«شبکهء جهانی سکولارهای سبز» از همه معتقدان به لزوم استقرار حکومتی فرامذهبی در ايران دعوت می کند تا به اين شبکه بپيوندند.

برای اطلاع بيشتر به اين سايت مراجعه کنيد: www.seculargreens.com

دربارهء سکولاريسم  |  دربارهء ما |   تماس   |   جستجو    فيلترشکن  |   کوتاه و گويا  |     عکس و مکث   |  کورش از تهران   | English Section

آرشيو صفحه اول  |   فهرست کليهء مقالات  |  اين  نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود   |  کتابخانه  |   عکس ها و کاريکاتورهای انتخابی

پيوندها

خبرهای شبکهء سکولارهای سبز

مطالب شمارهء قبل سل سوم ـ شماره 916ـ  جمعه 23 مهر 1389 ـ 15 اکتبر 2010

دو کتاب جديد از

اسماعيل نوری علا

مبانی سکولاريسم نو

سکولاريسم نو برای ايران

نحوهء سفارش و خريد >>>

گفتگوهای اختصاصی ما

پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>

اعلاميهء جهانی حقوق بشر

اعلاميه ها

و ميثاق های بين المللی

«حقوق متهم»

نوشتهء عبدالفتاح سلطانی

و مهناز پراکند

(فايل پی.دی.اف)

حقوق خود را بيشتر بدانيد

مجموعه ای از مقالات دربارهء

قتل علم زندانيان سياسی

گزيده هائی از

سخنان خمينی

به سردبيری عباس پهلوان

رنگين کمان

برای آزادی، دموکراسی،

جمهوری و لائيسيته

===========

سکولاريسم برای ايران

===========

نژادپرستی و تبعيض

(حاوی پيوندها)

===========

ريشه کنی تبعيض

=============

خبرنامهء گويا

==========

دانشجو نيوز

==========

ايرانيان دات کام

===========

آژانس خبری کورش

===========

نيلگون

===========

آسمان ديلی نيوز

===========

رضا پهلوی

===========

فراتايمز

===========

مقالات سياسی

===========

ايرانسکوپ

===========

پارس ديلی نيوز

===========

مردانی نيوز

===========

خواندنیها

===========

پشتيبانان

===========

بلاگ نيوز

===========

اصغر آقا

===========

الفبا

=============

اخبار روز

===========

ايران امروز

=============

خبرنگاران ايران

=============

انقلاب مشروطيت ايران

=============

اتحاد جمهوریخواهان ايران

============

تارنمای جمهوريخواهان

دموکراتيک و لائيک

===========

حزب مشروطهء ايران

===========

جبههء ملی ـ شاخه آمريکا

=============

روزنه دات کام

=============

لج ور

===========

 سامان نو

===========

آينده نگری

===========

گفتگو

============

هزل (وبلاگ حميدرضا رحيمی)

===========

پيام دانشجو

وبلاگ مهندس طبرزدی

===========

وبلاگ کورش زعيم

===========

تغيير برای برابری

===========

شبکه سراسری

همکاری زنان ايرانی

===========

شبکه همبستگی

 با مبارزات زنان ايران

===========

مجموعهء فعالان حقوق بشر

در ايران

===========

تريبون ايران

===========

کتاب «ترک های امروز»

کتاب «درد اهل ذمه»

 

توضيحی از اسماعيل نوری علا

دربارهء حملهء آقای داريوش همايون

به سکولارها

بنا به پيشنهاد شورای هماهنگی شبکه،

انجمن های حرفه ای سبز بوجود ميآيند.

بزودی چند انجمن، از جمله انجمن ميراث فرهنگی و زيست محيطی سبزهای سکولار، انجمن هنرمندان سبزهای سکولار، و انجمن نويسندگان سبزهای سکولار اعلام موجوديت خواهند کرد. از متقاضيان عضويت در شبکه خواسته شده که اعلام دارند خواهان عضويت در کدام يک از اين انجمن های حرفه ای هستند.

گزارش تجليل از اسفنديار منفرد زاده

عضو شورای هماهنگی

شبکهء سکولارهای سبز

گزارش تصويری

سکولارهای سبز تورنتو

از تظاهرات نيويورک>>>

گزارش راديو فردا از تظاهرات نيويورک

همراه گفتگو با نوری علا و آرام حسامی

اما با حذف نام «سکولارهای سبز!»>>>

عکس ها و ويدئوی تظاهرات نيويورک>>>

شرکت اعضاء انجمن سکولارهای سبز

 تورنتو، دنور، و واشنگتن

در تظاهرات اعتراضی نيويورک

روز گذشته عده ای از اعضاء انجمن سکولارهای سبز تورنتوی کانادا و دنور و واشنگتن آمريکا به نيويورک سفر کردند تا در کنار ديگر هموطنان خود و از طرف کليهء همپيوندان خود در  شبکهء سکولارهای سبز ايران در تظاهرات عليه حضور احمدی نژاد در سازمان ملل شرکت کننده. آنها با پوشيدن تی شرت مخصوص شبکه و در دست پرچم و بنر انجمن و شبکه که جملهء «ما ايرانی بی تبعيض می خواهيم» بر آن نقش بسته بود، کوشيدند تا نظر رسانه های گروهی حاضر در محل را به اين نکته که احمدی نژاد نمی تواند معرف ملت ايران باشد جلب کنند.

سايت اينترنتی

انجمن سکولارهای سبز تورنتو

هم آغاز بکار کرد

http://www.greenseculars.com/

انجمن سکولارهای سبز ايالت ويرجينيا

 آغاز بکار کرد

طبق گزارش خانم ساغر کسرائی از ويرجينيا، هفتهء گذشته هشتمين انجمن سکولارهای سبز در ايالت ويرجينا در شمال شرقی آمريکا آغاز بکار کرده و بزودی نخشتين گردهمائی عمومی آن برگزار خواهد شد.

انجمن های جديد در راهند

مطابق خبر واصله از شهر ونکوور کانادا، انجمن سکولارهای سبز اين شهر در روز يکشنبه 31 اکتبر، با سخنرانی دکتر اسماعيل نوری علا آغاز بکار خواهد کرد. همچنين از شهر هوستون در ايالت تکزاس آمريکا خبر داده اند که انجمن اين شهر نير در حال تأسيس است و بزودی اعلام موجوديت خواهد کرد.

نمايش فيلم «ترور در برلين»

در شهرهای مختلف دنيا

اين فيلم، بکارگردانی آرمان نجم، رئيس انجمن سکولارهای سبز در برلين، هفتهء گذشته بطور همزمان در برلين و ساکرامنتو به نمايش گذاشته شد. مجری و ميزبان اين دو جلسه انجمن های سکولارهای سبز در اين شهرها بودند. روز يکشنبهء گذشته نيز به همت انجمن سکولارهای سبز تورنتو اين فيلم در اين شهر به نمايش گذاشته شد که گزارشی از اين گردهمائی را در زير می خوانيد. قرار است بزودی تاريخ نمايش اين فيلم در واشنگتن، فرزنو و ويرجينيا نيز بوسيله مسئولان انجمن های اين مراکز اعلام شود.

گزارش نمايش فيلم در

انجمن سکولارهای سبز تورنتو

روز یکشنبه ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۰ ، فیلم ترور در برلین به کارگردانی آقای آرمان نجم ،که مستندی از حادثه ترور سران کرد در رستوران میکونوس برلین ،در سال 1992 توسط عوامل ترور جمهوری اسلامی انجام شده بود، در شهر تورونتو کانادا و با دعوت سکولارهای سبز تورنتو  و با پشتیبانی خانه کرد تورنتو در سالن play house theater به نمایش گذارده شد. این برنامه با سرود  (ای ایران) و سرود کردستان و یک دقیقه سکوت به احترام جانباختگان این حادثه، در ساعت ۴ بعد از ظهر آغاز شد. سپس آقای دکتر فرخ زندی (رئیس انجمن سکولارهای سبز تورنتو) ضمن خوشامد گویی به حاضران، در سخنان خود به نکاتی چند از اهداف سکولارهای سبز اشاره کردند. دیگر سخنران این برنامه آقای دکتر فریدون رحمانی (رئیس خانه کرد تورنتو) بودند که از حضور کردهای ساکن تورنتو در این برنامه قدردانی کردند. در ادامه برنامه آقای محمد صدیق ابراهیمی (از حزب دموکرات کردستان ایران - شاخه تورنتو) متن نامه حزب دموکرات کردستان ایران را به خاطر این گرد همایی خواندند. بعد از ان دو قطعه موسیقی سنتی کردستان توسط گروه خانهء کرد تورنتو به اجرا در آمد. پس از آن فیلم ترور در برلین بر پرده نمایش قرار گرفت که مورد توجه حاضران در سالن قرار گرفت. این برنامه با استقبال بسیار با شکوه ایرانیان ساکن تورنتو مواجه شد و در پایان حاضران در سالن نمایش با تشویق برگزار کنندگان ، رضایت خود را از نمایش این فیلم در تورنتو ابراز داشتند. (پيوند به اصل خبر>>>)

 

 

 

حرکت به سمت یک جامعهء باز

گفتگو با اسماعیل نوری‌علا

پرسشگر: نجات بهرامی

حکومت مطلوب من، که ادعا می‌کنم حکومت مطلوب اکثریت مردم زهر چشیده‌ی حاکمیت مذهبی نیز هست، مسلمن حکومتی است که در مورد آحاد ملت ایران علی‌السویه عمل کند و آداب و عقاید بخشی از جمعیت را بر بخش‌های دیگر تحمیل ننماید. در چنین حکومت شرایع هیچ یک از مذاهب رایج در ایران نمی‌تواند در ساختار حقوقی حکومت و جامعه نقش داشته باشند و حکومت هم، در عین حالی که باید پاس‌دار استقلال و آزادی عقاید مذهبی و ضد‌مذهبی همگان باشد، برای «ملی» بودن و باقی ‌ماندن، باید تعالیم مذهبی همه‌ی مذاهب را از سیستم‌های دادگستری و آموزش ‌و ‌پرورش خود خارج کرده و قوه‌ء مقننه‌اش را مقید به هیچ پیش‌شرط تشریعی و ایدئولوژیک ننماید و، به‌جایش، آن قوه را تجلی‌گاه اراده‌ی عمومی و فراگیر ملت بداند.>>>

دربارهء آلترناتيو سازی

و آيندهء ايران

گفتگو با اسماعيل نوری علا

(فايل صوتی)

گفتگوگر: شهرهء عاصمی،

مدير تلويزيون «ايران ما»

 

رژیم جمهوری اسلامی

آلترناتیو دارد یا ندارد؟

علی مؤمنی

آقای نوری علا! شما اصلاً بهائی قائل هستید برای نیروی پیشتاز در یک تغيیر یا نه؟ یا بنظر شما پشتازی وجود ندارد؟ موتور محرکه ای وجود ندارد؟ آلترناتیو این رژیم از روزی آغاز شد و پایه ریزی شد که آقای رجوی شروع به کلاس های درس تبین جهان کرد، در دانشگاه تهران که ده هزار نفر با کارت در این کلاس ها شرکت می کردند و خمینی دجال و جلاد تاب بر نیاورد؛ گفت «پسرک می خواهد رهبر شود» و شروع به چماق زدن کرد و انقلاب فرهنگی را هم بهمین نیت آغاز کرد. اگر اشبتباه نکنم و بطور مادی در سال شصت و يک بود که تشکیل شورای ملی مقاومت ایران وارد صحنه شد.>>>

 

نقدی به نوشتار

«آلترناتيوسازان و اصلاح‌طلبان»ِ

ب. بی‌نياز (داريوش)

در ايران امروز مرز بين بخش‌ها و شاخه‌های اپوزيسيون، از راست اصلاح‌طلب تا راديکال آن، بسيار سيال و متغير است. تغييراتی که امروزه با سرعت در ايران رخ می‌دهند، يک بخش آن در سطوح حاکميت اتفاق می‌افتد و بخش ديگر آن در اپوزيسيون متنوع و در حال تجزبه و ترکيب. چنين نگاهی (مانند آقای نوری‌علا) به جنبش و تغييرات اجتماعی - سياسی ايران از يک بار شونيستی برخوردار است: خوب‌ها و بدها در اپوزيسيون! خوب‌ها در اپوزيسيون عليه "حکومت" هستند و بدها فقط عليه "دولت!">>>

چگونه کيهان

«مذاکره با آتش‌ زنندگان قرآن»

را توجيه می کند؟!

فرهاد جعفری

ملت باید خدا را شکر کند! آن روند طولانی (که «علت‌العلل اش هم روس‌ها بودند» که درست در وسط «گسل‌های مذاکراتی» ‌می‌ایستادند تا از «هردو طرف» امتیاز بگیرند) دارد دچار تغییراتی می‌شود!... کسی چه می‌داند؟ شاید از دو هفته پیش تا به ‌حال؛ اوباما، این «رئیس‌جمهور دغل‌باز و منفور آمریکا» که «توطئه‌ی آتش‌زدن قرآن» تحت هدایت او انجام می‌شد «تغییر» کرده است (خب؛ خدا را شکر!). و از اینجا به بعد، و در بیشتر موارد، «آمریکا» (یا همان شیطان بزرگ و استکبار جهانی) می‌شود «غرب» که کمتر حساسیت ‌برانگیز باشد.>>>

آرشيو

 

شکوه ميرزادگی

امید یا خیال،

در روياروئی با نامه ی زهرا رهنورد

به عنوان یک کوشنده ی فرهنگی و عضوی از جنبش زنان ایران که سی و یک سال است در اپوزیسیون سکولار حکومت اسلامی قرار دارم، و به دلایل مستند، و بر اساس مقایسه ای با جهان متمدن امروز، باور دارم که حکومت اسلامی سی و یک سال است، نه تنها از نظر فرهنگی، که از نظر سیاسی و اقتصادی نیز ویران کننده ی سرزمینم و  مردمان آن است، نامه ی خانم رهنورد را شجاعانه ترین نامه ای می بینم که از یک زن مذهبی اصلاح طلب، که از آغاز حکومت اسلامی تا خرداد 88 عمیقاً و صادقانه در کنار آن ایستاده بوده، منتشر شده است. و لازم می دانم نظرات خودم را، در ارتباط با این نامه بگویم؛ چه از نظر اهمیتی که این نامه  می تواند به عنوان یک نامه ی سیاسی داشته باشد، و چه از نظر اشتباهاتی که ممکن است در پی خود برانگیزد.>>>

تحت سلطهء حاکمیت فعلی،

ایران یک زندان بزرگ است

زهرا رهنورد>>>

اگر چه تحت سلطه حاکمیت فعلی، ایران یک زندان بزرگ است، با محیطی پادگانی و تفتیش عقاید [که] در این زندان بزرگ زن و مرد و پیر و جوان و حتی کودکان و خانواده ها را تهدید می کند و هیچ یک امنیت ندارند، و امنیت شغلی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی برای شان به یک آرزو تبدیل شده است، من با نگرش اصلاحی برای امنیت در کشور ایران کمر همت بسته ام، یعنی برای آزادی و آبادی و دمکراسی در ایران تا این زندان بزرگ را همه با هم دست در دست هم به گلستانی خرم و جامعه ای مدرن و پیشرفته تبدیل کنیم تا همه ایرانیان آزاد و آزاده باشند. من در عین حال به کمپین خانواده برزگ زندانیان سیاسی می پیوندم چرا که در دل زندان بزرگی که نامش کشور ایران است زندانهای متعددی در سراسر کشور شناخته شده و پیدا و پنهان در استانها و شهرهای کشورمان آزادی خواهان را به بند کشیده است. من به کمپینی که برای آزادی این زندانیان تشکیل شده می پیوندم ،خودم را عضوی از خانواده بزرگ زندانیان سیاسی می دانم و برای دفاع از همه زندانیان سیاسی ایران فعالیت می کنم ،چرا که همه آنها همراهان حق و آزادی و خواهران و برادران من هستند .چگونه می توانم کسی را از میان اینان برگزینم ؟ آیا می توانم از زنی که دو فرزند خردسالش در فراقش بی قراری می کنند بگذرم یا آن جوانی که مادر و همسرش نگران رنجها و شکنجه های او هستند ؟یا آن پدری که همچون ستون بنای آزادی است؟ یا آن دختر جوانی که لباس زندان را به رخت عروسی و شعرها و هلهله های جشن ها ترجیح داده است؟ کدام را می توانم انتخاب کنم تا از او حمایت کنم و برای آزادی اش تلاش کنم ؟ نه! من مدافع همه زندانیان آزادیخواهم و همه آنها را اعضای خانواده خود می دانم و امیدوارم جشن یپروزی سعادت مردم را همه با یکدیگر برگزار کنیم. زهرا رهنورد )هجدهم مهرماه  1389)

ميزان و گمانهء دموکراسی

حقوق زنان است

شهلا لاهيجی>>>

شايد انقلاب مشروطيت بدون دستمايه برای زنان به پايان رسيده باشد، به دليل اين که زن‌ها هنوز شايد آن قدر کسری داشتند که نمي‌توانستند برای حقوقی که به آن‌ها داده نشد، مستقيماً وارد کارزار شوند. ولی امروز متفاوت است... زنان عوض شده‌اند. زنان ديگر آن زنانی نيستند که در آن زمان نود و نه درصدشان بي‌سواد بودند و در حقيقت دستاوردشان در انقلاب مشروطيت اين بود که درهای آموزش برايشان باز شد. اين تنها دستاوردشان بود. وگرنه در حقوق سياسی که مشارکت داده نشدند و اين عدم مشارکت تا ساليان سال باقی بود. ولی امروز اصلاً زنان ديگر آن زنان نيستند. درست است که حقوق‌شان از نظر حقوق مدنی و بسياری ديگر خيلی فرق نکرده، ولی خودشان خيلی فرق کرده‌اند. فقط نگاهی به جامعه بکنيد!.. من آينده را خيلی خيلی روشن مي‌بينم و فکر مي‌کنم که اتفاقاً اين حکم تاريخ است که آرزوهای ساليان مردم ايران محقق خواهد شد و نه تنها زنان آنچه را بناست به‌عنوان حقوق انسانی به دست بياورند، در قالب يک دموکراسی که ميزان و گمانه‌اش حقوق زنان است به دست خواهند آورد، بلکه جامعه‌ی ما بالاخره بعد از سال ها و شايد بعد از هزاره‌ها تجربه‌ء حکومت‌های خودنگر و خودمحور، به آن مردم سالاری و به آن حقوقی که در غرب به آن دموکراسی گفته مي‌شود و زادگاهش اتفاقاً خاورميانه و بيش از پنج هزار سال پيش بوده، خواهند رسيد.

مرگ و زندگی

در ستايش نسرين ستوده

نسرين بصيری

…زنی که ندیده شیفتهء مهربانی هایش هستم، زنی این همه خوش روحیه و خوش برخورد و جسور و زلال، تنها، و دور از فرزندانش، پشت دیوار ها نشسته و برای سر بلند زیستن و در کنار خانواده بودن از تنها حربه ای که در اختیار دارد، یعنی از جانش مایه می گذارد. همسرش می گوید "همین یک جملهء کوتاه توأم با استرس و عصبانیت و حالتی بود که نشان می داد دور و بر ایشان درگیری شدیدی ایجاد شده است". من اینجا توی برلین نشسته ام، ما همه در تبعید گاه هامان نشسته ایم و فکر می کنیم چگونه می شود حالی این حکومت زبان نفهم کنیم که دوران زور و سر سپردگی بسر رسیده است.>>>

سیر صعودی انتخاب

اسامی غیر مذهبی

سايت اصولگرای «جهان»

به گزارش خبرنگار اجتماعي جهان ژاپنی ها می گویند هر گاه کودکی به دنیا می آید در بهشت گلی همزمان شکوفا می شود و اگر نام کودک را نام همان گل بنامیم او خوشبخت خواهد شد.در فرهنگ اسکیمو ها که با گل و سبزی کاری ندارند این رسم کهن را بر پایه ستاره ها قرار دادند و نام فرزندانشان را از آسمانها می گیرند. اما در ایران وضع فرق می کند ،چرا که مذهب و اقلیم و فرهنگ غنی این کشور دست به دست هم داده اند تا گستره ای از نامهای گوناگون در جامعه حضور داشته باشد. همین امر سبب شده تا نکات جالب و بعضا قابل تاملی در مورد اسامی افراد بوجود بیاید که در ذیل این گزارش به آن می پردازیم. بر اساس نتایج یک تحقیق که از سوی دانشجویان رشته جامعه شناسی و حقوق که از طریق حضور در دادگاهها و ارائه درخواست رسمی، جمع آوری شده است،تعداد دختران و پسرانی که بر ای تغییر نام کوچک خود به دادگاه مراجعه می کنند بسیار زیاد است و مراجعه پسران به دلیل داشتن نامهای مذهبی گسترده تر، سی درصد از دختران بیشتر است. در این تحقیق ذکر شده است که با اینکه اکثر اسامی این پسران و دختران، اسامی قابل قبول و بعضا مذهبی جامعه بوده، اما آنها متقاضی تغییر نام کوچک خود به اسامی به اصطلاح شیک امروزی هستند و تنها دو مورد از افراد مراجعه کننده به دادگاه به خاطر اسامی شان واقعاً مستحق تغییر نام بودند. نتایج یک بررسی دیگر نیز که از سوی سازمان ثبت احوال انجام گرفته، نشان می‌دهد ذائقه خانواده‌های ایرانی و به خصوص پایتخت نشین در نامگذاری فرزندان دختر تغییر چشمگیری داشته است و نامهای ایرانی و غیرمذهبی توانسته‌اند رتبه‌های سوم تا هفتم از ده نام محبوب سال های اخیر را به خود اختصاص دهند.به نحوی که در سال 87 بیش از 15 هزار نفر و در سال 88 بیش از 13 هزار نفر نام دختران خود را "هستی" گذاشته اند. اسامی دیگری همچون "مهسا"، "سارا"، "سارینا" ،"عسل" ،"غزل"، "یسنا" ،"یلدا" و... هر سال نسبت به سال قبل از خود رتبه های بالاتری را در نامگذاری افراد کسب می کنند به نحوی که از بین 50 نام محبوب دختر در کل کشور در سال 88، تنها 11 نام  سبقه دینی داشته و مابقی غیر مذهبی است. با اینکه نقش اسامی مذهبی و دینی به خصوص در پسران همواره پررنگ تر بوده اما نام های افراد که همچون سند هویتی یک جامعه محسوب می شود، نشان می دهد که در آینده چه افرادی و با چه شاخص های هویتی در این کشور زندگی خواهند کرد. بنابر این، سیر صعودی انتخاب اسامی غیر مذهبی و افزایش تغییر نام افراد از اسامی دینی به ایرانی در میان خانواده ها می تواند زنگ خطری برای مسئولین فرهنگی جامعه باشد.

نامه‌ء سرگشاده‌

به یورگن هابرماس

آرامش دوستدار

دين هر پدیده‌ای باشد، به عنوان جرثومه‌ای فرهنگی، از یک نظر منحصر به فرد است: همواره می‌کوشد  بر همهء شرایط و مناسباتی که سلطه‌اش را تهدید می‌کند نهایتاً چیره گردد. به تجربه می‌دانیم که هر اقدامی برای آمیختن سیاست به دین، آنطور که اسلام، با توسل به قهر، آن را متحقق می‌سازد، به تفوق دین می‌انجامد. می‌شود ایران را همچون نفس مجسم این واقعیت ندید؟ در تصویرهای مجله‌ی خبری «اشترن» اخیراً به چشم می‌بینیم چه خواهد شد اگر روزی محتوای سیاست دینی شود. در یکی از این تصویرها، مردی بلندقامت، نقابدار، سراپا پوشیده و شلاق به دست را می‌بینیم که آماده است زنی نوجوان را بزند که جلوی پای او، با پشتی به جلو خمیده بر زمین نشسته است. آیا ما هنوز از دیدن این منظره‌ها وحشت می‌کنیم؟>>>

صداي شلاق هاي شريعت

از اندونزي>>>

اخیرا دو زن اندونزیایی بدلیل فروش برنج پخته در ماه رمضان توسط مقامات محلی استان نیمه مختار آچه اندونزی گناهکار شناخته شده و در ملاء عام به چند ضربه شلاق محکوم شده و حکم مذکور در محل مسجد شهر جانتو اجرا گردید.استان نیمه مختار آچه جند سالی است که قوانین شریعت را از تصویب مجلس گذرانده و مجازات های شلاق و سنگسار را در قوانین خود برای مجرمان در نظر گرفته است.

آرشيو

پيوند به دو آلبوم از عمليات نجات معدنچيان شيلی >1   >2

تفاوت ما و شیلی...

بلندتر فکر کنیم

فرض کنید که این اتفاق در ایران می‌افتاد. ناگهان از زمین و آسمان بسیجی و سپاهی وارد کارزار می‌شد (مثل حادثه انفجار قطار نیشابو در سال هشتاد و دو) تا شعاع چند کیلومتری، منطقه ممنوعه اعلام می‌شد و خبرنگار و عکاس را بیرون می‌کردند. وزیر صنایع و معادن کار و زندگی را ول می‌کرد و می‌رفت در منطقه می‌نشست ولی هیچ اقدامی نمی‌توانست کند (مانند زلزله بم و وزیر راه و ترابری وقت). از حفره‌ی کوچک، تعدادی قرآن، توضیح المسایل و مفاتیح می‌فرستادند و هر پنجشنبه شب هم به نوبت برایشان هلالی، بنی فاطمه و سخنرانی پناهیان پخش می‌شد. از کارگر و دستگاه حفاری هم به دلیل تحریم خبری نبود و از تیم نوابغ جوانی که ماهواره امید را هوا کردند دعوت می‌شد که هر روز پنج نوبت به زور آنها را به  نماز ترغیب کنند و برایشان قران (مدل قرائت سر مزار) می‌خواندند.>>>

هنر «زندگی» كه پخش مستقيم ندارد!

ايراندخت دل اگاه

درست همزمان با سفر محمود احمدي نژاد به لبنان – كه توبره هاي دلار را با خود مي برد تا بتواند آن را ميان همهء كساني توزيع كند كه در تقسيم «مرگ» مشاركت داشته باشند – دنيا چشم به دوردستي دوخته بود كه انسان مي رفت تا براي بي نهايت بار نشان دهد كه به «زندگي» ارج مي گذارد و از مرگ بيزار است. همان جا كه خردمندي و هوش انسان براي زنده نگاهداشتن سي و سه معدنچي به نمايش در آمده بود: به كشور شيلي!>>>

مشکل فقط احمدی نژاد نيست

سفر محمود احمدی نژاد به لبنان یک واقعیت تاریخی و سیاسی را کاملاً برجسته می سازد و آن اینکه جمهوری اسلامی از روز تاسیس اش تا امروز هرگز دنبال آرامش و صلح پایدار در منطقه خاورمیانه نبوده است. بوجود آمدن حزب الله در لبنان و حماس، و جهاد اسلامی در فلسطین، نقش مخرب و غیر سازندهء حکومت اسلامی را بیش از پیش نشان می دهد. نوع ادبیات سیاسی و حتی جزئیات سفر احمدی نژاد به لبنان به وضوح ثابت می کند جمهوری اسلامی هرگز یک رژیم عادی نیست و راه نفوذ در سایر کشورها را درست کردن شبکه های ترور و وحشت انتخاب کرده است. به نظر من، پس از گروگان گیری دیپلمات های آمریکایی، و نیز پس از انفجار مقر تفنگداران دریایی آمریکا در لبنان به کمک جمهوری اسلامی، غرب و به ویژه آمریکا خطر گسترش "اسلام سیاسی" و "تروریسم مبتنی بر تقدس مذهبی" را بسیار دست کم گرفتند و به صورت نرم افزاری با آن مقابله نکردند و سعی نکردند از طریق رسانه های تصویری و نهادهای مدنی با این خطر مقابله کنند؛ و اگر هم به مقابله فکر کردند عموماً شیوه هایی مبتنی بر روش های سخت افزاری مانند تهدید نظامی و یا تحریم اقتصادی را مطرح کردند. امروز، پس از سی و یک سال از روی کار آمدن وارثان سیاسی نواب صفوی، رژیم ایران به کانون تنش و ضدیت با صلح تبدیل شده و هنوز بسیاری در آمریکا و اروپا خواهان مذاکره و کوتاه آمدن در مقابل این رژِیم هستند. به نظر من، آمریکا و به ویژه اروپا به خاطر منافع اقتصادی و مبادلات تجاری "هستی" خود و نیروهای سکولار خاورمیانه را حراج کرده اند. سخنان تهدیدآمیز احمدی نژاد و لحن تند و غیر مسئولانه خامنه ای فقط ژست های سیاسی برای جهان اسلام و عوام الناس عرب نیست بلکه نشان دهندهء عمق ضدیت این حکومت با مبانی ثبات منطقه ای و توافق و همزیستی کشورها است و فقط مصرف داخلی هم ندارد بلکه برای بحران زایی دائم نیز می باشد . تا زمانی که "حکومت" جمهوری اسلامی (و نه "دولت احمدی نژاد") بر قلمرو سرزمینی ایران حاکم باشد نخواهد گذاشت میانه روی و اعتدال و آرامش به منطقهء خاورمیانه بازگردد. برخلاف نظر بسیاری، مشکل فقط احمدی نژاد و یا فقط سپاه نیست بلکه "سیستم و طرز تفکری" است که احمدی نژاد و سپاه تنها آن را متبلور می سازند.

 

حزب الله و حماس هم پيمان استراتيک مردم ايران نيستند

مجيد محمدی

نه تنها دولت‌ها بلکه گروه‌های سياسی و حتی گروه‌ها و سازمان‌های مقاومت می توانند اقتدارگرا و تماميت طلب باشند. حزب الله لبنان و گروه حماس از اين قبيل هستند. هيچ نشانه‌ای از اولويت دمکراسی و حقوق بشر در منشورها و بيانيه‌های اين گروه‌ها به چشم نمی خورد و از اين جهت هيچ هدف استرتژيکی آنها را به اکثريت مردم ايران که خواهان دمکراسی هستند پيوند نمی دهد... اين دو گروه‌ در بافت و سياق فرهنگ سياسی دنيای عرب زندگی می کنند و تمايلات ملی ايرانيان را منعکس نمی سازند؛ تا آنجا که مقامات حماس، علیرغم دريافت صدها ميليون دلار از ايران، خليج فارس را خليج ع.ر.ب.ی. می نامند (خالد مشعل، راديو فردا 15 مهر 1388)، حاکميت ايران بر جزاير سه گانه را مورد پرسش قرار می دهند، يا برای صدام مرثيه می سرايند.>>>

چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟

آلترناتيوی که دور از دسترس حکومت استبدادی، در بيرون از حوزهء اقتدار آن، ساخته می شود، بدون داشتن ريشه های عميق در داخل کشور بزودی تبديل به مجمع شنگولان سرمستی می شود که تنها به دور خودشان می چرخند و اجنه را رهبری می فرمايند و گاه دچار شور انقلابی شده و گاه افسردگی سراپايشان را در بر می گيرد؛ همان وضعی که تشکلات سياسی ما تا به امروز داشته اند و به همين دليل اغلب مبدل به زوائد و حواشی تشکيلات اصلاح طلبان شده اند.>>>

 

از پشت کدام منشور؟

داریوش همایون

شاهزاده، با دفاع از فدرالیسم تا بالا ترین مرحلهء آن، در یک موضوع کلیدی که بقیه اش را به دنبال خواهد آورد به جبههء کنگره ملیت های ایران پیوسته و تا آنجا رفته است که در مصاحبه با تلویزیون ایرانی در تورونتو نقش حکومت مرکزی را به سیاست خارجی و دفاغ و برنامه ریزی کلی اقتصادی کاهش می دهد. از سوی دیگر سکولار های آرزومند شکست جنبش سبز و جانشین شدن آن، با روی خوش نشان دادن به فدرالیسم در پی راه انداختن جبههء گسترده ای با شرکت کنگرهء ملیت ها هستند که طبعا با سکولاریسم آسوده است. هر دو لابد خیال می کنند که مردم را پشت سر چنین برنامه و شخصیت هائی گرد خواهند آورد.

همراه با توضيحی از اسماعيل نوری علا دربارهء حملهء داريوش همايون به سکولارها

 

آپانديس اکبر گنجی و شيرين عبادی

ف.م. سخن

"به گزارش خبرگزاری آلمان شيرين عبادی، برنده ايرانی جايزه صلح نوبل و اکبر گنجی، روزنامه‌نگار ايرانی، به شيوه برگزاری مراسم اعطای جايزه «آزادی و آينده رسانه‌ها» به کورت وسترگارد، کاريکاتوريست دانمارکی، که انتشار کاريکاتورهايش درباره پيامبر اسلام واکنش شديد مسلمانان را در پی داشت، اعتراض کردند..." «راديو فردا»

امان از دست دمکراسی. صد حُسن دارد و هزار بدبختی. يکيش همين که آدم نمی داند در مقابل کسی مثل کورت وسترگارد دانمارکی چه موضعی بگيرد. بگوييم در يک کشور دمکراتيک، کاريکاتوريست آزاد است هر کس را که دل‌اش خواست کاريکاتور کند، يک مصيبت پيش می آيد. بگوييم نبايد بکند، يک مصيبت ديگر پيش می آيد. بعد آدم را دعوت می کنند به مجلسی که قرار است در آن به کاريکاتوريست، به خاطر آزادی بيان جايزه داده شود. حالا اين مصيبت را بايد تحمل کرد يا آن مصيبت را؟ تصميم می گيريم هيچ کدام را تحمل نکنيم و از مجلس بزنيم بيرون. چه بهانه ای بياوريم که نه به اين بر بخورَد نه به آن. می گوييم چرا به ما آمدن طرف را اطلاع نداديد.

عجب گيری کرده ايم. اين بهانه ما را ياد رو در رويیِ ورزشکاران ايرانی با ورزشکاران اسرائيلی می اندازد. همين که ورزشکاران ما در مقابل ورزشکاران اسرائيلی قرار می گيرند يکی کمرش درد می گيرد، ديگری آپانديس‌اش و هر کس به شکلی از مقابل آن ها در می رود. حالا شده است حکايت کاريکاتوريست دانمارکی. هر کس او را می بيند به انواع و اقسام بهانه ها روی اش را آن طرف می کند و می خواهد از شرّش دور بماند.

البته بنده غلط کنم بخواهم با اسم مستعار رهنمود بدهم که آقای گنجی و خانم عبادی که خيلی خيلی برای هر دويشان احترام و ارزش قائلم چه بکنند يا نکنند، اما حقيقتا اين بهانه که مسئولان برگزاری مراسم اعطای جايزه‌ی «آزادی و آينده رسانه‌ها» نبايد آمدن طرف را پنهان می کردند و بايد به اين دو شخصيت نامی صلح و دمکراسی در ايران قبلا اطلاع می دادند و چون اين کار را نکردند آن ها هم در مراسم اعطای جايزه به نامبرده حضور به هم نرساندند کمی شبيه به درد کمر و آپانديس ورزشکاران ماست. خيلی قشنگ تر بود که اين دو شخصيت نامدار دليل محکمی برای عدم حضورشان می آوردند مثلا می گفتند کاری که اين کاريکاتوريست کرده، از مقوله نفرت پراکنی و توهين است که ما به هيچ مذهبی روا نمی داريم و هر کس به هر مذهبی توهين کند ما در مقابل او می ايستيم. ولی اين دليل محکم هم اين گير را پيش می آوَرْد که تعريف مذهب چيست و مذاهبی که نبايد به آن ها توهين شود کدام است.

يک سوال بی جواب ديگر هم کماکان باقی می ماند و آن اين که اگر روزی‌روزگاری يک مسلمان غيرتمند، کاريکاتوريست دانمارکی را مثل فيلمساز هلندی بکشد، آقای گنجی و خانم عبادی و بنده و سرکار و ديگر آزادی‌خواهان و دمکراسی‌طلبان در مقابل اين قتل چه واکنشی نشان می دهيم؟ خوشحال می شويم؟ بد حال می شويم؟ حق را به قاتل می دهيم و می گوييم مقتول غلط کرد به مذهب توهين کرد؟ و اگر ما را به مراسم تشييع جنازه ی طرف دعوت کردند چه می کنيم؟ می رويم، نمی رويم... چه خاکی به سرمان می کنيم؟

عرض نکردم؟! دمکراسی و دمکراسی‌دوستی‌ست و هزار مصيبت. کاش ناشناس بمانيم و گرفتارِ اين تصميم‌گيری‌های دشوار نشويم. تا نظر آقای گنجی و خانم عبادی چه باشد.

غول اقتصاد به میدان می آید

امروز روند نافرجام انحصار اقتصادی در دست حکومت و  نوچه‌هایش سرنوشت رقم می‌زند. حکومت که تاب تحمل تحریم‌‌های اقتصادی اخیر را ندارد، می‌خواهد از جمله با مالیات، چاه ویلی را پر کند که تا کنون به برکت پول نفت و معاملات انگلی مافیای اقتصادی ایران پر می‌شد. در نخستین  گام اما با مقاومت روبرو می‌شود. چه کند؟ اقتصاد را برخلاف سیاست، باید تطمیع کرد و نه تهدید! این قانونی است که همه جا و همه وقت پاسخ می‌دهد. ولی جمهوری اسلامی چه دارد که با آن به تطمیع اقتصاد و بازار بپردازد؟!>>>

 

چه نشسته‌ایم که نظام، ورشکسته است

رویش دوباره

پارسال که در اعتراضات خیابانی ملت حضور داشتم ، هر بار شعارهای با معنایی ساخته و سر داده می‌شد که یکی از زیباترین آنها این بود: «نظام ورشکسته، دیگه به گل نشسته». اکنون سالی از آن خیزش مردمی و انسانی گذشته است و سر آن دارم که توضیح دهم نظام خامنه‌ایT بر خلاف رجزهایی که می خواند و آن «فتنه» که شکست خورده می‌داند، حال و روز بسیار ناخوشی دارد. هم اینک میان جنبش زخم خورده و پرسان و جویان ما مردم به جان آمده از نابرابری ها، و نظام ورشکسته خامنه‌ای، هر که زودتر برخیزد برندهء پایانی پیکار، و آینده از آن اوست.>>>

آيا دين از سياست جدا است؟

وبلاگ مذهبی «جوان با بصيرت شيعه»

علت تبلیغ بر علیه ورود به مسائل یا امور سیاسی نیز ناشی از حیله‌ی قدرت طلبان مستکبر و حماقت برخی به اصطلاح متدین است. می‌گویند: وارد سیاست نشوید که کثیف و آلوده می‌شوید! غافل از آن که کنار کشیدن به هنگامی که انسان متدین باید در صحنه باشد، خود سیاستی بسیار کثیف و آلوده است. در واقع سیاست تسلیم، شرک، پذیرش تحقیر، استعمار، استثمار و استحمار (خر کردن) است که توسط مستکبرین شیطان پرست ترویج می‌گردد.>>>

پيوند به نظر سکولاريسم نو در مورد اين مطلب

سفر از جائی که هيچ چيز مجاز نبود

توکا نيستانی

توکا نيستانی (کارکاتوریست، برادر مانا نيستانی و از پسران منوچهر نيستانی شاعر مرحوم) از ایران رفت ... در وبلاگ شخصی اش علت رفتن اش را توضیح داده خالی از لطف و واقعیت نیست:

از زندگی مجرمانه خسته شده بودم...

به چند پسر و دختر طراحی درس می‌دادم که مجاز نبود،

برای طراحی از مدل زنده استفاده می‌کردم که مجاز نبود،

سر کلاس صحبت‌هايي می‌کردم که مجاز نبود،

بجای سريال‌های تلويزيون  خودمان کانال‌هايي را تماشا مي‌کردم که مجاز نبود،

به موسيقي‌ای گوش می‌کردم که مجاز نبود،

فيلم هايی را مي‌ديدم و در خانه نگهداري مي‌کردم که مجاز نبود،

گاهي يواشکي سري به "فيس بوق" مي‌زدم که مجاز نبود،

در کامپيوترم کلي عکس از آدم‌هاي دوست‌داشتني و زيبا داشتم که مجاز نبود،

در مهماني ها با غريبه هايی معاشرت مي‌کردم که مجاز نبود،

همه‌جا با صداي بلند مي خنديدم که مجاز نبود،

مواقعي که ميبايست غمگين باشم شاد بودم که مجاز نبود،

مواقعي که ميبايست شاد باشم غمگين بودم که مجاز نبود،

خوردن بعضي غذاها را دوست داشتم که مجاز نبود،

نوشيدن نوشابه هايي را  ترجيح مي‌دادم که مجاز نبود،

کتاب‌ها و نويسنده‌هاي مورد علاقه‌ام هيچکدام مجاز نبود،

در مجله‌ها و روزنامه‌هايي کار کرده بودم که مجاز نبود،

به چيزهايي فکر مي‌کردم که مجازنبود،

آرزوهايي داشتم که مجاز نبود و...

درست است که هيچوقت بابت اين همه رفتار مجرمانه مجازات نشدم اما تضميني وجود نداشت که روزي بابت تک تک آن‌ها مورد مؤاخذه قرار نگيرم و بدتر از همه فکر اينکه هميشه در حال ارتکاب جرم هستم و بايد از دست قانون فرار کنم آزارم مي‌داد.>>>

از مجموعهء «در پيشگاه فرهنگ»

برنامهء تلويزيونی ـ دورهء جديد ـ برنامهء شمارهء 12

21 مهر 1389

بخش اول

بی تفاوتی، تسليم به ديکتاتوری است

شکوه ميرزادگی>>>

بخش دوم

فرق آلترناتيو خواهی و اصلاح طلبی

اسماعيل نوری علا>>>

همراه با فايل کوچک صدا برای دانلود

شب تاريک و، بيم موج و، گردابی چنين حائل

کـجـا دانـنـد حـال مـا سـبـکـبـاران سـاحـل هـــا

آرشيو

© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630