|
چهارشنبه 24 آذر 1389 ـ 15 دسامبر 2010 |
ضرورت همدستی شفاف جنبش های زنان
علیه زن ستیزی و نظامی گری در منطقه
پیشنهادی برای جنبش زنان
شعله ایرانی
زندگی و مبارزات زنان منطقه ی خاورمیانه بیش از هر زمان در تاریخ معاصر، با هم گره خورده است. این درهم تنیدگی سرنوشت و هم سویی خواست ها، بار مسئولیت سنگینی را بر دوش جنبش زنان، فارغ از مرزبندی های جغرافیایی، تعلقات قومی و مذهبی می گذارد. زنان ایرانی می توانند با تکیه بر تجربیات خود، ابتکار سازماندهی اولیه و دعوت به راه اندازی یک جنبش سراسری در منطقه را به دست گیرند و نقشی به یاد ماندنی ایفا کنند. واقعیت موجود نشان می دهد که هیچ کدام از جنبش های زنان در ایران، ترکیه، پاکستان، اسراییل و فلسطین، افغانستان، عراق، آذربایجان، تاجیکستان... به تنهایی نمی توانند روند زن ستیزی در حال گسترش و نظامی گری در منطقه را متوقف کنند.
خواست صلح و برابری نشانگر ارتقای مطالبات جامعه ی خواهان رشد و تحول است. همبستگی فراملیتی و فراقومی با حفظ استقلال، درس های مبارزات اجتماعی و رمز بقای جوامع بشری اند. زنان در تاریخ بشر همواره اولین قربانیان جنگ، ناسیونالیسم افراطی، خشونت های قومی و مذهبی بوده اند. آنچه بر سر افغانستان آمده فردا می تواند گریبان ایران را بگیرد. اوج گیری خشونت های قومی و مذهبی و حضور نظامی در عراق بر سرنوشت همه ی ساکنین منطقه تاثیر مخرب می گذارد و دامن همه را خواهد گرفت. شرایط جنگی در منطقه ی ما عواقب ویرانگری دارد و بی واسطه ترین تاثیر آن کند شدن پروسه ی رشد و اوج گیری جنبش های اجتماعیِ از پایین است. نظامی گری محیط زیست و منابع طبیعی منطقه را که سرمایه ی مشترک فرزندان ماست نابود می کند و به یغما می برد و تحقق رویای دیرین آزادی و استقلال مردمان ما را باز هم به آینده ایی نامعلوم پرتاپ می کند.
خشونت ساختاری و دولتی علیه زنان، کودکان، قومیت ها، اقلیت های مذهبی و جنسی در سراسر منطقه هرچه بیشتر به خطری عمده علیه جنبش برابری خواهی تبدیل شده است. اوج گیری خشونت سیاسی و نظامی، بدون تردید و به شدت، رشد جنبش زنان را محدود می کند. نظامی گری، شرایط جنگی و آماده باش نظامی در منطقه بر الویت گذاری های جامعه تاثیر منفی خواهد گذاشت و مبارزه برای رشد آگاهی زنان و تمرکز بر خواسته های جنسیتی را از دستور کار جامعه ی مدنی خارج خواهد کرد. دولت های منطقه به بهانه ی خطر حمله از یک سو و ناتو به بهانه ی مبارزه با تروریسم از دیگر سوی، هر صدائی را در گلو خفه خواهند کرد. اگر نیروهای مترقی و برابری طلب، مقاومت علیه این نظامی گری را سازمان ندهند، بنیادگرایان مذهبی جنگ طلب، چه آنان که در راس قدرتند و چه کسانی که در کمین آن، تا سال ها سکان داران بسیج مردم به بهانه ی دفاع مقدس خواهند بود و با پرچم بنیادگرایی و ناسیونالیسم افراطی، ارزش های ارتجاعی را هرچه بیشتر رواج و گسترش خواهند داد.
تنها با اتحاد نیروهای موجود جنبش های زنان در کشورهای منطقه است که می توان با تعمیق خشونت و تثبیت قوانین زن ستیزانه، فارغ از اینکه مسببانش دولت های منطقه باشند یا ناتو و گماشتگان آن، مبارزه کرد و به دست آوردهای ماندگار رسید.
تنها با همدستی شفاف و علنی زنان مبارز و برابری طلب، شفاف و مستقل از قدرت های داخلی و خارجی است که می توان در چالش با خشونت نظامی و نظامی گری در کشورهای منطقه از صلح، برابری و آزادی سخن گفت. جنبش های اجتماعی و به ویژه جنبش های زنان می توانند با ابتکار عمل در برابر رشد نظامی گری در منطقه مبارزه ای دامنه دار را پی گیرند و نشان دهند که که مسائل مردمان کشورهای ما تنها به دست خود آنان حل می شود. زنان می توانند در پروسه ی همبستگی علیه نظامی گری و ارتجاع محلی نشان دهند که راهکارهای «زنانه» برای بهبود زندگی و حل مسائل منطقه از افغانستان تا اسراییل، راهکارهایی انسانی، سکولار، عملی و صلح جویانه هستند و عدم توجه به آنها محیط زیست، ارتقا و بقای جوامع ما را تهدید می کند.
آگاهی همه جانبه از مشکلات یکدیگر، خبررسانی، تعامل و ارتباط و دیدار در سطوح مختلف محلی و منطقه ای، برگزاری کنفرانس ها، سازماندهی پروژه های مشترک و سراسری، پشتیبانی از خواسته های جنبش های زنان در کشورهای پیرامون و هم سرنوشت،... اینها از نخستین گام های تقویت همبستگی عملی و ایجاد جبهه ایی مشترک علیه زن ستیزی و نظامی گری است.
تشکیل جبهه ی متحد فراملیتی فارغ از تعلقات نظری و مذهبی، علیه زن ستیزی، استبداد و نظامی گری در منطقه، یکی از کارآ ترین راهکارها برای تقویت بنیه ی جنبش رهایی زنان در سطح ملی نیز هست. اگر جنبش های زنان منطقه، سازمان ها و گروه های موجود زنان، با حفظ گوناگونی شان، هم صدا در برابر نظامی گری، حضور قدرت های خارجی و سرکوب شهروندان توسط قدرت های داخلی بسیج شوند، دولت های منطقه و هم نیروهای نظامی بیگانه، با جنبشی فراگیر و قوی رو به رو می شوند که نه توان انکارش را خواهند داشت و نه سرکوبش به آسانی میسر و قابل توجیه خواهد بود. چنین جنبشی، اگر بتواند استقلالش را کاملن حفظ کند، از برتری جویی ملی و گروهی بپرهیزد، بی شک از حمایت جهانی نیز برخوردار خواهد شد و نیروهای مترقی و صلح جوی جهان را به یاری خواهد گرفت. پاگیری و رشد چنین همدستی مترقی ایی به نوبه ی خوداشکال جدید همبستگی عملی در میان مردمان منطقه را بازتولید خواهد کرد.
دسامبر 2010
سرمقاله ی نشریه آوای زن شماره 70
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|