بازگشت به خانه

جمعه 9 مهر  1389 ـ  ا اکتبر 2010

 

لیبرال دمکرات های ایران و «مسئلهء ملی»

مارال سعید

بی شک بر کمتر کوشنده ی راه دمکراسی و عدالت در ایران، زحمات آقای داریوش همایون در عرصه ی روزنامه نگاری و سیاست پوشیده است. و هم اینکه، بی شک به همت اوست که حزب مشروطه ی ایران، میرود تا خود را در اندازه و قد و قواره های قرن بیست و یکمی و در شکل یک حزب مدرن برکشد. اما، اینروزها اینگونه می نماید که شخص آموزگار هنوز نتوانسته است خویشتن خویش رااز اسارت بقایای مسموم سیاستهای قرن بیستمی برهاند. آموزگار نامیدمش، زیرا که خود از جرگه ی افرادی هستم که او از دوران روزنامه ی آیندگان تاکنون به آنها آموخته و می آموزد: "هر چه جلویتان نهادند، نگوئید مرسی و مشغول خوردن شوید!"

در جریان کنگره هشتم حزب مشروطه ایران و سپس مصاحبه با آقای حسین مهری در رادیو صدای ایران و همچنین بحث های دفتر سیاسی حزب، آموزگار را در کسوتی می یابیم که با عدم آمادگی به کلاس درآمده و در مقابل سوآلات پرسشگران، چنان پای استدلالش می لنگد که بلاجبار برای ختم ماجرا، امر به پاک کردن صورت مسئله میکند. اینکه این کار ایشان تا چه میزان دمکراتیک است و با روح لیبرالیسم همخوانی دارد، مقوله ای ست که ایشان خود باید در تبیین آن بکوشند. اما،آنچه که این نوآموز عرصه ی اجتماع ایران، با مرور ایام میتواند به تأکید بر آن انگشت گذارد، اینست که؛ شخص آقای همایون همیشه با مسئله ملی و ملت در ایران مشگل داشته اند، و متأسفانه علیرغم استعداد شایان نتوانسته اند بر این نقیصه فایق آیند.

برای آگاهی خویش و دیگر هم میهنان عضو و هوادار حزب دمکرات لیبرال ایران و با احترازاز پیچیدگی زیاد و آسانگری مفرط، به سراغ ویکیپدیا در اینترنت میرویم تا با دستیابی به معنایی جامع برای "ملت" بتوانیم نوری بر این نقیصه بتابانم. ملت: به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشه ی نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق میگردد که دارای حکومتی واحد هستند، یا قصدی برای خلق چنین حکومتی دارند. با پذیرش این تعریف، فورا ً این سؤال به ذهن میرسد که، مردمان ساکن محدوده ی جغرافیائی ی ایران، جدا از همزیستی ی چند هزار ساله، که نتیجه اش آمیزش فرهنگ، زبان و حتی نژاد است، آیا اساسا ً همگی دارای یک فرهنگ، یک زبان و یک ریشه ی نژادی هستند؟ بدون کوچکترین اما و اگر، پاسخ منفی است.

با این پاسخ، حتما ً شما نیز مثل من به این می اندیشید که؛ پس اصرار آقای همایون به نادیده انگاشتن این حقیقت، که اقوام و ملل مختلفی ساکن محدوده ی جغرافیائی ی ایران هستند، و بنا بر منافع و ضروریات، پاره ای به زور و پاره ای داوطلبانه در طول تاریخی چند هزار ساله درکنار هم زیسته اند، در چیست؟ با این آگاهی و این پرسش به نقیصه ای در همین راستا میرسیم بنام "فدرالیسم" و از خود می پرسیم در درون فئرالیسم چه نهفته است که رابطه ی ایشان با آن، بقول مسلمین متل رابطه ی جن و بسم الله است؟

باز به سراغ ویکی پدیا برویم. فدرالیسم: نظام سیاسی ویژه ایست که به موجب آن، در کنار یک جکومت مرکزی، چند حکومت خودمختار و محلی ی دیگر هم وجود دارند، که اقتدار و وظایف دولت، میان حکومت مرکزی و حکومتهای محلی تقسیم می شود.    با این تعریف، می پذیریم که فدرالیسم نیز یکی از راههای اداره ی هر کشوری می تواند باشد. اگر اینگونه است که هست، پس بر چه اساس آقای همایون رو به دیگر اعضای دفتر سیاسی ی حزب لیبرال دمکرات ایران می گوید: "... همین قدر که تأیید کنید فدرالیسم هم یکی از راههای مورد قبول است و میتواند در ایران برقرار شود؛ بازی را باخته اید." و وقتی می بیند، نمی توان در این بحث با هم حزبیهای خویش به اقناع لازم رسید، صورت مسئله را پاک میکند. میگوید: "... فدرالیسم اصلا ً مطرح نیست، نمیتوان اصلا ً در ایران برقرارش کرد ..." جناب همایون، اگر مایلید که "ناسیونالیسم ایرانی" را تئوریزه نمائید و به عنوان تز مرکزی لیبرالیسم دمکراتیک سرلوحه ی برنامه ی حزب لیبرال دمکرات ایران قراردهید، مختارید. ما نیز آماده ایم تا با ذره بین درسهای شما را پی بگیریم. اما فراموش نفرمائید که از هوش سیاسی ی شما بدور است که از گفتار و رفتار اشتباه دیگران درس نگیرید و همان کردار را اینبار در قالبی دیگر برای تزهای سیاسی خود مستدل سازید.

به یاد آورید این گفته ها را: "... توده ای ها، این خائنان به میهن، میهن پرستان غیور ایران را درجریان کودتای نوژه لو دادند" "... استنباط مردم به خیانت از همکاریهای چپها (حزب توده، سازمان فدائیان اکثریت) با رژیم، طبیعی بود. امّا، این همکاری نتیجه ی همان سیاست ضد امپریالیستی است."    و اکنون، وقتی در هیئت سیاسی ی حزب، بحث در باره ی جمله ای از قطنامه ی پایانی ی کنگره ی هشتم که میگوید: "قرارگیری حزب در کنار رژیم در جریان جنگ ..." بالا میگیرد، و از شما بعنوان تئوریسین و حامی "ناسیونالیسم ایرانی" می پرسند، نظر شما چیست؟ شما با استفاده از گرد و خاک بوجود آمده در اثر فریادهای "خاک وطن، خاک میهنمان ایران و ..." میگوئید: "همه می دانند که من چقدر طرفدار آمریکا هستم، ولی اگر آمریکا و اسرائیل به ایران حمله کنند، ما در کنار جمهوری اسلامی ایران خواهیم ایستاد و از میهنمان دفاع خواهیم کرد. " جل الخالق! این سیاست عجب علمیست، آخر چگونه است که توده ایها با قرار گیری در کنار جمهوری اسلامی ایران با توجیه "پشتیبانی از انقلاب"، خائن و وطن فروشند، ولی اعضا و هوادران حزب لیبرال دمکرات ایران با قرار گیری در کنار جمهوری اسلامی ایران با توجیه "حفظ میهن" وطن دوست و وطن پرست؟ براستی استاد گرامی؛ نظام جمهوری اسلامی ایران سد راه پیشرفت و بهروزی مردم ایران است یا ترکها و کردها و لرها و بلوچها و ترکمنها و عربها و دیگر اقوام ساکن ایران زمین؟

۶/مهر/۱۳۸۹

 

 گ  *زارش مربوط به نشست دفتر سیاسی ی حزب لیبرال دمکرات ایران را میتوان در بخش اخبار نشریه "اخبار روز" در تاریخ ۳۱/ شهریور / ۱۳۸۹ مطالعه کرد.ه

م   * مصاجبه ی ۲۸/ شهریور / ۱۳۸۹ آقای همایون با رادیو صدای ایران را میتوان در نشریه تلاش مطالعه کرد. ه

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com