|
||||||||
پيوندها |
خبرهای شبکهء سکولارهای سبز |
مطالب شمارهء قبل | سال چهارم ـ شماره 942ـ چهارشنبه 24 آذر 1389 ـ 15 دسامبر 2010 | |||||
من از يادت نمی کاهم تو را من چشم در راهم... (از نيما يوشيج)
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== =========== نژادپرستی و تبعيض (حاوی پيوندها) =========== ============= ========== ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== ===========
|
پيوند به راهنمای اعضا شبکه برای شرکت در انتخابات و دادن راِی>>> پيوند برای مطالعهء شرح حال و برنامه های نامزدهای انتخاباتی>>>
مراحل نظری و عملی آلترناتيو سازی (ويدئو)
ويدئو، فايل کوچک صدا
سردبیر سایت ترکمن صحرا مدیا>>>
(هر دو از ديپلمات های بريده از
چهارشنبه 26 آبان شمال کاليفرنيا (منطقهء خليج) به همت مهدی ذوالفقاری
چهاردهم آبان
سرپرست انجمن سکولارهای سبزونکوور
انجمن سکولارهای سبز ونکوور آغاز بکار کرد از صفحهء فيس بووک انجمن ديدار کنيد>>>
برای نجات دين کاری زينبی کنيم! برگرفته ای از پيام مهندس موسوی همراهان سبزانديش! دين و دينداری در اين روزها دوران سختی را میگذراند و بسياری از شما در اين روزها میپرسيد چگونه میتوان با اين همه سياه کاریها که به نام دين انجام میشود، جوانان روشن ضمير اين مرز و بوم را از امواج پیدرپی دينگريزی نجات داد؟ پاسخ اين همراه کوچک شما اين است که دينگريزی هنگامی زمينهی گسترش پيدا میکند که دينی که ترويج میشود با بديهیترين اصول اخلاقی مثل صداقت و پرهيز از دروغ در تضاد باشد، به نام دينداری دست به جنايات هولناک زده شود، تهمت و دروغ برای از ميدان بهدر کردن معترضين از تريبون های مقدس نمازجمعه، نه تنها مجاز که مستحب تلقی شود، با بخشنامه همهی منابر و مساجد برای رواج تهمت و دروغ بر ضد معترضين بسيج شود و چشم به احقاق حقوق کارگران و معلمان در همين مکانهای مقدس بسته شود و شکافهای طبقاتی و فساد و فحشای بیسابقه ناشی از فقر و طلاق و بيکاری، پديدههای عادی تلقی شوند؛ و در چنين شرايطی، يک جوان چگونه میتواند تشخيص دهد اينهمه ظلم و خشونت و نفرت که از سوی صاحبان تريبونهای رسمی، آمرانه به عنوان اسلام معرفی میشود، ربطی به اسلام ندارد. و او که شاهد مظلوم انبوه مشکلات اقتصادی و فرهنگی و حضور گستردهی دروغ در همهی صحنههاست، چگونه باور کند حفظ نظام در حفظ ارزشهای اخلاقی و اسلامی و منافع ملی، و نه بر حفظ افراد بر مسند قدرت به هر قيمت، استوار است؟ او اکنون به جای چهرهی اصلی دين که چهرهی محبت رحمانی است، با چهرهی عبوسی که جز خشونتورزی و تحکم، زبان ديگری ندارد، روبهروست. او شاهد است که چگونه حقوق مردم بدانگونه که در قانون اساسی آمده، ناديده گرفته میشود، و تفکيک قوا که مانع بزرگی بر سر راه پيدايش انباشت قدرت غيرپاسخگوست، به طور مرتب نقض میشود، و استقلال قضا و قاضی و دادگاه توسط مسئولان امنيتی از ميان میرود، و مجلس که بايد در رأس امور باشد، تحت امر قرار میگيرد، ماجراجويیهای بیخردانه در سياست خارجی باب میشود، و نظاميان به جای انجام وظايف قانونی خود سر از عرصههای سوداگری و مالاندوزی در میآورند، و هيچ صدای مخالفی تحمل نمیشود. و زندانها پر از زنان و مردانی است که اين نگاه حاکم بر دولتمداران را بر نمیتابند. بر ماست که در اين دوران بحرانزده، کاری زينبی کنيم و پيام راستين دين را با چهرهی فطرتپسندانهی آن به تشنگان حقيقت برسانيم. پرسش سکولاريسم نو :آيا براستی «دينگريزی هنگامی زمينهی گسترش پيدا میکند که دينی که ترويج میشود با بديهیترين اصول اخلاقی مثل صداقت و پرهيز از دروغ در تضاد باشد» و يا وقتی که هر دين و مذهبی در حکومت داخل شوند چنين می شود؟ و آيا براستی تمام مشکل ما با اصلاح طلبان مذهبی در اين تفاوت نگرش نيست؟
خداوندگارا! کلیه ی خبرنگاران، نویسندگان و کلاً نخبگان و اندیشمندان دهری ایرانی را، در اتوبوسی در سفر به ارمنستان یا هر جای دیگری که صلاح می دانی، به قعر درّه سرازیر بفرما .... قاصم الجبارینا! با توجه به فرا رسیدن 16 آذر، دانشجویان چموش دختر را با فریاد یازهرا (س)، و دانشجویان پسر را با شیهه ی یاحسین(ع) توسط برادران بسیجی و لباس شخصی، از طبقه ی سوم و مستحباً از طبقه ی چهارم خوابگاهایشان، به پائین پرتاب بفرما... >>>
|
از مسلمان سالاری تا مردم سالاری مسلمانان چگونه میتوانند در نظام مسلما نسالار حقوق شهروندی را به همهی مردم (نه تنها به امت بلکه به همهی هموندان جامعۀ ملی) گسترش دهند؟ چگونه میتوانند به عنوان فرهنگی که ادعای جهان شمولی و انسان خواهی دارد در جامعهی جهانی برای ساختن جامعهای اخلاقی و سیاسی شرکت کنند؟ چگونه میتوانند محدودیتهای مسلمان سالاری را حذف کرده، شهروند سالاری همگانی را دریابند؟ یعنی آن گونه از مردم سالاری که بسته نباشد و اجازه دهد شهروندان بیانگر طرح های گوناگون زندگی جمعی باشند؟ اینها پرسش هاییست که جنبشهای مسلمان متدین یا مسلمان فرهنگی بایستی برایشان پاسخهای در خور خرد و اندیشه بیابند.>>>
جنبش سبز : جنبش احقاق حقوق مدنی پرسش پژوهش حاضر این است که ماهیت این جنبش سبز چیست که علی الظاهر رنگین کمانی از طیف سلطنت طلب سبز گرفته تا مراجع سبز را در خود جا داده است؟ آیا تجمع این همه طیف های متعارض زیر یک چتر ( جنبش سبز) امکان پذیر است؟ پاسخ را در پرسشی دیگر باید جستجو کرد که آیا اساساً جنبش را هویتی متنوع و متکثر است که این طیف ها را در خود جای داده است یا آنکه جنبش سبز از سر بی هویتی است که هر کسی از ظن خود شد یار او؟ بنا بر این، دو نگاه متفاوت در این خصوص وجود دارد: یکی جنبش سبز را جنبشی برآمده از فرایند یک جریان دویست ساله آزادیخواهانه و تحول خواه در ایران دانسته که از عصر مشروطه آغاز، در انقلاب 57 در مسیر اسلامخواهی، در 2 خرداد 76 از مسیر اصلاحات درون سیستمی و در 22 خرداد 88 از مسیر تحول خواهی (تغییر) موسوم به جنبش سبز بروز و ظهور کرده است. >>>هستی انسان در افق آن سنت سرکوب شدگان به ما می آموزد که «وضعیت استثنایی» که درآن زندگی می کنیم یک «حکم واقع» است. قدرت و سلطه را تنها نمی توان در گستره ی توزیع نامتقارن در نظر گرفت، بلکه قدرت و سلطه بخشی از کنش بشر را در بر می گیرد. بنابراین، یک قدرت نهادینه شده نیاز به چالش کشیده شدن دارد و امروزه خلاء نیروی منسجمی که تداوم بقای نهاد قدرت را به چالش بکشد بیش از پیش احساس می شود. یک کار جمعی خارج از کشور می تواند نه از برای تأمین منافع خاص ملی یا طبقاتی بلکه در جهت احقاق نیازها و ارزش های سرکوب شدگان شکل بگیرد و یک ارتباط متقابل در بین واحدها می تواند مبارزات را به سمت یک خواست جمعی ببرد. >>>
هنگامی که انسان به فرد و یا حرفه ای نیاز داشته باشد آن حرفه و صاحب حرفه اهمیت خاصی برای فرد نیازمند پیدا می کنند، اهمیتی که غالبا" تا هنگام رفع آن نیاز وجود خواهد داشت. در مورد حرفه ی پزشکی این اهمیت داشتن، ابعاد و دامنه ی وسیع تری پیدا می کند، و پزشک نه فقط در رابطه با بیمار و خانواده و نزدیکان بیمار، که در سطع جامعه از وجهه و منزلتی خاص ( معنوی و مالی) پایدارتر بر خوردار است. در این میانه سوال این بوده و هست که چرا چنین فرد و" شخصیتی" در عرصه سیاست و فرهنگ حضوری کم رنگ و نقشی ضعیف ایفا کرده و می کند؟، سؤالی که سالیانی نیز دکتر سامی به دنبال یافتن پاسخ اش بود. >>>
«برنامهء پنجم توسعه»آینه بیکفایتی نظام ولایت فقیهایجاد کننده مشکلات اقتصادی ایران ماهیت نظام ولایت فقیه است. از اینرو واضعان برنامه های "توسعه" بر مدار قدرت، مشکلات اقتصادی را همانند یک شیئ تلقی می کنند و متوجه نبوده و نیستند که در هر نظامی که خود مساله ساز است، همچون نظام ولایت فقیه، انتظار حل مساله امری عبث است. چرا که بدیهی است نظامی که سیاست اش بر بحران سازی و مساله سازی است و از قبل وجود بحران و مساله سازی گذران عمر می کند، قصد و تمایلی به حل آن مسائل و بحران ها را نیز ندارد وگرنه به ایجاد آنها دست نمی یازید! >>>
مطالبات جامعه با تشدید بحران اقتصادی و دامنهء فلاکت و فقر در کنار بحران سیاسی و مبارزه برای دمکراسی و آزادی وارد فاز جدیدی می شود. فازی که ویژگی آن درهم تنیده شدن مطالبات کلان اقتصادی عدالت خواهانه با مطالبات کلان سیاسی علیه استبداد سیاسی و برقراری یک دموکراسی واقعی است. شکل گیری چنین پدیده ای جنبش دانشجوئی را بطور اجتناب ناپذیر در برابر گزینش یک چرخش به چپ و رادیکال تر شدن قرار داده است. گامی که بدون آن جنبش دانشجوئی قادر به ایفاء نقش مترقی و پیشرو در حوادث طوفانی پیشارو نخواهد شد و خود جنبش هم بدون توجه به آن قادر به آزاد کردن تمامی پتانسیل و ظرفیت خویش برای نیل به اهداف اصلی اش نخواهد بود. >>>شورای اسلامی تلاش تلاش اخیر نمایندگان مجلس و به خصوص علی لاریجانی درباره اختیارات و نقش مجلس در جمهوری اسلامی حاوی چند نکته مهم است: نخست اینکه، اصولا دعوای مابین اصولگرایان یعنی اصولگرایان سنتی با اصولگرایان هوادار دولت نزاعی بر سر حقوق مردم و جهت رفع مشکلات مردم نیست بلکه جدالی بر سر کسب امتیاز های سیاسی و اقتصادی و منزلتی بیش تر است. نکته دوم اینکه اظهارات علی لاریجانی و نامه نگاری های او و دفاعش از جایگاه مجلس در جمهوری اسلامی ناشی از «تجاهل» وی است، چرا که در نظام جمهوری اسلامی ایران مجلس شورای اسلامی از حق«قانونگذاری» محروم است و به خاطر وجود نهادی مانند شورای انتصابی نگهبان و نیز حاکمیت مطلق العنان ولی فقیه بر فراز مجلس، عملا مجلس شورای اسلامی مجلسی فرمالیته است که حتی جنبه مشورتی هم ندارد،نمونه روشن و واضح این مطلب تلاش بیهوده مجلس ششم برای تصویب قوانین نسبتا مترقی بود که هم با رد شدن توسط شورای نگهبان رو به رو بود و در یک مورد نیز ولی فقیه با حکم حکومتی مانع تصویب قانونی متعادل برای مطبوعات در ایران شد ...
|
استر،
ملکه ایرانی هم به فاسدها و نابود شدنی ها پيوست!
ماجرای تاسف انگیزی که به جوک و شوخی بیشتر شبیه شده، آن است که حاکمان کشور ما وقتی با کشوری وارد جنگ و دعوا هستند، به جای در افتادن با آن کشور انتقامشان را از مردم کشور خودشان می گیرند. و وقتی مدعی می شوند که مسجد الاقصی را می خواهند خراب کنند، این حکومت به ظاهر ایرانی می خواهد به جایش یک اثر تاریخی سرزمین خود ما را ـ که چه از نظر جلب توریست و چه از نظر قدمت تاریخی برایمان ارزش مادی و معنوی بسیار دارد ـ خراب کند!>>>
ضرورت همدستی شفاف جنبش های زنان علیه زن ستیزی و نظامی گری در منطقه زندگی و مبارزات زنان منطقه ی خاورمیانه بیش از هر زمان در تاریخ معاصر، با هم گره خورده است. این درهم تنیدگی سرنوشت و هم سویی خواست ها، بار مسئولیت سنگینی را بر دوش جنبش زنان، فارغ از مرزبندی های جغرافیایی، تعلقات قومی و مذهبی می گذارد. زنان ایرانی می توانند با تکیه بر تجربیات خود، ابتکار سازماندهی اولیه و دعوت به راه اندازی یک جنبش سراسری در منطقه را به دست گیرند و نقشی به یاد ماندنی ایفا کنند. واقعیت موجود نشان می دهد که هیچ کدام از جنبش های زنان در ایران، ترکیه، پاکستان، اسراییل و فلسطین، افغانستان، عراق، آذربایجان، تاجیکستان... به تنهایی نمی توانند روند زن ستیزی در حال گسترش و نظامی گری در منطقه را متوقف کنند.>>>
نگاهی به هویت زنانه و عوامل سرکوب آن مسئله هویت هنوز هم بخش مهمی از مباحث فمینیسم را تشکیل می دهد. بازشناسی هویت و شناختن هویت زنانه در ایران همیشه با چالش مواجه بوده است. چگونه می شود یک هویت مستقل را باز شناخت؟ به نظر می رسد که این پرسش با مشکلی جدی مواجه است. دلایل زیادی برای نشناختن و یا سرکوب این هویت وجود دارد. در ابتد باید دید که اساسا هویت زنانه در چه مواردی و در کجا نشان داده می شود. به طور کلی زنان چه در ایران و چه در هر جامعه دیگری، هویت خود را از طریق هریک از جریانهای زیر آشکار می سازند.>>>
دو نگاه به «فاجعهء خاموش»، کتابی از پروین بختیارنژاد چرا به جوک های رشتی می خنديم؟>>>
ساندويچ جنايت با ادويه ي سركوب (به مقدار لازم) بازخواني تراژدي لاله، شهلا و محمد در بين خطوط پيش از طلوع آفتاب، همان هنگام كه تصوري از تصوير سياه ما در تاريكي جنون و جنايت حلق آويز شد، شهلا جاهد هم ديگر نفس نكشيد و نفس ايراني هاي بسياري به شماره افتاد. اين آدم كشي قانوني، به باور من نقطه ي عطفي است كه در عصر جديد، كه عصر ارتباطات و اطلاعات ناميده شده است، توانست در بستري از كنجكاوي، نگراني و بارقه هايي از خودآگاهي جمعي، مناسك قرباني كردن انسان را با همه دژخيمي و پلشتي اش به صورت زنده به خانه هاي زخمي ما بياورد. ما همگي در خانه هاي خود تصور كرديم و ديديم كه چگونه قصاب ها با حسرت به گوشت هاي تن شهلا نگاه مي كردند. اگر تا ديروز اين قرباني ها در خاموشي و فراموشي پيچيده مي شدند و به آساني در خاطره ها گم مي شدند، اعدام شهلا جاهد و گفت و گو بر سر آن به اين آساني ها از پهنه ي عمومي، عقل سيال جمعي و جان و جهان ما حذف نخواهد شد. حلق آويز شدن شهلا جاهد، به تعبيري شايد حلق آويز شدن همزمان آدميت ما نيز باشد؛ آدميتي كه نفس هايش به شماره افتاده است.>>>
نامهء ناپلئون بناپارت به همسرش ژوزفين
امپراتريس ژوزفين ديروز، ضعيفه ی امروز، بُن ژور لابد تعجب می کنی که چرا من شما را اين گونه خطاب کرده ام. حقيقت آن است که من به طور خيلی اتفاقی با زيبايی های دين مبينِ اسلام آشنا شدم و به آن گرايش پيدا کردم. يکی از اين زيبايی ها، نوع برخورد فرد مسلمان با همسر يا همسران خود است. من که امپراتور فرانسه هستم، و لرزه بر اندام پادشاهان چهارگوشه ی عالم می اندازم، پيش از آن که به دين مبين مشرف شوم، از شما که همسرم بودی می هراسيدم و اين برای من به عنوان امپراتور فرانسه بسيار اُفت داشت. من متوجه شدم که اگر مسلمان شوم می توانم دو تا توی سر شما بزنم و از شما بخواهم که مو و بدن خودت را بپوشانی و از کاخ بيرون نروی. می توانم از شما بخواهم که هيچ مردی شما را نبيند و صدای تان را نشنود. می توانم شما را ضعيفه، منزل، آشپزخانه، و امثال اين ها صدا کنم و شما حق اعتراض نداشته باشی. از همه مهم تر، من به عنوان يک مرد، اجازه خواهم داشت چهار همسر دائم و هر تعداد همسر غيردائم که به آن زن صيغه ای می گويند داشته باشم. به عبارت ديگر لازم نيست که برای بچه دار شدن و ازدواج با ماری لوئيز اتريشی شما را طلاق بدهم. تازه می توانم از دزيره هم بخواهم که همسر صيغه ای من شود و همگی با هم زندگی خوش و سعادتمندی در کنار هم داشته باشيم. اميدوارم اعتراضی به اين مسئله نداشته باشی چرا که طبق شرع مقدس می توانم تو را هر وقت که دل ام خواست طلاق بدهم و روانه ی خانه ی پاپا جان ات کنم. در قدم بعدی تلاش خواهم کرد عنوان امپراتور را تبديل به رهبر معظم بکنم که اين طوری مايه ی اسلامی و جلال و جبروت اش بيشتر است و دشمنان را بهتر می ترساند. ضمنا قصد دارم به روسيه حمله کنم و مردم خاج پرستِ آن ديار را به دين اسلام هدايت نمايم. با بررسی شجره ی طيبه ی خانوادگی ام متوجه شدم که ريشه ی خانوادگی من چند پشت آن طرف تر به خاندان پيامبر اسلام می رسد که اين باعث افتخار من است. برای شوهرت آرزوی موفقيت کن. سيد ناپلئون بناپارت
اجتماع شيرخوارگان حسينی!
محرم و علي اصغر؛ عدس پلو و ونجليز! اثر هنري تازهء جناب مير حسين موسوي هم منتشر شد؛ بيانيهء تازهء ايشان در بارهء عاشورا؛ بيانيه اي كه هيچ نداشت جز همان «آدرس عوضي » دادن ها و رهنمودهاي اصلاح طلبي ديني. بي رغبت خواندم اش. باز هم يك منبر سخنراني و يك سينه روضه خواني درباره «بَه بَه بودن » اصل حكومت ديني و، در پي اش، يك تور گردشي در كربلاي انتخابات سال گذشته و ريختن اشك هاي دانه انگوري براي جوان هايي كه نامردمانه و بي شرافتانه قرباني اصلاحات طلبي بازي در يك حكومت ديني شده اند. جناب اش مي گويد: «چگونه مي توان با اين سياهكاري ها، جوانان "روشن ضمير " را از امواج "دين گريزي" نجات داد»، ولي نمي گويد كه انسان «روشن ضمير» يعني كسي كه خِرد را به كار گرفته تا راه درست را بجويد، هرگز تن به پيروي از هيچ ايدئولوژی نمي دهد؛ اسلامي و غيراسلامي اش هم فرقي نمي كند. خرد را چكار به اطاعت كور و محض از هر ايدئولوژي زميني و آسماني!؟>>>
آيا تا به حال ديده ايد؟فرامرز جيم (طناز)>>>آيا تا بحال هيچ آيت الله گردن كلفت ديده اى كه براى مداوا بجاى لندن و پاريس ، دخيل به امامزاده ببندد؟ چرا ملت بدبخت و يه لا قباى كون برهنه كه مريض ميشود خودش را با طناب و زنجير به پنجره فولاد و ضريح امامزاده ها و حرم امام رضا و معصومه ميبندند ولى هيچ آيت اللهى را نميبينى كه چنين كارى بكند و براى مداوا به لندن و آمريكا و فرانسه ميرود؟ چرا آدم بدبخت براى اينكه گره از كارش گشاده شود نذر و نياز ميكند و دست بدامان امامزاده ها ميشود ولى آيت الله بزرگ بازار داران گشاد و الدوله دنبال رانت و واردات شكر و لاستيك و غيره ميشود؟ صد البته خودشان بهتر از هر كسى ميدانند كه اينا همه كشكه و براى امثال ما گفته شده ! همين - عزت زياد.کسانی که هنوز از اصلاحات سخن میگویند و بر آن پافشاری می کنند را می توان بر دو گروه تقسیم کرد. دسته اول کسانی که در خارج از کشور زندگی می کنند و طعم استبداد مذهبی را با گوشت و پوست خود لمس نکرده اند و دچار ذهن گرایی محض شده اند. دسته دوم اصلاح طلبان مذهبی هستند که نسبت به کارآیی قانون اساسی جمهوری اسلامی توهم ایجاد می کنند و بدون در نظر گرفتن «بن مایه» این قانون با گزینش چند اصل مربوط به حقوق ملت در قانون اساسی، مردم و نخبگان را دچار سوء برداشت می کنند. حتی اگر سرشت استبدادی و تبعیض آمیز قانون اساسی جمهوری اسلامی را فراموش کنیم تجربه هشت ساله ریاست جمهوری محمد خاتمی و ماجراهای پیش آمده در 22 خرداد سال 88 به روشنی اصلاح ناپذیر بودن حکومت جمهوری اسلامی را نشان داد. جمهوری اسلامی قابل اصلاح نیست به یک دلیل خیلی ساده و آن اصل آخر قانون اساسی است، طبق این اصل اصول مربوط به مذهبی بودن حکومت و ولایت فقیه «غیر قابل تغییر» اعلام شده؛ اگر بپذیریم که اکثر مشکلات فعلی کشور ناشی از استبداد مذهبی و اصل عقب مانده و قرون وسطایی ولایت فقیه باشد بنابراین تا زمانی که کنترل قدرت تنها در دست «یک فرد غیر منتخب» که مدعایش «جانشینی پیامبر» و «مشروعیت آسمانی» است امکان کوچکترین تغییری در قوانین و گشایشی در سیاست موجود نخواهد بود. های جبهه ملی ایران در خارج از کشور در این شرائط اتحاد در عمل برای پایان دادن سریع به دوران خلاء قدرت وظیفه اصلی طرفداران دمکراسی و حاکمیت ملی است. ما ضمن توجه به اهمیت همبستگی ایرانیان برای عبور از این دوران، همچنان کوشش خواهیم کرد با توسل به روش های همیشگی دیالوگ و رقابت سالم سیاسی، مردم را از تکرار تجربه جمهوری اسلامی برحذر داریم. استقرار حکومت ملی تنها با کمک همه نیروهای طرفدار دموکراسی و خواست و اراده مردم ایران ممکن است و ما تلاش خواهیم نمود تا سایر جریانات فکری و سیاسی را متقاعد سازیم که چنین حکومتی ضمن اینکه بهترین سرپناه برای کلیه جریانات سیاسی و اجتماعی، از جمله جریانات دینی میباشد، راه روشن و آزمایش شده ای برای اصلاحات اساسی در کشور نیز هست.>>>
|
|||||
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |