|
||||||
پيوندها | مطالب شمارهء قبل | سال چهارم ـ شماره 971 ـ دوشنبه 2 اسفند 1389 ـ 21 فوريه 2011 | ||||
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== =========== نژادپرستی و تبعيض (حاوی پيوندها) =========== ============= ========== ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== ===========
|
کلیک می کنم به روی مقاله. مخاطبان آقای ابراهیم نبوی در این نوشته «جنابان» هستند. از علی خامنه ای، حاج سید احمد جنتی، محمود احمدی نژاد، اسدالله بادامچیان و ... تا نام اسماعیل نوری علا، سردبیر نشریه اینترنتی "سکولاریسم نو"، و ری تکیه، نویسندهء نیویورک تایمز، در لیست مخاطبان آقای ابراهیم نبوی قرار دارند. نبوی در پایان خطاب به همه این جنابان می گوید: «با توجه به اینکه حضرات فوق در یک سال گذشته در جاهای مختلف اعلام کرده بودید که جنبش سبز مرده است و حضور میلیونی این جنبش در روز 25 بهمن 1389 در تهران و حداقل ده شهر بزرگ دیگر، نشان داد که این جنبش نه تنها نمرده است، بلکه با قدرت زنده است، اینجانب اعلام می دارم که " شما غلط کردید گفتید جنبش سبز مرده است." لطفاً از این پس از اظهار نظر و پیش بینی سیاسی خودداری نمایید.» >>>
>>>
چاپ واشنگتن (فايل پی.دی.اف)>>>
21 بهمن 1389 اعلاميهء شورای هماهنگی سکولارهای سبز ايران بمناسب راهپيمائی ِ 25 بهمن 1389
20 بهمن 1389 مذاکرات هيئت اعزامی شورای هماهنگی شبکه با شخصيت های سياسی در زمينهء فراهم کردن مقدمات تشکيل کنگرهء ملی ايرانيان آغاز شد تفصيل اين خبر بزودی منتشر خواهد شد
انجمن سکولارهای سبز هلسينکی ـ در نروژ، با رياست محسن ذاکری
حضور گسترده اعضای انجمنسکولارهای سبز ایران - تورنتودر روز دفاع اززندانیان سیاسی>>>
اطلاعيهء شورای هماهنگی شبکهء سکولارهای سبز ايران
وقايع چه رابطه ای با ايران دارند؟ گفتگوی دکتر آرام حسامی، سخنگوی شورای هماهنگی سکولارهای سبز
نتيجهء همه پرسی از مجمع عمومی فوق العادهء شبکه سکولارهای سبز ايران>>>
دوشنبه 27 دی 89 انجمن سکولارهای سبز سوئيس به رياست مهدی رضائی ـ تازيک اعلام موجوديت کرد>>>
شبکهء جهانی سکولارهای سبز ایران
گزارش انتخابات داخلی شورای هماهنگی شبکهء سکولارهای سبز>>>
اسماعيل نوری علا سکولار سبز چه کسی است؟
ويدئو، فايل کوچک صدا
مراحل نظری وعملی آلترناتيوسازی (ويدئو)
بیتوجهی مردم به توصیهها و سخنان هاشمی رفسنجانی در روزهای قبل از بيست و دوم بهمن (که خواهان حضور مردم در خیابان در سالگرد پیروزی انقلاب بود و با تغییر فوری قانون اساسی هم مخالفت میکرد) هم نشان میدهد که بخش بزرگی از کسانی که به میدان آمدند، دیگر شخصیتهای حامی (اسپانسور) جریان سبز مصونیت طلب را کنار گذاشتهاند و به حرفهایشان وقعی نمیگذارند. بررسی وقایع بعد از عاشورای هشتاو هشت و اتفاقهایی که میتوان گفت به خاطر توجه به حامیان ایدهء «مصونیتطلبی» افتاد، نشان میدهد که محدود کردن رنگ سبز در چارچوب «حفظ نظام» به هر قیمتی، مانع بزرگی بر سر پیشروی جنبش بوده است.>>>
هدف بعدی حکومت نفوذ در اپوزیسیون و یا حتی حمایت از اپوزیسیون های نمایشی و فرومایه و در مرحلهء بعدی تشکیل اپوزیسیون خودی بود. برای این در سطح اول به صورت غیرمستقیم حمایت مالی از برخی از تلویزیون های لس آنجلسی و سپس در مرحله بعد نیروهای تربیت شده و روشنفکران مذهبی و یا دانشجویان بورسیه می توانستند با ژست مخالفت با جمهوری اسلامی و حتی مذهب به عنوان ستون پنجمی در اپوزیسیون عمل کنند و تفکر مردمی که به اپوزیسیون تمایل پیدا می کردند را کنترل کنند و جهت دهند. و در نهایت به عنوان تخلیه انرژی مردم آنچنان که همچنان چهارچوب های نظام حفظ شود سعی کردند یک اپوزیسیون از نیروهای خودی بوجود آورند که خنثی کننده افکار افزاینده سکولاریسم خواهی در جامعه باشد. >>>
|
ارج کشور! يک راه نکوبيده، اما ظاهراً ممکن، فکر کردن به انجام يک انتخابات آزاد سراسری در ميان ايرانيان خارج کشور است تا آنها از ميان خود افرادی را، بدون توجه و ارزش گزاری بر پيشينه و تعلقات و وابستگی های سياسی شان، و به صرف اعلام اعتقادشان به ضرورت وجود يک آلترناتيو سکولار ـ دموکرات در برابر حکومت اسلامی، بعنوان نمايندگان خويش انتخاب کرده و به آنها مأموريت دهند تا از میان خود هیاتی را به عنوان آلترناتیو (یا جایگزین موقت حکومت اسلامی) برگزيده و کار آلترناتيو را طبق برنامه ای تعیین شده آغاز کنند. >>>
سلام و درود بر شما. پس از راهپیمائی شکوهمند شما در روز بيست و پنج بهمن، این دستاورد بزرگ ملت و جنبش سبز که با شرکت همه قشرهای مردم از مردان و زنان سلحشورجامعه، در مقابل ناباوری بسیاری از بدبینان و اقتدار گرایان شکل گرفت، جنبش شکوهمند شما از دو سو مورد تهاجم قرار گرفته است: از یک سو مورد تهاجم اقتدار گرایانی که چشم به پست و مقام و زر و زور در آینده دارند و از سوی دیگر تلاش بیگانگان و موج سواران بین المللی برای پی گرفتن مطامع خود بوده است که هر دو تلاش کرده اند که جنبش را به صهیونیسم و امریکا و اذناب آنان منتسب کنند. این در حالی است که افتخار بزرگ جنبش سبز در استقلال و تکیه آن بر نیروی عظیم ملت بوده است. جنبش سبز همواره با بیگانگان فاصله داشته و اهداف اصلی آن احیای ارزش های انقلاب و آرمان های امام راحل و مطالبات آزادی خواهانه و متکثر ملت شریف ایران بوده و همواره تلاش کرده است که از راه های مسالمت آمیز، اهداف خود را با تاکید براصل بنیادین کرامت ذاتی انسان و به رسمیت شناختن حق ملت برای حاکمیت بر سر نوشت خود و اجرای بدون تنازل قانون اساسی دنبال کند. این همراه کوچک شما ضمن تبریک به مناسبت پایداری خیره کننده مردم، شهادت فرزندان عزیز شما ملت سر فراز را تسلیت می گویم. تهران- 26 بهمن ماه 1389 ـ منبع : کلمه
طی ماه های گذشته از امید می گفتیم اما بیشتر بغض و عصبانیت، زندان و اعدام را می خواندیم و می شنیدیم و می دیدیم. اکنون شاهد جوانه هایی هستیم که در گوشه گوشهء جهان، از دل باتلاق ترس سر می زنند: از دل انقلاب یاس تونس، از میان آواز زنان تونسی، از مقاومت شبانه روزی مردم مصر در میدان تحریر، از رقص و حضور زنان مصری به خاطر فتح خیابان، از تصویر چگوارا در دست فقرای یمنی، از میان همراهی جوانان مسلمان و مسیحی، از اردن تا الجزایر تا خیابان های تهران، رقص شور را در دل یاس مشاهده می کنیم. >>>
برای چندين دهه خاورميانه در مقابل يک دوراهی شوم قرار داشت که هر دو سر آن باخت بود: يا بايد به رژيم های استبدادی و اکثراً فاسد که ثبات را به قيمت نفی دموکراسی و نفی حقوق شهروندی مردم خود تأمين می کردند و اکثراً هم همپيمان آمريکا و دنيای غرب بودند تن در داده می شد و يا ظاهراً تنها آلترناتيو اسلام گرائی سياسی بود که چنانکه نمونه ايران نشان داد تنها به معنای افتادن از چاله به چاه و سر سپردن به يک روند قهقرائی دهها ساله می توانست باشد. انقلابات تونس و مصر نشان داد که اين دوراهی و يا ديکوتومی ديگر در خاورميانه به پايان خود رسيده است. >>>
تظاهرات عده ای از نمایندگان در صحن مجلس شورای اسلامی برای اعدام کروبی و موسوی به خوبی نشان داد که در مجلس اختلاف شدید پدید آمده است؛ زیرا همهء نمایندگان به این تظاهرات حتی در داخل مجلس نپیوستند. یکی از خصوصیات انقلاب ها ایجاد کردن اختلاف در بین حاکمان است. نمایندگانی که در مجلس تظاهرات کردند بیشتر شبیه لات های بی سر و پا بودند که با دست و پا و سر و دهان و زبان و عبا و عمامه، در هوا و بر هوا مشت می زدند. آنها بسیار خشمگین بودند و خشم آنها ناشی از ترس شان بود: ترس از سقوط.>>>
اگر برای اعراب خطر اسلامیستها وجود دارد و از همین رو در ضعف نیروهای دمکرات، بهتر است انتقال قدرت با تدبیر کامل صورت گیرد، در ایران اما «خطر» دمکراسی برای اسلامگرایانی وجود دارد که از سه دهه پیش قدرت را قبضه کردهاند و از همین رو فروپاشی رژیم از درون و پیوستن سیاستمداران و نهادهای نظامی و انتظامیاش به جنبش سبز و گشودن راه برای یک انتخابات آزاد، بهترین شکل ممکن است. هر انقلابی که واقعا برای دمکراسی روی میدهد، باید این بزرگواری را داشته باشد که دشمنان خویش را به انتقام تهدید نکند.>>>
اپوزیسیون خارج ازکشور ووظایف ماانفجار اطلاعات بر اثر انقلاب ارتباطات، به کثرت گرائی بی سابقه دامن میزند و مرزهای خشک عقیدتی را در می نوردد. اگرچه تضاد منافع مادی اقشار و طبقات جامعه کم و بیش ثابت مانده است اما نقش رهبری افکار عمومی و مدیریت رفتار اجتماعی افزایش چشم گیری یافته است بطوری که بدست گرفتن اهرم های طراحی شده و هدفمند فضا سازی در جامعه، حرکت اقشار و لایه های اجتماعی را به این سو و آن سو، ترغیب و تشویق و در مواردی تحمیل می کند! تاثیر تحولات اخیر چنان است که احزاب و سازمان های سیاسی در ایران و خارج از کشور، به تنهائی توان و ظرفیت تاثیر بخشی و جهت دهی به حرکت های اعتراضی پرشمار مردم را ندارند و ائتلاف های سیاسی معینی در شرف شکل گیری و توانمندی هستند.>>>
تقاضای کمک حسن داعی از مردم(پيام ويدئوئی)>>>
|
این جنایات قابل قیاس در تاریخ نیستدر ایران آمدند منصبی را به وجود آوردند به اسم «ولی فقیه» و ولی فقیه را به عنوان «فصل الخطاب» قرار دادند در حالی که در دیگر حکومتهای منطقه، چنین صحبتی نیست و چنین منصبی را ما نمیبینیم. این آقایان به صرف اینکه آقای خامنهای ولی فقیه است بر خودشان میبینند که هر جنایتی را برای ماندگاری این حکومت انجام بدهند و آقای خامنهای واقعا مثل اینکه امر به او مشتبه شده که یک شخصیتی است در حالی که نیست. و به همین دلیل با توجه به این قضیه فکر میکند که در جایگاه "حق" قرار دارد و در حال جنگ با "باطل" است و برای همین، مردم را سرکوب میکنند و ما از این تفکر به خدا پناه میبریم.>>>
تدفین مردگان در حکومت دیکتاتوران تدفین مردگان و ادای احترام و وداع با خویشاوندی که به قلمروی مرگ رفته است از دوران باستان، مراسمی داشته است که در خلال تاریخ دیده ایم توسط دیکتاتورها مدام نادیده گرفته شده است، گویی دیکتاتور پس از مرگ هم دارد از جنازه دگراندیش و یا از بازماندگان مقتول انتقام می گیرد. در تراژدی آنتیگون، نمایش هنگامی آغاز می شود که برادرش پولینوس در نبرد با برادری دیگر کشته شده است و جنازه اش به دستور کرئون در بیرون شهر مانده است تا خوراک کرکسان شود. عاطفه و مهر خویشاوندی (قانون قلب) حکم می کند که آنتیگون از دستور کرئون سرپیچی کند و تنهایی به دفن جنازه برادر اقدام کند (اگر چه نگهبانانی مراقب اند تا این امر صورت نگیرد). تمام نمایشنامه در راه انجام مراسم سوگواری آنتیگون برای برادر و سرپیچی او از فرمان کرئون و قدرت زمانه استوار شده است. این تراژدی در ایران هر روز اتفاق می افتد. جوانان را می کشند و خانواده هایشان را از سوگواری منع می کنند. دیکتاتور از طریق رسانه ها و مهره هایشان، دیگران را به خیانت متهم می کند. دیکتاتوری خود را قادر برحق می بیند و هیچگونه نافرمانی را تاب نمی آورد و از سوی دیگر به هیچ مرامی پایبند نیست و از مرده ها انتقام می کشد و با انحصاری کردن جنازه و منع سوگواری آبرومندانه، و در واقع با تحقیر مقتول به تحقیر مضاعف دودمانش برمی خیزد. آیا می توان بر عواطف و رنج مردم حکمرانی کرد؟ بی حرمتی به انسان زنده و انسان مرده و توهین به مناسک مردمی و جلوگیری از انجام مراسم آبرومندانه، برای تسلط بر بازماندگان نشان دهنده میل رهبری و حاکمیت بر قلمرو زندگی و مرگ شهروندان است. گرچه آنتیگونه استوار است و از مهر به برادر لبریز، اما در پایان او را به جرم سرپیچی از فرمان، در غاری زنده زنده به گور می سپارند. در این تراژدی باستانی همه با هم خویشاوند اند و آنتیگونه نیز خواهرزاده کرئون است و به دستور دائی اش زنده به گور می شود. صدای پر از بغض برادر صانع یادآور تمامی این تراژدی بربریت بود. «جنازه اش را به ما تحویل نمی دهند. نمی گذارند جنازه اش را دفن کنیم». نگذاشتند آن جوان (صانع) که می خواست هنرمند باشد توسط دانشگاهیان و هنرمندان به خاک سپرده شود، برایش کارت جعلی بسیج درست کردند و بر دوش بسیجیان حمل شد و پسرخاله حراستی اش، آتش بیار معرکه بود. دیپلمات های باستان دانستند که تا ابدیت نمی توان خونخواهی کرد و حتا بر قلمرو مرگ نیز فرمان راند پس این تحقیر مردگان جای خود را به ادای دین نسبت به رقیب یا دشمن متوفی داد. در دوران جمهوری باستان فرمانروایان نسبت به دشمن و رقیب خود سوگی در خور مقام او روا می داشتند و از این رو بود که اسکندر مقدونی پس از مرگ داریوش، جسد او را به پاسارگاد برد و مراسمی درخور مقامش و با تشریفات رسمی به خاک سپرد و برخی از درباریانی که در برابرش نجنگیده بودند را به کار گماشت . در نمایشنامه هملت، نمایش هنگامی آغاز می شود که هملت مرگ پدر (قتل) را شنیده و برای شرکت در مراسم به خاکسپاری پدر مخفیانه به دانمارک برگشته تا در مراسم شرکت کند. تاریخ نمایش پر است از بی حرمتی به بشر، به بشر زنده، و به بشر مرده، و تئاتر با زبانی نمایشی این بیدادها را نشان می دهد. مرگ بر دیکتاتور.
پیکر بیجان «صانع ژاله» بيشتر از شهادتش رژیم را رسوا کرد امین موحدی>>> عمل غیر انسانی «جنازه ربايي» و استفاده ابزاري از پیکر جانباخته بيست و پنجم بهمن ماه توسط رژیم اسلامی حاکم بر ایران ؛نه تنها سودی نصیب آنها ننمود بلکه در افشای ماهيت پلید و ضدّ انسانی حاکمیت تردیدی باقی نگذاشت. متعاقب اين حادثه شوم، سخنان شجاعانه «قانع ژاله» برادر جانباخته وباز تاب سخنان مظلومانه وي در رسانهها و افکار عمومی سبب جریحهدار شدن وسیع احساسات عمومی و محکومیت بیش از پیش حاکمیت گردید. بی شک اگر «جنبش سبز» ماهها برنامهریزی و اعلام تجمع میکرد هرگز نمیتوانست تا بدین حد در اثبات حقانیت جنبش و مظلومیت شهداي خويش موفق گردد که رژیم با این اشتباه در محاسبه و اقدام غیر انسانی خویش در دزدیدن «پيکر پاک جانباخته» ناخواسته، کمک بزرگی به جنبش سبز نمود تا انگیزه و عزم عمومی برای تداوم مبارزه با چنین حاکمیتی دوچندان شود. اینک"صانع ژاله" به عنوان شهید مظلوم جنبش سبز و نماد مظلومیت جنبش سبز بشمار میرود. همان گونه که «ندا» به عنوان سمبل شجاعت زنان و مردان ایران شناخته شد ژاله نیز سمبل حقانیت جنبش و مظلومیت شهدای این جنبش است که غیر از مچبندی سبز و حنجرهای مملو از آزادی سلاحی ندارند وحتی پیکرهای بیجانشان نیز از توهين وحمله «عملههاي استبداد» بينصيب نميماند. مبارزه جواناني چون صانع ژاله با مرگ آنان متوقف نميشود وآنها حتي با پیکرهای بیجان خويش، بر سر استبداد فریاد کشیده و ديکتاتور را رسوا ميکنند. بدون شک شهادت و تشییع جنازه صانع ژاله نقطه عطفی در سرعت بخشی و تداوم اعتراضات بحساب آمده وجمهوري اسلامي، تاوان سختی بابت اقدام زشت و نفرت انگيزخود خواهد پرداخت و صفوف مبارزین هر روز فشردهتر از قبل خواهد شد. در آخر باید گفت: سخنان برادر صانع ژاله با وجود مظلوميتي که در لحن وی موج میزد، اما آمیزه شجاعت و مظلومیت این «سخنان افشاگرانه» همانقدر توفنده و ویرانگر خواهد بود که خطابه شجاعانه توام با مظلومیت «حضرت زینب» بود که در بعد از «روز عاشورا» عليه عبيدالله بن زياد، حاکم ديکتاتور شهرکوفه، ايراد گرديد و طومار بنياميه را در هم پيچيد.
(تاملی بر دشواری های پیش رو برای بازنگری و بازسازی جنبش) بخشی از وظیفه ی فعالین جنبش، بازنگری (مداوم) در روند جنبش و تلاش نظری برای فهم بهتر مختصات کنونی و به طور کلی ماهیت سیالِ جنبش است تا از بررسی دشواری ها و امکانات کوتاه مدت جنبش و چشم اندازهای میان مدت آن، جستجوی راهکارهای مناسب برای تحقق اهداف بلند مدت جنبش و نیز تحقق پتانسیل های درونیِ رهایی بخش جنبش میسر گردد. این نوشتار در پاسخ به چنین ضرورتی و نیز بر مبنای باور به اهمیت تفکر مستقل هر یک از فعالین جنبش و لزوم تعامل این اندیشه های انتقادی در فضای عمومی عرضه می گردد؛ با این توضیح که برخی از جنبه های مهم وضعیت کنونیِ جنبش به صورت نکاتی مجزا تنظیم شده است. >>>اينک ترانهء آزادی، اينک سرودن مردم! آنگاه که حاکمیت اعتراضات مسالمت آمیز مردم را غیر قانونی اعلام می کند، راهی جز رو در رویی با خشونت سازمان یافتهء لباس شخصی ها، نیروی بسیج و سپاه باقی نمی ماند. تجربهء یک سال و نیم گذشته همواره نشان داده است که این حاکمیت است که ابزار سرکوب را در اختیار دارد و اوست که خشونت اعمال می کند، چرا که وجود نامشروع خود را در خطر می بیند. از چنین حاکمیتی نمی توان انتظار داشت تا در برابر خشونت ورزی خود پاسخگو باشد. این نظام مخالفت از هر جنس را بی رحمانه سرکوب می کند. در چنین شرایطی اپوزیسیون در برابر یک پرسش تعیین کننده قرار می گیرد. یا باید دست ها را به نشان تسلیم بالا برد و یا با ارائه و برگرفتن راهبردهای دقیق به صورت خلاقانه به اعتراضات و مقاومت تداوم بخشد.>>>
جنبش سبز و نفی انزوای بینالمللیگفتگو با مهرداد درویش پورگفتگوگر سراجالدین میردامادی از رادیو زمانهآمریکا و غرب، خیلی محتاطتر بودند. تجربه اما نشان داد اگر امریکا یا غرب سکوت کند یا نکند، مطلقاً در نحوهی واکنش جمهوری اسلامی ایران تأثیر نمیگذارد. یعنی بههرحال جمهوری اسلامی ایران، همیشه اعتراضهای دمکراتیک شهروندان ایرانی را به ضد انقلاب، امریکا، اسراییل و بیگانگان نسبت داده است. بنابراین چه امریکا بهطور رسمی از این حرکت حمایت کند و چه نکند، به گمان من، در بهانهی سرکوبی که حکومت به آن نیازمند است، تغییری ایجاد ايجاد نمی کند.>>>
گذشته از نکات خوبی که میشود در یادداشت سبز «"برانداز" در مقابل سبز "مصونیتطلب"»، نوشتهء نیکآهنگ کوثر خواند، روی یک نکته اما بهتر است نقادانه تأمل کرد: «کسانی هم که تا دیروز مدعی بودند که جنبش سبز فاقد رهبر است، دیگر نمیتوانند چنین ادعایی کنند. وقتی دو نفر بیانیه میدهند و گروهی به همین خاطر به خیابان میآیند، پس به رهبری این دو نفر را پذیرفتهاند». به باور من، یکی از عوامل پراکندگی و منسجمنبودن اعتراضهای خیابانی در روزهای اخیر، حضور یک رهبری رادیکال و با برنامه در راس جنبش است. این درست باز میگردد به فقدان اعتماد بسیاری از مردم به موسوی و کروبی.
مشاهدات مهدی خزعلی در خصوص تظاهرات25 بهمنويدئوئی از شهرام فريدونی>>>
از همان روز که رهبر جمهوری اسلامی در خطبههای عربی و فارسی نماز جمعه تهران سعی کرد هویت جنبشهای خاورمیانه را "انقلاب اسلامی" تعریف کند و جوهر قیام علیه دیکتاتور را در آنها کمرنگ نشان دهد میشد حدس زد که آقا ترسیده است مبادا موج تونس و مصر به ایران برسد؛ اما شواهد بیشتری نیاز بود تا این حدس به اطمینان تبدیل شود. بسیار زودتر از تصور، نخستین شاهد از راه رسید؛ او در خطبه عربی، با استناد به قرآن کریم (سوره انفال)، خطاب به مصریها گفته بود: «العدو یسوق إلیكم قواه الأمنیة المجهزة كي یبعث الرعب و الفوضى بین الناس. لا تهابوهم.. أنتم أقوى من هؤلاء المأجورین. أنتم الآن في مرحلة تشبه المرحلة التي خاطب فیها الله سبحانه رسوله حیث قال: "يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ". أنتم تستطیعون بالاتكال على الله و الاعتماد على الشباب الغیور أن تتفوقوا على كل عبث و فوضى و إرهاب». ترجمه: «دشمن بسوی شما نیروهای امنیتی مجهز میفرستد که ترس و هرج و مرج بین مردم برانگیزاند. از آنها نهراسید. شما از این مزدوران قویترید. شما اکنون در مرحلهای هستید شبیه آن مرحله که خداوند در آن خطاب به پیامبر گفت: "ای پیامبر! مومنین را به مبارزه تشویق کن! اگر از شما بیست تن پا برجا باشید بر دویست تن آنها چیره میشوید". شما به پشتوانه کمک الهی و اعتماد به جوانان غیور میتوانید بر هر بیهوده و هرج و مرج و تروری پیروز شوید». اما راستی اگر ایرانیان، مخاطب این سخنان باشند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ طبیعت ثانوی ـ مأموریت ـ حرف آخر ـ اشتهای مکتبی برادران برای شنوایان و بینایان، با اتلاف وقت و هزینهء هنگفت ده ها جلد کتاب و مجله و نشریه و از این قبیل پیرامون احوال حضرت بقیة الله الاعظم، ارواحنا روحی فداه، منتشر کرده و می کنند و ملت ناچار نیز گریزی ندارند. لکن نابینایان و ناشنوایان گرامی در قبال ظلمی که طبیعت به آنان روا فرموده، دستکم این بخت را داشته اند که از استماع عرّ و تیز برادران، محروم باشند. قصور طبیعت را، برادران اما شدیداً جبران کرده و منشآت مذکور را، که هیچ مایه و پایه علمی و عقلی نیز ندارد، با شیوه و خط ویژه، به آن زبان بستگان نیز بعون الله خوراندند!.. خلاصه اینکه ، آنگاه که حضرات آیات و حجج اسلام، کثرالله امثالهم، برای شما "کار فرهنگی" تجویز می کنند، یعنی بی تعارف، قصد جانتان را کرده اند!...>>>
|
|||
© 2007 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |