|
دوشنبه 22 شهريور 1389 ـ 13 سپتامبر 2010 |
جوهرهء جنبش سبز سکولار است
گفتوگو با رضا علیجانی
گفتگوگر: مریم محمدی
واقعیت متکثر جنبش سبز و اتحاد فعالان این جنبش در صحنه مبارزه برای آزادیهای سیاسی، سکولاریسم به معنای جدایی دولت از دین و ایدئولوژی را به ابزاری نیرومند برای آشتی ملی و زمینهساز برقراری دموکراسی در کشور تبدیل کردهاست. در این مصاحبه که با رادیو فردا انجام شدهاست، رضا علیجانی، نویسنده، فعال سیاسی و عضو شورای ملی- مذهبی در تهران، بر این واقعیت و لزوم و اهمیت درک درست آن تأکید میکند.
پرسش: سکولاریسم چگونه در جنبش سبز مطرح است، چه جایگاهی دارد و با اختلافنظرها چگونه برخورد میکند؟
پاسخ: بحث سکولاریسم، بحث پر مناقشهای است. در ایران هم در چند سال اخیر مطرح بوده است. شاید این واژه مقداری ابهامزا هم باشد، اما بهنظر میرسد اگر بهعنوان یک ایدئولوژی به سکولاریسم یا سکولاریزاسیون که معنای وسیعتری دارد نگاه نکنیم، بلکه آن را یک پروسه و فرآیند ببینیم، آن وقت نسبت آن را با جنبش سبز بررسی کنیم، شاید روشنتر باشد.
پرسش: پس شما معتقدید که در جنبش سبز به سکولاریسم بهعنوان یک ایدئولوژی نگاه نکنیم. اگر بخواهیم سکولاریسم را از منظر یک فرایند در روند تحولات اجتماعی ببینیم، آن وقت آیا تعبیر واحدی از سکولاریسم وجود دارد؟
پاسخ: در این فرایند و روند سکولاریزاسیون هم وقتی تاریخچه و تعین آن در واقعیت خارجی را ببینیم یا مباحث نظریاش را دنبال کنیم، میبینیم که در دو سطح مطرح است:
یک سطح کلان و عام است که خواهان حذف هرنوع ارجاع به دین در همه حوزههای اجتماعی است. در واقع سکولاریزاسیون فراگیر و حتی گاهی اوقات بنیادگرا است. یا این که در سطحی مطرح است که خواهان تفکیک نهادها و بهویژه و مشخصاً نهادهای دین و دولت و روحانیون و کلیسا از دولت است.
اگر سئوال شما را بهطور مشخص به این سطح از سکولاریسم برگردانیم و مبنا را تفکری قرار بدهیم که خواهان تفکیک نهاد دین و دولت است و طبیعتاً با حاکمیت دینی و حاکمیت شریعت و ارجاع مشروعیت سیاسی به دین یا متولیان دین مخالف است، آن وقت میتوانیم به این مسئله بپردازیم که این تفکر چه نسبتی با جنبش سبز دارد.
پرسش: آیا جنبش سبز که میخواهیم ارتباط سکولاریسم را با آن و در درون آن تعیین کنیم، تعریف مشخصی برای هر نگاه و هر نحله فکری معین دارد یا باید داشته باشد؟
پاسخ: در تلقی جنبش سبز هم ابهاماتی وجود دارد، اما نه آن اندازه که در سکولاریزاسیون بحث میشود. جنبش سبز، یک حرکت اعتراضی به نتایج انتخابات بود که بعد تبدیل به اعتراض به وضعیت سیاسی حاکم بر کشور شد.
البته من ناراضیان ایرانی را، کسانی که منتقد حاکمیت و یا جناح حاکم هستند را وسیعتر از جنبش سبز میبینم. عده زیادی هم مثلاً در شهرستانها و یا در مناطقی بودهاند که هرچند تمایل به مشارکت در انتقادات و اعتراضات داشتهاند، ولی هنوز بنا بر دلایلی شرکت نکردهاند و یا اصلاً بهدلایل شخصی مشارکت نداشتهاند.
به هرحال اگر ما جنبش سبز را نمادی - حال نمیدانم اسمش را چه بگذاریم - از پویش ناراضیان ایرانی بدانیم، اینجا هم بحث روشنتر میشود.
اگر جنبش اعتراضی وسیعتر از جنبش سبز است، آیا میتوانیم جنبش سبز را بخشی از جنبش اعتراضی بدانیم؟ یا این که جنبش اعتراضی در حال حاضر در عمل همین جنبش سبز است؟
بله کاملاً. من برای تعبیر کلانتر، کلمه جنبش را بهکار نبردم و نگفتم: جنبش ناراضیان ایرانی، بلکه از ناراضیان ایرانی نام بردم. ناراضیان ایرانی وسیعتر از آنهایی هستند که ابتدا در اعتراض به نتایج انتخابات و بعد هم به وضعیت سیاسی کشور به خیابانها آمدهاند. یعنی کسانی هم بودهاند که با جنبش سبز همدلی داشتهاند یا نه حتی مرزی داشتهاند و نیامدهاند.
ناراضیان ایرانی وسیعتر از جنبش سبز هستند، ولی همانطور که شما اشاره کردید، جنبش سبز الان نماد ناراضیان ایرانی است.
حال میخواهیم نسبت جنبش سبز را با این تعریف با آن بحث سکولاریسم یا سکولاریزاسیون بسنجیم. وقتی از جنبش سبز میگوییم، یک بار یک واقعیت و عینیت اجتماعی را مد نظر داریم که دارای بدنهای است و رهبران مدنی و نمادین دارد. یک بار هم وقتی از جنبش سبز میگوییم، ذهنمان بهسمت یک سری خواستههای آرمانی جنبش میرود یا برنامهها و مطالبات مشترکی که دارد.
پرسش: ولی با تعریفی که شما اول صحبتتان از جنبش سبز بهدست دادید، در بخش برنامهای میخواهیم تاثیر یا جایگاه سکولاریسم در جنبش سبز را بررسی کنیم.
پاسخ: واقعیت جنبش سبز، یک جنبش متکثر است. اگر ناراضیان ایرانی را به طور عامتر درنظر بگیریم، بازهم متکثرتر خواهد شد. فکر نمیکنم چه کسی که ناظر این جنبش بوده و چه کنشگر و فعال آن، انکار کند که نوعی تکثر درونی در عینیت و واقعیت جنبش سبز وجود دارد.
یعنی از نیروهای مذهبی حتی سنتی که گفتمان آقای موسوی آن بخش را جذب کرد و به درون این حرکت آورد، تا نیروهای رفرمیست مذهبی، نواندیشان مذهبی و همچنین نیروهای غیرمذهبی در درون این جنبش حضور دارند. یعنی طیف وسیعی در داخل جنبش سبز فعال بودهاند.
وقتی یک پله جلوتر میرویم، بدنه جنبش سبز متکثر است، خواستههای آرمانیاش هم متکثر است. اما اگر به مطالبات، یعنی برنامه مطالباتی مشترک توجه کنیم، به نظر من، این پرسش در پرانتز قرار میگیرد.
میخواهم بهیک مثال دقیقتر که شاید بحث را روشنتر کند، اشاره کنم. قبل از انتخابات، در ایران حرکتی به نام "رویکرد مطالبهمحور" بهراه افتاد. این رویکرد مطالبهمحور، همین تکثر را پذیرفته بود و پیشفرضش این بود که اساساً میتواند این سطح همکاری و مشارکت را سطح میانه بگیرد. به زبان روششناسی علوم اجتماعی، سطح مشارکت، سطح کلان نبود، بلکه سطح میانه را دربرمیگرفت. در سطح کلان افراد میتوانند ایدئولوژیهای مختلفی داشته باشند. در حرکت مطالبهمحور این تنوع ایدئولوژیک میتواند در پرانتز قرار بگیرد.
پرسش: میتوان این توضیح را اینطور جمع بندی کرد که از آنجایی که مبنای جنبش سبز مطالبه محوری و توافق روی برنامههای مشخص است، در اساس اختلاف تعابیری که در مورد سکولاریسم وجود دارد، میتواند در آن نقشی بازی نکند؟
پاسخ: بله؛ من بهصورت تجربی میگویم و نه بهعنوان امری تحقیقشده و آماری، که بههرحال جنبش سبز خواستههای دینی نداشته است. یعنی خواستههایش را در قالب گفتمان دینی و گفتمانی که میخواهد حکومت دینی برقرار کند، اعلام نکرده. این یک واقعیت است.
این واقعیت بهمعنای آن نیست که بخشی از فعالین جنبش سبز یا حتی بخش مهمی از آنها دیندار نیستند و یا خواهان ارزشهای دینی نیستند. همانطور که گفتم، بدنه جنبش سبز، بدنه متکثری است، اما گفتمان غالب بر جنبش سبز، گفتمان آرمانیای که خواهان حکومت دینی و اجرای قوانین شریعت باشد و یا خواهان ارجاع قوانین به شریعت باشد، نبوده است.
اما مطالباتی که جنبش سبز دارد، میتواند درون هر گفتمانی تعبیه بشود. یعنی هم در درون گفتمانی که خواهان اجرای بدون تنازل قانونی اساسی است و هم گفتمانی که اساساً به قانون اساسی اعتقاد ندارد و آن را دارای ظرفیت نمیبیند. هردو گفتمان در حرکتی مطالبهمحور میتوانند با هم همسو باشند.
همین امر میتواند در رابطه با نگاههای آرمانی مصداق پیدا کند. یعنی اگر نگاه آرمانی را تلقی حداکثری از سکولاریسم ببینیم، بخشی از جنبش سبز به همین شکل فکر میکردند و بخشی هم اینطور فکر نمیکردند. در حرکت مطالبه محور اینها با هم همسو هستند.
اما آن روی سکه میتوان گفت - بهعنوان یک استنباط میگویم - جوهره جنبش سبز، یک نوع جوهره سکولاریستی بوده است. یعنی جوهرهای است که مطالبه محور هست و میخواهد سبک زندگی را اصلاح کند. این اصلاح سبک زندگی، میتواند در درون گفتمانهای مختلف، از جمله در درون گفتمانهای دینی، قرار بگیرد، اما نمیپذیرد که یک گفتمان، گفتمان غالب بر جنبش سبز باشد.
پرسش: چگونه میشود این را بهتر فهمید که شما بهعنوان یک روشنفکر دینی، معتقدید که جوهره جنبش سبز سکولاریستی است و در عین حال بحث سکولاریسم، بهعنوان یک ایدئولوژی، در درون جنبش سبز جای ندارد یا بهتر است نداشته باشد؟
پاسخ: با این تفسیر که این جنبش مطالبهمحور است و در مطالبهمحوری، اساساً ادغام نهادهای دین دو دولت، خارج از بحث است.
پرسش: اما آقای علیجانی، بههرحال بحث سکولاریسم و سکولارها چه بیرون از جنبش سبز و چه در درون آن وجود دارند. آیا با تعریف شما میتوانیم به این قائل شویم که در مرحله کنونی، اساساً رویاروییای میان سکولارها و دیندارها در درون جنبش سبز وجود ندارد؟
پاسخ: نه. حتی اگر کسی بگوید که اصلاً جنبش سبز یک بحث درون حکومتی اصلاحطلب است و فعالین آن آدمهای دیندار هستند و مطالباتشان هم دینی است، با او یک بار بحث تئوریک میکنم، یک بار بحثش را با واقعیت انطباق میدهم و میگویم به گفته خود شما تمام افرادی که به خیابان آمدهاند که یک نظر و ایده ندارند.
اما یک بحث پروژه هم انجام میدهم و میگویم در این پروژه، ممکن است آیتالله منتظری با تفسیر فقاهتی از حقوق بشر دفاع کند. من ممکن است تفسیر فقاهتی را قبول نداشته باشم و تفسیر نواندیشانه دینی بدهم و دیگری تفسیری غیردینی ارائه بدهد.
هیچ اشکال ندارد که از کدام نقطهی عظیمت حرکت میکنیم؛ اما وقتی بحث پروژه مطرح میشود، به برنامه برمیگردیم و این که خواسته ما در حال حاضر چیست؟ ما خواهان آزادی انتخابات، آزادی بیان و آزادی احزاب هستیم. کسی میگوید این آزادیها در قانون اساسی میگنجد و دیگری میگوید که نه این خواستهها در چهارچوب قانون اساسی نمیگنجد.
من می گویم این که این خواسته ها در چهارچوب قانون اساسی و یا در درون دین میگنجد یا نه، بحث تئوریک و نظری خارج از جنبش سبز است.
http://www.jomhourikhahi.com/2010/06/green_and_secularism.html
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|