|
جمعه 26 آذر 1389 ـ 17 دسامبر 2010 |
در اهمیت آلترناتیوسازی
رضا میهن دوست
در نشریه اینترنتی "سکولاریسم نو" به تاریخ چهارشنبه 8 دسامبر، ویدئویی دیدم از گفتگوی "علی رضا نوری زاده" با یک سردار سپاه بنام "سردار مهدی" متعلق به گروه نظامی "یاران". این سردار سپاه مدعی بود که بزودی اقدام به یک کودتای نظامی کرده و در ایران یک حکومت سکولار بر پا خواهد شد. دیدن این ویدئو مرا واداشت که در جهت تأکید بر اهمیّت "آلترناتیوسازی در خارج از کشور" این سطور را بنویسم.
صرف نظر از اینکه آیا چنین ادعایی را جدی تلقی میکنیم یا نه، چنین کودتایی را شدنی میدانیم یا نه، و یا آنرا مثبت ارزیابی میکنیم یا نه، برای درک اهمیت تشکیل یک "آلترناتیو"، بیائید تصور کنیم که همین فردا از خواب بیدار میشویم و در سایتهای خبری گوناگون خبر یک چنین کودتایی را در ایران میشنویم. کودتایی موفق از طرف تعدادی سپاهی شریف و وطن دوست مخالف رژیم جمهوری اسلامی. تصور کنیم که حکومت جمهوری اسلامی برچیده شده، سران نظام دستگیر شده، زندانیان سیاسی آزاد شده، روزنامهها آزاد شده، مردم از کودتای ضدّ رژیم حمایت میکنند، اپوزیسیون خارج میتواند به کشور باز گردد و در نتیجهء برچیده شدن جمهوری اسلامی، موضوع اصلاح طلبی هم منتفی شده است، هرچند خود اصلاح طلبان احتمالاً هنوز هم خواهان بازگشت جمهوری اسلامی اما با شکل اصلاح شده آن هستند.
تا اینجا فکر میکنم که با کنار گذاشتن اتفاقات احتمالی و ناخوشایند جانبی، مشکل زیادی برای تصور چنین حادثهای نداشته باشیم. مشکل اما بعد از انجام چنین کودتایی آغاز میشود. آیا تشکیلاتی برای اداره موقّت کشور در نظر گرفته شده؟ چه کسانی باید در این تشکیلات این مسئولیّت را به عهده بگیرند؟ نوع حکومت چه چیزی باید باشد؟ برای تشکیل مجلسی مانند مجلس مؤسسان و برگزاری یک همه پرسی جهت تعیین نوع و ساختار کلی یک حکومت دموکراتیک، به ماهها زمان نیاز است. در این فاصله احتیاج به یک قدرت اجرایی برای ادارهء کشور داریم، یعنی به یک "دولت موقّت". شکل و ترکیب این دولت موقّت چگونه باید باشد تا رضایت و حمایت اکثریت مردم و گروههای گوناگون سیاسی را دارا باشد؟ برای این منظور، دولت موقّت نمیتواند دارای یک گرایش سیاسی یا ایدئولوژیکی خاص باشد و جناحی عمل کند (در مورد گرایش سیاسی یا ایدئولوژیکی در پاراگراف بعدی توضیح خواهم داد). بنا بر این، موضوع یک "دولت موقّت، ائتلافی و غیر جناحی" به میان میآید.
حال من فکر میکنم که اکثر ما در این که این جنبش، جنبشی دموکراسیخواه است شکی نداریم، دست کم در این که اکثریت جنبش و شهروندان ایران خواهان نظامی دموکراتیک و بدون تبعیض میباشند، بنابراین خواست و انتظار اساسی مردم میتواند این باشد: "دولت موقّتی که نمایندهء تمام شهروندان ایران باشد، بدون تبعیض قائل شدن نسبت به عقاید، مذاهب، جنسیت و وابستگیهای طبقاتی و قومی گوناگون آنها". اکنون با توجه به این انتظار و خواسته، این دولت موقّت ائتلافی و غیر جناحی چه اصول حداقلی و مشترک را باید رعایت کند تا اینکه به جای ایجاد اختلاف و دشمنی، رضایت و همدلی تمام) و یا بیشتر (مردم و گروههای سیاسی را جلب کند؟ برای این منظور آیا میتوان تصوری غیر از یک دولت موقّت "ملّی، دموکراتیک و سکولار بر مبنای منشور جهانی حقوق بشر" داشت؟!
در اینجا باید توجه داشت که مفهوم این سه پسوند "ملّی، دموکراتیک و سکولار"، دارای بار ایدئولوژیکی و گرایش سیاسی برای یک دولت نیستند، بلکه این سه مفهوم نشانگر "مردمی و عادلانه" بودن این دولت موقت میباشند. نشانگر تعلق داشتن آن به همهء ایرانیها بدون در نظر گرفتن تعلقات سیاسی، عقیدتی، مذهبی، جنسیتی، طبقاتی و قومی آنها. در واقعیت امر، دیگر به هیچ یک از این سه مفاهیم به دلیل گره خوردن شان با اعلامیه جهانی حقوق بشر، نمیشود به طور جداگانه نگاه کرد، به یک کدام معتقد بود و به دیگری نبود.
