|
طلوع خورشید منشور کورش در ایران
شکوه ميرزادگی
سیاست انگلیس و منشور کورش
امروز پس از خبردار شدن از ورود منشور کورش بزرگ به ایران، دو حس متضاد پیدا کردم، یکی حسی شیرین از این که اکنون عطر سخنان کورش بزرگ از منشور چند سانتیمتری 2500 ساله اش در زادگاه او، زادگاهمان، پراکنده می شود، و یکی هم حسی تلخ از سپرده شدن مهمترین سند فرهنگی و تاریخی ایرانیان به دست حکومتی فرهنگ ستیز.
این دومی مرا به یاد سخنان ویل دورانت نویسنده ی انساندوست آمريکایی در ارتباط با سیاست بريتانيایی ها در هند انداخت. او در سال 1930، پس از مشاهده ی وضعیت تکان دهنده و هراس انگیز مردمان هند، و رنج ها و ستم هایی که بريتانيا به وسیله ی دست نشاندگان هندی اش بر میلیون ها تن از مردمان هند وارد می داشت، در کتاب تاریخ تمدن خود چنين نوشت:«انگلیسی ها همه چیز را در هندوستان به فروش می رسانند. آن ها حتی حاکمان ایالت ها را با دریافت رشوه به قدرت می رسانند، و هندوها را وادار می کنند گران بخرند و ارزان بفروشند، و این سیاست استعمارگرانه ای است که سبب گردیده سی میلیون هندی در کلکته به اوج بدبختی برسند... هزاران هندو به خاطر سیاست های بریتانیا در حال جان باختن اند در حالی که انگلیسی ها علت این همه فقر و بدبختی مردم هند را به جمعیت زیاد و خرافات حاکم بر فرهنگ این کشور نسبت می دهند».
و از صبح تا به حال به این فکر می کنم که دولت بريتانيا (و نمی گویم مقامات موزه ی بریتانیا) منشور کورش بزرگ را در مقابل چه چیزی به حکومت غیر قانونی حاکم بر ایران واگذار کرده اند؟
شوخی نیست، پنهان هم نیست؛ نه از چشم ما ايرانيان و نه از چشم ديگر مردمان جهان، که در سی سال گذشته، و به خصوص در یک سال اخير، به تصدیق همه ی کشورهای اروپایی، و از جمله خود انگلیس، و نيز به تصدیق همه ی سازمان های حقوق بشری، هیچ حکومتی به اندازه ی حکومت اسلامی به نقض حقوق بشر دست نزده است؛ هیچ حکومتی به اندازه ی حکومت اسلامی اعدام و زندانی و شکنجه و تجاوز نداشته است، هیچ حکومتی به اندازه ی حکومت اسلامی تبعیض های مذهبی و فرهنگی روا نداشته است، هیچ حکومتی به اندازه حکومت اسلامی بدنبال جنگ و گسترش و تحمیل نفوذ اعتقادی خود نبوده است، هیچ حکومتی به اندازه حکومت اسلامی در کارهای کشورهای دیگر، چون افعانستان و عراق و لبنان و فلسطين اخلال نکرده است، و هیچ حکومتی در کل جهان و در کل قرن بیستم و بیست و یکم به اندازه ی حکومت اسلامی آثار تاریخی و فرهنگی سرزمینی را که خود بر آن حکومت می کند، به دست ویرانی عمدی و طبيعی نسپرده است... و، در اين صورت، چگونه است که می بینیم دولت بريتانيا منشور کورش بزرگ را (و نه تنها يک شیئی تاریخی یا باستانی عادی را) که در اسناد رسمی و سايت موزه ی بریتانیا بعنوان اولین سند حقوق بشری جهان معرفی شده ده ها سال است که اين موزه امانت دارش بوده، به دست چنين حکومتی می سپارد؟ منشوری که در آن به وضوح بر «برافکندن تبعیض های مذهبی»، بر «لغو بیگاری»، بر «برقراری آزادی محل سکونت» و «صلح و آرامش و شادمانی» و... تاکید شده است ـ یعنی همه ی آن چه که، پس از دو هزار و پانصد سال گذشته از دوران او، حکومت کنونی مسلط بر ایران از مردم اين کشور دریغ می کند.
به راستی دولت بريتانيا چه توضیحی دارد که در مورد این «معامله» ارائه کند؟ معامله ای صورت گرفته همزمان با اوج کشتار زندانیان سیاسی در ایران، همزمان با گزارشی که از زندان وکیل مشهد و اعدام مخفیانه صدها تن از زندانیان در این زندان منتشر شده، و درست همزمان با رفتن احمدی نژاد به آمریکا، و هنگامی که هزاران هزار تن خود را آماده می کنند تا در مقابل سازمان ملل به جهانیان اعلام کنند که: «احمدی نژاد رییس جمهور مردم ایران نیست.»
من تحلیلگر سیاسی نیستم و نمی خواهم ماجرای فرستادن منشور کورش بزرگ به ایران را بر اساس مسایل سیاسی توضیح دهم، نمی خواهم بگویم که چرا اکنون که مذاکرات صلح بین فلسطین و اسراییل از سویی، و زمزمه ی امکان برکناری حکومت اسلامی در ایران، از سوی ديگر، در محافل سیاسی جهانی می گردد، برخی از کشورهای اروپایی و به خصوص بريتانيا که سی سال است سیاست ایران را در دست دارد، به هر وسیله ای متوسل می شوند تا ثبات این حکومت را به مردم جهان نشان دهد؟ چرا می کوشند واقعیتی را وارونه نشان دهند، يا حقايق را پنهان کنند؟ چرا می خواهند مردم ما را دوباره در تاريکی ترس و ناامیدی رها و خنثی کنند؟
گفته های ظاهری را باور نکنیم. اين اتفاق نتيجه تصمیم گيری مقامات موزه ی بريتانيا نيست و نمی تواند بدون موافقت و حتی دستور دولت بريتانيا انجام گرفته باشد. به یاد می آورم که در دهه ی شصت، در اوج کشتارهای حکومت اسلامی، هنگامی که هنوز در انگلستان زندگی می کردم، همراه با چند تنی از روزنامه نگاران ايرانی مقیم لندن، بی وقفه خبرهای ايران را دنبال کرده و تاب و قرار نداشتیم. می دیدیم که اگرچه هر روز و هر ساعت خبر کشتارها از ایران می رسد اما نشریات انگلیسی حتی یک کلمه هم درباره آن نمی نویسند. بالاخره تصمیم گرفتیم که خودمان راه بیفتیم و خبرها و عکس ها را به نشریات برسانیم. از صبح تا شب با عکس ها و خبرهایی که از ایران به دست مان می رسید به سراغ نشریه های مختلف می رفتیم و آنها را به دست مسئولین شان می دادیم. آنها نيز سر تکان می دادند، اظهار تاسف می کردند، و «بله، حتمن»ی می گفتند. و باز سکوت بود و سکوت و سکوت. و بالاخره، در یکی از ملاقات ها با یکی از روزنامه نگاران که در خانه ی دوستی انگلیسی پيش آمد، به حقیقت تلخی پی بردم که هرگز به آن فکر نکرده بودم. من، به شوخی و جدی، به او گفتم: «این سکوت نشریات شما برای من واقعاً حیرت انگیز است. آیا دولت به شما دستور می دهد که چیزی ننویسید؟ مثل سرزمین ما که همه چیز در سانسور دولتی است؟» خندید و گفت: «نه، البته که هیچ دولتی یا هیچ مقامی نمی تواند به ما دستور دهد که چه بنویسیم و چه ننویسیم. اما، در اینگونه مواقع، مقامات مربوطه ی دولت درباره ی منافع ملی مان در قبال این نوع خبرها به ما توضیح می دهند و طبیعی است که برای ما هم منافع ملی خودمان در اولويت است. مگر شما اگر بجای ما بودید به منافع ملی تان اهمیت نمی دادید؟» حیرت زده و بغض آلود گفتم: «پس انسانیت، انساندوستی، حقوق بشر چه می شود..؟» و جلسه را ترک کردم؛ جلسه ای که به من روی واقعی سیاست انگلیس را نشان داد و می ديدم که این دیگر قصه ی «دایی جان ناپلئون » آقای پزشکزاد نيست؛ یک واقعیت تلخ و عریان است که پس از آن بارها و بارها نشانه هایش را نه تنها در مورد سرزمین و مردم خودمان که در مورد کشورهای دیگر نیز دیدم و می بینم.
ماجرای رفتن منشور حقوق بشر از کی شروع شد؟
در سال 1387، و پس از آبگیری سد سیوند، یعنی به آب انداختن خانه و شهر کورش بزرگ و در خطر افکندن آرامگاه او، همزمان با سر و صدایی که در سراسر جهان نسبت به این عمل نابخردانه به راه افتاد، دولت احمدی نژاد و «سازمان میراث رحیم مشایی» به صرافت افتادند که زهر این عمل خود را به نوعی خنثی کنند. زیرا برای آن ها کاملاً روشن شده بود که بخش های وسیعی از مردمان آگاه و با فرهنگ ایران، به خصوص جوان ها، از این رفتار دولت به شدت خشمگین و رنجور شده اند. آن ها تنها راه را در این دیدند که به نوعی به مردم نشان دهند که دشمنی خاصی با کورش بزرگ ندارند. و پس از این تصمیم بود که با موزه بریتانیا وارد مذاکره شده و قرار گذاشتند تا، در مقابل فرستادن بخشی از گنجینه های با ارزش دوران صفویه و برگزاری نمایشگاه «ایران عصر صفویه» در موزه ی بریتانیا، آن ها نیز منشور کورش را برای مدت سه ماه به ایران بفرستند. در پی اين مذاکرات بود که دولت احمدی نژاد با خوشحالی اعلام داشت که «منشور به ایران می آید». در عین حال، همزمان با اين خبر، رحیم مشایی که هر روز حرفی می زند و روز بعد آن را انکار می کند و خود اولین کسی بوده است که اجازه آبگیری سد سیوند را امضا کرده، در مصاحبه ای گفت که دولت قصد دارد 29 اکتبر را ـ که روز کورش است ـ در تقويم کشور رسمی کند. اگر چه تا امروز هم به این حرف عمل نکرده است.
در آن زمان، خبر موافقت موزه ی بریتانیا برای فرستادن منشور به ایران، دانشجویان و مردمان فرهنگدوست را به شدت نگران کرد و بیانیه های متعددی در اعتراض به این توافق منتشر شده و در همه ی آنها گفته می شد که «این حکومت شایستگی ميزبانی منشور کورش را ندارد».
بینادمیراث پاسارگاد نیز، بر اساس این اعتراض ها نامه ای به وزیر فرهنگ انگلیس، و نيز آقای «مک گریگور»، رییس موزه ی بریتانیا، نوشت و از آن ها خواست تا نسبت به فرستادن منشور کورش بزرگ به ایران دقت بیشتری داشته باشند. رونوشت این نامه نیز برای اطلاع آقای دکتر عبدالکریم لاهیجی، رييس جامعه دفاع از حقوق بشر در ايران و نايب رييس فدراسيون بينالمللى جامعههاى حقوق بشر فرستاده شد.
ظرف مدت کوتاهی، وزیر فرهنگ انگلیس در جواب نامه ی رسمی بنیاد نوشت که «این موضوع در اختیار موزه ی بریتانیاست و آن ها نامه را برای موزه فرستاده اند» و بلافاصله نامه ی دلگرم کننده ای از رییس موزه بریتانیا، برای بنیاد رسید که در آن تاکید شده بود که این منشور برای موزه ی بریتانیا بسیار باارزش است و همه ی امکانات خود را کماکان برای حفظ و حراست از این گنجینه ی جهانی به کار خواهند برد.
در عين حال، تقریباً مقارن با زمانی که قرار بود منشور کورش به ایران فرستاده شود، انتخابات رياست جمهوری اسلامی پيش آمد و به دنبال آن جنبش حق طلبانه و آزادی خواهانه ی مردم ایران شکل گرفت و ماجراهای دردناکی اتفاق افتاد که برای همگان روشن است. در این شرایط موزه ی بریتانیا اعلام کرد که «فعلاً، به خاطر شرایط سیاسی حاکم بر ایران، و به خاطر امنیت منشور کورش، از ارسال این اثر باستانی و جهانی به این کشور خودداری خواهد کرد.» این خبر در نشریات انگلیسی نیز منتشر شد و حتی روزنامه ی گاردین، که یکی از مهم ترین نشریات این کشور است، با لحنی تند مطالبی را در این مورد و علیه دولت احمدی نژاد انتشار داد. دولت اسلامی به شدت از این عمل خشمگین شد و اعلام کرد که: «این یعنی سرد شدن روابط سیاسی دو کشور»، و تهدید کرد که اگر منشور به ایران نیاید روابط فرهنگی خود را با موزه بریتانیا قطع خواهد کرد. (باید توجه داشت که علاوه بر مسایل سیاسی مربوط به دولت انگلیس، موزه ی بریتانیا سالانه سود سرشاری از برگزاری نمایشگاه های مختلف از آثار تاریخی و باستانی ایران می برد. رفتن آثار تاریخی ایران به موزه های جهانی، که هیچ نفع مادی برای ایران ندارد، برای کشورهای مختلف بسیار سودآور است و من جزییات آن را، قبلاً، در مطلبی درباره ی ماجراهای مربوط به رد و بدل کردن اشیا موزه ها توضیح داده ام).
در این زمان بنیاد میراث پاسارگاد هم، ديگرباره، نامه ای به موزه ی بریتانیا نوشت و اعلام کرد که اگر به هر دلیلی منشور به ایران برود و کوچکترین صدمه ای به آن برسد، موزه ی بریتانیا و دولت انگلیس رسماً باید جوابگوی مردم ایران و جهان باشند.
