستون مقابل

در حاشیه‌ء نامه‌ء اخیر

آقای محمد نوری‌زاد

فرهاد جعفری ـ مشهد

نسل جوانی که «دهه‌ی نخست جمهوری اسلامی» را درک نکرده و در آن فضا نزیسته است و، در عین ‌حال، اکنون «به‌درستی» و «به‌حق»، به بسیاری «خطاها و نادرستی‌ها» معترض و خواهانِ بسیاری تغییرات و اصلاحات در امور اجتماعی و سیاسی جامعه‌ی خود ا‌ست تا او نیز «هم‌تراز با هر انسان معاصر»، از «بسیار آزادی‌ها و حقوق بدیهی» برخوردار باشد؛ باید به این نکته نیز توجه داشته باشد که چنین نامه‌هایی (و اقداماتی)؛ هرگز در پی پوشش دادن به چنان «خواسته‌ها و مطالباتِ برابری خواهانه و آزادی ‌خواهانه»‌ای نیستند که «دموکراسی ‌خواهان واقعی» در پی دستیابی به آن هستند.>>>

خارج نشين ها!

وقت را تلف نکنيد!

جدیدا این موضوع که خارج از کشور نمی توان کاری برای مردم داخل کرد باب شده من اعتقاد دارم نه تنها این سخن درست نیست بلکه از خارج از کشور می توان از طریق سایتهای اینترنتی و تلویزیون های سیاسی مباحثی مثل"دمکراسی"،"تحزب"،"حکومت

سکولار"،"سندیکاهای کارگری" و مانند آن را به درون جامعه داخل ایران برد کما اینکه سایتهایی نظیر ایران لیبرال و سکولاریسم نو در عرصه سیاسی و یا سایت سینمای آزاد در عرصه هنری این کارها را به خوبی انجام می دهند. اما چند نکته: اول اینکه با توجه به این که در داخل کشور فضای اختناق زده و استبدادی حاکم است امکان بحث های جدی سیاسی – فرهنگی و اقتصادی در ایران وجود ندارد. دوم آن که  فضای دمکراسی در غرب این امکان را فراهم می کند که گروه ها و افراد با سلیقه ها و نظرات مختلف بتوانند با یکدیگر مباحثه کنند و از خلال آن تضارب آرا شکل گیرد. سوم اینکه به نظر من مهمترین و موثرترین نوع مبارزه با جمهوری اسلامی نه تحریم اقتصادی است نه حمله نظامی بلکه افشاگری درباره ماهیت حکومت مذهبی و جنایاتش و نیز طرح مباحث فاسفه سیاسی به زبان ساده برای مردم است تا ضررهای یک حکومت مذهبی استبدادی را درک کنند. آنچه جمهوری اسلامی را بر می اندازد تلاش نیروهای لاییک و دمکراسی خواهی است که با تمام قدرت و بدون لکنت با این رژیم نا مشروع  مبارزه می کنند با توجه به اینکه بحث«قانون اساسی موجود» گفتمانی شکست خورده است و کثیری از مردم ایران این رژیم را قبول ندارند بر «نیروهای سیاسی خارج» از کشور است که با تکیه بر گفتمان«تغییر حکومت دینی به یک حکومت عرفی» متمرکز شوند آنچه جمهوری اسلامی را سر پا نگه داشته نه توانایی خودش بلکه ضعیف بودن مبارزه اپوزیسیون بوده تیرهایی که از سوی کثیری از افراد اپوزیسیون به سوی جمهوری اسلامی رها می شود عمدتا مرکز ثقل این حکومت که همانا«ناکارآمدی یک حکومت مذهبی در عصر مدرن»می باشد را هدف نمی گیرد جمهوری اسلامی و تز اسلام سیاسی خمینی کاملا شکست خورده و قابل ترمیم و اصلاح نیست،اصولا من فکر می کنم تا مادامیکه قوانین«شرع بنیاد» بجای قوانین«عرف بنیاد» حاکم باشد باشد در بر همین پاشنه خواهد چرخید البتهفقط قانون نیست که مهم است بلکه تغییر رویه های سیاسی و فرهنگ سلطه پذیری مردم هم باید مورد مداقه قرار گیرد،منظور من این نیست که تمام نیروهای سیاسی«یک حرف» را بزنند بلکه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی به گفتمان «تغییرات بنیادی و قانونگذاری عرفی» پر و بال دهند و فریب اصلاح طلبان را نخورند و وقت خود بر سر مباحثی مثل«اسلام رحمانی»، «خرد توحیدی»، «همین قانون اساسی»، «جمهوری اسلامی واقعی!»، «قرائتی دیگر از اسلام»، «آیات زیبای قرآن» تلف نکنند.

مردم ما همین آقای

بنی صدر را انتخاب می کنند

علی سعید زنجانی

اتحاد جمهوری خواهان نمی تواند تنها بر محور خواست های مشخص اما بدون بستر تاریخی مشترک شکل بگیرد. و این بستر مشترک جز از راه احترام به آرای سی سال پیش مردم ما فراهم و پیوسته نخواهد شد. این معنایش البته به هیچ روی گرد آمدن بر دور میزی که نمایندهء سی سال پیش مردم بالایش نشسته باشد نیست. >>>

بنی صدر ما را گذاشت و رفت

رضا حسن زاده

آقای رضا رضایی (>>>)، من 17 سلام بود که انقلاب شد، از زمان رهبر شدن خمینی به ایشان علاقه پیدا کردم تا لحظه ورودش به ایران و گفتن آن هیچه معروفش، از آن لحظه به بعد در اعتقاد من به ایشان و تمام کسانی‌ که چنین بودن و چنین رخساری داشتند و چنین اعتقاد و ایمانی‌ داشتند شکافی افتاد که با گذشت زمان و تجربه جمهوری اسلامی بزرگ و بزرگتر شد تا اینکه بعد از 30 سال تجربه به هیچ وجه و عنوانی به اشخاص مذهبی‌ شیعه 12 امامی متاسفانه یا خوشبختانه دیگر اعتماد و اعتقادی ندارم. چرا ؟ فقط تجربه! مثلاً، با آقای بنی‌ صدر: من بعد از انقلاب و ترک خمینی کردن به سراغ بنی‌ صدر رفتم و به ایشان و حرف های ایشان علاقه پیدا کردم و تا آنجایی که توانستم برای ایشان در راه ایشان و برای بهشت قول داده شده توسط نخبگان و روشن فکرانمان از هیچ کوششی دریغ نکردم، طرفدار سرسخت ایشان بودم و از روی حسن نیت زیر باران و خاک و برف و بوران مجله ایشان را پخش می‌کردم.با دفتر ریاست جمهوری ایشان فعالیت نزدیک داشتم و به خود می‌گفتم (در ان زمان یک جوان هجده ـ نوزده ساله بودم) اگر به خمینی و تمام کسانی‌ که مانند او هستند دیگر اعتماد ندارم اما به آقای بنی‌ صدر و اشخاص مثل ایشان می شود اعتماد کرد، باری با تمام خطراتی که حمایت کردن از ایشان داشت تا لحظه نهائی با ایشان بودم تا اینکه روز فرارش فرا رسید. من و ما میلیون ها ایرانی تشنهء آزادی و حامی ایشان را با دژخیمان بیرحم جمهوری اسلامی تنها گذاشت و رفت. به این سادگی‌ رفت. از آن لحظه به بعد تنها اعتمادی که به مسلمان شیعهء 12 امامی غیر روحانی داشتم هم شکسته شد. بنابراین خیلی‌ در تعجب هستم که می گوئید ایشان طرفدران زیادی در بین جوانان و مردم ایران دارد. این را از کجا می‌دانید؟ مشتاقانه منتظر جوابتان هستم.

 

© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630

صصص