شخص اصلاح طلبی مانند خاتمی، به دلیل عدم باورش به منشور جهانی حقوق بشر، قادر به جدایی این سه اصل از یکدیگر است، از یک سو سخن از مردم سالاری میگوید، از سوی دیگر با قاطعیّت تأکید میکند که: "ما سکولاریسم نمیخواهیم"! در اینجا این پرسش مطرح میشود که این "ما" چه کسانی هستند؟ آیا این "ما" نمایندگی همهء مردم را دارد؟ یا تنها یک بخش بسیار کوچک از جمعیّت چند میلیونی ایران؟
اما یک نمونه مثبت از ارتباط جدایی ناپذیر این سه اصل از یکدیگر، نمونه آلمان میباشد. در این کشور مانند تمام سیستمهای دموکراتیک و مردمی دیگر، احزاب دموکراتیک متفاوتی وجود دارند مانند احزاب "سوسیال مسیحی"، "دموکرات مسیحی"، "لیبرالهای دموکرات"، "سوسیال دموکرات"، "سبزها"، "چپ ها" و احزاب دیگر، اما همهء آنها، چه مذهبی و چه غیر مذهبی، چه کاتولیک و چه پروتستان، خود را بطور بدیهی "ملّی، دموکرات و سکولار" میدانند. انتظار مسلّم و حداقلی مردم هم از آنها غیر از این نمیباشد، زیرا که در این جامعه هم، مانند تمام نقاط دیگر جهان، تنوع باورهای مذهبی و غیر مذهبی وجود دارد و بنابر این بسیار منطقی است که اگر حزبی یا رئیس دولتی با هر تعلق مذهبی یا غیر مذهبی که به قدرت برسد، نمایندهء تمام مردم آلمان محسوب میشود و نسبت به باورهای مذهبی یا غیر مذهبی آنها موضع بی طرفانه میگیرد، زیرا که اعتقاد به مذهب (هر مذهبی) و یا عدم اعتقاد به مذهب به حوزه خصوصی شهروندان مربوط میشود و جدایی مذهب از حکومت به عنوان یک اصل انسانی، دموکراتیک و ملی پذیرفته شده و جا افتاده است.
در جامعه ایران هم به طور طبیعی گرایشات و تعلقات گوناگون مذهبی و غیر مذهبی وجود دارد. بنا بر این یک "دولت موقت" از هر طیفی هم که در آن باشد، اگر مردمی است، دست کم باید به این سه اصول یاد شده معتقد بوده و آن را تا آن هنگام که بستری مناسب و دموکراتیک برای انتخاباتی آزاد جهت تعیین نوع و ساختار اساسی یک "نظام مردمی" فراهم شود رعایت کند. می گویم "دست کم"، برای این که این سه اصل همانطور که به آن اشاره شد، بدیهیترین اصول پذیرفته شده در دنیای دموکراتیک برای مردمی بودن است و بر خلاف نگرش متداول در "جهان اسلامی!" به عنوان سمت و سوی سیاسی یک حزب یا دولت تلقی نمیشوند. حتی اگر "فرض" کنیم که در یک همه پرسی میان گزینههای گوناگون مدل حکومتی، یک مدل فاشیستی هم (چه ایدئولوژیکی و چه مذهبی) برای انتخاب گنجانده شده باشد، تا زمانی که این رفراندم برگزار نشده باشد، تنها سیستم عادلانه و مردمی، "حکومتیست ملّی، دموکراتیک و سکولار"، بدین معنی که هر کسی با هر گرایش سیاسی، چنان که بخواهد نقشی در حکومت موقت ایفا کند، "ناچار" است که ملّی، دموکراتیک و سکولار "عمل" کند.
در هر حال من فکر میکنم، اگر ما معتقد به "حاکمیت مردم" هستیم، چه انحلال طلب و چه طرفدار برگزاری انتخابات در همین نظام، چه مذهبی (هر مذهبی) و چه غیر مذهبی، چه لیبرال دموکرات و چه سوسیال دموکرات، چه کمونیست و چه نئولیبرال، در این که باید این دولت موقت، "مردمی" باشد اتفاق نظر داریم.
اکنون این پرسشها مطرح میشوند که: «آیا با داشتن چنین حکومت توتالیتر مذهبی، آن هم با چنان رفتار خشن فاشیستی، امکان ایجاد چنین "دولت موقتی" در داخل ایران وجود دارد؟ اگر دارد چگونه و با چه قیمتی؟ اگر چنین شرایطی در داخل موجود نیست، چه مانعی برای تشکیل چنین آلترناتیوی در خارج از ایران وجود دارد؟ آیا تشکیل این آلترناتیو در خارج، اپوزیسیون داخل ایران را تقویت و تکمیل نمیکند؟»
در صورت وقوع یک جنگ، که دست حکومت را نیز در سرکوب اپوزیسون داخل به مراتب بازتر خواهد کرد، اپوزیسیون ملی، دموکرات و سکولار در خارج از کشور با کدام سازماندهی و تشکیلات و با کدام وزن سیاسی محسوس میخواهد با دولتهای دیگر به عنوان یک "نیروی واحد آلترناتیو" در راستای منافع ملی ایران مذاکره کند؟ هر لحظه امکان جنگ و کودتا وجود دارد. چه کسی میتواند با اطمینان این ادعا را بکند که: "نه کودتایی صورت خواهد گرفت و نه جنگی بوجود خواهد آمد"؟ به چه چیزی امید بستهایم؟ منتظر چه چیزی هستیم؟ اگر همین فردا تصور چنان کودتایی به واقعیت تبدیل شود، چه چیزی را برای پر کردن آن "خلأ" عرضه میکنیم در زمانی که هنوز ساختن آنرا هم شروع نکردهایم؟!
این جنبش فراگیر نشد برای آنکه "رهبری نمادینِ" آن، نمایندهء خواستههای تمام شهروندان ایران نبود. با سخن از اسلام گفتن (بخوانید شیعه گفتن) نمیشود میلیون ها سنی و غیر شیعه و یا غیر مسلمان را نمایندگی کرد، به ویژه که به دلیل ادغام مذهب و حکومت در مدت بیش از سی سال، بسیاری از مردم مخصوصاً نسل جوان از باورشان بریدهاند، به مذاهب دیگر پناه برده اند و یا بطورکل مذهب را کنار گذاشتهاند. با سخن گفتن از دوران طلایی خمینی، نمیشود کردستان، ترکمن صحرا و تمام آنهایی را که دل خونی از خمینی و دوران او دارند رهبری کرد، آن هم بدون هیچ اشارهء قابل توجهی به مشکلات مضاعف اقوام ایران و هیچ وعده قانع کنندهای برای برطرف کردن نیازها و خواستهای آنها. نمی توان از رنگینکمان جامعه ایران سخن گفت، اما به عنوان یک رهبر، نمایندهء تنها یک طیف از آن بود. من شخصیتهایی مانند آقایان موسوی و کروبی را به هیچ عنوان شخصیتهای ملّی نمیدانم، برای اینکه آنها نه دموکرات هستند و نه سکولار، اما آنها که بدنبال اصلاح و حفظ این نظام هستند در جایگاه خودشان و در راه آرمان واهدافشان، کار خود را بخوبی انجام میدهند، بسیار هم شجاعانه و در واقع بیشتر از آنچه از آنان انتظار میرفت.
هر کسی در جایگاه سیاسی خود برای اهداف خود تلاش و مبارزه میکند. بیائیم ما هم راه خودمان را مشخص کنیم، شفاف بیاندیشیم، شفاف عمل کنیم و با توجه به موقعیت بسیار نامساعد اپوزیسیون داخل، این پرسشها را نیز از خودمان بکنیم که: "وظیفه و مسئولیّت ما، استراتژی و تاکتیک ما به عنوان اپوزیسیون ملی، دموکرات و سکولار در خارج از کشور چیست؟ و آیا برای فردای پس از فروپاشی ناگهانی جمهوری اسلامی (به هر دلیلی)، و یا در صورت بروز یک جنگ، چارهای اندیشیده و آیندهنگری کردهایم؟".
برای برچیدن و انحلال رژیم اسلامی احتیاج به تجمع و تمرکز نیروهای زیادی میباشد و برای آزاد کردن و هدایت این نیروها نیاز به یک رهبریست که تمام جامعه ایران را نمایندگی کند. یک چنین "دولت موقّت غیر جناحی و ائتلافی آلترناتیو" میتواند رهبری این جنبش را به عهده بگیرد. اپوزیسیون ملی، دمکرات و سکولار خارج کشور در رابطهٔ بسیار تنگاتنگی با اپوزیسیون داخل قرار دارد و متعلق به ایران و ایرانی است. اگر به دلیل فضای سرکوب، امکان آلترناتیوسازی برای اپوزیسیون داخل فراهم نیست، مسئولیّت تشکیل آن به طور طبیعی به اپوزیسیون خارج کشور منتقل میشود. خوشبختانه برای "روند آلترناتیوسازی" در خارج کشور، مدتیست که طرحی* از طرف آقای "اسماعیل نوری علا" پیشنهاد شده، طرحی که بنظر من بسیار عملی و دموکراتیک میباشد، اما هنوز در عمل قدمی برای اجرای آن برداشته نشده است. امیدوارم که طیفهای گوناگون اپوزیسیون ملی، دموکرات و سکولار خارج کشور، با نظر به چنین مسئولیّت بزرگی، اختلافاتی را که به موضوع آلترناتیوسازی مربوط نمیشوند به کناری گذاشته و اقدام به اجرای چنین طرحی بکنند.
به امید برداشتن هر چه زودتر اولین قدم.
دسامبر ۲۰۱۰
* ن.ک. به مقالهء راهی برای خروج از بن بست "آلترناتیوسازی">>>
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|