«شبکهء جهانی سکولارهای سبز» از همه معتقدان به لزوم استقرار حکومتی فرامذهبی در ايران دعوت می کند تا به اين شبکه بپيوندند. برای اطلاع بيشتر به اين سايت مراجعه کنيد: www.seculargreens.com |
|||
|
|||
دربارهء سکولاريسم | دربارهء ما | تماس | جستجو | فيلترشکن | کوتاه و گويا | عکس و مکث | کورش از تهران | English Section آرشيو صفحه اول | فهرست کليهء مقالات | اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود | کتابخانه | عکس ها و کاريکاتورهای انتخابی |
|||
پيوندها |
خبرهای شبکهء سکولارهای سبز |
مطالب شمارهء قبل | سل سوم ـ شماره 910ـ جمعه 9 مهر 1389 ـ 1 اکتبر 2010 |
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== =========== =========== ============= ========== ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== |
جمعه 2 مهر 1389
گزارش راديو زمانه از تظاهرات نيويورک همراه گفتگو با نوری علا و آرام حسامی اما با حذف نام «سکولارهای سبز!»>>>
عکس ها و ويدئوی تظاهرات نيويورک>>>
شرکت اعضاء انجمن سکولارهای سبز روز گذشته عده ای از اعضاء انجمن سکولارهای سبز تورنتوی کانادا و دنور و واشنگتن آمريکا به نيويورک سفر کردند تا در کنار ديگر هموطنان خود و از طرف کليهء همپيوندان خود در شبکهء سکولارهای سبز ايران در تظاهرات عليه حضور احمدی نژاد در سازمان ملل شرکت کننده. آنها با پوشيدن تی شرت مخصوص شبکه و در دست پرچم و بنر انجمن و شبکه که جملهء «ما ايرانی بی تبعيض می خواهيم» بر آن نقش بسته بود، کوشيدند تا نظر رسانه های گروهی حاضر در محل را به اين نکته که احمدی نژاد نمی تواند معرف ملت ايران باشد جلب کنند.
سايت اينترنتی انجمن سکولارهای سبز تورنتو هم آغاز بکار کرد
چهارشنبه 31 شهريور 1389
انجمن سکولارهای سبز ايالت ويرجينيا طبق گزارش خانم ساغر کسرائی از ويرجينيا، هفتهء گذشته هشتمين انجمن سکولارهای سبز در ايالت ويرجينا در شمال شرقی آمريکا آغاز بکار کرده و بزودی نخشتين گردهمائی عمومی آن برگزار خواهد شد.
مطابق خبر واصله از شهر ونکوور کانادا، انجمن سکولارهای سبز اين شهر در روز يکشنبه 31 اکتبر، با سخنرانی دکتر اسماعيل نوری علا آغاز بکار خواهد کرد. همچنين از شهر هوستون در ايالت تکزاس آمريکا خبر داده اند که انجمن اين شهر نير در حال تأسيس است و بزودی اعلام موجوديت خواهد کرد.
اين فيلم، بکارگردانی آرمان نجم، رئيس انجمن سکولارهای سبز در برلين، هفتهء گذشته بطور همزمان در برلين و ساکرامنتو به نمايش گذاشته شد. مجری و ميزبان اين دو جلسه انجمن های سکولارهای سبز در اين شهرها بودند. روز يکشنبهء گذشته نيز به همت انجمن سکولارهای سبز تورنتو اين فيلم در اين شهر به نمايش گذاشته شد که گزارشی از اين گردهمائی را در زير می خوانيد. قرار است بزودی تاريخ نمايش اين فيلم در واشنگتن، فرزنو و ويرجينيا نيز بوسيله مسئولان انجمن های اين مراکز اعلام شود.
روز یکشنبه ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۰ ، فیلم ترور در برلین به کارگردانی آقای آرمان نجم ،که مستندی از حادثه ترور سران کرد در رستوران میکونوس برلین ،در سال 1992 توسط عوامل ترور جمهوری اسلامی انجام شده بود، در شهر تورونتو کانادا و با دعوت سکولارهای سبز تورنتو و با پشتیبانی خانه کرد تورنتو در سالن play house theater به نمایش گذارده شد. این برنامه با سرود (ای ایران) و سرود کردستان و یک دقیقه سکوت به احترام جانباختگان این حادثه، در ساعت ۴ بعد از ظهر آغاز شد. سپس آقای دکتر فرخ زندی (رئیس انجمن سکولارهای سبز تورنتو) ضمن خوشامد گویی به حاضران، در سخنان خود به نکاتی چند از اهداف سکولارهای سبز اشاره کردند. دیگر سخنران این برنامه آقای دکتر فریدون رحمانی (رئیس خانه کرد تورنتو) بودند که از حضور کردهای ساکن تورنتو در این برنامه قدردانی کردند. در ادامه برنامه آقای محمد صدیق ابراهیمی (از حزب دموکرات کردستان ایران - شاخه تورنتو) متن نامه حزب دموکرات کردستان ایران را به خاطر این گرد همایی خواندند. بعد از ان دو قطعه موسیقی سنتی کردستان توسط گروه خانهء کرد تورنتو به اجرا در آمد. پس از آن فیلم ترور در برلین بر پرده نمایش قرار گرفت که مورد توجه حاضران در سالن قرار گرفت. این برنامه با استقبال بسیار با شکوه ایرانیان ساکن تورنتو مواجه شد و در پایان حاضران در سالن نمایش با تشویق برگزار کنندگان ، رضایت خود را از نمایش این فیلم در تورنتو ابراز داشتند. (پيوند به اصل خبر >>>)
دوشنبه 29 شهريور 1389
مطابق گزارش مسئول تشکيلات و عضويت شبکهء سکولارهای سبز، اين شبکه دارای بيش ار صد عضو در بيست شهر دنيا است که از ميان آنان اعضاء شهرها و ايالات زير موفق به تشکيل انجمن های سکولارهای سبز شده اند: برلين، تورنتو، ساکرامنتو، فرزنو، دنور، لندن، واشنگتن دی.سی و ايالت ويرجينيا.
مطابق اخبار واصله، شورای موقت هماهنگی شبکه سکولارهای سبز قصد دارد نخستين انتخابات رسمی را برای گزينش اعضاء شورای هماهگی جديد، بازرسان و اعضاء شورای داوری خود تا پايان مهرماه انجام دهد. انتخابات بصورتی اينترنتی و بر اساس اصل يک عضو ـ يک رأی انجام خواهد شد.
احمدي نژاد به خارجيها ميدهد؟ والش که در جلسه با دکتر احمدينژاد حاضر بوده، ادعا کرد براي رئيس جمهور احمدي نژاد يک اختلاف سياسي عميق در داخل ايران وجود دارد. اين اختلاف با سبزها، نيست اختلاف با کساني نيست که بعد از انتخابات دوازدهم ژوئن به خيابانها ريختند، بلکه اين اختلاف بين تندروهاي طرفدار احمدي نژاد و تندروهاي مخالف احمدي نژاد است. اين اختلاف بين روحانيون و احمدي نژاد است. در ايران آشوب واقعي وجود دارد، از اين رو احمدي نژاد تلاش مي کند موضع خود را در داخل کشور ايران بهبود بخشد و باعث مشکل نشود.>>>
سهم «ما» از سخنرانی رئیسجمهور از نويسندگان طرفدار احمدی نژاد درمشهد واقعیتش را بخواهید؛ سخنرانی آقای احمدینژاد در مجمع عمومی سازمان ملل چنان بود که از اسلامگرایانی چون «میرحسین موسوی» یا «سیدمحمد خاتمی» یا «شیخ مهدی کروبی» انتظار میرفت؛ آن دسته از اسلامگرایانی که همهی هم و غمشان نه رساندن ایران به «مرحلهای بالاتر از حیث برخورداری همهی شهروندان از حقوق انسانی و مدنی»، بلکه «حفظ مناسباتِ طایفهسالارانه»ای ست که از دیدِ نگارنده، آنها و همفکرانشان در طایفهسالاری، «مسببان اصلی وضع ناعادلانه و غیرمنصفانهی موجود» هستند...>>>
در مقابل اقدام کودتائی بلوک قدرت عليه دو حزب اصلاح طلب بايستيم! سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) محسن اژه ای، دادستان کل کشور، امروز در مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد که کميسيون مادهء ده احزاب، پروانهء فعاليت جبههء مشارکت ايران اسلامی و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی را لغو و پرونده آن ها را به دادگاه ارسال و از دادگاه، انحلال دو حزب را تقاضا نموده است. به گفته اژه ای، دادگاه به اين پرونده رسيدگی و هر دو حزب را منحل نموده است. اکنون آن دو حزب حق فعاليت ندارند. محسن اژه ای در اين مصاحبه مشخص نکرد که در کدام دادگاه به پرونده دو حزب رسيدگی و به چه جرمی آن ها محاکمه شده، چرا دادگاه بدون حضور نمايندگان اين دو حزب تشکيل و به چه علتی حکم دادگاه منتشر نشده و يا در اختيار مسئولين اين دو حزب قرار نگرفته است. مسئولين جبهه مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی از برگزاری دادگاه اطلاعی نداشته و از آن ها برای حضور در دادگاه دعوتی صورت نگرفته است. اقدام بلوک قدرت در انحلال جبهه مشارکت ايران اسلامی و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، گامی مهم در سوق دادن حکومت به سوی تماميت گرائی و حذف بخشی از نيروهای درون نظام است. اين دو جريان سياسی نه جرمی مرتکب شده اند و نه مقررات فعاليت احزاب را نقض کرده اند. جرم آن ها مخالفت با کودتای انتخاباتی و مقاومت در مقابل کودتاگران است. کودتاگران قبل از انتخابات 22 خرداد سال 1388 حکم بازداشت اکثر مسئولين اين دو حزب را صادر کرده و يک روز بعد از کودتا، آن ها را دستگير و در زندان اطلاعات سپاه شکنجه کرده و در دادگاه های فرمايشی به حبس های سنگين محکوم نمودند. هم اکنون عده زيادی از مسئولين آندو حزب در اسارتگاه های رژيم به سر می برند. انحلال دو حزب اصلاح طلب، بار ديگر نشان داد که رژيم اسلامی با حزبيت سرناسازگاری دارد و آن را بر نمی تابد. حتی حضور احزابی که به نيروهای درون نظام تعلق دارند. با وجود اينکه بلوک قدرت، ارگان های نظامی و امنيتی، اقتصاد و بودجه کشور را در اختيار دارد و از طريق حزب پادگانی، تقلب، گسترش حامی گری، برنامه خود را در انتخابات پيش می برد، با اين وجود تحمل حضور رقبای درون نظام را در انتخابات ندارد. ما انحلال جبهه مشارکت ايران اسلامی و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی را اقدامی سرکوب گرانه و کودتائی عليه اصلاح طلبان می دانيم و معتقديم که بايد در مقابل اقدام کودتائی بلوک قدرت ايستاد و تن به احکام دادگاه های فرمايشی نداد. پنجم مهرماه 1389 (27 سپتامبر 2010) |
زنان کارمند یازنان صیغه ای رؤسا در سفری که به نیویورک داشتم، و در روزی که رییس جمهور حکومت اسلامی در حال نمايش شرم آور همیشگی اش در سازمان ملل بود، میان جمعیت معترض می گشتم. نخواسته بودم به محلی که خاص ایرانی ها بود بروم، چرا که «هیئت هماهنگی» ایرانی ها را با توجه به عقیده ی سیاسی شان از هم جدا کرده بود (که به اين موضوع در مطلبی دیگر پرداخته ام). به هر حال، از میان جمع زنی به سویم آمد و مرا به اسم خواند، با عینک آفتابی بزرگ و کلاهی تابستانی که نیمی از صورتش را پوشانده بود. در مقابل نگاه ناآشنای من خودش را معرفی کرد و بلافاصله گفت: «این سر و ریخت برای این است که من در ایران زندگی می کنم و نمی خواهم شناخته شوم». و بعد شروع به دردل کرد؛ مثل بیشتر ایرانی هایی که از ایران می آیند و به دیدن یکی از اهالی قلم سر درددلشان باز می شود و از رنج ها و نابسامانی ها در ایران می گویند.>>>
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه خود را فمنیست اسلامی نام بنهیم و چه لائیک و چه از جامعه زینب بیائیم و چه طرفداران سیمون دوبووار باشیم، همه موجودی اجتماعی زاده یک ارزش سکولار هستیم؛ ارزشی که در فلسفه دوران روشنگری خود را بسط داد. به این معنا که همه فعالین حقوق زنان و برابر خواه با استراتژی ها و تاکتیک های متفاوت از یک خاستگاه نظری واحدی پا گرفته اند. حتی اعتقادات مذهبی کنشگران جنبش زنان و دیدگاه نظری ارائهء تفسیر مدرن از دین، در ماهیت سکولار جنبش که مبتنی بر فلسفه حقوق طبیعی دوران روشنگری یعنی برابری حقوقی همه انسان ها با هم (زنان و مردان) است، تغییری ایجاد نمی کند.>>>
زن ایرانی: حجاب و هویتاگر بی حجابی در دوران پیش از انقلاب دارای پتانسیل رهایی بخشی بود، حجاب اجباری پس از انقلاب فاقد این پتانسیل است. در ایران پس از انقلاب، عنصر انتخاب یا عدم انتخاب حجاب برای زنان ایرانی وجود ندارد. مفهوم حجاب دستکاری شده است. به ابزار قدرت دولت اسلامی برای نشان دادن پیروزی آن بر مردم و نشانۀ فرمانبرداری واطاعت زن ایرانی تبدیل شده است. سیمون هی می گوید حجاب در درون خود حاوی هیچ حقیقتی نیست بلکه وسیله ای است که دیگر تلاش ها و اقدامات را به ثمر می نشاند و معنای خود را در هر متنی از زمان و مکان از آن تلاش ها می گیرد...>>>
حکومت اسلامی ایران، در تلاش است که با اتکاء به قوانین ارتجاعی و خرافی قرآنی و الهی، دست مردان متجاوز اسلامی را برای تجاوز به جسم زنان و حتا کودکان باز بگذارد. پس این همه جار و جنجال و زندان سنگسار انسان ها چه ترفندی است؟ جرم شان فقط این است که صیغه اسلامی را جاری نکرده اند؟ خدا و پیامبر و آیت الله ها و قرآن آن ها را شاهد روابط جنسی خود نکرده اند؟! چرا وقتی زن و مردی در خارج از قوانین اسلامی، رابطه جنسی برقرار کنند یک دفعه پایه های اسلام به لرزه در می آید و خدا و پیامبر و قرآن و آیت الله ها و حاکمان شرع و دادگاه ها و پلیس و پاسداران ناموس آن ها، برای سنگسار آن ها بسیج می شوند؟!>>>
اگر تو تبليغات ميگفت:
«ما با حجاب کار نداريم
کاري با اجبــار نداريم»
راستش ما دیدیم مجلس خیلی وقت است دارد با دو واژه «ازدواج مجدد» و «ازدواج موقت» بازی می کند و توی سر خودش می زند تا بگوید من به فکر حمایت از خانواده هستم. کسی هم نمی گوید این چه جور حمایتی است که فقط دو جور ازدواج خشک و خالی را در بر می گیرد، تازه همان دو تا را هم مدت هاست زورش نمی رسد تصویب کند... البته مجلس نشینان این نکته را قبول دارند که مرد یعنی یک غول شهوت که قادر به تقوی پیشه کردن هم نیست و باید هرجوری هست سیرابش کرد... برای این منظور، دو جور ازدواج موقت و مجدد خیلی کم است. بنابراین ما بهتر دیدیم خودمان یک لایحه مفصل تر جهت حمایت از خانواده پیشنهاد بدهیم بلکه مجلس را یک بار دیگر شرمنده کنیم برود پی کارش.>>>
سخنان محمود احمدی نژاد در صحن سازمان ملل بار دیگر هویت و ماهیت حکومت اسلامی را به نمایش گذاشت. احمدی نژاد به صراحت نفرت خود از حقوق "فردی ِ" انسان را آشکار کرد، آزادی بیان در غرب را منکر شد، و ارزش های لیبرال دمکراسی را به سخره گرفت؛ و در قامت تنها رئیس دولتی ظاهر شد که با تمام حقوق بین الملل و مبانی شناخته شده حقوق بشر مخالف دارد و روابط بین المللی عادی و عضویت در جامعه جهانی را توطئه صهیونیست ها خواند. حرف های احمدی نژاد ملغمه ای از عقاید "آخرالزمانی"، "فاشیستی"، "خرابکارانه و ضد نظم جهانی" و "ضد یهود" بود. در حالی که بسیاری از کارخانه های کشور ورشکسته شده اند و کارگران ماه های طولانی حقوق دریافت نمی کنند و تورم و بیکاری به نهایت خود رسیده، احمدی نژاد ادعای شراکت در مدیریت دنیا را دارد و برای جهان نقشهء راه صادر می کرد. در زمانی که در کشور خفقان کامل برقرار است و حتی خودی هایی نظیر موسوی و کروبی امنیت جانی ندارند و زندان های جمهوری اسلامی مملو از دانشجو، کارگر، روشنفکر، روزنامه نگار، معلم، دگراندیش دینی، ناراضیان و منتقدین است احمدی نژاد از مناظرات جهانی سخن می گوید که نشانگر اوج بی شرمی این شخص است. احمدی نژاد و رژیم جمهوری اسلامی اساساً منکر همه چیز هستند، از هولو کاست گرفته تا حادثهء یازده سپتامبر، از حق یهودیان برای تشکیل حکومت در اسرائیل تا مسائل روز ایران مثل صدور حکم سنگسار برای سکینه آشتیانی. احمدی نژاد در حالی از مهرورزی و عدالت می گوید که در زندان های جمهوری اسلامی شکنجه و شلاق و عذاب های روانی ساری و جاری است. احمدی نژاد در حالی مدعی معنویت و اخلاق می شود که رژیم جمهوری اسلامی سی و یک سال است تمام مبانی اخلاق و انصاف را زیر پا گذاشته و جامعهء ایران را دچار فرسایش روحی و کسالت فرهنگی نموده است. امروز در هیچ جای کشور نقطهء آرامش وجود ندارد و زندگی در سایهء ناامنی، فقر، بیکاری، اختناق و آیندهء ناروشن سرنوشت مشترک اکثریت جوان های ایرانی است. به نظر من، برخلاف ادعای احمدی نژاد، این دمکراسی غربی نیست که به آخر خط رسیده بلکه تفکرات پوسیده و عقب افتاده و نا کارآمد خمینی و اسلام حکومتی است که به انتهای راه پر جنایت خود نزدیک می شود. احمدی نژاد از حقوق "الهی" انسان سخن می گوید در حالی که در علوم سیاسی حقوق انسان امری غیر دینی و فرا دینی و ماقبل دینی است و سنجاق کردن پسوند هایی نظیر"دینی" و "خلقی" برای حق انسان تنها برای تهی نمودن مفاهیم دمکراتیک از معنای خویش است. امروز صندلی های خالی مجمع عمومی سازمان ملل برای من ایرانی درد آور بود؛ کشور کوروش بزرگ و داریوش و انوشیروان، کشور حافظ و سعدی و فردوسی، کشوری که اولین امپراتوری دنیا بوده به جایی سقوط کرده که سخنان رئیس جمهورش برای کثیری از سران دنیا پشیزی ارزش ندارد. به نظر من، تلاش برای فروپاشی حکومت اسلامی تنها یک آرزوی سیاسی نیست، بلکه تلاش راستين برای کسب حیثیت از دست رفته ملت ماست. احمدی نژاد و مانند او دوره ای رئیس می شوند و می روند ولی این ماهیت ستیزگرانه و دشمن ساز و بی آبروی جمهوری اسلامی است که همچنان پابرجا مانده و ایرانیان سراسر جهان برای پاک نمودن چنین لکه ننگی نباید لحظه ای غفلت کنند.
|
گزارش تصويری سکولارهای سبز تورنتو از تظاهرات نيويورک>>>
امسال، همزمان باحضور چند روزه ی احمدی نژاد، رییس جمهور حکومت اسلامی، در نيويورک، من هم چند روزی در واشنگتن و نیویورک بودم و طبعا فرصتی بود برای این که روز پنج شنبه ی گذشته، آنگاه که این مظهر و نمونه ی واقعی حکومت اسلامی، دست به اجرای یکی دیگر از نمايشات تراژی ـ کمیک این حکومت در سازمان ملل می زند، در کنار تظاهر کنندگانی بایستم که به یکی از زندانبان های میلیون ها میلیون ایرانی اعتراض می کردند... من هم دوست داشتم که در کنار هموطنانم به کلیت حکومت مسلط بر سرزمین مان اعتراض کنم. دلم می خواست من هم در کنار آن ها این شعاری را که خیلی دوست می دارم بارها تکرار کنم که «ما ایرانی بی تبعیض می خواهیم». اما، متأسفانه، درست یک روز قبل از اجرای برنامه های اعتراضی در برابر سازمان ملل، متوجه شدم که نمی توانم در جایگاهی که برای ایرانی ها در نظر گرفته اند، جایی داشته باشم.>>>
اپوزيسيون در نيويورک به محل اصلی تظاهرات که رسيديم «چپ ها» را ديديم که داشتند بساط شان را جمع می کردند و پرچم هاشان سرخ بود و از شير و خورشيد نشانی نداشت. آنها در وروديهء غربی ِ خيابان چهل و هفتم، بين خيابان های شمالی ـ جنوبی ِ اول و دوم، که به تظاهر کنندگان ايرانی اختصاص داشت، جمع بودند. خيابان چنان عريض و طويل بود که بنظر می رسيد همهء تظاهر کنندگان ايرانی می توانستند، همزمان و در کنار هم، خيابان را از آدميان سرريز کنند؛ اما ترفند «زمان بندی برای جداسازی گروه ها» صحنه را تنک و کم و بيش خالی کرده بود. و آنگاه ديدم که، در انتهای شرقی خيابان، صحنه را برای تظاهرات سکولارها می آرايند. به دکتر حسامی گفتم: «اين هم ياران ما!»>>>
دستاوردهای محمود احمدی نژاد از سفر به نیویورک محمود احمدی نژاد برای پنجمین بار در مجمع عمومی سازمان ملل حاضر شد و با بکاربردن شیوه و ادبیاتی مرسوم که تنها از احمدی نژاد و دولت کودتایی او ساخته است، دست به فرافکنی و نوعی فرار به جلو زد و رسانه های خارجی را که خود را برای سوالات اساسی از جمله سوالات حقوق بشری آماده کرده بودند با مسائل خود ساخته حاشیه ای همانند یازدهم سپتامبر مشغول کرد. این در حالی بود که قدیر ابیانه، سفیر جمهوری اسلامی در کشور مکزیک، در گفتگو با خبرگزاری مهر تصریح کرد "یکی از دستاوردهای مهم سفر احمدی نژاد به این کشور شکار وسیع فضای رسانه ای در جهان بود که چند صد میلیون ارزش داشت ".با نگاهی به سخنان محمود احمدی نژاد به دستاوردهای این سفر البته از دید دولت کودتا و صدمات و آسیب های این سفر برای منافع و مردم ایران می پردازیم...>>>
در ارزیابی اجلاس اخیر مجلس خبرگان اشکالات موجود و روند جاری چندان ارتباطی با روند امور در 20 سال گذشته ندارد، بلکه ریشه مشکلات اساسی موجود در قانون اساسی است. لذا مادامی که سازوکار انتخاب خبرگان رهبری و ترکیب نمایندگان این مجلس به شکل کنونی است و قانون انتخابات خبرگان رهبری، شرایط خبرگان و کیفیت انتخاب آنها و مقررات مربوط به وظایف خبرگان رهبری را ترکیب موجود در مجلس خبرگان و یا مشابه با این افراد تدوین و تصویب می کنند و شورای نگهبان منصوب رهبری هم صلاحیت داوطلبان نمایندگی مجلس مذکور را تعیین می کند و شخص محافظه کاری مانند هاشمی رفسنجانی عهده دار ریاست این مجلس می باشد، انتظار اینکه روند جاری تغییر نماید انتظار بی جا و عبثی است و به قول شما همچنان باید شاهد تزئینی بودن خروجی های چنین مجلسی باشیم.>>> (همرا با دو توضيح در مورد سايت جرس)
سكولاريزم تقدير جمهوري اسلامي «است» همانگونه كه تقدير «جمهوري مسيحي» بود همانطور كه تقدير «جمهوري يهودي» (و تنها مورد آن در اسرائيل) «است». زماني كه از «جمهوري مسيحي سكولار» به عنوان نظام حاكم بر كشورهاي اروپا و آمريكا سخن میگوئيم بايد توجه داشته باشيم كه سكولاريزم در اينجا يك فرايند است نه يك محصول و نتيجه.>>> فقط در کنار مردم اگر میتوان «در کنار» رژیمی چون جمهوری اسلامی قرار گرفت تا «به هر قیمت» تمامیت ارضی ایران را حفظ کرد، قطعا میتوان «در کنار» افراد و گروههای سیاسی ایران نیز قرار گرفت تا «به هر وسیله» و «به هر نحو» جبهه سومی را علیه جمهوری اسلامی و جنگاش گشود. در کنار نیروی سرکوبگر و جنگافروز قرار گرفتن نه تنها «لیبرال» و «دمکراتیک» نیست بلکه هرگز سبب پیوند ملی نیز نخواهد شد. رژیم ایران برای حفظ سلطه خود بر خاک ایران «ناسیونالیستتر» از همه آن گروههای بی توپ و تانکی است که میخواهند در یک جنگ احتمالی در کنارش قرار گیرند بدون آنکه نخست به صدای بلند بگویند خود جمهوری اسلامی «در کنار» چه کسانی ایستاده است: آیا رژیم در کنار مردم و میهن است؟>>>
لیبرال دمکرات های ایران و مسئله ی ملیمارال سعیدچگونه است که توده ای ها با قرار گیری در کنار جمهوری اسلامی ایران با توجیه "پشتیبانی از انقلاب"، خائن و وطن فروشند، ولی اعضا و هوادران حزب لیبرال دمکرات ایران با قرار گیری در کنار جمهوری اسلامی ایران با توجیه "حفظ میهن" وطن دوست و وطن پرست؟ براستی استاد گرامی؛ نظام جمهوری اسلامی ایران سد راه پیشرفت و بهروزی مردم ایران است یا ترکها و کردها و لرها و بلوچها و ترکمنها و عربها و دیگر اقوام ساکن ایران زمین؟...>>>
آيا باید موسوی را سرزنش کنیم که چرا هنوز در چارچوب قانون اساسی حرف میزند؟ اینکه چرا بیرق براندازی بلند نمیکند و خون خودش و ما را مباح نمیکند کار بدی است؟ این جنبش کدام روز از یک سال گذشته آن کرده که رهبرش نخواسته است؟ خرداد هشتاو هشت رهبر این جنبش گفت من تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نمیشوم، سه میلیون نفر از ما به خیابان آمدیم؛ خرداد هشتاد و نه همان رهبر ما را از رفتن به خیابان بازداشت و ما هم به خیابان نرفتیم. در این میان مشکل برای آنهایی پیش آمده که ماهها شغلشان این بود که ثابت کنند این جنبش رهبری ندارد در حالیکه چنین نبود و امروز ناکامی جنبش سبز نیز از جانب همان افراد طرح میشود.>>>
اهل تسنن، بلاد کفر و حکومت ولایی بايد از آقای خامنه ای پرسید که اگر ایشان واقعا معتقد به چنین وحدت و رابطه ی مسالمت آمیزی بین مذاهب اسلامی است و اگر ایشان حقیقتا نگران تضییع حقوق مسلمین در اقصی نقاط عالم می باشند، چرا باید پس از این همه سال که از تشکیل حکومت به اصطلاح اسلامی گذشته است اهل تسنن این کشور از داشتن حتی یک عبادتگاه و مسجد در پایتخت چندین میلیونی این کشور محروم باشند؟ این در حالی است که طبق محافظه کارانه ترین آمار، جمعیت 4 میلیونی مسلمانان در آمرکا که اکثر آنها اهل سنت می باشند، در سال 2007 بیش از 1400 مسجد در ایالات آمریکا دارد و تعدادی بسیار بیش از این سالن اجتماعات و محل گردهمایی و مدرسه دارد.>>>
آيا جنگ ايران و عراق "تحميلي" بود؟ "جنگ تحميلي" ترکيب رايجي است که در ايران به جنگ هشت ساله ايران و عراق گفته ميشود. اطلاق اين عنوان به جنگ، نشاندهنده باور به اين مسئله است که ايران در بهراه افتادن جنگ هيچ نقشي نداشته است و تنها پس از آغاز جنگ، در نقش مدافع از حقوق خود در برابر تجاوز کشور بيگانه ظاهر شده است. باور به اين ادعا در بين اکثر مردم ايران تبديل به امري طبيعي شده است و گويي "جنگ تحميلي" حقيقتي انکار نشدني است. مخصوصا در ميان قشر جوان که روزهاي قبل از جنگ را به خاطر نميآورند اين باور قوت دارد. دليل قوت گرفتن اين باور، علاوه بر تبليغات وسيع حکومت ايران و تکرار عنوان "جنگ تحميلي"، آغاز رسمي جنگ از سوي صدام حسين بود. از طرفي ديگر، انتشار بیانیه ای از طرف سفیر عراق در بیروت در پائیز 1358 در خصوص احیاء حقوق عراق در شط العرب، دستمايهاي براي مظلوم نمايي افرادي قرار گرفت که جنگ را نعمت ميدانستند. آنچه در اين ميان از چشم بسياري از مردم ايران و مخصوصا نسل جوان پنهان ماند، اقدامات تهديد آميز و اظهارات تحريک کننده آيتالله خميني رهبر انقلاب نوپاي ايران پس از به قدرت رسيدن در ايران و پيش از آغاز جنگ بود. او در جايگاه مرجعيت شيعي، مردم عراق و سربازان عراق را تحريک به شورش بر عليه صدام حسين و رژيم بعث ميکرد که يک اقليت سني محسوب ميشدند. اين سخنان و فتاوي از سوي ايشان، براي صدام حسين زنگ خطري جدي محسوب ميشد. زنگ خطري که نشان دهنده تصميم احتمالي آيتالله خميني به صدور انديشههاي انقلابي مبتني بر تشيع و ولايت فقيه به عراق بود. صدام حسين از تکرارانقلاب ايران در عراق ميهراسيد. اين نگراني تا جايي پيش رفت که عراق رسما اخطار داد که ايران دست از دخالت در امور داخلي عراق بردارد وگرنه او به ايران حمله خواهد کرد. اما عامل مهمتري که سبب شد شعلههاي جنگ برافروخته شوند، نگراني جامعه جهاني و مخصوصا غرب از انديشههاي فاشيستي حاکم بر سيستم سياسي ايران بود. آيتالله خميني عربستان سعودي را حجاز ميخواند و سياست ايران در قبال اسرائيل کاملا از موضع دوست به دشمن تغيير يافته بود. از طرفي ديگر، تصفيه ارتش ايران و حذف بسياري از نيروهاي توانا و مدير و جايگزين کردن افراد کم تجربه ولي متعهد، سبب شده بود صدام حسين نسبت به بهدست آمدن نتيجه مطلوب از حمله به ايران خوشبين شود. همه عوامل فوق به يکباره دست به دست هم داد تا غرب از رويارويي دو قدرت بزرگ و جاهطلب در منطقه حمايت کند. اين درست است که صدام حسين در خصوص رد قطعنامه الجزاير وعدم پايبندي به حقوق خود از شط العرب، جاهطلبي کرد، اما اگر انديشههاي فاشيستي حکومت ايران و احساس خطر غرب و صدام حسين از آن انديشهها نبود، احتمال شعلهور شدن جنگ بسيار پايين ميآمد. شايد به جرات بتوان گفت که اگر سربازان و مردم عراق، از سوي آيتالله خميني به شورش عليه صدام حسين تحريک نميشدند و تصفيه ارتش صورت نميگرفت و همچنين مواضع خصمانه عليه جهان عرب و اسرائيل و غرب از سوي جمهوري اسلامي اتخاذ نميشد، هرگز جنگي بين ايران و عراق اتفاق نميآفتاد و شاهد نابود شدن سرمايههاي جاني و مالي مملکت نميبوديم. بنابراين "تحميلي" خواندن جنگ از سوي عراق و بي تقصير دانستن طرف ايراني در آغاز جنگ، بسيار دور از واقعيت است. تنها مقصر خونهاي ريخته شده جوانان ايراني صدام حسين نيست و آيتالله خميني هم حداقل به اندازه صدام حسين در بروز اين تراژدي جانسوز سهيم است.
جلیقه ضد گلوله بر تن سفیر جمهوری اسلامی بر گرفته از دفتر خاطرات دیپلمات سبز با خود سخن میگفتم: "درویش! تو دیپلمات هستی یا چماق کش؟ فرق تو با حسین اله کرم و مسعود ده نمکی و حاج بخشی که بانوان ایرانی را در میدان ولی عصر به خاطر جوراب نازک زنجیر میزنند در چیست؟ آیا میتوانی قلم دیپلماتیک را با چماقی که ساشا خریده و پشت در نمایندگی چیده است عوض کنی؟" پاسخ چنین پرسش های سنگینی را در باز داشتگاه وزارت اطلاعات، خروج از ایران با لباس بلوچی از مرز شرقی، و دست آخر سه سال در بدری در مسافر خانههای پر شپش کراچی، لاهور و مظفر آباد پاکستان، دادم.>>> آقاي خامنه اي الان حدود بيست سال است مهمترين دارنده قدرت در ايران، يعني ولي فقيه، مي باشد. سوال اين است که چرا ايشان حاضر نيست يك كنفرانس مطبوعاتي تشكيل دهد و به اين پرسش ها پاسخ دهد: چرا در ايران استبداد شدید برقرار است؟ چرا نرخ تورم و بيكاري بالاست؟ چرا اينهمه روشنفكر بعد از انقلاب كشته شده اند؟ چرا اينهمه دانشجو و كارگر و معلم و روزنامه نگار در زندان هاي جمهوري اسلامي به سر مي برند؟ چرا ايشان با تمام جهان و به ويژه غرب سرستيز دارد؟ چرا هر روزه شاهد تعطيلي واحدهاي توليدي هستيم؟ چرا اين همه متخصص و تحصيلكرده هر روز از كشور خارج مي شوند؟ چرا جمعيت جلوي سفارتخانه هاي كشورهاي غربي هر روز شلوغتر از روز قبل مي شود؟ چرا كوچكترين اعتراض عمومي مردم توسط پليس با تير اندازي روبه رو مي شود؟ چرا ایشان بدون داشتن صلاحیت فقهی فتوا صادر می کند؟ چرا ایران منزوی ترین کشور کنونی دنیاست؟ چرا دروغ، رشوه، اعتیاد، افسردگی و... در ایران تحت حکومت شما زیاد شده؟ چرا سطح معنویت و اخلاق در دوره جمهوری اسلامی اینقدر نزول کرده؟ چرا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روز به روز بیشتر بر عرصهء اقتصاد نفوذ پیدا می کند؟ چرا زبان جنابعالی تنها زبان تهدید و نیش و کنایه و خشونت است؟ چرا منزلت اجتماعی روحانیون در دورهء جمهوری اسلامی تا این حد پایین آمده؟ چرا تنها متحدان شما در دنیا حماس و حزب الله و جهاد اسلامی و سودان است؟ چرا برای تامین سوخت اتمی منافع ملی ایران را به خطر انداخته اید؟ چرا هیچ دگر اندیشی حق حیات و نشر عقایدش را در ایران ندارد؟ چرا منتقدین سیاسی را به اعدام یا حبس های طویل المدت محکوم می کنید؟ چرا با فرهنگ و تمدن ایران باستان مخالفید و به پادشاهان ایرانی توهین می کنید؟ دلیل دشمنی خاص شما با هنر موسیقی چیست؟ چرا اینقدر دلتان می خواهد جوانان با مبانی علوم انسانی دنیا آشنا نشوند؟ چرا فکر می کنید عقل کل هستید و راجع به هر موضوع از لقاح مصنوعی گرفته تا بمب اتمی و تا دیپلماسی اظهار نظر قطعی می کنید؟ در خرداد 1388، جمهوری اسلامی سه دههی اول اين نظام مُرد و رژيم تازهای متولد شد. نظامی که خواست حدود سه ميليون معترض را تنها در شهر تهران ناديده گرفته و جنبشی عظيم را سرکوب می کند نمی تواند همان رژيم پيش از سرکوب باشد. بازداشت ده هزار نفر، قتل ده ها نفر و شکنجهی ده ها نفر غير قابل بازگشت است. همين تصور که سه ميليون ناراضی جدی در مرکز کشور زندگی می کنند، ناراضيانی که به خيابان می آيند و با ترور و شکنجه به خانه فرستاده شدهاند، تغيير دهندهی بنيادهای هر حکومتی است.>>> |
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |