|
خانه | آرشيو: مارچ 2011 |
مارچ 2011 |
********************
چهارشنبه 18 اسفند 1389 ـ 9 مارچ 2011
سايت خود نويس
منابع مختلف به خودنویس خبر دیدارهای دکتر هوشنگ امیراحمدی و مهدی هاشمی را در لندن دادهاند، دیدارهایی که باعث سفرهای اخیر امیراحمدی از آمریکا به انگلستان در هفتههای اخیر شده است. امیراحمدی حاضر به اظهار نظر در این باره نشده است.
به گزارش خبرنگار خودنویس از لندن، دلیل دقیق این دیدارها هنوز معلوم نشده است. یک کارشناس ساکن لندن گفت که نزدیکی امیراحمدی به برخی مقامهای ایرانی و آمریکایی میتواند توضیحی برای این دیدارها باشد.
امیراحمدی رابطهای دوستانه با اسفندیار رحیم مشایی داشته و چند بار با حمایت دولت احمدینژاد به ایران رفته است.
خبرنگار خودنویس نیز از واشینگتن با امیراحمدی تماس گرفت ولی این استاد دانشگاه حاضر نشد در این باره پاسخی بدهد.
با این حال، گفته میشود قرار بوده فرخ نگهدار در جلسه آینده این دو حاضر باشد. فرخ نگهدار، یکی از رهبران چریکهای فدایی خلق و از سران اتحادیه جمهوریخواهان است اما به واسطه ارتباط با بخشهایی از اصلاحطلبان ساکن لندن و نگاه ضد براندازانه از سوی برخی از یاران سابق مورد انتقاد بوده است. برخی از گروهی که نگهدار و برخی روزنامهنگاران با سابقه عضو آن هستند به عنوان «حلقه لندن» یا «اتاق فکر لندن» نام میبرند.
به گفته منبع خودنویس، امیراحمدی مایل نیست در جلسهای با حضور فرخ نگهدار با مهدی هاشمی گفتگو کند. دلایل این عدم تمایل معلوم نیست.
از سوی دیگر، سفرهای مداوم مهدی هاشمی به پاریس که محل اقامت برخی از اعضای شورای هماهنگی راه سبز امید است، احتمالا نشان از فعالیت مجدد فرزند هاشمی رفسنجانی برای تاثیرگذاری روی این گروه دارد. حمزه غالبی، اردشیر امیرارجمند و سراج میردامادی ساکن پاریس هستند.
به گزارش خبرنگار خودنویس از پاریس، مهدی هاشمی نیز البته تماسهای مداومی با رسانههای منتقد دولت ایران دارد و تلاش کرده روی این رسانهها نیز تاثیرگذار باشد.
با وجود تلاش شورای هماهنگی برای پنهان کردن اسامی اعضا، بر اساس گزارشها افرادی نزدیک به احزاب اصلاح طلب عضو آن هستند که نگاهی «غیربرانداز» دارند. بنا بر گزارشها از بروکسل و پاریس، رجبعلی مزروعی که گفته میشود نویسنده بیانیههای حزب مشارکت است (از جمله بیانیه حزب مشارکت پیش از ۲۵ بهمن که تاکید میکرد این گروه مخالف تغییر ساختاری نظام و براندازی است)، و نیز برخی از همکاران رسانههای خارج از کشور از جمله سراج میردامادی (کارمند سابق سفارت ایران در پاریس در دوران خرازی، عضو سابق دفتر تحکیم و از نزدیکان آیتالله خامنهای) و حمزه غالبی، مسوول کمیته جوانان موسوی از اعضای این شورا هستند. دو خبرنگار از پاریس به خودنویس گفتهاند که در جلسه مطبوعاتی روز پنجشنبه «امیرارجمند»، میردامادی سعی کرده مانع انتشار بخشی از پرسشها و پاسخها شود.
با این حال، هنوز منبعی رابطه مستقیم و یا غیر مستقیم مهدی هاشمی و شورای هماهنگی را تایید نکرده است
********************
دوشنبه 16 اسفند 1389 ـ 7 مارچ 2011
دربارهء شورای هماهنگی راه سبز اميد
ناجي از ايران
اخيراً در فضای مجازی بیانه هایی بنام شورای هماهنگی راه سبز امید صادر می شود. این شورا عمری کمتر از سه هفته دارد و اعلام وجودش با حمایت از فراخوان آقایان موسوی و کروبی به راهپیمایی 25 بهمن و همچنین دعوت از مردم برای گرامیداشت یاد شهدای 25 بهمن در یکم اسفند صورت گرفت. از زمانی که آقایان موسوی و کروبی و همسران شان زندانی شده اند این شورا برای خود نقش خاصی را قائل است. بخشی از رهروان جنبش سبز از این شورا بعنوان مرجع هماهنگی یاد می کنند. بعنوان مثال در مقاله ای تحت عنوان "قطب نمای جنبش سبز" در سایت جرس آقای علی حسین قاضی زاده می نویسد:
"شورای هماهنگی راه سبز امید که پیش از این هم مورد تأیید آقایان موسوی و کروبی قرار گرفتند، در شرایط کنونی، بهترین مرجع هماهنگی به شمار می روند. نزدیکی اعضای این شورا با رهبران جنبش، ارتباط فراوان و مؤثر این شورا با فعالین داخل کشور، این شورا را حائز شرایط سکانداری جنبش سبز، در فضای پر خطر امروزی ساخته است. بدیهی است همهء گروه ها و سازمان هایی که دارای نقشی در این جنبش می باشند، می توانند در ارتباطی مستمر و هماهنگ با این شورا، در پیشبرد اهداف این جنبش، ایفای نقش نمایند. به دست گیری سکان رهبری جنبش، آن هم از سوی گروه های بی نام و نشان و یا یک صفحه فیسبوکی، نه تنها هیچ کمکی به پیشبرد اهداف جنبش نخواهد نمود، بلکه به دلیل عدم قدرت فراگیری آن، به دلیل ذات مجازی رهبران آن، می تواند لطمات جبران ناپذیری را در ادامهء مسیر این جنبش وارد آورد."
مجتبی واحدی که از مشاورین ارشد مهدی کروبی است و هم اکنون در آمریکا به سر می برد «شورای هماهنگی راه سبز امید» را "گروهی از مشاوران و هم فکران نزدیک آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی" می داند "که از این پس و با محدودیت هایی که برای رهبران جنبش سبز پیش آمده فعال تر از گذشته در صحنه حاضر خواهد شد." در سومین بیانیهء این شورا نیز آمده است که آنها با "اعتقاد به خرد جمعی ملت رشید ایران، و به اتکای مشاوره و مشارکت شبکههای سبز برنامه راه سبز امید را ترسیم میکند." و اهم این مطالبات را نیز این شورا نکات زیر دانسته است:
1. رفع حصر خانگی رهبران جنبش سبز
2. تضمین حق شهروندان بر تجمعات و راهپیمایی
3. آزادی زندانیان سیاسی
4. آزادی مطبوعات و رفع سانسور
5. خاتمه دادن به شرایط امنیتی حاکم بر کشور
6. برگزاری انتخابات آزاد، غیرگزینشی و سالم از طریق لغو نظارت استصوابی
در همان بیانهء سوم آمده است که "شورای هماهنگی راه سبز امید، مردم شریف و پایدار را به توجه ویژه به اصول و موازین منشور جنبش (ویرایش جدید) فرا میخواند و در اطلاعیه ها و بیانیههای بعدی، گامهای آتی جنبش را به اطلاع همگان خواهد رساند".
با توجه به مسائل یاد شده، برای اینکه چنین شورایی در صحنه مبارزاتی مردم ایران جدی گرفته شود و بتواند موثر باشد سه نکته زیر مطرح هستند و امید است در باره آنها تامل شود:
1 ـ شفافیت شورا: یکی از ایراداتی که به شورای انقلاب سال 57، که آقای خمینی در پاریس تشکیل داد گرفته می شد، این بود که چرا اعضای شورا انقلاب برای مردم مشخص نیستند؟
با توجه به خوانده ها و نوشته ها حدس زده می شود که در شورای هماهنگی موج سبز شامل دوستان آقایان کروبی و موسوی هستند. اما معلوم نیست که اعضای این شورا از چه کسانی تشکیل شده است. آیا همهء آنها در خارج از کشورند و یا برخی در داخل هستند؟ اما از آنجا که از آقایان ارجمند و واحدی سخن زیاد به میان است و از آنها بعنوان مشاور ارشد موسوی و کروبی نام برده می شود، می توان حدس زد که این دو جزو شورای هماهنگی باشند. حال سئوال اینجاست که چرا اعضای این شورای هماهنگی نباید برای مردم شناخته شده باشند؟ چرا همان راه غلط عدم شفافیت شورای انقلاب 57 پیش برده می شود؟
برخی علت این امر را امنیتی دانسته و مسئله حفظ جان اعضا را برای پاسخ مطرح می کنند. اما در این صورت هم حداقل می شد نام افراد خارج از کشور شورا را با شفافیت عنوان کرد. اگر سی و سه سال پیش عدم شفافیت یکی از ضعف های شورای انقلاب بهمن 57 بود اکنون این عدم شفافیت ضعفی مفرط محسوب می شود. زیرا دنیا نسبت به سی و سه سال پیش تغییر شگرف کرده است و نیاز به اطلاعات و شفافیت بسیار بیش از آنزمان است.
2ـ ترکیب شورا: از آنجا که اسامی اعضا این شورا شناخته شده نیستند مشکل بتوان از ترکیب این شورا سخن گفت. اما با توجه ادبیات و مطالبات آمده در بیانیه های مختلف میتوان حدس زد که ترکیب اعضای این شورا با ترکیب شرکت کنندگان در جنبش یکسان نیست و تنها بخشی از جنبش مردم در این شورا سخنگویان خود را دارند.
یکی دیگر از ضعف های شورای انقلاب سال 57 این بود که ترکیب آن اعضای شورای انقلاب با ترکیب خواسته های مردمی که در انقلاب شرکت کرده بودند هماهنگی نداشت. اعضای شورای انقلاب هر چند کسانی بودند که اغلب سال های دراز در صحنه سیاست فعالیت داشتند محدود به روحانیت طرفدار خمینی و اعضای نهضت آزادی بود. در صورتی که در انقلاب گروه های بسیاری مانند ملیون و گروه های چپ شرکت داشتند اما هژمونی طلبی مانع از آن شد که شورای انقلاب آینهء رنگ های مختلف جامعه شود.
شورای هماهنگی راه سبز امید از این ضعف بیشتر آسیب می بیند زیرا در انقلاب 57 اکثریت قاطعی از مردم رهبری آقای خمینی را پذیرفته بودند و افرادی مانند بازرگان و طالقانی و منتظری نیز که در شورا بودند از اقبال بالایی در بین مردم برخودار بودند. اما در شرایط فعلی نه تنها آن مقبولیت عمومی برای آقایان موسوی و کروبی وجود ندارد بلکه مشاوران ارشد آنها نیز شناخته شده نیستند. و بالاخره اینکه نیاز به همبستگی و تصحیح خطاهای گذشته به یک خواست همگانی تبدیل شده است. در نتیجه بسیار مهم است که در شورایی برای هماهنگی، افکار مختلف وجود داشته باشند. اصولاً شورا وقتی مفهوم دارد که در بردارنده افکار و نگاه های مختلف باشد و گر نه نیازی بوجود شورا نمی باشد. اگر بخواهیم حرکت مردم معترض برای احقاق حقوق خود بهم پیوسته گردد باید خواست متنوع آنها در نظر گرفته شود. اما متاسفانه علائمی از این نوع در شورای هماهنگی راه سبز امید وجود ندارد.
3ـ کیفیت بیانیه های شورا: نگاهی به 4 بیانه شورای هماهنگی راه سبز امید نشان از بالا بودن کیفیت مطالب ندارد. عنوان کردن 6 مورد بالا بعنوان مطالبات این شورا نشان از چشم پوشیدن از شعارهای مردم طی یکسال اخیر و بخصوص در 25 بهمن ماه دارد. چگونه است که این شورا حتی یکی از شعارهای مردم در 25 بهمن را نشنید؟ ـ شعارهایی که نه تنها حاشیه ای نبودند بلکه خواست تغییر رژیم و نبود سیستم ولایت فقیه را آشکارا اظهار می کردند. این نوع سلیقه ای عمل کردن نشان می دهد که، بر خلاف نوشته، اعضای شورا اعتقادی به "خرد جمعی ملت رشید ایران" ندارند.
مورد دوم مربوط به سطح بیانه ها و مطرح کردن مسائل جانبی و در سطح پایین است. بعنوان نمونه، شورا در بیانهء خود از مردم می خواهد: «سه شنبه 10 اسفند، که مصادف با شب تولد میر بزرگوار جنبش است، از ساعت 5 بعد از ظهر دست به تجمع و راهپیمایی از میدان امام حسین به سوی میدان آزادی با شعارهای "یا حسین ، میرحسین" و " یا مهدی ، شیخ مهدی" بزنید"». شعار پیشنهادی شورای هماهنگی راه سبز، یعنی "یا مهدی، شیخ مهدی"، احتمالا برای عقب نماندن از شعار "یا حسین، میر حسین" است و نشان از قصد اعضای شورا در تقسیم شعار دارد که بیش تر در بیانه جای آن بود که از مردم می خواستند از حقوق آن دو نفر و حقوق کلیه قربانیان نظام دفاع کنند. پیش کشیدن سالروز تولد آقای میرحسین موسوی برای تاکید بر انتخاب روز اعتراض نیز بیشتر خبر از سطح نازل بیانيه می دهد. تعیین تکلیف کردن حتی نوع شعارها برای یک شورای هماهنگی که به خرد جمعی باور دارد میزانی غریب می نماید. البته هر شورای هماهنگی باید توان جهت دهی و راهبردی را داشته باشد اما نه در این حد که حتی نوع شعارها هم برای مردم تعیین کند.
البته موارد دیگری هم هستند که میتوانند مورد تامل واقع شوند اما هنوز، با توجه به ابهامات و کوتاه بودن عمر این شورا، زود است در بارهء آنها قضاوتی صورت گیرد. در پایان لازم است دو نکته یادآوری شود. اول اینکه این درست است که هر جنبشی نیاز به هماهنگی دارد و این نیاز باید در برهمکنش بین نظرها در جریان جنبش ایران بوجود آید، اما شورایی می تواند نقش هماهنگی در جنبش را پیدا کند که شفاف باشد، یعنی اعضایش برای جامعه شناخته شده باشند، مرامنامه و اساسنامه و اهداف آن مشخص باشد و بالاخره اینکه ترکیب اعضایش بیانگر رنگین کمان نحله های مختلف فکری در جنبش مردم باشد. بالاخره باز هم لازم است تکرار کنم که با وجود نقش مهم افراد، مسئله نگارنده در این یادداشت افراد شورا نیستند، بلکه ضابطه ها و ارزش ها و نگرش ها را باید در نظر گرفت و نقادی کرد. اگر هدف پیروزی جنبش مردم ایران برای دمکراسی باشد بحث انتقادی در باره اینگونه امور تنها می تواند نتیجه مثبت داشته باشد.
********************
سايت خود نويس>>>
منابع
مختلف به خودنویس خبر دیدارهای دکتر هوشنگ امیراحمدی و مهدی هاشمی را در لندن دادهاند، دیدارهایی که باعث سفرهای اخیر امیراحمدی از آمریکا به انگلستان در هفتههای اخیر شده است. امیراحمدی حاضر به اظهار نظر در این باره نشده است.به گزارش خبرنگار خودنویس از لندن، دلیل دقیق این دیدارها هنوز معلوم نشده است. یک کارشناس ساکن لندن گفت که نزدیکی امیراحمدی به برخی مقامهای ایرانی و آمریکایی میتواند توضیحی برای این دیدارها باشد.
امیراحمدی رابطهای دوستانه با اسفندیار رحیم مشایی داشته و چند بار با حمایت دولت احمدینژاد به ایران رفته است.
خبرنگار خودنویس نیز از واشینگتن با امیراحمدی تماس گرفت ولی این استاد دانشگاه حاضر نشد در این باره پاسخی بدهد.
با این حال، گفته میشود قرار بوده فرخ نگهدار در جلسه آینده این دو حاضر باشد. فرخ نگهدار، یکی از رهبران چریکهای فدایی خلق و از سران اتحادیه جمهوریخواهان است اما به واسطه ارتباط با بخشهایی از اصلاحطلبان ساکن لندن و نگاه ضد براندازانه از سوی برخی از یاران سابق مورد انتقاد بوده است. برخی از گروهی که نگهدار و برخی روزنامهنگاران با سابقه عضو آن هستند به عنوان «حلقه لندن» یا «اتاق فکر لندن» نام میبرند.
به گفته منبع خودنویس، امیراحمدی مایل نیست در جلسهای با حضور فرخ نگهدار با مهدی هاشمی گفتگو کند. دلایل این عدم تمایل معلوم نیست.
از سوی دیگر، سفرهای مداوم مهدی هاشمی به پاریس که محل اقامت برخی از اعضای شورای هماهنگی راه سبز امید است، احتمالا نشان از فعالیت مجدد فرزند هاشمی رفسنجانی برای تاثیرگذاری روی این گروه دارد. حمزه غالبی، اردشیر امیرارجمند و سراج میردامادی ساکن پاریس هستند.
به گزارش خبرنگار خودنویس از پاریس، مهدی هاشمی نیز البته تماسهای مداومی با رسانههای منتقد دولت ایران دارد و تلاش کرده روی این رسانهها نیز تاثیرگذار باشد.
با وجود تلاش شورای هماهنگی برای پنهان کردن اسامی اعضا، بر اساس گزارشها افرادی نزدیک به احزاب اصلاح طلب عضو آن هستند که نگاهی «غیربرانداز» دارند. بنا بر گزارشها از بروکسل و پاریس، رجبعلی مزروعی که گفته میشود نویسنده بیانیههای حزب مشارکت است (از جمله بیانیه حزب مشارکت پیش از ۲۵ بهمن که تاکید میکرد این گروه مخالف تغییر ساختاری نظام و براندازی است)، و نیز برخی از همکاران رسانههای خارج از کشور از جمله سراج میردامادی (کارمند سابق سفارت ایران در پاریس در دوران خرازی، عضو سابق دفتر تحکیم و از نزدیکان آیتالله خامنهای) و حمزه غالبی، مسوول کمیته جوانان موسوی از اعضای این شورا هستند. دو خبرنگار از پاریس به خودنویس گفتهاند که در جلسه مطبوعاتی روز پنجشنبه «امیرارجمند»، میردامادی سعی کرده مانع انتشار بخشی از پرسشها و پاسخها شود.
با این حال، هنوز منبعی رابطه مستقیم و یا غیر مستقیم مهدی هاشمی و شورای هماهنگی را تایید نکرده است.
********************
جمعه 13 اسفند 1389 ـ 4 مارچ 2011
برای رفع ابهام در مورد «منشور جنبش سبز»
و «بیانیه سوم شورای هماهنگی راه سبز امید»
سايت رنگين کمان>>>
استواری
و ایستادگی آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی و همسرانشان به عنوان نماد مقاومت در برابر ظلم و ستم شایسته احترام و قدر دانی است . بدون شک این ایستادگی نقش آنان را در وجدان عمومی جامعه و مبارزات اخیرپررنگ خواهد نمود.هپس از اعتراضات و تظاهرات مردم علیه نظام مافیایی ودر حالیکه فضای عمومی مبارزه مردم با نوع شعار های سر داده شده در روزهای بيست و پنجم بهمن و اول اسفند روشنایی بیشتری یافته و جامعه آماده برای برگزاری راه پیمایی ها وتظاهرات بعدی است"منشور" جنبش سبز و بیانیه سوم "شورای هماهنگی راه سبز امید " منتشرشد. متن منشور وبیانیه یاد شده حاوی مراحل و نکاتی است که به دلیل اهمیت رفع ابهام ها و روشن کردن بیشتر فضا به دومورداشاره و آنها را بررسی می کنیم :ه
ب1. بدیهی است که آقایان موسوی و کروبی به عنوان دو همراه جنبش سبز (عناوینی که خود برگزیده اند و آن را مناسب میدانند) بر اساس حقوق انسانی دارای عقاید خاص خود بوده وهمچون همه افراد بیان آزادانه آرا و عقایدشان حق اولیه آنهاست . به نظر می رسد در طول مبارزات اخیر از سر صدق جز آنچه اعتقاد داشته اند را نگفته اند که این اعتقاد همانا التزام و تاکیدشان بر اجرای بی تنازل قانون اساسی بوده است. البته این احتمال نیز وجود دارد که تاکید آنها بر حفظ قانون اساسی در شرایط حاضر ناشی از اهمیتی باشد که این دوستان برای خاستگاه آغاز حرکتهای اعتراضی اخیر قائل بوده اند، خاستگاهی که همانا جایگاه نامزدی ریاست جمهوری نظام بوده و از همین موضع نیز به اعتراض و مبارزه برخاسته اند. بنابراین آنرا رها نکرده و بر آن مانده اند تا جایگاه اعتراضشان موضع "قانونی" خود را در چهارچوب همین قانون اساسی موجود حفظ نموده و بقول معروف "مو لای درز" اعتراض آنها نرود و این امر بتواند عوامل اجرای سرکوب را دچار تعارض ذاتی نماید اما مسئله این است که تدوین کنندگان محترم "منشور" جنبش سبز این موضع یعنی حفظ و اجرای بدون تنازل قانون اساسی را نظر و موضع "جنبش سبز" خوانده اند که این امر ظلمی است بر بسیاری از مردم ایران که برای حذف اصل ولایت فقیه به میدان مبارزه آمده اند و بسیاری دیگر که برای تغییر کلیت نظام به پاخاسته اند و به نظر می رسد به احتمال زیاد اکثریت قاطع معترضین را تشکیل می دهند. بدیهی است توان جنبش برگرفته از حضور رنگارنگ و متکثر همهء شرکت کنندگان در آن است و پر واضح است که امروزه خواست جنبش دیگر بر گرداندن رای آن دسته از مردمی که به میرحسین موسوی یا کروبی رای داده بودند نیست ، بلکه خواستهء جنبش برخاسته از خواست عمومی مردم یعنی استقلال و آزادی است که این خواست به خوبی در شعارهای اساسی و بنیادین روزهای ۲۵ بهمن و ۱ اسفند بیان شد: "خامنه ای و اصل نظام ولایت فقیه باید برود" تا مانع اصلی اعمال حق حاکمیت مردم برداشته شود. دوستان تدوین کننده "منشور" جنبش سبز که به تکثر جنبش اعتقاد دارند چگونه خواست "همراهان" جنبش را که بدون شک بخشی از جنبش هستند، خواست کلی "جنبش" تلقی کرده و اعلام می کنند؟
د2. در بیانیه سوم "شورای هماهنگی راه سبزامید" بر چهار خواسته اصلی جنبش تاکید شده و پس از آن عنوان شده که جنبش تا تامین این خواسته ها که آخرینشان برگزاری انتخابات آزاد و بدون اعمال نظارت استصوابی است، ادامه خواهد یافت. با دیدن این قسمت از بیانیه آیا نمیتوان چنین نتیجه گرفت. که معنی دیگر جمله اینست که با تامین این چهار خواسته (که همه آنها در چهارچوب نظام و قانون اساسی حاضر است) جنبش به خواست خود رسیده و پایان می یابد؟ یعنی پس از کشتار و شکنجه و زندان و سرکوب مردم اکنون میتوان با حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان و در حالیکه مقام عظمای ولایت سر جای خود باقی مانده ( در حالی که وجوداین موقعیت غاصب حق حاکمیت مردم است) خیزش مردم را نائل به اهداف تلقی کرده و کفایت اعتراضی جنبش را اعلام نمود؟!ه
وجود این مطلب در بیانیه سوم " شورای هماهنگی راه سبز امید" این ابهام را به ذهن متبادر می کند که شاید این جمله پیام و اخطاری است به " نظام" و نشانه ای برای آغاز گفتگوهایی با وساطت هاشمی رفسنجانی و خاتمی تا بتوان به هر صورت چهار چوب نظام را حفظ نمود. نویسندهء این مقاله با نفس گفتگو برای یافتن راه مناسبی که با آسیب های کمتری بتوان به خواسته های ملی جامه عمل پوشاند مخالف نیست اما آن را مشروط و مقید به شرایط زیر می داند :ه
الف : نظام باید برای گفتگو پیش قدم شده و آن را درخواست نموده باشد چرا که در غیر اینصورت گفتگو منجر به نتایج دلخواه مردم نخواهد شد ( همانند تجربه دوران آقای خاتمی که به " تدارکات چی" شدن وی انجامید) .ه
ب – هدف از گفتگو باید برگرداندن آرام و به دور از خشونت حق حاکمیت مردم به آنها باشد.ه
ج - نمایندگان گفتگو کننده از طرف مردم باید منتخب آنها بوده و پیگیر خواست های اصلی و اساسی مردم (که در خیابان ها فریاد شده) باشند .ه
د - گفتگو باید روشن و آشکار و در معرض افکار عمومی صورت پذیرد. هر گونه مذاکره پنهانی و بدور از چشم مردم بسیار خطرناک و مردود است.ه
ه - نتایج گفتگو باید مورد پذیرش مردم قرار گیرد .ه
و- و بالاخره نکته بسیار مهم اینکه گفتگو نباید منجر به بسته شدن فضای اعتراضی باشد بلکه نتایج آنها همواره باید فضای اظهار نظر و عملهه مردم را باز و گشوده تر نماید .ه
امیدوارم اعضای محترم شورای هماهنگی راه سبز امید دل نگرانی ها و نقد ها را قدر شناسند و با اتخاذ روش های روشن، مبتنی بر خواست همگانی و تاریخی ملت ایران ضرایب همراهی خود و عموم را با جریان اعتراضی جنبش افزایش دهند. باشد که به زودی شاهد پیروزی واعمال حق حاکمیت ملی مردم این سرزمین را در آغوش کشیم.ه
********************
بخشی از يک مقالهء بلند>>>
میثم بادامچی
جنبش
سبز با راهپیمایی همبستگی با مصر و تونس وارد مرحلهی جدیدی شد که دیگر نمیتوان آن را به حالت پیشین بازگرداند. با این اوصاف با کمال تعجب هیچ اشارهای به وقایع مصر و تونس و پیامدهای راهپیماییهای بيست و پنجم بهمن و اول اسفند در نوشتاری که قرار است به عنوان منشور جدید جنبش سبز درآید نشده است. همه میدانیم بلافاصله پس از راهپیمایی ۲۵ بهمن موسوی و کروبی در حصر خانگی قرار گرفتند و ارتباطشان با خارج قطع شد. همین مسئله چنین فقدانی را توضیح میدهد. سئوال مهمی که در اینجا مطرح میشود آن است که آیا پس از حصر، یا حتی پروژهی محتمل دستگیری موسوی و کروبی که تا زمان نامعلوم ادامه خواهد یافت، مدیریت جنبش میتواند به همان شکل قبلی باقی بماند؟ نقش شورای هماهنگی راه سبز امید در این میان چه خواهد بود؟ همه متفقالقولند که جنبش سبز رهبر کاریزماتیک به شکل آیتالله خمینی سال 1357 ندارد و نمیتوانند داشته باشد. به قول موسوی شعار «هر ایرانی یک ستاد» را امروز باید به شعار «هر ایرانی یک جنبش» تبدیل کرد. با این حال راهپیمایی 25 بهمن و اول اسفند نشان داد که جنبش برای موفقیت به مدیریت احتیاج دارد. پاسخ گستردهی شبکههای اجتماعی مجازی سبز به فراخوانهای 25 بهمن و اول اسفند توسط مدیران موید این مسئله بود. به نظر نگارنده امروز پس از حصر جدی موسوی و کروبی و در عوض اعلام موجودیت شورای هماهنگی راه سبز امید، میتوان مدیریت جنبش را از داخل به خارج انتقال یافته دانست. اول اسفند نشان داد این انتقال مدیریت به خارج در عصر استیلای شبکههای مجازی فیس بوک و توییتر و یوتیوب و بالاترین کاملاً شدنی است. تجربهی انقلاب سال 1357 هم نشان میدهد، مدیریت جنبش از خارج نسبت به داخل مزایایی دارد که میتواند در پیروزی نهایی بسیار موثر باشد. مدیران خارج از کشور دسترسی به رسانههای جهانی را دارند که این رسانهها در داخل دسترسی بهشان بسیار سخت است. آیتالله خمینی در یک سالی که قبل از وقوع انقلاب در پاریس بود از این مسئله به هنرمندانهترین وجه ممکن بهره برد. ایشان با خبرنگاران خارجی کنفرانس مطبوعاتی تشکیل داد، در مورد جنبش و اهدافش با جهانیان صحبت کرد و در مورد راهکارهای پیروزی هر روز و هفته با ایرانیان داخل صحبت کرد. کاری که آیتالله خمینی انجام داد تا حدودی میتواند الگوی شورای هماهنگی راه سبز امید قرار گیرد. به نظر می رسد لوازم مدیریت از داخل و خارج از کشور متفاوت است و دست مدیران خارج نشین بازتر است. چه بسا رعایت تمام ملاحظات و محدودیت هائی که مدیران داخل تحت فشار گسترده نیروهای امنیتی بدان دچارند، در مدیریت خارج نه تنها غیر قابل توجیه بلکه زیانبار باشد. به نظر می رسد امروز پس از ۲۵ بهمن دیگر موجه نیست که شورای هماهنگی راه سبز امید همان محدودیتهائی را که مدیران جنبش در داخل در اوضاع قبل از 25 بهمن با آن مواجه بودند، عینا لحاظ کند. همین مسئله به نظر نگارنده لزوم تدوین منشور جدیدی برای جنبش سبز ورای ویراست دوم جنبش را ایجاب می کند. امروز که مدیریت کشور خارج از کشور است، تاکید بر ماندن در چارچوب اجرای بی تنازل قانون اساسی موجود جمهوری اسلامی چندان پذیرفته نیست. امروز شعارهای جنبش سبز نمی تواند بی اعتنا به وقایع مصر و تونس و لیبی و بحرین و به شکل محافظه کارانه طرح شود.