|
||||||||
پيوندها |
خبرهای شبکهء سکولارهای سبز |
مطالب شمارهء قبل | سال چهارم ـ شماره 943ـ جمعه 26 آذر 1389 ـ 17 دسامبر 2010 | |||||
من از يادت نمی کاهم تو را من چشم در راهم... (از نيما يوشيج)
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== =========== نژادپرستی و تبعيض (حاوی پيوندها) =========== ============= ========== ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== ===========
|
گزارش کميسيون نظارت بر انتخابات
مباحثهء تلويزيونی اسفنديار منفردزاده،
پيوند به راهنمای اعضا شبکه برای شرکت در انتخابات و دادن راِی>>> پيوند برای مطالعهء شرح حال و برنامه های نامزدهای انتخاباتی>>>
اسماعيل نوری علا سکولار سبز چه کسی است؟
گفتگو با جوانان پشتيبان نهاد مردمی
مراحل نظری و عملی آلترناتيو سازی (ويدئو)
ويدئو، فايل کوچک صدا
سردبیر سایت ترکمن صحرا مدیا>>>
(هر دو از ديپلمات های بريده از
چهارشنبه 26 آبان شمال کاليفرنيا (منطقهء خليج) به همت مهدی ذوالفقاری
چهاردهم آبان
سرپرست انجمن سکولارهای سبزونکوور
انجمن سکولارهای سبز ونکوور آغاز بکار کرد از صفحهء فيس بووک انجمن ديدار کنيد>>>
اجتماع شيرخوارگان حسينی!
اثر هنري تازهء جناب مير حسين موسوي هم منتشر شد؛ بيانيهء تازهء ايشان در بارهء عاشورا؛ بيانيه اي كه هيچ نداشت جز همان «آدرس عوضي » دادن ها و رهنمودهاي اصلاح طلبي ديني. بي رغبت خواندم اش. باز هم يك منبر سخنراني و يك سينه روضه خواني درباره «بَه بَه بودن » اصل حكومت ديني و، در پي اش، يك تور گردشي در كربلاي انتخابات سال گذشته و ريختن اشك هاي دانه انگوري براي جوان هايي كه نامردمانه و بي شرافتانه قرباني اصلاحات طلبي بازي در يك حكومت ديني شده اند. جناب اش مي گويد: «چگونه مي توان با اين سياهكاري ها، جوانان "روشن ضمير " را از امواج "دين گريزي" نجات داد»، ولي نمي گويد كه انسان «روشن ضمير» يعني كسي كه خِرد را به كار گرفته تا راه درست را بجويد، هرگز تن به پيروي از هيچ ايدئولوژی نمي دهد؛ اسلامي و غيراسلامي اش هم فرقي نمي كند. خرد را چكار به اطاعت كور و محض از هر ايدئولوژي زميني و آسماني!؟ >>>
آيا تا به حال ديده ايد؟فرامرز جيم (طناز)>>>آيا تا بحال هيچ آيت الله گردن كلفت ديده اى كه براى مداوا بجاى لندن و پاريس ، دخيل به امامزاده ببندد؟ چرا ملت بدبخت و يه لا قباى كون برهنه كه مريض ميشود خودش را با طناب و زنجير به پنجره فولاد و ضريح امامزاده ها و حرم امام رضا و معصومه ميبندند ولى هيچ آيت اللهى را نميبينى كه چنين كارى بكند و براى مداوا به لندن و آمريكا و فرانسه ميرود؟ چرا آدم بدبخت براى اينكه گره از كارش گشاده شود نذر و نياز ميكند و دست بدامان امامزاده ها ميشود ولى آيت الله بزرگ بازار داران گشاد و الدوله دنبال رانت و واردات شكر و لاستيك و غيره ميشود؟ صد البته خودشان بهتر از هر كسى ميدانند كه اينا همه كشكه و براى امثال ما گفته شده ! همين - عزت زياد.
کسانی که هنوز از اصلاحات سخن میگویند و بر آن پافشاری می کنند را می توان بر دو گروه تقسیم کرد. دسته اول کسانی که در خارج از کشور زندگی می کنند و طعم استبداد مذهبی را با گوشت و پوست خود لمس نکرده اند و دچار ذهن گرایی محض شده اند. دسته دوم اصلاح طلبان مذهبی هستند که نسبت به کارآیی قانون اساسی جمهوری اسلامی توهم ایجاد می کنند و بدون در نظر گرفتن «بن مایه» این قانون با گزینش چند اصل مربوط به حقوق ملت در قانون اساسی، مردم و نخبگان را دچار سوء برداشت می کنند. حتی اگر سرشت استبدادی و تبعیض آمیز قانون اساسی جمهوری اسلامی را فراموش کنیم تجربه هشت ساله ریاست جمهوری محمد خاتمی به روشنی اصلاح ناپذیر بودن حکومت جمهوری اسلامی را نشان داد.
|
ماجرای تاسف انگیزی که به جوک و شوخی بیشتر شبیه شده، آن است که حاکمان کشور ما وقتی با کشوری وارد جنگ و دعوا هستند، به جای در افتادن با آن کشور انتقامشان را از مردم کشور خودشان می گیرند. و وقتی مدعی می شوند که مسجد الاقصی را می خواهند خراب کنند، این حکومت به ظاهر ایرانی می خواهد به جایش یک اثر تاریخی سرزمین خود ما را ـ که چه از نظر جلب توریست و چه از نظر قدمت تاریخی برایمان ارزش مادی و معنوی بسیار دارد ـ خراب کند!>>>
ضرورت همدستی شفاف جنبش های زنان علیه زن ستیزی و نظامی گری در منطقه زندگی و مبارزات زنان منطقه ی خاورمیانه بیش از هر زمان در تاریخ معاصر، با هم گره خورده است. این درهم تنیدگی سرنوشت و هم سویی خواست ها، بار مسئولیت سنگینی را بر دوش جنبش زنان، فارغ از مرزبندی های جغرافیایی، تعلقات قومی و مذهبی می گذارد. زنان ایرانی می توانند با تکیه بر تجربیات خود، ابتکار سازماندهی اولیه و دعوت به راه اندازی یک جنبش سراسری در منطقه را به دست گیرند و نقشی به یاد ماندنی ایفا کنند. واقعیت موجود نشان می دهد که هیچ کدام از جنبش های زنان در ایران، ترکیه، پاکستان، اسراییل و فلسطین، افغانستان، عراق، آذربایجان، تاجیکستان ... به تنهایی نمی توانند روند زن ستیزی در حال گسترش و نظامی گری در منطقه را متوقف کنند.>>>
نگاهی به هویت زنانه و عوامل سرکوب آن مسئله هویت هنوز هم بخش مهمی از مباحث فمینیسم را تشکیل می دهد. بازشناسی هویت و شناختن هویت زنانه در ایران همیشه با چالش مواجه بوده است. چگونه می شود یک هویت مستقل را باز شناخت؟ به نظر می رسد که این پرسش با مشکلی جدی مواجه است. دلایل زیادی برای نشناختن و یا سرکوب این هویت وجود دارد. در ابتد باید دید که اساسا هویت زنانه در چه مواردی و در کجا نشان داده می شود. به طور کلی زنان چه در ایران و چه در هر جامعه دیگری، هویت خود را از طریق هریک از جریانهای زیر آشکار می سازند. >>>
دو نگاه به «فاجعهء خاموش»، کتابی از پروین بختیارنژاد
چرا به جوک های رشتی می خنديم؟>>> ناموس و غيرت وقتل های ناموسی>>> فايل پی.دی.اف متن کامل کتاب>>>
ساندويچ جنايت با ادويه ي سركوب بازخواني تراژدي لاله، شهلا و محمد پيش از طلوع آفتاب، همان هنگام كه تصوري از تصوير سياه ما در تاريكي جنون و جنايت حلق آويز شد، شهلا جاهد هم ديگر نفس نكشيد و نفس ايراني هاي بسياري به شماره افتاد. اين آدم كشي قانوني، به باور من نقطه ي عطفي است كه در عصر جديد، كه عصر ارتباطات و اطلاعات ناميده شده است، توانست در بستري از كنجكاوي، نگراني و بارقه هايي از خودآگاهي جمعي، مناسك قرباني كردن انسان را با همه دژخيمي و پلشتي اش به صورت زنده به خانه هاي زخمي ما بياورد. ما همگي در خانه هاي خود تصور كرديم و ديديم كه چگونه قصاب ها با حسرت به گوشت هاي تن شهلا نگاه مي كردند. اگر تا ديروز اين قرباني ها در خاموشي و فراموشي پيچيده مي شدند و به آساني در خاطره ها گم مي شدند، اعدام شهلا جاهد و گفت و گو بر سر آن به اين آساني ها از پهنه ي عمومي، عقل سيال جمعي و جان و جهان ما حذف نخواهد شد. حلق آويز شدن شهلا جاهد، به تعبيري شايد حلق آويز شدن همزمان آدميت ما نيز باشد؛ آدميتي كه نفس هايش به شماره افتاده است. >>>
امپراتريس ژوزفين ديروز، ضعيفه ی امروز، بُن ژور لابد تعجب می کنی که چرا من شما را اين گونه خطاب کرده ام. حقيقت آن است که من به طور خيلی اتفاقی با زيبايی های دين مبينِ اسلام آشنا شدم و به آن گرايش پيدا کردم. يکی از اين زيبايی ها، نوع برخورد فرد مسلمان با همسر يا همسران خود است. من که امپراتور فرانسه هستم، و لرزه بر اندام پادشاهان چهارگوشه ی عالم می اندازم، پيش از آن که به دين مبين مشرف شوم، از شما که همسرم بودی می هراسيدم و اين برای من به عنوان امپراتور فرانسه بسيار اُفت داشت. من متوجه شدم که اگر مسلمان شوم می توانم دو تا توی سر شما بزنم و از شما بخواهم که مو و بدن خودت را بپوشانی و از کاخ بيرون نروی. می توانم از شما بخواهم که هيچ مردی شما را نبيند و صدای تان را نشنود. می توانم شما را ضعيفه، منزل، آشپزخانه، و امثال اين ها صدا کنم و شما حق اعتراض نداشته باشی. از همه مهم تر، من به عنوان يک مرد، اجازه خواهم داشت چهار همسر دائم و هر تعداد همسر غيردائم که به آن زن صيغه ای می گويند داشته باشم. به عبارت ديگر لازم نيست که برای بچه دار شدن و ازدواج با ماری لوئيز اتريشی شما را طلاق بدهم. تازه می توانم از دزيره هم بخواهم که همسر صيغه ای من شود و همگی با هم زندگی خوش و سعادتمندی در کنار هم داشته باشيم. اميدوارم اعتراضی به اين مسئله نداشته باشی چرا که طبق شرع مقدس می توانم تو را هر وقت که دل ام خواست طلاق بدهم و روانه ی خانه ی پاپا جان ات کنم. در قدم بعدی تلاش خواهم کرد عنوان امپراتور را تبديل به رهبر معظم بکنم که اين طوری مايه ی اسلامی و جلال و جبروت اش بيشتر است و دشمنان را بهتر می ترساند. ضمنا قصد دارم به روسيه حمله کنم و مردم خاج پرستِ آن ديار را به دين اسلام هدايت نمايم. با بررسی شجره ی طيبه ی خانوادگی ام متوجه شدم که ريشه ی خانوادگی من چند پشت آن طرف تر به خاندان پيامبر اسلام می رسد که اين باعث افتخار من است. برای شوهرت آرزوی موفقيت کن. سيد ناپلئون بناپارت های جبهه ملی ایران در این شرائط اتحاد در عمل برای پایان دادن سریع به دوران خلاء قدرت وظیفه اصلی طرفداران دمکراسی و حاکمیت ملی است. ما ضمن توجه به اهمیت همبستگی ایرانیان برای عبور از این دوران، همچنان کوشش خواهیم کرد با توسل به روش های همیشگی دیالوگ و رقابت سالم سیاسی، مردم را از تکرار تجربه جمهوری اسلامی برحذر داریم.>>>
|
تفاوت آلترناتيو سازان با آلترناتيو در زمينهء وظايف آلترناتيو سازان، (يعنی آنها که بعنوان «سربازان و تدارک بينندگان» در راه ايجاد آلترناتيو می کوشند و، روشن است که تا تشکيل آلترناتيو مطلوب، همهء سکولارهای انحلال طلب و آلترناتيو خواه، در اين مقوله جای می گيرند) می توان پرسيد که آيا لازم است اينگونه «فعالان سياسی» وارد مباحی شوند که تصميم گيری راجع به آنها بر عهدهء خود «آلترناتيو» است؟ مثلاً، آيا لازم است که آلترناتيوسازان دربارهء چند و چون تاکتيک های مبارزاتی آينده ای که در آن نقش رهبری سياسی بر عهدهء آلترناتيو خواهد بود از هم اکنون به بحث بنشينند؟>>>
من شخصیتهایی مانند آقایان موسوی و کروبی را به هیچ عنوان شخصیتهای ملّی نمیدانم، برای اینکه آنها نه دموکرات هستند و نه سکولار، اما آنها که بدنبال اصلاح و حفظ این نظام هستند در جایگاه خودشان و در راه آرمان و اهدافشان، کار خود را بخوبی انجام میدهند، بسیار هم شجاعانه و در واقع بیشتر از آنچه از آنان انتظار میرفت. هر کسی در جایگاه سیاسی خود برای اهداف خود تلاش و مبارزه میکند. بیائیم ما هم راه خودمان را مشخص کنیم، شفاف بیاندیشیم، شفاف عمل کنیم و با توجه به موقعیت بسیار نامساعد اپوزیسیون داخل، این پرسشها را نیز از خودمان بکنیم که: "وظیفه و مسئولیّت ما، استراتژی و تاکتیک ما به عنوان اپوزیسیون ملی، دموکرات و سکولار در خارج از کشور چیست؟ و آیا برای فردای پس از فروپاشی ناگهانی جمهوری اسلامی (به هر دلیلی)، و یا در صورت بروز یک جنگ، چارهای اندیشیده و آیندهنگری کردهایم؟">>>
دربارهء بيانيهء عاشورای امسال مهندس موسوی کليد مسئله اين است که ما نگاه کنيم ببينيم چه امکان دارد، نه چه دوست داريم. ما خيلی چيزها ممکن است دوست داشته باشيم ولی در شرايط موجود ايران من تصور می کنم که مفاد اين بيانيه در حدود حداکثری است که می شود فعلاً انتظار داشت. خواستن بيش از اين مستلزم اين است که ما موسوی را به عنوان يک تبعيدی در بهترين حالتش برای او تصور کنيم. و الا ماندنش در ايران و ادامه فعاليتش تقربياً غيرممکن خواهد شد. موسوی توانسته است در ايران بماند و به فعاليتش ادامه دهد که حياتی است. به دليل همين مصالحه. شايد اعتقاد هم داشته باشد، نداشته باشد من وارد نيستم. ولی آن چه ابراز می کند حساب شده است. ما هم اگر به جای او می بوديم در ايران و می خواستيم اين کار را بکنيم، فکر نمی کنم بيش از اينها بر می آمد. اين را هم اضافه کنم که با همه مخاطرات و تهديدات و بگيريد و بکشيد من تصور نمی کنم دست به اين دو نفر بزنند؛ به موسوی و کروبی. به دو دليل. يکی اينکه جامعه را به قول فيزيکدان ها گالوانيزه می کند و ممکن است يک حرکت غير قابل پيش بينی پيش بياورد. دوم اينکه مصلحت خود خامنه ای و گروه پيرامونش اين نيست که ميدان را به کلی به احمدی نژاد با همه بستگی که به او دارند و حمايتی که از او می کنند، واگذارند. در نتيجه يک حاشيه امنيتی به دور اين دو نفر هست و می توانند چنين اعلاميه هايی و شايد يک کم تندتر صادر کنند. من به ويژه منتظرم و خيلی از ما منتظريم که با توجه به وضع اقتصادی مردم و دشواری هايی که در پيش است و به خصوص با توجه به هزينه کمرشکنی که برنامه اتمی جمهوری اسلامی ايران برای خودش و برای ايران و همه دارد، کم کم مواضعی بگيرند که نزديک شوند به ساير کلی جامعه. چون تعيين کننده در ماه های آينده، حداکثر تا يک سال آينده همين دو موضوع است. اينها است که سرنوشت آينده ايران را تعيين می کند. جای مذهب درست سر جايش محفوظ، ولی اصل قضيه آنجاست. جبهه های اصلی مبارزه آنجاست.
جنبش دموکراسی خواهی اگر بخواهد به نتیجه برسد می بایست از همه ظرفیت های موجود اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بهره بگیرد. یعنی در اندازه یک جنبش تمام عیار انقلابی با پرهیز از به رسمیت شناختن قدرت حاکم از طریق عدم مشارکت در قدرت و پرهیز از تأیید اصول غیر دموکراتیک قانون اساسی، می توان گام به گام حقوق اساسی شهروندی مطرح در قانون موجود را مطالبه کرد و با مبارزات دموکراتیک و به مرور قدرت ملی را جایگزین قدرت ایدئولوژیک سرکوب گر کرد. حکومت نشان داده است اصلاح ناپذیر است، اما آلترناتیو اصلاحات لزوماً انقلابی خشن نیست. انقلاب دموکراتیک راه حل است.>>>
«تزهایی برای مبارزه» و چند نکتهء نه چندان کوچک تازهترین نوشتهای که در این زمینه خواندم مقالهای بود از حشمتالله طبرزدی با عنوان “تزهایی برای مبارزه”. نوشتههای طبرزدی دبیرکل جبهه دموکراتیک ایران و سخنگوی “اتحاد برای همبستگی و حقوقبشر در ایران” همیشه خواندنی و قابل تامل بوده و هست. ضمن موافقت با اصول کلی مطرح شده در این مقاله که به عقیده من تشکیل دولت سایه برای جلوگیری از هرجومرج پس از فروپاشی نزدیک حکومت، مهمترين آن است، بندهایی را در این مقاله میبینم که نه تنها راه را برای تشکیل دولت ملی دشوار میسازد بلکه آن را غیرممکن میکند و علاوه بر آن با وجدان و شرافت انسانی مغایرت دارد.>>>
در حکومت مطلقهء کنونی پیش شرط های انتخابات آزاد وجود ندارد برای بزیر کشیدن حکومت تمامیت خواه و دیکتاتوری اسلامی که قدرت مطلقه است، و در آن کلیه نیروها و جریانهای سیاسی بشدت سرکوب می شوند، اپوزیسیونی متحد و قوی احتیاج است که توانایی تدوین نقشه و برنامه ریزی مبارزاتی و مقابله با رژیم را داشته باشد. در هیچ کجای دنیا تجربه نشده که یک حکومت دیکتاتوری خود به خود سرنگون شود. بدون وجود اپوزیسیون منسجم و قوی، حتی جنایتکارترین، فاسدترین و بی پایه ترین سیستم حکومتی می تواند سالیان دراز پا برجا بماند. بنظر من یکی از عوامل مهم که هنور رژیم بر مسند قدرت است، پراکندگی و ضعف اپوزیسیون است. تا زمانی که اپوزیسیون چاره ای اساسی برای این مساله نیابد و نتواند براین مشکل فائق آید عمر این رژیم کوتاه نخواهد شد.>>> باز هم کسی که مثل هیچ کس نیست! موفقیت پروژه اصلاحات که برخی تلاش کردند آن را به عنوان یک جنبش اجتماعی قالب کنند، تنها در همراه کردن بخشی مهمی از جامعه با یک رژیم جنایتکار نبود، بلکه این پروژه ابزار تفرقه بین مخالفان رژیم نیز بود. بر اثر تجربه اما نوبت بیاعتمادی رسید بدون آنکه اعتماد از دست رفته نسبت به اصلاحطلبان را رقیبان آنها درو کنند چرا که آن اعتماد اولیه به «اصلاح طلبان» اتفاقا به این دلیل بود که نسبت به این رقبا هیچ اعتمادی وجود نداشت! نتیجه این شد که بی اعتمادی، کل حکومت و نظام جمهوری اسلامی را با همه مخلفاتش در بر گرفت و یک جنبش اجتماعی اصیل تمام قد به میدان آمد که همان اصلاحطلبان همراه رژیم بلافاصله مدعیاش شدند!>>>
یک نمونه از آنچه هر روز در بلوچستان می گذرد هیچ کسی نیست که امروز قربانی بشود که قبلاً در هنگام قربانی کردن دیگران سکوت نکرده باشد. آنها که سخنان مقامات جمهوری اسلامی را در بارهء بلوچ ها باور می کنند، بهتر است سخنان آنها را دربارهء خودشان، جنبش سبز، چپ ها، ملی گرایان و دیگر مردم ایران باور نمایند. اگر اتهامات نظام علیه جنبش سبز و روشنفکران ایران درست است، دربارهء بلوچ ها هم درست است. تنها محکوم کردن جندالله و جوانان بلوچ کافی نیست. این کار فقط جمهوری اسلامی را جری تر می کند که بکشتار بیشتر بپردازد. نه مسئلهء بلوچ ها و بلوچستان را حل می کند و نه مسئلهء ایرانی را که جمهوری اسلامی آن را تبدیل به یک جهنم کرده است. خبری را که می خوانید، یک نمونهء عادی از سرنوشت بلوچ ها و سنی ها در ایران است که هر روز تکرار می شود. قضاوت را به وجدان آزاد و بیدار شما واگذار می کنم. منبع خبر زاهدان آن لین است. وجود یک فرد سنی به عنوان نگهبان و مستخدم هم تحمل نمی شود!
کشتار چابهار توسط جندالله و عکس العمل بلوچ ها کشتار فجیع و ضد انسانی حدود چهل نفر بیگناه، از جمله زنان و کودکان، و زخمی شدن تعداد زیادی از هموطنان عزادار در چابهار توسط جندالله، یکبار دیگر جزم اندیشی بنیادگرایانهء طالبانی و شیوه های ناپسند القاعده ای گروه جندالله را در زیر ذره بین قضاوت افکار عمومی قرار داده است. استدلال عقلانی و تصور منطقی و اسلامی بر این پایه استوار بود که جندالله، که خود را یک گروه اسلامی قلمداد می کند، حرمت ایام شهادت نوهء پیامبر اسلام را رعایت کند. اما شوربختانه اینگونه نشد. جندالله همان کاری را کرد که ظاهراً در آن تبحُر دارد و همفکران و هم مسلکان آنها در عراق و پاکستان مشغول آن هستند.>>>
نامه ای به پرزیدنت براک اوباما در حالی که ادبیات دولت شما – پس از یک سال سازشکاری بی نتیجه با جمهوری اسلامی – اکنون، هرچند لرزان، علیه آنها هدف گرفته شده است، تایید این تغییر نام نمادین توسط نیروی دریایی امریکا می تواند یک اعلام جنگ اعلان نشده علیه مردم ایران، علیه تمامیت ارضی ما و علیه امید ما برای بازگشت احترام آمیز به جامعه جهانی تلقی شود. مردم ایران که از سازشکاری شما با جمهوری اسلامی در طول سال اول شما در کاخ سپید کلافه شده بودند، در طی تظاهرات اعتراض آمیز خود در سال گذشته خطاب به شما بانگ برآوردند که: "اوباما، یا با آنها یا با ما." ما پاسخ احتیاط آمیز شما را به مردم درک کردیم، ولی امروز شما با چالش بزرگتری در باورهای ده ها میلیون ایرانی روبرو هستید، و آن واقعیت تلخی است که اکنون در سیاست کاخ سفید خود را آشکار می کند. >>>
مردم ايران می خواهند اين حکومت برود و يک حکومت سکولار جانشين آن شود پرويز قليچ خانی در گفتگو با بی.بی.سی>>>
|
|||||
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |