|
||||||||
پيوندها |
خبرهای شبکهء سکولارهای سبز |
مطالب شمارهء قبل | سال چهارم ـ شماره 941ـ دوشنبه 22 آذر 1389 ـ 13 دسامبر 2010 | |||||
من از يادت نمی کاهم تو را من چشم در راهم... (از نيما يوشيج)
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== =========== نژادپرستی و تبعيض (حاوی پيوندها) =========== ============= ========== ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== ===========
|
مراحل نظری و عملی آلترناتيو سازی (ويدئو)
از چهارشنبه هشتم دسامبر 2010، بمدت يک هفته انتخابات برای تعيين اعضاء شورای هماهنگی و هيئت بازرسان شبکه آغاز شد پيوند به راهنمای اعضا شبکه برای شرکت در انتخابات و دادن راِی>>> پيوند برای مطالعهء شرح حال و برنامه های نامزدهای انتخاباتی>>>
سردبیر سایت ترکمن صحرا مدیا>>>
و هيئت بازرسان شبکهء سکولارهای
(هر دو از ديپلمات های بريده از
ويدئو، همراه با فايل کوچک صدا
چهارشنبه 26 آبان شمال کاليفرنيا (منطقهء خليج) به همت مهدی ذوالفقاری
چهاردهم آبان
سرپرست انجمن سکولارهای سبزونکوور
انجمن سکولارهای سبز ونکوور آغاز بکار کرد از صفحهء فيس بووک انجمن ديدار کنيد>>>
«افشاگری» دانشجویان خط امام نهایتاً علیه جریانی که در آن زمان به «لیبرال» مشهور شده بود و به سود تثبیت نیروهای ارتجاعی در قدرت تمام شد و، در ادامه، با نابودی بسیاری از دولتمردان خود جمهوری اسلامی در بمبگذاریهایی که هنوز حقایق آنها پس پرده مانده است، و سپس با سرکوب و حذف نیروهای میانه و چپگرای مدافع خط امام، که گلوی خود را برای آن «افشاگری ها» پاره می کردند، به تسلط بی چون و چرای حکومت ولایت فقیه انجامید. «افشاگری» ویکی لیکس نیز در خدمت چیزی فراتر از «شفافیت» قرار دارد ـ حتا اگر، به فرض، گردانندگانش از آن بی خبر باشند.>>>
هیچ کدام از این جنایات اما برای حکومت اسلامی و سران و مقامات آن، نه تنها اهمیتی ندارد، بلکه از تجارب جنایت کارانه آن ها برای پیش برد سیاست هایشان نیز بهره می گیرند. بعلاوه، مهم تر از همه، سران حکومت اسلامی، خودشان نیز آن چنان جنایات هولناکی در جامعه ایران آفریده اند که طبیعتا باید با نیروهای طرفدار هیتلر هم جهت شوند. اگر هیتلر اروپا را به آتش کشید حکومت اسلامی ایران را به آتش کشیده و آن را به یک اردوگاه مرگ بزرگی برای شهروندانش تبدیل کرده است... آدم کش، آدم کش است چه ایدئولوژی اسلامی داشته باشد چه ایدئولوژی فاشیستی و یا هر ایدئولوژی دیگری که حرمت و موجودیت انسان را زیر سئوال می برد. این آدم کش، خواه هیتلر و موسولینی باشد و خواه خمینی و خامنه ای و احمدی نژاد غیره باشند، فرقی نمی کند همگی دشمن بشریت هستند. >>>
خبررسانی فرهنگی هم ممنوع شد(ويدئو)شکوه ميرزادگیبخش دوم
تلاش برای آزادی زندانيان سياسی
راست سنتى در تلاش است با ايجاد " وحدت " در ميان گروه هاى گوناگون اصولگرا و احتمالا ً تعيين سهم گروه هاى اصولگرا در مجلس آينده بحران موجود را كاهش دهد. مهم تر آنكه آنها در تلاشند با ورود روحانيون حكومتى (جامعتين) به موضوع وحدت و انتخابات كه ظاهراً نتيجهء مسافرت رهبر به شهر قم بوده است، شركت در انتخابات را به عنوان وظيفه شرعى جلوه دهند و از اين راه رأى دهندگان را به حضور در پاى صندوق هاى رأى ترغيب كنند. اما آيا اصولگرايان در پيش برد هدف هايشان در ارتباط با انتخابات آينده كامياب خواهند شد؟ >>>
|
در تریولوژی جمشيد، ضحاک و فريدون فردوسی، بی گمان، می دانسته که در کار سرودن تاریخ ایران است. اما، او در این راه تنها به دادن یک گزارش تاریخی بسنده نکرده است. دادن گزارش تاریخی کار تاریخ نویس است؛ اما نگاه شاعر به تاریخ بخردانه و فیلسوفانه و سرشار از شگفتی و پیام است. شاعر توجه داشته که برخی از این مطالب – به ویژه در بخش اسطوره و پهلوانی شاهنامه – با منطق تاریخ و منطق روزگار سازگار نیست، پس، پیشاپیش هشدار می دهد که آنچه در این نامه در خور خرد نیست رمزی است که در آن حقیقتی نهفته است. وقت است که يکی از اين رموز را، در حد توان خود، بگشائيم و «پيام ِ » نهفته در آن را دريابيم... >>>
«ايران يکپارچه» يعنی چه؟ حکومت اسلامی در ايران يک «حکومت ملی» (متعلق به آحاد ملت ايران) نيست، و در منطقه هم چنان رفتاری دارد که نان خوران اش حتی جرأت آن را پيدا کرده اند که اعلام دارند از ايرانيت ايران چيزی باقی نمانده و رهبران ايران اعراب حاکم بر ايرانند. در اين صورت ما چگونه می توانيم با داشتن اين «دشمن خانگی» در فکر نجات «يکپارچگی ايران» باشيم و تا آن حد پيش برويم که، برای تحقق همين هدف، در کنار «دشمن خانگی» مان بايستيم و، دون کيشوت وار، با بيگانگان مهاجم بجنگيم؟ >>>بديلی وجود ندارد! اکبر گنجی، درمصاحبه با بی.بی.سی>>>
آقای خامنه ای در تیرماه سال ۱۳۷۸ مقامات جمهوری اسلامی را جمع کرد صراحتاً سخنرانی کرد و به آنها گفت که «من به یک جمع بندی رسیده ام و جمع بندی من این است که یک طرح همه جانبهء آمریکایی برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی طراحی شد و جوانب آن از همه جهت سنجیده شد. این طرح، طرح بازسازی شده ای است از آنچه که در اتحاد جماهیر شوروری اتفاق افتاد. به نظر خودشان می خواهند همان طرح را در ایران اجرا کنند، دشمن این را می خواهد». آقای خامنه ای بعداً گفت منتهی آنها چهار اشتباه کرده اند. اشتباه اول شان این است که آقای خاتمی گورباچف نیست. اشتباه دوم شان این است که اسلام کمونیسم نیست. اشتباه سوم شان این است که رژیم جمهوری اسلامی دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اما مهم ترین نکته ای که ایشان گفت این است که گفت ما اینجا «رهبری بی بدیل» داریم که در اتحاد جماهیر شوروی این رهبری بی بدیل وجود نداشت...
روحانیت، سلطنت سکوت وبحران اقتدارروحانيت به چه دردی می خورد؟جمهوری اسلامی برای روحانیان شمشیری دولبه بود: قدرت عظیم و ثروت بیسابقه را همراه دستگاه سرکوب، دادگاه ويژه روحانیت تیپ هشتاد و سه امام صادق و معاونت حوزه وزارت اطلاعات با هم به همراه آورد. سی و یک سال پیش، نه فقه شباهتی به ایدئولوژی کمونیسم داشت، نه مذهبیها در ایران طبقهای مانند پرولتاریا را شکل میدادند، نه روحانیت معادل حزب کمونیست بود و نه حتی تلاش محمد بهشتی برای تأسیس نظام سیاسی تکحزبی بر پایه حزب جمهوری اسلامی به جایی رسید. جمهوری اسلامی از هر جهت شالودهای پریشیده و آشفته داشت و دارد. نه طبقهای را نمایندگی میکند، نه هیچ لایهای اجتماعی را خرسند نگه میدارد. ولایت فقیه، نه به تقویت فقیهان، که به تضعیف آنان انجامید. ولایت فقیه تنها ولایت او بر رعیت عادی نیست، بلکه بر فقیهان دیگر نیز هست. >>>
يک کار ويدئو از: حميد حميدی>>>
دهم دسامبر، روزی که ديکتاتورها
متأسفانه نبود آموزش حقوق بشر، در شصت و دو سال گذشته، و به خصوص ستيز گسترده و دائم با آن در پی حدوث انقلاب اسلامی، سبب شده است که در کشورمان، علاوه بر بیخبر نگاه داشته شدن مردم عادی از حقوق بشری خويش، حتی بسياری از مردمان تحصيلکرده، و سالها در خارج نشسته، نيز با اهميت اين مهمترين دستآورد کل تاريخ بشری آشنا نشده و يا توجهی در خور برای آن نداشتهاند. >>>
توانایی ها و ناتوانی هابمناسبت چهارمین گردهمآیی سراسریجنبش جمهوری خواهان دموکرات ولائیک ایرانوظیفهء اصلی اپوزیسیون مترقی و رادیکال خارج از کشور، به باور من، دامن زدن به کار فکری، نظری، بحث و گفتگوی سیاسی پیرامون مسائل و معضلات جنبش اجتماعی و سیاسی ایران است. بدون تردید با تأکید بر این مهم نمی خواهیم از اهمیت وظائف دیگری همچون فعالیت های اعتراضی، مبارزات دفاعی در خارج از کشور در محکوم کردن نقض حقوق بشر در ایران توسط جمهوری اسلامی، همکاری های عملی و همگرایی های میان سازمان ها و غیره... بکاهم. اما، با این وجود، چالش فکری و نظری پیرامون مسائل اجتماعی و سیاسی و پروژه های آلترناتیوی برای کشور ما دارای اهمیت بسزایی است که نیاز به رایزنی های دموکراتیک، پلورالیستی، منظم و با تدارک دارد. >>>سردبيری عباس پهلوان
|
از مسلمان سالاری تا مردم سالاری مسلمانان چگونه میتوانند در نظام مسلما نسالار حقوق شهروندی را به همهی مردم (نه تنها به امت بلکه به همهی هموندان جامعۀ ملی) گسترش دهند؟ چگونه میتوانند به عنوان فرهنگی که ادعای جهان شمولی و انسان خواهی دارد در جامعهی جهانی برای ساختن جامعهای اخلاقی و سیاسی شرکت کنند؟ چگونه میتوانند محدودیتهای مسلمان سالاری را حذف کرده، شهروند سالاری همگانی را دریابند؟ یعنی آن گونه از مردم سالاری که بسته نباشد و اجازه دهد شهروندان بیانگر طرح های گوناگون زندگی جمعی باشند؟ اینها پرسش هاییست که جنبشهای مسلمان متدین یا مسلمان فرهنگی بایستی برایشان پاسخهای در خور خرد و اندیشه بیابند.>>>
جنبش سبز : جنبش احقاق حقوق مدنی فرایند دو سده استبداد ستیزی و گذار به دمکراسی پرسش پژوهش حاضر این است که ماهیت این جنبش سبز چیست که علی الظاهر رنگین کمانی از طیف سلطنت طلب سبز گرفته تا مراجع سبز را در خود جا داده است؟ آیا تجمع این همه طیف های متعارض زیر یک چتر ( جنبش سبز) امکان پذیر است؟ پاسخ را در پرسشی دیگر باید جستجو کرد که آیا اساساً جنبش را هویتی متنوع و متکثر است که این طیف ها را در خود جای داده است یا آنکه جنبش سبز از سر بی هویتی است که هر کسی از ظن خود شد یار او؟ بنا بر این، دو نگاه متفاوت در این خصوص وجود دارد: یکی جنبش سبز را جنبشی برآمده از فرایند یک جریان دویست ساله آزادیخواهانه و تحول خواه در ایران دانسته که از عصر مشروطه آغاز، در انقلاب 57 در مسیر اسلامخواهی، در 2 خرداد 76 از مسیر اصلاحات درون سیستمی و در 22 خرداد 88 از مسیر تحول خواهی (تغییر) موسوم به جنبش سبز بروز و ظهور کرده است.>>>
هستی انسان در افق آن سنت سرکوب شدگان به ما می آموزد که «وضعیت استثنایی» که درآن زندگی می کنیم یک «حکم واقع» است. قدرت و سلطه را تنها نمی توان در گستره ی توزیع نامتقارن در نظر گرفت، بلکه قدرت و سلطه بخشی از کنش بشر را در بر می گیرد. بنابراین، یک قدرت نهادینه شده نیاز به چالش کشیده شدن دارد و امروزه خلاء نیروی منسجمی که تداوم بقای نهاد قدرت را به چالش بکشد بیش از پیش احساس می شود. یک کار جمعی خارج از کشور می تواند نه از برای تأمین منافع خاص ملی یا طبقاتی بلکه در جهت احقاق نیازها و ارزش های سرکوب شدگان شکل بگیرد و یک ارتباط متقابل در بین واحدها می تواند مبارزات را به سمت یک خواست جمعی ببرد. >>>
هنگامی که انسان به فرد و یا حرفه ای نیاز داشته باشد آن حرفه و صاحب حرفه اهمیت خاصی برای فرد نیازمند پیدا می کنند، اهمیتی که غالبا" تا هنگام رفع آن نیاز وجود خواهد داشت. در مورد حرفه ی پزشکی این اهمیت داشتن، ابعاد و دامنه ی وسیع تری پیدا می کند، و پزشک نه فقط در رابطه با بیمار و خانواده و نزدیکان بیمار، که در سطع جامعه از وجهه و منزلتی خاص ( معنوی و مالی) پایدارتر بر خوردار است. در این میانه سوال این بوده و هست که چرا چنین فرد و" شخصیتی" در عرصه سیاست و فرهنگ حضوری کم رنگ و نقشی ضعیف ایفا کرده و می کند؟، سؤالی که سالیانی نیز دکتر سامی به دنبال یافتن پاسخ اش بود.>>>
«برنامهء پنجم توسعه»آینهء تمام نمای بی کفایتی نظام ولایت فقیهایجاد کننده مشکلات اقتصادی ایران ماهیت نظام ولایت فقیه است. از اینرو واضعان برنامه های "توسعه" بر مدار قدرت، مشکلات اقتصادی را همانند یک شیئ تلقی می کنند و متوجه نبوده و نیستند که در هر نظامی که خود مساله ساز است، همچون نظام ولایت فقیه، انتظار حل مساله امری عبث است. چرا که بدیهی است نظامی که سیاست اش بر بحران سازی و مساله سازی است و از قبل وجود بحران و مساله سازی گذران عمر می کند، قصد و تمایلی به حل آن مسائل و بحران ها را نیز ندارد وگرنه به ایجاد آنها دست نمی یازید!>>>
مراسم شانزدهم آذر در یک نگاه و جمع بندی آن مطالبات جامعه با تشدید بحران اقتصادی و دامنهء فلاکت و فقر در کنار بحران سیاسی و مبارزه برای دمکراسی و آزادی وارد فاز جدیدی می شود. فازی که ویژگی آن درهم تنیده شدن مطالبات کلان اقتصادی عدالت خواهانه با مطالبات کلان سیاسی علیه استبداد سیاسی و برقراری یک دموکراسی واقعی است. شکل گیری چنین پدیده ای جنبش دانشجوئی را بطور اجتناب ناپذیر در برابر گزینش یک چرخش به چپ و رادیکال تر شدن قرار داده است. گامی که بدون آن جنبش دانشجوئی قادر به ایفاء نقش مترقی و پیشرو در حوادث طوفانی پیشارو نخواهد شد و خود جنبش هم بدون توجه به آن قادر به آزاد کردن تمامی پتانسیل و ظرفیت خویش برای نیل به اهداف اصلی اش نخواهد بود.>>>
وقت آن است که برای نجات دين کاری زينبی کنيم! برگرفته ای از پيام مهندس ميرحسين موسوی بمناسبت فرارسيدن عاشورا همراهان سبزانديش! دين و دينداری در اين روزها دوران سختی را میگذراند و بسياری از شما در اين روزها میپرسيد چگونه میتوان با اين همه سياه کاریها که به نام دين انجام میشود، جوانان روشن ضمير اين مرز و بوم را از امواج پیدرپی دينگريزی نجات داد؟ پاسخ اين همراه کوچک شما اين است که دينگريزی هنگامی زمينهی گسترش پيدا میکند که دينی که ترويج میشود با بديهیترين اصول اخلاقی مثل صداقت و پرهيز از دروغ در تضاد باشد، به نام دينداری دست به جنايات هولناک زده شود، تهمت و دروغ برای از ميدان بهدر کردن معترضين از تريبون های مقدس نمازجمعه، نه تنها مجاز که مستحب تلقی شود، با بخشنامه همهی منابر و مساجد برای رواج تهمت و دروغ بر ضد معترضين بسيج شود و چشم به احقاق حقوق کارگران و معلمان در همين مکانهای مقدس بسته شود و شکافهای طبقاتی و فساد و فحشای بیسابقه ناشی از فقر و طلاق و بيکاری، پديدههای عادی تلقی شوند؛ و در چنين شرايطی، يک جوان چگونه میتواند تشخيص دهد اينهمه ظلم و خشونت و نفرت که از سوی صاحبان تريبونهای رسمی، آمرانه به عنوان اسلام معرفی میشود، ربطی به اسلام ندارد. و او که شاهد مظلوم انبوه مشکلات اقتصادی و فرهنگی و حضور گستردهی دروغ در همهی صحنههاست، چگونه باور کند حفظ نظام در حفظ ارزشهای اخلاقی و اسلامی و منافع ملی، و نه بر حفظ افراد بر مسند قدرت به هر قيمت، استوار است؟ او اکنون به جای چهرهی اصلی دين که چهرهی محبت رحمانی است، با چهرهی عبوسی که جز خشونتورزی و تحکم، زبان ديگری ندارد، روبهروست. او شاهد است که چگونه حقوق مردم بدانگونه که در قانون اساسی آمده، ناديده گرفته میشود، و تفکيک قوا که مانع بزرگی بر سر راه پيدايش انباشت قدرت غيرپاسخگوست، به طور مرتب نقض میشود، و استقلال قضا و قاضی و دادگاه توسط مسئولان امنيتی از ميان میرود، و مجلس که بايد در رأس امور باشد، تحت امر قرار میگيرد، ماجراجويیهای بیخردانه در سياست خارجی باب میشود، و نظاميان به جای انجام وظايف قانونی خود سر از عرصههای سوداگری و مالاندوزی در میآورند، و هيچ صدای مخالفی تحمل نمیشود. و زندانها پر از زنان و مردانی است که اين نگاه حاکم بر دولتمداران را بر نمیتابند. بر ماست که در اين دوران بحرانزده، کاری زينبی کنيم و پيام راستين دين را با چهرهی فطرتپسندانهی آن به تشنگان حقيقت برسانيم. پرسش سکولاريسم نو : آيا براستی «دينگريزی هنگامی زمينهی گسترش پيدا میکند که دينی که ترويج میشود با بديهیترين اصول اخلاقی مثل صداقت و پرهيز از دروغ در تضاد باشد» و يا وقتی که هر دين و مذهبی در حکومت داخل شوند چنين می شود؟ و آيا براستی تمام مشکل ما با اصلاح طلبان مذهبی در اين تفاوت نگرش نيست؟مجلسی زینتی و نمایشی شورای اسلامی تلاش تلاش اخیر نمایندگان مجلس و به خصوص علی لاریجانی درباره اختیارات و نقش مجلس در جمهوری اسلامی حاوی چند نکته مهم است: نخست اینکه، اصولا دعوای مابین اصولگرایان یعنی اصولگرایان سنتی با اصولگرایان هوادار دولت نزاعی بر سر حقوق مردم و جهت رفع مشکلات مردم نیست بلکه جدالی بر سر کسب امتیاز های سیاسی و اقتصادی و منزلتی بیش تر است. نکته دوم اینکه اظهارات علی لاریجانی و نامه نگاری های او و دفاعش از جایگاه مجلس در جمهوری اسلامی ناشی از «تجاهل» وی است، چرا که در نظام جمهوری اسلامی ایران مجلس شورای اسلامی از حق«قانونگذاری» محروم است و به خاطر وجود نهادی مانند شورای انتصابی نگهبان و نیز حاکمیت مطلق العنان ولی فقیه بر فراز مجلس، عملا مجلس شورای اسلامی مجلسی فرمالیته است که حتی جنبه مشورتی هم ندارد،نمونه روشن و واضح این مطلب تلاش بیهوده مجلس ششم برای تصویب قوانین نسبتا مترقی بود که هم با رد شدن توسط شورای نگهبان رو به رو بود و در یک مورد نیز ولی فقیه با حکم حکومتی مانع تصویب قانونی متعادل برای مطبوعات در ایران شد .نکته سوم، در جمهوری اسلامی تنها برخی ظواهر تفکیک قوا وجود دارد وتمامی نهادهای«ظاهرا» انتخابی از محتوا و عملکرد روندهای دمکراتیک محرومند،چرا که هم با نظارت استصوابی شورای نگهبان تنها کاندیدا های مورد نظر ولی فقیه «سرند» می شوند وهم بخاطر وابسته بودن این نمایندگان به ولی فقیه آنها جرات طرح انتقاد از ولی فقیه و نهادهای زیر نظرش را دارا نیستند. در ضمن مجلس هشتم طی مصوبه ای خود را از نظارت بر نهادهای زیر نظر ولی فقیه منع کرد!، یعنی مجلس شورای اسلامی نه تنها از حق قانونگذاری برخوردار نیست بلکه حق«نظارت» ساده بر عملکرد نهادهای متعدد زیر مجموعه ولی فقیه را هم ندارد. همان روزی که آقای خمینی رسما اعلام کرد مجلس در جمهوری اسلامی مجلس شورای"ملی" نیست ناظران امور ایران باید متوجه می شدند که مجلس در این نظام تنها جنبه زینتی و نمایشی دارد که باید تحت کنترل کامل نهادهای امنیتی و شخص رهبری کار کند... «این آدم، کشتنی است!» و «يک قطعه مناجات»خداوندگارا! کلیه ی خبرنگاران، نویسندگان و کلاً نخبگان و اندیشمندان دهری ایرانی را، در اتوبوسی در سفر به ارمنستان یا هر جای دیگری که صلاح می دانی، به قعر درّه سرازیر بفرما .... قاصم الجبارینا! با توجه به فرا رسیدن 16 آذر، دانشجویان چموش دختر را با فریاد یازهرا (س)، و دانشجویان پسر را با شیهه ی یاحسین(ع) توسط برادران بسیجی و لباس شخصی، از طبقه ی سوم و مستحباً از طبقه ی چهارم خوابگاهایشان، به پائین پرتاب بفرما...>>>
|
|||||
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |