|
||
|
||
دربارهء سکولاريسم | دربارهء ما | تماس | جستجو | فيلترشکن | کوتاه و گويا | عکس و مکث | English Information Section آرشيو صفحه اول | فهرست کليهء مقالات | اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود | کتابخانه | عکس و کاريکاتورانتخابی |
||
دوشنبه 8 شهريور 1389
اصلاحطلبان، در عمل و در سیاست گذاری (نه در سطح مباحث عام و انتزاعی)، چه «اصلاحی» در سیاست خارجی حاکم بر کشور ارایه کردهاند؟ یک برخورد منطقی و عادلانه از سوی علی مزروعی ایجاب میکرد که او، دستکم، مقابله جویی را در دو سطح خواستار شود: داخلی و خارجی. ولی او، با سکوت در برابر بحران آفرینیها و تنش گرایی بلوک قدرت و در عین حال، اغراق گویی در نقش تاریخی مداخله های خارجی در ایران، تلاش میکند جنبش سبز را به سیاست مورد علاقه خویش جذب کند: همسو شدن با حکومت در برابر مداخله جویی خارجی.>>>
اگر سیاستمداران ما، در سراسر جهان، متحد شوند می توانند بسا بزرگتر و کاراتر از حاکمان مسلط بر ایران عمل کنند و کارساز باشند. ما نمی دانیم تا چه زمانی می توانیم تصویر روشن جنبش آزادی خواهانه ی مردم مان را در ذهن های این ملت های متمدن جهان زنده نگاهداریم. يا کی ـ دوباره ـ حکومت های صاحب منافع (چه در دنیای غرب و چه در ایران) این تصویر ما را کدر خواهند کرد، و چگونه خواهد شد اگر که مردمان جهان فراموش مان کنند و ما و حکومت اسلامی را با هم یکی بگيرند و، این بار، با براه انداختن جنگ حساب مان را برسند. اما…>>>
چه اهميتي دارد كه سران آن ها هم كم از سران رژيم اسلامي نيستند و در چپاول گري روي همديگر را سپيد مي كنند و سرمايه هاي كشور را به باد مي دهند و مردم را از داشتن زندگي امن و تندرست محروم كرده اند. چه اهميتي دارد كه به جاي اختراع و اكتشاف و توليد و ساخت و ساز، همه اش به فكر عبادت و زيارت و اجراي مناسك دين اند و از مناسك شبانه هم - كه زاد و ولدي پربار را در پي دارد - غافل نمي مانند. چه اهميتي دارد كه به فكر ساختن مدرسه و دانشگاه نيستند؟ در عوض تا دلت بخواهد مسجد دارند و طلبه و طالبان! اين چيزها كه مهم نيست. اين ها بايد اسلام را نگاه دارند كه خوب نگاه داشته اند. زهدان طالبان آنجاست و دخمهء القاعده! >>>
ماجرای فرقهء «منتظرالظهور»محمد ارسیدر حالِ حاضر طیف گستردهی جنبش سبز، انبوه روشنفکران، نویسندگان، روزنامه نگاران و هنرمندان دگر اندیش، پیروان بهاییت، دراویش و اهل تصّوف، طرفداران آزادی زن، تودهی طرفدار سکولاریزم و جدایی دین از دولت... همه و همه عوامل مزدور و گماشتگان اسرائیل و آمریکا هستند پس سرکوب خونین آنها و خالی کردن جامعه از وجود چنین گروههایی، شکل گیری جامعهی منتظر الظهور را ممکن میسازد. زیرا جامعهی منتظر الظهور با اینگونه عناصر بی ایمان غیرخودی نمیتواند کوچکترین سازش و توافقی داشته باشد.>>>
ماجرای تشرف آيت الله خامنه ايبه محضر مبارك حضرت مهدي
سياست هایی را که روحانیت در زمان قاجار ها و صفوی ها طراحی و اجرایی کردند، موجب تجزیه ایران گردید. این سیاست ها شامل کشتار، اخراج و شیعه سازی هزا ران مسیحی ، ارمنی، سنی از بلوچ ها، ترک ها، کردها، عرب ها، افغان ها، تاجیک ها، گرجی ها، ترکمن ها، قرقیز ها، ازبک ها، تالشی ها، سندی ها و قزاق ها میشود. روحانیون مال و جان و زن و بچه انها را حلال اعلام کردند. وقتی آقا محمد قاجار خان گرجستان را تصرف کرد، دستور داد کلیسا ها را خراب نمودند، مردان را در رود خانه انداختند و شانزده هزا ردختر و پسر جوان را بعنوان برده به ایران اوردند. این ستم ها باعث شد که مناطق مسیحی و مسلمان نشین قفقاز از روسیه تقاضای کمک نمایند و در مراحل بعدی از ایران جدا شدند.>>>
علیرغم ارائه اسناد و تلاش های فراوان جمهوری اسلامی و مقامات دولتی در طی چند سال اخیر، این گزارش سندی است مکتوب، رسمی و انکار ناپذیر دال بر وجود تبعیض نژادی نهادینه شده علیه اقوام ایرانی و اقلیت های مذهبی در ایران... شوربختانه، در فرهنگ ایرانی اینگونه تبعیضات علیه اقوام آنقدر نهادینه و معمولی شده است که حتی صاحبان رسانه ها، ژورنالیست ها و تحلیل گران فارس زبان به درج گزارش مهم کمیسیون رفع تبعیض نژادی سازمان ملل توجه لازم را مبذول نداشته اند، آن هم علیرغم اینکه این گزارش توسط رسانه ها و خبر گزاری های معتبر جهان مخابره شده است.>>>
اگر کتاب «پیدایش و نقش دینکاران امامی در ایران» نوشتهء دکتر اسماعیل نوری علا را همزمان و در کنار کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» نوستهء دکتر علی شریعتی بخوانیم به نتایج مهم و تعیین کننده ای دست مییابیم. اینهمانی در عین تفاوت ِ این دو دیدگاه، کلیدی دیالکتیکی در اختیار ما میگذارد برای حل معضل سیاسیای که ما ایرانیان امروز در آن گرفتاریم.>>>
در یكی از جلسات درس بعد از مقدمات حضور و غیاب و طرح مبحث درس، یكی از دانشجویان كه گویا این روزها مقامی در سفارت ایران در پاریس دارد، - و آن روزها در بین دانشجویان روشنفكر، شخص عقب افتادهای تلقی میشد- از ته كلاس با صدای بلند گفت؛ «استاد این روزها در كشور انقلابی آغاز شده است، شما چرا مثل دكتر شریعتی از انقلاب سخن نمیگوئید و فقط به جزوههای خودتان چسبیدهاید؟» استاد كه انتظار چنین رفتاری را نداشت همچنانكه گوش میداد، آرایش دیگری گرفت و خطابه درس را رها كرد و گفت...>>>
ـ بسم الله الرحمن الرحيم... به نظر من اگر اين آنجا [در اصل 57] اصلاح بشود شايد خيلي بحث ها جمع و جورتر بشود، و اين مسألهاي نباشد كه قواي حاكم در جمهوري اسلامي عبارتند از قوه مقننه، قوه مجريه، قوه قضائيه كه زير نظر ولايت مطلقه فقيه بر طبق اصول آينده اعمال مي گردد. اگر آنجا را اصلاح كنيم هم سازماندهي كشور را قبول كرده ايم، هم ولايت مطلقه را قبول كرده ايم، هم ارتباطش به هم داده ايم. ولي اين را پذيرفته ايم اگر آنجا را عمل نكينم به نظر من كاملاً تناقض است؛ بعني ما يك سلسله اصولي را نوشته ايم در كنار آن هم يك اصل به عنوان ولايت مطلقه [اما] بدون ارتباط. معنايش هم اين است [که]، به خلاف آن چيزي كه حاج آقا يزدي فرمودند؛ كه نه خير در چارچوب قانون اساسي است، اگر در چهار چوب است همين اصل پنجاه هفتم را درست كنيد، اگر مازاد بر اين است قانون اساسي مي گويد رئيس جمهور مي خواهيم. [اما] ممكن است ولايت مطلقه فقيه در يك موردي تشخيص بدهد كه خير رئيس اصلاً نمي خواهيم، مجلس مي خواهيم، بگويد نه خير نميخواهيم. اگر بخواهيم كنار هم ببينيم بياييم همان جا روي اين كلمهء «زير نظر ولايت امر» را «زير نظر ولايت مطلقه فقيه» اش بكنيم، هم چارچوب قواي حاكم و هم قانون اساسي را قبول كرده ايم و هم كلمهء ولايت مطلقه فقيه را آورده ايم و مشكلمان بر طرف مي شود.
از محکومیت هفت تن از سرامدان اجتماع بهائی ایران تنها با همدردی و اعترض نمیتوان گذشت. رژیم اسلامی آن دو خانم و پنج آقا را که همه از ایرانیان برجسته و خدمتگزار هستند صرفا به دلیل بهائی بودن به صد و چهل سال زندان محکوم کرد. در ادامه سیاست رژیم به بی سر کردن اجتماع بهائی ایران بار دیگر گروهی از بهائیان قربانی باورهای مذهبی اجتماعی شدند که تنها گناهش در اقلیت بودن است. محکومیت این گروه دنباله یک داستان دراز ننگآور است که با کشتارهای هولناک اوایل سده نوزدهم قاجار آغاز شد و باسیاستهای ریشهکنی جمهوی اسلامی دنبال میشود. اما این داستان دراز ننگآور رویه دیگری دارد که به ویژه امروز در گرماگرم پیکار مردمی بر ضد رژیم میباید بر آن تاکید کرد. بهائیان از سیاست کناره میگیرند ولی سیاست ایران میتواند از آنها درسهای گرانبهائی بگیرد. نخستین درسی که بهائیان به ایرانیان دیگر میدهند پابرجائی تسلیم ناپذیر در زیر سختترین فشارهاست. خانه بهائی را آتش میزنند؛ کسب و کارش را میبندند؛ اموالش را میربایند؛ از اداره و دانشگاه بیرونش میاندازند؛ به اعدام و زندانهای دراز مدت محکومش میکنند و خم به ابرو نمیآورد و هر روز ناله سر نمیدهد و نا امید نمیشود . دم از شکست و بیهودگی نمیزند. آنها که هر روز از ناکامی و مرگ جنبش سبز سخن میگویند همین بس که نگاهی به هم میهنان بهائی خود بیندازند. چه کسی بیشتر "حق" دارد آیه یاس بخواند؟ دومین درس، به همان اهمیت، بسیج نیروهای اندک فردی و درآوردنش به یک شبکه قدرت اجتماعی است. استراتژی دفاعی بهائیان ایران در دوران جمهوری اسلامی از صفحات سربلند تاریخ ما به قلم خواهد رفت. هنگامی که درهای دانشگاه بر دانشجویان بهائی بسته شد بهائیان دانشگاه را به خانههای خود بردند. فرهیختگان بهائی به رایگان در خانهها به گروههای کوچک جوانان چنان آموزسی دادند که توانستند به دانشکاههای معتبر در اروپا و امریکا پذیرفته شدند. بهائیان آخوند و کشیش ندارند و گردانندگان محلی اجتماعات بهائی در هر جا کارهای مربوط به "احوال شخصی" را مانند ازدواج و زایش و اداره مراسم مذهبی انجام میدهند. از آنجا که آن گردانندگان آماج اصلی سرکوبگری بودهاند اکنون در گروههای کوچک بهائی در هر جا کسانی با دیدن آموزش لازم این تکلیف را بر عهده میگیرند. "رهبری" به حد اکثر پخش شده است. سر ها به اندازهای زیادند که حتا جمهوری اسلامی هم نمیتواند قطع کند. جنبش سبز ایران که رواداری سیاسی و مذهبی یک ویژگی عمده گفتمان لیبرال دمکرات آن است، میتواند از نزدیکتر به هم میهنان بهائی بنگرد. تسلیم ناپذیری در زیر ضربتها؛ رهبری غیر متمرکز تا کوچکترین گروه که هر ضربتی را تاب خواهد آورد؛ همیاری و ریختن منابع، هر چه هم ناچیز، بر روی هم، به جنبش سبز نیز مانند اجتماع بهائی ایران یاری خواهد داد. پاينده ايران. زنده باد ملت ايران.
سپر بلا، پيش بينی، حزب الاغ ها!، مشکل ويراستاری حميد رضا رحيمی خوانندگان محترم ضد انقلاب، عوامل استکبار جهانی و صهیونیزم بین الملل، می دانند که فدوی بخیل نیست و می گذارد که شما هم لذت یافته هایش را، فی سبیل الله ببرید: تا پرچم حسين روی بام خانه هاست، باور كنيد حمله به ايران نمی كنند!، اين گردبادهای به غيرت درآمده تسليم رهبرند كه طوفان نمی كنند!،. ای رهبر عزيز به پای دفاع از حريمتان، مردم دريغ ازسر و ازجان نمی كنند >>>
بقيه در ستون مقابل
|
سال سوم ـ شمارهء 897 ـ چهارشنبه 10 شهريور 1389 ـ 1 سپتامبر 2010
دیدار جوانانی که در کهریزک بازداشت بوده اند با مادر سهراب اعرابی
کمپین فرا تر از تبعیض حقوقی علیه زنان، خلق راه و روشی فرا روی بشر است همزمان با سالگرد چهارسالگی کمپین برخی از فعالان کمپین برای دیدار نرگس محمدی به قزوین رفتند. نرگس محمدی، 37 ساله، این مبارز و مدافع ستودنی حقوق بشر همچنان در بستر بیماری است. 22 روز فشار و زندان او را که دو فرزند خردسال هم دارد در جدال با بیماری قرار داده است. معلوم نیست که چه بر او گذشته که پزشکان هم هنوز قادر به تشخیص درستی نیستند و او را مدام با داروهای اعصاب در حال استراحت قرار داده اند. وقتی بلند می شود کاری انجام دهد پاهایش و دستهایش فلج می شود و زمین می خورد و درد های ناشی از کوفتگی و زمین خوردن به دردهایش اضافه می شود. اما در سالروز مبارزه حقوقی زنان و مردان کمپین برای برابری خواهی، همچنان با سخنانش برایمان انرژی گسترد و شور زندگی و مبارزه مسالمت جویانه را در رگهایمان جاری کرد. سخنان نرگس محمدی را می خوانید: «تحقق برابری ، هدف کمپین یک میلیون امضا ء است و عدالت آرزوی دیرین بشر است که بشر امروز نیز برای دستیابی به آن در تلاش و تقلاست. گویی تا رسیدن به این آرمان بشری راهی بس طولانی پیش روی ما است. زنان در ایران سالهای متمادی است که در مبارزه با تبعیض و ستمی هستند که علیه شان قد برافراشته است و در تلاش اند که گام های اساسی وبنیادین برای تحقق عدالت و انسان دوستی بر دارند. تحقق و پیگیری اهداف کمپین به نظر من امری فراتر ار رفع تبعیض حقوقی علیه زنان است، خلق راه و روشی فراروی بشر است برای رسیدن به عدالت در یک جامعه . به واقع خالق ارزش های انسانی است . خلق راه و تلاش برای تحقق عدالت و ایجاد آگاهی در انسان ها بر تمام تلاشگران کمپین یک میلیون امضا و تمام ایرانیان و زنان مبارک باد»! خانم عبادی، ما نه شیوا را فراموش می کنیم و نه سکینه را! خانم عبادی! بنظر من شما، به عنوان یک فعال حقوق بشر و یک حقوقدان، باید خوشحال باشید که موضوع زنی ايستاده در آستانه ی سنگسار شدن تبدیل به کمپینی جهانی شود و مردم جهان به آن توجه کنند؛ چه این زن زناکار و، از نظر مذهبی، گناهکار باشد و چه نباشد. جنایت آموزی به کودکان، برنامه ی تازه حکومت اسلامی حتی در زمانه ی جنگ های تحمیل شده بر انسان نیز فرستادن یا تشویق کودکان به جنگ، از جرایم سنگین ضد بشری محسوب می شود، چه برسد به آماده کردن آن ها در زمان صلح برای دست زدن به اينگونه قتل نفس های هولناک.
نظرسنجی از مردم در ارتباطی چهره به چهره از شهروندان پرسیده ایم که آیا مطالبات برابری طلبانه ی کمپین را به حق می دانند؟ یا در واقع آیا با برابری حقوقی زن و مرد موافق هستند؟ در تهران حدود (77 درصد)در تبریز حدود (94 درصد)، اصفهان (73 درصد) ، ساری(88 درصد)، مشهد (67.2 درصد)، (سنندج 72 درصد) و کرج (62 درصد) اظهار داشته اند که این مطالبات را بر حق می دانند و به این ترتیب موافقت خود را با برابری حقوقی زن و مرد اعلام داشته اند. و از آن میان (42 درصد) در سنندج، (69 درصد) در مشهد و (75 درصد) در تبریز روش کمپین را در رسیدن به خواسته هایش موثر دانسته اند.>>>
پنجم شهریور 1385 ساعت 5 بعدازظهر قرار بود فرهنگسرای رعد در تهران محل تجمع 52 نفر از فعالان حقوق زنان باشد... درهای این مکان عمومی اما به روی آنان بسته شد ولی این امر مانع از آن نشد تا تجمع کنندگان مقابل درهای بسته فرهنگسرای رعد، تولد کمپین یک میلیون امضا را اعلام کنند. به گفتهی بنیانگذاران کمپین، همان روز مقابل درهای بستهی فرهنگسرای رعد، 200 امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز از حاضران جمعآوری شد. و این شروعی بود برای حرکتی که امروز پس از گذشت چهارسال نه تنها در سراسر ایران بلکه در گوشه و کنار جهان نیز نامی شناختهشده است.>>>
جنبش رهایی زنان گرايش های ليبرالی را تضعيف کرده است روناک آشناگر، عضو کمیتهء مرکزی حزب کمونیست ایران علیرغم همهء موانع و معضلاتی که راه های پیشروی این جنبش را کند کرده اند، جنبش رهایی زنان در چند سال اخیر گام های جدی را برای تضعیف گرایشات لیبرالی در این جنبش برداشته است. جنبش رهایی زنان از منظری سوسیالیستی می رود که جایگاه برجسته تری پیدا کند. چنان که می بینیم قطب بندی درونی جنبش رهایی زنان، به نفع گرایش سوسیالیستی تغییراتی کرده است. هر چند این جنبش زیر سنگین ترین ضربات سرکوبگر بورژوایی و حکومت اسلامی قرار دارد، اما قادر به برقراری و برپایی مراسم رادیکال هشت مارس است، در مقابل سرکوب سیستماتیک زنان و حجاب اجباری نقش موثری دارد.>>>
اینجا ایران است، جایی که «مردان دو زنه» بی آبرویند این همه مصیبت پیش روی مردم ماست: خطر جنگ که سرزمین مان را تهدید می کند، تحریم ها که رزق و روزی مردم را از سفره هایشان می رباید، بیکاری که فساد و فحشاء را به سرعت نور در جای جای سرزمین مان می گستراند، و اعتیاد گسترده جوانان _ که نیروی آینده و آینده سازان ایران هستند _ را به ظلمت و مرگ و تباهی می کشاند. حال، در میانه این همه رنج های تحمیل شده بر ملت ایران، به جای آن که مجلسیان اش به فکر کاهش آلام مردم باشند، در پی قدم گذاردن در پیچ و خم هزار توی نامفهوم و نامعلوم چیزی به نام قانون حمایت از خانواده هستند که نه خانواده را حمایت می کند و نه بر درد و رنج های مردم مرهمی می گذارد.>>>
روشی درست برای جا انداختن احکام مذهبی پیغمبر اسلام در 23 سال رسالت اش، اسلام و تمام احکام و عقایدش را در همان سال اول مطرح نکرد؛ به تدریج مطرح کرد: اول مسئله توحید را طرح کرد و تا سه سال هیچ کلمه دیگری بر آن اضافه ننمود: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا». خوب، نماز چی؟ هنوز نمی خوانند! روزه چی؟ هیچ! حج؟ اصلاً ندارد! زکات؟ اصلاً! قید و بندی، حدودی، عملی؟ اصلاً. یک چیزی که فقط فکری است همین است که بت ها را در ذهنشان و اعتقادشان نفی کنیم و به خدا معتقدشان کنیم. بنابر این، کسانی که در سه سال اول مسلمان شدند و به توحید معتقد شدند و مردند، احتمالاً «شرابخوار» بودند، «نماز نخوان»، «روزه نگیر»، «حج نکن»، و …. بودند. بعد از اینها، در سال هفتم - هشتم هجرت، حجاب مطرح می شود؛ یعنی بعد از هجده، نوزده، بیست سال کار روی مردم حجاب را مطرح می کند. همچنین مسأله شراب مطرح می شود. شراب را چگونه طرح می کند؟ از همان مکه نمی گوید که «آهای مردم، آهای ملت، آهای عرب ها، تا به توحید معتقد می شوید، باید دیگر تمام کارهایتان راست و ریست باشد»! نه! کی؟ در سال های آخر بعثت اش مسأله شراب را مطرح می کند.
پشت هر مرد خیلی موفق؛ بیش از یک زن ايستاده است! باور بفرمایید مدت ها بود که منتظر یک طرح و لایحه مردانه بودیم تا به یاد دهه های طلایی «مرد سالاری» و «سبیل» و «کمربند چرمی» و «چایی را بریز بیار بینیم» و غیره بیافتیم! اصلاً هم با این سازمانهای حمایت از حقوق زنان خانه دار و بیخانه و انجمن فمینیستهای حوزه تهران و شهرستانها و ... هم نوا نمیشویم! تا کی باید از حق و حقوق شرعی خودمان برای ژستهای روشنفکری بگذریم؟! البته ما مردان زحمت کش و رنج کشیده، تقاضا داریم نمایندگان محترم یک بندی اضافه نمایند تا این مهریه هم (در راستای استحکام هر چه بیشتر خانواده) یک جوری بمالد!>>>
دانشگاه مخالف فرهنگ بسیجی با خاک یکسان میشود وزیر علوم با بیان اینکه معلمان دانشگاه ها قائل به تعلیم توام با تربیت و علم توام با دین هستند، گفت: اساتید دانشگاه ها در یک سال گذشته نشان دادند که علیرغم نقشه های زیاد دشمنان اما پوزه دشمن را به خاک مالیدند و در کنار مردم هوشیاری خود را نشان دادند. ما عهد بسته ایم در دانشگاه هایمان در مسیر ولایت حرکت کنیم، یعنی وقتی حضرت آقا فرمایشی را مطرح کردند و صددرصد مخالف نظرمان بود سمعاً و طاعتاً در عمل بپذیریم.>>>
پيشتر هم دانشگاه را با خاک يکسان کره بوديد! سال ها پيش از اين که آقاي وزير علوم دانشگاه را تهدید به یکسان شدن با خاک کند، آيتالله خميني کمر به قتل دانشگاه بست و به گمان خود با راه انداختن انقلاب فرهنگي چنين کرد! جرمي که امروز از سوي حکومت به دانشگاه نسبت داده ميشود، همان است که آيتالله خميني نسبت داد. بيشرمي در بيان آن نيز به همان ميزان است. تنها تفاوت در اين است که امروز ديگر از حمايت و سکوت مردمي در جوي احساسي و موافق با حکومت خبري تيست.>>>
رابطهء روشنفکران ایرانی با روحانیت از چه سنخی بوده؟ ماشاالله آجودانی و حسن یوسفی اشکوری در برنامهء پرگار بی.بی.سی رابطهء روشنفکران ایرانی با روحانیت از چه سنخی بوده؟ کارنامه این روشنفکران چه می گوید؟ کمک به روحانیت دربسط نظریه ولایت فقیه یا تعامل آگاهانه با روحانیت برای استفاده از نفوذ آن ها؟ تاریخ چند صد سال اخیر ایران تا مشروطیت، تاریخ همراهی و گاه رویارویی دو رکن و نهاد اساسی قدرت بود، سلطنت و روحانیت، شاهان و علما. از مشروطه به این سو رکن دیگری شکل گرفت، روشنفکران. کسانی که در یک تعریف عمومی دغدغه تجدد داشتند. این گروه اجتماعی، ازمنورالفکران غیر دینی مثل میرزا فتحعلی آخوند زاده و میرزا ملکم خان، تا نواندیشان دینی چون علی شریعتی و مهدی بازرگان، با یک پرسش اساسی روبرو بوده اند. در نبرد با استبداد باید با روحانیت همراه شد؟ تا کجا؟ این پرسش اغلب زمینه ساز منازعه شدید بین خود روشنفکران بوده. هنوز هم اینکه آیا باید دست به دامان روحانیت شد یا نه، پرسش روز است. از مهمانان برنامه این هفته می پرسیم، از دو انقلاب صد سال اخیر ایران در این باره می توان درس گرفت؟ آیا جلب روحانیون به سیاست منشا امتیاز ویژه برای آنان نشده؟ آیا بی توجهی به جلب نظر روحانیت، باعث تقویت بنیاد گرایی اسلامی نخواهد شد؟ در این برنامه، ماشاالله آجودانی پژوهشگر و نویسنده کتاب "مشروطه ایرانی" و حسن یوسفی اشکوری نواندیش دینی، به سوالات مخاطبان خود، فریبا شیرازی و رضا ضیا ابراهیمی پاسخ می دهند.>>>
قیام و جنبش راه خود را در دل توده ها پیدا کرده است گفتگو با امیر معماران، فعال جنبش دانشجویی آن چه باعث شد شخصاً به عنوان یک دانشجو در مبارزه باشم، حقوقی است که از ملت ایران سلب شده و تا زمانی که حاکمیتی فاشیستی، توتالیتر و سلطه گر بر جامعه مستولی باشد این حقوق قابل احقاق نیست. آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی تشکل ها، آزادی سندیکاها و احزاب، غلبه بر فقر و اوضاع اسفناک اقتصادی مردم و انتخابات آزاد، همهء مجموع مطالباتی است که مردم ایران، علی الخصوص جوانان، را برای ادامه مبارزه ترغیب و اراده آنان را راسخ می کند.>>>
آیا هرگز به این نکته توجه شده است که چرا درعرصهء شطرنج جز شاه و وزیر و رخ و اسب و فیل و خیل سربازان پیاده، مُهرهء دیگری نمی یابیم؟ و چراست که در این میدان نه از کاهنان معابد خبری است نه از کشیشان و موبدان و ملایان اثری؟ آیا در این نکته نشانه و نمادی از یک حقیقت بسیار بزرگ نیست ؟ به نظر می رسد،خردمندانی که طرحی از اینگونه شگفت بر بنیاد علم و بینش و خرد و ذوق ریخته اند، در آفریدهء نبوغ آسای خود، پیام بسیار مهمی را به بشریت ارمغان کرده اند... >>>
ابزارهای سرکوب و اختناق در جمهوری اسلامی فقط به زندان و کشتن مخالفین و شکنجه ختم نمی شود. یکی از ابزارهای مهم که جمهوری اسلامی در سالهای اخیر از آن زیادتر استفاده می کند ساختن فیلمها و سریالهایی با محتوای مذهبی و خرافی است،جمهوری اسلامی پس از آن که از منبر و مسجد و حسینیه ها نتیجه لازم را نگرفت و آموزش های مذهبی مدارس و دانشگاهها نسل مطلوب خمینی را پرورش نداد عرصه فرهنگ و هنر را مناسبترین راه برای گسترش خرافه و آموزه های مذهبی تشخیص داد در زمینه ساختن سریال های تلویزیونی روش کار جمهوری اسلامی به اين صورت ها است: اول) ساختن فیلم های تاریخی جعلی، به ویژه راجع به دوره مشروطه و عصر پهلوی که عموماً شامل تحریفات آشکار، سیاه مطلق جلوه دادن دولتمردان دورهء پهلوی و فرشته نشان دادن روحانیونی نظیر شیخ فضل الله نوری و آیت الله کاشانی است. دوم) ساختن سریال های تاریخی -مذهبی جعلی مانند سریال "یوسف پیامبر" که تحریف و جعل کاری در آن موج می زد و کاملا جنبه ضد یهود داشت و حتی با متن خود تورات تفاوت های آشکاری داشت. و یا سریالی مانند "بشارت منجی" که تصویر اسلامی از مسیح ارائه می شد. سوم) ساختن سریال هایی با مضامین خرافی، تبلیغ پناه بردن به اوهام و ماوراء الطبیعه جهت حل مشکلات عادی. در این سریال ها سعی می شود تا آنجا که ممکن است این طور نشان داده شود که ایمان مذهبی امری شخصی نیست و افراد باید راجع به مسائل شرعی یکدیگر تجسس کنند و صحنه های"نماز و ذکر"،" خواب و اوهام و کابوس و تعبیر آن توسط روحانی" ،"توسل جستن به روحانی برای حل مشکلات"، "تجسس در ایمان مذهبی افراد" و خلاصه اینکه روحانی محل"دانای کل" می باشد تبلیغ می شود. گذشته از این مسائل در سریال های تلویزیون جمهوری اسلامی خشونت تحت عنوان"ناموس پرستی" نمایش داده می شود. صحنه های ملال آور بیماری افراد همراه با شفا یافتن ناگهانی بیماران بر اثر خواندن نماز به شدت در سوژه های داستان ها پدیدار می گردد. به نظر من اثرات مخرب فیلمها و اصولاً ضد فرهنگ جمهوری اسلامی بسیار وسیع تر از اقدامات و سرکوب های سیاسی این رژیم است زیرا امور فرهنگی در تار و پود جامعه نفوذ می کند. آنچه در بسیاری از فیلم های تلویزیون شاهد هستیم حتی کاری به اسلام سنتی و عرفانی قدیمی ایران هم ندارد بلکه بیشتر در پی آن است نوعی"خرافات ایدئولوژی زده" را ترویج دهد. من فکر می کنم همانقدر که مسئولان جمهوری اسلامی مورد نقد و پرسش قرار می گیرند نویسندگان و کارگردان های فیلم ها هم باید نقد شوند. هدف اصلی جمهوری اسلامی در عرصه فرهنگ پروش دادن نسلی است که قدرت تفکر نداشته باشند و به طرف زندگی توءم با "اندیشه و گفتگو" گرایش نداشته باشند و من این خطر را احساس می کنم. عباراتی تحت عنوان "سینمای دینی" و "فیلم های معنا گرا" یا "مذهب در هنر" در راستای همین سیاست است. رهبر جمهوری اسلامی خود در دیدار اخیرش با دانشجویان صریحاً تاکید کرد صدا و سیما" محل مناسبی برای مباحثه نیست". معنای این حرف تعطیلی گفتگو در عرصهء عمومی است.
صفحه فیلترینگ هجدهمین سایت پربازدید ایرانی شد برابر قوانین جمهوری اسلامی ایران و دستور مقامات قضایی دسترسی به این سایت مجاز نمی باشد؛ این جمله تیتر صفحهای ملالآور بود که ماه هاست جای خود را به صفحه خوش آب و رنگ پیوندهایی داده که کاربران اینترنتی را به سوی سایتهای محدودی راهنمایی میکند. به گزارش سرویس اجتماعی «فردا» کاربران اینترنت، پس از باز کردن سایت هایی که به دستور مقامات قضایی، امنیتی و یا نهادهای دیگر فیلتر شدهاند، صفحهای را با عنوان "پیوندها" مشاهده می کنند که آنها را به سوی سایت های خبری و سرگرمی و اطلاعرسانی مورد تایید مسئولان راهنمایی میکند. نکته جالب اینجاست که آمار بازدید این سایت در چند ماه گذشته به حدی بالا رفته که مقام هجدهم را در الکسا به خود اختصاص داده است. اما چرا رتبه هجدهم پس از خبرگزاری فارس و بعد از خبرگزاری ها و سایت های پربازدید و پرهزینهای چون تبیان و خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران؟ چرا در کشوری که سایت های پربازدید مفید فراوان دارد، باید یک صفحه "هشدار" که نتیجه مراجعه کاربر به سایتهای غیرقانونی و خلاف شرع و قانون است، بیشترین بازدید را به خود اختصاص دهد؟ شاید از این آمار بتوان به روشنی دریافت که کاربران اینترنتی تا چه میزان به سمت سایت های فیلتر شده در کشور مراجعه و با این صفحه مواجه می شوند و بدین ترتیب بر آمار این سایت هم می افزایند. آیا نهادهای خبری، سرگرمی و دیگر وب سایت ها جوابگوی متقاضیان نیست و یا توقع کاربران تا جایی پیش رفته که سایت های مجاز قادر به پاسخگویی آنها نیستند؟ نکته دیگری که نباید آن را از یاد برد اینکه آمار سایت های فیلتر شده در کشور به حدی بالا رفته که پیغام فیلترینگ رتبه شایان توجه را به خود اختصاص داده است. چرا تعداد صفحات فیلتر شده باید تا اندازه ای بالا رود که یک صفحه "اخطار" بهترین جایگاه را در رده بندی سایت ها به خود اختصاص دهد؟
شماره 895 ـ جمعه 5 شهريور 1389 ـ 27 اگوست 2010
ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی از جمعه گردی های اسماعيل نوری علا
شرايط گفتگو و همکاری با گروه های سکولار ديگر اطلاعيهء شبکهء سکولارهای سبز ايران برای دموکراسی و آزادی
این ناسیونال اسلامیسم بود و هست!
یک طرح اولیه دربارهء مشی مبارزاتی سکولارها در موقعیت کنونی
مقاله ای در سايت «جمهوری خواهی»
تلاشی بی توقف برای رویارویی با فرهنگ ستیزی و فرهنگ کُشی بیانیه کمیته بین المللی نجات پاسارگاد، به مناسبت ششمین سالگشت تاسیس آن
اطلاعيه برای سفر از تورنتو به نيويورک گروه ندای صلح و آزادی ـ تورنتو
از مجموعهء «در پيشگاه فرهنگ»برنامهء تلويزيونی ـ دورهء جديد ـ برنامهء شمارهء شش بخش اول ـ سالگرد کميتهء نجات و تخريب مداوم ميراث فرهنگی شکوه ميرزادگی>>> بی ارتباطی ناسيوناليسم با نژادپرستی >>> همراه با فايل کوچک صدا برای دانلود
روزه خواری کم سابقه در سطح تهران و انفعال ناجا
|
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== ============= کميته بين المللی نجات پاسارگاد =========== =========== برای آزادی، دموکراسی، جمهوری و لائيسيته =========== =========== =========== ============= ========== ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== دوشنبه 8 شهريور 1389
بقيه از ستون مقابل
چند روز پيش، در صفحهء فيس بوک خودم، خبر کوتاهی گذاشتم در مورد تشکيل انجمن سکولارهای سبز در ساکرامنتو که چندی پيش به آن سفر کرده و با بسياری از ايرانيان آنجا اشنا شده و برايشان از شبکه جهانی سکولارهای سبز سخن گفته بودم. ديروز ديدم که دوست گرامی ام، آقای حسين ميرمبينی که در گذشته چنرين مقاله در سکولاريسم نو داشته اند و در سفر اخير هم از نزديک زيارتش کردم يادداشت کوتاهی زير اين خبر گذاشته است. من هم در زير ان يادداشت دو خطی گذاشتم و امروز با يادداشت مفصل تر ايشان روبرو شدم و لازم ديدم مجموعهء اين يادداشت ها را در سکولاريسم نو منتشر کنم: 1.2. حسين ميرمبينی: باعث خوشحالی است. بعنوان یک شهروند ساکرامنتویی آرزو دارم که این نهاد سیاسی سبز هرچه زودتر به بار بنشیند و با همکاری و مودت سایر نیروهای سکولار و غیر ایدئولوژیک، طرحی نو از ایرانی رنگارنگ و بی تبعیض، اما آباد و آزاد را برای همه ساکنین این سرزمین فراهم آورد. 3. اسماعيل نوری علا: جناب مير مبينی. من نيز اميدوارم که مسلمان سکولار، در راه آزاد سازی مذهب خودشان هم که شده، پا پيش بگذارند و در راه ايجاد يک آلترناتيو سکولار مجاهده کنند. پيروز و سرفراز باشيد و بمانيد. 4. حسين ميرمبينی: جناب نوری علاء عزیز، من از آن روز که به امریکا آمده ام متوجه این مسئله شده ام که در پناه یک نظام سکولار انسان خیلی اسوده تر و شایسته تر می تواند به مسئله دینش و شناختش از پروردگار بپردازد. از همان زمان هم من با تمام وجود به اینکار پرداختم و... سعی کردم با وجود اعتقاد داشتن به اسلام به هموطنانم نشان دهم که می توان مسلمان بود اما درعین حال از حقوق شهروندی هموطنان بهایی مان نیز دفاع کرد. می توان مسلمان بود اما سکولار بود و از حقوق همه انسانها دفاع کرد. به عقیده من اگر دینی ذاتا سکولار نباشد و یا نتواند در کنار یک نظام سکولار با دیگر انسانها برای برقراری صلح و آباد سازی سرزمینی که خود و دیگران در آن زندگی می کنند، تعامل داشته باشد، آن دین نیست بلکه آموزه ای است اهرمنی برای نفاق افکنی و ویرانگری. این است که به نظر من آنچه امروز در ایران بعنوان "دین" و یا "مذهب" عمل می کند، چیزی نیست جز وسوسه های شیطانی که متاسفانه (به دلائل بسیار مشخص) فرصت یافته درجان و روح ملت ما بدمد تا ما را هرچه بیشتر دشمن هم سازد و نهایت سرزمین مان را به جهنم مان مبدل کند. بنابراین واضح است که من (با این طرز تفکر) با تمام وجود با این رژیم شیطانی (بمثابه یکفروا بالطاغوت) مبارزه می کنم و حاضرم با همه کسانی که صادقانه به دنبال جدا کردن مذهب از حکومت باشند همکاری کنم. مسئله من فقط در اینجا است که آنهایی که می گویند "سکولاربیسم" آیا به راستی سکولارند و یا سکولاریسم را بهانه قدرت طلبی و اعتقادات پنهان ایدئولوژیک خود قرارداده اند؟ چراکه این موضوع سکولاریسم یک امری حتمی است و به نظر من نهایت همه مجبور خواهیم شد (در شرایط بدتری) به آن رضایت بدهیم. اما در عین حال فکر می کنم این "امر حتمی" خود می تواند وسیله قدرت طلبی کسانی قرار بگیرد که آرزو دارند نیات ایدئولوژیک خودشان را با آن پیش ببرند. به نظر من، شما اگر هرچه بیشتر به غیرایدئولوژیک بودن ابن نهضت و کسانی که به آن می پیوندند تاکید داشته باشید همچنین به مسئله پایبندی به اعلامیه جهانی حقوق بشر تایید داشته باشید، آنگاه می بینید که مسلمانان سکولار (مثل من) فوج فوج به شما می پیوندند و با نیروی بزرگتری رژیم شیطانی ولایت فقیه را نه تنها سرنگون بلکه در سازندگی ایران به جهت شکل گیری یک کشور رنگارنگ بی تبعیض و ازاد و اباد با همه کسانی که اینگونه فکر می کنند دست همکاری می دهند. جناب نوری علا، قطعا این مسیر نوینی که شما برگزیده اید راه درستی است. به نظر من اما تنها شرط موفقیت و پیروزی در آن صداقت است که امیدوارم شما و ما و دیگرانی که در این مسیر قدم بر می دارند به اهمیت آن پی برده باشند. پیروز و پایدار باشید.
پایان نشست دو روزهء هيئتمؤسس تلويزيون ایران ندا درلندن
موسس بنیاد ایران ندا روزهای 23 و 24 اوت در مدرسه مطالعات آسیایی و آفریقایی دانشگاه لندن (سواس) گرد هم آمدند تا در باره متنهای اساسی بنیاد و راهبردهای رسانهای خود بحث و گفتگو کنند. ایران ندا که از 14 مرداد، سالگرد انقلاب مشروطیت اعلام موجودیت کرده است در روز اول نشست به مرور سیاستهای خود در قالب بیانیه اهداف پرداخت و مدل خاص فعالیتهای رسانهای و تلویزیونی خود را با حضور اعضای هیات موسس و کارشناسان رسانهای و مالی نقد و بررسی گذاشت. ایرانندا متکی بر رسانههای نو و شهروندان روزنامهنگار است. روز دوم نشست به بررسی مسائل مالی و حقوقی اختصاص داشت. ایران ندا هیچ پولی از دولتهای خارجی به عنوان کمک دریافت نخواهد کرد. به گزارش سایت سیمیل، موسسان بنیاد ایران ندا، راهاندازی فعالیت رسانهای خود را در سه مرحله تنظیم کردهاند که مرحله اول آن جلب علاقهمندان و آموزش آنها برای فعالیتهای گردآوری و معرفی و نقد و ساخت ویدئو خواهد بود. ایران ندا بر اساس مشارکت جویی مخاطبان حرکت میکند. قرار است پس از رسیدن به توان تولیدی سه ساعت ویدئو این بنیاد پخش ماهوارهای خود را آغاز کند. روز دوم نشست به بررسی مسائل مالی و حقوقی اختصاص داشت و موسسان ایران ندا بار دیگر تاکید کردند که هیچ پولی از دولتهای خارجی به عنوان کمک دریافت نخواهند کرد. در این نشست همچنین تصویب شد که شیوه کار سازمانی ایران ندا به صورت نیمه متمرکز خواهد بود. اعضای هیات مدیره ایران ندا برای سال اول فعالیتهای رسمی اش در ادامه نشست انتخاب شدند. شهرنوش پارسی پور ریاست هیات مدیره را برعهده دارد و آرش سبحانی و مهدی جامی به ترتیب خزانه دار و دبیر هیات مدیره خواهند بود. قرار است ایران ندا در بیانیه جداگانهای سیاست های سازمانی و مالی خود را اعلام کند. برخی از مؤسسان اين تلويزيون عبارتند از داریوش آشوری (نویسنده و مترجم)، مهرانگیز کار (روزنامهنگار و فعال حقوق زنان)، نیکآهنگ کوثر (روزنامهنگار و مدیر سایت خودنویس)، مهران براتی (روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی)، شهرنوش پارسیپور (نویسنده و فعال مسائل زنان)، مهدی جامی (روزنامهنگار و مدیر سابق رادیو زمانه)، رامین جهانبگلو (مترجم و تحلیلگر)، رضا دقتی (عکاس و فعال مدنی)، آرش سبحانی (خواننده و رهبر گروه موسیقی کیوسک)، رضا علامهزاده (مستندساز و نویسنده)، محبوبه عباسقلیزاده (روزنامهنگار و فعال حقوق زنان)، کاظم علمداری (جامعهشناس و فعال سیاسی)، محسن نامجو (خواننده و نوازنده) و محمدرضا نیکفر (جامعهشناس و تحلیلگر).
بر اين خان يغما، چه دشمن، چه دوست...
|
© 2010 ـ N ew Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |