|
||||||
پيوندها | مطالب شمارهء قبل | سال چهارم ـ شماره 958ـ جمعه 1 بهمن 1389 ـ 21 ژانويه 2011 | ||||
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== =========== نژادپرستی و تبعيض (حاوی پيوندها) =========== ============= ========== ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== ===========
|
دوشنبه 27 دی 89 انجمن سکولارهای سبز سوئيس به رياست مهدی رضائی ـ تازيک اعلام موجوديت کرد>>>
شبکهء جهانی سکولارهای سبز ایران سرانجام انتخابات "شبکهء جهانی سکولار های سبز ایران" انجام و نتایج آن اعلان شد... انتحابات برای معین کردن دو رکن اداری "شبکه جهانی سکولار های سبز ایران" بود یکی برای "شورای هماهنگی شبکه" شامل ده نفر که هشت نفر عضو اصلی و دو نفر عضو علی البدل. و دیگری دو نفر برای "هیئت بازرسان" بود... در هر صورت از هر چشم اندازی به شکل گرفتن ارکان این شبکه نگاه کنیم این انتخابات یک موفقیت سیاسی دموکراتیک قابل ملاحظه و، مانند هر اولین قدمی برای کاری سترک، موفقیت آن قابل ستایش است. هرچند با در نظر گرفتن انبوه نویسندگانی که خود را مخالف رژیم حزب الله و طرفدار دموکراسی و حقوق بشر می دانند هموندان شبکه و شرکت کنندگان در انتخابات آن عددی نسبتاً کوچک را نشان می دهد اما، مطمئناً، دودلان پیوستن به شبکه و علاقمندان ناظر به ریختن پایه های شبکه تعداد فراوانی بودند با اینکه سایت های فراوانی آن را نادیده گرفتند.>>>
گزارش انتخابات داخلی شورای هماهنگی شبکهء سکولارهای سبز شورای هماهنگی شبکهء سکولارهای سبز ايران در جلسهء روز يکشنبه 19 دی ماه 1389 (نهم ژانويهء 2011)، طرح پيشنهادی «کميسيون تهيهء آئين نامهء داخلی شورا» (با سرپرستی آقای مهدی حاذق اعظم و عضويت آقايان دکتر فرخ زندی و آرمان نجم) برای تقسيم وظايف مختلف را مورد مطالعه قرار داده، جدول سازمانی آن را به تصويب رسانده و انتخابات خود را زير نظر آقای دکتر تقی آل رضا، بازرس شبکه، به انجام رساند. نتايج به شرح زير بود: سرپرست شورای هماهنگی: دکتر فرخ زندی معاون سرپرست شورا: دکتر رضا حسين بر سخنگوی شورا: دکتر آرام حسامی سرپرست امور اجرائی شبکه: دکتر اسماعيل نوری علا سرپرست امور اداری شبکه: خانم افسانه مهاجر ناظر بر امور مالی: آقای اسفنديار منفردزاده سرپرست امور تشکيلات و ارتباطات: آقای آرمان نجم سرپرست امور فنی و اينترنتی: آقای امير جعفری پيوند به جدول مصور سازمانی>>>
نامه ای از ايران؟ شبکه سکولارهای سبز ايران و نشريهء سکولاريسم نو هموطنان عزیز و گرامی، با سلام و احترام؛ فرض کنیم همه مردم ایران نظرات شما را تحت عنوان فرم و محتوای حکومت سکولار و آزادی بی قیدوشرط و همه پیشنهادات و تئوریهای شمارا پذیرفته اند. حالا برای براندازی این حکومت سرتاپا مسلّح و خونخوار که حامیانی چون تمام امپریالیسم شرق و غرب و حزب الله و حماس و غیره عملاً پشتیبانش هستند چه باید کرد؟ آیا منظور شما این است که اگر داشتن بهترین مدل سواری آخرین سیستم مقدور نیست اتوبوس هم نباید سوار شد؟!
اسماعيل نوری علا سکولار سبز چه کسی است؟
ويدئو، فايل کوچک صدا
مراحل نظری و عملی آلترناتيو سازی (ويدئو)
درجهای از آرمانگرائی لازم است در دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران برای آن که واقعگرائی به کوته بینی نکشد درجهای از آرمانگرائی لازم است. انسان دست به هر کار بزند میباید به بالاتر از آن بیاندیشد؛ هدفی بزرگتر از منظور خود داشته باشد. همه به برد و باخت روزانه اندیشیدن، نگاه را کدر میکند. خواستهای حداکثر میتواند چنین نقشی داشته باشد و از خرسند شدن به امتیازات آسان باز دارد. ولی در این جا نیز آمیزه لازم واقعگرائی و آرمانگرائی را میباید در نظر داشت ــ کدام خواست حداکثری عمل سیاسی را بالا میبرد و شتاباهنگ آن را نگه میدارد و چه خواست حداکثری جلو رسیدن به هدف را میگیرد؟ بیهوده نیست که سیاست را دشوارترین پیشهها دانستهاند. >>>
تنها راه نجات ملی، جنبش سبز است راهی جز جنبش سبز در پیش روی ما نیست و این را نیز از بین خواسته های همه مردم و مخالفین می گذرد . البته این وظیفه رهبران و مدیران جنبش دموکراسی خواهی ملت ایران است که از رفتار واکنشی یا انفعالی خارج شده و برای تحرک بیشتر جنبش برنامه هایی ارائه نمایند . از پیشرفت های ارزشمند جنبش دموکراسی خواهی این است که حتی اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات شروط حداقلی تعیین کرده و به حاکمیت اعلان کرده اند که بیش از این حاضر نیستند به صورت فله ای در انتخابات غیر دموکراتیک شرکت کرده و تنور حاکمیت استبدادی را داغ نمایند . راه دشوار و دراز دموکراسی خواهی را با شکیبایی، خردمندی و اتحاد خواهیم پیمود. >>>
از جنبش سبز مشهد - حسام دوستدار من اعتراف میکنم : به انقلاب مخملیبه کودتای موسوی ، علیه بیت رهبریمن اعتراف میکنم که خاتمی منافق است و شیخ هم ، طبیعتاً،خرابکار و فاسق است من اعتراف میکنم :به صاف بودن زمین به روز بودن شب و ،سار بودن یمین
وقتی شما حاضر نیستید به این حقیقت اعتراف کنید که کاسترو یک دیکتاتور ورشکسته است . چگوارا پانصد نفر را بدون محاکمه و دادگاه اعدام کرد چطوری از موسوی و کروبی میخواهید به اینکه ایت الله خمینی دیکتاتور بود و دستور قتل عده ای را داد که بیشتر آنها درگیر ترور و کشتار مردم کوچه و بازار بودند، علیه حاکمیت مسلحانه جنگیده بودند ؟ اگر آنها به حکومت میرسیدند همین کار را با مردم عادی میکردند . مگر فدایی ها چریک خودشان را اعدام نکردند چون به او مشکوک بودند؟ اشتباه هم می کردند. بدبخت فقط یک کمی عاقل تر از این تروریست ها بود. مگر دو چریک عاشق را برای اینکه عاشق هم شده بودند اعدام نکردند چون می ترسیدند جامعه سنتی مذهبی این مسائل را درک نکند؟ (به گفتهء فتاپور چریک سابق). تقی شهرام مگر چریک های مجاهد دیگر را اعدام نکرد چون حاضر نبودند از عقیده اولی سازمان دست بردارند؟ مگر جسد آنها را نسوزاند؟ مجاهدين مگر در این همه ترور دست ندارند؟ افراد خودش را به کشتن نداده اند؟ مگر خسرو روزبه هم قطاران توده ای خودش را ترور نکرد؟ ما لیبرال ها حق داریم به موسوی و کروبی بگوییم که بازرگان هم با اعدام های بدون دادگاه و وکیل خلخالی (در مورد سران رژیم گذشته) مخالفت کرد وقتی شما چپ ها و مجاهدین برای او هورا می کشیدید. ..
|
تونس یکی از سه کشور عربی است که میانگین حقوق و برابری های زنان اش تقریبا نزدیک به میانگین جهانی استانداردها و نيز نزدیک به پيش بينی های اعلامیه حقوق بشر است. (مراکش و الجزایر دو کشور دیگرند). کشور تونس، از معدود کشورهای اسلامی است که «کنوانسیون رفع کلیه ی اشکال تبعیض علیه زنان» را بدون شرط پذیرفته است. زنان تونس آزادی پوشش دارند اما استفاده از «حجاب سیاسی ـ اسلامی» از سال 1981، و در پی تبلیغات عوامل جمهوری اسلامی در این کشور، در ادارات دولتی ممنوع شناخته شده است. در تونس از سال 1956 ازدواج متعدد برای مردها غیر قانونی اعلام شده است.
خواهی نباشم و خواهم بود، دور از دیار نخواهم شد تا "گود" هست، میان دارم؛ اهل کنار، نخواهم شد یک دشت شعر و سخن دارم، حال از هوای وطن دارم چابک غزال غزل هستم، آسان شکار نخواهم شد من زنده ام به سخن گفتن، جوش و خروش و برآشفتن از سنگ و صخره نیاندیشم؛ سیل ام، مهار نخواهم شد گیسو به حیله چرا پوشم؟ گردآفرید چرا باشم؟ من آن زنم که به نامردی سوی حصار نخواهم شد برقم که، بعد درخشیدن، از من سکوت نمی زیبد غوغای رعد ز پی دارم، فارغ ز کار نخواهم شد تیری که چشم مرا خسته ست، بر کشتنم به خطا جسته ست "بر پشت زین" ننهادم سر، سفندیار نخواهم شد گفتم از آنچه که بادا باد، گر اعتراض و، اگر فریاد "تنها صداست که می ماند"، من ماندگار نخواهم شد در عین پیری و بیماری، دستی به یال سمندم هست مشتاق تاختنم؛ گیرم دیگر سوار نخواهم شد
به سوی یک دمکراسی تمام عیار یا این که به ناکجا آباد !؟ با توجه به تجربه فاجعهٔ پنجاه و هفت خودمان فکر میکنم که مسیرشان به ناکجا آباد است تا دموکراسی. هیچ حزب یا سازمان دمکراتیکی در آنجا وجود ندارد که در این وضعیت نابسامان خلا قدرت را پر کرده و سکان کشتی را در دست بگیرد. اسلامیست ها در حال باز سازیشان هستند و با توجه به امکانات مالی و سازمانی که دارند بزودی خودرا برای در دست گرفتن قدرت آماده خواهند کرد و همان اتفاقی که بيست سال پیش در الجزایر افتاد در تونس هم تکرار خواهد شد. یعنی اینکه اسلامیست ها انتخابات احتمالی را خواهند برد.قشر متوسط و پولدار کشور را ترک خواهد کرد و تونس به نظر من به یکی از بی ثباتترین کشورهای شمال آفریقا تبدیل خواهد شد و بهترین مکان برای عملیات بن لادن و رفقایش. البته در خوشبینانهترین فرم چیزی شبیه الجزایر خواهد شد. در این بین دوست ندارم آرزو و ایدهآل را از نظر به اندازم. آرزوی من این است که تونس به یک دموکراسی واقعی برسد و الگوی برای تمام کشورهای همسایه اش و آفریقا بشود.
ما نفهمیدیم مگر می شود بصورت “موقت” هم ازدواج کرد!؟ مگر اساس ازدواج بر عشق نیست!؟ مگر عشق موقت و قراردادی هم داریم!؟ بعضی از ازدواج ها ممکن است به طلاق بیانجامد. ولی موقتی نیست. مگر هدف از ازدواج باید ارضاء موقت خواسته های یک حاج آقای پولدار باشد!؟ سوء استفاده از فقر زنی که برای سیر کردن شکم بچه اش باید یک ساعت یا یک روز یا یک هفته برود زیر یک حاج آقای شکم گنده ریشوی کثیف بدبو بخوابد!؟ تا پولی بگیرد و… مگر تن فروشی را هم می شود با خواندن اورادی و دادن پولی، تبدیل به کاری پسندیده کرد!؟ پس عشق کجاست!؟ حاج آقا لذت برد و پول رو هم داد!؟ پس احساسات آن زن درمانده چه می شود!؟ فقط حاج آقا لذت برد و تمام!؟ این هم شد سکس!؟ این تجاوز است. سوء استفاده است، حقه بازی ست. مگر حاج آقا می تواند طبق شرع به زنش خیانت کند!؟ چگونه می شود خیانت را شرعی کرد. آن هم فقط خیانت شوهر به زن!؟ اگر خیانت را می شود با خواندن ورد و دادن پول، شرعی کرد. چرا زن نمی تواند همین گونه به شوهرش خیانت کند و بگوید خوب کردم. حلال کردم!؟ این دیگر چه مذهبی است!؟
آرشيو
"شبکه جهانی سکولار های سبز ایران" شعار دموکرات ها را که دموکراسی خواهی، جدائی دولت از مسجد و اعلامیه حقوق بشر است، از آرمانی حرافانه به تشکیلاتی اجرائی تبدیل کرده است و هستهء منسجم و سازمانی آن را تشکیل داده است. شکل گرفتن شبکه در روشنائی به مانند پرتو خورشید انجام شده است. هیچ گونه پنهان کاری در کادر رهبری "شورای هماهنگی شبکه سکولارهای سبز" وجود ندارد؛ همانطور که در معرفی و انتخابات این افراد وجود نداشته است. کادرهای هماهنگی شبکه از فر ویژه ای برخوردار نیستند که معمولاً پیام آور دیکتاتوری است. شبکه جنبشی نیست که مافیای سیاسی مانند حزب الله و کمونیست ها پشت سرش باشد و در آن فرقه "کالت" مذهبی وجود ندارد؛ جنبش هائی که دست هائی نامرعی مریدانی از خود بی خود را به ناکجا آباد سیاسی می برند. >>>
من از ایرانیان خارج از کشور عذر می خواهم؛ بیایید متحد شویم اگر این روزها در داخل کشور اعتراض های خیابانی میسر نیست چرا تمام نقاط دنیا را صحنه ی اعتراض یکپارچه ایرانیان نکنیم؟ چرا عظمت حضور خود را به رخ دولت کودتا و نظام استبدادی دینی نکشیم؟ اگر جمهوری اسلامی سی و دو سال است هموطنانمان را مجبور به خروج از کشور کرده چرا از این مساله به نفع آینده ی کشورمان سود نبریم؟ نقطه قوت ما همین است که در همه جای دنیا حضور داریم و هر جا که هستیم در بالاترین سطوح ادبی، فرهنگی، علمی و فنی قرار داریم. بیاییم اختلاف ها را کنار گذاشته و بر نقاط اشتراک به توافق برسیم. بیاییم برای یکبار هم که شده همدیگر را تحمل کنیم، برای یکبار هم که شده همدیگر را با علامت و نماد خاص تحریک نکنیم و در کنار هم سرود آزادی بخوانیم.>>>
بوستون سرد و یخ زده است. روی لایهء نازکی از یخ راه می روم و چارچشمی خودم را می پایم، مبادا لیز بخورم و در پناهگاه بی ثباتم زمین گیر هم بشوم که این می شود نور علی نور. کلنجار با زمین یخ زده و ترس از پیری و زمین گیری در غربت، شاه و گدا را به هم نزدیک می کند و مانع نمی شود تا به خودکشی علیرضا پهلوی فکر کنم و مادرم را در قبر آسوده بگذارم. به صورت ظاهر پاهایم در چالش با برف و یخ است و در عالم خیال که واقعی ترین حوزه ی زندگی در تبعید است، یک پایم توی بهشت زهرا ست و یک پایم توی محله ای در بوستون که شاه مورد علاقه ی مادرم در آن به خون خفته است.>>>
|
|
|||
© 2007 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |