|
دزدی در ممالک محروسهء آقا (عج)
از بسکه طی سی سال گذشته در گوش فدوی خواندند که وطن سابق را بنام آقا امام زمان (عج) کرده اند، فدوی نیز با همه ی خنگی و خرفتی تاریخی اش، سرانجام پذیرفت که نام جدید وطن سابق از این پس، مملکت امام زمان (عج) است...
لکن بین خودمان باشد - یعنی ، چون فدوی سر ِ اضافه ندارد که دست حضرات بدهد، لطفا ً بگوش برادران نرسد! ـ که وی هرچه فکر می کند بیاد نمی آورد، حتا بعنوان شهروندی که در آن ملک ُمشاع ، به اندازهء سر سوزنی سهم دارد، در این باب به حضرات آیات عظام و حجــج اسلام کثرالله امثالهم وکالتی داده باشد. این، البته هیچ از ارادت فدوی به حضرت بقیة الله الاعظم، ارواحنا روحی فداه، که طی بیش از هزار و چهار صد سال گذشته تاکنون، علیرغم تلاش های فراوان، سعادت زیارت ایشان هنوز دست نداده، نکاسته است و در مقابل، به این دلخوش بود که حضرت، با احاطه ای که به سبک مراکز بيست و چهار ساعتهء امداد به جمیع امور جامعهء شکوهمند اسلامی دارد، نخواهد گذاشت چیزی جا بجا شود... لکن، مع الاسف، مدتی است که فدوی در گوشه و کنار مملکت ایشان شاهد وقایعی ست که وی را معاذالله دچار تردید می کند که نکند ایشان استغفرالله اصلا ً حالی شان نیست!
خوانندگان محترم ضد انقلاب، عوامل گرامی استکبارجهانی و صهیونیزم بین الملل، لعنة الله علیهم اجمعین، به خاطر دارند که وقتی از صادق محصولی، یار غار برادر احمدی نژاد، در مورد ثروت میلیاردی ایشان سؤال شد، فرمود متعلق به آقا امام زمان(عج) و نزد ایشان امانت است! که از آن زمان تاکنون، فدوی منتظر است که آن امام همام(عج) مراتب را تأیید یا تکذیب فرماید، که البته تا لحظه ی نگارش این سطور، هنوز نفرموده است!.. البته یک وقت تصور نکنید که فدوی، قضیّه را پشت گوش انداخته و به علت کاهلی پیگیری نکرده است، خیر! چنین نیست بلکه فدوی به توصیه حجت الاسلام هدایتی، متولی امامزاده ی سلام (تلویزیون – م)، که از قلب شیطان بزرگ، یعنی لس آنجلس، پخش می شود، عریضه های پیاپی خدمتشان ارسال و به دفعات نیز شخصاً به چاه مربوطه مراجعه کرده و حتا بست نشسته، لکن مع الاسف دست خالی بازگشته است.
دیگر از مواردی که فدوی را به فکر فرو برد که آیا ایشان به اموال خود نظارت دارد یا نه، واقعه ای بود که در روستائی از ممالک محروسهء ایشان رخ داد که فدوی گزارشش را در همان زمان تحریر و تقدیم کرد. موضوع، به اجمال و اختصار این بود که اهالی روستای مذکور به مسؤلین گرامی مملکت ایشان، اعلی الله مقامهم اجمعین مُلتجی شدند که مدّتی ست که کابل های برق روستا به سرقت می رود چندان که اکنون نیمی از روستا در تاریکی فرو رفته! و افزون بر تاریکی، بین علمای اداره ی برق و نیروی انتظامی نیز، پیرامون حل این مسأ له ی بغرنج، شدیداً اختلاف افتاده است! بدین معنی که به فتوای علمای اداره ی برق، تا علمای نیروی انتظامی مبادرت به دستگیری سارقین زبردست کابل های فشار قوی نکنند، از نصب کابل های جدید خبری نیست!..
مسألهء 1: به عنوان مشق شب، پیدا کنید قیافه ی اهالی را در این میان!..
باری ـ روزگار، روزگار قرائت های گوناگون ست و فدوی نیز در این راستا، قرائت خودش را دارد. بدیهی ست که فدوی در اینگونه موارد قائل به تساهـُل و بر این باور است که:
بیت
میــان دو تــن جنگ چـون آتش است
سخن چین بدبخت هیزم کش است
لذا به اهالی توصیه کرد که بهتر است علمای محترم ادارات برق و انتظامی را در آن دعوای حیدری نعمتی، به حال خود گذاشته و با سارقین گرامی کابل های مسروقه، ابتدا وارد مذاکره و سپس معامله شوند! بلکه بتوانند که کابل های خود را به نصف قیمت از سارقان ارجمند، خریداری نمایند! در ضمن، پول روی هم گذاشته و آن سارقان گرانقدر را نیز در اسرع وقت بیمه کنند چرا که در غیر این صورت، فدوی "مسؤل آن نخواهد بود." زیرا چنانچه سارقین عزیز در حین سرقت کابل ها، خدای نخواسته دچار برق گرفتگی شوند، مطابق قانون مترقی مجازات اسلامی، قصاص شده و کابل برق فشار قوی مربوطه را عیناً به ایشان وصل خواهند فرمود! پارتی ها و ارتباط های نیرومند فدوی نیز قادر نخواهند بود که حکم مربوطه را لغو نمایند و نهایتاً ممکن است بکوشد تا قاضی القضات دادگاه شرع را متقاعد کند که به جای آنکه اهالی را به بالای تیر چراغ برق برده و سپس کابل برق را به آنان وصل کند، این کار را حتی المقدور همان پائین انجام دهند!..
فدوی، همچنین، در حاشیه به اهالی گوشزد کرد که اين پرونده را پیگیری کنند و بدانند که:
"تا ریشه در آبست امید ثمری هست "
تا تیره به برق ست امید شرری هست!
از حضرت داروغه بپرسند که قربان
از دزد سر گردنه آیا خبری هست؟
و امّا فقره ی واپسین که بیش از پیش حیرت فدوی را بر انگیخت، همانا سرقت شدیداً ماهرانه ی تندیس های بزرگان تاریخ وطن سابق از سطح اُمَ القـُرای اسلامی ست که آن نیز دانسته نیست که آیا با اطلاع صاحب عله، یعنی حضرت بقیة الله(عج)، بوده است یا، خیر، کار عوامل خود سر یا خود جوش! وابسته به حکومت شکوهمند اسلامی ست؟
بیت
بـَری با خود نشان جای پا را
کنـی تـقلـید مـرغان هـوا را!
رسانه های دارالخـُرافه، شمار تندیس های ربوده شده را با تذکر دو نکته ی اساسی که در پی خواهند آمد، علی الحساب، و تا لحظه ی نگارش این سطور ، يازده فقره گزارش کرده اند (1)
به اعتقاد برخی از آگاهان، دیدگاه های فقهی دربارهء مجسمه نیز می تواند در وقوع حوادث اخیر موثر باشد! بدين قرار:
«فقیهان احکام منفی ای دربارهء مجسمه دارند. از دید برخی از آنها هر نوع سازه ای که جسمانیت انسانی داشته باشد می تواند حکم شرک داشته باشد و حرام است»!
سایر علما نیز، بر اساس آیه هائی چند، کم و بیش بر همین باورند.
در همین باره سایت «فرارو» نیز در تحلیلی دربارهء احکام فقهی مجسمه سازی نوشته است:
«مجسمه، از اشیایی است که برخی در گذشته اعتقاد به حرام بودن ساخت آن داشتند. به عنوان مثال، شیخ مفید و شیخ طوسی، قائل به حرمت مجسمهسازی بودند؛ خواه مجسمه موجود با روح باشد يا بیروح. امّا اکثر فقها، معتقدند دلالت روایات وارده بر مجسمههای جاندار! است».
این سایت به سابقه آتش زدن مجسمه ها در اصفهان در سال های اخیر اشاره کرده و افزوده است: «سرقت مجسمهها و آتش زدن آنها چندین سال قبل در اصفهان رواج ویژهای یافته بود و آنچنان که مشخص شد مسئولیت این اقدامات با یک روحانی جوان بوده است».
هم چنین در سایت درگاه، سایت پاسخگویی به مسائل دینی که متعلق به سازمان تبلیغات اسلامی است، نیز در این باره آمده است: «تاریخ بشر شاهد این مدعا است که ریشههای بُتپرستی، از تقدیس تمثالها و حتی سنگها آغاز گردیده و رفته رفته به پرستش بتها و... انجامیده است"!
لکن البته فدوی «مجسمه های جاندار!» را نمی داند چیست و باید برود پیرامون آن قدری مطالعه کند. و، گفتن ندارد که اینها همه، همان است که برادران به آن "اقتدار" حکومت اسلامی می گویند!
در مورد وجه َشبَه نیز عرض می کند که در این مورد هم مثل مورد پیشین (سرقت کابل های برق) پیرامون حل این مسألهء فقهی، بین علما شدیداً اختلاف افتاده است. ملاحظه کنید:
«شهرداری مأمور برقراری امنیّت در شهر نیست و سرقت تندیس های بزرگان تاریخ ایران از سطح شهر، ارتباطی به شهرداری ندارد و نیروی انتظامی باید در این زمینه پاسخگو باشد!»
مسألهء 2: به عنوان مشق شب، پیدا کنید تندیس های ربوده شده را توسط برادران ایمانی!
و اما حُسن ختام این مقال، نقل مورد مشابهی است از جدّ اعلای فدوی، عالی جناب "ایرج میرزا" کز هر زبان که می شنوم نا مکرر است (2).
گرچه آن بزرگوار این قطعه را در زمان خود سرود، امّا چون نیک بنگری، حکایت امروز ما و پیشرفت های شگفت انگیزیست که در این سه دههء حیرت انگیز، داشته ایم:(3)
در سر در کاروانسرائی
تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمایم این خبر را
از مُخبرِ صادقی شنیدند
گفتند که وا شریعتا، خلق
روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد
تا سر در آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق
می رفت که مؤمنین رسیدند!
این آب آورد، آن یکی خاک
یک پیچه ز ِ گل بر آن بریدند
ناموس به باد رفته ای را
با یک دو سه مُشت ِ گل خریدند
چون شرع نبی ازین خطر جست
رفتند و به خانه آرمیدند
غفلت شده بود و خلق وحشی
چون شیر درنده می جهیدند
بی پیچه زن گـُشاده رو را
پاچین عفاف می دریدند
لب های قشنگ خوشگلش را
مانند نبات می مکیدند
بالجمله تمام مردم شهر
در بَحر گناه می تپیدند
درهای بهشت بسته می شد
مردم همه می جهنمیدند
می گشت قیامت آشکارا
یک باره به صور می دمیدند
طیر از وکرات(4) و وحش از جُحر(5)
انجـُم(6) ز سپهر می رمیدند
این است که پیش خالق و خلق
طـُلاب علوم رو سفیدند
با این علما هنوز مردم
از رونق ملک نا امیدند!
زیاده جسارت است.
علی الله التکلان و هوا لمُستعان فی جمع امور
دوم می المخمُور سنه ی 2010 ترسائی
کتبة الفقیر، سرا پا تقصیر، کمتر از قطمیر- فدوی
یادداشت ها
(1) نقل قول ها روز آنلاین
(2) حافظ
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کــز هـر زبـان که مـی شنوم نا مـکرر اسـت
این بیت در حافظ به تصحیح مسعود فرزاد (ص 29) و انجوی (ص 15)
به همین صورت، امّا در نسخه ی قدسی (ص46) به این وجه:
یـک نکته نیـست غـم عشق و ایـن عجب
کز هر کسی که می شنوم نا مکرر است
و در نسخه ی شاملو (ص51) به این شکل آمده است:
یــک قـصه نیست غـم عشق، وین عجب
کز هر دهان که می شنوم نا مکرر است
فدوی بی تقصیر است!
(3) نسخه ی سانسور نشده ی دیوان ایرج. زنده نام دکتر محجوب. ص 177
(4) لانه ی پرندگان. جمع وکره ـ وکر که باید اوکر باشد و ایرج به قیاس جمع بسته است.
(5) لانه و سوراخی که گزندگان در زمین حفر کنند
(6) جمع نَجم - ستارگان
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |