=======================================================
شماره
306 ـ
چهار شنبه 17 مهر 1387 ـ
8 اکتبر 2008
=======================================================
بدون شرح
کورش زعیم
در گفتگو با اسماعيل نوری علا
بخش هفتم:
بازسازی زندگی، زير موشک باران!
برای من اصولی وجود دارند که مهمتر از مسائل و مشکلات شخصی و حتی
حزبی و سياسی من است. من فکر می کنم وقتی پای منافع ملت ايران پيش
می آيد بايد بيشترين تلاش را برای رفع خطر و زیان انجام داد. اين
به معنای سازش با حکومتی نيست که مورد موافقت و يا قبول ما نيیت،
بلکه انجام کاری است در محدودهء منافع ملی. در اين مورد می توانم
موارد بسياری را مطرح کنم. من هر کاری را که بتوانم و لازم باشد
برای حفظ تمامیت ارضی کشور و برای حفظ جان مردم انجام می دهم و هیچ
اعتنایی هم به معناسازیهای منتقدان حرفه ای ندارم.
=======================================================
دو
سند - دو تحول فرهنگی
حسين باقرزاده
اختلاف بر سر دموكراسی و عدم آن است. برای یكی دموكراسی اصل است و
رأی آزاد مردم را فصل الخطاب اختلافات سیاسی میداند و برای دیگری
آرمان خود او اصل است و آن را میزان پذیرش یا عدم پذیرش رأی مردم
میداند. یكی برای تحقق حق رأی مردم مبارزه میكند و دیگری برای
تحمیل آرمان خود به مردم. یكی آنچنان به آرمان خود اعتماد دارد كه
معتقد است مردم در یك رأیگیری آزاد آن را میپذیرند و دیگری چندان
به آرمان خود اعتماد ندارد و میاندیشد كه از سوی مردم رد خواهد
شد. اولی چون چنان میاندیشد، واهمهای ندارد كه نظام آرمانی خود
را به رأی مردم بگذارد، و دومی چون آنگونه میاندیشد از رأی مردم
نگران است و حاضر نیست آن را به رأی مردم محك زند.
=======================================================
نگاهی
به کتاب «رویاها و سایهها»
نوشتهء رابین رایت
نقد اصلاحات
طلبانه ای از کاظم اسماعیلی
آیا سروش و گنجی میتوانند چهرههای بالقوه اصلاح گرایی در ایران
باشند؟ آیا زمان آنان سپری شده است؟ آیا آنان حمایت و نفوذ کافی را
در جهت ایجاد جرقه جنبش اصلاح گرایی دارند؟ بدون پاسخ گویی به این
سوالات، سادهانگارانه خواهد بود که خوشبینانه به تغییرات کوتاه
مدت در ایران بیاندیشیم، ما نمی بایست بپرسیم چه کسی چهره ی
آیندهی جنبش اصلاح طلبی خواهد بود، ترجیحاً باید بپرسیم چگونه
عملکرد این اصلاحطلبان، شهروندان طبقهء متوسط را تحت تاثیر قرار
می دهد.
=======================================================
شخصیت
و کارنامه علمی احمد کسروی
از ديد سعید نفیسی
مردی را در جایی که همه حتی جانی ها و آدم کشها باید در آن امان
داشته باشند در پای میز بازپرس با جوانی که همراه او آمده بود کشته
بودند. زشتتر از این کاری در جهان ممکن نبود. آن هم چه مردی؟ مرد
دانشمندی به تمام معنی این کلمه. اگر هم خطایی کرده و نادرستی گفته
بود، پاسخاش کشتن نبود. می بایست با او بحث کنند هرچند مجاب کردن
او دشوار بود. شاید در برابر منطق قوی عاقبت تسلیم می شد. شاید
روزی در کشف و شهود خود به خطای خویش پی می برد. کاری که با او
کردند زشتتر از کاری بود که با سقراط و حلاج و دیگرانی که در
راه عقیدهشان کشته شدند بود زیرا در آن زمان ها دیگر به قانون و
دادگستری این همه که امروز مینازیم، نمینازیدند. اینک آن مرد
نیست. اما کارهای او در میان ما هست. در برابر لغزشهای که داشته
است آثار جاودانی از او مانده لغزشها و خطاهای او را بهکارهای
سودمندش میبخشیم.
=======================================================