|
||
|
||
English Section | جستجو | فيلترشکن دربارهء سکولاريسم | دربارهء ما | تماس | سال سوم ـ شماره 826 ـ چهارشنبه 26 اسفند 1388 ـ 17 مارس 2010 | کوتاه و گويا | عکس و مکث آرشيو صفحه اول | فهرست کليهء مقالات | اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود | کتابخانه | عکس و کاريکاتورانتخابی |
||
پاشنه ی آشيل و پاد زهر چنين حکومت بيدادگری، رو کردن هر چه بيشتر به فرهنگ زنده، خردمدار و شادمان خودمان و آموختن و گرفتن انرژی مبارزه از آن هاست. در عين حال برگزار کردن جشن ها و شادمانی های ملی اخطاری هوشيارانه است به فرهنگ ستيزانی که دمی از فشارهای فرهنگی بر ما غافل نبوده اند. اخطاری که حضور ما و فرهنگ نابود نشدنی ما را به طور مرتب به چشم آن ها می کشاند. يکی از اين جشن ها و سنت ها پريدن از آتش است. آتش در فرهنگ ما مظهر شادی، گرما، و روشنايي و انرژی است. اين آن چه هایی است که اين حکومت سی سال است از ما دريغ کرده است و ما برای برکنار کردن چنين حکومتی به آن ها نياز داريم. >>> شادی» می شود « سور و عروسی و شادی»، جامه ایست که خدا برای وجود ما بریده و دوخته است . به عبارت دیگر، غایتِ گوهری ِ زندگی درگیتی، جشن عروسی انسان، یا انبازی وآمیزش او، با طبیعت و انسان ها و خدا و معنا و گوهر چیزها در زمانست. این شناخت و مهرورزی و کشش بدان، ازکجا آمده است؟ این سراندیشه ایست که درفرهنگ ایران ، در«جشن چهارشنبه سوری» به خود ، شکل داده است ، ولی دراثرمبارزاتی شدید ودرازمدت ، که با این « غایت » ، معنا ومحتوای آن شده ، این پیوند میان جشن چهارشنبه سوری، وغایت زندگی درگیتی ، فراموش ساخته شده است ، ولی خود ِ آئین ِظاهری جشن ، ازملت ، نگاهداشته شده است . امروزه ، رویکرد به سکولاریته یا « زندگانی زمانی » ، آتشی است که از زیرخاکستر هزاره ها ، ازهمین جشن وازجشنهای دیگر ایران ، باز افروخته وشعله ور میشود . افلاطون ، میگوید که « مهرورزیدن به یک خوبی یا ارزش » است که انسان را به آن خوبی وارزش میکشد و تحول میدهد ، و تنها شناخت خوبی یا ارزش ، به خودی خود ، برای واقعیت دادن آن خوبی یا ارزش دراجتماع ، بسا نیست . همین اندیشه درفرهنگ ایران ، به گونه ای دیگرگفته شده است . اینکه آتش زندگی که جان باشد ، درانسان ، سرچشمهِ پیدایش « روشنی = بینش » و « گرمی = مهر» است ، به معنای آنست که « بینش خوبی وارزش ، باید با « مِهربه آن خوبی وارزش ، همراه وهمسرشت باشد ». >>>
حركت مردم مثل سیلی است كه در یك دره سرازیر شده و ناچار به طی مسیر آن است. همانطور كه شاه با سركوب كردن همهٌ مخالفان، به غیر از مذهبی ها، برای مخالفت مردم راهی غیر از تجمع در مساجد و رفتن به دامان آخوند باز نگذاشته بود، حكومت فعلی هم راهی به جز جدا کردن دین از سیاست برای مردم باقی نگذاشته است. در این وضعیت حركت فعلی مفری به جز خروج از نظام اسلامی ندارد و راهی كه پیش پایش هست نفی قاطع این نظام یعنی رفتن به سوی دمكراسی لیبرال و لائیك است. >>>
شورایِ نگهبان بدستور و رأی فردی آیت الله خمینی 39 روز قبل از به تصویب رسیدنِ قانون اساسی جمهوری اسلامی از سوی مردم تأسیس شده است و مردم یا نمایندگانِ آنها در شکل گیری و تصویب نهادی بنام "شورای نگهبان" کوچکترین دخالتی نداشته اند. با این وجود وقتی در یک سیستم سیاسی، بالاترین نهاد آن یعنی "شورای نگهبان" از همان آغاز غیر قانونی ایجاد شده باشد، در نتیجه کُل نظام جمهوری اسلامی، رهبر انقلاب آن، مجلس خبرگان رهبری، قانون اساسی آن، که از سوی این نهادِ شورای نگهبان بنا نهاده شده اند و یا از فیلتر آن گذاشته و تأیید صلاحیّت شده اند همه بی اعتبار و غیر قانونی و بدون هویّتِ حقوقی میباشند، زیرا در این میان مردم کوچکترین نقشی را نداشته اند. >>>
بنیادگرایان و بحران رهبریبه آنچه در ايران می گذرددو شكست مهم را می توان در تاریخ معاصر بنیادگرایی شیعه مشاهده كرد: بر دار شدن "شیخ فضل الله" و اعدام "نواب صفوی". آیت الله خمینی نیز در تاسیس حكومت اسلامی آن ها را ناكام گذاشته بود و آن زمانی بود كه بر رای مردم تاكید كرد و نهادهای مدرن دموكراتیك را درون ساختار قانون اساسی "جمهوری اسلامی" گنجاند. بنیادگرایان پس از درگذشت رهبر انقلاب، سال ها تلاش كردند تا زمینه رسیدن به آرزوی های صدساله را فراهم كنند. اما درست در لحظه آخر، با ورود "نخست وزیر امام" به صحنه، جنبشی عظیم شكل گرفت. آغاز جنبش سبز، پایانی بود بر پروژه بنیادگرایان و ناكامی مجدد ایشان را در تاریخ رقم زد. فریاد اعتراض بیت آیت الله خمینی بلند شد و اكثر مراجع شیعه (حتی محافظه كارترین آن ها) سخن به انتقاد گشودند. >>>
در فضای پرالتهاب سال های نخست پس از دوم خرداد هفتاد و شش، تناقضات درونی و ساختاریِ شعارها و داعیه های مبهم و عامه پسند اصلاح طلبان، به سهولت با برجسته سازی اغراق آمیزِ تقابل با جناح اقتدار طلب قابل پنهان سازی بود؛ اینک اما به رغم آنکه آن تقابل جناحی جدی تر و بحرانی تر شده است، نمی توان طرح های عجیبی مانند «مردم سالاری دینی» را به سادگی گذشته، سازگار با ملزومات دموکراسی معرفی کرد؛ بلکه باید موضع خود را نسبت به مطالبات مردمی که خواست سکولاریسم را در شعار عامیانه ی «جمهوری ایرانی» در خیابان ها طرح می کنند مشخص کرد؛ باید به خیل مردم به جان آمده ای که بنیادهای دیکتاتوری و اصل ولایت فقیه را در شعارهایشان زیر سوال می برند، و «مرگ بر دیکتاتور» را مقابل نیروهای سرکوب فریاد می زنند، پاسخ روشن و مشخصی داد... >>>
به نظر مي رسد كه آقاي نوري علا يا اطلاعي از وزن اجتماعي مجاهدين ندارد يا مي داند و به آن توجهي ندارد. در انگليس دو حزب اصلي به نام هاي كارگر و محافظه كار، در آلمان دو حزب اصلي سوسيال دموكرات و دموكرات مسحي و در آمريكا نيز دو حزب اصلي دموكرات و جمهوري خواه وجود دارند كه هر كدام محور ائتلاف هاي سياسي در اين كشور ها هستند. مجاهدين نيروي سياسي با وزن اجتماعي قابل قياس با يكي از اين احزاب هستند كه طبعا در ساختارهاي سازماني چون شوراي ملي مقاومت نيروي محوري محسوب مي شوند كه اين ويژگي اقتدار مشروعي را به آنها مي دهد. بنابراين، جايگاه مجاهدين در شوراي ملي مقاومت ارتباطي با مذهبي بودن آن ندارد بلكه دقيقاً مرتبط با وزن اجتماعي آن است. >>>
...فدوی، دور از جان شما، پشت دستش را چندان داغ کرد که بوی کباب، روزه ی مُؤمنان و مؤمنات را شدیداً شکست! و بدین وسیله توبه کرد که دیگر "یا حسین" (ع) نگوید!.. گفتن دارد که منظور فدوی از یا حسین (ع) ، شعار "یک یا حسین (ع) تا میرحسین (ع)" که آن را سی سال پیش توبه کرده، نیست!.. بلکه اتخاذ این تصمیم تند، خوفی ست که فدوی را پس از مرور گزارش زیر، شدیداً برداشته است. شما هم اگر ناراحتی قلبی یا تنفسی دارید، لطفاً آن را نخوانید که فدوی "مسؤل آن نخواهد بود"... >>>
هفتهای یک بار سری به سامانههای دوستانم میزنم. از اوایل زمستان بیشتر این سامانهها مطلب جدیدی در خود جای ندادهاند. اندوهگین نام نویسندگان را مینگرم و سه سناریور در جلوی چشمم نقش میبندد. يا کشته و اعدام شدهاند، يا وقت و حوصله نوشتن ندارند، و يا در زندان ولایت فقیه گرفتارند. سناریور اول را نمیخواهم قبول کنم، چرا کشته شوند و چرا اعدام شوند؟ مگر چه کردهاند؟..
روزنامه رسالت با اعلام خبر سفر هوشنگ امیراحمدی به ایران، نوشته است: «وی که عنوان رئیس شورای آمریکاییان و ایرانیان را یدک می کشد در سفر قبلی خود به واسطه چگونگی ورود به ایران و ادعای ملاقات با رئیس جمهور و برخی از نزدیکان رئیس جمهور جنجال رسانهای راه انداخت.
|
هفت ویژگی اسلامگرایان جنبش سبز در طول جنبش سبز بسیاری از نیروهای عرفیگرای مذهبی و غیر مذهبی از حمایت همه جانبه و نامشروط از موسوی و کروبی و خاتمی و به طور کلی اصلاح طلبان مذهبی خود داری و نیز با سخنان و مواضع برخی از نیروهای مذهبی داخل و خارج کشور مخالفت کردهاند. ریشهی این مخالفتها نگرانی از مصادرهی جنبش سبز توسط اسلامگرایان و نیروهای مذهبی باورمند به اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی است؛ یعنی همان احساسی که نیروهای چپ، لیبرال و غیر مذهبی از مصادرهی همه جانبهی انقلاب پنجاه و هفت و اسلامی اعلام کردن آن و سپس انحصار قدرت پس از استقرار رژیم تازه داشتند. آیا این احساس در شرایط امروز زمینهای در واقعیت دارد؟ چگونه و با چه ملاکهایی می توان اسلامگرایان را از غیر اسلامگرایان مذهبی تشخیص داد؟ >>>
برای اينکه دینداران از دموکراسی و سکولاریسم نگریزند! من "سکولاریسم سیاسی و فلسفی" را برای همین مطرح کردم که اگر هم به ظاهراختلافی هست، این اختلاف حل و معلوم شود ما به چه معنا سکولاریم و با دیگران همراستاییم و به چه معنا، سکولار نیستیم. اما مسئله ای که به ویژه در خارج از کشور پدید آمده، این است که بسیاری از کسانی که ادعای سکولار بودن می کنند، برحسب اعتقادات هم سکولارند؛ یعنی اعتقادی به معنویت و دیانت ندارند. البته آنان مختارند که چنین باشند، اما وقتی فقط اینها مدافع سکولاریسم می شوند، سکولاریسم برای جامعه ایرانی معنای وحشتناکی پیدا می کند. یعنی تصور می کنند دم زدن از سکولاریسم، مترادف است با دست کشیدن از اعتقاد و دیانت. این خطا و توهم را باید تصحیح کرد. >>>
چاله «استبداد دینی» و چاه «دموکراسی دینی» آقای دکتر سروش، یکبار دیگر بروید کتاب توضیح المسایل مراجع را بخوانید، بعد نگاهی به جامعه ایران بیاندازید و ببیند که در اثر عمل به این کتاب های مسخره، چه بر سر مردم ایران آمده است. بعد کلاه خود را قاضی کنید و ببیند که این دفاع شما از فقه، منصفانه است؟! فرموده اید که باید اجتهاد کرد و فقه را با اخلاق اسلامی مناسبت بخشید. اولا این چه جور دینی است که اخلاقش با فقهش ناسازگار است؟! پس یکی از دو (اخلاق و فقه)، با اصل اسلام منافات دارند. دوماً، چه دلیلی دارد ما بخواهیم اجتهاد کنیم و این فقه را با اخلاق اسلامی مناسبت دهیم؟ زمانی که قانونی عقب افتاده و قدیمی و غیر انسانی شد، باید آنرا کنار گذاشت! اجتهاد و تلاش برای یک قانون غیر انسانی و عادلانه، چه لزومی دارد؟! >>>
نامهء يک نوميدِ نادان به مسعود بهنودِ زبان دان به جای اينکه بپندارم اين مردم بي شمار برای بررسی حسابِ برابری ـ که هيچوقت با حسابِ حاکم جور در نمیآيد ـ به خيابان آمده اند، بايستی میدانستم که اين جمع، اندک اندک میبايستی گرد هم میآمده باشند: يعنی هيچگاه. و وقتی میشنيدم که میگويند: «مرگ بر ديکتاتور» نمیبايستی گوشم را جدی گرفته از ظن خود يار آنها میشدم و خيال میکردم که خيالِ خامِ دگرگونیِ نظامِ ديکتاتور پرور را در سر میپرورند و چيز ديگری جز نظم موجود میخواهند؛ که شما میگوييد نبايد بخواهند يا نمیتوانند بخواهند. چون باز هر چيز نظم و قاعدهای دارد و، به قول شما، اين جنبش چيزی نمیتواند باشد جز جنب و جوشی در داخل مجموعهی نظام جمهوری اسلامی به قصد جا بجا کردن چند مهره و نه بيش از اين. زبان ندانی باعث شد که هول شوم و اين هول شدن گول خوردن و گول شدن را در پی داشت. >>>
رژیمی که دیگر هیچ امیدی به داشتن مردم در کنار خود ندارد (به درستی میتوان گفت که هشتاد در صدی از مردم خواستار برچیده شدن جمهوری اسلامی هستند) روز به روز نظامیتر و به یک ارتش اشغالگر مانندهتر میشود. ارتشهای اشغالگر نمونههای بالای کنترل بی تسلط هستند. دار و دستهء خامنهای - احمدی نژاد و فرماندهی سپاه (جایگاه واقعی خامنهای در این ترکیب پیوسته پائینتر میآید) به یک دست زندانی و شکنجه میکنند و به یک دست دارائی کشور را به هوای دل خود به این و آن میبخشند. پشت سر آنها یک ساختار پیچیده امنیتی - نظامی است و روبرویشان توده بزرگ مردم خشمگین و کوهی از دشواریها که مانند سرریز آتشقشان پیوسته بالاتر میرود. >>>
ای مدعیان سیاست، شما راهی بگشایید! مدعیان سیاست، گروهها و احزاب سیاسی، تا کنون بیش از آن کمکاری کردهاند که روی سر بلند کردن در برابر این مردم رنجدیده را داشته باشند. «سران جنبش سبز» نیز اگر هم توان و بنیهء راهبری داشته باشند، تا همان حد «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» است که تازه در آستانهء آن در میمانند که با آن نیمه متناقض اش چه کنند؛ چرا که در صورت «اجرای بدون تنازل» باید آن نیمه هم اجرا شود! اگر تا خرداد 88 هر سخنی دربارهء خواستههای جامعهء ایران، از جمله مخالفت آنها با نظام جمهوری اسلامی، تلاش برای جدایی دین و دولت، شوق آزادی و دمکراسی، خیالپروری و آرمانگرایی و «غیرواقعی» به حساب میآمد، دست کم از آن تاریخ باید نشان داده شده باشد که همهء اینها واقعی بود. مدعیان سیاست، گروهها و نیروهای سیاسی، دیگر چه بهانهای دارند؟ >>>
دیشب، برنامهی «نگاه یک» با وزیر کار مصاحبه میکرد. چند دقیقه از برنامهاش را دیدم. داشت میگفت: «جلسهی "شورای عالی اشتغال" که برای تعیین دستمزد سال 89 برگزار شد یکی از افتخارات دولت و نظام بود چون نمایندگان کارگران و کارفرمایان و دولت "عارفانه و عاشقانه" دور هم نشستند و حرف زدند و به نتیجه رسیدند و این در حالی است که در کشورهای غربی شرکای اجتماعی به دلیل "نگاه صنفیشان" بعد از کلی دعوا و بحث به نتیجه میرسند.» >>>
وقتی مرا گرفتند، صدای احدی در نیآمد او میگفت درسهای گذشته را فراموش نکنیم. ما در جنایات حزب به اصطلاح ملی سوسیالیست کارگران آلمان (حزب نازی)، و کشتار بیگناهان مقصریم، همهء ما برای هیتلر کف زدیم و هورا کشیدیم. مار در آستین خودمان بود و از آنجا سرکشید و نیش زد... تا میآمدیم به خطرات اختناق اشاره کنیم داد و هوار راه میافتاد که امنیت ملی را زیر پا میگذاریم و بلندگوی دشمنان آلمان شده ایم و طرفدار کسانی هستیم که «قرارداد ورسای» را در سال 1919 به آلمان تحمیل کردند. برای بیگانگان خوراک تهیه میکنیم... در آغاز هیتلر اینگونه نبود، ما بادش کردیم و جار زدیم که او یک اعجوبه است، نابغه است، یک چیز دیگر است، نباشد همه چیز به هم میریزد، ما بودیم که ساعتها برایش کف زدیم و گفته هایش را همسنگ کلام پطرس و یوحنا گرفتیم. آیا کرور کرور مردم آلمان به او رأی ندادند؟ >>>
بيانيه خانواده حشمت الله طبرزدی خانواده ی مهندس حشمت اله طبرزدی خواستار رسيدگی هرچه سريعتر به وضعيت وی هستند و از تمام مجامع حقوق بشر می خواهند مقابل اين اعمال وحشيانه ی رژيم مستبد جمهوری اسلامی تدبير عادلانه بينديشند. >>>
گفتاری ويدئوئی از دکتر عطا هودشتيان >>>
يک دنيا سخن در هشت دقيقه ويدئو
آرشيو روزانهء مقالات يک هفتهء گذشته:
شماره 824 جمعه 21 اسفند 1388 ـ 12 مارس 2010
پل مفقودی بين خواست ها و شعارها جمعه گردی های اسماعيل نوری علا
آقای خاتمی! توهم رهبری در خارج از کشور را از سر به در کنید!
پاسخی به دعوت سفیر حکومت اسلامی در پاریس
يادداشت سرگشاده ای به آقای شهريار آهی
مروری بر جنبش آزادی خواهی مردم ایران در سال 88
در آن دیار که طوطی کم از ذغن باشد...
نقطه نهايي ديپلماسي ايران بر پايهء حكومت جهاني است
اندک اندک جمع مستان می رسندمسعود بهنود
گواهينامه تخصصي «ازدواج» براي خواستگاري اجباري ميشود!
شماره 823 چهار شنبه 19 اسفند 1388 ـ 10 مارس 2010
ضرورت تشکيل شبکهء جهانی اتحاد سبز
ضرورت ترکیب اعتراضات سراسری ومتمرکز با اعتراضات موضعی وغیرمتمرکز
از چهارشنبه سوری تا سیزده بدر
بهزاد مهرانی، یکی بود که یکی نبود....
هدیه تهرانی عزیز! از هدیهء مشایی چه خبر؟ نامه ای از يک ايرانی به بازيگر نقش دنيا
(با ادبيات امت انقلابی آشنا شويد)
مصاحبه با یکی از اتوبوس های شرکت کننده در مراسم 22 بهمن
جمهوری اسلامی بزرگ ترين نمونه دموکراسی غيرسکولار است!
شماره 822 سه شنبه 18 اسفند 1388 ـ 9 مارس 2010
به پيشنهاد بنياد ميراث پاسارگاد سال 1389 خورشيدی «سال محیط زیست و میراث طبیعی ایران»
نگاهي بر نظريات استاد جلال گنجه اي
|
گرامیداشت ياد علی برومند، رزمندهء راه ايران آزاد و سکولار
با کمال تآسف مطلع شديم که مهندس علی برومند، در یک سانحۀ هوایی جان خود را از دست داده است. او عضو شورای نهضت مقاومت ملی بود و فرزند عبدالرحمان برومند که در سال 1370 به دست مأموران جمهوری اسلامی در پاريس بقتل رسيد. سردبير و همکاران «سکولاريسم نو» ضايعهء فقدان اين شخصيت سکولار و آزاديخواه را به خانواده و دوستان و همرزمانش تسليت می گويند.
آيا یوسف شريفی بجرم اين اعتراض اعدام می شود؟
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== ============= کميته بين المللی نجات پاسارگاد =========== =========== =========== =========== ============= ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ========== ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== مخالفان خود را بشناسيم
دولت نهم روند بسيار خطرناک غربزدگی و گرايش های سکولاريستی را که متأسفانه در حال نفوذ در بدنه مديريتی کشور بود، سد کرده است.
سکولارها در ایران جایگاهی ندارند! حضور پر شور ملت ایران در بيست و دوم بهمن عامل شکست کامل سکولارها در کشور است.
اسلام با فرهنگ لائيك و بى دينى مخالف است. دشمنان با استفاده از ترويج فرهنگ لائيك درصدند تا زنان را از خط عفاف و حجاب و كرامت منحرف كرده و سنت هاى اصيل اسلامى را از بين ببرند.
آيتالله مکارم شيرازی
نقش تلويزيون در ايجاد تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بسيار مهم است. هر چند که در ساليان اخير برنامههاي ديني و مذهبي در تلويزيون گسترش يافته ولي کساني در آنجا لانه کردهاند تلويزيون را به سوي سکولاريسم سوق مي دهند».
|
© 2009 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |