اسلام با فرهنگ لائيك و بى دينى مخالف
است.
دشمنان با استفاده از ترويج فرهنگ لائيك درصدند تا زنان را از خط
عفاف و حجاب و كرامت منحرف كرده و سنت هاى اصيل اسلامى را از بين
ببرند.
======
آيتالله مکارم شيرازی
نقش تلويزيون در ايجاد تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي
بسيار مهم است. هر چند که در ساليان اخير برنامههاي ديني و
مذهبي در تلويزيون گسترش يافته ولي کساني در آنجا لانه کردهاند
تلويزيون را به سوي سکولاريسم سوق مي دهند».
شعار محوری ِ تازی
نسب های حاکم بر میهن ما: "النصر بالرعب" (= پیروزی در گرو وحشت پراکنی
است) شعاری با منطق ضد ریاضی است... پيش فرض منطق، یا در واقع ضد منطق ِ
"النصر بالرعب" این است که پراکندن وحشت موجب ترس و در نتیجه گریز حریف
می شود و این به معنای پیروزی است!در این نوع استنتاج،
اندازه گیری و برآورد نیروهای دو طرف و انگیزه هایی که می توانند طرف
مقابل را به مقاومت یا رو در رویی وادارند جایی ندارد. اشکال بزرگ این
«ضد منطق» در این است که، با هرگونه تغییر در پیش فرض ها، کل بنایی که بر
مبنای آنها ساخته شده فرو می ریزد و این دقیقاً چیزی است که از دو ماه
پیش تاکنون در ایران رخ داده و کل نظام را دچار سردرگمی و آشفتگی نموده
است.
شرایط حاضر می تواند تکراری از تاریخ باشد با این تفاوت که اکنون
بخش قابل توجهی از جامعهء ایرانی به این بلوغ فکری رسیده است که:هر که عقاید سیاسی به غیر از عقاید من داشت،
لزوما” عامل دشمن نیست؛ جهان از حالت دو قطبی خارج شده است و این
در آشتی پذیری گروه های سیاسی با یکدیگر تاثیر قابل توجهی داشته
است؛
استقرار یک دموکراسی سکولار در ایران، فضای مناسب تری را برای
ابراز عقاید همه، از جمله گروه های مذهبی، فراهم خواهد کرد؛ منافع
ملی بر تفوق گروهی ارجحیت دارد و گروه های سیاسی پیش و بیش از آنکه
به دنبال ساختن ایرانی بر اساس عقاید خود باشند، به ایرانی سربلند
و متعلق به همه می اندیشند.به این دلایل، پیش از آنکه رهبری طیف موسوی
رفتاری مشابه امام خمینی برای جنبش فعلی را رقم زند، با حفظ احترام
به شایستگی ها و تلاش های ایشان برای پیشبرد دموکراسی و قبول رهبری
ایشان، باید هواداران و معتقدین به تغییراتی ورای قانون اساسی
موجود و حامی یک جمهوری دموکراتیک سکولار را در جبهه ای سیاسی متحد
ساخت.
با وجود تجارب موفق دموکراسي و حقوق بشر در جهان امروز، ديگر اين
سئوال به ذهن کسي خطور نکند که مگرمي شود؟ تنها سئوالي که بعنوان
ايراني بايد پيوسته از خود بپرسيم اين است که چطوراين دستاوردها را
بومي کنيم؟ و چرا مجبوريم نقد سازندهء منتقد و نظر مخالف را ارج
نهيم؟ براي رسيدن به آزادي و دموکراسي نمي شود محصولات دستپخت و يا
الگوهاي، هرچند خوب، ديگران را بطور چشم و گوش بسته، وارد و يا
عيناً کپي کنيم. اين روش ها در تقليد از مدرنيزاسيون و سکولاريزه
کردن کشور به روش ديگران، در همين ايران امتحان شده و جواب نداده
است. بنابراين، بايد و مي توان در پي بومي کردن دستاوردهاي ديگران
بود.
احمدی نژاد اعلام کرده که
بعد از مراسم تحلیف سر "آنها" (اصلاح طلبان و دار و دستهء
رفسنجانی) را به سقف خواهد چسباند. اعترافات ابطحی و عطریانفر پیش
زمینهء احضار، دستگیری و محکومیت دیگر شخصیتهای جناح "اصلاح طلب"
است. از قدرت رانده شدگان، تدارکات چیان و کاندیداهای "شکست
خورده" که خود از بنیان گزاران رژیم بوده اند، امروز زیر ضرب
حاکمان نظامی ی استتار شده در پشت ولایت فقیه هستند. زمان به سود
حاکمان برمسند قدرت پیش می رود و سرنوشت «آقایان زیر ضرب» تنها و
تنها به ابتکار عمل خودشان بستگی دارد؛ ابتکار عملی که شاید امروز
هم دیر شده باشد!
آقای
حسين شريعتمداری! روزنامهء کیهان مورخ هفدهم مرداد هشتا و هشت، به
قلم جنابعالی، با عنوان «پس او کیست؟» حاوی سوالی است بنیادی. این
سوال حکایت از شناخت و درک جنابعالی از «شرایط بحرانی کشور» می کند
و نباید بی پاسخ بماند. شما با اشاره به مقدماتی بسیار قانونی و
منطقی، آورده اید: «بيانيهء اخير حزب مشاركت روز چهارشنبه چهاردهم
مرداد صادر شده و اين در حالي است كه دبيركل، قائم مقام، معاونان و
تقريباً تمامي اعضاي شوراي مركزي حزب، از مدت ها قبل بازداشت شده و
در زندان به سر مي برند. بنابراين، بيانيهء حزب مشاركت را چه كسي و
يا چه كساني نوشته و به نام حزب منتشر كردهاند؟!» و در ادامه
بسیار منطقی استدلال کردهاید: «مطابق اساسنامهء حزب مشارکت، اعلام
دیدگاهها و صدور بیانیه از وظایف دبیرکل است و در غیاب ایشان با
قائم مقام دبیرکل. اکنون که آقای دبیرکل، جناب میردامادی، و قائم
مقام محترم حزب، جناب رمضانزاده، در زندان هستند، پس متن بیانیه را
چه کسی نوشته است و بیانیه را چه کسی صادر کرده است؟» (باختصار) و
در نهایت، با نگرانی، پرسیده اید: «اما "او" كيست؟ و اين مركز
فرماندهي كجاست؟!» آقای شریعتمداری، بسیار واضح و شفاف میگویم:
نویسندهء اصلی بیانیهء حزب مشارکت "من" هستم، دنبال "او" نگردید.
من در حزب سمتی ندارم، اما متن بیانیه را تهیه و برای تایید و رویت
دبیر کل و حتی قائم مقام حزب مشارکت، توسط یکی از وکلای ِ محترم
ایشان به زندان فرستاده و پس از تائید نامبردگان منتشر کردم. آقای
شریعتمداری! اکنون دادگاه تشکیل شده است و در سایهء قانون مقدس
جمهوری اسلامی، وکلای متهمان به آنها دسترسی داشته و زندانیان از
کلیهء حقوق قانونی خود برخوردارند! مگر خدای ناکرده شما منکر اجرای
قانوناید؟ و یا از متن قانون بیخبرید که نمیدانید، وفق ماده سی
و پنج قانون اساسی و مادهء صد و بيست و هشت قانون آئين دادرسي
دادگاه هاي عمومي و انقلاب، مصوب بيست و هشتم شهريور هزار و سيصد
و هفتاد و شش، حقوق زندانیان به تمامی رعایت میشود و اکنون که
دادگاه تشکیل شده، زندانیان در چارچوب قانون این نظام مقدس به وکیل
دسترسی دارند؟ آقای شریعتمداری! پنهان نکنید، اگر به مجریان قانون
و همکاران خود در دانشگاه انسان سازِ اوین شک دارید، اگر اساساً
منکر اجرای قانون در نظام جمهوری اسلامی هستید، و یا از عدم اجرای
آن اطلاع مخصوص دارید، هیچ نیمهای را پنهان نکنید. آفتابی شوید.
بدون لفافه وصریح و با نام خودتان اعلام فرمائید: «وقتی قوانین
جزای اسلامی در مورد زندانیان اجرا نمیشود و آنان به وکیل دسترسی
ندارند و نمیتوانند خانوادهء خود را ملاقات کنند، پس این بیانیه
چگونه به رؤیت دبیر کل حزب و قائم مقام او رسیده است؟» آن گاه "من"
نیز، صریحتر از شما و صد البته قاطعتر و محکمتر و آشکارتر از
شما، خودم را معرفی کنم، تا با هم در محضر دادگاه ِ نظام مقدس
جمهوری اسلامی محاکمه شویم. آقای شریعتمداری، دنبال "او" نگردید!
اینجا فقط "من" و "تو" هستیم. آیا تو هم مانند من به آنچه مینویسی
پای بندی؟ سر سبز باشید.
زنان نشان دادهاند که جهت چیست. آنان از مدتها پیش فضا را ساختهاند،
پایههای جنبش را ریختهاند. رفع تبعیض، محتوای روشنی است که آنان در
دورهی کنونی به مفهومهای برابری و عدالت دادهاند. پرسش این است که
برابریخواهی زنانه بایستی چگونه به خواستههای آزادی و عدالت اجتماعی
پیوند خورد. به نظر من، حلقهی اصلی همانا رفع تبعیض است. رفع تبعیض در
معنای گستردهی آن، رفع همه تبعیضهای مربوط به جنسیت، دین و عقیده، سبک
زندگی، فرصتهای اجتماعی، زبان و قومیت و مناسبات حاشیه و مرکز است. نظام
فعلی بر تبعیض استوار است. تبعیض جنسیتی و تبعیض دینی دو رکن رکین آن
هستند. این دو رکن در هم تنیدهاند. به این جهت است که خواست رفع تبعیض
جنسیتی، خواستی عمیقاً سکولار است.
جنبشی که با خواستهء حفاظت از حق رای وانتخاب مردم آغاز شد، درفرایند خود
بتدریج برحق اعتراض وتظاهرات،حق فعالیت سیاسی بدون مواجهه با خشونت
دولتی، حق آزادی مطبوعات وحق مردم در هدایت نظام سیاسی حاکم برجامعه،
متمرکز شده است.
حضورگستردهء زنان در جمع معترضان و در خط درگیری های پر مخاطره، حیرت
آوراست. گفتار تحقیر و طرد زنان در نتیجهء این حیرت منزوی و خاموش شده
است. در خیابان های شهر "تصویر قربانی" که عاملیت زنان را تنها به نخبگان
و فعالان منسوب می کند، محو می شود.
خانه هنوز ساکت است و اندک نوری از پنجره اتاق وارد خانه می شود.
سحر شده اما این فیلم هنوز پر از فریم هایی ست که من ندیده ام، اما
خوب به خاطر دارمشان.
باد خنکی از پنجره به داخل می وزد و من روی صندلی سبز قدیمی فریم
های ندیده را دوره می کنم، به یاد آن هایی که جایی در همین نزدیکی،
توی اتاق هایی که هوای اوین را حبس می کند، زندانی شده اند و فکر
می کنم کاش در این لحظه های کشدار آن ها هم این فریم ها را از نو
ببینند.
شعار
«زندانی سیاسی آزاد باید
گردد» اصلیترین خواست گروهی از روشنفکران، هنرمندان، فعالان سیاسی
و حقوق بشر بود که از بیست و دوم تا بیست و چهارم ژوییه (سوم تا
پنجم مرداد) در شهر نیویورک در مقابل سازمان ملل متحد گرد آمدند.
این گردهمآیی بهانهای برای دیدار و گفت و گویی با نویسندگان،
فیلمسازان، استادان دانشگاه و حقوقدانان در مورد جنبش سبز
آزادیخواهی مردم ایران شد.
رضابراهنی: دموکراسی یک ایمان است.
مهرانگیز کار:
با مکانیزمهای همین نظام
سیاسی دارد حرکتهایی دموکراتیک در ایران شروع میشود. شجاع آذری: آیا باید واقعاً نهایتاً
دین از دولت جدا بشود یا نه، من حتی این روزها به آن هم شک میکنم.
عبدی کلانتری:
ما باید جمهوری سکولار داشته باشیم و این تنها راه است.
به
گزارش
خبرگزاری ميزان، سعيد حجاريان در مراسمي که از سوي حزب مشارکت
در قم برگزار شده بود، در سخناني با اشاره به اينكه وي 11 سال پيش
سنگ بناي دولت نهم را در قم نهاده است، تصريح كرد:
«در
دوره آقاي معين من در صدا
و
سيما حضور يافته و برنامهاي از من ضبط و پخش شد ولي امروز براي
اينكه با ميرحسين موسوي ديدار كنم بايد به زيرزمين خانه وي بروم».
بر حسب اتفاق
چشم ام به فراز زیبایی افتاد که با این جمله تمام می شود، «نتیجه
با هزينه به دست می آید» و حیف ام آمد آن مهجور بماند. خواننده ای
در پاسخ به طنزی تکان دهنده در وبلاگ آقای یاسر میردامادی ـ حباب
ـبه نویسندهء بلاگ هشدار می دهد که مواظب زبان خود
باشد و در اوضاع بگیربگیر کنونی شرط احتیاط را رعایت کند و اگر خود
در دیار غربت است، دست کم دوستان و خانواده اش را در ایران به
دردسر نیندازد. این خواننده چنین می نویسد:
«مثل
اینکه شما و رفیق مقیم تونس ات از جونتون سیر شدین اون میذاره شما
ورمی داری شما می ذاری اون ور می داره. یه کم به فکر خانواده ها
تون باشین.