در اوایل سال جاری هم، که بار ديگر اين خبر مطرح شده بود که قرار است منشور به ایران برود، مسئولان موزه ی بریتانیا اعلام کردند که به دلیل اکتشافات جدیدی در رابطه با منشور حقوق بشر کوروش، آن را به ایران نخواهند فرستاد. این خبر، که سر و صدای بسياری در محافل علمی و فرهنگی اروپا براه انداخت، عبارت بود از کشف تکه هایی از سخنان کورش که به دلیل شکستگی منشور موجود، کسی از متن آنها خبر نداشت. در اين مورد دکتر «ایروینگ فینکل»، یکی از مسئولان موزه بریتانیا، در حضور باستانشناسان و کارشناسان بین المللی، به خبرنگاران گفت:«دو قطعه ی کشف شده که مدت ها برای دانشمندان ناشناخته بود از لحاظ شکل و اندازه مطابق حفره ها و بخش های گم شده ی این اثر باستانی است و نیاز به بررسی بیشتر دارند». و مدتی بعد هم اعلام شد که متن نوشته شده بر این دو بخش نکات حیرت انگیری از این منشور را برای جهانیان فاش کرده است، مبنی بر اينکه در این بخش ها نيز همچنان تاکید بر آزادی مذهب و آزادی های ديگری است که کورش بزرگ در زمان فتح بابل، به مردمان داده بود.
در اين ميان مقامات حکومت اسلامی از این که رفتن منشور به ایران به تاخیر افتاده خشمگین شده و رابطه ی فرهنگی ايران را با موزه ی بریتانیا قظع کردند.
اما اکنون، پس از چند ماه به صورتی ناگهانی و بی سر و صدا، مردم جهان در برابر عمل انجام شده قرار گرفته و با خبر شده اند که منشور کورش بزرگ به ایران فرستاده شده است. این خبر را حميد بقايي، رییس سازمان میراث فرهنگی و یکی از افرادی که در آبگیری سد سیوند و به آب بستن خانه و پایتخت کورش بزرگ دخالت مستقیم داشت، در گفتوگو با خبرنگاران فاش ساخته است. آن گونه که گفته می شود، منشور تحت حفاظت، از طريق فرودگاه خمینی وارد کشور شده است.
رییس موزه بریتانیا، آقای مک گریگور که ذکرش رفت، همراه با هیاتی به سرپرستی جان کرتیس، مدیر بخش خاورمیانه ی موزه ی بریتانیا، منشور را از لندن تا ایران همراهی کرده اند و قرار است که منشور در همان جعبه ی مخصوص ایمنی که در موزه ی بریتانیا جايگاه نگاهداری آن است به نمایش گذاشته شود.
منشور کورش بزرگ در خانه گوینده اش
منشور کورش بزرگ که، در چند سانتی متر نوشته ای حک شده بر گل، سخن از رفع تبعیض می گوید، از آزادی مذهب، از آزادی محل سکونت، از شادمانی و صلح و خوشی، اکنون در سرزمین گوینده اش نشسته است، در سرزمینی که مردمانش در شدیدترین وضعیت ممکن به سر می برند و از هر آنچه که او گفته و انجام داده و آرزو داشته محروم مانده اند.
اکنون نه تنها بی شماری از ایرانیان، که بسیاری از باستانشناسان، فرهنگ دوستان، تاریخ شناسان جهان نگران اند و در اين مورد حق هم دارند. حضور گنجینه ای اين چنين، که نشان از زیباترین بخش تمدن بشری دارد، در سرزمینی سرکوب شده بوسيله ی حکومتی بیدادگر و فرهنگ ستیز و مردم کش، نمی تواند نگران کننده نباشد.
اما من باور دارم که عليرغم هر نقشه و توطئه ای که گردانندگان حکومت اسلامی، یا حامیانشان در سر دارند، اکنون، همراه با پراکنده شدن عطر کلمات کورش بزرگ در ایران، هر یک ایرانی که به دیدار منشور کورش بزرگ برود، و هر بار که کسی دوباره و چند باره وصفی از گفته های این منشور بگوید و بنویسد، و هر بار که یک ایرانی یک قدم به شناخت فرهنگ خردمدار و زیبای خود نزدیکتر شود ما، ايرانيان، یک قدم به آزادی و نجات نزدیک تریم. مسلماً هجوم گسترده و دائم مردم در چهار ماه آينده برای ديدار از اين بزرگ ترين سند افتخار سرزمین و مليت شان همان نتيجه ای نيست که گردانندگان حکومت اسلامی از انجام اين کار توقع دارند. اما اکنون که خورشید در سرزمین مان طلوع کرده است، وظيفه ی هر ايرانی ساکن در وطن است که لحظه ای در تاريکی و سکوت ننشيند و با ديدار مکرر از اين گوهر هويت ملی خويش، و گفتن و نوشتن از آن، آرام و متمدن و بی هیاهو، نشان دهد آن ها که در تاریک خانه ی اشباح خویش نشسته اند، چگونه هميشه سند رسوایی خويش را خود در برابر ديدگان جهانيان به نمايش می گذارند.
برگرفته از سايت نويسنده
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |