هفتاد و هفت
سال از روزی که رضاخان،
عامل استعمار انگلیس،
برای اجبار زنان به کشف حجاب، خانه خدا مسجد گوهرشاد را به توپ بست
و جمعیّت مدافع ارزش الهی عفاف را که در آنجا متحصن گردیده بودند
به شهادت رساند، میگذرد. در تمام این سالها استعمارگران غربی
گاهی با زور و جنایت قلدرمآبانه و گاهی با توطئه و نیرنگ و در
سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تبلیغات گسترده تلاش زیادی
را برای محروم ساختن زنان ایران از این ارزش والای الهی انجام
دادهاند.
امّا زنان قهرمان و بیدار ایران با مقاومت در مقابل تمام این
زورگوییها و تحمیلهای گسترده تبلیغات نشان دادهاند که حاضرند از
جان خود بگذرند ولی از عفت و حجاب خود هرگز.
>>>
دربارهء تحميل
قانون حجاب اجباری بر زنان
اعلام موضع کنيد!
دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال
دانشگاههای ایران
حکومتی که اعتقاد دارد اکثریت ایرانیان به آموزههای
بنیادین اش از عمق جان ایمان دارند و گوششان به فرمان حاکمان است،
هر روز هزاران نیروی نظامی و امنیتی را برای اعمال نوع خاصی از
پوشش بر شهروندان به خیابانها میکشاند و حیاتیترین و سادهترین
کنش در شهر، یعنی قدم گذاشتن به خیابان را برای شهروندان به
ماجراجویی خطرناکی بدل میکند که عاقبت اش میتواند از توهین و
جریمه و حبس آغاز شود و تا سر در آوردن از دخمههای نیروهای به
ظاهر خودسر امتداد یابد.>>>
«فوتبال زیرچادر»:
يک فيلم مستند
شرحی همراه با عکس
چندی پيش
فیلم
مستندی با نام «فوتبال زیرچادر» که ترجمهء
دقیق تر نام آن «فوتبال محرمانه»
است، جایزه «تدی» جشنواره فیلم
برلین
برای بهترین مستند را دریافت کرد.
اين مستند
تصویرگر مسابقه ای دوستانه
است بین تیم فوتبال زنان ایران و
تیمی متشکل از فوتبالیست های زن
باشگاه
های آلمان، که آن را یک
فوتبالیست حرفه ای آلمانی به نام
مارلین آسمن
ترتیب داده است،
که
خودش در برلین
دانشجو
است
و
در یک
باشگاه چند فرهنگی، که فوتبالیست
هائی از ترکیه و دیگر کشورها
در آن هستند، توپ می زند.
داستان فیلم خیلی ساده است:
فوتبالیست آلمانی می بیند
که تیم فوتبال زنان ایران دائم مشغول تمرین
و آماده
سازی است ولی، به خاطر محدودیت
حجاب، نمی تواند رقبای بین المللی را به بازی های دوستانه در تهران
جلب
کند.
>>>
يادی از همابانو
ف.م. سخن
بانويی بزرگ را از دست داديم؛
بانويی که به حق در نزد پرسنل هما
(هواپيمايی ملی ايران)
«همابانو»
ناميده می شد. مينو احمدسرتيپ زنی بود نمونه
ی
زنان پيشرو. زنی دارای جايگاهی والا نه تنها در شغل خود که در عرصه
ی
فرهنگ ايران. زنی که به رغم خدمات بزرگ اش متاسفانه ناشناس مانده و
درگذشت
او در هيچ يک از خبرگزاری ها انعکاس نيافته است.
اتوماسيون هما، سال ها پيش از انقلاب به همت
اين زن کاردان صورت گرفت.
آن چه امروز از هما باقی مانده است، بقايای همايی ست که او ساخته
است.>>>
به
خاطر او نبود که گذشتم
بیرگِر مِنکِه
ـ
اشپیگل آنلاین
برگرداننده:
ح.پدرام
مجید موحدی یکشنبه صبح بنا را بر آن گذاشته بود که در این روز
کور خواهد شد. در سال
2009
دادگاهی به آمنۀ بهرامی حق داده بود که چشم های او را با اسید
بسوزاند. پنج قطره در چشم راست، پنج قطره در چشم چپ.
حکمی بود طبق اصل «چشم در برابر چشم»: در نوامبر
2004
موحدی به صورت همکلاسی سابقش اسید سولفوریک پاشیده بود. بهرامی
تقاضای ازدواج او را رد کرده بود. وی سوی چشمانش را از دست داد،
صورتش از قیافه درآمد – اما زنده ماند. آمنه بعدها گفت موحدی «با
تمسخر می خندیده» وقتی چشمانش می سوخته است.
با این وجود بهرامی در آخرین لحظه از قصاص گذشت.
>>>
جرس:
«خاتمی: همه و بویژه صاحبان قدرت از آمنه بیاموزند!»
گودنشين سابق: تصور بکنید که اسم اون زن بیچاره آمنه نبود و ماندانا و
ژيلا
یا سوزان بود، آیا سید خندان بازهم همچین حرفی میزد که مثلا «همه
بویژه صاحبان قدرت از سوزان بیاموزند» و یا «همه بویژه
صاحبان قدرت از ژیلا بیاموزند»؟ ثانياً، واقعاً وقاحت آخوندی طبع
شوخ هر کسی رو بند میاره. بنظر من کادر رهبری در ج. الف
نباید به نظرات انحرافی این منحرفین گوش بدن و وقت خودشونو با
تعليم گيری از خانم آمنه تلف کنن.>>>
آقای
خاتمی! شما خود سمبل قصاص هستید!
شهلا نوری
تصمیم شجاعانه و انساندوستانهء آمنه سرتیتر بسیاری از رسانه شد. مردم جهان از نزدیک با چهرهء
آمنه آشنا شدند و با چشمان خود دیدند که جوانان بزرگ شده در حکومت
اسلامی نه تنها به خواست جنایتکاران اسلامی پاسخ منفی می دهند بلکه
احکام اسلامی
شان را نیز به تمسخر می گیرند.
در این میان،
یکی از سمبل
های حکومت اسلامی، رئیس جمهور سابق، محمد خاتمی با مردرندی اسلامی
خود تلاش کرد که صف خود را
از
دیگر جنایتکارانی که در رسانه های رژیم از آمنه می خواستند که
طلب قصاص کند، جدا کند. او در پیام خود به آمنه از بزرگواری،
مهربانی و بزرگ منشی او تقدیر می
کند و همانجا با تلاشی بس مردرندانه می پرسد:
«آیا
در عرصهء
سیاسی و اجتماعی نیز نمی توان از آمنه آموخت و بحران را با آرامش و
تنش را با احترام به یکدیگر و پاس داشت حق و حرمت انسان و دوری از
غرور- بخصوص آنان که قدرت بیشتری دارند- سودا کرد؟»>>>