|
||
دربارهء سکولاريسم | دربارهء ما | تماس | جستجو | فيلترشکن | کوتاه و گويا | عکس و مکث | کورش از تهران | English Section آرشيو صفحه اول | فهرست کليهء مقالات | اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود | کتابخانه | عکس ها و کاريکاتورهای انتخابی |
||
دوشنبه 22 شهريور 1389
عليرغم هر نقشه و توطئه ای که گردانندگان حکومت اسلامی، یا حامیانشان در سر دارند، اکنون، همراه با پراکنده شدن عطر کلمات کورش بزرگ در ایران، هر یک ایرانی که به دیدار منشور کورش بزرگ برود، و هر بار که کسی دوباره و چند باره وصفی از گفته های این منشور بگوید و بنویسد، و هر بار که یک ایرانی یک قدم به شناخت فرهنگ خردمدار و زیبای خود نزدیکتر شود ما، ايرانيان، یک قدم به آزادی و نجات نزدیک تریم. مسلماً هجوم گسترده و دائم مردم در چهار ماه آينده برای ديدار از اين بزرگ ترين سند افتخار سرزمین و مليت شان همان نتيجه ای نيست که گردانندگان حکومت اسلامی از انجام اين کار توقع دارند.>>>
به نظر من از مهمترین دلابل حادثه یازده سپتامبر دست کم گرفتن خطر"اسلام سیاسی"بود. متاسفانه روشنفکران و مسئولین کشورهای غربی آن قدر که نسبت به کمونیسم حساس بودند خطر جهاد گرایی و بنیادگرایی اسلامی را نادیده گرفتند. برخلاف کمونیست ها و فاشیست ها، اسلام سیاسی خطر بیشترش این است که اعمال خود را به متون دینی نسبت می دهد و "نمایندگی از سوی خداوند" برای نجات دنیا بخشی از تفکر بنیادگرایان است. کاری که باور غلط مذهبی انجام می دهد این است که تفکر و هستی انسان ها را مسخ می کند و با وعده دنیایی دیگر و بهشت می تواند جنون فرد را رشد داده و او را به کشتن سایر انسانها ترغیب کند. هنوز بعد از گذشت سه دهه از روی کار آمدن وارثان نواب صفوی و شیخ فضل الله نوری، بسیاری از متفکرین ایرانی و خارجی گمان می کنند نهایتاً می توان با بنیادگرایان جمهوری اسلامی به سازش رسید. جمهوری اسلامی و شبکه هایی مانند القاعده با "هستی و موجودیت" غرب مخالفند نه با"سیاست های" غربی. دشمنی اصلی خمینی با غرب بر سر استعمار و کودتاها و مانند آن نبود، خمینی با مفاهیمی مانند دمکراسی، لیبرالیسم، آزادی بیان و احزاب، روزنامه و رسانه آزاد و حقوق بشر مشکل داشت. آنچه در رسانه های جمهوری اسلامی تبلیغ می شود "نقد غرب" نیست بلکه "انکار تمدن غرب و زیر پرسش بردن موجودیت فعلی دمکراسی غربی" است. نگاه رسانه های غربی و نخبگان غربی به جمهوری اسلامی ایران تا کنون نگاهی ناقص و ناکافی و خوشبینانه بوده. آن چیزی که سران فعلی جمهوری اسلامی را ارضاء می کند یک جنگ تمدنی و مذهبی وسیع است که باعث بی نظمی جهانی گردد. جمهوری اسلامی یک موجودیت دردسر ساز و ضد نظم بین الملل است که خطرش تنها با سقوطش به پایان می رسد. کوتاه آمدن در مقابل چنین طرز تفکر خطرناک و مخربی تنها باعث گسترش حوادثی مانند 11سپتامبر خواهد شد. نسخهء حکومت اسلامی برای دنیا "ناامنی"، "هراس افکنی"، "سیاست تهاجمی" و "نفرت پراکنی" است. همانطور که غرب و نخبگانش تمام تلاش خود را مصروف مبارزه با کمونیسم سیاسی کردند و قبل از آن با فاشیسم به مقابله پرداختند در دورهء کنونی نیز «مبارزهء تئوریک و گفتمانی» با اسلام خمینی و طالبانی لازم به نظر می رسد. خطر اسلام خمینی حتی از طالبان نیز بیشتر است چرا که روش های خمینیست ها برای نابودی آزادی و دمکراسی و حقوق انسانی پیچیده تر از طالبان افغانستان است. این دادگاه صلاحیت قانونی ندارد من و هزاران و بلکه میلیون ها مثل من که آن روز به «جمهوری اسلامی» رای آری دادیم، که کثیری از آن ها برای دفاع از انقلاب، کشور و نظام و در جبههء نبرد به شهادت رسیدند، از این سقوط اخلاقی و انحراف سیاسی حکومت متأسف و منزجر بوده و هستیم. اما عاملین اصلی انحراف نظام از اصول قانون اساسی و اهداف انقلاب را به توطئه و تبانی متهم نمی کنیم. این انحراف را ناشی از جهل، قدرت طلبی، انحصار و مآلاً استبداد، دیکتاتوری و فساد و تباهی می دانیم. حکومت از قدرت زندان و اسلحه و نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی، سوء استفاده کرده و شهروند مظلوم اما معترض و به پا خاسته را به اتهام توهین به رهبر، امام و رییس جمهوری، تبلیغ علیه نظام، «تبانی و تجمع به قصد اقدام علیه امنیت ملی» و اخلال در نظم، زندانی و محکوم می کنداما شهروند بی پناه، از هیچ قدرتی جز، گفتن، نوشتن، اعتراض مسالمت آمیز و مقاومت، برخوردار نیست تا از حق قانونی خود در مقابل زور حاکم، دفاع نماید. اما این سنت تاریخ است که مظلوم را بر ظالم حکم کند و کاخ ظلم را به دلیل رفتار ظالمانه و نارضایتی عمومی، در هم فرو بریزد. ما به این سنت باور داریم و ارادهء حق را برترین اراده می دانیم.>>>
دقیقا بدلیل شکاف در همبستگی ملی است که بحران لاینحل سیاسی استبداد در کشور ما یک قرن پس از انقلاب مشروطه همچنان پا بر جای مانده و مخالفت با استبداد دائما بر یک چرخه معیوب تکرار و به عبارتی در یک بن بست قرار گرفته است. این بحران در هر مرحله از تغییر و تحول سیاسی کشور همواره یک گام به پس را رقم زده است. عدم حساسیت جامعه روشنفکری در شناسایی عوامل شکافهای اجتماعی و ناتوانی جامعه سیاسی درمقابله با بحرانهای سیاسی حکومتها و شرایط بغرنج فرهنگ اجتماعی همواره زمینه طول عمر و بقای استبداد سیاسی از هر نوعش را فراهم آورده است. >>>
اگر نگاه آرمانی را تلقی حداکثری از سکولاریسم ببینیم، بخشی از جنبش سبز به همین شکل فکر میکردند و بخشی هم اینطور فکر نمیکردند. در حرکت مطالبه محور اینها با هم همسو هستند. اما آن روی سکه میتوان گفت - به عنوان یک استنباط میگویم - جوهره جنبش سبز، یک نوع جوهره سکولاریستی بوده است. یعنی جوهرهای است که مطالبه محور هست و میخواهد سبک زندگی را اصلاح کند. این اصلاح سبک زندگی، میتواند در درون گفتمانهای مختلف، از جمله در درون گفتمانهای دینی، قرار بگیرد، اما نمیپذیرد که یک گفتمان، گفتمان غالب بر جنبش سبز باشد.>>>
یا استقلال نهاد دین از نهاد سیاست؟
آنچه در این منشور [مهندس موسوی به نام «منشور جنبش سبز»] به آن اشاره شده، همان چیزی است که میرحسین موسوی بارها در طول انتخابات و بعد از آن نیز به آن اشاره کرده بود، یعنی استقلال نهادهای دینی و روحانی از نهادهای سیاسی و حکومتی. استقلالی دو جانبه، چنان که نه نهادهای دینی تابع محض و علی الاطلاق نهادهای سیاسی و دولتی و حکومتی باشند و از خود استقلال نظری و عملی نداشته باشند، و نه حوزه سیاسی مطلقاً در ید اختیار نهادهای دینی و روحانی خاص باشد. مسئلهای که در نزاعها و هتک حرمتهای اخیر به ساحت روحانیت و مرجعیت نیز بار دیگر محل اختلاف و معرکه آراء شد. اما آیا این به معنای جدایی دین از سیاست است؟>>>
مُغول ها، مافیای حکومتی در ایران، نگاهی هر چند گذرا بر رفتار مافیای حاکم در ایران، بویژه بعد از انتخابات دوره ی دهم ریاست جمهوری، همانندی های انکار ناپذیری را با مغول ها در معرض دید میگذارد؛ مغول ها میخواستند دنیا را زیر نگین امپراتوری خویش بگیرند بنابراین برای رسیدن به آن، باید همه ی موانع را از سر راه برمیداشتند. اراده ی تزلزلنا پذیر در انهدام خانه و کاشانه ی مردم و بی رحمی در کشتار انسانها، از دید تجاوزگران مغول، آزمونی بود برای ارتقا سربازان به درجات بالاتر و جلب اعتماد برای حمله و کشتارهای وسیعتر بعدی. مافیای حاکم در ایران هم مصمّم است همه ی منابع و ثروت ملّی را در چنگ خود بگیرد و برای رسیدن به هدف خود بر آنست که بر همه ی موانع چیره شود. این موانع میتوانند انتخاب مهره ی برگزیده ی خود، اما خارج از دایره ی مافیای حکومت، شعار رأی من کجاست، اعتراضات خیابانی، دانشگاهی و یا کارگری باشند.>>>
بقيه در ستون مقابل
|
سال سوم ـ شمارهء 903 چهارشنبه 24 شهريور 1389 ـ 15 سپتامبر 2010
ترکيه، پس از رفراندوم اصلاح قانون اساسی اش بنظر من، و همانگونه که سه سال پیش نيز، پس از اولین اقدامات حزب عدالت برای آزاد ساختن استفاده از حجاب اسلامی در دانشگاه ها، نوشتم ترکیه دارد به همان جایی می رود که اکنون سرزمین ما در آن قراردارد، و همان مسیری را تجربه می کند که از سی سال پیش در سرزمین ما شروع شد. در ایران آن روز با انقلاب، و در ترکیه ی امروز با استفاده از انتخابات و رفراندوم. و به این ترتیب مردمان ترکیه، و به خصوص زن های آن نیز عاقبتی بهتر از اکنون ما نخواهند داشت...>>>
نوادگان آتاتورك و فرزندان كورش! سرانجام «ببر آناتولي»، نه، بهتر است بگويم «قاطر آناتولي»، بر خرگوش به خواب رفتهء استانبول پيروز شد و حزب حاكم اسلامگرا توانست رفراندوم مورد نظر خود را، كه در آن دست اندازي به قوهء قضاييه ممكن شد، به راي «آري» مردم «مسلمان» تركيه برساند. اين رفراندوم دست حزب حاكم اسلامگرا را باز مي گذارد تا با جا به جايي قضات و بركناري و حتا بازداشت حقوقدانان آزاديخواه، هر آنچه مي خواهد بر سر مردم بياورد و كشور را با نام يك حكومت سکولار، به روش «سلطاني» اداره كند.>>>
اصلاحاتی در برابر نظامیان
ترکيه؟ سکولاريسم نو: اين مطلب صدای آلمان اندکی قبل از انجام رفراندومی که «بستهء اصلاحات ِ» آقای اردوغان در آن برنده شد منتشر سده بود و بصورت موجز مسائل مربوط به اين رفراندوم را گزارش کرده است. دو سه نکته در اين گزارش قابل تأمل اند. نخست اينکه به بهانهء اصلاحات قانون اساسی مدون شده از جانب حکومت نظاميان در اوائل دههء 1980، پيش از آنکه به دخالت نظاميان پرداخته شود به قوهء قضائيه و تغيير ساختار آن توجه شده. ديگر آنکه نحوهء فرموله کردن اصلاحات امکان اظهار نظر در مورد تک تک مواد آن را سلب کرده است و سوم هم اينکه می بينيم اروپا صرفهء خود را در اسلامی نگاه داشتن حکومت های مسلط بر جوامعی که دارای اکثريت مسلمان هستند می بيند و می کوشد تا از حرکت آنها بجانب سکولاريسم جلوگيری کند. ما ارسال منشور کورش بزرگ به ايران تحت سلطهء حکومت مذهبی را نيز در راستای کوشش بريتانيا، و اروپا، در اثبات مشروعيت اين حکومت نامشروع ارزيابی می کنيم.>>>
همه پرسی در ترکيه برای انتخاب بدبختی برگزاری همه پرسی در ترکیه توسط حزب عدالت و توسعه یک گام به عقب برای سکولاریسم ترکیه است. حزب عدالت وتوسعه قصد دارد که، موریانه وار و بتدريج، ارزش ها ومیراث مصطفی کمال آتاتورک در ترکیه را از بین ببرد. کمالیسم در ترکیه سه مولفهء اساسی دارد: اول ناسیونالیسم، دوم مدرنیسم، و سوم سکولاريسم. اسلامگرایان به رهبری رجب طیب اردوغان ابتدا با عناوین دهن پرکنی مانند دمکراسی و حقوق مردم وارد می شوند و پس از چندی چهرهء اجتماعی و سیاسی ترکیه را به تئوکراسی تغییر می دهند. به نظر می رسد ترکیه در آغاز راهی است که ایران در انتهای آن است. امروز در ایران خواست جدایی امر مذهبی از امر حکومتی به عنوان یک گفتمان پر طرفدار مطرح است. به نظر من، هدف نهایی اردوغان کاهش قدرت ارتش نیست بلکه تبدیل کردن ارتش ترکیه به یک ارتش مذهب گراست. در همان حالی که در ایران مکتب اسلام وتئوری های اسلام سیاسی شکست کامل خورده، اين مکتب هنوز در ترکیه هوادارانی دارد. اسلامگرایان همیشه با صحبت از آزادی وارد عمل می شوند و سپس با در دست گرفتن قدرت کلیهء احزاب و دگراندیشان را سرکوب می کنند. با تمام توان باید با افراط گرایی اسلامی جنگید و مانند بوکسورها لحظه ای به حریف مجال نداد؛ زیرا دنيا ديده است که مجال سی و یک سالهء اسلام خمینی در ایران تنها فاجعه آفریده است. امروز تلاش احمدی نژاد و مشایی در جهت گرفتن ژست ملی گرایی نشان دهندهء شکست کامل نظریهء اسلام حکومتی و جهان وطنی اسلامی است. درگذشت يک دوست فراموش نشدنی با کمال تأسف و اندوه با خبر شديم که صبح ديروز دوست قديمی و گرامی ما، نويسندهء صاحب نام ايران، ستار لقائی، در لندن ديدهء نجيب خود را از جهان برگرفته و به خاموشی جاودانه پيوسته است. او نويسنده ای خوش قلم، انسانی صميمی و مهربان، و دوستی ثابت قدم بود که در ايام طولانی غربت هميشه و با روی باز به چاپخش آثار نويسندگان خارج کشور کمک کرده و انتشار و ماندگاری شماری از بهترين آثار اين نويسندگان تنها با همت بی دريغ او ممکن بوده است. او کارگزار علاقمند فرهنگ ايران و شمع جمع دوستان آفرينشگر خويش بود. ياد او همواره با ما خواهد بود و خانم عفت لقایی و پکاوش لقایی، همسر و فززند عزيزش، به يقين می دانند که ما نيز عميقاً در اندوه جبران ناپذير فقدان عزیز از دست رفته شان با آن ها همدل و همدرديم. شکوه ميرزادگی ـ اسماعيل نوری علا
در اندوه درگذشت ستار لقائی (١٣٨٩-1325) اطلاعیه کانون نویسندگان ایران (در تبعید) روز گذشته با اندوه بسیار با خبر شدیم که ستار لقائی نویسنده مبارز و توانا و یکی از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایرن (در تبعید) درگذشت. ستار لقائی، چندین سال پایانی زندگی اش را به شدت درگیر بیماری سرطان بود و با روحیه ای قوی با آن پیکار می کرد. اما دیروز سرانجام تسلیم شد و ما را ترک گفت. ستار لقائی، در زمان عضویتش در کانون نویسندگان ایران در تبعید، همواره بر دفاع از اساسی ترین آرمان و منشور کانون، یعنی آزادی اندیشه و بیان پا می فشرد و در این راه قاطع ایستاده بود و با هرگونه سانسور و آزادی ستیزی، به ویژه از سوی جمهور اسلامی در مبارزه یود و هیچ گونه مماشاتی را در این راستا نمی پذیرفت. از او آثار بسیاری در زمینه داستان و نمایشنامه باقی مانده است که همگی شاهدی بر مبارزه پیگیر او است. هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران در تبعید و هیئت دبیران انجمن قلم ایران در تبعید، درگذشت ستار لقائی را به خانواده او تسلیت می گوید و خود را در اندوه از دست دادن این یار و انسان مبارز با آنان شریک می داند. یادش گرامی باد! هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران در تبعید: بهرام رحمانی، عباس سماکار هیئت دبیران انجمن قلم ایران در تبعید: نعمت آذرم، فریدون گیلانی، چواد اسدیان، سیاوش میرزاده، علی کامرانی 14 سپتامبر 2010
در طی سال گذشته روایت کردن از 67 عرصه ی تقابل دو نوع متفاوت از ژورنالیسم در فضای رسانه ای بوده است. تقابل دیدگاه هایی که از جایگاه های فرودستان و فرادستان به قرائت و روایت رویدادهای خونین 67 پرداخته اند. این مصاف ژورنالیستی البته در ادامه ی آن جدالِ گفتمانی ِ گسترده ای است که با آغاز جنبش اعتراضی مردم (جنبش سبز) در فضای رسانه ها بازتاب یافته است. محور اصلی این جدال رسانه ای چگونگی گفتمان سازی درباره ی جنبش حاضر و محتوای این گفتمان هاست. در یک سوی این جدال، یا رقابت گفتمانی، روزنامه نگارانی ایستاده اند که با پایگاه های مشخص در نهادهای سیاسی یا بازوهای رسانه ایِ برون مرزیِ اصلاح طلبان (سابقاً) حکومتی، برای تحکیم گفتمان متعلق به این طیف در جنبش تلاش می ورزند؛ و در سوی دیگر، کسانی که در حد توان خود (به دلیل توازن قوای نابرابر) ولی با روش ها و اهداف متفاوت، با این تصویر سازی انحصارگرایانه از جنبش می ستیزند. >>>
«ایرانیت و اسلامیت» دیگر شعار ملیون نمی تواند باشد! با کسب این [همه] تجارب است که امروز فضای سیاسی را باید شفاف کرد. این کار نه دشمنی با اسلام است و نه دشمنی با ملی - اسلامی ها؛ بلکه باید گفت خواست آنها با معیارهای آزادیخواهی و دموکراسی در تضاد است چون قوانین الهی ثابت است و با خواست مردم و تحولات جامعه که هر روز در حال تغییر است ناسازگار است. اگر پیوند سکولاريسم را با دموکراسی نپذیریم و دموکراسی را از آن جدا سازیم، قلچماقی دیگر با نمایش ضد آخوندی، خود را قهرمان سکولاریسم به مردم معرفی خواهد کرد.>>>
مهندسی امر قدسی در حکومت اسلامگرا ارتقای ولی فقیه به مقام قدسی در رسانههای دولتی در سی سال گذشته امری خود به خودی و اتفاقی نبوده است بلکه گروهی در بیت آیتالله خمینی و آیتالله خامنهای و نهادهایی در دل دستگاههای دولتی (مثل شورای نگهبان، هستههای گزینش، نمایندگیهای رهبری در دانشگاهها و سازمان های نظامی و برخی دستگاههای دولتی) این امر را القا، تبلیغ، اعمال و مدیریت کردهاند. احساس حقارت در برابر قدرت و مقدس دانستن روحانیون در میان برخی از اقشار جامعهی ایران به چشم می خورد اما این باورها برای نشاندن ولی فقیه در کرسی قداست کفایت نمی کنند: روالها و نهادهایی برای این هدف ایجاد شدهاند. این روال ها و نهادها چگونه در دستگاه ولایت ایجاد شده و چگونه عمل می کنند؟>>>
اقدام «سياسی ِ» کشيش امريکائی مي توانست به سهولت تشنجات فراوانی را در جوامع عقب افتادهء اسلامی، از قبيل تظاهراتی وسيع و خونين در پاکستان، افغانستان و سپس در چندين کشور مسلمان عربی، و سپس در قم و مشهد و تهران، همراه با چندين انفجار در عراق و افغانستان، عليه نيروهای ائتلاف، بانضمام تهديدهای ولی امر مسلمین (خامنه ای!) بر ضد اروپا و آمريکا بدنبال داشته و مآلاً تبديل به يک جنجال فراگيربين المللی شود. در صورتی ديگر اگر اينگونه نگاه دگماتيستی مخرب وجود نمي داشت، رهبران اسلامی مي توانستند بسادگی رسماً به کشيش تری جونز پيام داده و از او بخواهند که اگر تعدادکافی کتاب قرآن برای سوزاندن در اختيار ندارد اطلاع دهد تا فوراً چندين جلد برايش ارسال شود و، بدين ترتيب، عملاً او را از انجام اين عمل بيهوده منصرف نمايند.>>>
حضور احمدی نژاد را در سازمان ملل محکوم کنیم مردم و برخی احزاب مترقی، و سازمان های حقوق بشر متعلق به دول ذی نفع نمی تواند آنچه در داخل ايران مي گذرد را نادیده گرفته و بازتاب آنرا کتمان کنند. این دول باید یاد آوری شوند که اعتراضات مردم در چارچوب اعتراضات مدنی و يا محدود به انتخابات اخير گذشته نيست و وارد مرحله ای انقلابی شده است. با هر فرصت و بهانه ای که پيش آيد، مردم راديکال تر مصمم تر و متحد تر به خيابان ها ميريزند و مبارزه خود را ادامه خواهند داد. شيوه های ديگر مبارزه در راهند و «جنبش» آرام ولی پيوسته رو به اعتلاست. اين مبازات نه تنها مشروعيت دولت احمدی نژاد بلکه کل رژيم جمهوری اسلامی و اسلام سياسی را به چالش می کشند.>>>
جنبش دموکراسی خواهی ايرانيان معطوف به نظامی دموکراتيک، کثرت گرا، سکولار و ملتزم به حقوق بشر است سخنان اکبر گنجی در مراسم دريافت جايزه قهرمان آزادی مطبوعات دوشنبه شب 13 سپتامبر 2010 مراسم اهدای جايزه ی قهرمان آزادی مطبوعات در سالن شهرداری شهر وين برگزار شد. در اين مراسم تعدادی از قهرمانان 60 سال گذشته حضور داشتند. چهار تن از قهرمانان دههء جاری ـ چييدياک از لبنان،نديم سنر از ترکيه،پاپ سين از گامبيا و اکبر گنجی از ايران- در اين مراسم حاضر بودند. پس از معرفی تک تک برندگان، از آنها دعوت به عمل آمد تا ضمن حضور در جايگاه و دريافت جايزه، سخنان کوتاهی خطاب به حاضران ايراد نمايند. متن سخنان اکبر گنجی در اين مراسم به شرح زير است: «ضمن تشکر از IPI به دليل انتخاب من به عنوان يکی از برندگان جايزه ی قهرمان آزادی مطبوعات جهانی اعلام می کنم که اين جايزه حق تمامی کسانی است که اينک در زندانهای ايران در شرايطی بسيار غير انسانی به سر می برند و تنها جرم آنها عقايد و فعاليت های سياسی مسالمت آميزشان است.ما با رژيمی سر و کار داريم که آزادی عقيده ، آزادی بيان و آزادی اجتماعات را به رسميت نمی شناسد و مردم را از حقوق اساسی شان محروم کرده است. روزنامه نگارانی که حقايق را منتشر می سازند، روزنامه هايشان تعطيل می شود، شغل خود را از دست می دهند و به زندان های بلند مدت محکوم می گردند. در حال حاضر 26 روزنامه نگار (از جمله احمدی زيدآبادی، عيسی سحرخيز، مسعود باستانی، هنگامه شهيدی، بهمن احمدی امويی، کيوان صميمی، عدنان حسن پور، هدی صابر، عبدالرضا تاجيک، سعيد متين پور و...) و هشت وبلاک نويس (مجتبی لطفی،علی بهزاديان نژاد و...) در ايران زندانی هستند.اين جايزه نوعی حمايت معنوی / اخلاقی از مبارزات همه ی روزنامه نگاران زندانی به شمار می رود و از اين جهت برای من در خور اهميت است. رژيم نامشروع حاکم بر ايران هيچ يک از اقشار اجتماعی و هيچ حوزه ای از ساحات جامعه را از سرکوب سيستماتيک خود محروم نکرده و نمی کند.سلطان جبار خودکامه ی ايران، در همه ی قلمروها دخالت کرده و مستقيماً حکم سرکوب مردم را صادر می کند. زمامداران اين رژيم را بايد در ديوان بين المللی کيفری به جرم جنايت عليه بشريت محاکمه و محکوم کرد. جنبش دموکراسی خواهی ايرانيان معطوف به نظامی دموکراتيک،کثرت گرا، سکولار و ملتزم به حقوق بشر است که به هيچ بهانه ای اقليت های قومی، مذهبی و جنسی را به سياه چاله ی تبعيض / نابرابری نراند.آزادی زنان،يکی از ارکان ازادی ايران است. زنان اينک در قلب جنبش مدنی ايران جای دارند. سکولاريسم نو: با تبريک صميمانه به آقای اکبر گنجی، بد نمی دانيم به ياد ايشان بياوريم که آقای حشمت الله طبرزدی نيز از جمله زندانيان سياسی و روزنامه نگارانی هستند که اغلب «خودی» محسوب نمی شوند.
|
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== ============= کميته بين المللی نجات پاسارگاد =========== =========== برای آزادی، دموکراسی، جمهوری و لائيسيته =========== =========== =========== ============= ========== ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== ===========
دوشنبه 22 شهريور 1389
بقيه از ستون مقابل
مقالهء جمعهء گذشتهء اسماعيل نوری علا، به نام «دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان» مورد بحث خوانندگان سايت هائی قرار گرفته است که آن را منتشر کرده اند. در اينجا برخی از اظهار نظرهای خوانندگان دو سايت «خودنويس» و «فيس بوک» را نقل کرده و از ديگر دوستان نيز دعوت می کنيم در اين بحث شرکت کنند.>>>
حميد رضا رحيمی فدوی هنوز نمی داند که چرا زنان ایرانی، در هیچ یک از تصمیماتی که برادران در هر ارتباطی برایشان از طریق تجاوز به عـُنف می گیرند، حضور ندارند؟ اگر شما خوانندگان محترم ضد انقلاب می دانید، لطفا ً فدوی را هم خبر کنید، که به قاصم الجبارین، شدیداً ثواب دارد... باری- فدوی این سی ساله همه جورش را دیده بود، جز این یکی ـ که آن را نیز ذیلاً به نقل از جراید دارالخـُرافه می آورد تا به معلومات شما هم اضافه شود، قابلی ندارد! «ظاهراً قرار است مسابقه دختر برتر ايرانی در آنتاليای تركيه برگزار شود. اميدواريم قبل از برگزاری چنين مسابقه ای كه توهين به قداست زن ايرانی! است، جلوی آن گرفته شود! كوروش پيرا». فدوی همچنین در نیافت که چرا اسم این برادر برای جوری جنس، مثلاً مصطفی(ص)، مرتضی(ع)، حسن(ع) مهدی(عج) و از این قبیل نیست؟>>>
نگاه نيک آهنگ کوثر به زيدآبادی در زندان
|
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |