|
||
|
||
دربارهء سکولاريسم | دربارهء ما | تماس | سال سوم ـ شماره 849 ـ دوشنبه 20 ارديبهشت 1389 ـ 10 مه 2010 | کوتاه و گويا | عکس و مکث آرشيو صفحه اول | فهرست کليهء مقالات | اين نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود | کتابخانه | عکس و کاريکاتورانتخابی |
||
واشنگتن پست زير عنوان «دزدها در ايران مجسمه های قهرمانان ملی و ديگر آثار سکولار را هدف گرفته اند» می نويسد طی چند هفته گذشته نزدیک به دوازده مجسمه برنزی را از جايگاه هايشان در پارک ها و ميدان ها در گوشه و کنار تهران کنده و برده اند، که به نظر می رسد با استفاده از تجهيزات بلند کردن اجسام سنگين، و کاميون ها، انجام گرفته باشد. اين می تواند يک رشته سرقت های غيرعادی، و نه الزاما جنجالی، تلقی شود. اما يک عامل استثنائی هم وجود دارد. دزدها آثاری هنری را هدف گرفته اند که دقيقا قهرمانان ملی، و نه اسلامی، را مجسم می کنند. مجسمه يک مادر و دختر، و نيز مجسمه مردی با سينه عريان نيز جزو مفقود شده هاست. مرتضی طلائی، فرمانده سابق پليس تهران، که عضو انجمن شهر است، به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، گفته است بعضی گروه ها و افراد معتقدند مجسمه ها خلاف دين است واصولی فرهنگی درکار است. وی می گويد مجسمه های شخصيت های ملی و هنری و تاثير گذار در عرصه فرهنگ کشور به سرقت رفته است، و اين مسلما يک سرقت معمولی نيست. اين نخستين باری نيست که متعصبين عليه مظاهر سکولاريسم قد علم می کنند. اسلاميست ها، کنسرت های پاپ را به هم زده اند، عليه فيلم های سينمائی بلند شده اند، و به شخصيت های سياسی طرفدار و مدافع تحول و دگرگونی حمله کرده اند. هنرهای تجسمی هم بخشی از اينهاست. بعضی تندروها در ايران تمايل به نفی آثاری دارند که معرف شخصيت های تاريخی، يا زندگی انسانی است. اگر مقامات می دانند کی پشت سر اين دزدی هاست، هنوزهيچ چيزی نگفته اند. بنا به گزارش ها، يکی از سرقت ها به وسيله دوربين های مخصوص نظارت بر ترافيک ضبط شده است. اما پليس هنوز نگفته است تصاوير ضبط شده چه مواردی را نشان می دهد. در همين حال سردار حسين ساجدی نيا فرمانده پليس تهران روز سه شنبه به خبرگزاری نيمه رسمی مهر گفت يک نيروی ويژه برای گرفتن دزدها به وجود آمده است. وی می گويد ما به زودی به نتيجه می رسيم. هنرمندان عصبانی اند، و يکی از آنان گفته بعيد است که دزدها برای پول به چنين سرقت هائی دست زده باشند. به گزارش خبرگزاری نيمه دولتی فارس، جعفر نجيبی، مجسمه سازی که اثر تازه نصب شده او از پرفسور محمد معين استاد مشهورادبيات به سرقت رفته است، می گويد اگر خرج جرثقیل و کاميون را کم کنيد برای دزدها چيزی باقی نمی ماند.
«آيا در حکومتی سکولار يک دينکار می تواند رئيس مملکت باشد؟» در بادی امر اين پرسش بسيار مشکوک و يا پيچيده بنظر می رسد. يک حکومت سکولار بر بنيان جدا کردن مذهب و دستگاه مذهبی و دينکارانش از ساختار حکومت شکل می گيرد و، در اين صورت، چگونه می توان در يک حکومت سکولار شاهد رياست يک دينکار بر دستگاه حکومتی يا دولت بود؟ اما آيا معنای تلويحی همين پاسخ اخير، که خود به شکل پرسشی مطرح شده، آن نيست که در يک حکومت سکولار ِ مدعی دموکرات بودن و مراعات کردن حقوق بشر، بايد پذيرفت که عده ای از شهروندان، به صرف اينکه دارای مقامات مذهبی هستند، از نامزد کردن خود برای احراز مقامات مختلف حکومتی و دولتی (همچون رياست جمهوری، نمايندگی مجلس، عضويت در شوراهای انتخابی) محروم خواهند بود؟ >>>
درحال حاضر دستهبندیها چنان در تبوتاب تعارضات درونی خود غوطهورند که نمیفهمند این «ولایتپذیری»، گزینهای صرفاً ذهنی است که با خواستهای جامعهی مدنی ایران بیگانه بوده و از ذهنیت ناخرسند و معترض عمومی بهشدت سبقت گرفته است. درعین حال، خودفهمی فقیه معظمی که عروج کرده باشد، و از عرش بر انسانهای خاکی نظر کند، حاوی چنان بیگانگی خود فریبنده ای ست که اجتماع را به سان «تودهای» بیهویت و فاقد شعور ادراک میکند. وجود یک «ارادهی مطلق» و «مردمی» بیروح و فاقد اراده، لازم و ملزوم همند. >>>
مطالبی که اخیرا محمد قوچانی در نقد روشنفکران در مجله مهرنامه می نویسد و بلافاصله در روزنامه کیهان بخش اصلی آن تکرار می شود از این قبیلاند. البته کیهان این مطالب را از سایت بالاترین نقل قول می کند تا نشان دهد این مطالب به سفارش سربازان گمنام امام زمان نوشته نشدهاند و از اصالت برخوردارند. خود گردانندگان کیهان از بی اعتباری رسانههایی مثل سایت فارس یا رجا نیوز مطلعاند و از آنجا نقل قول نمی کنند. ذکر نکات فوق نه به معنای داوری کردن در مورد نوشتههای قوچانی یا مصاحبههای تاجیک و شریعتی یا وب نوشتهای ابطحی و شخص آنان بلکه روشن کردن بافت و سیاق این نوشتهها و گفتههاست. به عنوان مثال، قوچانی در شرایط امروز دارد به صورت قربانی یک دستگاه مخوف اطلاعاتی عمل می کند و نه فردی که با دستگاه اطلاعاتی همکاری دارد. >>>
برای نمونه، به مطلبی در مورد سکولاريسم، نوشتهء سربازان گمنام امام زمان که به نام محمد قوچانی به چاپ رسيده و در آن کوشش شده تا نشان داده شود که چرا جنبش سبز نمی تواند سکولار باشد، توجه کنيد<<<
انحلال سياست:جايگزيني دمکراسی خواهیبا دمکراسی سازیهيچ پروژهء سياسی بدون داشتن حامل و عامل خاص خود سرانجام نمی یابد. تعيين هدف استراتژيک و راهبرد رسيدن به آن، در خلاء انجام نمی شود. سرانجام يک نيروی جامعه و يا يک جنبش بايد بار سنگين مبارزه را بر دوش گيرد و به مقصد رساند. در راهبرد انتخابات آزاد، جنبش سبز عامل و حامل اين راهبرد است. برای موفقيت، لازم است جنبش سبز به عنوان نهضت انتخابات آزاد سازماندهی شود، تا توان و انرژی شگرف آن برای در هم شکستن موانع انتخابات آزاد، و ساختن الزامات آن، به مجرای مناسب افتد. بدون تحقق انتخابات آزاد در ايران، جنبش سبز به اوليه ترين هدف هایش هم نخواهد رسيد. از سوی ديگر، بهتر آن است سياسيونی که اين راه را نمی پذیرند آلترناتيو خود را در مقابل اين راهبرد به روشنی ارائه کنند. >>>
به نظر می رسد دیگر رژیم به «آبرو»، از آن نوع که شما فیلمسازان برایش می خریدید، نیاز ندارد. دو هزار جایزه، که در موزه نگهداری می کند، برایش کفایت می کند. برای رژیم، در این شرایط که پایان عمرش را نزدیک می بیند، فقط بقایش مهم است و ابایی ندارد که، اگر لازم باشد، همهء شما را هم به بند بکشد. بیدار شوید و در صف مردم قرار بگیرید لااقل مبارزه و ایستادگی ملینامرکوری بازیگر یونانی علیه حکومت سرهنگ ها مد نظرتان باشد، نه فرصت طلبی های عباس کیارستمی که قلبش را به احمدی نژاد ملیجک بارگاه خامنه ای تقدیم کرد و رأیش رابه دزد سرگردنه، هاشمی رفسنجانی. >>>
محمّد بهمن بیگی دردِ سنگین و بزرگی را در سینه با خود به خاک سپرده است. آن هم دردِ بیکرانِ به دربند کشیدن، به زندان افکندن، و اعدام شمار قابل توجّهی از دست پروردگان، دانشجویان، دانش آموزان، آموزگاران، دبیران، مهندسین، پزشکان، ادیبان، حقوقدانان از همان زنان و مردانی که الفبا را در همان دبستانهای عشایری و روستایی آموخته اند، می باشند. محمّد بهمن بیگی یکایک آنها را می شناخت، فرزندان ایشان بودند، آنها درختانِ به بار نشسته ای بودند که در نو نهالی با دست خود آنها را در باغ آرزوی خویش کاشته بود، تیمارشان داده بود. اکنون به یک بار قیچی شدند. آنها دیگر نه تنها عصای دستِ پدران و مادرانِ ایلی و نه فقط مشعل دارانِ قبیله و عشایر بودند، آنها سرمایه های ملّی و پایه های استقلال واقعی کشور ما بودند. سالهای 60 زندان عادل آباد شیراز پُر بود از افرادی با چنین پیشینه هایی. اهدای نمادِ جمهوری اسلامی درد و زخم محمّد بهمن بیگی را صد چندان کرده است... >>>
بقيه در ستون مقابل
|
امروز، خبر اعدام پنج جان شيفتهء ديگر از خيل جوانانی که بجرم عقيده و مبارزه برای تغيير حکومت در زندان های حکومت مذهبی ايران بسر می برند دل های همهء مبارزان راه آزادی را ـ که وجود حکومت اسلامی را بزرگ ترين مانع وصول به آن می دانند ـ سخت به درد آورد. از نظر ما سکولارهای سبز، اعدام، از جانب هر حکومتی که باشد، عملی بازمانده از دوران بربريت و توحش است که از منظر حاکمان جز بکار ايجاد و گسترش ارعاب مردمان نمی خورد و از نظر ما فقط روزگار آيندهء همين حاکمان را سياه تر از هميشه می کند. >>>
به ياد آرش کمانگر و چهار همسفر او>>>
در اعتراض به اعدام پنچ زندانی سیاسی توده های رنج کشیده مردم، ایرانی های آزادی خواه! رژیم جمهوری اسلامی سحرگاه روز یکشنبه نوزدهم اردیبهشت ١٣۸۹، پنچ زندانی سیاسی را مخفیانه در زندان اوین به دار آویخت؛ یک معلم مبارز کرد، فرزاد کمانگر، یک زن جوان مبارز کرد، شیرین علم هولی، دو مبارز دیگر کرد، فرهاد وکیلی و علی حیدریان و مهدی اسلامیان یک شهروند معمولی شیرازی. خانواده برخی از این جان باخته گان، قصد دارند فردا دوشنبه ٢٠ اردیبهشت، ساعت یازده صبح در اعتراض به اعدام عزیزان شان در مقابل دانشگاه تهران تجمع کنند. همزمان مردم در شهرهای کردستان فراخوان اعتصاب و اعتراض عمومی داده اند. ما و شما توده های رنج کشیده ایران، اگر امروز نسبت به این جنایت عکس العمل نشان ندهیم و اعتراض نکنیم، رژیم فردا تعداد دیگری از فرزندان ما را که هم اکنون به اعدام محکوم شده اند، به جوخه مرگ خواهد سپرد. امروز اگر سکوت کنیم، فردا ماشین سرکوب و اعدام رژیم در خانه همه را خواهد زد. سال گرد خیزش شما مردم در ایران به زودی فرا می رسد. رژیم در هراس از حضور میلیونی شما در سال گرد خیزش تان، و برای به عقب راندن روحیه مبارزاتی و آزادی خواهانه تان به این جنایت هولناک دست زد. باید به جانیان اسلامی حاکم بر ایرانیان نشان دهیم که چنین جنایاتی نه تنها ما را نخواهد ترساند، بلکه مصمم تر از همیشه به مبارز تا برانداختن آخرین بقایای شان ادامه خواهیم داد. آن ها را به پای میز محاکمه خواهیم کشید و حق هزاران تن از فرزندان مان را که در زندان ها به قتل رسانده اند، از آن ها خواهیم ستاند. به مبارزات ده ماهه اخیرتان، جان تازه بدهید. با همبتسگی با خانواده های شیرین، فرزاد، فرهاد و مهدی شروع کنیم. دست به اعتصاب و اعتراض عمومی بزنیم. روی دیوارها و در کیوسک تلفن های عمومی شعار نویسی کنیم و مردم کوچه و خیابان را از قتل زندانیان سیاسی آگاه کنیم. به پشت بام ها برویم و شعارهائی در برزگذاشت همه ی جان باخته گان اخیر سردهیم. در خارج کشور، به تظاهرات درمقابل لانه های جاسوسی رژیم به پردازیم و آن ها را بیاد سه نسلی که جمهوری اسلامی کشته، تسخیر کنیم. از کسانی که ما را به خاطر تسخیر سفارت خانه های قاتلان مردم ایران شماتت می کنند، نهراسیم. چنین اقدامی یک نوع مبارزه مردمی است، مانند همه اشکال مبارزات دیگر که رژیم های جنایت کاری چون جمهوری اسلامی به مردم خود تحمیل می کنند. برای مقابله با ماشین سرکوب و مرگ رژیم چاره ای جز همبستگی عمومی و اقدامات مردمی نداریم. دولت ها از کوچک و بزرگ به فکر منافع خود هستند. با چانه زنی از بالا و زدو بند در پائین مشغول هستند. برای این دولت ها، مهم نیست که جمهوری اسلامی در ایران چند صد نفر یا چند هزار نفر را می کشد. آن ها منافع شان را می خواهند. رژیم بیش از بیست هزار تن از فرزندان ما مردم ایران را در دهه شصت به قتل رساند. به هیچ جای دولت ها هم برنخورد. حتی اعتراض خشک و خالی هم نکردند که لاقل به ظاهر هم شده نشان دهند آن طور که ادعا دارند از حقوق بشر دفاع می کنند. کانون زندانیان سیاسی ایران (در تبعید) >>>یکشنبه ١٩ اردیبهشت ١۳٨۹ برابر با ٩ ماه مه ۲٠١٠
اگر جنبش فروکش کند حکومت سرکوبگر تر خواهد شد هشدار ابوالحسن بنی صدر در پی اعدام پنج جوان ايرانی (ويدئو >>>)
تأملاتی پیرامون خدای آیتالله علی خامنهای استبداد دینی، برای موجه سازی خود، الهیات سازگار با دیکتاتوری بر میسازد. خدایی که در شکنجه گاه ها، تیراندازی ها، اعدام کردن ها، دروغ بافی ها، اتهام زنی ها، سنگ سار ها، قطع دست ها، تازیانه زدن ها؛ حاضر و ناظر است و همهی این افعال، نقشه و فعل خود اوست. او مکار و جبار و منتقم مجسم است... خدای آیتالله علی خامنهای همان کسی است که نقشهی کهریزک را کشید، او طراح هندسهی بند «الف 2» سپاه پاسداران در زندان اوین است، اوست که خط خود را از طریق روزنامهی کیهان و صدا و سیما تعقیب میکند، همین خداست که دادگاه های فرمایشی ساخته و بهترین جوانان ایران زمین را به سالها زندان و اسارت محکوم میکند، وقتی ندا آقاسلطان تیر خورد و زمین افتاد، در لحظات آخر چشم به همین خدای نقشهکش دوخته بود... >>> خطر گسترش تفكر سكولاریستی جدی است پرسشگر: محمد مهدی اسلامی، برای نشريهء جوان اگر كسی بتواند گفتمانی را در جامعه ترویج كند در پی این گفتمان یك جنبش رخ میدهد. جریان فتنه توانایی غلبه بر گفتمان انقلاب را در سطح كلان مردم نداشت اما در فضاهای بستهای مانند دانشگاهها و شهرهای بزرگ كه افراد دسترسی بیشتری به فضای سایبری دارند با شبكه سازی «گفتمان سكولاریستی» را غالب كردند. امروز اساتید تندتر از دانشجویان دارند آنها را برای نافرمانی تحریك میكنند. خیلی از دانشگاهها مركز این جنبش نافرمانی مدنی و مركز این جنبش ضدفرهنگی است و اینها تحت تاثیر همین علوم انسانی هستند كه در آنها خدا مرده است... به هر حال باید دانست به دلیل گسترش روزافزون مجاری ارتباطی خطر گسترش تفكر سكولاریستی نیز وجود دارد. ما باید خطر تهاجم فرهنگی و جنگ نرم را خیلی جدی بگیریم. آمریكاییها در این زمینه خیلی جدی هستند و تجربه زمین زدن شوروی را هم دارند كه آن هم بر مبنای یك نظام ایدئولوژیك بود و با شعارهای خلقی و ضد سرمایه داری آمد، ولی آن را وادار به توبه و غلط كردن كردند.... اگر ما بتوانیم با خون دل خوردن و سرمایه گذاری كردن، از این میدان مبارزه پیروز بیرون بیاییم، میتوانیم بگوییم كه انشاءالله مدرنیته را با تمام ظرفیتهای نظامی، اقتصادی و رسانهای آن به خاك خواهیم سپرد. >>>
تغییر رژیم با اصلاح یا انقلاب؟ کسی برای انقلاب کردن تصمیم نمیگیرد! انقلاب امری ارادی نیست، بلکه تحمیلی است. انقلاب تحمیل میشود و آن هم اتفاقاً از سوی حکومتهایی که انقلاب نمیخواهند و نه از سوی مردمی که انقلاب میکنند! آیا فهم این پدیده بسیار ساده که خود ایران در صد سال اخیر دو بار آن را تجربه کرده و در کشاکش سومیاش بسر میبرد، خیلی مشکل است؟! از سوی دیگر، چه کسی مانع اصلاح حکومت توسط اصلاح طلبانی شده است که هشت سال ریاست جمهوری و قوه قانونگذاری و نهادهای مهم و کلیدی کشور را در دست داشتند؟! مردم؟ مردمی که با همه محدودیتها توانستند با رأی خود آنها را در رأس آن نهادها قرار دهند؟ بیگانگان؟ بیگانگانی که در تمام این سال ها از هیچ اقدامی برای «اصلاح» این رژیم فروگذار نکردند؟ نه، اصلاح طلبان حتی نتوانستند دوباره همان نهادها را به دست بگیرند چه برسد به آنکه بخواهند تغییری در آن به وجود آورند! >>> چرا او به نیویورک سفر کرد؟ واقعاً این دلسوزی برای اوباما است و یا اینکه این صحبت ها مبیّن نگرانی آقای احمدی نژاد از سرنوشت خودش و رژیم تهران است؟ به احتمال زیاد بعد از آن که روسیه به صراحت و چین به کنایه پشتیبانی خود را از صدور قعطنامه جدید اعلام کردند، جمهوری اسلامی با در نظر گرفتن اوضاع بسیار بد درونمرزی یکباره متوجه شده است که تند رفته و اوضاع خطرناک است. از این رو آقای احمدی نژاد با عجله خود را به نیویورک رساند چون می دانست که هر چه در تهران بگوید کسی به حرفهای او توجه نمیکند. بنابراین به ایشان توصیه شده بود که زودتر خود را به نیویورک برسان که اگر هیچ فایدهای هم نداشته باشد از آنجا که آدمی جنجالی هستی و توجه مطبوعات به تو جلب خواهد شد فرصت خواهی داشت که با آنها مصاحبه کنی، پشت دوربین تلویزیون و میکروفن رادیو بروی و در کنفرانسهای خبری شرکت کنی و پیغام لازم را به آمریکائی ها برسانی که ما آمده ایم براه صلح و آشتی، ما حاضریم و آماده تا هر امتیازی را که شما بخواهید بدهیم ولی تحریم نکنید. >>>
احمدی نژاد، آن که عاشق قربانيان خود می شود! عشق و علاقه نسل جوان و جوان انديش ايرانی به فرهنگ مادی و معنوی ايرانزمين... عشقی است که پس از سی سال سرکوب شديد حکومت اسلامی هنوز آنقدر قوی و عميق بوده که حتی بی توجهی آقايانی چون موسوی، کروبی، خاتمی و خانم هايي چون رهنورد (به عنوان رهبران بخش اصلاح طلب و مذهبی اين جنبش) نسبت به ارزش های اين فرهنگ از يک سو، و سکوت معنادار و حيرت انگيزشان در مقابل ويرانگری های عمدی حکومت اسلامی در زمينه ی فرهنگ و تاريخ نتوانسته اثری در آن داشته باشد. همانطور که بارها گفته ام، باز هم تکرار می کنم که چه در طول انتخابات و چه پس از آن، و در ميان همه ی اعتراض های رهبران اصلاح طلب نسبت به هر رفتار و گفتار آقای احمدی نژاد، همه گونه اعتراضی را می شد شنيد جز اعتراض به تخریب هاي فرهنگی و تاريخی او و همدست هميشگی اش، اسفنديار رحيم مشایی. >>>
جامعه سکولار، نقطه مرگ جمهوری اسلامی به مناسبت گشایش انجمن سکولارهای سبز در تورنتو گفتگوگر: آرش عزیزی برای نشريهء شهروند جوانان ما میخواهند آزاد بشوند. اگر کسی برود و در ایران بگردد میبیند که جوانان چیز عجیب و غریبی نمیخواهند: میخواهند خودشان تصمیم بگیرند که چگونه زندگی کنند، چگونه بیندیشند، می خواهند مثل تمام جوانان آزادانه برقصند، آواز بخوانند، می خواهند برای نوع پوششان شلاق نخورند و بازداشت نشوند. و همه این مسایل بسیار ابتدایی که حق هر انسانی ست، برای جوانان ما به آرزو تبدیل شده و با سد ولایت فقیه و قانون اساسی روبرو میشود و از این بابت ما معتقدیم جامعهء سکولار میتواند همه را به وحدت برساند و به خاطر همین تلاش میکنیم و باور داریم که جامعه سکولار نقطه مرگ جمهوری اسلامی است. >>>
دمِ غسالخانه بهشت زهرا ايستاده بودم که پسر آن مرحوم – ببخشيد زنده ياد - آمد کنار من ايستاد و در حالی که گريه امان اش نمی داد و توی سر خودش می زد، وِلو شد توی بغل من. سعی کردم او را دلداری بدهم ولی زبان ام در دهان ام نمی چرخيد. نمی دانستم اگر پسر يک زنده يادی را که در زمان حيات اش کمی متهتک بوده دلداری بدهم، فردا در آن دنيا بايد چه جوابی پس بدهم. ضمنا خيلی دلم می خواست بدانم آن مرحوم در لحظات آخر چگونه فکر می کرد و آيا دست از تهتک و پرده دری برداشته بود يا نه. آيا در روزهای آخر حياتش، اعجاز تحول و توبه برای او رُخ داده بود يا نه؟ بالاخره بايد می دانستم که زيرِ برانکارِ او را بگيرم، نماز بر او اقامه کنم، بر گورش بايستم، بر سر خاک اش فاتحه بخوانم، بعد، آن چلوکبابی که قرار است در چلوکبابی البرز به ما بدهند، بخورم يا نه. اين آقای عبدالعلی بازرگان هم کار داده است دست ما. >>> دزدی در ممالک محروسهء آقا (عج) فدوی به اين دلخوش بود که حضرت بقیة الله الاعظم، ارواحنا روحی فداه، که طی بیش از هزار و چهار صد سال گذشته تاکنون، علیرغم تلاش های فراوان، سعادت زیارت ایشان هنوز دست نداده، با احاطه ای که ـ به سبک مراکز بيست و چهار ساعتهء امداد ـ به جمیع امور جامعهء شکوهمند اسلامی دارد، نخواهد گذاشت چیزی در وطن سابق که سی سال است آن را بنام ايشان کرده اند جابجا شود... لکن، مع الاسف، مدتی است که فدوی در گوشه و کنار مملکت ایشان شاهد وقایعی ست که وی را معاذالله دچار تردید می کند که نکند ایشان، استغفرالله، اصلاً... >>>
اسفنديار رحيم مشاعی، رئيس دفتر احمدی نژاد، با بيان اينكه باید از احمدی نژاد به عنوان «معلم روسای جمهور دنیا» نام برد، خاطر نشان كرد: رئیس جمهور ما با رفتار ظلم ستیزی خود خیلی درسها به جهانیان آموخت و قطعاً در آینده ای نه چندان دور این درسها در دنیا فراگیر خواهد شد. احمدی نژاد با حضوری شجاعانه، جسورانه و با داشتن تعاليم اندیشه های بلند و به عنوان یک عنصر مبارز با ظلم و بیداد، همواره در مجامع با جهان استثمارمبارزه نموده است.
کامران دانشجو، وزیر علوم در دولت محمود احمدینژاد سايت راديو فردا: کامران دانشجو، وزیر علوم جمهوری اسلامی، روز پنجشنبه در جمع روسای دانشگاههای ایران به پیروی از محمود احمدینژاد اعلام کرد که «فرار مغزها را قبول ندارم» و فرار مغزها اصلا «واژه» درستی نیست. محمود احمدینژاد، رئیس دولت دهم جمهوری اسلامی، نیز پیشتر در چند مورد اعلام کرده است که ایران مطلقا فرار مغزها ندارد و او اصلا «تعبیر فرار مغزها» را تعبیر درستی نمیداند. این در حالی است که در گزارش صندوق بینالمللی پول از آمار «فرار مغزها» از کشورهای مختلف در گوشه و کنار دنیا ایران با از دست دادن سالانه حدود صد و هشتاد هزار نفر فرد دارای تحصیلات دانشگاهی از نظر فرار مغزها مقام اول را به خود اختصاص داده است. این سازمان بینالمللی خروج رقم صد و هشتاد هزار تحصیلکرده را معادل خروج سالانه پنجاه میلیارد دلار سرمایه از کشور ایران دانسته است. وزیر علوم دولت محمود احمدینژاد با رد وجود فرار مغزها از ایران این گفته را که دانشگاههای کشورهای دیگر بیشتر قدر دانشجویان ایرانی را میدانند «توهین به مردم» ایران دانسته است. کامران دانشجو به این دلیل فرار مغزها از کشور را «واژه» غلطی دانسته است که عدهای از فارغالتحصیلان دانشگاههای ایران «در کشور ماندهاند و دستاوردهای علمی زیادی دارند». در همین حال آقای دانشجو خود در گفتههایش در جمع روسای دانشگاهها در دانشگاه شهید بهشتی ایران اشاره کرده است که چهارصد نفر از دانشجویان ایرانی بورسیه خارج از کشور دیگر به کشور بازنگشتهاند. البته به گفته کامران دانشجو رقم چهارصد بورسیه متعلق به «طول سی سال گذشته و از میان دوازده هزار دانشجوی بورسیه» است. محمود احمدینژاد نیز در نخستین دوره از ریاست جمهوری خود تعبیر فرار مغزها را «غلط» دانسته و گفته بود که دولت او از سفر ایرانیها به تمام دنیا حمایت میکند. وبسایت خبرآنلاین در آبانماه سال گذشته اشاره کرد که در میزگردی با عنوان «فرار مغزها؛ چالش یا فرصت» که در دانشگاه امیرکبیر برگزار شده اعلام شده است که «نود نفر از صد و بيست و پنج دانشآموزی که در سه سال گذشته در المپیاد شرکت کردند از کشور خارج شدهاند». در همین حال گفته میشود که به دنبال حوادث پس از انتخابات خردادماه سال گذشته در ایران بر موج مهاجرت ایرانیان و بهویژه جوانان و دانشجویان از کشور بهشدت افزوده شده است. چندى پیش روزنامه آمریکایى وال استریت جورنال با استناد به یک گزارش سازمان ملل متحد اعلام کرده بود که پس از انتخابات ریاست جمهورى ایران و سرکوب اعتراضهاى مردمى، دستکم چهارهزار و دويست نفر از شهروندان ایرانى به کشورهاى دیگر پناهنده شدهاند.
آرشيو مقالات چند روز گذشته:
شماره 847 جمعه 17 ارديبهشت 1389 ـ 7 مه 2010
هدف سرقت هائی مرموز: مظاهر ملی و آثار سکولاريسم در ايران
سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم جمعه گردی های اسماعيل نوری علا
انحطاط اخلاقی در ضمیر اسلام سیاسی
ارتقای روشهای اعتراف گیری: ساختار شکنی در رسانه اعتراف
انحلال سياست:جايگزيني دمکراسی خواهی با دمکراسی سازی
هشداری ديگر و «رهبر ِ قاتل ِ ساده زیست!»
مرگ بهمن بيگی، مرد قيام عليه بی سوادی عشاير
میز گرد «مسائل و مشکلات دربلوچستان» لندن، شنبه 25 اردیبهشت 1389 – 15 ماه می 2010
گزارشی از بحث داغ نجاست سگ در کنگرهء دامپزشکی ایران
شماره 846 چهارشنبه 15 ارديبهشت 1389 ـ 5 مه 2010
جنبش سبز و گذر از نشيب و فرازها
توقع واقع بیانه از جنبش سبز و سرخ و سپید!
ایستاده بر بلندای قلّهء وقاحت!
اخلاق و دروغ با لولای نهی به هم چسبیدهاند
فرمانروایی ولایت: شمشیر و شیرینی
عقب ماندگی هولناک جامعه در مورد محیط زیست
ارائه مدرک شانزده ساعت «آموزش قبل از ازدواج» در دفاتر ثبت الزامی میشود
فهرست کليهء مقالات موجود در سايت |
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== ============= کميته بين المللی نجات پاسارگاد =========== =========== =========== =========== ============= ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ========== ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== مخالفان خود را بشناسيم
دولت نهم روند بسيار خطرناک غربزدگی و گرايش های سکولاريستی را که متأسفانه در حال نفوذ در بدنه مديريتی کشور بود، سد کرده است.
سکولارها در ایران جایگاهی ندارند! حضور پر شور ملت ایران در بيست و دوم بهمن عامل شکست کامل سکولارها در کشور است.
اسلام با فرهنگ لائيك و بى دينى مخالف است. دشمنان با استفاده از ترويج فرهنگ لائيك درصدند تا زنان را از خط عفاف و حجاب و كرامت منحرف كرده و سنت هاى اصيل اسلامى را از بين ببرند.
آيتالله مکارم شيرازی
نقش تلويزيون در ايجاد تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بسيار مهم است. هر چند که در ساليان اخير برنامههاي ديني و مذهبي در تلويزيون گسترش يافته ولي کساني در آنجا لانه کردهاند تلويزيون را به سوي سکولاريسم سوق مي دهند».
بقيه از ستون مقابل
اگر جهان سومي باشي، استاندارد و مقياس هاي تمام اجزاي زندگي تو ، جهان سومي ميشود... اينكه در سال چند بار لبخند ميزني... در روز چند بار گريه ميكني... راهي كه تو را به بهشت و جهنم ميرساند... و حتي جنس خداي تو هم جهان سومي ست... >>>
میز گرد «مسائل و مشکلات دربلوچستان» انجمن پژوهشگران ایران، با اعتقاد بر اینکه در طی سالهای طولانی ایرانیان نقاط مختلف ایران همیشه مورد تبعیض و فشارهای گوناگون قرار داشته اند، برای بررسی خواست ها و نیازهای آنان در زمینه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در یک حاکمیت غیر متمرکز، سلسله کنفرانس هائی را در برنامه کاری خود قرار داده است که نخستین آن در رابطه با مسائل و مشکلات در سیستان و بلوچستان می باشد. این میزگرد نیز بمانند تمامی مطالعات و بررسی های ما در چارچوب تمامیت ارضی و حفظ یکپارچگی ایران خواهد بود . >>>
کاری از ايمان نبوی
|
© 2009 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |