فهرست مطالب ماه سپتامبر 2012 |
شماره 1204 ــ جمعه 7 مهر ماه 1391 ـ 28 ماه سپتامبر 2012
آزادی هزاران جلوه برای عرضه دارد آمارتیا کومار سن استاد دانشگاه کمبریج و برندهء جایزه نوبل در رشتهء اقتصاد سال 1998 و متخصص مباحث مربوط به توسعهء اقتصادی با اتکاء به درآمد، فقر و رفاه است... او کتابی دارد به نام "توسعه به مثابه آزادی" که به این شعر ویلیام کوپر، شاعر قرن 18، آراسته شده است: «آزادی هزاران جلوه برای عرضه دارد / که بردگان، هر چند راضی، هرگز از آن با خبر نخواهند شد». از نظر او "توسعه عصارهء امکان های آزادی است". و تعبیر دقیق تر این مفهوم از نظر من چنین می شود: هر جامعه ای به همان میزان توسعه یافته است که آزاد است. همراهی با چنین باوری منجر خواهد شد که توسعهء اقتصادی، عدالت اجتماعی و حقوق بشر، بعنوان مفاهیمی سازگار با آزادی، و به عبارت بهتر، از الزامات آن تلقی گردند.>>>
چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی؟ مدتی است که از برخی کوشندگان سياسی، و نيز نويسندگان «اظهار نظر» در پای مقالات سايت های مختلف، می خوانم که دربارهء رواج اصطلاح «سکولار دموکراسی»، و يا «نيروهای سکولار دموکرات»، دو گونه نظر را مطرح می سازند... يکی اينکه دموکراسی در زهدان خود سکولاريسم را حمل می کند و نيازی به ساختن ترکيبی از اين دو نيست... و دو ديگر اينکه اساساً ترکيب «سکولار دموکراسی» ترکيبی جعلی و بی سابقه است و نمی توان در فرهنگ های لغت فرنگی (و بخصوص سياسی) برای آن تعريفی يافت... لازم است در هر دو مورد توضيحاتی را بيان کنم.>>>
«منـ»شورهای متوازی و اتحادهای متفرق مشکل نه در اندیشه و اهداف معقول و مقبول بلکه در افراد و گروههایی است که حامل اینها هستند. حاملانی که نمیتوانند از روی سایه خود بپرند. همین سایه است که بر فراز «من»شورهای فردی و گروهی و بر اتحادهای متفرق ایرانیان گسترده شده است، وگرنه همه صادر کنندگان و امضاء کنندگان منشورهای مدعی اهداف دمکراتیک و بشردوستانه میبایست متون یکدیگر را نیز امضاء میکردند! مثلاً چه میشد اگر امضاکنندگان «منشور 91» و «منشور پیشنهادی شورای ملی» هر دو را امضا میکردند؟>>>
دخترجوانی گریه کنان به مرکز پلیس رفت و گفت مردی او را فریب داده و ناپدید شده است. افسر نگهبان مشخصات مرد را گرفت، مأموری را احضارکرد و به او دستور داد مرد را دستگیرکند و به اداره پلیس بیاورد. دختر با ناراحتی اعتراض کرد و گفت: من نمی خواهم او را دستگیر کنید، فقط ناراحت و نگران این هستم که چرا چند روز است که دیگر نمی آید فریبم دهد! حکایت ما مردم ایران و حکومت آخوندی بی شباهت به این داستان نیست.>>>
عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی ـ از زندان اوين اکنون جریان اصیل اصلاحات، در حالی که فعالان آن طی بیش از سه سال گذشته صدها سال حبس تحمل کرده و می کنند، و در تظاهراتی که به دعوت آنان برگزار شده ده ها شهید بر روی دست مردم مانده، و رهبران مورد وثوق آن نزد مردم بدون هرگونه محاکمه در خانه های خودشان زندانی شده اند، دیگر از آن مرحله گذشته است که بپذیرد بدون آنکه مستظهر به قدرت جنبش اجتماعی باشد می تواند با جبههء استبداد تعامل کرده یا امتیازی از آن به نفع اصلاحات بگیرد. امروز دیگر روشن شده است که ولی فقیه مطلقه قدرت اش را مشروطه نمی کند مگر آنکه فشار سازماندهی شدهء اجتماعی او را وادار به این امر کند. بر این اساس جریان اصلاحات اگر در پی تأمین اهداف اصلاح طلبانه باشد با تداوم توسل به استراتژی مهار قدرت مطلقه در هر عرصه ای، از جمله فرصت های ناشی از تحولات بین المللی و منطقه ای همچون بهار عربی و میدان های انتخاباتی نظیر انتخابات آتی، همواره بایستی تاکید بر به صحنه آوردن فشار جنبش اجتماعی را مد نظر قرار دهد.>>>
حکومت آخوندها و درس هایی که ما آموخته ایم بی کفایتی و ندانم کاری های حکومت واپسگرای آخوندی در سی و چند سال گذشته ملت را به فقر و فحشا و کشور را به بدنامی و مرز تجزیه کشانده است. نسل قبل و جوانان کنونی به قیمت جان و مال شان، تلف کردن عمر و دربدری شان، و همچنین بدنام شدن و عقب ماندن کشورشان درس هایی از جمله آموزه های زیر را برای آینده آموخته و یا باز آموزی کرده اند. کاش هیچ آرامشی این گونه آموزه های گران آموخته شده را بدست فراموشی نسپارد.>>>
نرخ طلاق در ازدواجهاي دانشجويي پايين است مدير كل دفتر برنامه ريزي ازدواج و تعالي خانوادهء وزارت ورزش و جوانان مدير كل دفتر برنامه ريزي ازدواج و تعالي خانواده وزارت ورزش و جوانان، گفت: با وجود نقد برخي از افراد به ازدواجهاي دانشجويي، بر اساس آماري كه به صورت شفاهي از نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاهها عنوان شده است، از حدود سال 80 تا اواخر سال 90، درصد پاييني از ازدواجهاي دانشجويي كه از طريق ثبت اسناد و ثبت احوال بررسي شده منجر به طلاق شده است. مسعود اميني در گفتوگو با خبرنگار سرويس «جوانان» ايسنا، افزود: ازدواج دانشجويي باعث افزايش ضريب امنيت زندگي دختر و پسر بويژه دختران شده است، چرا كه آنان بيشترين آسيب را از طلاق ميبينند. وي در ادامه گفت: به قوه قضائيه پيشنهاد كردهايم كه به سادگي اجازه طلاق به زوجين داده نشود، چرا كه در حال حاضر آستانه تحمل دختران و پسران كم شده است بنابراين بايد به آنان آموزشهاي لازم را بدهيم. مدير كل دفتر برنامه ريزي ازدواج و تعالي خانواده وزارت ورزش و جوانان با بيان اينكه اين پيشنهاد حدود دو هفته پيش در ستاد ملي زن و خانواده مطرح شد، تصريح كرد: ..>>>
شماره 1203 ــ چهارشنبه 5 مهر ماه 1391 ـ 26 ماه سپتامبر 2012
به دقت و کمال اجرا میشود! گفتگو با سید کاظم اکرمی، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی گفتگوگر: فاطمه استیری از سايت کافه خبر من همواره از آزادی بیان و نقد و انتقاد و مشارکت همهء گروه هایی که انقلاب را قبول داشتند ولی منتقد بعضی از تصمیم گیری ها بودند طرفداری کرده ام. بنده ارادتمند همهء کسانی هستم که منافع ملی را بر منافع گروهی و شخصی ترجیح می دهند و به نظرم بین اصولگرایان صادق و اصلاح طلبان صدیق تفاوت اساسی وجود ندارد. راه برون رفت از مشکلات و تحقق خواسته های نویسندگان قانون اساسی و شهدای انقلاب را همکاری دو گروه مذکور و همهء عاشقان اسلام و ایران می دانم. زمانی که قانون را می نوشتیم تصورمان این بود که تدریجاً برای اجرایی شدن این اصول قوانین عادی تصویب می شود. افراد صادق، امین و ارزش گرا و پایبند به قانون و خادمان راستین ملک و ملت بر سر کارها گمارده می شوند. البته تا مدت ها همین روند بود اما متأسفانه کم کم افرادی به اصطلاح زرنگ و سیاسی کار و گروه گرا نفوذ کردند و کار را به آنجا رساندند که استاد محمد رضا حکیمی کتاب «قصد و عدم وقوع آن» را نوشت و منتشر کرد. البته امروز متوجه شده ایم که راه تحقق آن خواسته ها راهی دراز و زمانی طولانی می طلبد. ما مردم باید مجدداً به تفسیر بینش و کنش خود بپردازیم و در مورد اصلاح جامعه به اجماع برسیم. تا عنایت خداوند هم برسد.>>>
لیبرالیسم، سوسیالیسم و دموکراسی کثرت گرا برگردان: محمد تقی برومند (ب. کیوان) رابطهء میان لیبرالیسم و سوسیالیسم بیش از هر وقت در دستور روز قرار دارد. اگر علاقمندیم که «ایده آل سوسیالیستی» پس از فروپاشی کمونیسم باقی بماند، ضروری است که رابطه های آن را با «دموکراسی لیبرالی کثرت گرا» روشن کنیم. برای مبارزه با یکسان انگاشتن «دموکراسی لیبرالی کثرت گرا» و «سیستم سرمایه داری» لازم است، همانطور که از دیرباز «نوربرتو بوبیو» خاطر نشان کرد، تصریح نمود که هدف های سوسیالیستی به صورت پذیرفتنی فقط می توانند در چارچوب دموکراسی لیبرالی به اجرا درآیند. آنچه موضوع بحث است، فرمول بندی سوسیالیسم به عنوان تعمیق «انقلاب دموکراتیک» به نحوی است که نه فقط با حیات دموکراسی کثرت گرا سازگار باشد، بلکه این کثرت گرایی را که ویژگی دموکراسی معاصر را تشکیل می دهد، غنی گرداند.>>> تقی برومند (ب. کیوان) فعلیت متن های اعلامیه حقوق بشر و شهروند که در سال های اخیر دوباره مورد تأکید قرار گرفت، خود را به صورت متناقض به ما نشان می دهد. با این حال، این توأم با آگاهی از فاصلهM ظاهری تقلیل ناپذیر بین مفهوم های (آزادی و برابری) است که با وجود این به مثابه امری ناگزیر احساس می شود. لیبرالیسم معاصر در مطرح کردن این مطلب که «آزادی» و «برابری» در خارج از حدود بسیار تنگ (حدود شکل حقوقی) یکدیگر را نفی می کنند، تنها نیست. سوسیالیسم نیز در هنگامی که عملاً آشکار شد که درخواست های آزادی و برابری مشروط به یکدیگرند، در این عقیده سهیم است. همانطور که آن را هم در مبارزه برای دموکراسی در «کشورهای سوسیالیستی» پیشین و هم در جنبش های ضد نژادپرستی اروپای غربی یا در مبارزه های سیاه پوستان آفریقای جنوبی ملاحظه کردیم.>>>
از جان لاک تا آدام اسمیت، در ستایش مالکیت خصوصی جان لاک فیلسوف سیاسی قرن هفدهم انگلیس در کتاب معروف خود «دو رساله دربارهء حکومت مدنی» (1690) تفسیر جدید و خاصی از حقوق طبیعی ارائه میدهد که میتوان آن را مهمترین منبع اصول نظری حقوق بشر و اعلامیههای تحت این عنوان دانست. تأثیر تعیینکنندهء اندیشههای لاک بر مضامین اساسی اعلامیههای حقوق بشر بر صاحبنظران پوشیده نیست و بسیاری از متفکران و مورخان اندیشهء سیاسی جنبههای گوناگون این تاثیر را کموبیش نشان دادهاند. اما آنچه که مورد توجه واقع نشده تأثیر لاک بر «اقتصاد سیاسی کلاسیک» و تبعات تئوریک و عملی آن است. چرا که اگر مبانی مفهومی حقوق بشر و اقتصاد سیاسی ریشهء یگانهای (در نظریهء حق لاک) داشته باشند میتوان به طور منطقی نتیجه گرفت که نظام فکری و نیز عملی سیاسی و اقتصادی در جوامع صنعتی بر یک اساس قوام گرفته است.>>>
«سیاستمداری پایبند به اخلاق در برخورد با متهمی که از محل بمب و هواپیمایی خبر دارد که قرار است منفجر شود و ده ها یا سدها نفر گشته شود، چه باید بکند؟»... به باور من، هیچ پاسخ پیشینی ِ کلانی برای این دست پرسش های «دایلماتیک» [دو راهه] نمی توان یافت؛ و در حالی که غالب سیاست مداران در چنین موقعیت های ویژه ای شکنجه را بر می گزینند، شاید پاسخ هایی از این دست، اگر نه نوعی ریاکاری اخلاقی، که دست کم نوعی ساده انگاری رومانتیک و عوام پسند باشد. با این دست پرسش ها در سریال امریکایی "24" بارها و بارها روبرو می شویم؛ پرسش هایی که به بخش مهمی از زندگی در جهان جدید تبدیل شده اند؛ جهانی که بیش از هر زمان از تروریسم و ناامنی های آن تب کرده است و می لرزد. دمکراسی با این دست پرسش ها چه می کند؟ ساختاری که سودای آمیزش اجتماعی به سامان دارد از این بحران ها که هستهء سخت آن یعنی "گفت و گو" را نشانه رفته است، چگونه عبور می کند؟ دمکراسی ها در دایلمای بهبود "امنیت فردی" و "امنیت اجتماعی" چه باید بکنند؟>>>
استبداد دین رسمی در حوزه موسیقی نگارندهء این سطور به این باور است که حوزه عمومی اگر به حال خودش رها شود، هنر، فرهنگ، اخلاق، حتی خود دین و معنویت، به دست سازندگان اصلی آن (یعنی مردم) پالوده و غنی و اصلاح و در صورت نیاز دگرگون میگردند. مصداق های عینی زیادی برای این مدعا وجود دارد. برعکس، وقتی دینی در یک جامعه حاکمیت رسمی و بلامانع بیابد، دامنهء هنر و خلاقیت های فرهنگی را کوچک می کند. دین رسمی برندگی بسیاری می یابد: با استفاده از اخلاق برنده اش فهم عامه را در جهت برچیدن هنرها و پاره های حیاتی مدنیت سوق می دهد.>>>
آیا مدیریت مالزی می تواند الگوی خوبی برای ایران باشد؟ شاید تا بیست سال پیش کسی باور نمی کرد که کشور مالزی به یکی از قطب های سیاسی و اقتصادی آسیا و شاید جهان تبدیل شودغ کشوری که در چهار دهه قبل وضعیت ناهنجاری داشت. قبل از آن مستعمره امپراطوری انگلیس بود، فقر بیداد میکرد، نشانی از توسعه و ترقی دیده نمیشد، اختلاف نژادی توام با تبعیض طبقاتی آزاردهنده بود. اما با کمال شگفتی امروز این کشور جهان سومی به سرعت به سمت توسعه یافتگی در حرکت است و امروز شاخصهای پیشرفت و ترقی را عملاً در عرصههای مختلف به نمایش گذاشته است . بدون هیچ چون و چرایی باید از یک مدیر موفق در این پیشرفت سخن به میان آورد . او کسی نیست جز «ماهاتیر محمد»، نخست وزیر سابق مالزی.>>>
شماره 1202 ــ دوشنبه 3 مهر ماه 1391 ـ 24 ماه سپتامبر 2012
بخت فدوی یک لاقبا نیز سرانجام باز شد و قرار است که، گوش برادران کر، از این پس به لحاظ اقتصادی، دستکم در این بخش پایانی عمر بر باد رفته، شدیداًً در رفاه کامل بسر ببرد... خوانندگان محترم ضد انقلاب، یکوقت تصور نکنند که فقر فدوی، او را لامحاله به بیراهه کشانده و فی المثل با حضرات ساخته و بابت اش مواجب هنگفتی دریافت کرده، و یا به پیروی از برادران چند هزار میلیاردی اختلاس فرموده و در رگ زده است. اصلاً و ابداً، خدا نکند! فدوی اگر پول اش از پارو هم بالا برود ـ که بقول عوام " آل ردی" رفته است ـ با انواع استبداد در هر شکل و فرم اش، همچنان سر ستیز دارد. این را هم بگوید که موقعیت مالی درخشانی که پیش رو دارد، باعث نخواهد شد که وی قلم را غلاف کند. نخیر! فدوی این سنگر را تا حصول به نتیجه ی غائی، طلاق نخواهد گفت. خلاصه اینکه، بقول آن بزرگوار "ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد"! یعنی، فدوی دیگر، آن فدوی ده روز پیش نیست!، چرا که ذهن وی با ملاحظهء يک خبر، ناگهان جرقه ای زد و شب تاریک مالی او را همچون روز روشن کرد... باری، فدوی به خوانندگان محترم ضد انقلاب اعتماد کرده، طرح تضمینی خود را ـ که آیندهء مالی او را بدون تردید دگرگون خواهد کرد ـ بشرطی که بین خودمان باشد، با آنان بقول عوام share می کند... داستان از یک تیتر ساده آغاز شد؛ تیتری که سرنوشت مالی او را رقم زد.>>>
اندر مصائب مترجم بودن در دولت ایراناحمد هاشمی ـ کارمند و مترجم سابق وزارت امور خارجهحرفهء مترجمی از جمله مشاغلی است که همزمان با گسترش ارتباطات بین جوامع بشری و بویژه پس از آغاز دوران باز رستاخیز و رنسانس در اروپا، توسعه فزایندهای پیدا نموده و در قرون و دهههای اخیر شعبهها و زیرشاخههای تخصصی متعددی بر آن افزوده شده و جایگاه خود را در میان مشاغل حساس و کلیدی تحکیم نموده است به طوریکه در دنیای امروز تصور جهانی بدون این حرفه امری غیرممکن مینماید. بر طبق رتبه بندی بین المللی سختی مشاغل، مترجمی از جمله مشاغل سخت، سنگین و پراسترس به حساب میآید که به همین دلیل، شاغلان در این حرفه مشمول برخی امتیازات از قبیل بازنشستگی زودهنگام میشوند. ولی شرایط حاکم بر ایران و ویژگیهای حکمرانان کنونی آن این پیچیدگی، اضطراب و سختی را مضاعف و دوچندان مینماید که در این مجال اختصارا به این پیچیدگیها پرداخته خواهد شد.>>>
اندر باب مخالفان منشور شورای ملی و جنگ احتمالی علیرغم هزاران امضاء و بیش از ده هزار تائیدیه در فیس بوک منشور پیشنهادی برای تشکیل شورای ملی، برخی از فرهیختگان قلم بدست و یا میکروفون به لب اپوزیسیون شمشیرها را از رو بسته و سراسیمه به مقابله با آن شتافته اند... در این راستا می توان به نوشته فرهیخته ای نامدار اشاره کرد که... علاوه بر توهین مستقیم و غیر مستقیم به اعضای کمیته هماهنگی شورای ملی و هزاران امضاء کننده آن، سازمان ها و احزاب شناخته شده از جمله جبهه متحد بلوچستان ایران که یکی از امضاء کنندگان منشور می باشد را جدیدالتاسیس، بی اهمیت و ناشناس قلمداد می کند. و از آنسو شبکه سکولارهای سبز را که کمتر از سه سال عمر دارد پلی سترگ، مطمئن و استوار برای گزار به دمکراسی و رهایی ایران می داند.>>>
پند و اندرزی، از «کهتری» به «مهتران» حمید فراهانی ـ حامی منشور شورای ملی بعد از انتشار فراخوان برای شورای ملی تنی چند از زعمای فیلسوف و علمای فرهیخته در علم سیاست، تاریخ، ادبیات، و عالم علوم منسوخه و انقطاء المنطق از جمله آقایان دکتر بهرام مشیری و اسماعیل نوری علاء و ناصر انقطاع کلاس های درس حوزوی و جاری خود را موقتن منقطع کرده تا به اصول جاریه و تهدیدات کاذبیه از جانب استبداد سابقیه که دمکراسی و سکولاریسم و تمامیت ارضی کشور را تهدید می کنند بپردازند. تشبهات مشترک آنها در حوزهء شبهه افکنی و تبلیغات مسموم بر علیه اعضای کمیته هماهنگی و امضاء کنندگان منشور از جمله خانواده پهلوی و بخصوص رضا پهلوی مایه تاسف و قابل تامل می باشد. این حکیمان خردمند باید بدانند که دانا بچشم نادان حقیرتر از آن باشد که نادان به چشم دانا!>>>
شورای ملی دیواری در برابر تجزیه طلبان با زمزمه تشکیل شورای ملی و انتشار منشور پیشنهادی، طبیعی است که شاهد برخی تحرکات و موازی سازی ها برای اشکال تراشی و سنگ اندازی باشیم. اما تحرکی که در این روزها بیش تر نمود و واکنش برانگیخته است، مطرح کردن فدرالیسم توسط برخی جریانات قومی است... تشکیل یک بدیل قدرتمند با حضور گروه ها و شخصیت های سیاسی از طیف های گوناگون، وظیفهء امروز هر ایرانی دلسوز است. این اتحاد و اتفاق در برابر تمامیت خواهان جمهوری اسلامی، راه را بر تجزیه طلبان نیز خواهد بست. پس به نظر می رسد، تکاپوی این روزهای تجزیه طلبان به خاطر نگرانی آن ها از اتحاد است... پس چه زیباست با شرکت و حمایت خود از فراخوان تشکیل شورای ملی، از این فرصت پیش آمده نهایت استفاده را ببریم و به جای مطرح کردن اختلافات قدیمی، که تنها خوشامد جمهوری اسلامی است، دست در دست هم دهیم و دموکراسی را از هم اکنون میان خودمان تمرین کنیم.>>>
اسماعیل نوریعلاء براستی کیست؟! بانو «پنج منهای يک»>>> اجرا در تلويزيون «ندا تی.وی»؛ سپس گذاشته شده بر روی يوتيوب توضيحاتي که زيرِ اين فيلم در يوتوب نگاشته شده: بانو«پنجِ منهای یک» در این برنامه با ارائۀ اسنادی معتبر در رسانۀ «ندا-تیوی»، پیـشـینه و کارنامۀ سیاسیِ شرمآور ِ اسماعیل نوریعلاء و بستگانش را برملا نموده تا این گرگهای در لباس میش، در عرصۀ نبرد با حکومتِ دست نشاندۀ اسلامی همچنان میدانِ مبارزه را به سـُـخرۀ خویش نگیرند؛ کسانی که بانیِ حکومت اسلامی بودند اگر آبِــرو داشتند بجای وقاحت خجالت پیشه میکردند و اکنون لال در گوشهای به دنبال سوراخ موش.این پروژۀ «ببخشید و فراموش نکنید» را خود گفتید خود باور نمودید؟! که حال اینگونه در پیشگاهِ مردمِ آگاهِ ایران غِـــر میدهید با طنازی! (پيوند به ويدئو
معرفی ماری در آستین اپوزیسیون سرهنگ کوروش آریا ـ روابط عمومی جبههء متحد آرتش و ملّت ایرا ن درود بر وطن سالار و مبارزان راستین جهت آزادی ایران از این جهنم ملایان جانی. راستش چندین مطلب مهم روز داشتم که باید نسبت به ارجهیت و اهمیت و خو است خو دم آنها را ار سا ل نمایم، از قبیل بیانا ت شا هزاده رضا پهلو ی بمنا سبت آ غاز سا ل تحصیلی و بروز و ایجاد شو راها و کمیته ها ی ملی با رهبرا ن ناشناخته که لحظه ای مانند قا رج از زمین سر بر می آو رند، و معرفی ماری در آستین اپو زیسیون به نام اسمائیل نو ری علاء. پس از سنگین و سبک نمودن اخبار و مطالب بالا ، تصمیم گرفتم که دم مار در آ ستین بگیرم و به باتلاقی که تعلق دارد پر ت نمایم. خو اهشمند است به و یدئو کلیپس و پیو ست ها که گذشتهء سیاسی اسمائیل نوری علاء و فعالیت های ایشان در رابطه با پرتاب خمینی از فرانسه به کرهء ماه و فرود آن شیاد بر پشت ملّت ساده لو ح و خوش باور ایران فاش می نماید توجه نمائید و اگر با ما موافق هستید به لیست خود مخصوصاً به رسانه ها ی ایرا نی و برنامه سا زان خا رج از کشو ر از قبیل علیرضا میبودی و تلویزیو ن پارس که بر دوش ملّت سوارند و از ملّت حمایت و تغدیه می شو ند ولی مار در آستین می پرورانند ارسا ل نمائید. آزاد و پاینده باد ایرا ن و به امید پیروزی نور بر تاریکی
شماره 1201 ــ جمعه 31 شهريور ماه 1391 ـ 21 ماه سپتامبر 2012
جنگ و جمهوری اسلامی، هر دو مسئله هستند نه راه حل! در شرایط حساس کنونی سادهترین راه این است که به یکی از جبهههای سنتی موجود پیوست: یا به جمهوری اسلامی برای مقابله با «تجاوز» و «تجزیه» یا به «متجاوزان» برای رهایی از «جمهوری اسلامی»! حال آنکه نتیجه پیوستن به یکی از این دو جبهه را داریم در برابر چشم خود در افغانستان و عراق و لیبی و مصر میبینیم! دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا با تشکیل یک جبهه مدرن و مستقل در برابر جنگافروزان داخلی و خارجی، کسی مجبور نباشد به جمهوری اسلامی یا به بیگانگان پناه ببرد؟!>>>
جمعه گردی های اسماعيل نوری علا هنگامی که آدمی باور کرده به سنجه هائی چند با کوشش هائی برای آلترناتيو سازی روبرو می شود، ناگزير است که صحت عمل و ميزان پيروزی محتمل اين کوشش ها را با آن «سنجه» ها اندازه گيری کند. اگر کاربرد اين سنجه ها چنين نتيجه دهند که کوشش پيشاروی ما درست عمل می کند و احتمال موفقيت آن زياد است، بر همهء باور آوردگان به آن «سنجه ها» واجب می شود که به کمک «کوشندگان» شتافته و تقويت شان کنند؛ اما اگر تشخيص چنين بود که روند کار نادرست است و احتمال توفيق اندک، آنگاه، واجب است که ديگران را نيز از کمبودها با خبر ساخت. >>>
دربارهء انتخابات امريکا و «شورای ملی برای انتخابات آزاد» در برنامهء ياران تلويزيون پارس به مديريت عليرضا ميبدی>>>
منشور پيشنهادی شورای ملی ايران و بولدوزرهای تخريب هويت اين بار هم بمانند سه دههء گذشته، يعنی هر هنگام که جنبشی سراسری برای بسيج نيروهای آزادی خواه مردمی خواست که سامان بپذيرد، نق زنان خود محور و بهانه گير از چپ و ميانه و راست، جمهوریخواه و سلطنت طلب، بجای اينکه محتوای شانزده ماده ای منشور را مورد نقد سازندهء خود قرار دهند، لبهء تيز يورش های ناسزاوار و تخريبی خود را، گاه همراه با تهمت و افترا، متوجه افراد، گروه ها و سازمان هايي کرده اند که در ماه های گذشته، بدور از هرگونه خود بزرگ بينی و تنگ نظری، به گرد هم فراآمده و حاصل کار خود را در يک منشور پيشنهادی پيش روی مردم ايران و همآوردان و کوشندگان سياسی قرار دادند.>>> فرصت دادن به خامنه ای جنایتکار است! احتمال دارد که شما نیز از طریق برخی از رسانه ها، به ویژه از تلویزیون های سیاسی خارج از کشور، در این دو سه روز اخیر دیده و متوجه شده باشید؛ که برخی از برنامه سازان این رسانه ها، و یا میهمانهای برنامه شان، با انرژی بسیار و تلاشی جدی ( به زعم من متأثر کننده )، برای نفی مسأله "شورای ملی ایرانیان" چه می کنند ؟! به لحاظ اهمیت موضوع، من تعدادی از این برنامه های عصبانی کننده را مشاهده نمودم. افراد سرشناسی که از نظر آگاهی های سیاسی و تاریخی، صاحب نام و شهرتی می باشند؛ چنان با شمشیر دولبه ی آغشته به زهر "منیّت" خویش، به طراحان و امضا کنندگان منشور شانزده گانه شورای ملی ایرانیان حمله می نمودند؛ که گوئی با آنان دشمنی خونین دیرینه ای را دارند...>>>
منشوری که به بازار نیامده ورشکست شد! با منش و شیوه هائی که در شکل دادن به کمیتهء موقت هم آهنگی و قبضهء آن توسط رقبا و عناصر معین بکار گرفته شد، و بی کلاه ماندن سر سایر طیف هائی که از علاقمندان به این پروژه و از پیشنهاد دهندگان تأسیس کنگره یا شورای ملی ایرانیان در خارج از کشور بودند، اجرای این پروژه در همان گام های نخست با چالش های بزرگ، جو آکنده از بی اعتمادی، استعفا دادن ها و انتقادات و افشاگری های وسیع همراه گشته است. هم چون روانه شدن آب درخوابگه مورچگان و بسان آش نخورده و دهان سوخته، بجای همگرائی در صفوف پراکنده شاهد واگرائی های بیشتر حتی در میان جریانات اخص سلطنت طلب شده است. چنان که یکی از تلویزیون های وابسته، آن را حرکتی خودمات کننده نام نهاده و دیگری شوت کردن توپ به دروازهء خودی.>>>
برای مردمی که ضرب شست سرکوب وحشیء حکومت ولایت مطلقهء فقیه را به عنوان "اقتدار" آن چشیده و در خانه ها خزیده اند تا مردم شجاع سوریه نیابتاً از جانب ایشان کشته شوند و خانه و کاشانه شان هدف توپ و تانک و بمباران هوایی قرار گیرد، درک تناقض بین آن "اقتدار" و این همه بی لیاقتی و بی کفایتی دشوار است، زیرا هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که حکومتی با مردم خود رفتاری را در پیش گیرد که مصداق "سر شاخه نشستن و بن بریدن" باشد. برای من، به عنوان یکی از آن مردم که علاقمند است "اقتدار" ادعایی حکومت را باور کند تا دستکم بداند از چه چیز و چرا می ترسد، خواندن خبر زیر همهء بنیان باور را درهم ریخت: «روز 25 شهریورماه، احمد مرادی، فرماندار بندرعباس در مصاحبه با خبرنگار "ایرنا" از کشف خط لولهء 10 کیلومتری قاچاق سوخت در این شهر خبر داد».>>>
تجزیه طلبان حقیقی: اندیشه پردازان فرهنگ خودی و غیر خودی برای انحلال تمامیت و کلیت نظام، برای استقرار ایرانی دمکراتیک با این و آن پیشوند و پسوند بر حق، برای پدیداری اعتماد و باور به نخبگان و سازمان دهندگان مبارزات سیاسی نمی توان حذف یکدیگر را جانشين رقابت سیاسی کرد. بلکه همهء نیروی خود را بآيد برای یک «همایش ملی» بکار گرفت؛ همایشی از پذیرش تفاوت ها. هیچ نیرویی این وکالت را ندارد که ایرانی بودن این و آن نیروی دیگر را با پیش شرط های نافرجام به چالشی حذف گرایانه در ساحت یک همایش حقیقی ملی تبديل کند.>>>
این چند ده مسلح به چه درد می خورند؟ هر ناسیونالیسمی برای نضج گرفتن احتیاج به غیریت سازی دارد ولی در کردستان ایران در گذشته و در مراحل تکوین ناسیونالیسم کردی این "دیگری" عجم بود نه فارس! در واقع ما دوگانهء کرد و عجم داشتیم نه کرد و فارس. عجم واژهای است که در کردستان مکری به صورت کلی به ایرانیان شیعه، و بطور اخص به ترکهای شیعه، گفته میشود. هنوز هم واژهای پر بسامد است. منظورم این است که شما با ابزار مفهومی کرد- فارس چگونه تبعیض نهادینه و ساختاری موجود در استان آذربایجان غربی را، که دامن حدود دو میلیون کرد آنجا را گرفته، تحلیل میکنید؟ این موضوع چه ربطی به فارسها دارد؟ این یکی از پیچیدگی های مساله کرد در ایران است. اهمیت تکوینی و سازندهء مذهب سنی در هویت خواهی و ناسیونالیزم کردی یکی دیگر از ابعاد این پیچیدگی است.>>>
فرض را بر این بگذارید که تمامی کارمندان زحمتکش شهرداری از همین امروز به مدت یک ماه دست از کار بکشند و اعتصاب کنند ، چه اتفاقی می افتد ؟ تمامی شهرها را زباله و کثافت بر میدارد و هیچ کس حاضر نمیشود حتی برای خرید مایحتاج روزانه خود پایش را از در خانه بیرون بگذارد ، چه برسد به آنکه ساعتها در آن فضای مسموم و آلوده تنفس کند. يا اگر از همین امروز به مدت یک ماه تمامی پزشکان ، جراحان و پرستاران اعتصاب کنند فاجعه ای انسانی به بار خواهد آمد که حتی تصورش پشت آدمی را به لرزه در می آورد. یا حتی ارتشیان اگر بمدت یکماه مرزها را رها کرده و به خانه هایشان بازگردند، ژا نانوا ها، لوله کش ها، سیم کش ها، کارکنان مخابرات، شرکت نفت، گاز و … چه ها که نمی شود...
شماره 1200 ــ چهارشنبه 29 شهريور ماه 1391 ـ 19 ماه سپتامبر 2012
حسن نزیه، رئیس کانون وکلای ایران و سپس رئیس شرکت ملی نفت ایران در دوران صدارت مهندس مهدی بازرگان، روز جمعه 24 شهریور، در سن 91 سالگی در پاریس درگذشت. نزیه که بعد از انقلاب اسلامی خیلی زود به منتقد نظام تبدیل شد، سرانجام ناچار به ترک ایران و اقامت در فرانسه گردید. وی در سالهای آخر عمر به بیماری آلزایمر مبتلا شده بود. سخنرانی نزیه در خرداد 58 در سمینار وکلای دادگستری جنجال آفرید. وی در دومین روز این کنگره به شدت از وضعیت مملکت انتقاد کرد و گفت بعضی تصور می کنند، تمام مسائل سیاسی و اقتصادی و قضایی را می توانیم در قالب اسلام بسازیم. وی در ادامه از جریان کار در دادگاههای انقلاب انتقاد کرد... آیت الله بهشتی به شدت به سخنان وی اعتراض کرد و محاکمه او را به علت مخالفت با نظام اسلامی خواستار شد.>>>
بگویید در ایران فردا "دیگری" کجا ایستاده است و از چه حقوقی برخوردار است؟ تا بگویم ایران فردا چه نسبتی با جمهوری اسلامی خواهد داشت. بگویید سیاست را به چه پیوند می زنید؟ تا بگویم چه میوه ای را خواهید چید و "غیرخودی" ها فردا چه کسانی خواهند بود. بگویید چه چیزی مهمتر از "حفظ نظام" است؟ تا بگویم، دیگری چگونه و کجا قربانی می شود. "گفت و گو با دیگری" و رسمیت بخشیدن به حضورش، گرانیگاه "حفظ نظام" در جهان جدید است؛ جهانی که هرچه باشد هیچستان نیست و لبریز از "دیگری" و صدای اوست. مساله، بی اهمیت تلقی کردن این عناوین نیست؛ مساله، انکار امکان گفت و گو بر سر این مفاهیم و موضوعات هم نیست؛ چه هر گفت و گویی به خودی خود بی پایان است؛ و اگر گفت و گو در زمانهء ما اهمیت دارد و مدار هر داوری قرار دارد، از آن روست که گفت و گو، در اساس، باز و بی پایان تلقی می شود. مساله، بی اهمیت تلقی کردن این عناوین نیست...>>>
پشت پردهء اعلاميه عليه بيانيهء مشترک احزاب کردستانی مکاتبهء فرخ نگهدار و بابک اميرخسروی احزاب کردی مزبور امروز یا رسماً خواهان مداخلهء نظامی در کردستان هستند (دبیرکل حزب دموکرات خواهان اعلام منطقه پرواز ممنوع است) و یا با یک درجه تخفیف مسوولیت هر نوع حملهء نظامی به کشور را از دوش حمله کنندگان برداشته و بر دوش حکومت جمهوری اسلامی می گذارند. این موضعی است که تمام شرکت کنندگان در نشست بروکسل پای آن امضاء می گذارند. در روزهایی که پیش روست - به خصوص در همآیش - توجه اصلی باید به محکوم کردن هر نوع مداخلهء نظامی و تشدید تحریم اقتصادی کشور و مرزبندی با نیروهای مدافع مداخله نظامی و تحریم اقتصادی معطوف گردد و از تولید شکاف های سیاسی زیانبار، بی موقع، یا ناخواسته جلوگیری شود.>>>
يا بد بين کردن مبارزان کردستان به اپوزيسيون ايران؟ پس از انتشار بيانيهای کهبه قلم آقای بابک امير خسروی و امضای تنی چند از کنشگران ايرانی انتشار يافت، شاهد واکنش تقابل آميز شديد و قاطعانهء فعالين کردستان نسبت به آن بوديم؛ چند صد نفر، يعنی چند برابر تعداد امضا کنندگان "بيانيه"ی آقای امير خسروی، طی بيانيه های متقابلی موضع گيری تحريفانه و خصمانهء "بيانيه" را محکوم کردند... اينجا بايد خطاب به آقای امير خسروی گفت: "دست شما درد نکند به کمک خاله خرسه اي تان به تماميت ارضی!" علاوه بر فعالين کُرد، حزب دمکرات کردستان ايران و حزب کوملهء کردستان ايران نيز در پاسخی تعرضی اين تبليغات مسموم را محکوم کردند. آنها ضمن تأکيد بر مفاد "توافقنامه" تصريح نمودند که در هيج جای "موافقتنامه"ی مشترک آنها سخنی از استقلال نيامده و در پی آن نيز نبودهاند. آنها ـ همانطور که در "توافقنامه" نيز آمده است ـ خواهان تحقق خواسته های کُرد در چهار چوب ايران فدرال، سکولار و دمکراتيک بودهاند و هستند.>>>
تعهد حزب دمکرات کردستان ايران به یکپارچگی ایرانشاهو حسينی، در برنامهء افق صدای امريکا>>>
کدام به تحقق «عدالت» منجر می شود؟ تعمیق مطالبات دمکراسی خواهی در ایران، از مبارزه با خشونت در تمامی عرصه های آن میسر است. امروز نیاز به "دمکراسی" در جامعه ما از "صلح طلبی" جدا نیست و تلاش تمامی نیروهای طرفدار دمکراسی، در مبارزه با خشونت پیوند خورده است. دمکراسی خواهان، مخالف راهکارهای خشن برای ایرانیان و ایران هستند که اعمال سرکوب و خشونت در داخل و برپائی جنگ نماد بیرونی آن می باشد. دمکراسی خواهان، صلح را برای سعادت و بهروزی تمامی مردم ایران از کرد و ترک و بلوچ و آذری و ترکمن و... و تلاش برای یکپارچگی ایران را با "اقتدار ملی" در نظر دارند. "اقتدار ملی" از همگرایی و به رسمیت شناختن برابر حقوقی همه ایرانیان حاصل می گردد.>>>
«شورای ملی» به عنوان یک «بدیل سیاسی» نظر به اینکه سه دهه از عمر حاکمیت جمهوری اسلامی با تکیه بر کشتار و جنایت آن میگذرد و در مقابل این حقیقت شوم در این زمان پتانسیل مبارزاتی عظیمی در میان جامعه ایرانیان درون مرز و برون مرز موجود است، تشکیل شورای ملی ایرانیان با ویژگی های منحصر به فرد خود و با خواست روشن براندازی و عبور از این نظام نیز در جهت همسو شدن و ایجاد هماهنگی های مبارزاتی هدفمند و کارآمد در این راستا امری بدیهی ست. کمتر نیروی سیاسی را می توان در میان سازمان ها و نیروهای فعال خارج از کشور یافت که بطور فعال و مداوم در صحنهء عملی برای حل معضلات سیاسی اجتماعی و اقتصادی کنونی مردم راه حلهای مناسبی از خود ارائه داده و برای تمکین آنها نیز از خود مایه گذاشته باشد. چرا که هر یک از این نیروها و سازمان ها از ظرفیتی برخوردار نیستند که بتوانند به تمام مشکلات پیش رو غلبه کنند و جدا از اختلافات درون سازمانی خود، به تنهایی الگوی موفقی جهت افزایش اعتماد و اتحاد میان خود و مردم باشند.>>>
تصوير ارائه شده تولد يک بديل سياسی نوين را تداعی نمي کند! شورائی که هنوز تدابير مقتضی برای جلب نيروهای مردمی خود را در ابتدا نتوانسته است فراهم نمايد، چگونه قادر خواهد شد به این شکل دولتمردان دیگر کشورها را به پشتيبانی از خواسته های امروز مردم ایران بکشاند؟ ارائهء اينگونه استدلال ها در اين برهه که سياست های امروز جهان غرب در برابر جمهوری اسلامی ارتباط مستقيم با نبود يک نهاد متحد سياسی و مخالف رژيم در عرضه بين المللی دارد تا حدی اتوپيک و دور از واقعيت است، اگرچه وجود چنين نهادهای در روزهای اضطراری و جنگ توانسته حلال مشکلات نيروهای عامل خارجی در بعضی از کشورها باشد اما تاثير گزار بر سياست خارجی تدوين شده کشورهای غربی نخواهد بود.>>>
شماره 1199 ــ دوشنبه 27 شهريور ماه 1391 ـ 17 ماه سپتامبر 2012
از تهران تا سنندج، اتحاد علیه اتحاد، و مبارزه علیه پیروزی بنظر من دوستان حق دارند که دستخوش هیجان شوند؛ خطر بسیاری جدی است. هر چه خطر جدی تر شود بر دامنه بحران و هیجان ناشی از ان می افزاید. بحران های ناشی از حاکمیت ولایت فقیه؛ امروز هم جامعه و هم نیروهای ازادیخواه را بطور جدی تحت تاثیر قرار داده است. هر چه شعله این بحران بالاتر می گیرد بر موج تشویش و احساس مسئولیت می افزاید. از همین رو این بسیار طبیعی است که در فضایی چنین بحرانی؛ افرادی که سالها به عشق سربلندی خانواده ایرانی تلاش کرده اند دل به دست احساس سپرده و با امید به خاموش کردن این اتش؛ فرزندان و یاران قدیم خود را مورد خطاب قرار می دهند. دوستان و سروران من؛ چاره این آتشی که هر روز بیشتر شعله می کشد؛ نه شماتت شاگردان و یاران قدیم خود؛ بلکه همدلی و همیاری ملی است. شما خود واقف هستید که این جمهوری اسلامی است که با نابکاری دست به اتش افروزی می زند. چگونه می توان انتظار داشت که با وجود چنین رژیمی خانه ما به خاکستر تبدیل نشود؟ چگونه می توان با تفرقه و تشنج در برابر چنین رژیم اتش افروزی ایستاد. تندی و عصبیت با یکدیگر کارگشای چنین معضلی نیست.>>>
(اطلاعیه در مورد رای امروز دادگاه فدرال واشنگتن) هموطنان عزیز، امروز پس از چهار سال و نیم که از شکایت تریتا پارسی و نایاک از من میگذرد، پس از یک مبارزه قانونی طاقت فرسا و پرهزینه، سرانجام رای نهائی صادر شد. من همواره گفته ام که آنها لابی رژیم ایران در آمریکا هستند. آنها نیز در شکایت خود، مرا به دروغ گوئی، وابستگی به محافظه کاران و جنگ طلبان متهم کرده بودند. قاضی دادگاه با بررسی نوشته ها و اظهارات من، شکایت آنان را بی اساس دانست و کلیه اتهامات وارده به من را مردود دانست. اضافه برآن، نایاک و شخص پارسی را به دلیل پنهانکاری و تقلب در جریان دادگاه و عدم صداقت و ... به پرداخت بخش مهمی از هزینه های وکلای من محکوم نمود. من در گزارشات بعدی جزئیات رای دادگاه را خدمت هموطنان توضیح خواهم داد ولی از این فرصت استفاده کرده و از همه کسانی که در این چهار سال و نیم از من حمایت کرده اند مجددا سپاسگزاری میکنم و این پیروزی را به همه مردم ایران تبریک میگویم. نایاک و متحدانش در مافیای اقتصادی رژیم و همچنین محافل قدرتمند آمریکائی ، سرمایه گذاری کلانی در حمایت از نایاک نموده و برای پیروزی اش در دادگاه، کیسه های گشادی نیز دوخته بودند که با رای امروز دادگاه، شکست سنگینی متحمل شده اند. در یک فرصت دیگر، از فشارهائی که نایاک و متحدان آمریکائی اش در این چهار سال و نیم برای خرد کردن و شکستن من و وکلای من کرده بودند سخن خواهم گفت و حامیان پشت پرده این کارزار دروغ را معرفی خواهم کرد. امیدوارم که این اولین گام برای منزوی کردن شبکه لابی رژیم ایران در آمریکا باشد. با درود به همه هموطنان و آرزوی سرنگونی رژیم ولایت فقیه
رابطه ی بین گودرز و شقایق (جمع شقیقه)، رابطه ای بسیار قدیمی ست، و قدمت آن شاید به یونان قدیم باز گردد! در تمام این این اعصار و قرون اما، متخصصین گوناگونی، بخت خود را در پیوند "گودرز" و "شقایق" آزموده اند و در این عرصه کم و بیش نامی نیز بهم زده اند. کرسی قهرمانی جهان در این رشته اما، همچنان خالی مانده بود تا سرانجام قرعه، به استناد شاهد زیر، به نام برادر حسین(ع) شریعتمداری، متولی امامزادهء کیهان مقام معظم رهبری، اعلی الله مقامه، که سر بریده می دارد دوست، اصابت کرد. پیوند ماهرانه ی بین "گودرز" و "شقایق" که توسط آن بزرگوار انجام شده، ناظر است بر افزایش ارزش دلار، لعنة الله علیه، وجه رایج ممالک محروسه ی ولایت مطلقهء فقیه، تا لحظه ی نگارش این سطور به 2400 تومان است...>>>
دربارهء شورای ملی برای انتخابات آزاد و پيوستن شاهزاده رضا پهلوی به آن گفتگوگر: سعيد بهبهانی در تلويزيون ميهن>>>
لزوم حمایت از شورای ملی در مقابل دسیسه ها مطمئناً جمهوری اسلامی و نفوذی هایش در اپوزیسیون در پی سنگ اندازی و جلوگیری از تشکیل چنین شورایی است و برای این کار نیز دست به کار شده است. گام اول آن ها، چسباندن شورا به سلطنت طلبان بود که با امضای منشور توسط گروه کثیری از جمهوری خواهان (از جمله سازمان جوانان جبهه ملی) ناکام ماند. یقیناً باز هم شاهد مخالفت هایی چنین دست در آینده خواهیم بود که با هوشیاری سیاسیون اپوزیسیون می تواند ناکام بمانند.>>>
آقای نوری علا مراقب باشید جمعه گردی هایتان به ...تبدیل نشوند! آقای نوری علا در نوشتۀ خود ابراز نگرانی کرده اند که از شاهزاده به عنوان یک سرمایۀ ملی هزینه شود و چنین القاء کرده اند که ایشان در دام عده ای شیاد و اطلاعاتی و عوامل جمهوری اسلامی افتاده اند! آیا شما رضا پهلوی را فردی ناآگاه به اوضاع و احوال خویش فرض کرده اید؟ کاش اندکی از او می آموختید که در راه آزادی ایران باید با هر کس که ایرانی ست و دل در گرو ایران دارد دست اتحاد داد. آری گفتۀ آن دیپلمات شریف درست است که می گوید نود درصد امضا کنندگان این منشور در ایرانند ولی شما بدرستی معنای سخن او را در نیافتید.>>>
آقای نوری علا، گل های اپوزیسیون انحلال طلب دارند پر پر می شوند چند روز پیش از این و در هنگامی که خبر میمون آغاز فراخوان برای تشکیل شورای ملی به ایران مخابره گشت، نگارنده این سطور به همراه تعدادی از تزدیکان، با توجه به اطلاع از تلاشهای آقای نوری علا در چند سال گذشته برای تحقق چنین شوایی، بی صبرانه منتظر اعلام حمایت و مشارکت مشارالیه در این طرح بودیم و وجاهت سیاسی ایشان را موجب غنای این شورا می پنداشتیم و هنوز هم چنین می پنداریم. معهذا در نهایت شگفتی با انتشار مقاله ای به قلم ایشان زیر عنوان «گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!» چنین معلوم شد که آقای نوری علا هنوز تصمیم به خرج وجاهت سیاسی خود به نفع ملت ایران نگرفته اند و بدون هراس از مخاطرات گذر زمان برای میهن و عجالتا" برای خودشان، آن را برای آینده ای مجهول ذخیره نموده اند.>>> همراه با توضيحی از اسماعيل نوری علا
برای یادآوری به کسانی که به این فراخوان ایراد می گیرند مرداویج زیاری ـ از جمعیت خردپیشه گان ریشه ای ایران جای تعجب است بعد از پخش این منشور همه ناگهان شده اند شرکت گاز بریتانیا و فکر می کنند نکند اگر من امضاء کنم یک دفعه چیزی پیش می آید و ارزش سهامم کم می شود. روی سخنم با آن دسته که می ترسند و ایرادهای شلغمی می گیرند است! از آنها می پرسیم آیا شما در درازای این 33 سال کاری اساسی توانستید انجام دهید که اگر به این منشور بپیوندید موقعیت سیاسی تان خراب شود آیا فکر نمی کنید زمان فداکاری رسیده و برای آزادی کشور باید فداکاری کرد، با پیوستن و مشارکت می توانیم اگر نظرهای بدی در این فراخوان است را به نفع آزادی ایران و مردم در بند ایران تغیر دهیم.>>>
نوری علا از حقوق اساسی چه می داند؟ نیما فرمین، دکتر در حقوق از دانشگاه مون پلیه فرانسه نوری علا برای پنهان کردن ناتوانی خود در دانش حقوقی، شیوه ی نویسندگان دوره ی ترکان قاجار را پیش گرفته، و در نوشته های دراز و بی آغاز و پایان و به دور از فهم خود، تنها با انباشتن انبوهی از واژه های عربی و درهم آمیختن با واژه های فرنگی به گونه ای من درآوردی، بی آن که به فرایند های نادرست آن بیاندیشد، در همه ی زمینه های حقوق اساسی نظریه پرداز شده و چون به اصول و بن مایه های این دانش شناختی ندارد، بخش هایی از نوشته هایش به هذیان گویی شباهت یافته است و در این راه نیز خرسند به نظر می رسد.>>>
شماره 1198 ــ جمعه 24 شهريور ماه 1391 ـ 14 ماه سپتامبر 2012
پاسخی کوتاه به تبلیغات مسموم علیه مردم کردستان حزب دمکرات کردستان ایران ـ حزب کومهله کردستان ایران برای ما مایهء تأسف است که تعدادی از دوستان امضاء کنندهء بیانیهء "حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران، سرآغاز هر کارپایهء سیاسی است"، با وجود آشنائی نزدیک با جنبش کردستان و احزاب کرد و اطلاع از باورها و مواضع و عملکرد ده ها سالهء، ما و پس از عمری که خود با مبارزان کرد حشر و نشر داشته و چه بسا در گذشته خود مدافع حق تعیین سرنوشت و نظام فدراتیو برای ایران بودهاند، حال همه چیز را از یاد برده با ترجیعبند "تجزیه طلب اعدام باید گردد" دم گرفتهاند. آیا این دوستان نمیدانند که ایجاد پانیک غیرواقعی در مورد تجزیهء ایران آبی است که مستقیماً به آسیاب رژیم جمهوری اسلامی ریخته میشود و تنها به ایجاد تفرقه و دلسردی در صفوف جنبش عمومی آزادیخواهی ایران خدمت میکند؟ آن هم در شرایطی که بیش از هر زمان ملیت های ایران به منظور سرنگون نمودن رژیم جمهوری اسلامی و ساختن ایران آینده احتیاج به اتحاد و برنامه مشترک دارند. ما امضاکنندگان توافقنامهء مشترک حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومهله کردستان ایران، ضمن تأکید مجدد بر مفاد این توافقنامه اعلام میداریم که هدف ما تأمین خواست های برحق مردم کرد در چهارچوب یک ایران آزاد، دموکراتیک، فدرال و سکولار است.>>>
گفتوگوی سايت روز با عبدالله مهتدی آقایان قانون اساسی مشروطه را تحریف کردند برای اینکه به خدمت ناسیونالیسم کور خودشان در بیاورند. قانون اساسی مشروطه نمی گوید انجمن های ایالتی و بس؛ بلکه می گوید انجمن های ایالتی و ولایتی. برای اینکه همان موقع قانونگذار می دانست انتخابات استانی و منتخب کردن استان ها کافی نیست. هم استان، هم منطقه، هم ایالت و هم ولایت در قانون اساسی مشروطه هست. اتفاقاً آنچه ما می گوییم با این مسئله خیلی همخوانی دارد. ما می گوییم البته باید انتخابات استانی باشد و در خیلی از موارد هم ممکن است کافی باشد. در مورد کردها کافی نیست چون آنها در بیش از یک استان زندگی می کنند. علاوه بر تقسیمات استانی که می تواند محترم باشد، شما در هر نوع نظام فدرالی هم بالاخره تقسیمات اداری استانی دارید اما، فراتر از این، ما خواهان ادارهء مناطق کردنشین به دست خود کردها هستیم. فدرالیسم چیزی به جز این نیست.>>>
حکومت اسلامی، اقلیت های قومی و یکپارچگی سرزمین ایران بخشی از قومیت های سنتی و تاریخی ایران بعلت تبعیض های دینی و قومی حکومت فقاهتی استبداد حکومت اسلامی را از دریچه دیگری می بینند و چنین تصوری را دارند که راه حل آنها «استقلال با فدرالیسم» و یا «جدا شدن از ایران» است. هر چند که اکثریت اقوام ایرانی، بنا بر شواهد موجود، مرکز گرا هستند و حافظهء تاریخی ایرانی بودن بر ذهنیت سیاسی آنها غالب است اما زیر تبلیغات کوشندگان قومیت های خواهان فدرالیسم و تجزیه طلب قرار دارند. دمکراسی های غربی و اعراب خلیج پارس در جنگ براندازی حکومت جمهوری اسلامی ترجیح می دهند با ایران یک پارچه روبرو نشوند و قومیت های ایران را برای جدا شدن از کشور تحریک و پشتیبانی کنند. این زمینهء مستعد قومیت ها در غرب و شرق کشور را هدف توطئهء گسترده ای را برای تجزیهء ایران کرده است. اینطور به نظر می رسد که نابودی حکومت فقاهتی در یک جنگ خارجی نابودی یک پارچگی ایران خواهد بود و همینطور می تواند باعث بقای یک پارچگی ایران باشد. سیاست دو نیروی سیاسی سکولار مرکزگرا و قومیت گرا در برابر دشمنان انتخابی جمهوری اسلامی تعیین کننده یک پارچگی و یا تجزیه ایران است.>>>
گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی! جمعه گردی های اسماعيل نوری علا هفتهء تأسف باری را از سر گذرانديم که، به نظر من، می توان آن را هفتهء «خود مات کردگی» و «به خود گل زدگی ِ» اپوزيسيون انحلال طلب ايران دانست؛ بی آنکه معلوم باشد چگونه می توان خسران های وارده در اين يک هفته را جمع و جور و رفع و چاره کرد؛ هفته ای که هر چه خبر بود بکار شادمانی حکومت اسلامی می آمد و بس. من، در اين مقال، تنها به دو موردش می پردازم؛ يکی به داستان اعلاميهء مشترک دو حزب کردستانی و واکنش ها که برانگيخت و ديگری هم داستان اعلام موجوديت نهادی برای ايجاد کنگره ملی که جز دو سه آشنای حيرت انگيز کسی را از ميان برپا کنندگان اش نمی شناسی؛ با جای پائی از سپاه پاسداران و وزارتخارجه حکومت اسلامی و اصلاح طلبان حکومتی!>>>
گفتگو دربارهء بيانيهء مشترک دو حزب کردستان شرکت کنندگان: الاهه بقراط ـ فؤاد پاشائی ـ اسماعيل نوری علا در برنامهء ياران تلويزيون پارس
گفتگوی راديوئی با اسماعيل نوری علا گفتگوگر: حسين حجازی از راديو پرشين
ما خواهان جدایی خراسان از ایران شووینیست هستیم! من به این نتیجه رسیدم که مگر ما چه چیزمان از این فعالان عزیز کرد کمتر است که اعلام استقلال نکنیم؟ از طرفی دیدم برخی از ملت ترک ساکن در آذربایجان جنوبی -که من هم جزو آن ها هستم و به شدت تحت ستم هستم- با گذاشتن یک "واو"، ترک را تورک می نویسند و قربان صدقه ی آذربایجان بزرگ و الهام علی اُف می روند. از آن طرف همین فعالان عزیز کرد را دیدم که آن ها هم با گذاشتن یک "واو" یک کوردستان بزرگ می خواهند برای ما درست کنند که دست شان درد نکند. ملت های دیگر هم در این سرزمین شووینیستزده بسیار دیده ام که آن ها هم دنبال کشورهای عزیز خودشان هستند. گفتم از این خراسانِ مادر مُرده چیزی نمی شنویم، آن ها را یک جور تحریک کنیم که آن ها هم که در اثرِ ظلم و ستمِ حکومتهایِ جبّارِ مرکزیِ شووینیست بابایشان در آمده به صدا در بیایند و چند توصیه و رهنمود جهت استقلال ملی ایشان صادر کنیم.>>>
قدرتِ دمکرات، تودهء دیکتاتور! رابطهء «قدرت» و «توده» بر اساس قانونمندیهای مشترک شکل میگیرد، از جمله خودآگاهیِ قدرت و از خودبیگانگیِ توده! این در حالی ست که هم در قدرت میتوان افراد ازخودبیگانه یافت و هم در توده، افراد خودآگاه. «قدرت» با یکپارچگی بیشکل خویش، ضعف خود را میپوشاند و بر توده غلبه میکند، اما «توده» در بیشکلی یکپارچه خویش، قوّت خود را وا مینهد و محو قدرت میشود. راه غلبه بر دیکتاتوری توده اما در دمکرات شدنِ تک تکِ افراد نیست، بلکه در خارج از او، و در قدرتِ دمکرات است. >>>
متأسفانه به دلیل بی لیاقتی و ناکارآمدی دستگاه دیپلوماسی نظام ولایت مطلقه فقیه و نیاز آن به حمایت روسیه، سهم و حقوق مسلم ایران در دريای خزر نادیده گرفته و پایمال شد. حکومت آخوندی نه تنها نتوانست – یا نخواست – از منافع حتمی و مسلم مردم ایران، دستکم در حد ارجاع مسئله به نهادهای بین المللی مانند دیوان لاهه، دفاع کند بلکه این شرمساری ابدی را برای خود نیز خرید که وزیر امورخارجه اش – منوچهر متکی – اعلام کند که بنا بر "اصل انصاف!" سهم ایران از منابع دریای مازندران (خزر) هرگز 50 درصد نبوده است!>>>
رفسنجانی هم خواستار «انتخابات آزاد» شد! هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، در دیدار اعضای شورای عمومی انجمن اسلامی دانشكده فنی دانشگاه تهران و برخی دیگر از دانشگاههای كشور، وی در پاسخ به پرسشی پیرامون انتخابات آینده ریاست جمهوری با تأكید مجدد بر مواضع چندی قبل خود گفت: «برگزاری انتخابات آزاد، شفاف و منطبق بر قانون اساسی میتواند بخش بزرگی از مشكلات كشور را حل و علاوه بر افزایش اعتماد مردم و دوستداران نظام، دشمنان خارجی كشور را در بسیاری از زمینهها خلع سلاح و مأیوس گرداند». وی در پاسخ به سوالی گفت: «شرایط كنونی كشور از لحاظ داخلی و خارجی قطعاً بدتر از دوران پایان دفاع مقدس كه بسیاری از زیربناهای اساسی كشور تخریب شده و كشور با كسری پنجاه درصدی بودجه مواجه بود، نیست و راه برونرفت از این شرایط تنها در سایه تدبیر، عقلانیت و همچنین استفاده از همه ظرفیتهای انسانی و مدیریتی و منابع مالی كشور و به ویژه حفظ و تقویت وحدت و همدلی از یك سو و نیز پرهیز از روزمرگی، پایبندی به صداقت، اعتدال و دوری از افراط و تفریط و جنجالآفرینیهای كاذب از سوی دیگر است». او آزادگی و آزادمنشی دانشگاه و دانشجو را خصلت اساسی آنان خواند و با اشاره به نیاز جامعه و مسوولان به نقدهای این قشر فرهیخته تصریح كرد: «برخوردهای تند و خارج از قانون و قاعدهای كه ممكن است در برخی دانشگاهها با اساتید و دانشجویان صورت گیرد با اعتقادات تشيّع و مكتب اسلام تطابق ندارد و موجب رنجش و بعضاً مهاجرت دانشجویان و فرهیختگان خواهد شد».
شماره 1197 ــ چهارشنبه 22 شهريور ماه 1391 ـ 12 ماه سپتامبر 2012
اتحاد عشایر و اقوام جنوب ایران در صورتی که ما تمام اقوام ایرانی دست به دست هم داده برای برقراری دموکراسی و احقاق کامل حقوق این اقوام به پاخیزیم نه تنها هیچ دلیلی بر جدایی و تجزیهء ایران وجود نخواهد داشت بلکه در یک ایران دموکرات، آزاد و فدرال استحکام و یکپارچگی ایران تضمین ابدی خواهد یافت. پویایی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران در گروی حفظ تمامیت ارضی ایران فدرال خواهد بود. ما به عنوان یکی از اقوام تشکیل دهندهء ایران دست دوستی به طرف حزب دموکرات و کومله ایران و دیگر تشکل های اقوام ایرانی دراز کرده خواستار آنیم که بیایید با این معیار و خواست که در صورت برقراری دموکراسی و تضمین این دموکراسی که فدرالیسم و تقسیم قدرت است با دیگر سازمان ها و تشکل های ایرانی خواستار براندازی جمهوری اسلامی متحد شده در راه نفی کامل این جمهوری آزادی ستیز بکوشیم.>>>
اتهام «تجزيه طلبی» به دو حزب سیاسی کردستانی؟ گفتگو با بابک اميرخسروی، عبدالله مهتدی و رضا عليجانی عبدالله مهتدی، دبيرکل حزب کوملهء کردستان ايران، می گوید «حق تعیین سرنوشت» که از جانب معترضین مورد انتقاد قرار گرفته مطلقاً ابداع توافقنامهء مشترک نیست. تمام اسناد بیست، سی، چهل و پنجاه ساله گذشته هر حزب کردستان به این حق اشاره کرده است... او سپس توضیح می دهد که قدیم تر ها شعار کرد ها "دموکراسی برای ایران و خود مختاری برای کردستان " بود. الان ده سالی است که کردها شعارشان را به فدرالیسم تغییر داده اند. به این دلیل که اولاً ساختار دولت را در ایران دموکراتیزه می کند و دوم این که بهترین ضمانت برای تأمین وحدت ایران است. >>>
اميدواريم برسد آن روزی که هیچکدام خود را ایرانی تر از دیگری ندانیم گفتگو با مصطفی هجری، دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران تاريخ انتشار: 21 اسفند 1389 - 12 مارس 2011 اینکه شماری از فعالین سیاسی کرد بدیل «استقلال» را مورد نظر دارند، بیشتر در رابطه با اعمال سیاست های سرکوبگرانه و تبعیض علیه مردم کرد بوده است و هر اندازه این نوع سرکوب و تبعیض ها شدیدتر و دامنهدارتر شوند، قوهء گریز از مرکز نیز نیرومندتر میشود. به همین دلیل، «استقلال طلبی» در میان دیگر ملیت های ایرانی به مراتب برجستهتر شده است. ما، ضمن احترام به این دیدگاه ها، در رابطه با "حق تعیین سرنوشت ملل" خواهان حکومت دمکراتیک فدرال در ایران هستیم و از جانب این گروه ها نیز مورد انتقاد قرار داریم ولی، با وجود همهء این مشکلات، هنوز در میان کردهای ایران خواست «خودمختاری برای کردستان در چارچوب ایران فدرال» گرایش غالب است... حال اگر برخی از هموطنان، خواست های سیاسی دمکراتیک ما را تجزیه طلبی میپندارند و در این رابطه انواع تهمت های ناروای دگر به ما کردها یا به حزب ما میزنند ناشی از کج فهمی آنها از دمکراسی و تقسیم قدرت مرکزی است که ما امیدواریم با کار روشنگری بیشتری از سوی ما و سایر مدافعین حکومت فدرال این سوء تفاهمات بر طرف شوند، و برسد آن روزی که هیچکدام خود را ایرانی تر از دیگری ندانیم و بدین بهانه بر ادامهء تبعیض ها و ستم ها علیه کردها و سایر ملیت های ایرانی پای نفشاریم و همدست و همراه رژیم های توتالیتر نباشیم.>>>
ادامه حیات در چهارچوب مرزهای ایران برای ملت کرد غیر ممکن شده! بیانیهء جمعی از آزادیخواهان و فعالین مدنی کردستان جهت گیری خصمانهء اپوزسیون پان ایرانیست، از راست و چپ و کمونیست و اسلامی، نسبت به این توافقنامه نشان داد که ضدیت با ملت کرد و سرکوب جنبش آزادیخواهی این ملت مبارز در صدر برنامهء این جریانات قرار دارد، و هنگامی که بحث بر سر حقوق ملت کرد باشد، همگی اختلافات گذشته خود را کنار نهاده و سرکوب مبارزات حق طلبانهء ملت کرد تبدیل به هدف مشترک و مقدسی خواهد شد که بهانه اش حفظ تمامیت ارضی ایران است! بدین دلیل ما به این نتیجه رسیده ایم که ادامهء حیات در چهارچوب مرزهای ایران برای ملت کرد غیر ممکن شده است، چرا که ملت کرد هم از طرف رژیم جمهوری اسلامی و هم از طرف اپوزسیون این رژیم مورد تهدید است. این بدان معنی است که با فروپاشی رژیم جمهوری اسلامی، دور دیگری از سرکوب ملت کرد از طرف اپوزسیون امروزی و حاکمان فردای ایران شروع خواهد شد. لذا ما امضا کنندگان این بیان نامه بر حق تعیین سرنوشت ملت کرد و حاکمیت کرد بر سرنوشت خود تأکید کرده، و برای جلو گیری از تکرار فجایعی که در مدت هشتاد سال اخیر در کردستان رخ داده است، خواهان برگزاری رفراندوم در کردستان با نظارت سازمان های بین المللی و مجامع بشر دوست به منظور تعیین حاکمیت سیاسی آینده کردستان هستیم.>>>
نه التزام به «تماميت ارضی» که تعهد به «حق تعيين سرنوشت» دربارهء بيانيهء جمعی از فعالين ايرانی پيرامون موافقتنامه احزاب کردستان ايران متعلق به يک درک معين سياسی نيست، همه محق اند باورهای سياسی و دستگاە فکری و واژەای خود را داشته باشند. اما آنچه امضا کنندگان بيانيه مطالبه میکنند، صرف نظر از محتوای آن، به لحاظ منش نيز ضد دمکراتيک میباشد؛ آنها از احزاب کردستان میخواهند به خود سانسوری و خود انکاری مبادرت ورزند و در ضديت با آنچه هائی درآيند که دليل وجودیشان را تشکيل میدهد! بايد تصريح کرد که جنبش کردستان يک «جنبش رهائی بخش ملی» میباشد، کرد به مثابه يک ملت، برخوردار از ارادەء سياسی در شمايل احزاب متفاوت، از حق ذاتی تعيين سرنوشت خود برخوردار میباشد و صد البته اين حق شامل تشکيل حاکميت ملی کردستان میباشد. اين حق از نظر هيچ نيروی کردی ـ از چپ تا راست، از دمکرات تا سوسياليست ـ مصالحه پذير نيست.>>>
حمله به احزاب کردی را متوقف کنید! ما با نگرانی نظاره گر گسترش تبلیغات خصمانه علیه حقوق ملی مردمان این سرزمین و احزاب سیاسی آنان هستیم؛ تبلیغات خصمانه ای که به نام «مبارزه با تجزیه طلبی» و «دفاع از تمامیت ارضی» به ویرانی باقی ماندهء اعتماد متقابل و امکانات همزیستی مسالمت آمیز مردمان ایران در چارچوبهء کشور ایران، مشغول است. صدور بیانیه ها، ردیف کردن اسامی، اعلام آستان بوسی به حضور دیکتاتور حاکم بر ایران جهت مقابله با «تجزیه طلبی»، بخشی از سیاست به شدت غیرمسئولانه ای است که در حال پاره کردن آخرین رشته های پیوند میان مردم ایران، و ایجاد زمینه های واقعی تجزیه کشور می باشد.>>>
نخبگان ایران، نفت روی آتش نریزید!؟ آنانکه "سرآغاز هر کارپایهء سیاسی را حفظ استقلال و تمامیّت ارضی ایران می دانند" به تکرار تاریخ پر از جنگ، خونریزی و اعمال خشونت کمک می کنند. تکرار سیکل نافرجامی که بجز تباه کردن زندگی نتیجهای در بر نخواهد داشت. اگر این اندیشمندان چنین می نوشتند: "سرآغاز هر کارپایه سیاسی حفظ دمکراسی، دیالوگ، درک متقابل و احقاق حقوق همهء آحاد مردم خواهد بود" نوید دیگری به مردمان این سرزمین دیکتاتور خیز و دیکتاتور پرور می دادند. گرفتار شدن در فرهنگ و ایدههای کهن این سرزمین، کارپایهء سیاسی مناسبی پیش رو نخواهد گذاشت. دیکتاتوری اسلامی و شاهنشاهی محصول همین کارپایه است، خود را در چنین کارپایهای یافتن سئوال برانگیز است.>>> با "اپوزیسیون ایرانی" به گفتگو نشست؟ این نوشتار در پی آن است که با تبیین هفت جنبهء دمکراسی، یعنی "برابری"، "روابط"، "تبادل نظر"، "دانش"، "تنوع"، "دمکراسی درونی" و "دمکراسی به مثابه زنجیرهء تشکیل دهندهء جامعه"، در نهایت نشان دهد که اپوزیسیون ایرانی نمی تواند، با رویکرد کنونی، قواعد دمکراسی را به طور کامل در مناسبات، گفتگوها، تصمیم سازی ها و اقدامات لحاظ کند و بدین ترتیب نمی توان به چارچوبی ضابطه مند برای گفتگوی ملیت های ایرانی بر اساس "قواعد دمکراسی" با "اپوزیسیون ایرانی" امیدوار بود.>>>
روزی لویی شانزدهم در محوطه ي کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی راکنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید؛ از او پرسید «تو برای چی اینجا قدم می زنی و از چی نگهبانی میدی؟» سرباز دستپاچه جواب داد «قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!» لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید «این سرباز چرا این جاست؟» افسر گفت «قربان افسر قبلی نقشهء قرار گرفتن سربازها سر پست ها را به من داده من هم به همان روال کار را ادامه دادم!» مادر لویی، پسرش را صدا زد و گفت «من علت را می دانم. زمانی که تو 3 سالت بود این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود! و از آن روز 41 سال می گذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند!» آری، هميشه چنين است، علت وجودی تاریخی یک عمل، دلیل و ضرورت انجام آن، تمام می شود ولی عمل ِ فاقد منطق، به صورت یک تکرار بی معنی، شاید به صورت یک عادت و یا سنت، همچنان ادامه می يابد! براستی، آیا شما هم این نیمکت را در رفتار خود، خانواده و جامعه مشاهده می کنید؟
شماره 1196 ــ دوشنبه 20 شهريور ماه 1391 ـ 10 ماه سپتامبر 2012
طبق ارزيابی ارگان های رژيم اسلامی: «بیشترین تعداد مهاجرین ایرانی، با یک میلیون و 400 هزار نفر جمعیت، مربوط به کشور آمریکاست و، بعد از آن، امارات متحدهء عربی قرار گرفته که 800 هزار ایرانی را دارد. انگلیس و کانادا هر يک با 410 هزار، آلمان با 210 هزار، فرانسه با 155 هزار، و سوئد با 110 هزار ایرانی بیشترین کشورهایی هستند که ایرانیان در آنجا حضور دارند». بنابراين، می توان نتيجه گرفت که، به يمن حکومت اسلامی، و طبق اقرار خود رژيم، قريب 3,100,000 ايرانی زندگی در غرب را به ايران ترجيح دادهاند. توجه شود که غير از ايرانيان مقيم امارات متحده عربی (که اينان نيز زندگی سبک غربی دارند) بقيهء مهاجران ايرانی در کشورهای غيراسلامی و سکولار زندگی میکنند.
قومیت گرایی و ملیت گرایی، خودمختاری و تجزیه طلبی در حاکمیت ملت رعایت حقوق اقلیتها اجتناب ناپذیراست و در یک نظام دموکراتیک هر کس بدون در نظر گرفتن رنگ پوست، خون، زبان و فرهنگ باید از حقوق برابر برخوردار باشد و بتواند در موقعیتها و مسئولیتهای اداره مملکت بدون کوچکترین تبعیضی مشارکت کند. در ایران بعلت نبود آزادی و دموکراسی اقلیتها نتوانستند از شکوفایی لازم فرهنگی برخوردار شوند. اما این استبداد فقط بر آنان اعمال نشده است بلکه تمرکز قدرت تصمیم گیری در شهرهای بزرگ ایران یکی از مهمترین عوامل پایمال شدن حقوق دموکراتیک اقلیت هاست. تمامی دهات و شهرهای دورافتاده از مزایای لازم فرهنگی و علمی محروم بوده و هستند. حاکمیت ها، استبداد را فقط در مورد یک یا چند گروه از اقوام ایرانی اعمال نکرده و استبداد فقط شاخصهء قومی نداشته است...>>>
حفظ استقلال و تمامیّت ارضی ایران، سرآغاز هر کارپایۀ سیاسی است!بيانيهء جمعی در مورد توافقنامه کومله و حزب دمکراتتوافقنامۀ مشترک رهبریِ دو سازمان "حزب دموکرات کردستان ایران" و "کومله"، که به تاریخ اول ژوئن 2012 منتشر شد، ما امضا کنندگان این بیانیّه را بر آن داشت که مرزبندی روشن و قاطعِ خود را با این توافقنامه، که آشکارا زمینهای برای تجزیه و تلاشی ایران است اعلام کنیم. به باور ما، تدوینکنندگان توافق نامۀ مشترک حزب دموکرات کردستان ایران و کومله، با طرحِ برخی از مباحث، بی هیچ پردهپوشی چارچوبِ نظری و سیاسی تجزیۀ ایران را ارائه کردهاند. طرح تزهایی مانند "جنبش رهاییبخش ملت کرد در کردستان ایران" و این نظر که: «حقوق سیاسی ملت کُرد که در رأس آنها حق تعیین سرنوشت قرار دارد» و از آن روشنتر، پیشنهاد "فدرالیسم ملی – جغرافیایی" به عنوان "شعار اصلی و برنامۀ سیاسی" با تکیه بر "ملیتهای ایران فدرال" گواهی بر این طرز فکر است.>>>
«الیت ِ» ایران منتظر دول بیگانه است اکثریت قریب به اتفاق مفسرین و مدعیان اپوزیسیون اذعان دارند که رژیم ج.ا بزودی، یا بواسطه آتش افروزی ها و تحریکات بیگانگان و متعاقباً برافروخته شدن شعله جنگ خانمان سوز (حملهء خارجی) نابود خواهد شد و يا، حتی اگر دول خارجه هم آن را به حال خود رها کنند، بعد از 33 سال حماقت و جنایت، آنقدر فرسوده، ناتوان و منفور شده است که خود از درون از هم خواهد پاشید (فروپاشی درونی). اما همین مخالفین که ساعت ها می توانند در خصوص اینکه کدام احتمال امکان پذير تر است سخنرانی کنند، هیچکدام نمی توانند وجود این تناقض را در افکارشان توضیح دهند که اگر خودشان به وقوع گریزناپذیر یکی از این دو سناریو اعتقاد دارند، چرا کاری نمی کنند؟>>>
نفت روی اختلافات مذهبی از بمباران اتمی نتیجه بخش تر است مقاله ای بر بنياد تفسیر «اشپیگل» ۳۶ از یک میلیارد و چهارصد میلیون مسلمان جهان 10 تا 13 درصدشان شیعه هستند. 90 درصد از مردم ایران، 70 درصد از بحرینی ها، 60 در صد از عراقی ها، و 35 درصد از کویتی ها، شیعه هستند. در عربستان هم 10 درصد جمعیت کشور شیعی مذهب است. کارل مارکس گفت «مذهب تریاک توده هاست». ولی امروز، برای آنها که حاضر به زد و خورد باشند، نقش کوکائین را بازی می کند: مذهب بهترین وسیله برای بجان هم انداختن گروه هاست...>>>
تا «آن يکی پرسيد اشتر را که هی..!» وزير ارتباطات و فناوری اطلاعات در همايش ائمه ی جمعه كشور گفت که "تا پايان سال جاری كليهء امامزاده های كشور به اينترنت پر سرعت مجهز مي شوند". رضا تقی پور، ضمن اعلام اين خبر افزود: "تاكنون بيش از هزار و دويست امامزاده به اينترنت پر سرعت يک مگابيت مجهز شده اند و انتظار داريم اين رقم تا شش ماه آينده به بيش از بيست هزار برسد." ايشان با اشاره به ثبت رسمی سی و دو هزار امامزاده در كشور گفت: "صحبت هايی با مسئولين يكی از سرويس دهنده های وبلاگ فارسی داشته ايم؛ قرار بر اين شده كه براي هر امامزاده يک وبلاگ نيز ايجاد كنيم تا زائرين بتوانند آمار و اطلاعات خود را در آن ثبت كنند زيرا اين موضوع سبب صرفه جويی در وقت حاجت مندان خواهد شد. به عنوان مثال فردی كه داراي يک مشكل خاص است مي تواند با جستجو در وبلاگ ها دريابد كه براي حاجت گرفتن بايستی به كدام امامزاده مراجعه كند!">>>
شماره 1195 ــ جمعه 17 شهريور ماه 1391 ـ 7 ماه سپتامبر 2012
تمامیت ارضی ایران بحث و مجادله ندارد! ایران، که نامش نه چند دهه پیش بلکه، به گواهی تاریخ و ادبیات ایران از جملهء شاهنامه فردوسی، کهنتر از آن است که بتوان آن را جعل و تحریف کرد، همواره بر اثر حملهء بیگانگان، از یونان و مغول و عرب تا همین روسها، از پیکرش کنده شده است! این است که دست یازیدن به تحریف تاریخ، به طرفداران تجزیه کمکی نمیکند مگر آنکه آنان نیز مانند رژیم ایران به دنبال خام کردن عوامِ خویش باشند. از سوی دیگر، آن کسانی نیز که بر «نژاد آریایی» تأکید میورزند، گویی نه بر اختلاط نژادی ناشی از حملات تاریخی بیگانگان آگاهی دارند و نه جهانی را میبینند که در آن مرزهای نژادی و قومی و مذهبی در حال از میان برداشته شدن است. تأکید بر «نژاد آریایی» به جای آنکه به خودآگاهی ملّی یاری رساند، خود، نوعی دیگر از قومگرایی است و بیشتر جایگاهی مانند اصرار بر «امت اسلامی» دارد!>>>
حاشيهای بر توافقنامهء دو حزب کردستان ايران اين توافقنامه به لحاظ محتوا نيز اشکال اساسی دارد؛ به مسألهء دمکراسی و مبارزهء سراسری اهميت بسيار کم و ثانوی داده شده است. و اين اشکالی نمیداشت، اگر آنها براستی در پی استقلال می بودند. ولی از آنجا که میدانم چنين آماجی ندارند و کل سياست و عملکرد سازمانی خود را بر دستيابی به مطالبات مردم کردستان در چهارچوب ايران بنا کردهاند، اولويت کافی ندادن به مسألهء حاکميت مرکزی در آن را يک نقصان اساسی و حتی يک تناقض میبينم. اين توافقنامه برای افکار عمومی کردستان تنظيم شده؛ از اين نظر غيربديهی نيست که مسائل و مصائب کردستان بطور برجسته و محوری طرح شوند، اما تکرار همين مطالب برای مخاطب غيرکُرد ايرانی ـ بهويژه اگر مخاطب آشنايی با مسائل و پيچيدگیهای کردستان نداشته باشد ـ موجد استنباطاتی خواهد شد که بلاشک مد نظر خود اين احزاب نيز نبوده است.>>>
جمعه گردی های اسماعيل نوری علا
«تبعيض» زايشگاه نيروی گريزاننده ای در آدميان عادی است که چون نمی
توانند تبعيض کننده را بشکنند خود از حوزهء اعمال نفوذش بيرون می
روند. و اين «خروج» چيزی جز «جدائی از قلمروی قدرت سرکوبگر» نيست.
اما اگرچه ميل به جدا شدن می تواند به «جدائی» بيانجامد، اين جدائی
متضمن و متعهد به تحقق هيچ نتيجهء خاصی نيست. يعنی ميل به گريز و
جدائی اغلب کور است و چشم بر آينده ندارد و فقط چون حال را نمی
پسندد، ماجراجويانه از آن جدا می شود.>>>
جامعهء دموکرات
انسان دموکرات می خواهد
همیشه خائن ترین افراد به هر ملکی، ناسیونالیست های افراطی بوده
اند. به راستی چه کسی از هیتلر،
صدام و موسولینی وطن پرست تر بوده است؟ و چه کسی از
اين
نام برده شده گان بیشتر به وطن
اش
خیانت کرده است؟ من خیانتکار
تر از صدام،
هیتلر
و موسولینی نسبت به وطن شان کمتر در تاریخ دیده ام.
همهء
این افراد می خواستند تحت تاثیر عقده های درونی خود به وطن شان
خدمت کنند ولی نتیجه چیز دیگری شد و آن چیزی نبود جز کشتار و نسل
کشی های زجرآور و در نهایت خیانت به قاموس انسانیت.
و
اما روی دیگر سکه؛ گروه هایی که برخی دیگjeر
از اقوام ایرانی را نمایندگی می کنند نیز متاسفانه، واکنشی همسان
در تقابل با ناسیونالیست های افراطی در پیش گرفته اند، و درست
رفتاری یکسان با ایشان را بر گزیده اند، یعنی ناسیونالیسم قومی.>>>
در این لحظات سرنوشت ساز که سرزمین مان ایران با آن روبروست، وظیفه و رسالتی
تاریخی بر دوش یکایک ما ایرانیان قرار گرفته است که با الهام از یک جنبش
فرامسلکی و فراحزبی به عنوان یک خانواده بزرگ و کُهن، دین خود را به میهن ادا
کنیم. زمان آن رسیده است که با همیاری و یکدلی،
و با تکیه بر ارزش های والای انسانی بر پایهء
اعلامیهء
جهانی حقوق بشر، جهت استقرار حاکمیت ملی در ایران آنچه در توان داریم
بکارگیریم. در این راستا بایسته است که همهء
نیروها و کُنشگران سیاسی فعالانه با ارائهء
برنامه ها و پیشنهادات شفاف و عملی برای تشکیل یک بدیل دموکراتیک در مقابل
حکومت تمامیت خواه جمهوری اسلامی به همدیگر یاری رسانند. رسالت امروز ما، صرف
نظر از سلیقه ها و عقاید و آرمان های سیاسی، آغاز یک حرکت نهایی به سوی
آزادی، صلح، امنیت و رفاه و سربلندی ایران زمین است. من نیز به سهم خود آماده
ام برای پیش برد این هدف ملی با همه نیروها هم فکری و از آنها پشتیبانی
نمایم.>>>
شاهزاده رضا پهلوی و
امر حیاتی رهبری
من
بر
این
باورم که،
با توجه به نگرش های ایشان در
عرصهء
مبارزاتی و
عدم
تمکین
شان
در ورود مستقیم در
امر
ایجاد یک نهاد رهبری و
سخنان نوشته شدهء
ایشان در متن
فراخوان شان،
بسیار لازم است که شاهزاده در این خصوص تجدید نظر کلی و مثبت کرده و
توجه
نمایند
که
مسئلهء
«هم فکری و یا پشتیبانی»
ايشان
لازم اما کافی نبوده و
نیست.
ايشان بايد،
با دارا بودن آن
همه توانمندی،
سکان رهبری را
در دست
گرفته و
در جهت
بوجود آوردن یک تشکیلات مصمم و قاطع برانداز
گام
های
عملی ابتدایی
را
بردارند.
همهء
ما و ایشان نیک می
دانیم
که،
بدلایل بسیار
و
نیز با توجه بشرائط پیش آمدهء
سیاسی، افراد و یا رهبران دیگر،
از
هرگونهء
نحله فکری سیاسی،
توان این گره گشایی را نداشته و نخواهند داشت و
لازم است که
تا دیر نشده سکان کشتی در دست ناخدایش قرار
گیرد.>>>
ائتلاف ملیت های ایران همچون آلترناتیوی بزرگ و واقعی
کنگرهء مليت های ايران فدرال امروز تنها جبھهء منسجم و متشکلی است که توانسته
است بیشترین احزاب و سازمان های غیر فارس را حول محور خود جمع کند و این
کنگره در زمینهء مبارزه با جمهوری اسلامی می تواند رفته رفته به تنها
آلترناتیو کارا و جدی تبدیل شود و نقشی کلیدی و اساسی در آینده سیاسی ایران
بازی کند. شرکت احزاب و سازمان های مليت فارس و تشکلات سراسری دموکرات و
مترقی در کنگرهء ملیت های ایران فدرال، که متشکل از تشکلات سياسی با پایگاه
توده ای و سابقهء مبارزاتی طولانی مي باشد می تواند آن را تبديل به قوی ترين
آلترناتيو سياسی در مقابل رژيم جمھوری اسلامی کرده و تضمينی پايدار برای
ايجاد دموکراسی و حفظ يکپارچگی ايران پديد آورد۔>>>
«به نام
ایرانیان، مردم سوریه را نکشید»!
برای پی بردن به مسئولیت
ما ايرانيان،
توجه به این نکته ضروری است که اگر حمایت های حکومت آخوندی نبود،
رژیم بشار اسد حداکثر بیش از دو
-
سه ماه دوام نمی آورد و شمار کشته شدگان مردم سوریه از کشته شدگان
تونس و مصر – حداکثر 1000 نفر – فراتر نمی رفت.
در
این مورد، بیانیهء
نویسندگان، هنرمندان و روزنامه نگاران عضو "کانون نویسندگان
سوریه"، "تشکل هنرمندان و مبدعین برای آزادی سوریه" و "کانون
روزنامه نگاران سوریه"...
با این عبارات
خطاب به ما
به پایان می رسد که: «انتظار می رود خطاب به رژیم حاکم بر
ایران بگویید: به نام ایرانیان، مردم سوریه را نکشید»!>>>
خاطرهء
جالبی از آیت الله بروجردی
در یکی از
روزهای بهار سال
1331که
نوجوانی 9
ساله
بودم، گروهی از طلبههای جوان و سیاسی از تهران عازم قم شده بودند تا با
آیتالله بروجردی دیدار کنند. طلبهء
جوانی که بعدها فهمیدم نواب صفوی
بود سخنان تندی ایراد میکرد که هیچ چیز از
آن
در خاطرم نمانده است.
بعدها
خبردار شدم که نواب و یاران
اش قصد
دیدار با آیتالله بروجردی را
داشتند
که
ایشان آن ها را نپذیرفته بودند. از
پدرم شنیدم که چند روز بعد که اصحاب آیتالله
بروجردی، از جمله پدرم،
در محضر ایشان بودند، یکی از
بزرگان و از مدرسین
حوزهء
(ظاهراً
پدر
آیتالله فاضل لنکرانی، مرجع معاصر) علت این رفتار را از
آقای
بروجردی سوال کرده و میپرسد چرااین افراد را که خواهان
«حکومت
اسلامی»
هستند، نپذیرفتید؟
ایشان در جواب میگویند:
«این
آقایان میخواهند شاه
را
بردارند ولی امثال شما را به جای او بگذارند». شخص دیگری (ظاهراً
مرحوم
آیتالله کبیر) از علمای بزرگ و فقهای برجسته بوده است میپرسد
«مگر
چه
اشکالی دارد؟»(بقيه
در آرشيو)>>>
شماره 1194 ــ چهارشنبه 15 شهريور ماه 1391 ـ 5 ماه سپتامبر 2012 در اجلاس جنبش عدم تعهد بر خلاف موضع گیری های سران حکومت اسلامی، همين که در بیانیه پایانی هیچ اشاره ای به سوریه نشده است نشان دهنده اختلاف نظر در میان سران و نمایندگان جنبش عدم تعهد در مورد سوریه است. بنابراین، امیدهای حکومت اسلامی در اجلاس جنبش عدم تعهد بر باد رفته است! سران حکومت اسلامی، هنگام تدارک اجلاس غیرمتعهدها، بر این تصور بودند که میزبانی این اجلاس، برای حکومت اسلامی یک فرصت طلایی است تا در گام نخست به جهانیان نشان داد که در انزوا به سر نمی برد. از سوی دیگر، این جنبش در رابطه با فعالیت های اقتصادی و سیاسی به یک اجماع خواهد رسید و از تحریم اقتصادی ایران خواهند کاست و از حکومت بشار اسد حمایت خواهند کرد. در این راستا، سران و مقامات و ارگان های حکومتی اسلامی، در پذیرایی از سران جنبش غیرمتعهدها، ولخرجی کردند نتیجه معکوس نصیب شان شد. به علاوه تحریف سخنان مرسی رییس جمهوری مصر توسط رادیو و تلویزیون حکومت اسلامی، یک رسوایی دیپلماتیک تازه ای برای حکومت اسلامی به بار آورد. نشریه آلمانی «اشپیگل»، در گزارشی زیر عنوان «تنها در میان ۱۲۰ مهمان» به منزوی تر شدن حکومت اسلامی در اجلاس غیرمتعهدها می پرازد و می نویسد، رابرت موگابه، دیکتاتور زیمبابوه، از معدود مهمانانی بود که همبستگی کامل خود را با رژیم ایران اعلام کرد. حکومتی که چنین دوستانی دارد نیازی به دشمن ندارد.>>>
پیرامون توافقنامهء دو حزب
کردستان ایران
بیانیهء
سازمان جمهوری خواهان ایران
اختلاط و
پراکندگی اقوام ایرانی تشکیل اقلیم جداگانه ای از کرد زبانان را در ایران با
مشکلاتی مواجه می سازد که منادیان "فدرالیسم ملی- جغرافیایی" بدیده نمی گیرند،
و اولین مشکل تعیین این جغرافیاست که به تنش های قومی بین ترک و کرد و سایر
قسمت های مختلط کرد نشین دامن خواهد زد. مشکل دیگر ایجاد حکومت ها یا قدرت
های خودسر قومی پیش از تحکیم دمکراسی در ایران و انحصار قهر در دست یک دولت
قدرتمند دمکراتیک است. با درس آموزی از تجربهء انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی، به جرات می توان گفت که چنین
روندی باعث درگیری های خشونت بار خواهد شد و مسلم است که پیش آمدن این
سناریوی تکراری، به دمکراسی نخواهد انجامید. این اندیشه خام را باید از سر
بدر کرد که ما نخست "حاکمیت آینده کردستان" را بوجود می
آوریم
و سپس بر حسب شرایط، بخشی از اختیارات حکومتی را به دولت مرکزی واگذار می
کنیم.>>>
توافقنامه ای که حجت
را بر ایران و ایرانیان تمام کرد
دفتر سیاسی جنبش آذربایجان برای دمکراسی و یکپارچگی
ایران
اندیشهء
سست رهبران سازمان های خواهان ایجاد حاکمیت و قانون اساسی جدا از ایران،
که اکثریت آنها از شهرهای سنی نشین آذربایجان غربی و کردستان هستند، بیش از
اینکه حقوق اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مردم نیک سرشت کرد را تامین کند، به آن
زیان های جبران ناپذیری وارده کرده و می کند. گفتمان سیاسی و آزادیخواهی مردم
شریف و نیک پندار کرد را در محدودهء کوچک و تنگ
«فدرال
قومی و زبانی»
زندانی کرده است. این در شراطی است که جهان با شتاب فراوان بسوی برداشتن
مرزها حرکت می کند.
“جنبش آذربایجان برای دمکراسی و یکپارچگی ایران” بندهای دو، سه و هشت این
توافقنامه ضد تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی ایران را بشدت محکوم می کند.>>>
شاید برای
روشن شدن اذهان آن دسته از گروهها و کسانی که به نام «دیالوگ» یا ایجاد
«آلترناتیو آبرومند» با اعضای کنگره ملی کردهای شمال آمریکا توافقنامه
فدرال
امضا
کردند، و نمایندگان سازمان
های تجزیه طلب را به کنفرانس
های
خود، به هزینه نئوکانها و تازگی هم با سرمایه کشورهای عربی از برلین تا
پاریس و لندن، و جدیداً
هم سوئد و بروکسل دعوت کرده و میکنند، و یا برای روشن شدن آن دسته از سازمان
هایی
که سالیان دراز با نادیده گرفتن مواضع ضد ایرانی این احزاب اعلامیههای مشترک
سیاسی با آنها صادر و دست اخوت و دوستی به آنان دادهاند لازم باشد یک
بار
با هم توافقنامهء
مشترک اخیر حزب دمکرات کردستان ایران با حزب کوملهء
کردستان ایران را مرور کنیم تا انطباق سخنان آنروزشان با مواضع این توافقنامه
آشکارتر شود، شاید تا دیر نشده کسان بخود آیند.>>>
مخالف حضور خيابانی بودم و هستم
گفتگوگر: محسن مهديان ـ
سايت الف
سياست اصلاح
طلبی انتقاد از حکومت و کوشش برای اصلاح آن است ولی نه در حدی که به تقابل
بيانجامد، تقابل هم نه اينکه شما بگوييد کار ما اشکال نداشته و يک کار منطبق
بر حقوق بوده است تقابل يک امر واقعی است که در صحنه عمل رخ میدهد...
آقای خاتمی رای داد، اولين کاری که حکومت بايد در پاسخ اين عمل آقای خاتمی
انجام میداد اين بود که محدوديت استفاده از نام ايشان را در مطبوعات بردارد
هر چند آن محدوديت هم غيرقانونی است. چرا يک روزنامه نمیتواند خبر مربوط به
آقای خاتمی را بزند؟
[می گويند]
ايشان در مورد زندانيان سياسی صحبت میکند؟ مگر قبلاً
هم که در حکومت بود در مورد زندانيان صحبت نمیکرد؟..
به نظرم رأی
آقای خاتمی اثر خود را گذاشت و
«اتفاقی
اصلاحی»
را
که
در
اين چهار ماه می
بينميم، تا حدی ناشی از اين رأی است. اينطور نيست که مشکلات يک شبه حل شود و اين فاصله و
نقار نه تنها برای هر دو طرف نفعی ندارد برای اشخاص ثالث که مردم هستند هم
نفعی ندارد. بايد از خود گذشتگی کنند و مسير را تصحيح کنند و جلو بروند.>>>
اکنون و پس
از ین تحولات، رو در رویی به صورتی دیگر رخ نموده است. به نظر می رسد که این
بار بخت اخوان در چیرگی بر رقیب دیرینه قوی تر از گذشته است. یکی به این دلیل
که خشم رسوب کرده در روان مردم بر ضد نظام حاکم گذشته اکنون متوجه سران ارتش
به عنوان بقایای آن نظام است، و ضرباتی که بر آن وارد گردد و از صلاحیت های
آن بکاهد، مایۀ خشنودی طیف های وسیعی از جامعۀ مصر می گردد...
در مصر
رابطۀ دین و قدرت همچنان امری چالش بر انگیز است. اختتام این مشکل، مستلزم
تلاش تئوریکی برای تعریف نسبت دین و قدرت به شکل عام، و دین و حکومت به شکل
خاص است. اخوان بارها گفته است که خواهان حکومت دینی نیست، بلکه حکومتی مدنی
می خواهد. با این ادعا کوشیده است مرز خود را با ولایت فقیه و نیز گروه های
بنیادگرای تمامت خواه مانند طالبان و القاعده جدا نماید. اما فراتر از این
کلی گویی، هیچ تلاش مهمی برای ابهام زدایی از قضیه سامان نداده است تا دیده
شود که نهاد دین جایش در کجا است و نهاد قدرت چه نسبتی با آن دارد.>>>
کامران دانشجو، وزیر علوم،
تحقیقات و فناوری
کامران
دانشجو، وزیر علوم،
تحقیقات و فناوری با هشدار در مورد وجود "اساتید سکولار" در دانشگاه ها، به
انتقاد از وزرای علوم قبل از خود پرداخت و اظهار داشت: "من نشنیدم در این
دوران سی و اندی
ساله انقلاب، وزیری بگوید که ما استاد سکولار نمیخواهیم."
وی
با
تاکید بر اینکه دانشگاه "جای کف و سوت کشیدن و هو کردن این طرف و آن طرف
نیست" گفت: "به نظر من این لاابالیگری سیاسی است نه نشاط سیاسی".
به
گزارش خبرگزاری فارس، آقای دانشجو امروز دوشنبه
13
شهریور در جمع "اتحادیهء
انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل!"، یک تشکل دانشجویی محافظه کار، تاکید کرد: "باید از فتنه
88 درس بگیریم و این بدان معناست که نباید اجازهء
ایجاد فضای هیجانی کاذب و غیرمنطقی را به سوء استفاده
کنندگان
بدهیم."
اظهارات جدید کامران دانشجو در آستانه سال جدید تحصیلی عنوان می شود. وی چند
ماه پیش نیز گفته بود: "کسانی که در فتنه سال
88
فعال بوده و بعد از اتمام حجت رهبر معظم انقلاب در نمازجمعه تیرماه همان سال،
همچنان به فتنه گری ادامه دادند، حق ورود به دانشگاه ها را ندارند."
آقای
دانشجو، در بخشی دیگر از صحبت های امروز خود با انتقاد از برخی "مسئولان
دانشگاه ها" که به گفته وی اجازه "حرف زدن از از امام و انقلاب" را در
دانشگاه ها نمیدهند گفت: "آن دسته از مسئولین دانشگاهها که این اجازه را
نمیدهند قطعاً
یا غافلاند و یا جاهل، چون حفظ نظام به حفظ گفتمان امام و انقلاب وابسته
است."
وی
افزود: "اگر من هم در همان فضای قبلی موضعگیری و حرکت میکردم قطعا اینقدر
حمله به ما نمیشد."(آرشيو)>>>
شماره 1193 ـ دوشنبه 13 شهريور ماه 1391 ـ 3 ماه سپتامبر 2012
واقعیت این است که آقای عباس امیرانتظام، «دیرینهترین زندانی سیاسی سالهای پس از انقلاب اسلامی»ست که بخش بزرگی از عمر خود را (قریب 25 سال) در زندان نظم حاکم گذرانده و در تمام چندسال گذشته نیز در «حبس خانگی» بهسر برده و میبرد. آنچنانکه اگر بپذیریم «نخستوزیر محبوب آ.خمینی، در 500 روز گذشته در حبس خانگی بهسر برده» و در کیفیت و علت و کارکردِ احتمالی آن برای کلیتِ نظم حاکم هم تردید نکنیم [مثلاً احتمال ندهیم که هدف از این کار «آنگسانسوجی ساختن» از این چهرهی خودیِ «تا همین چندروز پیش، عضو مجمع تشخیص مصلحت جمهوری اسلامی»ست]؛ آنگاه آقای عباس امیرانتظام «بیش از 12000 روز» است که در «زندان و حبس خانگی» بهسر میبرد! اما چگونه است که هرچه «روزنامهنگار بدون مرز» و «پزشک بدون مرز» و «پرستار بدون مرز» و «تزریقاتی بدون مرز» و «حجامتچی بدون مرز» است؛ بهیکباره «نگران سلامتی نخستوزیر محبوب آ. خمینی» میشوند و بیانیه پشت بیانیه صادر میکنند که «جمهوری اسلامی مسئول جان و سلامتی نخستوزیر محبوب است» اما هیچکدام، نگران سلامتی و جانِ «مظلومترین و دیرینهترین زندانی سیاسی سالهای پس از انقلاب اسلامی» نیستند؟!(آرشيو)>>>
سخنرانی در کنگره نهم حزب مشروطه ( لیبرال-دموکرات) اکنون، به جائی رسیده ایم که دیگر نمی توان خاموش ماند، چرا که سخن براستی بر سر مرگ و زندگی کشور و ملتی بنام ایران است. این ملت، در آغاز قرن بیست و یکم، چیزی نمی خواهد جز پس گرفتن حق حاکمیت ملی خویش، و استفاده از این حق برای بر پا کردن نظامی سیاسی که مردم ایران در سایۀ آن بتوانند در امنیت و آزادی با خویش، و در صلح و صفا با مردم جهان، زندگی کنند. ما ایرانیان خارج از کشور، که از آزادی و امکان بیشتری برای بیان خواست های خود و مردم مان برخوردار هستیم، انصاف نیست در چنین شرایط حساس مرگ و زندگی ِ یک ملت، همچنان با برجسته کردن اختلافات گذشته، یا پیش کشیدن مسائلی چون نوع نظام آینده که اولویت فعلی ندارد و تصمیم گیری در باب آن از وظائف شهروندی مردم ایران در انتخابات آزاد ِ پس از سقوط رژیم موجود است، به جان هم بیفتیم و به جای مبارزۀ مشترک با نظامی که همۀ ما را آواره و مردم مارا در درون کشور اسیر مطامع مستبدانۀ خود کرده است، به مبارزه با یکدیگر بپردازیم که در واقع عین آن چیزی ست که نظام برای تداوم حاکمیت شوم و ضد دموکراتیک خود می خواهد.>>>
از امت به ملت: بازگشت حس ملیّت ایرانی شرکت انبوه هوادارانِ جنبشِ سبز در راهپیمایی روز قدس (28 شهریور 1388) در شهرهای بزرگ ایران راهپیماییهای معمول و مرسوم در این روز را به تظاهراتی برای بیان مطالبات مدنی بدل کرد. ترکیبی از مطالبات مدنی و حس میهنپرستی که طی سالیان متمادی در آگاهی جمعی ایرانیان نطفه بسته جانی دوباره گرفت و در شعار " نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" تجلی و ظهور یافت. طنین این شعار خیابانهای تهران، مشهد، گرگان، اصفهان، تبریز، اهواز و بسیاری شهرهای دیگر را درنوردید. حتی در جاهایی که مردم از بیم شان آشکارا این شعار را سر ندادند، به یقین آن را در دل داشتند. چگونه در روزی که به همبستگی با جنبش مقاومت فلسطینیان و حزبالله لبنان اختصاص داده شده شعارهای میهنپرستانه سر داده میشود؟ برای یافتن پاسخی درخور باید نگاهی اجمالی به گذشته بیافکنیم.>>>
مردم ايران باید بدانند که کسی در دنیای بیرون به آنها فکر می کند روبرتو توسکانو ـ سفیر پیشین ایتالیا در تهران آنچه در سال 88 در ایران رخ داد، بسیار متفاوت است از آن چیزی که در مصر شاهد آن بودیم. پس از انتخابات در ایران مردم به خیابانها آمدند و گفتند رای من کجاست. که در عین حال که خیلی شعار قدرتمندی است اما تنها یک موضوع است. اما در مصر مردم وقتی به خیابان آمدند از همه چیز پرسیدند؛ از حق و شأن خود تا نان. در نتیجه به مسایل مختلفی پرداختند و به نظر من از طبقات مختلف هم بودند. من نمی گویم 3 میلیون نفر همه از شمال تهران به خیابان آمدند اما فکر کنم همه توافق داشته باشند که هسته اصلی اعتراضات در ایران طبقه متوسط بود.>>>
پنج منبع خطاهای راهبردی در نظام تصمیم گیری جمهوری اسلامی خطاهایی که در تصمیم گیریهای مقامات جمهوری اسلامی به چشم می خورد راهبردیاند؛ به این معنا که چنان که انتظار می رود تصمیمات کلان گرفته شده برای رسیدن به اهدافی خاص منتج به نتیجهء مورد انتظار نمی شوند و این نحوهء رفتار تاثیرات مخرب بلند مدت در حوزههای مختلف هم برای جامعه و هم برای بقای حکومت دارند. منبع این خطاها نه در محاسبات هزینه و فائده (که هیچگاه انجام نمی شوند) و نه در انتخاب وسایل مربوطه برای رسیدن به اهداف (که در برخی موارد رخ می دهند)، بلکه در نگرشها، روالها و فرایندهایی است که به بخشی از هویت نظام جمهوری اسلامی تبدیل شدهاند. از همین جهت است که این نظام اصلاح ناپذیر شده است. اصلاح ناپذیری یک نظام و ترس آن از هر گونه اصلاح، نقطهی شروع و زرادخانهی فرایند فروپاشی است که البته ممکن است دههها طول بکشد.>>> انتخابات آزاد، آلترناتيو قدرت و مبارزه مسالمت آميز امروزه، روندهايی در اپوزيسيون ايران، از راست تا چپ، شعارهايی را چون فرمولهايی سحرآميز ملکهی گفتمان سياسی خود کردهاند. يکی از آنها، شعار «انتخابات آزاد» است که تکيه ی کلام مرکزی اينان شده است. ديگری، طرح ايجاد آلترناتيوی در خارج از کشور است که "سياست ورزی" مینامند. سومی، در نفی انقلاب و هر گونه قهر، تبليغ مبارزهی مسالمتآميز است که "گذار دموکراتيک" میخوانند. هر سهی اين راهبردها اما پر ابهام و توهم انگيزاند تا جايی که نزد طراحان آنها مقامی افسانهای و حتا جادويی کسب میکنند. موضوع بحث من در اين جا افسون زدايی از اين فرمولهای فتيشی، از اين بتوارهها در سياست است.>>>
«خسر الدنيا و الآخره» و مطالب ديگر یک مقام آگاه دیگر، که خواست نامش فقط پس از پناهنده شدن به بلاد کفر فاش شود، با هزار ایما و اشاره به فدوی حالی کرد که از میان حاضران در جلسهء افتتاحيهء شانزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد، چشم امید مقام مستأصل رهبری، به برادر "بان کیمون"، دبیر کل سازمان ملل، و برادر محمد(ص) مرسی، رئیس جمهور اسلامگرای مصر بود، که تلاش های مقام مستأصل رهبری، در سرکوب و کشتار صمیمانه ی مردم ایران و سوریه را تأیید کرده و از معظم له، تجلیل نیز بعمل آورند. لکن نامبردگان، که نمک خورده و شدیداً نمکدان شکسته اند، با کمال وقاحت، دقیقاً بر عکس عمل کرده اند.>>>
پيوند به مطالب ماه ها و سال های گذشته
|
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |
99999