بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

آبان   1387 ـ نوامبر 2008  ـ

آرشيو آثار نويسنده در اين سايت       پيوند به بخش اول         بخش دوم         بخش سوم          بخش چهارم

 

آيا اسلام می تواند غيرسياسی شود؟
عبدی کلانتری

آنچه می خوانيد در چهار بخش تنظيم شده است. بخش های اول و دوم به جامعه شناسی سياسی اسلام می پردازد و بخش های سوم و چهارم به يک بررسی مقايسه ای دربارهء تحول تاريخی ايمان به دين. اصطلاح «تجربهء مدينه» را از محمد آرکون اسلام شناس الجزايری ـ فرانسوی گرفته ايم تا به يکی از مهمترين و قدرت مندترين خيالواره (imaginary) های سياسی ـ دينی جهانی در آغاز شکل گيری تاريخی خود، يعنی مرحلهء نطفه بندی تئولوژی سياسی آن، نگاهی بيندازيم. بخش های سوم و چهارم ــ باز هم در چشم اندازی تاريخی ــ روند نهادی شدن ايمان قلبی، جمود و چيزگون شدن (reification) آن را در هيأت اديان رسمی بررسی می کند. در اين بخشها از پژوهش های ويلفرد کنت ول سميت، اسلام شناس و يکی از مهمترين مراجع بررسی تطبيقی اديان در جهان سود برده ايم.

 

بخش چهارم: ناکامی ليبراليسم در جهان اسلام

آيا اسلام می تواند پذيرای ليبراليسم سياسی باشد؟ ما می دانيم که فرهنگ سياسی اسلام با ليبراليسم اقتصادی يا همان نظام سرمايه داری مشکلی ندارد. پژوهش کلاسيک و پيشتاز اسلامشناس فرانسوی ماکسيم رودنسون در کتاب «اسلام و سرمايه داري» و نيز تجربهء رشد اقتصادی نيم قرن اخير در کشورهای اسلامی به اين واقعيت گواهی می دهند. اما ليبراليسم سياسی داستانی ديگر دارد. علارغم تلاشهای روشنفکران و اصلاح طلبان مسلمان و ليبرال، تلاشهايی که قدمت شان به قرن نوزدهم ميلادی باز می گردد، تا همين امروز ما شاهد ناکامی ليبراليسم سياسی در بيشتر ممالکت مسلمان، از جمله در کشور خودمان، بوده ايم.

برخی پژوهشگران چنين اظهار عقيده می کنند که در فرهنگ سياسی اسلام امکان تحقق ليبراليسم وجود دارد. آنها می گويند طرد ليبراليسم در کشورهای اسلامی خاورميانه تا اين تاريخ به خاطر مخالفت اصولی يا اخلاقی نبوده بلکه فقدان پيش شرطهای معينی آنرا باعث شده است. يک محقق آمريکايی می نويسد، «به وسيلهء گفت و گوی عقلانی با کسانی که طرز فکرشان توسط فرهنگ اسلامی شکل گرفته اين امکان وجود دارد که در اين منطقه و محيط های ديگری که ليبراليسم در آنها بومی نيست، چشم اندازهای ليبراليسم سياسی را بگسترانيم.»

ليبراليسم سياسي، يا همان «دموکراسی غربي»، محصولی است که هسته و ريشهء آن از لحاظ تاريخی بيگانه بوده است با زمين فرهنگ و سياست در خاور ميانه. ريشه نگرفتن ليبراليسم در خاک سرزمين ما در دوران مدرن، دلايل متعددی دارد که همهء آنها الزاما به دين يا فرهنگ سياسی اسلام ارتباط پيدا نمی کنند. زيرساخت اقتصادي، رشد ضعيف مناسبات سرمايه داری مدرن، ساختارهای طبقاتي، ترکيب دولت مطلقه و دربار، و روابط خارجی اين دولت با قدرتهای بزرگ در عصر امپرياليسم، عواملی هستند که در شکل گيری فرهنگ سياسی در کشور ما دخيل بوده اند.

طبق تجربهء تاريخی در غرب، ليبراليسم عموماً با متحقق شدن سرکردگی (هژموني) سرمايه داران مدرن ــ بورژوازی ــ تبديل به فرهنگ سياسی غالب می شود. سرکردگی سياسی بورژوازی نيز طبعاً وابسته به قوام گرفتن پايهء اقتصادی بخش خصوصی سرمايهء صنعتی و رقابتی است. قوام اقتصادی پابه پای استقرار قوانين مدرن، نهادی شدن قانونيت و امنيت مالکيت خصوصی صورت می گيرد. در ايران، استبداد آسيايی و نظامهای شبه فئودالي، خودکامگی خاص سلطنت های پاتريمونيال، همراه با حمايت علما و مجتهدان قدرتمند زميندار، غالباً سدی بوده اند بر سر راه رشد مستقل طبقات سرمايه دار مدرن و ايدئولوژی های ليبرالی.

علاوه براين، ناسيوناليسم به عنوان ايدئولوژی دولت مدرن مرکزی (نيشن ـ ستيت) نيز يک ايدئولوژی ضدليبرالی بوده است. مدرنيت، سکولاريسم، و تجدد آمرانه در خاک ايران مدرن، با سرکوب ليبراليسم سياسی عجين بوده است (همانند آلمان در عصر بيسمارک، يا ترکيهء در عصر آتاتورک). اقتصاد نفتی و خصلت رانتی دولت مرکزی ــ ناوابسته بودن آن به فعاليت اقتصادی طبقهء سوم يا بورژوازی مستقل ملی ــ نيز همواره اين گرايش ضد ليبرالی را تقويت می کرده است.

در دوران مدرن تاريخ کشورما، از نيمهء دوم قرن نوزدهم ميلادی و در جريان شکل گيری جنبش انقلابی مشروطيت، بازيگران اصلی صحنهء سياست عبارت بوده اند از شاه و وزرايش، علما و مجتهدان (ايدئولوگهای سنتي)، بازاريان و تجار، خرده مالکان وکسبهء کوچک، مستضعفان و پابرهنه ها، و سرانجام منورالفکران (ايدئولوگهای مدرن/ اينتلی گنسيا / روشنفکران). به فهرست اين آکتورهای سياسی بايد نمايندگان و سفرای قدرتهای بزرگ، به ويژه روسيه، بريتانيا، فرانسه، و سپس ايالات متحده را نيز بيفزائيم.

عامل مهم رقابت و موازنهء قدرت با امپراتوری اسلامی عثمانی و اصلاحات ليبرالی آن تحت عنوان «تنظيمات» نيز بايد در سمت گيری های ايدئولوژيک آکتورهای صحنهء سياست در ايران مورد توجه قرار گيرد. گرايش به اصلاحات ليبرالی از بالا به طور ناپيگير از سوی برخی وزرا و برخی علما ابراز می شد و از پائين به طور پيگيرتر از سوی روشنفکران جديد و لايه های پائينی روحانيان، و نيز جنبش های رفورم دينی نظير بابی گری و بهائيت. بابيت و بهائيت از نخستين شاخه های انشعابی اسلام بوده اند که نسبت به ليبراليسم سياسی باز و پذيرا شدند.

فرهنگ سياسی در ايران را می توان از زاويه های متفاوتی مطالعه کرد. يکي، مطالعهء فلسفهء سياسی سلطنت موروثی و توجيهات ايدئولوژيک مشروعيت آن در سياستنامه ها است. ديگري، مطالعهء آموزه های سياسی علما و فقهای مکاتب مختلف اسلامی و رساله های آنان دربارهء امارت، خلافت، سلطنت وحکومت های اينجهانی در دوران غيبت مهدی است. سومين زاويه، مطالعهء جنبش های اجتماعی خلقی و جهان بينی های آنهاست. در اين مطالعات، نقش آموزه های شيعي، به ويژه از زمان صفويان تا امروز، برجسته بوده است.

افزون براينها، پس از روی کار آمدن حکومت تئوکراتيک اسلامی در ايران و همچنين شکل گيری جنبش های پوپوليسيتی نظير طالبان و حزب الله، می توانيم به مطالعهء «تئولوژی سياسي» اسلام به عنوان يک جهان بينی رسمی معطوف به تسخير دولت مدرن نيز نظر بيندازيم.

تفاوت «تئولوژی سياسي» (political theology) با آموزه های سياسی ديگر در اين است که آن صرفاً به تئوری دولت عرفی يا تنظيم رابطهء مرجعيت دينی با دولت عرفی نمی پردازد. تئولوژی سياسی همزمان به سياست اينجهانی و رستگاری آنجهانی نظر دارد. به عبارت ديگر، تئولوژی سياسی را نمی توان متهم کرد که تنها يک ايدئولوژی ناسوتی است که دين را دستاويز قرار داده تا توسط آن به قدرت و منزلت اينجهانی چنگ اندازد. در تئولوژی سياسي، ترديدی در مورد منافع معنوی (ideal interests)، تعلق دينی و اعتقادات الاهی يا در مواردی عرفانی بازيگران، وجود ندارد، حتا می توان گفت اين ها انگيزه های اصلی برای عمل سياسی اينجهانی به حساب می آيند. ايدئولوژی ها به قدرت و منافع گروهی اينجهانی نظر دارند، اما تئولوژی سياسی امر تشخيص خير و شر، الاهی و شيطاني، و پيش شرطهای رستگاری اخروي، و در مواردی ظهور مهدي، را هم وارد اين معادله می کند. تئولوژی سياسی نظريهء قدرت سياسی اينجهانی بر اساس مفاهيم متافيزيکی آنجهانی است. در اینجا، شاید با احتیاط بتوانیم حکم بدهیم که نبرد بزرگ در کشورهای اسلامی طی سالها و دهه های آینده میان تئولوژی سیاسی اسلام و لیبرالیسم سیاسی (اسلامی یا سکولار) به وقوع خواهد پیوست.                               (پايان)

 

فايل پی دی اف ـ هرچهار قسمت ـ برای چاپ

برگرفته از سايت نيلگون:

http://nilgoon.org/archive/abdeekalantari/articles/Abdee_Kalantari_Islam_and_Politics.html

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630