دیشب (19 اردیبهشت 87) آقای حداد عادل رئیس مجلس در شبکه ی 3
سیمای جمهوری اسلامی میهمان برنامه ای بود. مجری از وی پرسید:
«اگر آیت الله مطهری زنده بود مهمترین دغدغه ی فکری اش چه بود؟»
رئیس مجلس در پاسخ چنین گفت: «اگر استاد مطهری زنده بود، به
ماتریالیسم و مارکسیسم و حتی تفکرالتقاطی دهه ی50 کاری نداشت
بلکه مهم ترین دغدغه ی فکری اش سکولاریزم بود چرا که مهم ترین
خطری که جامعه ی اسلامی ما را تهدید میکند سکولاریزم است که از
لیبرالیزم غربی می آید».
در ادبيات جديد توسعه، بر پيوند ناگسستني ميان «توسعه»، «مدرنيته»
و «شهروندي» تاکيد گذاشته مي شود. اين مفاهيم جانمايه و محتواي
اصلي «توسعه اجتماعي» را بازگو مي کنند. فرآيند توسعه اجتماعي
براساس تجربه، تاريخي غرب، وضعيتي است که از طريق ترکيب ويژه يي از
پنج مولفه اصلي اجتماعي يعني عقلانيت، دموکراسي، مدرنيته، شهروندي
و مشارکت حاصل مي شود. اين مولفه ها به خصوص در ارتباط با يکديگر
در آثار برخي جامعه شناسان متقدم تر و نيز برخي از متفکران متاخر
مورد بحث قرار گرفته است.
چينی ها امروز همانقدر از بدرفتاری با مشعل المپيک در لندن، پاريس و
سانفرانسيسکو حيرت زده شده اند که آمريکائی ها در سال 2001: «چرا آنها از ما
متنفرند؟»، «ما به آنها چه بدی کرده ايم؟» رژيم چين که خود را از واقعيت های
سطاسی در سطح جهان منزوی ساخته و از درک مفهوم «جامعهء مدنی» ناتوان است، مردم
خود را به ابراز نظر مخالف نسبت به تمامی کسانی که به چين بی احترامی می کنند
تشويق می کند، که اين رفتار نيز به نوبهء خود باعث ايجاد عکس العمل های منفی می
گردد.
بی شخصیتی چهرههای سیاسی نمودی از چندپارگی وجودی آنهاست. انسان چندپاره
انسانی نیست که به غایتها، منافع و ارزشهای معینی دلبستگی و وابستگی قطعی داشته
باشد. او در هر حوزه زندگی بر مبنای آنچه در آن حوزه از او انتظار میرود، بدون
دیدی انتقادی یا برداشتی خودمدار، عمل میکند. در دیگر حوزههای زندگی اجتماعی
مسائل زندگی روزمره انعکاس مییابند و چون این مسائل ضرورتها و منطق خاص خود را
بر انسان تحمیل میکنند تا حد معینی از چندپارگی شخص کاسته میشود. اما در
جامعه استبدادی از راه یابی چنین ساز و کاری به حوزه سیاست ممانعت بعمل میآید
و در نتیجه چندپارگی به اوج خود نزدیک می شود.