اسلام با فرهنگ لائيك و بى دينى مخالف
است.
دشمنان با استفاده از ترويج فرهنگ لائيك درصدند تا زنان را از خط
عفاف و حجاب و كرامت منحرف كرده و سنت هاى اصيل اسلامى را از بين
ببرند.
======
آيتالله مکارم شيرازی
نقش تلويزيون در ايجاد تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي
بسيار مهم است. هر چند که در ساليان اخير برنامههاي ديني و
مذهبي در تلويزيون گسترش يافته ولي کساني در آنجا لانه کردهاند
تلويزيون را به سوي سکولاريسم سوق مي دهند».
در جبهه
ای که می گويند روياروی «سکولارها» و «معتقدان به حکومت مذهبی
دموکرات» وجود دارد، هيچ «دشمن مشترکی» نايستاده است تا اين دو
عليه آن با هم متحد شوند. دشمن سکولاريسم اعتقاد به حکومت مذهبی
است و اين ترفند که به ترکيب «حکومت مذهبی» صفاتی همچون
دموکراتيک و آزاديخواهانه بچسبانيم دردی را از سکولارهای ما دوا
نمی کند. گروه های مختلف معتقد به «حکومت مذهبی»، با هر صفت که
بخوانندش، همگی در يک اردوگاه و در برابر سکولارها قرار دارند،
حتی اگر بين خودشان به هزار دسته و شاخه تقسيم شده باشند و با
يکديگر بجنگند. سکولارها، با کنار آنان ايستادن، صرفاً تن به
استفادهء ابزاری از خود می دهند.
شگفتا که حالا کسانی در اینجا و آنجا تلاش میکنند جنبشی را که هیچ نوع
رابطه فکری و عملی و حتی حسی با آنها ندارد مصادره کنند و با فراهم آوردن
عذر و بهانه برای رژیم، آدمخواران ذوب شده در ولایت سیدعلی آقا را برای
بلعیدن جنبش یاری رسانند. در این میان هستند هنوز کسانی که، با علامت
سؤال گذاشتن در برابر جنبش، و سوابق موسوی و کروبی را به رخ کشیدن، و
هنرمند ارزندهای چون «گوگوش» را ـ که با جان و دل صدا و اعتبار خود را
نثار جنبش میکند و همگام با روشنفکران و آزاداندیشان ایرانی در خارج
وطن، در برابر سازمان ملل حاضر میشود و در تحصن و اعتصاب؟ غذای آنها
شرکت میکند ـ مورد ملامت قرار میدهند که چرا از جنبش سبز حمایت میکنی
(چرا که جنبش در پی به دست آوردن حقی است که رژیم آن را مصادره کرده
است).
دولت احمدینژاد تثبيت شود، يا بايد ريشسفيدانه و به پشتوانه
«رهبر» اين دعوای خانوادگی را حل و فصل کرده و با «بزرگمنشی» چشم
بر «خطا»ی فرزندان خود بپوشد، در اين صورت کسانی که دولت وی را
«نامشروع» و «کودتايی» خواندند بايد در پاسخی مناسب به دستبوس آن
بروند و ارثيه انقلاب اسلامی شامل قدرت سياسی و منابع اقتصادی را
که بر سر آن دعوا داشتند، کمتر يا بيشتر تقسيم کنند، و يا اينکه
شمشير را از رو بسته و همه را از دم تيغ بگذراند. اين «دعوای
خانوادگی» ممکن بود در شرايط تاريخی و زمانی ديگر به اين يا آن
صورت پايان میگرفت و حکومت اسلامی برای چند سالی خودش را بيمه
میکرد.
امروز اما هيچ کدام از اين دو راه،
پاسخ مناسب به حکومت اسلامی نمیدهد.
يک عنصر سوم در اين دعوا داخل شده
است که همواره میتواند معادلات و محاسبات همه طرفين درگير را از
داخل و خارج به هم بزند: مردم!
برنامهای را که حکومت می خواست برای نزدیکی حوزه و دانشگاه به اجرا در آورد و موفق
نبود میان حوزه و سپاه انجام شد و تا حدی موفق بوده است. طرح همکاری حوزه و دانشگاه
حتی هنگامی که در اختیار مصباح و شاگردانش قرار گرفت تا متون درسی و اساتید را
اسلامی کنند سرانجامی نیافت چون دانشگاهیان نمیتوانستند و نمیخواستند تحت امر
حکومت قرار گیرند و استقلال فکری خود را از دست بدهند. اما دستگاه رهبری و نظام
آموزشی تمامیت طلبانه آیتالله مصباح یزدی چنین مشکلی را با نظامیان نداشتند و این
نیروها که بنا به تعریف مطیع هستند به سادگی تحت انقیاد ایدئولوژیک دستگاه انسان
سازی حکومت مطلقه قرار گرفتند.
=====================
کوتاه و گويا=====================
فرزندان جنبش زنان را
آزاد کنید
سايت تغییر برای برابری
این بیانیه را جمعی ازفعالان جنبش زنان برای آزادی فعالان این جنبش
نوشته اند. این دومین بیانیه ای است که در پی رخدادهای اخیرو
بازداشت گسترده مردم و فعالان مدنی و سیاسی از سوی فعالان جنبش
زنان صادر می شود. در بیانیه نخست حدود 600 تن از فعالان جنبش زنان
از مسولان خواسته بودند:"به سرکوب زنان و مردان ايران پايان
دهيد/ کليه بازداشت شدگان را آزاد کنيد".
در این بیانیه خواستار آزادی فرزندان جنبش زنان و مدافعان این جنبش
شده اند، شادی صدر، یکی از بازداشت شدگان جنبش زنان که در این
بیانیه برای آزادی وی امضا شده است، قبل از انتشار این بیاینه آزاد
شد
:
کشور ما روزهای سختی را از سر می گذراند؛ روزهای پر تنش، پر التهاب
و پر خشونت. فعالان جنبش زنان همواره در طول سالها تلاش برای تغییر
وضعیت زنان، که مقدمه هر تغییر مثبتی در جامعه است، ثابت کرده اند
که روشهایی چالشگر اما صلح آمیز و بی خشونت را برگزیده اند.اما امروز گویا روز دیگری
است؛ آنان را که سخن از صلح و آرامش و برابری زده اند به جرم آشوب
به بند می کشند. کسانی را که با سکوت ، سخن گفته اند دهان می درند
و آنان را که در جستجوی عدالت چشم جرخانده اند، نگاه می کشند.مردم، به خیابان نگاه
کنید، این همان خیابانی است که در تمام این سالها فعالان اجتماعی،
بویژه فعالان جنبش زنان در آن حقوق از دست رفته خود را با زبان
سکوت و در کمال آرامش و مدنیت طلب کرده اند. این همان خیابانی است
که آنها کوچه به کوچه و امضا به امضا در آن از "حق" سخن گفته اند.
این همان خیابانی است که در آن از زبان "سنگ" گلایه کرده اند.
امروز ما تجربه های پیشین را در گستره ای به وسعت ایرانمان بازمی
خوانیم.
فعالان جنبش زنان از روزهای نخست اعتراضهای مدنی مردمی به روند
نتایج انتخابات، در کنار مردم و همصدا با آنها از حق خود سخن گفته
اند. آنها در دل رودخانه هایی که در خیابانها به حرکت در می آمد
حضور داشتند. هم در قلب خیابانها بودند و هم مثل همه خشونتها
قربانی ردیف نخست
!
آنها همصدا با مادر ندا ضجه زدند . هم آوا با مادر سهراب فریاد
کشیدند و هم نوا با همه مادران عزادار سیاهپوش ، مشت گره کردند.
جنبش زنان ایران ، در این روزها صفآرایی مستقل از مردم نداشت. زیرا
جز این نیست که آنها همواره سخن از زبان مردم گفته اند و امروز
مردمند که سخن از زبان آنها می گویند.
اینک، ما جمعی از فعالان جنبش زنان ایران این روزها مثل همه مردمی
که فرزندانشان را در بند می بینند، برای آزادی آنها فریاد دادخواهی
سر می دهیم . ما مثل همه کسانی که آزادی را حق و شان همه مردم می
دانند، نام فرزندان جنبش زنان راکه خود منادی حق بوده اند، فریاد
می کنیم :
فرزندان ما را آزاد کنید؛ "ژیلا بنی یعقوب و بهمن احمدی امویی،
شادی صدر، شیوا نظرآهاری،کاوه مظفری، مهسا امرآبادی، هنگامه شهیدی
و سمیه توحیدلو" را آزاد کنید!مدافعان جنبش زنان، وکلا و
روزنامه نگاران دربند "عبدالفتاح
سلطانی، محمدعلی دادخواه، عبدالرضا تاجیک، کیوان صمیمی و مسعود
باستانی" را آزاد کنید!ما، خواهران، مادران و
دوستان آنها، از سلامتی و حفظ جانشان نگرانیم. زیرا تجربه سهرابها
را در خاطره داریم.
از قوه قضائیه ایران که رسما مسوول نگهداری از زندانیان است و از
هر مقام مسوولی که ایشان را در بند کرده است، می خواهیم آنها را
بدون قید و شرط و در کمال سلامت و امنیت آزاد کند.
بدون شک این همه خواسته ما نیست. ما همدرد با همه داغداران این
روزها خواسته های فراوان داریم که در جای خود خواهیم گفت.
اما در گام نخست، فرزندان جنبش زنان را به دامان خانواده هایشان
بازگردانید. نگذارید خشونت پراکنی بیش از این منتشر شود که شومی آن
دامان همگان را خواهد گرفت که هیچ کس در این میان رویین تن نیست.
کشتار مجاهدان بی دفاع شهر اشرف یک لکه ننگ بر دامان کشور های غربی است
که بلادرنگ از دولت عراق نمی خواهند که به این کشتار و اجحاف سیاسی در حق
مردم ایران خاتمه دهند، آگاهان سیاسی معتقدند که احمدی نژاد محسنی اژه ای
را از وزارت اطلاعات برداشته و خودش مستقیما کارگردان صحنه است و آن را
مدیریت میکند و در آنطرف صحنه نوری المالکی خود در تماس مستقیم با
نیروهاست و به این طریق میخواهند بحران داخلی ایران را به خارج صادر
نماید...
خانم جودی ویلیامز،
برنده جایزه صلح نوبل، در روز جهانی همبستگی با مردم ایران – 25 جولای –
می گوید: "دنیا باید بداند و بشنود که مردم در همه جا از حقّ مردم ایران
برای آزادی بیان حمایت می کنند". کاش اکبرگنجی به اندازه
خانم جودی ویلیامز به آزادی بیان مردم ارج می نهاد و توجه می کرد که
آزادی بیان اگر به "ولی، اما، اگر و..." آلوده شود دیگر آزادی بیان نیست
و حقوق بشر چنانچه به "به شرط آنکه..." مقیّد گردد، سرنوشتی مانند حقوق
بشر اسلامی پیدا می کند!
آیا من نوعی، به عنوان یک دوستدار و هوادار، حق ندارم با استناد به نقل
قول های بالا، از اکبرگنجی دعوت کنم به بازبینی عملکرد خویش بپردازد و از
خود بپرسد: آیا این عملکرد یک تلقّی فاشیستی از آزادی بیان و حقوق بشر
نیست!؟
چه برخوردها و درگیریهای دو جناح واقعی باشد و چه زرگری، فرجامش برای ما
مردم هیچ سودی نخواهد داشت مگر اینکه در این کشاکش بکوشیم بازیچه نشویم و
از چاه به چاله یا از چاله به چاه نیفتم. در شرایط کنونی، مأموریت لابی
گرها و مأموران جمهوری اسلامی، متمرکز کردن افکار عمومی جهان بر روی جناح
راست بویژه شخص احمدی نژاد است و از این راه می کوشند کل سیستم را از زیر
فشار بیرون آورند. با شخصی و جناحی و محدود کردن مبارزات، می کوشند خیزش
مردم ایران را در پیش چشم جهانیان به خواسته های درون سیستمی به سود یک
جناح تقلیل دهند و بدینگونه به هدف خویش یعنی تداوم زندگی رژیم دست
یابند. پس اگر براستی به اصلاح طلبی و حفظ چهارچوب کلی سیستم باور داریم
که هیچ، ولی اگر مشکل کشورمان را در پیوند دین و حکومت می دانیم، بیایید
فرصت را از دست ندهیم، پا را از این حلقهء سبز فراتر نهیم و فریادِ سپیدِ
سکولاریزم را به گوش همه برسانیم.
اکنون مدتی است که بجای دکتر مصدق، دکتر صدیقی، دکتر بختیار و حتی
فردی مثل داریوش فروهر، رهبران نهضت دمکراسی خواهی مردم ما کسانی
شدهاند که حد اکثر خواست شان در درجهء اول حفظ نظام جمهوری اسلامی
و تکیه به «معنویت» انقلاب اسلامی در مقابل استقرار حکومت اسلامی
است! رهبران نا خواسته این جنبش یعنی میر حسین موسوی و شیخ مهدی
کروبی که بعد از ببار آمدن فاجعهای سی ساله از دورن این نظام به
بیرون رانده شدهاند، اصلاً قصد این را ندارند که برای نائل شده به
دمکراسی چهارچوب نظام جمهوری اسلامی را ترک کنند. و یک خوشحالی...
در گردهم آيي ها و راهپيمايي هايي كه در خارج از كشور انجام مي شود،
هوادران گروها و احزاب با پرچم ها، آرم ها، عكس ها، مطالبات و گاهي
شعارهاي مخصوص به خود حضور به هم مي رسانند. اين مساله برخي از شخصيت ها
و جريان ها را وادار كرده است كه به مردم و احزاب و گروها از روي دلسوزي
هشدار و گاهي نيز خيرخواهانه تذكار دهند كه از آوردن اين گونه پرچم ها،
آرم ها و عكس ها و از سر دادن اين گونه شعارها بپرهيزند! به عنوان نمونه،
شيرين عبادي و همكارانش براي حضور در مراسم با شكوه و كم نظيري كه با
عنوان "اقدام براي حقوق بشر در ايران" در بيش از صد شهر جهان ترتيب داده
بودند، از ايرانيان خواسته و حتا استدعا كرده بودند كه از آوردن هر گونه
آرم، پرچم و ... به شدت خودداري كنند! به باور من، چنين رويكردي، هرچند
با حسن نيت و خيرخواهي همراه باشد، نمي تواند در دراز مدت به تحكيم وحدت
ملي و انسجام اجتماعي و سياسي ما كمك كند...
ما با کسی تعارف نداريم؛ هر کس که جلوی نظام بايستد با او برخورد
میکنيم
سردار عبدالله عراقی
به
گزارش خبرنگار سياسی خبرگزاری فارس، سردار عبدالله عراقی فرمانده
سپاه محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ در جمع تعدادی از دانشجويان
دانشگاههای تهران، پس از ذکر خاطراتی از اجرای عمليات بيتالمقدس
و رمضان در سال شصت و يک به سوالات آنها که عمدتاً معطوف به حضور و
نقشآفرينی نيروهای بسيج در اغتشاشات اخير تهران بود، پاسخ گفت.