|
چهارشنبه 24 شهريور 1389 ـ 15 سپتامبر 2010 |
نوادگان آتاتورك و فرزندان كورش!
ايراندخت دل آگاه
سرانجام «ببر آناتولي»، نه، بهتر است بگويم «قاطر آناتولي»، بر خرگوش به خواب رفتهء استانبول پيروز شد و حزب حاكم اسلامگرا توانست رفراندوم مورد نظر خود را، كه در آن دست اندازي به قوهء قضاييه ممكن شد، به راي «آري» مردم «مسلمان» تركيه برساند.
اين رفراندوم دست حزب حاكم اسلامگرا را باز مي گذارد تا با جا به جايي قضات و بركناري و حتا بازداشت حقوقدانان آزاديخواه، هر آنچه مي خواهد بر سر مردم بياورد و كشور را با نام يك حكومت سکولار، به روش «سلطاني» اداره كند.
اين «آري» مورد شگفت زدگي روشنفكران تركيه شد، چرا كه انتظار نمي رفت مردمي كه شاهد بوده اند حزب حاكم اسلامگرا در هفت سال اخير چگونه به پركردن جيب خود پرداخته و در دورهء حكومت خود چه ثروت هاي افسانه اي را به كف آورده است و چگونه، به بهانه دفاع از امنيت مردم، آزادي هايشان را سلب كرده است، بپذيرند به اين رفراندوم راي «آري» بدهند. اكنون بسياري از انديشه ورزان از خود مي پرسند آيا اين مردم اصلاً متن بيست و هشت ماده اي رفراندوم را خوانده و سپس به آن راي داده بودند؟ آيا مفاهيم پيچيدهء آن را درك كرده بودند؟ آيا فهميدند واگذاري قوهء قضاييه به دست يك حزب - آن هم از نوع اسلامي اش - يعني چه؟ آيا مي دانند در حالي كه فرزندان آنان از تحصيلات ابتدايي هم باز مانده اند، فرزندان رجب طيب اردوغان و همراهانش در آمريكا و اروپا درس مي خوانند؟ آيا مي دانند پسر و داماد اردوغان بزرگترين شركاي تجاري كدام شركت هاي خارجي اند؟ آيا چيزي از خانهء ويلايي چندين ميليون دلاري اردوغان مي دانند در حالي كه خودشان از داشتن يك سر پناه ساده هم بي بهره اند؟ و... و ده ها پرسش از اين دست.
ولي موافقت با مفاد اين رفراندوم براي آناني كه تجربهء سال هزار و سيصد و پنجاه و هفت را در ايران داشته اند، اصلاً موجب شگفتي نيست. چرا كه ديده اند چگونه {به اصطلاح} روشنفكران و غير آن ممكن است براي رسيدن به مقصود (!) در پي يك روضه خوان پرمدعا بيفتند...
تجربهء شرم آور تاريخ ايران در آن سال نشان داد ملتي كه پنجره «خرد» را بسته و پايه هاي زندگي اش را بر اساس دلبستگي هاي مذهبي و باورهاي خرافي استوار كند، حتما به كورچشمي ِ ذهن مبتلا شده و بي خردانه آتش به خرمن آزادي و رفاه خويش مي زند.
امروز اين پنهان كردني نيست كه اسلام، همچون همهء ديگر اديان، با «انديشيدن» سردشمني دارد و انسان را نه موجودي كه مي تواند و حق دارد تا براي زندگي خويش تصميم بگيرد و بهترين ها را براي زندگي خود و ديگران فراهم آورد و در برابر هر آنچه كه آزادي او را مي ستاند و رفاه اش را از ميان مي برد، بايستد، بلكه «معبود» و «بنده» اي مي خواهد كه همهء امور را به ماوراي آسمان نسبت دهد و بر تنبلي فكري و جسمي خويش «پيشاني نوشت» و «اطاعت از خدا» نام بدهد و، درمانده و وامانده، به هر چه پيش مي آيد، خوش آمد بگويد!
چنين موجودي چاره اي ندارد كه خود را به دست قدرت طلبان و سودجويان بسپارد تا تكه اي نان پيش رويش بيندازند و جويبار زندگي او و خانواده اش را به هر سو كه مي خواهند بكشانند و حتا به نام «مصلحت» راهي فاضلاب ها كنند.
مردم تركيه نشان دادند، حتا با داشتن رهبري خردمند به نام «كمال مصطفا آتاتورك» و پس از هشتاد سال هنوز هم از پيروان سخت «مصطفا» ئی ديگرند و مي توانند در يك رفراندوم، همهء رفاه و آزادي هاي خود را به يك حزب اسلامگرا واگذارند تا بر تخت سلطاني خوش بنشيند و سهم مردم را تكه ناني جوين بداند كه مي شود به پاس خوش خدمتي، به آنان بخشيد.
همسايه ترك ما مي رود تا با « خميني » مدرن كشورش، دريابد كه چه شد دختران ايراني در كشورهاي همسايه به تن فروشي ناچار شدند. – اين عبارت از آن رو در اينجا نوشته شد كه شوربختانه هر روز خبر بازداشت روسپي هاي ايراني را در رسانه هاي تركيه شاهديم ـ؛ مي رود تا بداند چه شد كه سبك مغزترين افراد به نام رهبر و رييس جمهور و نخست وزير و وكيل و وزير بر زندگي مردم در ايران حاكم شدند. مي رود تا بداند «آزادي» مي تواند با يك «آري» به بند كشيده شود. مي رود تا بداند «خِرد» در خانه اي نمي ماند كه «خرافه» و «ماورا پرستي» و «آن جهان ستايي» به آن راه يافته است.
ترك هاي سرزمين « آتاتورك » و نوادگان او مي روند تا بدانند چرا ايراني ها، فرزندان «كورش» نشدند!
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|